مجاوران ایرانی در حرمین
مجاورت ایرانیان در مکه و مدینه
علاقه به زندگی در جوار حرم الهی و اعتقاد به فضیلت آن، انگیزه مهم ایرانیان برای مهاجرت به حرمین و ساکن شدن در مکه و مدینه بوده است. این باور که مدفون شدگان در حرمین، بیحساب به بهشت میروند، حتی در میان عامه مردم رواج داشته است.[۱] انگیزه سفر به حرمین برای دانشوران که امید بهره بردن از محیط علمی مکه و مدینه را داشتند، دو چندان بود. سفر حج بخشی از زندگی بیشتر علما، فقیهان و متصوفه ایرانی بوده است. مجاورت ایرانیان در حرمین، مختص دانشوران نبود. بسیاری از مردم عادی و نیز بازرگانان و ثروتمندان در مکه و مدینه ساکن میشدند یا بارها به آنجا سفر میکردند. چنانکه دیدیم، گروهی از همین بازرگانان و ثروتمندان و حتی دانشورانی که توانایی مالی داشتند، با مشارکت در ساختن بناهای سودمند برای همگان یا بازسازی بخشهایی از حرمین، در آبادانی مکه و مدینه نقش داشتند. سفر دانشوران ایران به مکه و مدینه از نخستین سدههای اسلامی رواج داشت. بسیاری از طالبان علوم دینی بخشی از زندگی خود را در مکه و مدینه میگذراندند یا بارها به این شهرها سفر میکردند. برخی نیز در این شهرها ساکن میشدند و برای همیشه در آن میماندند.
سدههای هفتم تا نهم ق
سفر دانشوران از سراسر سرزمینهای اسلامی به مکه و مدینه رونق فراوان داشت. پس از حمله مغول و تصرف بغداد، شهرهای مکه و مدینه از مراکز علمی جهان اسلام بود و بسیاری از دانشوران را به سوی خود میکشاند. در این دوران، شرححالنامههای مهم و مفصلی از اهالی مکه و مدینه مانند العقد الثمین و التحفة اللطیفه نگاشته شد که نام بسیاری از این دانشوران در آنها ثبت شده است. بسیاری از دانشوران ایرانی مجاور حرمین، جایگاهی بلند در عرصه علمی حرمین یافتند و به مناصبی مهم در مکه و مدینه رسیدند. گاه فرزندان یکی از دانشوران ایرانی ساکن در مکه و مدینه، راه پدر را ادامه میدادند و به این ترتیب یک خاندان ایرانی برای چند سده در عرصه علمی یا اجتماعی مکه و مدینه شهرت مییافت. مشهورترین این خاندانها در مکه، خاندان طبری بود. خاندان طبری از سده هفتم ق. در مکه شهرتی فراوان یافت. دانشورانی بزرگ از این خاندان، افزون بر نگاشتن کتابهای فراوان، عهدهدار مناصب مهم مذهبی مانند قضاوت شدند. احمد بن عبدالله بن محمد، معروف به محبالدین طبری (۶۱۵–۶۹۴ق) نخستین فردی است که از نظر علمی شهرت فراوان یافت. او کتابهای بسیار در تفسیر، حدیث، قرآن، تاریخ، اعلام و فضائل مکه نگاشت. فرزندش محمد بن احمد بن عبدالله، معروف به جمالالدین طبری (۶۳۶–۶۹۵ق) نیز افزون بر تدریس و تعلیم در مکه و نگارش کتابی در تاریخ آن، به منصب قضاوت این شهر رسید.[۲] بسیاری از زنان خاندان طبری نیز از نظر علمی منزلتی برجسته یافتند.[۳]
از سده هشتم ق
خاندان زرندی در مدینه از شهرت فراوان برخوردار گشت. آنان فرزندان عزالدین یوسف بن حسن زرندی بودند.[۴] یکی از فرزندان وی، نورالدین علی بود که قضاوت و حسبه مدینه را بر عهده داشت.[۵] منصب قضاوت در خاندان علی بن یوسف ماندگار شد. فتحالدین محمد پسر علی بن یوسف، یوسف پسر فتحالدین، محمد بن عبدالوهاب بن علی بن یوسف[۶] و پس از او فرزندان محمد بن عبدالوهاب یکی پس از دیگری قضاوت حنفیان مدینه را عهدهدار بودند.[۷] جالب اینکه اعضای این خاندان ارتباطشان را با زادگاهشان حفظ کردند و گاه به ایران سفر مینمودند. خاندان شوشتری، دیگر خاندان ایرانی بود که به احمد بن عثمان بن عبدالغنی (م. ۷۳۷ق) نسب میرساند که فردی صوفی و زاهد بود. خاندان کازرونی از دیگر خاندانهای ایرانی، به محمد بن روزبه منسوب بود و در دوران محمد بن احمد، یعنی نوه او که قاضی شافعیان بود، به شهرت رسید.[۸] جز خاندانهایی که گفته شد، برخی ایرانیان مجاور مکه از بزرگان علمی و دینی حرمین بودند و مناصبی چون قضاوت، شیخوخت حرم و امامت نمازهای جماعت را بر عهده داشتند. از ایرانیانی که به مقام شیخ الحرمی در مکه رسیدند، باید به محمد بن ابراهیم بن منذر نیشابوری (م. ۳۰۹/۳۱۸ق)،[۹] سعد بن علی بن محمد بن علی بن حسین زنجانی (م. ۴۷۰ق)، محمد بن ابراهیم بن یوسف نیشابوری (م. ۳۴۸ق)،[۱۰] سعید بن منصور معروف به ابوعثمان خراسانی،[۱۱] و عبدالجبار بن ابراهیم بن ابی عمرو معروف به ابونصر اصفهانی (زاده ۴۶۸ق)[۱۲] اشاره کرد. از ایرانیانی که به مقام قضاوت در مکه یا مدینه رسیدند، میتوان از احمد بن محمد بن عبدالله نیشابوری (م. ۳۵۱ق)،[۱۳] طاهر بن محمد بن طاهر بن سعید ابوالمظفر بروجردی (وفات ۵۲۸)،[۱۴] عبدالملک بن ابی مسلم بن ابی نصر نهاوندی،[۱۵] علی بن داود بن علی گیلانی (م. ۸۴۲)،[۱۶] و سعید بن محمد زرندی (م. 874)[۱۷] نام برد. برخی دانشوران ایرانی نیز امامت نمازهای مذاهب گوناگون به ویژه حنفی و شافعی را در مسجدالحرام یا مسجدالنبی بر عهده داشتند. زاهر بن رستم اصفهانی (م. ۶۰۹ق)،[۱۸] علی بن یوسف بن ابوبکر سگزی (م. ۶۷۵ق) و پسرش عبدالله بن علی بن یوسف (زاده۶۲۳ق)،[۱۹] محمد بن ابیبکر طوسی (م. ۵۹۸ق)،[۲۰] و عبدالمحسن بن ابیعُمید ابهری[۲۱] از این دسته هستند. نام گروهی دیگر از دانشوران و صوفیان ایرانی مجاور مکه و مدینه در منابع آمده که منصب دینی و شهرت فراوان نداشتهاند؛ همچون: محمد بن هبة الله بن محمد شیرازی،[۲۲] احمد بن محمد بن احمد گیلانی،[۲۳] علی بن احمد شیرازی (۷۸۸–۸۶۱ق)،[۲۴] محمد بن احمد بن ابی بکر خراسانی (م. ۵۴۲ق)،[۲۵] محمد بن علی بن حسین همدانی (م. ۳۹۳ق)،[۲۶] محمد بن یحیی بن منصور جنزی نیشابوری (م. ۵۴۹ق)،[۲۷] احمد بن احمد بن اسحق دندانقانی (زاده پیش از ۴۹۰ق)،[۲۸] ابراهیم بن محمد ابوالقاسم نصرآبادی (م. ۳۶۹ق)،[۲۹] سید حسین حسنی خلخالی (م. ۱۰۱۴ق).[۳۰] گروهی از ایرانیان ساکن در مکه و مدینه، به خدمات دیگر در حرمین مشغول بودند. برای نمونه، میتوان از حسن عجمی خادم قبه حمزه،[۳۱] حسین بن علی بن رستم شیرازی و فرزندش حسن از سقایان مسجد نبوی، ابراهیم بن حسین شیرازی دربان (بوّاب) حرم شریف نبوی (زنده در ۷۶۹ق) نام برد.[۳۲] حضور ایرانیان به ویژه کازرونیها در سمت مؤذن در حرمین بسیار چشمگیر بوده است. بسیاری از مؤذنان حرم در سدههای هشتم و نهم ق. از خانوادههای کازرونی بودهاند.[۳۳] سفر ایرانیان به مکه و مدینه حتی پس از روی کار آمدن دولت صفویه در ایران ادامه داشت. با اینکه بدرفتاری مردم حجاز با ایرانیان شیعی جان آنان را به خطر میانداخت، بسیاری از دانشوران شیعی ایرانی سالها در مکه ساکن گشتند و برخی از ایشان در فتنههای برخاسته از تعصب دینی کشته شدند.[۳۴] از این افراد، میتوان اینان را نام برد: سیدحسین حسینی خلخالی، شمسالدین حسین بن محمد شیرازی، حسین بن محمدعلی خراسانی، زینالعابدین بن نورالدین بن مقصود کاشی، محمد مؤمن استرآبادی، معینالدین عبدکی استرآبادی، زینالدین بن محمد (م. ۱۰۷۴ق)،[۳۵] علی بن نظام الدین احمد بن میر محمد معصوم حسینی دشتکی (۱۰۵۲–۱۱۲۰ق).[۳۶]
پانویس
- ↑ کتاب کوچه، ج5، ص1886.
- ↑ العقد الثمین، ج1، ص294؛ ج3، ص61؛ التاریخ و المورخون، ص53-58.
- ↑ العقد الثمین، ج8، ص223-224، 234.
- ↑ نصیحة المشاور، ص111-114.
- ↑ نصیحة المشاور، ص114؛ التحفة اللطیفه، ج5، ص194.
- ↑ التحفة اللطیفه، ج6، ص332-333.
- ↑ الدر الکمین، ج2، ص751؛ ج1، ص392.
- ↑ التحفة اللطیفه، ج6، ص23-28، 150؛ نصیحة المشاور، ص121.
- ↑ العقد الثمین، ج1، ص406؛ اتحاف الوری، ج2، ص368.
- ↑ تذکرة الحفاظ، ج3، ص782؛ العقد الثمین، ج1، ص408.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج10، ص586.
- ↑ العقد الثمین، ج5، ص324-325.
- ↑ العقد الثمین، ج3، ص145؛ التحفة اللطیفه، ج1، ص408.
- ↑ العقد الثمین، ج5، ص59-60.
- ↑ العقد الثمین، ج5، ص516.
- ↑ الدر الکمین، ج2، ص1025-1027.
- ↑ الدر الکمین، ج2، ص751-752.
- ↑ العقد الثمین، ج4، ص426-427؛ اتحاف الوری، ج3، ص17.
- ↑ العقد الثمین، ج6، ص277؛ ج5، ص214.
- ↑ العقد الثمین، ج1، ص434.
- ↑ العقد الثمین، ج5، ص493.
- ↑ العقد الثمین، ج2، ص380.
- ↑ الدر الکمین، ص515.
- ↑ الدر الکمین، ص991-992.
- ↑ العقد الثمین، ج2، ص288.
- ↑ العقد الثمین، ج2، ص150.
- ↑ العقد الثمین، ج2، ص389.
- ↑ العقد الثمین، ج3، ص12.
- ↑ اثارة الترغیب، ج1، ص214.
- ↑ خلاصة الاثر، ج2، ص122.
- ↑ التحفة اللطیفه، ج2، ص333.
- ↑ التحفة اللطیفه، ج2، ص298، 350-351؛ العقد الثمین، ج3، ص211.
- ↑ العقد الثمین، ج2، ص145، 214، 250؛ ج3، ص52، 419؛ ج4، ص387.
- ↑ میقات حج، ش4، ص27، «حجاج شیعی در دوره صفویه.
- ↑ الذریعه، ج9، ق2، ص410؛ ج4، ص19؛ ج1، ص196، 252؛ ج7، ص56؛ امل الآمل، ج2، ص166.
- ↑ الذریعه، ج9، ق3، ص754.