بر اساس روايتي از حضرت امام حسن عسکري(ع)، بزرگ داشتن روز اربعین و زیارت حضرت اباعبدالله الحسین ع در آن روز يکي از پنج علامت مومن به شمار آمده است.[۱] ارادتمندان حضرت امام حسين (ع)، بر همين اساس و بنا به دستورالعملي که امام صادق (ع) به صفوان جمال تعليم داد،[۲] همواره به زيارت آن حضرت در روز اربعین مبادرت می ورزیدند. طي سال‌هاي اخير، برپايي راهپيمايي بزرگ اربعين، با حضور مسلمانان و آزادي‌خواهان کشورهاي مختلف، با هدف دفاع از اهداف والاي حضرت اباعبدالله الحسين7، به پديده شگفت‌انگيز و بي‌سابقه‌اي تبديل شده است.

مفهوم شناسی

زيارت، برگرفته از واژه «زَور»، به معناي ميل کردن است.[۳] زیارت در اصطلاح ديني، به معناي قصد کردن و حضور يافتن در محضر مزور است، از باب بزرگداشت و احترام او[۴]که نوعي انس و اقبال قلبي را نيز به همراه دارد. الزِّيَارَةُ في العرف: قصد المزور إکراما له و تعظيما له و استيناسا به.[۵]

اربعین امام حسین (ع)


اربعين حسيني به معناي چهلمين روز شهادت حضرت اباعبدالله الحسين (ع) (بيستم صفر) است. درباره اربعين حسيني يک مطلب مشهور است و آن اين است که بنا بر روايت مشهور نزد شيعيان، جابر بن عبدالله انصاري که از مدينه آمده بود.[۶] در بيستم صفر به همراه عطيه عوفي به کربلا رفت و به زيارت امام حسين (ع) پرداخت و اين نخستين زيارت از قبر آن حضرت بود و آن دو نفر، اولين زائران امام حسين (ع) بودند.[۷] در روايتي، امام صادق (ع) به صفوان بن مهران جمّال چگونگي زيارت امام حسين (ع) را در روز اربعين تعليم داد و فرمود: «هنگامي که (در روز بيستم صفر ـ اربعين) آفتاب بالا آمد، خطاب به امام حسين بگو: «السَّلَامُ عَلَي وَلِيِّ الله وَ حَبِيبِه...».[۸]

امام حسن عسکري (ع) زيارت اربعين را از نشانه‌هاي مؤمن دانسته است. (عَن أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ7 أَنَّهُ قَالَ: عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ فِي الْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ.[۹]

زیارت اربعین در روایات و فضیلت آن


براي امام حسين7 چندين زيارت معتبر،[1] مانند زيارت مطلقه،[2] زيارت مخصوص در عيد قربان و عيد فطر،[3] عاشورا،[4] نيمه شعبان،[5] روز عرفه[6] و... نقل شده است. يکي از زيارت‌هاي معتبر و مستند، زيارت آن حضرت در روز اربعين است. سؤالي که در اينجا مطرح مي‌شود اين است که اگر زيارت‌هاي مخصوص امام حسين7 نوعاً در ايام و ليالي خاصي سفارش شده است، فلسفه زيارت و برگزاري سوگواري امام حسين7 در بيستم صفر، که هيچ خاطره و حادثه مصيبت‌باري در آن اتفاق نيفتاده است، چيست؟ چرا زيارت عارفانه امام حسين7 و مراسم سوگواري و عزاداري آن حضرت، در روز بيستم صفر، با الفاظ خاص و برنامه مخصوص، به عنوان يک عمل مستحب، توصيه شده است؟ به طوري‌که در حديث معروف از امام حسن عسکري7 به عنوان نشانه مؤمن شناخته شده است؟[7]

در پاسخ اين سؤال مي‌گوييم: يکي از دلايل احکام پنجگانه تکليفي (وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه) قول معصوم است. بنابه روايتي، امام صادق7 زيارت اربعين و چگونگي خواندن آن را با تعيين زمان، به صفوان بن مهران جمّال آموزش داد. صفوان از امام صادق7 روايت مي‌کند که آن حضرت به وي گفت: هنگامي که (در روز بيستم صفر) آفتاب بالا آمد، خطاب به امام حسين7 بگو:

«السَّلَامُ عَلَى وَلِيِّ الله وَ حَبِيبِه...».[8] همه عالماني که فضيلت و استحباب زيارت اربعين را متذکر شده‌اند، به روايت امام حسن عسکري7 استناد کرده‌اند که حضرت فرمود:

عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِينَ (المؤمن) خَمْسٌ صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ فِي الْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ.[9]

نشانه مؤمن پنج چيز است:  51رکعت نماز، زيارت اربعين، انگشتر به دست راست کردن، پيشاني بر خاک نهادن و بلند گفتن بسم الله ....

مرحوم شيخ طوسي در کتاب مصباح المتهجد تصريح به استحباب دارد و مي‌گويد: «روز بيستم صفر، خاندان امام حسين7 از شام به مدينه مراجعت کردند و همان روز جابر بن عبدالله انصاري، از مدينه براي زيارت قبر مطهر امام حسين7، به کربلا آمد». سپس مي‌گويد: «و يستحب زيارته7 فيه و هي زيارة الأربعين»؛ «زيارت امام حسين7 در آن روز مستحب است و آن، همان زيارت اربعين است». وي براي اثبات استحباب آن، روايت امام حسن عسکري7 را نيز آورده است.[10]

پس از شيخ طوسي، بسياري از علما نيز به استناد دو روايت صفوان و روايت امام حسن عسکري7 قائل به استحباب و فضيلت زيارت اربعين شده‌اند. مرحوم ابن شهرآشوب گفته است: «و قال الطوسي و منه زيارة الأربعين».[11] همچنين سيد بن طاووس به سخن شيخ طوسي استناد کرده و زيارت اربعين را داراي فضيلت دانسته است.[12] اما به اعتقاد مرحوم مجلسي، دليلي براي استحباب زيارت امام حسين7 در روز اربعين در روايات، وجود ندارد؛ آنچه مشهور بين اصحاب است، اين است که علت استحباب، بازگشت حرم امام حسين7 به کربلا و ملحق ساختن سر مطهر شهدا به بدن‌هاي مطهرشان در چنين روزي است. اين احتمال از نظر ايشان بسيار بعيد است؛ همان‌طور که رجوع خاندان امام حسين7 به مدينه را نيز در چنين روزي بعيد مي‌دانند؛ زيرا آن‌گونه که از اخبار بر مي‌آيد، زمان چنين گنجايش را نداشت. همچنان‌که وقوع چنين چيزي در سال بعد نيز از نظر ايشان بعيد به نظر مي‌رسد.

به باور مرحوم مجلسي، تنها چيزي که ممکن است مستمسکي براي استحباب زيارت امام حسين7 در روز اربعين باشد، همان آمدن جابر بن عبدالله انصاري (رضوان الله عليه) به کربلا، براي زيارت قبر مطهر امام حسين7، است يا علت استحباب اين باشد که اهل بيت امام7 در چنين روزي از زندان يزيد در شام آزاد شدند.[13]


[1]. ابن قولويه، كامل الزيارات، ص194ـ 256.

[2]. مجلسي، زاد المعاد، مفتاح الجنان، ص507.

[3]. همان، ص519.

[4]. كامل الزيارات، ص173؛ ابن المشهدي، المزار الكبير، ص480؛ شهيد اول، المزار، ص178.

[5]. كامل الزيارات، ص179.

[6]. المزار الكبير، ص462.

[7]. طوسي، تهذيب الاحکام، ج6، ص52.

[8]. طوسي، مصباح المتهجد، ص788؛ طوسي، تهذيب الاحکام، ج6، ص113؛ ابن المشهدي، المزار الكبير، ص514.

[9]. مفيد، كتاب المزار، ص53؛ مصباح المتهجد، ج2، ص788. اين روايت در تهذيب الأحكام، ج6، ص52 نيز آمده است.

[10]. مصباح المتهجد، ج2، ص788. اين روايت در تهذيب الأحكام، ج6، ص52 نيز آمده است.

[11]. ابن شهرآشوب، مناقب آل أبي طالب، ج4، ص77.

[12]. ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج2، ص589.

[13]. مجلسي، بحار الانوار، ج98، ص335.

اولین زائر اربعین


اولين زائران اربعين امام حسين7، جابر بن عبدالله انصاري، صحابي جليل القدر پيامبر اکرم9 و عطيه عوفي هستند که براي زيارت قبر مطهر آن حضرت و ديگر شهدا به سرزمين کربلا آمدند. عطيه عوفي قضيه زيارت جابر را چنين بيان کرده است:

به همراه جابر بن عبدالله انصاري، به منظور زيارت قبر امام حسين7، وارد کربلا شديم. جابر نزديک شريعه فرات رفت. غسل کرد و لباس‌هاي نيکو پوشيد... . سپس [با پاي پياده] به طرف قبر مطهر، حرکت کرديم. جابر هيچ قدمي را برنمي‌داشت، مگر اينکه ذکر خدا مي‌گفت تا به نزديک قبر رسيديم. سپس به من گفت: «مرا به قبر برسان». من دست او را روي قبر گذاشتم. جابر روي قبر افتاد و غش کرد. من مقداري آب به صورتش پاشيدم. وقتي به هوش آمد، سه بار گفت: «يا حسين». سپس گفت: «حَبِيبٌ لَا يُجِيبُ حَبِيبَه»؛ «اي دوست، چرا جواب دوستت را نمي‌دهي؟» بعد به خودش گفت: «چگونه مي‌تواني جواب دهي، درحالي‌که رگ‌هاي گلوي تو را بريده‌اند و بين سر و بدنت جدايي افتاده است. شهادت مي‌دهم که تو فرزند خاتم النبيين و سيدالمؤمنين... و پنجمين فرد از اصحاب کساء هستي... درود و سلام و رضوان الهي بر تو باد...».[1]

ورود جابر به کربلا در بسياري از کتب تاريخي و منابع روايي، که بحث زيارت امام حسين7 مطرح شده، آمده است؛ از جمله سيد بن طاووس (علي بن موسي بن جعفر، 668ق). در کتاب لهوف، بازگشت اهل بيت: به کربلا و همچنين دفن سر مطهر در کربلا را نقل کرده است.[2]


[1]. طوسي، مصباح المتهجد، ج2، ص787، عمادالدين طبري، بشارة المصطفي، ص74؛ مجلسي، بحار الانوار، ج65، ص130.

[2]. ابن طاووس، اللهوف، ترجمه فهري، ص195 و 196.

ورود خاندان امام حسین به کربلا در روز اربعین

ميان انديشمندان مسلمان از قدیم مناقشه ای وجود داشته است، مبنی بر این که آيا کاروان اسراي اهل بيت (ع) نيز در اربعين اول، از شام به کربلا آمدند يا خير؟ سيد بن طاووس در کتاب لهوف تصریح دارد که خاندان امام حسین (ع) همزمان با حضور جابر در کنار قبر مطهر امام حسین(ع)، وارد کربلا شدند. اگر ورود جابر را بیستم صفر و چهلمین روز شهادت امام حسین(ع) بدانیم می‌توان نتیجه گرفت که ورود اهل بیت امام حسین(ع) نیز در بیستم صفر بوده است. ترجمه عبارت سید بن طاووس چنين است:

خاندان امام حسين(ع) وقتي از شام برگشتند و به عراق رسيدند، از راهنما خواستند آنها را به کربلا ببرد. وقتي به قتلگاه شهدا رسيدند، جابر بن عبدالله انصاري و گروهي از بني‌هاشم و مرداني از آل رسول را که براي زيارت امام حسين(ع) آمده بودند، ديدند و به عزاداري شهداي کربلا، خصوصاً سالار شهيدان، پرداختند. جمعي از زنان آن منطقه نيز گرد خاندان اهل بيت جمع شدند و چند روزي در آنجا بودند و در ماتم حسين(ع)گريستند...[۱۰]

اين نظر توسط گروهي از علماي شيعه و سني تأييد شده است. اين طيف از علما يا به آمدن اهل بيت: به کربلا تصريح دارند يا به باز گردانيدن و دفن سر مطهر و مقدس امام حسين(ع) و شهداي کربلا توسط امام سجاد(ع) تصريح کرده‌اند. با عنايت به اينکه دفن سر مطهر امام حسين(ع) در کربلا (در صورت صحت اين قول) قطعاً به دست حضرت امام سجاد(ع) صورت گرفته و ورود ايشان به همراه سرهاي مطهر شهدا به کربلا نيز فقط در بيستم صفر وارد شده است، اين خود شاهدي قوي بر اين است که اهل بيت: در روز اربعين به کربلا آمدند و ريشه بزرگداشت روز اربعين نيز همين زيارت اهل بيت: است.[۱۱]

ديدگاه برخي از علما:

1. لوط بن يحيي بن سعيد بن مخنف بن سليم ازدي، معروف به ابومخنف (م.157ق). در کتاب مقتل الحسين7 تصريح به ملاقات خاندان امام حسين7 با جابر‌ بن عبد الله انصاری در کربلا مي‌کند.[۱۲]

2. شيخ صدوق (381ق). آورده است: «امام سجاد7 با اهل بيت: و سرهاي مطهر شهيدان، از دمشق خارج شد و سرهاي مقدس را به کربلا بازگردانيد». [۱۳]

3. اسفرايني (406ق). از علماي بزرگ مذهب شافعي، در مقتل خود تصريح مي‌کند که اهل بيت: بيستم صفر وارد کربلا شدند و با جابر ملاقات کردند.[۱۴]

4. سيدمرتضي علم‌الهدي (436ق). مي‌نويسد: «ان رأس الحسين اعيد الي بدنه في کربلا»؛[۱۵] «همانا سر مطهر امام حسين7 در کربلا به پيکر مقدس آن حضرت عودت داده شد». علامه مجلسي (1111ق). نيز ديدگاه سيد مرتضي را چنين نقل کرده است: «أَنَّ رَأْسَ الْحُسَيْنِ7 رُدَّ إِلَى بَدَنِهِ بِكَرْبَلَاءَ مِنَ الشَّامِ وَ ضُمَّ إِلَيْهِ»؛ «سر مطهر امام حسين7 از شام به کربلا آورده شد و به بدن مطهر ملحق گرديد».[۱۶]

5. ابوريحان بيروني، محقق و رياضي‌دان شهير (440ق). در کتاب خود، الآثار الباقية، چنين مي‌گويد:

و في العشرين رد رأس الحسين7 الى جسده حتى دفن مع جسده و فيه زيارة الاربعين و هم حرمه بعد انصرافهم من الشام.[۱۷] سر مقدس امام حسين7 در بيستم صفر، به جسد مطهر امام برگردانده و با پيکرش دفن گرديد. زيارت اربعين در خصوص اين روز است. اهلبيت: نيز پس از مراجعت از شام، اين روز را حرمت نهادند.

6. شيخ طوسي (460ق). علت سنت شدن زيارت امام حسين7 در اربعين را تنها انجام مراسم تدفين سرهاي مطهر امام و ساير شهدا در کربلا مي‌داند. ابن شهرآشوب (588ق). و علامه مجلسي (1111ق). در اين باره گفته‌اند: «قَالَ الطُّوسِيُّ وَ مِنْهُ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ»؛ «شيخ طوسي گفته است و از همين بابت است استحباب زيارت اربعين».[۱۸]

7. شيخ فتال نيشابوري (508ق). مي‌گويد: «خرج علي بن الحسين8 بالنسوة و رد رأس الحسين7 الى کربلا؛[۱۹] «امام سجاد7 به همراه اهل‌ بيت: [از شام] خارج شدند و سر امام حسين7 را به کربلا بازگرداند».

8. فضل بن حسن طبرسي (508ق). در إعلام الوري بأعلام الهدي. البته ايشان فقط نظر سيد مرتضي را نقل کرده و اظهار نظر ننموده است.[۲۰]

9. ابن‌شهر آشوب (588ق). در مناقب، اعاده سر مطهر به بدن را ذکر کرده است.[۲۱]

10. سبط ابن جوزي، از علماي بزرگ اهل سنت (654ق). چنين مي‌گويد: «الاشهر انه رد الى کربلا فدفن مع الجسد»؛ «بنا بر نظر مشهورتر، سر امام حسين7 به کربلا بازگردانده شد و با پيکرش دفن گرديد». [۲۲]

11. ابن‌نما حلي (جعفر بن محمد، م. 645ق). ورود اهل بيت: به کربلا و ملاقاتشان با جابر را شبيه همان بياني که از لهوف سيد بن طاووس نقل کرديم، بيان کرده است... سپس مي‌گويد:

وَ الَّذِي عَلَيْهِ الْمُعَوَّلُ مِنَ الْأَقْوَالِ أَنَّهُ أُعِيدَ إِلَى الْجَسَدِ بَعْدَ أَنْ طِيفَ بِهِ فِي الْبِلَادِ وَ دُفِنَ مَعَه. [۲۳]

از ميان اقوال آنچه مورد اعتماد است، اين است که سر مطهر امام پس از چرخانيدن در شهرها به بدن امام بازگردانده شد و با آن دفن گرديد.

12. عبدالله بن محمد شبراوي، شيخ جامع ازهر قاهره، صاحب کتاب الاتحاف بحب الاشراف، دو نقل درباره رأس مطهر آورده که يکي از آنها اين است: «بعد از چهل روز، سر به بدن ملحق شد».[۲۴]

13. زکريا بن محمد قزويني (1305ق). در کتاب عجائب المخلوقات چنين مي‌گويد: اليوم الاول منه عيد بني اميه ادخلت في رأس الحسين (رضي الله عنه) بدمشق و العشرون منه رد رأس الحسين الى جثته. [۲۵]

اولين روز ماه صفر، عيد بني‌اميه بود؛ سر مقدس امام حسين7 در اين روز، وارد دمشق شد و در روز بيستم همين ماه، سر مبارک امام، به بدن مطهرش بازگردانده شد.

14. علامه مجلسي (1111ق). مي‌گويد: و المشهور بين علمائنا الامامية انه دفن رأسه مع جسده الشريف رده علي بن الحسين.[۲۶] بين علماي شيعه شهرت دارد که امام سجاد7، سر امام حسين7 را بازگرداند و در کنار پيکر امام دفن نمود.

15. سيدعبدالرزاق مقرم، گفته است: امام زين العابدين7 هنگامي که موافقت يزيد را دانست، از او درخواست کرد همه سرهاي مطهر را به وي تحويل دهد. يزيد درخواست امام را پذيرفت و سر مطهر امام حسين7 را همراه سر شهداي اهل بيت: تحويل داد. امام هم آنها را به بدن‌هاي مطهرشان ملحق ساخت. سپس ايشان در اين زمينه ديدگاه چند نفر از علما را نقل کرده و از ملحق شدن سر مطهر امام حسين7 به بدن شريفش در کربلا دفاع نموده و ديگر اقوال را رد کرده است. [۲۷] 

16. شهيد سيدمحمدعلي قاضي طباطبائي، در کتاب تحقيق درباره اولين اربعين حضرت سيدالشهدا7 ـ که از جمله کتاب‌هاي مهمي است که در مورد اربعين به صورت مبسوط و تحقيقي نگاشته شده است ـ بيش از 570 کتاب را بررسي مي‌کند و به تأليف اين کتاب مبادرت مي‌ورزد. مرحوم قاضي با اقامه دلايل و ارائه مستندات فراوان معتقد است:

امام زين العابدين7، به همراه خاندان حضرت اباعبدالله7، در اولين اربعين شهادت امام حسين7، هنگام بازگشت از شام، وارد کربلا شدند و پس از اقامه عزا براي شهداي کربلا، به سوي مدينه عزيمت کردند. [۲۸]

اما بسياري از علماي شيعه، آمدن کاروان اسرا به کربلا را در روز اربعين و دفن سر مطهر در آن روز ذکر نکرده‌اند؛ بلکه معتقدند در چنين روزي کاروان اسرا وارد مدينه شده‌اند. شيخ مفيد در مسار الشيعة، که در مورد ايام تولد و درگذشت ائمه اطهار: است، روز اربعين را همان روزي دانسته است که حرم امام حسين7، از شام به سوي مدينه مراجعت کردند و معتقد است: «همان روز هم جابر بن عبدالله، براي زيارت امام حسين7 وارد کربلا شد».[۲۹] شيخ طوسي در کتاب مصباح المتهجد، ذيل ماه صفر، روز بيستم صفر (اربعين) را همان زماني مي‌داند که حرم امام حسين7، يعني کاروان اسرا، از شام به مدينه بازگشتند و جابر بن عبدالله انصاري از مدينه به کربلا رسيد تا به زيارت قبر امام حسين7 نايل شود و او، نخستين کسي است که قبر آن حضرت را زيارت کرد. سپس متن زيارت اربعين را با سند، به نقل از حضرت امام صادق7، آورده است که با جمله «السَّلَامُ عَلَى وَلِيِّ الله وَ حَبِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى خَلِيلِ الله وَ نَجِيبِهِ...» آغاز مي‌شود. وي معتقد است که اين همان زيارت اربعين است که امام حسن عسکري7 آن را از نشانه‌هاي مؤمن شمرده است.[۳۰] کفعمي (ابراهيم بن علي عاملي، م.905ق). نيز همين نظر را دارد.[۳۱]

اما ابن طاووس، (علي بن موسي، 664ق). با وجود اينکه در کتاب لهوف آمدن کاروان اسرا به کربلا و ديدار جابر و اقامه عزا براي اباعبدالله الحسين7 را با جزئيات کامل و دقيق بيان کرده، در کتاب ديگرش، الإقبال بالأعمال الحسنة، درباره آمدن اسرا به کربلا ترديد کرده است. ايشان با اشاره به دو ديدگاه متفاوت شيخ طوسي که در کتاب مصباح المتهجد گفته است: «خاندان امام حسين7 در روز بيستم صفر، همراه مولايمان علي بن الحسين8 به مدينه رسيدند» و در غير کتاب مصباح که معتقد است: «خاندان امام هنگام بازگشت از شام، در بيستم صفر به کربلا رسيدند»، هر دو قول را بعيد دانسته است؛ به دليل اينکه عبيدالله بن زياد (لعنة الله عليه) پس از واقعه کربلا به يزيد نامه نوشت و ماجراي کربلا و شهادت امام را بيان نمود و از ايشان کسب تکليف کرد که اسرا را به شام بفرستد يا نه و ايشان صبر کرد تا جواب نامه يزيد آمد. بنابراين خود اين رفت و برگشت نامه، بيست روز يا بيشتر وقت لازم دارد. همچنين وقتي اسرا به شام وارد شدند، به نقلي، يک ماه در محلي که حفاظي از سرما و گرما نداشت، اقامت کردند. اقتضاي اين مطلب آن است که اسراي کربلا، بيش از چهل روز از شهادت امام حسين7 طول کشيده تا به کربلا يا مدينه برسند. بنابراين عبور اسرا از کربلا هر چند ممکن است، اما در بيستم صفر نبوده است؛ چراکه معروف است که خاندان امام حسين7 با جابر ملاقات کردند. اگر جابر از حجاز براي زيارت امام7 آمده باشد، قطعاً او نيز تا از شهادت امام7 خبردار شود و به کربلا بيايد، بيش از چهل روز وقت لازم دارد.[۳۲]

اين نظر توسط انديشمندان ديگري همچون علامه مجلسي،[۳۳] محدث نوري (1254ـ 1320ق)[۳۴] شيخ عباس قمي[۳۵] و... تقويت شده است. حتي برخي از علما ورود کاروان اسرا را به کربلا در اربعين اول محال دانسته‌اند. [۳۶]

فضيلت پياده‌روي براي امور عبادي و معنوي

به دلايلي که در ادامه بحث اشاره خواهد شد، پياده‌روي براي انجام اعمال عبادي و امور خير و مستحبي، به ويژه زيارت ائمه معصوم:، در روايات و سخنان اهل بيت:، بسيار تأکيد شده است. امام صادق7 فرمود: هرکس پياده به مسجدها رود، قدم‌هايش را به هر شي تر و خشک بگذارد، زمين براي او تسبيح مي‌گويد....[1]

بر اين اساس، روايات بسياري درباره ارزش و منزلت پياده‌روي به سوي بيت الله الحرام و انجام اعمال و مناسک حج وجود دارد. بر پايه روايتي، يک حج پياده برابر با هفتاد حج است.[2] هيچ امري محبوب‌تر از پياده‌روي به سوي بيت الله الحرام نيست و انسان را به ساحت مقدس ربوبي نزديک نمي‌کند.[3] بدين جهت حضرت امام حسين7 در سفر حج، با وجود اينکه همراه خود مرکب داشتند، پياده به سوي بيت الله حرکت مي‌کردند.[4] طبق روايت ديگري، حرکت پياده امام حسن و امام حسين8 به سوي بيت الله، باعث مي‌شد ديگران نيز از مرکب‌ها پايين بيايند و پياده حرکت کنند.[5] از ابن عباس نقل شده است که مي‌گفت:

درباره هيچ چيزي اين اندازه پشيمان نشدم که من پياده به حج نرفتم؛ زيرا از

رسول خدا9 شنيدم که مي‌فرمود: «هرکس پياده به حج رود، خداوند هفت هزار حسنه از حسنات حرم برايش مي‌نويسد».[6]

همچنين ابن عباس از معاويه نقل مي‌کرد که وي مي‌گفت:

به هيچ چيزي اين اندازه تأسف نمي‌خورم که نتوانستم پياده به حج بروم. به تحقيق حسن بن علي [8]  25بار پياده به حج رفت؛ درحالي‌که اسب‌هاي راهوار و نجيب همراه داشت.[7]

تشرف پياده به زيارت ائمه معصوم8 نيز در روايات تأکيد شده است. بر پايه روايتي، امام صادق7 فرمود:

مَنْ زار أميرالمؤمنين7 ماشياً کَتَبَ الله لَهُ بکُلِّ خُطْوَةٍ حَجَّةً و عُمْرةً فَأِنْ رَجَعَ ماشِياً کَتَبَ الله له بکُلِّ خُطْوَةٍ حَجَّتَينِ و عُمْرِتَين.[8]

هرکس اميرالمؤمنين علي7 را با پاي پياده زيارت کند، خداوند براي هر گام او ثواب حج و عمره مي‌نويسد، اگر با پای پیاده برگردد، خداوند برای هر گام او (ثواب) دو حج و دو عمره می‌نویسد.

همچنين زيارت امام رضا7 با پاي پياده، سابقه‌اي طولاني دارد. برخي از علما، بزرگان، فرمانفرمايان، در طول تاريخ، به زيارت امام رضا7 تشرف یافته‌اند؛ مرحوم شيخ بهايي، براي رواج فرهنگ زيارت در بين مردم، در سال 1009قمري از اصفهان عزم مشهد کرد و با پاي پياده به زيارت امام علي بن موسي‌الرضا8 رفت.[9]


[1]. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ7 قَالَ: مَنْ مَشَى إِلَى الْمَسَاجِدِ لَمْ يَضَعْ رِجْلَهُ عَلَى رَطْبٍ وَ لَا يَابِسٍ إِلَّا سَبَّحَتْ لَهُ الْأَرْضُ... (شيخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص27).

[2] شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج2، ص218.

[3]. مَا تَقَرَّبَ عَبْدٌ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنَ الْمَشْيِ إِلَى بَيْتِهِ الْحَرَامِ عَلَى الْقَدَمَيْنِ... همان.

[4]. وَ كَانَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ8 يَمْشِي وَ تُسَاقُ مَعَهُ الْمَحَامِلُ وَ الرِّحَالُ (شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج2، ص219؛ المحاسن، ج1، ص70).

[5]. مفيد، الإرشاد، ج2، ص129.

[6]. برقي، المحاسن، ج1، ص70.

[7]. مَا آسَي عَلَي شَيْءٍ إِلَّا عَلَى أَنْ أَحُجَّ مَاشِياً وَ لَقَدْ حَجَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ خَمْساً وَ عِشْرِينَ حِجَّةً مَاشِياً وَ إِنَّ النَّجَائِبَ لَتُقَادُ مَعَهُ (ابن شهرآشوب، مناقب آل أبي‌طالب، ج4، ص14). اين روايت در منابع اهل سنت هم نقل شده است. هيثمي، مجمع الزوائد، ج9، ص201؛ حاکم، المستدرک، ج3، ص185؛ ابن کثير، البداية و النهاية، ج8، ص236. در روايتي آمده است که پياده و با پاي برهنه به حج مي‌رفت: إِذَا حَجَّ حَجَّ مَاشِياً وَ رُبَّمَا مَشَي حَافِياً (شيخ صدوق، الامالي، ص178).

[8]. طوسي، تهذيب الأحكام، ج6، ص21.

[9]. منشي، عالم آراي عباسي، ص425.


فضیلت پیاده روی برای زیارت اربعین


با توجه به روايات، به حرکت پياده براي زيارت امام حسين7 (چه در اربعين و چه در ايام ديگر) بسيار سفارش شده است. در منابع روايي ما بابي مخصوص استحباب پياده‌روي براي زيارت امام حسين7 وجود دارد؛ از جمله مرحوم حر عاملي در کتاب شريف وسايل الشيعة شش روايت را در يک باب گرد آورده است.[1] مرحوم محدث نوري نيز در کتاب مستدرک الوسايل، بابي قرار داده و دو روايت نقل کرده است.[2] اين بحث را با چهار عنوان پيگيري مي‌کنيم:

1. ارزش و فضيلت پياده‌روي براي زيارت امام حسين7

برابر رواياتي از ائمه:، به ويژه حضرت امام صادق7، پياده‌روي براي زيارت امام حسين7 باعث نزول برکات الهي و آمرزش گناهان و اعتلاي رتبه معنوي انسان نزد پروردگار مي‌شود. در پرتو اين عرض ارادت به ساحت مقدس حضرت سيدالشهدا7، زائران به عنوان حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل بيت رسول مکرم اسلام9 محسوب مي‌گردند و براي آنان برائت از آتش جهنم نوشته مي‌شود.[3]

زائر امام حسين7 وقتي از منزل بيرون رود، هر قدم او داراي قداست است تا به حرم حسين7 برسد؛ وقتي آنجا رسيد، خداوند به او مي‌فرمايد: «بنده من، از من بخواه تا به تو عطا کنم؛ دعا کن تا اجابت نمايم؛ از من بخواه تا بتو بدهم؛ حاجت بخواه تا برآورده نمايم و حق خداست که آنچه را که بذل نموده، عطا کند».[4] خداوند نگهدار زائر امام حسين7 و خانواده‌اش است تا وي از زيارت، نزد خانواده‌اش بازگردد.[5] به زائران ندا داده مي‌شود که شما پاکيزه شديد و پاکيزه است بهشت براي شما.[6]

پيام روايات فضيلت زيارت امام حسين7 و پياده‌روي براي زيارت ابعاد گوناگونی دارد که به آنها اشاره می‌کنیم:

الف) بعد معنوي

امام حسين7، به عنوان حجت خدا و بنده خالص او، مقرب درگاه خداوند است. هرکس به عشق حسين7 و مرام انسان‌سازش قدم در راه زيارت ايشان بگذارد، رحمت بي‌کران الهي شامل حالش مي‌شود؛ دعايش مستجاب گشته و گناهانش آمرزيده مي‌شود. زيارت امام حسين7 وجود‌هاي خام و نپخته را به کمال و پختگي مي‌رساند.

ب) بعد مادي

خداوند زائران امام حسين7 را نگهباني مي‌کند؛ سلامت خود و خانواده‌شان را تضمين کرده و هرگونه آلودگي، فقر، درماندگي و بيچارگي را از زندگي آنان دور مي‌نمايد.

ج) بعد سياسي و اجتماعي

زائر امام حسين7 وقتي قدم در اين راهپيمايي مي‌گذارد، در واقع موضع سياسي اجتماعي خود را مشخص مي‌کند و به دنيا اعلام مي‌کند که من در گروه و در جناح پيامبر9 و خاندان او هستم؛ حزبم حزب حسين7 است؛ نه يزيد و معاويه. او از برخي آيات و روايات[7] آموخته است که در فرداي قيامت، هرکسي باید زير بيرق يک رهبر قرار گیرد و هر امامي با گروه خود در قيامت حاضر مي‌شود. رسول خدا9 در بيان آيه شريفه {يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ...}.[8] فرمود: «يُدْعَي كُلُّ قَوْمٍ بِإِمَامِ زَمَانِهِمْ وَ كِتَابِ رَبِّهِمْ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِمْ»[9]؛ «در قيامت هر قومي با امام زمان خود و کتاب خدا و سنت پيامبرش خوانده مي‌شود».


[1]. حر عاملي، وسائل الشيعة، ج14، ص439.

[2]. نوري، مستدرك الوسائل، ج10، ص262.

[3]. مَنْ أَتَاهُ مَاشِياً كَتَبَ الله لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَيِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً فَإِذَا أَتَاهُ وَكَّلَ الله بِهِ مَلَكَيْنِ يَكْتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِيهِ مِنْ خَيْرٍ وَ لَا يَكْتُبَانِ مَا يَخْرُجُ مِنْ فِيهِ مِنْ شَرٍّ وَ لَا غَيْرَ ذَلِكَ فَإِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا يَا وَلِيَّ اللهِ مَغْفُوراً لَكَ أَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بَيْتِ رَسُولِهِ وَ اللهِ لَا تَرَى النَّارَ بِعَيْنِكَ أَبَداً وَ لَا تَرَاكَ وَ لَا تَطْعَمُكَ أَبَداً (ابن قولويه، کامل الزيارات، ص134).

[4]. همان، ص132.

[5]. يَحْفَظُهُ فِي نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ حَتَّى يَرُدَّهُ إِلَى أَهْلِهِ (همان، ص132).

[6]. أَلَا طِبْتُمْ وَ طَابَتْ لَكُمُ الْجَنَّةُ (همان، 135).

[7]. علي بن موسي8، (امام هشتم)، صحيفة الإمام الرضا7، ص49؛ قمي، تفسير القمي، ج2، ص23.

[8]. اسراء: 71.

[9]. صحيفة الإمام الرضا7، ص49؛ تفسير القمي، ج2، ص23.

تاریخچه پیاده روی در اربعین حسینی


روايات بسياري در خصوص فضيلت پياده‌روي براي زيارت امام حسين7 وجود دارد. يکي از ايامي که حرکت پياده براي زيارت حضرت اباعبدالله الحسين7 فضيلت دارد، ايام اربعين حسيني است. مي‌دانيم که اولين زائران اربعين امام حسين7، جابر بن عبدالله انصاري، صحابي جليل القدر پيامبر اکرم9 و عطيه عوفي هستند که براي زيارت قبر مطهر آن حضرت و ديگر شهدا به سرزمين کربلا آمدند. عطيه عوفي قضيه زيارت جابر را چنين بيان کرده است:

به همراه جابر بن عبدالله انصاري، به منظور زيارت قبر امام حسين7، وارد کربلا شديم. جابر نزديک شريعه فرات رفت. غسل کرد و لباس‌هاي نيکو پوشيد... . سپس [با پاي پياده] به طرف قبر مطهر، حرکت کرديم. جابر هيچ قدمي را برنمي‌داشت، مگر اينکه ذکر خدا مي‌گفت تا به نزديک قبر رسيديم. سپس به من گفت: «مرا به قبر برسان». من دست او را روي قبر گذاشتم. جابر روي قبر افتاد و غش کرد. من مقداري آب به صورتش پاشيدم. وقتي به هوش آمد، سه بار گفت: «يا حسين». سپس گفت: «حَبِيبٌ لَا يُجِيبُ حَبِيبَه»؛ «اي دوست، چرا جواب دوستت را نمي‌دهي؟» بعد به خودش گفت: «چگونه مي‌تواني جواب دهي، درحالي‌که رگ‌هاي گلوي تو را بريده‌اند و بين سر و بدنت جدايي افتاده است. شهادت مي‌دهم که تو فرزند خاتم النبيين و سيدالمؤمنين... و پنجمين فرد از اصحاب کساء هستي... درود و سلام و رضوان الهي بر تو باد...».[1]

ورود جابر به کربلا در بسياري از کتب تاريخي و منابع روايي، که بحث زيارت امام حسين7 مطرح شده، آمده است؛ از جمله سيد بن طاووس (علي بن موسي بن جعفر، 668ق). در کتاب لهوف، بازگشت اهل بيت: به کربلا و همچنين دفن سر مطهر در کربلا را نقل کرده است.[2]

زيارت امام حسين7 (که در برخي موارد به صورت پياده‌روي بود) از قرون و اعصار گذشته توسط مردم، به ويژه علماي بزرگ دين، تا زمان کنوني ادامه داشته است. حسين، نوه دختري ابوحمزه ثمالي، در آخرين روزهاي دولت بني‌اميه، به منظور زيارت امام حسين7، با پاي پياده از کوفه به غاضريه آمد.[3] پس از زيارت امام حسين7 و اقامه نماز صبح، در کنار قبر مطهر آن حضرت، به سوي کوفه بازگشت.[4]

همچنين پس از آنکه قبر امام حسين7 با امر متوکل خراب شد[5] و اين خبر به گوش زيد مجنون[6] رسيد، وي که عالمي بزرگوار و ساکن مصر بود، هنگامي که

شنيد ساختمان قبر امام حسين7 تخريب، و محل آن را کشت و زرع کرده‌اند، بسيار غمگين شد و مصيبت امام حسين7 برايش تجديد گرديد. آن‌گاه درحالي‌که پياده و حيران بود، از مصر خارج شد[7] و با طي مسافت طولاني وارد کوفه گرديد و با بهلول، که آن وقت در کوفه بود، ملاقات نمود و به وي سلام کرد. پس از آنکه همديگر را شناختند، بهلول علت بيرون آمدن زيد را از مصر پرسيد. وي علتش را جنايت متوکل اعلام کرد. آن‌گاه وي، همراه بهلول، به کربلا آمدند و قبر شريف حضرت امام حسين7 را زيارت کردند.[8]


[1]. طوسي، مصباح المتهجد، ج2، ص787، عمادالدين طبري، بشارة المصطفي، ص74؛ مجلسي، بحار الانوار، ج65، ص130.

[2]. ابن طاووس، اللهوف، ترجمه فهري، ص195 و 196.

[3]. وَ قَدْ جِئْتُ أَمْشِي مِنَ الْكُوفَةِ وَ هِيَ لَيْلَةُ الْجُمُعَة.

[4]. ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج2، ص568؛ ابن قولويه، كامل الزيارات، ص111 و 112؛ بحار الانوار، ج98، ص57؛ امين، اعيان الشيعة، ج4، ص303.

[5]. قمي، تتمة المنتهي، ص241؛ بحار الانوار، ج45، ص401.

[6]. وي را زيد مجنون مي‌گفتند. ولي او صاحب عقلي كامل و نظريه‌اي عالي بود. وي بدين لحاظ به مجنون لقب يافت كه هر شخص عاقلي را مجاب مي‌نمود و حجت هر شخص اديب را در هم مي‌شكست و هيچ وقت از جواب خسته، و از خطابه ملول نمي‌شد (مجلسي، بحار الانوار، ج45، ص404).

[7]. خَرَجَ مِنْ مِصْرَ مَاشِيا.

[8]. بحار الانوار، ج45، ص404.

سیره علما و بزرگان در زیارت اربعین و پیاده روی برای آن

زيارت کربلا با پاي پياده، کم و بيش تا زمان مرحوم شيخ انصاري1  (1214- 1298ق). مرسوم بود.[1] ولي پس از درگذشت مرحوم شيخ مرتضي انصاري= زماني فرارسيد که پياده‌روي نشانه‌اي از فقر بود و هر که پياده مي‏رفت، شخصي دني و فقير به چشم مي‏آمد. اما با وجود چنين تفکري، مرحوم محدث نوري=، مؤلف کتاب مستدرک الوسايل (1254-1320ق). ، به آن اهتمام ورزيد. به ويژه عيد قربان به همراه اصحابش پياده به طرف کربلا حرکت مي‏کرد. در دومين سال، رغبت مردم و صالحان نسبت به زيارت پياده حرم امام حسين7 بيشتر شد؛ به گونه‌اي که در بعضي از سال‏ها تا سي خيمه در راه برپا مي‏شد. شيخ آقابزرگ تهراني نقل مي‌کند:

من در آخرين سال عمر با بركت آن جناب، در خدمت وي، پياده به كربلا مشرّف شدم و در بازگشت، مرحوم نوري= بر خلاف طبيعت هميشگي كه پياده مشرف مي‏شد و سواره باز مي‏گشت، پياده به نجف بازگشت و اين بدان دليل بود كه مرحوم ميرزا محمدمهدي بن مولي محمد صالح مازندراني كه نذر كرده بود، پياده به نجف مشرّف شود، از شيخ خواهش نمود كه در خدمت آن مرحوم باشد.[2]

همچنين عالمان بزرگي همچون مرحوم آخوند خراساني1 ، که به همراه اصحابشان با پاي پياده به زيارت کربلا مشرف مي‌شدند، و مرحوم آقانجفي قوچاني که بارها پياده به زيارت حضرت اباعبدالله7 مشرف شدند، رسمشان بر اين منوال بود که با پاي برهنه اين راه پرمشقت را طي کنند. در يکي از اين سفرها، که در ايام نيمه شعبان بوده، تشنگي در ميان راه مشکلاتي براي آقا نجفي قوچاني به وجود مي‌آورد و کرامتي براي ايشات رخ مي‌دهد که بسيار شنيدني است.[3] همچنين از مرحوم سيدمحسن امين عاملي، (م.1331ق). مؤلف کتاب اعيان الشيعة، و شيخ محمدحسين غروي اصفهاني (م.1321ق). و ميرزاي نائيني (م. 1315ق). نيز نام برده شده که در اين مراسم شرکت کردند.[4]

با وارد شدن اتومبيل‌ به منطقه، سفرهاي کارواني تعطيل، و زيارت با پاي پياده نيز به فراموشي سپرده شد. اما پس از مدتي، با اصرار آيت‌الله‌العظمي سيدمحمود شاهرودي1 در خصوص پياده رفتن به کربلا، دوباره مسئله پياده رفتن به کربلا، به عنوان يک سفر مقدس، رايج شد.[5] معروف است که اين مرجع بزرگ، چهل سفر با پاي پياده به زيارت امام حسين‏7 تشرف يافت.[6]

علامه اميني= نيز فراوان به قصد زيارت سالار جوانان بهشت، براي کسب پاداش بيشتر، پياده راه را طي مي‏کرد. وي به همراه جمعي از مؤمنان و دوستان ويژه و خالص خود، مسير 78 کيلومتر راهِ کربلا را در طول سه روز يا بيشتر، پياده طي مي‏کرد و پس از رسيدن به کربلا، در حالي وارد حرم امام شهيد مي‏شد که اشک چشمانش بر گونه‏هايش جاري بود و در زيارت‏ها، حالات مخصوصي داشت که در غير او، نظيرش کمتر مشاهده مي‏شد... .[7]

آيةالله شهيد مدني با توجه به روحيات عارفانه و خصوصيات اخلاقي، قافله مخصوص داشت و بسياري از طلاب، از جمله مرحوم شيخ‌علي حجتي کرماني و مرحوم شيخ‌احمد کافي نيز وي را همراهي مي‏کردند. مرحوم آقاي شيخ‌محمدعلي حليمي کاشاني از مدرسه مرحوم آيةالله بروجردي1 حرکت مي‏کرد و آيةالله شهيد حاج آقا مصطفي خميني، همراه با آقاي اشکوري و آقاي سيدمحمد بجنوردي و برخي از افراد مسن معمولاً با اين قافله به کربلا مشرف مي‏شدند.[8]

امام موسي صدر، رهبر شيعيان لبنان، که در شهريور 1357 ربوده و ناپديد شد، يکي از شيفتگان مراسم پياده‏روي از نجف به کربلا بود. آيةالله سيدمحمدعلي موحد ابطحي، يکي از عالمان بزرگ اصفهان، که در نجف با امام موسي صدر هم‏بحث بود، غالباً با وي همراه بود.[9]

با توجه به اهتمام علما در خصوص پياده‌روي براي زيارت امام حسين7، سفر پياده تا کربلا به مرور در عراق گسترش پيدا کرد. زائران امام حسين7، از کشورهاي مختلف، در مناسبت‌هاي ديني، به سمت کربلا حرکت کرده و با پاي پياده مسير شهرشان را تا کربلاي معلي مي‌پيمودند و در بين آن مناسبت‌ها، پياده‌روي اربعين از جايگاه ويژه‌اي برخوردار بود.

نويسنده کتاب ادب الطف، در گزارشي از مراسم اربعين در کربلا، اجتماع در اين مراسم را به اجتماع مسلمانان در مکه تشبيه، و به حضور هيئت‌هاي عزاداري در آن اشاره کرده که برخي به ترکي، عربي، فارسي و اردو مرثيه مي‌خوانده‌اند. وي جمعيت راهپيمايان در مراسم اربعين را بيش از يک ميليون نفر تخمين زده است.[10]


[1]. نوري، نجم الثاقب، ج1، ص25.

[2]. نوري، نجم الثاقب، ج1، ص25 و 26.

[3]. نبوي، «بيست سال در نجف، برش‌هايي از خاطرات آقانجفي قوچاني»، فصلنامه فرهنگ زيارت، شماره5، ص152.

[4]. اباذري، «نگاهي به پياده‌روي زائران حسيني»، فصلنامه فرهنگ زيارت، شماره 1، ص77.

[5]. قاسم‌پور و رضايي، زندگي و مبارزات آيت‌الله‌العظمي سيد محمود حسيني شاهرودي به روايت اسناد، ص41.

[6]. «نگاهي به پياده‌روي زائران حسيني»، فصلنامه فرهنگ زيارت، شماره 1، ص77.

[7]. محدثي، فرهنگ زيارت، ص67.

[8]. اباذري، «نگاهي به پياده‌روي زائران حسيني‏»، فصلنامه فرهنگ زيارت، شماره 1، ص78 و 80.

[9]. همان، ص82.

[10]. شبر، ادب الطف، ج1، ص41 و 42.

پانویس

  1. مفید،  المزار، ص53؛ طوسی، مصباح المتهجد، صص787 و 788؛ فتال نيشابوري، روضة الواعظين، ص215؛ ابن طاووس، الاقبال ، ج3، ص100. قاضي طباطبائي، تحقيق درباره اول اربعين حضرت سيدالشهدا7، ص390 به بعد.
  2. مصباح المتهجد، ص788 ـ 789؛ طوسي، تهذيب الاحکام، ج6، ص112ـ 113؛ اقبال الاعمال، ج3، ص101 ـ 103؛ مجلسي، بحار الانوار، ص331 ـ 332.
  3. مجمع البحرين، ج4ـ 3، ص319
  4. المصباح المنير، ص260
  5. مجمع البحرين، ج3، ص320؛ الإفصاح، ج1، ص287.
  6. مصباح المتهجد، ج 2 ص 787. بحار الانوار، ج98، ص335.
  7. بشارة المصطفي، ص74؛ بحار الانوار، ج65، ص130
  8. مصباح المتهجد، ص788؛ تهذيب الاحکام، ج6، ص113.
  9. تهذيب الأحكام، ج6، ص52
  10. اللهوف، ترجمه فهري، ص196
  11. إعلام الوري، ص255؛ مناقب آل أبي طالب، ج4، ص77؛ مثير الأحزان، ص107؛ اللهوف، ترجمه فهري، ص196.
  12. مقتل ابومخنف، ص233 و 234
  13. الامالي، ص168.
  14. قاضي طباطبائي، تحقيق درباره اول اربعين حضرت سيدالشهدا7، ص352؛ به نقل از: مقتل اسفرايني، ص54.
  15. نظر ايشان در اين منابع آمده است: إعلام الوري، ص255؛ مناقب آل أبي طالب، ج4، ص77؛ مثير الأحزان، ص107؛ اللهوف/ ترجمه فهري، ص196.
  16. بحار الانوار، ج44، ص199
  17. تحقيق درباره اول اربعين حضرت سيدالشهدا7، ص186؛ به نقل از: الآثار الباقية، ص392.
  18. ابن شهرآشوب، مناقب آل أبي طالب، ج4، ص77؛ مجلسي، بحار الانوار، ج44، ص199.  
  19. روضة الواعظين، ج1، ص192.
  20. إعلام الوري، ج1، ص477.
  21. مناقب آل أبي طالب، ج4، ص77.البته ايشان فقط نظر سيد مرتضي را نقل کرده و اظهار نظر ننموده است.
  22. تذكرة الخواص، ص238.
  23. مثير الأحزان، ص107.
  24. الإتحاف، ص127 و 180.  
  25. به نقل از: قاضي طباطبائي، تحقيق درباره اول اربعين حضرت سيدالشهدا7، ص186؛ مقرم، مقتل الحسين7، ص383.  
  26. بحار الانوار، ج45، ص145.
  27. مقتل الحسين7، ص383.
  28. قاضي طباطبائي، تحقيق درباره اول اربعين حضرت سيدالشهدا7، ص184 ـ 186.
  29. مسار الشيعة، ص46.
  30. مصباح المتهجد، ج2، ص787 و 788.
  31. کفعمي، المصباح، ص510.  
  32. ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج3، ص101. در برخي مطالب از سخنان آقاي فاضل استرآبادي استفاده شده است. فاضل «تحليل مبناي تاريخي اربعين حسيني»، مجموعه مقالات اربعين، ص215؛ مجله اخبار شيعيان، فروردين 1386، شماره 17 (گزيده سخنراني آيت‌آلله محمد فاضل استرآبادي)، سر قداست اربعين حسيني.  
  33. بحار الانوار، ج98، ص334 ـ 336.
  34. چشم‌اندازي به تحريفات عاشورا (لؤلؤ و مرجان)، ص232 ـ 243.
  35. منتهي الآمال، ص817.
  36. شعراني، دمع السجوم ترجمه نفس المهموم، ص430. ايشان گفته است: «رسيدن اهل بيت: روز بيستم به كربلا عادتاً محال است، با مسافتي كه ميان كوفه و شام است و مدّتي كه در شام ماندند.

منابع

{{برگرفتگی |پیش از لینک = کتاب |منبع = پیاده روی اربعین، فرصت ها، آسیب ها و توصیه ها. |پس از لینک =