استظلال، بهره‌گیری احرام‌گزار از سایه است، که یکی از محرمات احرام شمرده شده است.

واژه

واژه «استظلال»، از ریشه «ظ، ل، ل»، به معنای پناه بردن به سایه، به سایه درآمدن، و سایه خواستن به کار می‌رود.[۱]

در مبحث حج منابع فقهی، «استظلال» یا «تظلیل» به عنوان یکی از محرمات احرام، به‌گونه مستقل در مبحث پوشاندن سر که از دیگر محرمات احرام است، بررسی می‌شود. کاربرد این واژه در منابع فقهی بیشتر به همان معنای لغوی است؛ ولی با توجه به قیود و شرایط استظلال به منزله یکی از محرمات احرام، این اصطلاح در فقه اسلامی معنایی خاص‌تر از مفهوم لغوی یافته و بیشتر مقصود از آن، بهره‌گیری مرد مُحرم از سایه آفتاب در حال حرکت وسیله حمل و نقل، مانند کجاوه و خودرو و قطار، و حتی در حال پیاده‌روی است.[۲]

البته شماری از فقیهان، مقصود از تظلیل و استظلال را مفهومی گسترده‌تر از پناه بردن به سایه آفتاب و شامل بهره‌گیری از هرگونه مانع در برابر سرما و گرما و باد و باران و مانند این‌ها دانسته و از استظلال در شب نیز سخن به میان آورده‌اند.[۳] به باور آنان، معنای اصلی ریشه «ظلـل» پوشاندن است.[۴]

حکم استظلال

میان فقیهان شیعه و اهل سنت در حکم استظلال اختلاف نظرهایی است، باور هر کدام از آنها چنین است:

دیدگاه فقیهان شیعه

به باور بیشتر نزدیک به همه فقیهان شیعه،[۵] استظلالِ مُحرم با تحقق شرایطی جایز نیست. بر این پایه، احرام‌گزار نمی‌تواند بر وسیله سواری سقف‌دار مانند کجاوه و هودج[۶] و به باور فقیهان معاصر، وسایلی مانند کشتی، هواپیما و خودرو[۷] سوار شود. اندکی از فقیهان شیعه از جمله ابن جنید اسکافی، به سایه نرفتن را مستحب شمرده‌اند.[۸]

پشتوانه دیدگاه مشهور، حدیث‌های پرشمار[۹] و معتبر است که برخی از آن‌ها صحیح شمرده شده‌اند.[۱۰] در این حدیث‌ها، احرام‌گزاران به‌گونه صریح یا ضمنی از جای گرفتن در وسایلی مانند کجاوه و زیر سایبان رفتن به هنگام حرکت نهی شده و به حرکت زیر آفتاب فرمان یافته‌اند.[یادداشت ۱][۱۱] نیز در برخی روایت‌ها، اصرار عملی پیشوایان دین از جمله پیامبر گرامی9[۱۲] و امام جواد7[۱۳] بر پرهیز از استظلال در حال احرام‌گزارش شده است. دیگر ادله[۱۴] روایاتی هستند که از گفت‌وگوهایی میان امامان شیعه(ع) و سران مذهب حنفی‌گزارش داده‌اند، مانند گفت‌وگوی ابوحنیفه[۱۵] (م. ۱۵۰ق) با امام صادق۷ و مناظرات جداگانه ابویوسف[۱۶] (م. ۱۸۲ق) و محمد بن حسن شیبانی[۱۷] (م. ۱۸۹ق) با امام کاظم۷. به باور شماری از فقیهان، حکمتِ حرمت پوشش بخش‌هایی از بدن در حال احرام، یعنی پرهیز از آسایش‌طلبی و تن‌آسایی، در حکم حرمت استظلال نیز وجود دارد.[۱۸]

برای استحبابِ پرهیز از استظلال در فقه شیعه، سه حدیث را پشتوانه شمرده‌اند:[۱۹] صحیحه حلبی،[۲۰] صحیحه علی بن جعفر[۲۱] و صحیحه جمیل بن دراج.[۲۲] فقیهان با توجه به دلالت حدیث‌های بسیار بر حرمت استظلال، این دیدگاه را نپذیرفته و گفته‌اند: تعبیر «ما یُعْجِبُنی» که در حدیث حلبی یاد شده، درباره حرمت نیز به کار می‌رود[۲۳] و دست کم در جواز صراحت ندارد. نیز تعبیر «و قد رخّص» در روایت جمیل، بر جواز استظلال در برخی موارد به سبب اضطرار دلالت دارد و با حکم اوّلی وجوب ناسازگار نیست.[۲۴] افزون بر این، موضوع روایت علی بن جعفرکه گویا استظلال را جایز شمرده، نیز قضیه‌ای شخصی و چه بسا مربوط به اضطرار است، چنان‌که وجوب کفاره شاهد همین مدعا است.[۲۵] شماری از این حدیث‌ها را نیز از باب تقیه٭ دانسته‌اند.[۲۶]

دیدگاه فقیهان مذاهب دیگر

از میان پیشوایان مذاهب اهل سنت، مالک بن انس[۲۷] (م. ۱۷۹ق) و احمد بن حنبل[۲۸] (م. ۲۴۱ق) به حرمت استظلال با کجاوه و وسایل همانند آن باور دارند، همچنان‌که از صحابه و فقیهان نخستین، کسانی چون عبدالله بن عمر، عبدالرحمن بن مهدی و فقیهان مدینه این دیدگاه را داشته‌اند.[۲۹] مهم‌ترین پشتوانه باورمندان به حرمت استظلال، سیره پیامبر گرامی۹ و جانشینان ایشان و صحابه و تابعین است؛ زیرا آنان بدون محمِل و سایبان و زیر آفتاب حج می‌گزاردند.[۳۰] نیز بر پایه روایت جابر از پیامبر گرامی۹، گناهانِ مُحرمی که در پرتو آفتاب احرام بگزارد، با غروب خورشید از میان می‌رود.[۳۱] بر پایه گزارش‌هایی، عبدالله بن عمر مُحرمانی را که سایبانی برای خود برگرفته بودند، از استظلال پرهیز می‌داد و آنان را به آشکار ساختن خود در برابر آفتاب (إضحاء) سفارش می‌کرد.[۳۲] لزوم دوری از آسایش‌طلبی، از ادله حرمت استظلال به شمار رفته است.[۳۳]

ناقدانِ این ادله،[۳۴] فعل پیامبر۹ و صحابه را دلالت‌گر بر وجوب ندانسته، با ضعیف شمردن سند روایت مرفوعه جابر، آن را دارای معنای استحباب دانسته‌اند. استناد به حدیث‌های ابن عمر را نیز شماری از فقیهان نپذیرفته‌اند. در فقه حنبلی، افزون بر حرمت استظلال با محمل، چند دیدگاه دیگر نیز مطرح شده است:[۳۵] أ. کراهت استظلال. برخی از شارحان فقه حنبلی، مقصود احمد بن حنبل را از کراهت، همین معنا یعنی کراهت تنزیهی، دانسته‌اند. ب. جواز استظلال بدون کراهت. ج. حرمت استظلال، اگر اندک نباشد.[۳۶]

در برابر، فقیهان حنفی،[۳۷] شافعی[۳۸] و زیدی[۳۹] استظلال در کجاوه را در شمار محرمات احرام ندانسته و بهره بردن از آن را در حال احرام تجویز کرده‌اند. از صحابه و فقیهان نخست، کسانی چون عثمان، ربیعه، ثوری، ابوحنیفه (م. ۱۵۰ق) و شافعی (م. ۲۰۴ق) این دیدگاه را پذیرفته‌اند.[۴۰] باورمندان به این دیدگاه نیز به سنّت نبوی و سیره صحابه استناد کرده‌اند؛ مانند روایت ام الحصین که بر پایه آن، در حجة الوداع، اسامه یا بلال با لباس سایبانی برای پیامبر۹ ساختند تا جمره را رمی کند.[۴۱] نیز گزارش شده که عثمان بن عفان در حال احرام در خیمه‌ای جای می‌گرفت.[۴۲] روایت‌هایی نیز درباره بهره‌گیری کسانی چون عمر بن خطاب و عمار یاسر از سایبان در حال احرام گزارش شده است. همچنین گزارش شده که ابن عباس استظلال را در حال احرام جایز می‌دانست.[۴۳] دلیل دیگر جواز استظلال آن است که بهره بردن از سایه در حال احرام هنگامی ممنوع است که چیزی پوشاننده بدن باشد و سقف کجاوه یا خیمه با بدن تماس ندارد.[۴۴] مخالفان این دیدگاه،[۴۵] حدیث‌های یاد شده از جمله حدیث ام الحصین را مربوط به حالت اضطرار و وجود عذر موجّه دانسته‌اند. نیز احتمال داده‌اند که استظلال پیامبر۹ پس از پیاده شدن از مرکب بوده است نه در حال سواره. برخی شافعیان پرهیز از استظلال را هنگام وقوف در عرفه، مستحب دانسته‌اند.[۴۶] در شماری از منابع فقهی حنفیان، باور به حرمت رفتن زیر خیمه و مانند آن، به مالک نسبت یافته است.[۴۷] در منابع فقه مالکی، این دیدگاه به چشم نمی‌خورد.

قیود و شرایط حرمت استظلال

فقیهانی که به حرمت استظلال باور دارند، قیود و شرایطی برای این حکم یاد کرده‌اند که مهم‌ترین موارد آن‌ها عبارتند از:

مرد بودن احرام‌گزار

به باور همه فقیهان شیعه،[۴۸] به پشتوانه روایات از جمله صحیحه حریز،[۴۹] صحیحه محمد بن مسلم[۵۰] و صحیحه حلبی،[۵۱] استظلال برای احرام‌گزار زن حرام نیست. توانایی جسمی کمتر و دشواری پرهیز زنان از استظلال، از حکمت‌های این حکم است.[۵۲] شیخ طوسی خودداری زنان از استظلال را مستحب شمرده است.[۵۳] همچنین فقیهان شیعه کودکان را از شمول حکم حرمت استظلال بیرون می‌دانند.[۵۴] دلیل آن‌ها افزون بر حدیث‌های نقل شده مانند صحیحه حریز، آن است که کودکان مشمول احکام الزامی نیستند و رعایت احکام الزامی حج از جمله محرمات احرام، برای آنان مستحب است، نه واجب.[۵۵] بیشتر باورمندان به حرمت استظلال در فقه اهل سنت، به صراحت زنان را از شمول این حکم استثنا نکرده‌اند. البته آن‌ها معمولاً حرمت استظلال را در موضوع حرمت پوشش سر برای مردان مطرح کرده‌اند. از همین روی و نیز با توجه به تصریح پاره‌ای از منابع ایشان به ممنوع نبودن استظلال برای زنان، می‌توان اهل سنت را نیز معتقد به این شرط دانست.[۵۶]

نبود اضطرار

هرگاه احرام‌گزار به سبب بیماری یا ناتوانی نیازمند استظلال باشد، به باور همه فقیهان شیعه[۵۷] و اهل سنت[۵۸] این کار وی جایز است. فقیهان شیعه به حدیث‌هایی استناد کرده‌اند[۵۹]؛ اما درباره گستره و میزان اضطراری که موجب جواز استظلال می‌شود، اتفاق نظر ندارند. برخی[۶۰] دشواری اندک مانند گرمای آفتاب یا بارش باران و بعضی[۶۱] زیان بزرگ را مصداق این اضطرار دانسته‌اند. شماری دیگر به پشتوانه برخی حدیث‌ها، مصادیقی خاص برای آن برشمرده‌اند،[۶۲] مانند کهنسالی، گرما و سرما. بیشتر فقیهان نه دشواری سخت را تا اندازه‌ای که مشمول ادله نفی حرج شود، لازم می‌شمرند و نه آزار دیدن از ترک استظلال را کافی می‌شمارند، بلکه بر آنند که حدی متوسط از دشواری و اضطرار لازم است.[۶۳]

در حال حرکت بودن احرام‌گزار

به باور مشهور فقیهان شیعه[۶۴] و اهل سنت،[۶۵] حرمت استظلال به حالتی اختصاص دارد که احرام‌گزار بر مرکبی مانند حیوان، خودرو، قطار و هواپیما سوار باشد یا پیاده حرکت کند. بر این اساس، در منزلگاه‌ها مانند کاروانسرا و خیمه‌گاه و زیر درخت، استظلال ممنوع نیست. به باور فقیهان اهل سنت[۶۶] حدیث‌هایی مانند روایت جابر درباره حج پیامبر گرامی۹ و به باور فقیهان شیعه،[۶۷] افزون بر اصل برائت، حدیث‌هایی چون روایت جعفر بن مثنّی از امام کاظم7[۶۸] که برخی از ویژگی‌های حج پیامبر۹ را دربردارد، بر این حکم دلالت می‌کنند. البته فقیهان درباره پاره‌ای از مصداق‌های منزلگاه اختلاف نظر دارند. مثلاً شماری از فقیهان[۶۹] شهر مکه را منزلگاه و استظلال را در آن جایز دانسته‌اند و شماری دیگر[۷۰] در مسیر مسجدالحرام تا نزدیک آن، استظلال را روا نشمرده‌اند.

شماری از فقیهان شیعه حرکت با پای پیاده را از شمول حرمت استظلال بیرون دانسته و استظلال را در این فرض مجاز به شمار آورده‌اند.[۷۱] از جمله پشتوانه‌های آنان، صحیحه محمد بن اسماعیل بن بزیع[۷۲] از امام رضا۷ است که بر جواز راه رفتن در سایه محمل دلالت دارد و نیز روایت احتجاج.[۷۳] بیشتر فقیهان با این دیدگاه مخالفت کرده‌اند؛ زیرا تعابیر حدیث‌ها عام هستند و واژگانی چون «مُحْرِم» و «سائر» را دربردارند که شامل پیادگان نیز می‌شوند. حدیث‌هایی که در آن‌ها وازژه «راکب» آمده، تنها از باب ذکر مورد است و بر اختصاص دلالت ندارد.[۷۴] برخی حدیث‌ها مانند روایت احتجاج نیز از لحاظ سند، ضعیف قلمداد شده‌اند.[۷۵] در منابع مهم اهل سنت[۷۶] نیز تمایزی میان حکم استظلال در دو حالت سواره و پیاده هنگام حرکت به چشم نمی‌خورد؛ هر چند در پاره‌ای منابع[۷۷] تمایز میان حکم این دو حالت به صراحت آمده است.

متحرک بودن سایه

شرط دیگر حرمت استظلال آن است که سایه و سایبان با شخص احرام‌گزار در حال حرکت، همراه باشد. بر این اساس، عبور وی از زیر سایه اشیای ثابت، مانند کوه‌ها، بناها، دیوارها و درختان جایز است. این شرط به صراحت در حدیث‌ها و بیشتر منابع فقهی مطرح نشده؛ اما از فحوای سخن آن‌ها قابل دریافت است و شماری از فقیهان شیعه[۷۸] و اهل سنت[۷۹] بدان تصریح کرده‌اند. به باور شماری از فقیهان،[۸۰] با توجه به آن که عبور حج‌گزار از زیر سایه‌های ثابت، فراوان پیش می‌آید، منع نشدن از آن در روایات، بیانگر جواز آن است. با وجود این، شماری از فقیهان شیعه عبور از زیر سایه‌های ثابت را تنها در حالت اضطرار مجاز دانسته‌اند.[۸۱]

کفاره استظلال

به باور فقیهان شیعه، استظلالِ مُحرم، خواه به‌گونه اختیاری و خواه در موارد اضطرار، موجب پرداخت کفاره (فدیه) می‌شود.[۸۲] پشتوانه این حکم، روایاتی از جمله صحیحه علی بن جعفر،[۸۳] حدیث عبدالله بن مغیره[۸۴] و حدیث ابراهیم بن ابی‌محمود[۸۵] به ترتیب از امام صادق، امام کاظم و امام رضا(ع) است. به باور مشهور فقیهان شیعه،[۸۶] کفاره استظلال قربانی کردن یک گوسفند است که حدیث‌های گوناگون بر آن دلالت دارند. افزون بر این، سخنانی دیگر نیز در فقه شیعه، به پشتوانه روایات، درباره کفاره استظلال به میان آمده‌اند، از جمله(ع) ۱. یک مُدّ طعام برای هر روز.[۸۷] ۲. برای فرد مختار، به ازای هر روز یک گوسفند و برای مضطر، در مجموع یک گوسفند.[۸۸] ۳. تخییر میان ذبح گوسفند و سه روز روزه و اطعام شش مسکین. این سخن به ابن ابی‌عقیل عمانی (م. حدود ۳۵۰ق) نسبت یافته است.[۸۹] حدیثی که بر کفاره ذبح شتر دلالت دارد، به معنای استحباب دانسته شده[۹۰] یا ناپذیرفتنی به شمار رفته است.[۹۱]

در منابع فقهی شیعه، از این موضوع سخن رفته که آیا در صورت تکرار استظلال، کفاره نیز متعدد می‌شود یا نه. شماری از فقیهان بر آنند که از روایات می‌توان دریافت که یک کفاره کافی است.[۹۲] در عمره همراه حج، بیشتر فقیهان برای هر احرام کفاره‌ای را واجب دانسته‌اند.[۹۳]

فقیهان مالکی و حنبلی که به حرمت استظلال باور دارند، درباره وجوب کفاره دیدگاهی همسان ندارند. در فقه حنبلی سه دیدگاه دیده می‌شود:[۹۴] ۱. وجوب فدیه. ۲. واجب نبودن فدیه. ۳. وجوب فدیه، اگر استظلال اندک نباشد. در فقه مالکی نیز درباره کفاره استظلال با محمل و وسایل همانند، دو دیدگاه در میان است:[۹۵] وجوب فدیه و استحباب آن. این اختلاف دیدگاه درباره مورد کفاره مصداق‌های دیگر استظلال نیز به چشم می‌خورد.[۹۶] نزد فقیهان حنبلی و مالکی، فدیه استظلال یکی از این سه به‌گونه تخییری است: ۱. ذبح یک گوسفند و صدقه دادن آن. ۲. سه روز روزه گرفتن. ۳. اطعام شش مسکین.[۹۷]

برخی احکام جزئی استظلال

در منابع فقهی، احکام جزئی دیگر درباره استظلال آمده که مهم‌ترین موارد آن عبارتند از:

شرط بالای سر بودن مانع

شماری از فقیهان شیعه[۹۸] استظلال را هنگامی ممنوع دانسته‌اند که مانع تابش خورشید، بر فراز سرِ احرام‌گزار باشد. بر این اساس، بهره‌گیری مُحرم از سایه جانبی مَحمل یا جامه‌ای که بر عصا یا درخت یا چوبی نهاده شده باشد، بدین شرط که این چیزها بالای سر او نباشند، جایز به شمار رفته است.[۹۹] از پشتوانه‌های این حکم، صحیحه ابن سنان است که به باور مخالفانِ دیدگاه یاد شده، بر مدعا دلالت ندارد.[۱۰۰] از این رو، شماری از فقیهان این دیدگاه را قاطعانه نپذیرفته[۱۰۱] و شماری دیگر از باب احتیاط بدان ملتزم نشده‌اند.[۱۰۲] شهید اول[۱۰۳] پذیرش شرط یاد شده برای حرمت استظلال را بر پایه این سؤال دانسته است: آیا علت تحریمِ استظلال، پرهیز از پوشیده شدن بدن (سَتر) است یا تابش نور خورشید (اضحاء)؟ بیشتر فقیهان دوران بعد[۱۰۴] به پشتوانه روایات، حکمت یا علت حرمت را جلوگیری نکردن از آفتاب دانسته و شرط بالای سر بودن مانع را نپذیرفته‌اند. البته شماری از فقیهان بهره‌گیری از سایه بیرونی محمل را به دلیل نص خاص، جایز شمرده‌اند.[۱۰۵]

شماری از فقیهان اهل سنت، خواه مالکی[۱۰۶] و خواه حنبلی[۱۰۷] نیز به‌گونه ضمنی چنین شرطی را برای حرمت استظلال به میان آورده و مصداق‌هایی از استظلال را مانند بهره‌گیری از سایه جانبی محمل یا لباسی که بر فراز چوب یا عصا قرار گرفته، حرام ندانسته‌اند. از پشتوانه‌های این حکم، روایت ام الحُصَین درباره حج پیامبر۹ است.[۱۰۸] مخالفان این دیدگاه، بهره‌گیری از هرگونه مانع آفتاب را مصداق استظلالِ ممنوع شمرده و به روایت‌هایی چون حدیث ابن عمر استناد جسته‌اند.[۱۰۹] حدیث‌ها و منابع فقهی اهل سنت به مواردی دیگر از استظلال بدون شرط یاد شده، مانند بهره‌گیری از سایه لباسی که بر محمل انداخته شده یا شخصی دیگر آن را نگاه داشته، نیز پرداخته‌اند.[۱۱۰]

سایه اعضای بدن

به تصریح شماری از فقیهان شیعه، به پشتوانه حدیث‌هایی چند، جلوگیری از تابش نور خورشید با اعضای بدن، برای محرم جایز است.[۱۱۱] حتی در حدیثی این کار، سیره پیامبر گرامی۹ در هنگام حج گزاردن قلمداد شده است.[۱۱۲] این فقیهان صحیحه سعید اعرج را که برنهی از پوشاندن با دست دلالت دارد، دارای معنای کراهت دانسته‌اند.[۱۱۳] در حدیث‌های اهل سنت[۱۱۴] و فقیهان مالکی[۱۱۵] و حنبلی[۱۱۶] استظلال با دست برای احرام‌گزار روا شمرده شده است. نیز در منابع فقهی، از دیگر مصداق‌های همانند برای استظلال سخن رفته است.[۱۱۷]

استظلال در شب

فقیهان متأخر شیعه به این نکته نیز پرداخته‌اند که آیا حرمت استظلال، ویژه روز است یا در شب نیز جاری است. شماری از فقیهان به پشتوانه ادله‌ای، رعایت این حکم را در شب نیز واجب دانسته‌اند[۱۱۸]؛ از جمله حدیث‌هایی که درباره محافظت از سرما و گرما و باران سخن به میان آورده است.[۱۱۹] نیز استدلال نموده‌اند که مفهوم اصلی استظلال، پنهان ساختن و پوشاندن است و به محافظت از نور خورشید اختصاص ندارد. در برابر، مخالفان بر آنند که استظلال تنها با وجود نور خورشید مفهوم دارد و فقیهان پیشین نیز از حرمت آن در شب سخن نگفته‌اند.[۱۲۰]

حکم استظلال همراه

از مسائل استظلال، تکلیف مُحرمی است که با زن احرام‌گزار یا شخص بیمار یا مضطر همراه می‌شود که استظلال برای او جایز است. این مسئله مورد ابتلا است و از این رو در روایات و منابع فقهی بدان پرداخته شده است. به باور همه فقیهان شیعه، به اقتضای اصل اشتغال و نیز به پشتوانه حدیث‌هایی چون روایت بکر بن صالح،[۱۲۱] استظلال برای شخص همراه حرام است.[۱۲۲] از نظر آنان، روایت عباس بن معروف[۱۲۳] که جواز استظلال برای شخص همراه را به ذهن می‌رساند، به لحاظ سند مخدوش و دلالت آن بر جواز، مناقشه‌پذیر و حتی مردود است.[۱۲۴] فقیهان اهل سنت کمتر به این موضوع پرداخته‌اند. دیدگاه مالکیان درباره کسی که زنی احرام‌گزار را در مرکب همراهی کند، آن است که استظلال بر او، بر خلاف زن، حرام است.[۱۲۵] پاره‌ای از منابع پیشین حنفی، اعتقاد به جواز را به مالک و فقیهان مدینه نسبت داده‌اند.[۱۲۶]

پانویس

  1. . الصحاح، ج5، ص1756؛ لسان العرب، ج11، ص416، 418؛ القاموس المحیط، ج4، ص10، «الظل».
  2. . المغنی، ج3، ص282؛ جواهر الکلام، ج18، ص394.
  3. . نک: المعتمد، ج4، ص240-241.
  4. . معجم مقاییس اللغه، ج3، ص461، «ظل».
  5. . الانتصار، ص245؛ المراسم العلویه، ص106؛ منتهی المطلب، ج2، ص791.
  6. . الخلاف، ج2، ص318؛ منتهی المطلب، ج2، ص791؛ جواهر الکلام، ج18، ص394.
  7. . تحریر الوسیله، ج1، ص426؛ المعتمد، ج4، ص233.
  8. . نک: مختلف الشیعه، ج4، ص83؛ الدروس، ج1، ص377؛ ذخیرة المعاد، ج1، ق3، ص598.
  9. . الحدائق، ج15، ص470؛ مستند الشیعه، ج12، ص25-27؛ جواهر الکلام، ج18، ص395-396؛ الکافی، ج4، ص350-351؛ التهذیب، ج5، ص309 و ص313.
  10. . الحدائق، ج15، ص470-473؛ مستند الشیعه، ج12، ص25-26.
  11. . الکافی، ج4، ص350، 351؛ الاختصاص، ص120.
  12. . الکافی، ج4، ص350، 352-353؛ التهذیب، ج5، ص310.
  13. . الکافی، ج4، ص350-351.
  14. . الحدائق، ج15، ص473-476؛ جواهر الکلام، ج18، ص396-398؛ المعتمد، ج4، ص243.
  15. . قرب الاسناد، ص359.
  16. . الکافی، ج4، ص350، 352-353؛ عیون اخبار الرضا، ج2، ص76.
  17. . الاحتجاج، ج2، ص168.
  18. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص341.
  19. . نک: ذخیرة المعاد، ج1، ق3، ص598؛ جواهر الکلام، ج18، ص394؛ المعتمد، ج4، ص233-235.
  20. . التهذیب، ج5، ص309.
  21. . مسائل علی بن جعفر، ص273-274.
  22. . التهذیب، ج5، ص312.
  23. . کشف اللثام، ج5، ص397؛ جواهر الکلام، ج18، ص394-395؛ المعتمد، ج4، ص234.
  24. . الاستبصار، ج2، ص187؛ مدارک الاحکام، ج7، ص363؛ مستند الشیعه، ج12، ص29.
  25. . جواهر الکلام، ج18، ص395؛ المعتمد، ج4، ص234.
  26. . جامع المدارک، ج2، ص412؛ المعتمد، ج4، ص235.
  27. . الکافی فی فقه اهل المدینه، ص153؛ التمهید، ج15، ص111؛ حلیة العلماء، ج3، ص242.
  28. . التمهید، ج15، ص111؛ کشاف القناع، ج2، ص424-425.
  29. . التمهید، ج15، ص111؛ المغنی، ج3، ص282؛ المجموع، ج7، ص356.
  30. . المصنف، ج2، ص371؛ شرح العمده، ج3، ص64.
  31. . السنن الکبری، ج5، ص70.
  32. . السنن الکبری، ج5، ص70؛ شرح العمده، ج3، ص66-68.
  33. . المغنی، ج3، ص283؛ کشاف القناع، ج2، ص493.
  34. . المجموع، ج7، ص267-351، 357؛ نیل الاوطار، ج5، ص74؛ عون المعبود، ج5، ص202.
  35. . الکافی فی فقه الامام احمد، ج1، ص406؛ الانصاف، ج3، ص461؛ الفروع، ج3، ص270.
  36. . المغنی، ج3، ص283.
  37. . الهدایه، ج1، ص139؛ بدائع الصنائع، ج2، ص186؛ قس: تذکرة الفقهاء، ج7، ص340.
  38. . المجموع، ج7، ص356؛ اعانة الطالبین، ج2، ص365.
  39. . الاحکام، ج1، ص309-310.
  40. . الاستذکار، ج4، ص24؛ المغنی، ج3، ص282؛ المجموع، ج7، ص356.
  41. . مسند احمد، ج6، ص402؛ صحیح مسلم، ج4، ص80.
  42. . المصنف، ج4، ص385؛ الکامل، ج3، ص103.
  43. . نک: المبسوط، سرخسی، ج4، ص129؛ بدائع الصنائع، ج2، ص186.
  44. . المبسوط، سرخسی، ج4، ص129؛ بدائع الصنائع، ج2، ص186؛ الهدایه، ج1، ص139.
  45. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص341؛ شرح العمده، ج3، ص71-72، 76.
  46. . المجموع، ج8، ص117؛ مغنی المحتاج، ج1، ص497.
  47. . المبسوط، سرخسی، ج4، ص129؛ الهدایه، ج1، ص139.
  48. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص343؛ ذخیرة المعاد، ج1، ق3، ص598؛ جواهر الکلام، ج18، ص405.
  49. . الکافی، ج4، ص351.
  50. . التهذیب، ج5، ص312.
  51. . التهذیب، ج5، ص312.
  52. . منتهی المطلب، ج2، ص792؛ جواهر الکلام، ج18، ص405.
  53. . المبسوط، طوسی، ج1، ص321.
  54. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص343؛ مسالک الافهام، ج2، ص265.
  55. . نک: تذکرة الفقهاء، ج7، ص343؛ جواهر الکلام، ج18، ص406؛ المعتمد، ج4، ص244-245.
  56. . نک: مختصر اختلاف العلماء، ج2، ص110؛ مواهب الجلیل، ج4، ص208.
  57. . المراسم العلویه، ص106؛ المبسوط، ج1، ص321؛ الدروس، ج1، ص377.
  58. . الحجه، ج2، ص270؛ شرح العمده، ج3، ص76.
  59. . نک: مستند الشیعه، ج12، ص34-36؛ جامع المدارک، ج2، ص412.
  60. . ذخیرة المعاد، ج1، ق 3، ص598.
  61. . المقنعه، ص432؛ السرائر، ج1، ص547.
  62. . الروضة البهیه، ج2، ص245؛ کشف اللثام، ج5، ص399.
  63. . الحدائق، ج15، ص479؛ جواهر الکلام، ج18، ص398-399؛ المعتمد، ج4، ص244-245.
  64. . السرائر، ج1، ص547؛ شرائع الاسلام، ج1، ص186؛ تحریر الوسیله، ج1، ص426.
  65. . مختصر اختلاف العلماء، ج2، ص110؛ التمهید، ج15، ص111؛ مواهب الجلیل، ج4، ص207-208.
  66. . المغنی، ج3، ص285؛ کشاف القناع، ج2، ص425.
  67. . تذکرة الفقهاء، ج7، ص340-341؛ مدارک الاحکام، ج7، ص363.
  68. . الکافی، ج4، ص350.
  69. . المعتمد، ج4، ص242-243.
  70. . المعتمد، ج4، ص242.
  71. . المبسوط، طوسی، ج1، ص321؛ منتهی المطلب، ج2، ص792؛ جواهر الکلام، ج18، ص402-403.
  72. . الکافی، ج4، ص351.
  73. . الاحتجاج، ج2، ص168.
  74. . الحدائق، ج15، ص484؛ جواهر الکلام، ج18، ص403؛ المعتمد، ج4، ص236.
  75. . المعتمد، ج4، ص237.
  76. . نک: مختصر اختلاف العلماء، ج2، ص110؛ مواهب الجلیل، ج4، ص207؛ المغنی، ج3، ص282-283.
  77. . فتح العزیز، ج7، ص433-434.
  78. . مجمع الفائده، ج6، ص321؛ المعتمد، ج4، ص238.
  79. . الکافی فی فقه الامام احمد، ج1، ص407؛ شرح العمده، ج3، ص72، 76؛ کشاف القناع، ج2، ص425.
  80. . المعتمد، ج4، ص238-239.
  81. . کشف اللثام، ج5، ص402-403؛ جواهر الکلام، ج18، ص403-404.
  82. . منتهی المطلب، ج2، ص792؛ المعتمد، ج4، ص245-246.
  83. . مسائل علی بن جعفر، ص273-274.
  84. . التهذیب، ج5، ص313.
  85. . الکافی، ج4، ص351.
  86. . جامع المقاصد، ج3، ص358؛ الحدائق، ج15، ص479-480؛ المعتمد، ج4، ص246.
  87. . المقنع، ص234.
  88. . الکافی فی الفقه، ص204؛ غنیة النزوع، ص167.
  89. . نک: الدروس، ج1، ص378.
  90. . الحدائق، ج15، ص481؛ المعتمد، ج4، ص246.
  91. . المعتمد، ج4، ص246.
  92. . مسالک الافهام، ج2، ص486؛ المعتمد، ج4، ص246-247.
  93. . التهذیب، ج5، ص311؛ جواهر الکلام، ج20، ص417؛ المعتمد، ج4، ص247.
  94. . الانصاف، ج3، ص462؛ الفروع، ج3، ص270.
  95. . الکافی فی فقه اهل المدینه، ص153؛ مختصر خلیل، ص81؛ الشرح الکبیر، ج2، ص57.
  96. . نک: الانصاف، ج3، ص462-463؛ مواهب الجلیل، ج4، ص209.
  97. . القوانین الفقهیه، ص92-93؛ الانصاف، ج3، ص507.
  98. . الخلاف، ج2، ص318؛ منتهی المطلب، ج2، ص792؛ مسالک الافهام، ج2، ص264.
  99. . مدارک الاحکام، ج7، ص364؛ تحریر الوسیله، ج1، ص426.
  100. . المعتمد، ج4، ص237-238.
  101. . الحدائق، ج15، ص486-487؛ المعتمد، ج4، ص237-238.
  102. . جامع المقاصد، ج3، ص187؛ جواهر الکلام، ج18، ص400-401.
  103. . الدروس، ج1، ص378-379.
  104. . الحدائق، ج15، ص485-487؛ جواهر الکلام، ج18، ص402.
  105. . الحدائق، ج15، ص484-485؛ المعتمد، ج4، ص236-237.
  106. . التاج و الاکلیل، ج3، ص143-144؛ مواهب الجلیل، ج4، ص207-208؛ الشرح الکبیر، ج2، ص56-57.
  107. . الکافی فی فقه الامام احمد، ج1، ص406؛ المغنی، ج3، ص285.
  108. . الکافی فی فقه الامام احمد، ج1، ص406؛ المغنی، ج3، ص285؛ منار السبیل، ج1، ص236؛ کشاف القناع، ج2، ص425.
  109. . شرح العمده، ج3، ص77.
  110. . نک: المصنف، ج3، ص286؛ المغنی، ج3، ص285؛ کشاف القناع، ج2، ص425.
  111. . منتهی المطلب، ج2، ص790؛ مجمع الفائده، ج6، ص322؛ مستند الشیعه، ج12، ص33.
  112. . الکافی، ج4، ص350.
  113. . الحدائق، ج15، ص487؛ المعتمد، ج4، ص239-240.
  114. . المصنف، ج3، ص286.
  115. . التاج و الاکلیل، ج3، ص143.
  116. . شرح العمده، ج3، ص70؛ کشاف القناع، ج2، ص425.
  117. . نک: شرح العمده، ج3، ص75؛ کشاف القناع، ج2، ص425؛ مواهب الجلیل، ج4، ص208.
  118. . جامع المدارک، ج2، ص412؛ المعتمد، ج4، ص241-242.
  119. . برای نمونه: الکافی، ج4، ص351-352؛ وسائل الشیعه، ج13، ص154-156.
  120. . کتاب الحج، گلپایگانی، ج2، ص221-222.
  121. . الکافی، ج4، ص352.
  122. . المبسوط، طوسی، ج1، ص321؛ منتهی المطلب، ج2، ص792؛ مدارک الاحکام، ج7، ص365-366.
  123. . التهذیب، ج5، ص311-312.
  124. . التهذیب، ج5، ص311-312؛ منتهی المطلب، ج2، ص792؛ مدارک الاحکام، ج7، ص365-366؛ مستند الشیعه، ج12، ص36.
  125. . التاج و الاکلیل، ج3، ص144؛ مواهب الجلیل، ج4، ص208.
  126. . الحجه، ج2، ص272؛ مختصر اختلاف العلماء، ج2، ص110.
  1. أَضحِ لِمَن أحْرَمْتَ له.

منابع

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل استضلال.
  • الاحتجاج، ابومنصور الطبرسی (م. ۵۲۰ق)، به کوشش سید محمد باقر، نجف، دار النعمان، ۱۳۸۶ق.
  • الاحکام فی الحلال و الحرام، یحیی بن حسین (م. ۲۹۸ق)، به کوشش علی بن احمد، ۱۴۱۰ق.
  • الاختصاص، المفید (م. ۴۱۳ق)، به کوشش غفاری و زرندی، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
  • الاستبصار، الطوسی (م. ۴۶۰ق)، به کوشش موسوی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۹۰ق.
  • الاستذکار، ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق)، به کوشش سالم محمد و محمد علی، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۰م.
  • اعانة الطالبین، السید البکری الدمیاطی (م. ۱۳۱۰ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۸ق.
  • الانتصار، السید المرتضی (م. ۴۳۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۵ق.
  • الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف، المرداوی (م. ۸۸۵ق)، به کوشش محمد حامد، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • بدائع الصنائع، علاء الدین الکاسانی (م. ۵۸۷ق)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۹۸۲م.
  • التاج و الاکلیل، محمد بن یوسف العبدری (م. ۸۹۷ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۳۹۸ق.
  • تحریر الوسیله، امام خمینی۱ (م. ۱۳۶۸ش)، نجف، مطبعة الآداب، ۱۳۹۰ق.
  • تذکرة الفقهاء، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۶ق.
  • التمهید، ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق)، مغرب، وزارة الاوقاف، ۱۳۸۷ق.
  • تهذیب الاحکام، الطوسی (م. ۴۶۰ق)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
  • جامع المدارک، سید احمد الخوانساری (م. ۱۴۰۵ق)، به کوشش غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۴۰۵ق.
  • جامع المقاصد، الکرکی (م. ۹۴۰ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۱ق.
  • جواهر الکلام، النجفی (م. ۱۲۶۶ق)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۷ش.
  • الحجّه، محمد بن حسن شیبانی (م. قرن۲ق)، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق.
  • الحدائق الناضره، یوسف البحرانی (م. ۱۱۸۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۹ق.
  • حلیة العلماء، محمد بن احمد قفّال شاشی (م. ۵۰۷ق)، بیروت ـ عمان، الرساله ـ دار الارقم، ۱۴۰۰ق.
  • الخلاف، الطوسی (م. ۴۶۰ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۷ق.
  • الدروس الشرعیه، الشهید الاول (م. ۷۸۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۴ق.
  • ذخیرة المعاد، محمد باقر السبزواری (م. ۱۰۹۰ق)، قم، مؤسسة آل البیت،
  • الروضة البهیه، الشهید الثانی (م. ۹۶۵ق)، به کوشش کلانتر، قم، داوری، ۱۴۱۰ق.
  • السرائر، ابن ادریس (م. ۵۹۸ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۱ق.
  • السنن الکبری، البیهقی (م. ۴۵۸ق)، بیروت، دار الفکر.
  • شرائع الاسلام، المحقق الحلی (م. ۶۷۶ق)، به کوشش سید صادق شیرازی، قم، دار الایمان، ۱۴۰۹ق.
  • شرح العمده، ابن تیمیه حرّانی (م. ۷۲۸ق)، ریاض، مکتبة العبیکان، ۱۴۱۳ق.
  • الشرح الکبیر، ابوالبرکات (م. ۱۲۰۱ق)، مصر، دار احیاء الکتب العربیه.
  • الصحاح، الجوهری (م. ۳۹۳ق)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
  • صحیح مسلم، مسلم (م. ۲۶۱ق)، بیروت، دار الفکر.
  • عون المعبود، العظیم آبادی (م. ۱۳۲۹ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • عیون اخبار الرضا (ع)، الصدوق (م. ۳۸۱ق)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۴ق.
  • غُنیة النزوع، الحلبی (م. ۵۸۵ق)، به کوشش ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امام صادق۷، ۱۴۱۷ق.
  • فتح العزیز، عبدالکریم بن محمد الرافعی (م. ۶۲۳ق)، بیروت، دار الفکر.
  • الفروع، محمد بن مفلح المقدّسی (م. ۷۶۳ق)، به کوشش القاضی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
  • القاموس المحیط، الفیروزآبادی (م. ۸۱۷ق)، بیروت، دار العلم.
  • قرب الاسناد، الحمیری (م. قرن۳ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۳ق.
  • القوانین الفقهیه، محمد بن جزی الغرناطی (م. ۷۶۳ق).
  • الکافی فی الفقه، ابوالصلاح الحلبی (م. ۴۴۷ق)، به کوشش استادی، اصفهان، مکتبة امیرالمؤمنین۷، ۱۴۰۳ق.
  • الکافی فی فقه الامام احمد بن حنبل، عبدالله بن قدامه (م. ۶۲۰ق)، به کوشش زهیر الشاویش، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۸ق.
  • الکافی فی فقه اهل المدینة المالکی، القرطبی (م. ۴۶۳ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۷ق.
  • الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ق)، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ش.
  • الکامل فی التاریخ، ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر ـ دار بیروت، ۱۳۸۶ق.
  • کتاب الحج، تقریر بحث الگلپایگانی، الصابری، قم، الخیام، ۱۴۰۰ق.
  • کشاف القناع، منصور البهوتی (م. ۱۰۵۱ق)، به کوشش هلال مصیلحی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۲ق.
  • کشف اللثام، الفاضل الهندی (م. ۱۱۳۷ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق.
  • لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
  • المبسوط فی فقه الامامیه، الطوسی (م. ۴۶۰ق)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه.
  • المبسوط، السرخسی (م. ۴۸۳ق)، بیروت، دار المعرفه.
  • مجمع الفائدة و البرهان، المحقق الاردبیلی (م. ۹۹۳ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق.
  • المجموع شرح المهذب، النووی (م. ۶۷۷ق)، بیروت، دار الفکر.
  • مختصر اختلاف العلماء، احمد بن محمد طحاوی (م. قرن۴ق)، به کوشش عبدالله نذیر، بیروت، دار الشعائر الاسلامیه، ۱۴۱۷ق.
  • مختصر خلیل، خلیل بن اسحاق مالکی (م. قرن۸ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
  • مختلف الشیعه، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۲ق.
  • مدارک الاحکام، محمد بن علی العاملی (م. ۱۰۰۹ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۰ق.
  • المراسم العلویه، سلار حمزة بن عبدالعزیز (م. ۴۴۸ق)، به کوشش حسینی، قم، المجمع العالمی لاهل البیت، ۱۴۱۴ق.
  • مسائل علی بن جعفر، علی بن جعفر (م. قرن۲ق)، کنگره جهانی امام رضا۷، ۱۴۰۹ق.
  • مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، الشهید الثانی (م. ۹۶۵ق)، قم، معارف اسلامی، ۱۴۱۶ق.
  • مستند الشیعه، احمد النراقی (م. ۱۲۴۵ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۹ق.
  • مسند احمد، احمد بن حنبل (م. ۲۴۱ق)، بیروت، دار صادر.
  • المصنّف، ابن ابی‌شیبه (م. ۲۳۵ق)، به کوشش کمال یوسف الحوت، ریاض، مکتبة الرشد، ۱۴۰۹ق.
  • المعتمد فی شرح المناسک، محاضرات الخوئی (م. ۱۴۱۳ق)، الخلخالی، قم، مدرسة دار العلم، ۱۴۰۹ق.
  • معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ق)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق.
  • مغنی المحتاج، محمد الشربینی (م. ۹۷۷ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق.
  • المغنی، عبدالله بن قدامه (م. ۶۲۰ق)، بیروت، دار الکتاب العربی.
  • المقنع، الصدوق (م. ۳۸۱ق)، قم، مؤسسه امام هادی۷، ۱۴۱۵ق.
  • المقنعه، المفید (م. ۴۱۳ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۰ق.
  • منار السبیل، ابراهیم بن محمد بن ضویان (م. ۱۳۵۳ق)، به کوشش عصام قلعه‌جی، ریاض، مکتبة المعارف، ۱۴۰۵ق.
  • منتهی المطلب، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ق)، چاپ سنگی، ۱۳۳۳ق.
  • مواهب الجلیل، الحطاب الرعینی (م. ۹۵۴ق)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
  • نیل الاوطار، الشوکانی (م. ۱۲۵۵ق)، بیروت، دار الجیل، ۱۹۷۳م.
  • وسائل الشیعه، الحرّ العاملی (م. ۱۱۰۴ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۴ق.
  • الهدایة شرح بدایة المبتدی، علی بن ابوبکر المرغینانی (م. ۵۹۳ق)، بیروت، المکتبة الاسلامیه.