تقیه مداراتی، یکی از اقسام تقیه، به معنای همزیستی مسالمت آمیز با اهل سنت، به جهت جلب محبت آنها و ایجاد وحدت میان مسلمانان، بی آنکه ترسی در میان باشد است.

با اینکه چنین تقیه­ای، به شهادت روایات، در طول دوران 250 ساله امامت پیشوایان معصوم، موضوعی مهم و جدی تلقی می‌شده و در روابط اجتماعی و اعمال عبادی، مانند نماز و حج جریان داشته است اما در کلمات فقهای شیعه به جز برخی از فقهای متأخر،‌ این تقیه از سایر اقسام تقیه تفکیک نشده و کمتر به آن توجه شده است.

مفهوم‌شناسی

تقیه از ماده «وقی، یقی»[۱] و به معنای «خودنگهداری» یا «خود نگهداشتن و محافظت کردن از خود» است.

تقیه در اصلاح، عبارت است از پنهان کردن حق، از دیگری یا اظهار خلاف حق، به دلیل مصلحتی که مهم‌تر از اظهار حق است. آن مصلحت مهم‌تر، حفظ جان، یا مال، یا آبروی خود تقیه‌کننده،[۲] یا متعلقات تقیه‌کننده، یا حفظ اسرار اهل بیت(ع)، یا ایجاد وحدت بین مسلمانان و جلب محبت اهل سنت است.

«مدارات»، به معنای پوشاندن دشمنی و نرمخویی معنا شده است.[۳]

در کلمات برخی از معاصران، «تقیه مداراتی» از دیگر اقسام تقیه جدا شده و برای آن تعریف‌هایی ارائه شده است[۴] تقیه مداراتی عبارت است از خوش برخوردی و همزیستی مسالمت‌آمیز با اهل سنت به دو جهت؛ یکی حفظ و ایجاد وحدت بین مسلمانان و تقویت اسلام و مسلمانان در مقابل کافران، و دیگری جلب محبت اهل سنت و جذب آنها، تا پیروان مذهب اهل بیت(ع) مورد سرزنش و خواری قرار نگیرند و باعث تقویت مذهب شیعه و شیعیان شود.

تفاوت با تقیه خوفی و تقیه کتمانی

تقیه مدارای با تقیه خوفی و تقیه کتمانی تفاوت دارد:

  • تقیه خوفی؛ تقیه‌ای است که موضوع آن ترس تقیه‌کننده از ضرر یا خطر بر جان، مال یا آبرو ‌باشد.
  • تقیه کتمانی؛ عبارت است از مخفی کردن اعتقادات و اسرار اهل بیت(ع)‌ و حقایق مذهب شیعه اگر چه ترسی در میان نباشد.[۵] این تقیه در واقع یک نوع عمل قلبی است و در عمل بروز ندارد.

اصل مدارا

عمل به تقیه مداراتی، مبتنی بر اصل مدارا و حسن همجواری است. اصل مدارا نرمخویی و حسن همجواری با عموم مردم است؛ چه مسلمان (از هر فرقه‌ای)، چه غیر مسلمان. این مدارا و ملایمت اگر ار زوی مصلحتی مانند هدایت افراد به حق یا مصلحت پیشگیری از زیان باشد به آن تقیه مداراتی گفته شده است.

به اصل مدارا، در آیه ﴿وَ قُولُوا لِلنّٰاسِ حُسْناً ﴾،[۶] اشاره شده و به باور عبدالله جوادی آملی، مفسر شیعه، تعبیر «ناس» شامل همه جامعه بشری می‌شود.[۷] در روایات نیز به آن سفارش شده است.[۸] بر پایه روایتی، امام صادق(ع) به پیروان خود سفارش کرده با همه مردم چه مؤمن و چه غیر مؤمن با نیکی گفتگو کنند. او دستور داده با مخالفان با مدارا سخن بگویند تا جذب ایمان شوند.[۹]

اصل مدارا در سیره پیامبر اسلام(ص) و دیگر پیامبران وجود داشته داشته است. پیامبر(ص) علت برتری انبیا بر دیگر مخلوقات را، شدت مدارای آنها با دشمنان شمرده است.[۱۰]

در سیره پیشوایان معصوم

پیشوایان معصوم در حالی که با طواغیت زمان خویش مبارزه و حق را بیان می‌کردند، عمل به تقیه مداراتی در سیره آنها به چشم می‌خورد؛ در میان پیشوایان معصوم، امیر المؤمنین بیشترین ابتلای به‌این تقیه را داشتند؛ چون علت اصلی صبر و مبارزه نکردن ایشان برای گرفتن حق و خانه نشینی 25 ساله آن حضرت به جهت حفظ وحدت و انسجام مسلمانان و جلوگیری از تشتت در جامعه اسلامی بوده است؛ چنانچه آن حضرت به‌ این واقعیت تصریح می‌کنند:

«هنگامی‌که پیامبرخدا(ص) از دنیا رفت، قریش امر خلافت را به خود اختصاص داد و ما را از حقی که نسبت به همه مردم به آن شایسته تر بودیم دور کردند. در این هنگام دیدم صبر و بردباری بر این غصب بهتر است از تفرقه میان مسلمین و ریخته شدن خون آنان، در حالی که مردم تازه اسلام را پذیرفته بودند و دین مانند مشکی مملوّ از شیر بود که کف کرده باشد و با اندک سستی تباه می‌شود و کوچک­ترین فردی آن را وارونه می‌نماید.»[2][۱۱].

در کلمات دیگر آن حضرت نیز اهمیت وحدت بین مسلمین و پرهیز از تشتت و تفرقه در صفوف آنها بیان شده است[۱۲] شرکت آن حضرت در اجتماعات و نماز خواندن با غاصبین خلافت و قبول فرمانداری برخی از شهرها توسط بعضی از یاران حضرت نیز می‌تواند از مصادیق تقیه مداراتی باشد.

البته درست است که اگر آن حضرت و یارانشان در مقابل حکومت اعتراض می‌کردند و دست به مقابله و قیام می‌زدند و در صدد گرفتن حق خود بر می‌آمدند از ناحیه دستگاه حاکم مورد آزار، شکنجه و قتل قرار می‌گرفتند و این نشان می‌دهد که تقیه آنان از روی خوف بوده است نه به جهت حفظ وحدت. اما می‌توان ادعا کرد که خوف از دستگاه حاکم، علت اصلی تقیه آنان نبوده بلکه حفظ وحدت و استحکام اسلام عامل اصلی بوده است و الا تحمل شکنجه­ها و جانفشانی برای آن حضرت و یارانشان مطلوب و محبوب بود؛ استاد شهید مطهری در این رابطه می‌فرماید:

«طبعاً هرکس مى‏خواهد بداند آنچه على(ع) در باره آن مى‏اندیشید، آنچه على(ع) نمى‏خواست آسیب ببیند، آنچه على(ع) آن اندازه برایش اهمیت قائل بود که چنان رنج جانکاه را تحمل کرد، چه بود؟ حدساً باید گفت آن چیز وحدت صفوف مسلمین و راه نیافتن تفرقه در آن است. مسلمین قوّت و قدرت خود را که تازه داشتند به جهانیان نشان می‌دادند مدیون وحدت صفوف و اتفاق کلمه خود بودند. موفقیت‌هاى محیّرالعقول خود را در سال‌‌هاى بعد نیز از برکت همین وحدت کلمه کسب کردند. على القاعده على(ع) به خاطر همین مصلحت، سکوت و مدارا کرد.

اما مگر باورکردنى است که جوانى سى وسه ساله، دورنگرى و اخلاص را تا آنجا رسانده باشد و تا آن حد بر نفس خویش مسلط و نسبت به اسلام وفادار و متفانى باشد که به خاطر اسلام راهى را انتخاب کند که پایانش محرومیت و خرد شدن خود اوست؟! بلى باور کردنى است. شخصیت خارق العاده على(ع) در چنین مواقعى روشن مى‏گردد. تنها حدس نیست؛ على(ع) شخصاً در این موضوع بحث کرده و با کمال صراحت علت را که جز علاقه به عدم تفرقه میان مسلمین نیست بیان کرده است.»[۱۳].

بعد از دوران امامت امیرالمومنین(ع) و با روی کار آمدن بنی امیه و بنی عباس پیشوایان معصوم: و شیعیان در خوف و فشار شدید حاکمان جور قرار گرفتند و غالباً تقیه آنها خوفی و به جهت حفظ جان خود یا شیعیان بود اما در عین حال بعضی از روایات حکایت از حضور پیشوایان معصوم: در اجتماعات و مساجد عامه و نماز خواندن با خلفا یا امام جماعت عامه دارد و روشن است که نماز خواندن پیشوایان معصوم: همیشه از روی خوف بر جان خودشان یا جان پیروانشان نبوده و گاهی به دلیل ایجاد وحدت و یکپارچگی بین مسلمانان و پرهیز از تفرقه و تشتت بوده است.

همچنین متابعت و همراهی پیشوایان معصوم: در طول نزدیک به 250 سال، در مراسم حج و وقوف در عرفات و مشعر با عامه، با وجود اینکه در بعضی از سال­ها ثبوت هلال ذی الحجه مسلم نبود، یکی دیگر از مصادیق تقیه مداراتی در سیره پیشوایان معصوم: می‌باشد، چون ادعای اینکه در طول همه ‌این سال­ها،‌ متابعت امامان به جهت تقیه خوفی بوده و تقیه مداراتی و حفظ و انسجام مسلمین مد نظر آنها نبوده است،‌ ادعای سختی است و از آنجا که امامان معصوم غالباً نزد امیران حج مورد احترام بودند، گاهی متابعت و وقوف امامان و شیعیان به جهت حفظ انسجام و وحدت مسلمین بوده است.

در برخی از روایات سیره پیشوایان معصوم: در مصادیق تقیه مداراتی بیان شده است:

  • در موثقه سماعه، از امام(ع) در مورد ازدواج با عامه و نماز پشت سر آنها سؤال می­شود، امام(ع) می­فرمایند: این مسئله‌ای است سنگین و سخت و شیعیان توانایی انجام آن را ندارند، اما پیامبرخدا(ص) با آنها ازدواج و امام علی(ع) با آنها نماز خوانده است؛ بدون شک نماز امیرالمومنین(ع) با آنها همیشه از روی خوف نبوده و وحدت و یکپارچگی مسلمین مد نظر آن حضرت بوده است، کما اینکه ازدواج پیامبر با آنها نیز به جهت مصلحت وحدت و انسجام بین مسلمین بوده و خوفی در میان نبوده است: «سَأَلْتُهُ عَنْ مُنَاکَحَتِهِمْ وَ الصَّلَاهِ خَلْفَهُمْ فَقَالَ هَذَا أَمْرٌ شَدِیدٌ لَنْ تَسْتَطِیعُوا ذَاکَ قَدْ أَنْکَحَ رَسُولُ الله(ص) وَ صَلَّى عَلِیٌّ(ع) وَرَاءَهُمْ»[۱۴].
  • در صحیحه علی بن جعفر از امام موسی بن جعفر(ع) چنین نقل شده است: امام(ع) نماز خواندن امام حسن و امام حسین(ع) پشت سر مروان را نقل کرده و فرموده‌اند ما هم این کار را انجام می‌دهیم و با آنها[۱۵] نماز می‌خوانیم.[3][۱۶].
  • به همین مضمون روایت دیگری در کتاب نوادر راوندی از امام صادق(ع) نقل شده که در آن، به یکی از دو امام اعتراض می‌شود: «پدرتان وقتی به خانه باز می‌گشت نمازش را اعاده می‌کرد. امام ضمن اینکه قسم یاد می‌کنند فرموده‌اند: بر نماز امام جماعت اضافه نکرده؛ یعنی آن را اعاده نمی‌کرده‌اند.»[4][۱۷].
  • در صحیحه معاویه بن وهب است که از امام صادق(ع) سوال شد: «کَیْفَ یَنْبَغِی لَنَا أَنْ نَصْنَعَ فِیمَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَ قَوْمِنَا وَ بَیْنَ خُلَطَائِنَا مِنَ النَّاسِ مِمَّنْ لَیْسُوا عَلَى أَمْرِنَا؟» پرسش معاویه بن وهب دو بخش دارد: ۱. شیوه رفتار شیعیان با یکدیگر ۲. شیوه رفتار و تعامل شیعیان با اهل سنت. اما امام(ع) در پاسخ، تفکیک نکرده و بدون فرق گذاشتن بین شیعه و غیر شیعه، در پاسخ فرموده‌اند: «به امامانتان که از آنها پیروی می‌کنید نگاه کنید، هر کاری که آنها انجام می‌دهند شما نیز انجام دهید، به خدا قسم امامانتان، از مریضان آنها عیادت و در تشییع جنازه آنها شرکت می‌کنند،‌ در اختلافاتشان به نفع یا ضررشان شهادت می‌دهند و امانت آنها را ادا می‌کنند.»[5][۱۸] در این روایت، حضرت در پاسخ از دو پرسش، بین شیعه وغیر شیعه فرق نگذاشته و نسبت به تعامل با هر دو فرقه، سیره پیشوایان معصوم بر عیادت مریضان، شرکت در تشییع جنازه، حضور در محاکم قضایی و ادای امانت را متذکر شده‌اند و بر این سیره قسم یاد کرده‌اند.
  • در روایتی از امام صادق(ع) رفاقت، دوستی، ملایمت و خوش برخوردی با مردم به عنوان نماد و علامت پیشوایان معصوم: معرفی شده است، در مقابل بنی امیه که نمادشان خونریزی، ظلم و ستم بوده است: «أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ إِمَارَهَ بَنِی أُمَیَّهَ کَانَتْ بِالسَّیْفِ وَ الْعَسْفِ وَ الْجَوْرِ وَ أَنَّ إِمَامَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ وَ التَّقِیَّهِ وَ حُسْنِ الْخِلْطَهِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ فَرَغِّبُوا النَّاسَ فِی دِینِکُمْ وَ فِی مَا أَنْتُمْ فِیهِ».[۱۹]

در سنت گفتاری پیشوایان معصوم

با مراجعه به مجامع روایی شیعه،‌ به روایات زیادی بر می‌خوریم که پیشوایان معصوم: شیعیان را به حُسن معاشرت با عامه و عمل به تقیه مداراتی و مصادیق آن فرا می‌خوانند، تعداد این روایات تا حدی است که برخی قائل به تواتر آنها شده‌اند.[۲۰] این روایات با مضامین مختلفی وارد شده است؛ از این رو، این روایات را در 4 دسته ‌مطرح نموده و به دلیل کثرت و پرهیز از تطویل، اسناد روایات را حذف کرده­‌ایم.

این نکته قابل تذکر است که در لسان روایات پیشوایان معصوم: از اهل سنت، در بیشتر موارد به «ناس» تعبیر شده است؛ مانند صحیحه فضیل: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ؛ عَلَى الصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَهِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَهِ فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَکُوا هَذِهِ یَعْنِی الْوَلَایَهَ»[۲۱].

از آنجا که در عصر امامان معصوم: اکثریت اهل سنت بودند و یا به جهت به­وجود نیامدن حساسیت، از تعبیر «ناس» استفاده می‌کردند.

گاهی نیز در تعبیر از اهل سنت،‌ از کلمه «عامه» استفاده می‌کردند؛ مانند مقبوله عمربن حنظله: «مَا خَالَفَ الْعَامَّهَ، فَفِیهِ الرَّشَاد»[۲۲].

در موارد معدودی نیز به «مخالفین» تعبیر کرده‌اند، گرچه‌ این تعبیر در السنه علما و فقها به­وفور به چشم می‌خورد؛ مانند روایت زیر که نسبت به خلفا و کسانی که قدرت را در دست داشتند تعبیر مخالفین به کار رفته است: «عَلَیْهِ أِنْ یَدِینَ الله فِی الْبَاطِنِ بِخِلَافِ مَا یُظْهِرُ لِمَنْ یَخَافُهُ مِنَ الْمُخَالِفِینَ الْمُسْتَوْلِینَ عَلَى الْأُمَّهِ»[۲۳].

سفارش شیعیان به جلب محبت عامه

در بعضی از روایات پیشوایان معصوم: به­طور کلی و بدون ذکر مصداق بر جلب محبت عامه و حسن معاشرت با آنها سفارش کرده‌اند؛ مانند:

  • امام صادق(ع) فرمودند: «خداوند رحمت کند کسی که ما[۲۴] را محبوب مردم قرار دهد و مبغوض آنها قرار ندهد.»[6][۲۵]
  • در ضمن وصایای امام صادق(ع) به عبد الأعلی بن اعین آمده است: «خدا رحمت کند کسی را که محبت مردم را به خودش و ما بکشاند؛ به‌این طریق­که آنچه مردم می‌پسندند را نشان دهد و آنچه نمی‌پسندند را مخفی کند.»[۲۶]در کافی این‌گونه آمده است: «خداوند رحمت کند کسی را که محبت مردم را به خودش جلب کند به‌این طریق که به آنچه مردم می‌پسندند گفتگو کنید و آنچه آنها نمی‌پسندند را مخفی بدارید.»[۲۷].
  • مدرک بن هزهاز از امام صادق(ع) روایت می‌کند که فرمود: «خداوند رحمت کند کسی را که محبت مردم را به خودش جلب کند. پس گفتارش به آنچه مردم می‌پسندند باشد و آنچه نمی‌پسندند را ترک کند.»[۲۸]

سفارش شیعیان به نشست و برخاست با عامه

روایاتی که پیشوایان معصوم: به طور کلی و مطلق و بدون ذکر مصداق، شیعیان را به مخالطه و نشست و برخاست با عامه و تقیه سفارش کرده‌اند؛ به برخی از این روایات اشاره می‌شود:

  • «... از ما نیست کسی­که در مقابل افرادی­که از او در امان است تقیه نکند وتقیه را مانند لباس زیرین و رویین خود قرار ندهد[۲۹] تا این تقیه سجیه و رفتار ثابت او شود در برابر کسی­که از خطر او در حذر است.»[10] [۳۰].
  • دلالت روایت بر تقیه مداراتی روشن است، چون در تقیه از کسی که از ضرر او در امان هستیم خوفی متصور نیست و در واقع تقیه مداراتی مقدمه تقیه خوفی است. آیت‌الله خویی در ذیل این روایت فرموده‌اند: «این روایت بایستی حمل بر تقیه مداراتی شود چون خوف ضرر در آن متصور نیست و امکان حمل بر تقیه اصطلاحی یعنی تقیه خوفی ندارد؛ چون در تقیه از کسی که از او در امانیم خوف ضرری نیست.»[۳۱].
  • حضرت در روایتی دیگر فرموده‌اند: «خَالِطُوهُمْ بِالْبَرَّانِیَّهِ وَ خَالِفُوهُمْ بِالْجَوَّانِیَّهِ إِذَا کَانَتِ الْإِمْرَهُ صِبْیَانِیَّهً»[۳۲] «برّانیه» کنایه از ظاهر و «جوانیه» کنایه از باطن می‌باشد؛ یعنی با عامه در ظاهر مخالطه و همراهی کنید اما در باطن مخالفشان باشید و عمل به‌ این دستور تا زمانی است که حکومت در دست کوته فکران است؛ کوته­فکرانی که در عقل مانندکودکان هستند. روایت شامل تقیه مداراتی نیز می‌شود؛ چون امر به مخالطه و معاشرت با عامه مطلق است و شامل مواردی که ضرری در بین نباشد نیز می‌شود.
  • در روایت دیگری از آن حضرت آمده است: بر شما باد به خوش رفتاری با اهل باطل و تحمل ظلم آنها و بپرهیزید از نزاع و درگیری با آنها و در نشست و برخاست و معاشرت با آنها که چاره‌ای از آن ندارید متدین به تقیه باشید، تقیه‌ای که خداوند امر کرده در معاشرت با آنها به آن عمل کنید.[11][۳۳]اطلاق این روایت نیز نسبت به فرض عدم ضرر و تقیه مداراتی مانعی ندارد.
  • در روایتی از امام حسن عسکری(ع) چنین آمده است: «خداوند به سبب تقیه امت را اصلاح می‌کند و برای صاحب تقیه مانند اجر اعمال امت ثبت می‌شود. پس تارک تقیه امت را نابود کرده است.»[12] [۳۴].

بیان اجر به جهت ترغیب در عمل به تقیه و نشست و برخاست با عامه است و تقیه‌ای که اصلاح امت را در پی دارد تقیه مداراتی است و تقیه خوفی بیشتر از اینکه باعث اصلاح امت شود، اصلاح مذهب یا شخص متقی را به دنبال دارد.

ترغیب شیعیان به شرکت در اجتماعات عامه

روایاتی که پیشوایان معصوم با ذکر نمونه­هایی به شیعیان خود دستور داده‌اند در اجتماعات عامه شرکت کنند و خود را در جامعه مسلمین نشان دهند و از سایر افراد جامعه خود را جدا نکنند، مانند اینکه در مساجد عامه حضور بهم رسانند و در نمازهای جماعت آنها شرکت کنند، در تشییع جنازه آنها شرکت کنند، مریضان آنها را عیادت نمایند و در محاکم قضایی به نفع یا ضرر آنها شهادت دهند؛ حتی در روایت زید شحام آمده است که اگر می­توانید امام جماعت آنها یا مؤذن آنها شوید.

سیاق این روایات ظهور در تقیه مداراتی و فرض انتفای ضرر دارد و در بعضی از این روایات قرائنی است که‌ این سیاق را تقویت می‌کند؛ اگر کسی منکر این سیاق شود، لا اقل این روایات مطلق است و شامل موارد تقیه مداراتی نیز می‌شود؛ چون اختصاص این روایات به فرض خوف ضرر، حمل بر فرد نادر یا حمل بدون دلیل است. برخی از این روایات عبارتند از:

  • در صحیحه هشام کندی آمده است: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمودند: «برحذر باشید از انجام دادن عملی که ما را به سبب آن سرزنش کنند؛ چون پدر، به سبب عمل فرزند بدش سرزنش می‌شود،‌ نسبت به­کسانی­که برای آنها منقطع شده‌اید[۳۵] زینت باشید و مایه زشتی بر ما نباشید،‌ در قبایل آنها نماز بخوانید، مریضان آنها را عیادت کنید و در تشییع جنازه آنها حاضر شوید، مبادا شما را به کار خیری سبقت بگیرند، شما به کار خیر از آنها سزاوارتر هستید، به خدا قسم پرستیده نشده است خداوند به چیزی بهتر از خبء ،‌گفتم: خبء چیست؟‌ فرمودند: تقیه.»[13][۳۶].
  • در صحیحه عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) با تعبیر «اوصیکم» آمده است که فرمودند: «شما را به تقوای الهی سفارش می‌کنم و اینکه مردم را بر دوش خود سوار نکنید تا در جامعه ذلیل شوید[۳۷] خداوند متعال می‌فرماید: با مردم به نیکی گفتگو کنید. سپس حضرت فرمودند: از مریضان ایشان عیادت و در تشییع جنازه­شان شرکت کنید، در اختلافاتشان به نفع یا ضررشان شهادت دهید و با آنان در مساجدشان نماز بخوانید.»[14][۳۸]سیاق این روایت نیز ظهور در تقیه مداراتی دارد و استشهاد به‌ آیه شریفه، فرض احتمال ضرر را منتفی و این ظهور را تقویت می‌کند.
  • در صحیحه معاویه بن وهب از امام صادق(ع) سؤال شده است: «کَیْفَ یَنْبَغِی لَنَا أَنْ نَضَعَ فِیمَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَ قَوْمِنَا وَ فِیمَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَ خُلَطَائِنَا مِنَ النَّاس‏». پرسش معاویه بن وهب دو بخش دارد: ۱. شیوه رفتار شیعیان با یکدیگر ۲. شیوه رفتار و تعامل آنان با اهل سنت. اما امام(ع) در پاسخ، تفکیک نکرده و هر دو پرسش را یک پاسخ داده­اند؛ یعنی نسبت به شیعیان و اهل سنت، هر دو، باید این رفتار اجتماعی را داشته باشید: «امانت­های آنها را برگردانید، در اختلافاتشان به نفع یا ضررشان شهادت دهید، از مریضشان عیادت کنید و در تشییع جنازه­شان حاضر شوید.»[15] [۳۹].
  • در صحیحه زید شحام، امام صادق(ع) در ضمن وصایایی به شیعیان خود فرموده‌اند: «در قبائلتان نماز بخوانید، در تشییع جنازه­شان شرکت کنید، مریضان آنها را عیادت و حقوق آنها را ادا کنید؛ چون وقتی مردی از شما شیعیان، اهل ورع و راستگو باشد و امانت را برگرداند و با مردم خوش اخلاق باشد، گفته می‌شود این جعفری است و این مرا خوشحال می‌کند و باعث مسرت من می‌شود و گفته می‌شود این ادب جعفربن محمد است ولی اگر این‌گونه نباشید بلا و ننگ عملتان متوجه من می‌شود و گفته می‌شود این ادب جعفر بن محمد است.»[16][۴۰]شبیه‌ این روایت در کتاب «تحف العقول» به عنوان سفارش­ها و توصیه­های امام حسن عسکری(ع) به شیعیانشان نقل شده است[۴۱].
  • در روایت زید شحام از امام صادق(ع) وارد شده است: «با مردم با اخلاق خودشان برخورد کنید، در مساجدشان نماز بخوانید،‌ از مریضانشان عیادت، در تشییع جنازه­شان شرکت کنید و اگر توانایی دارید امام جماعت یا مؤذن آنها باشید، این کار را انجام دهید، اگر این‌گونه با آنها معاشرت کردید می‌گویند این­ها جعفری هستند خداوند جعفر بن محمد را رحمت کند که پیروان خود را این چنین نیکو تربیت نموده است و اگر این‌گونه معاشرت را ترک کنید می‌گویند این­ها جعفری هستند. خداوند از جعفر بن محمد انتقام بگیرد که پیروان خود را بد تربیت نموده است.»[۴۲].
  • در روایت کثیر بن علقمه است که وی از امام صادق(ع) طلب وصیت کرده و در وصایای حضرت آمده است: «در میان قبایل خود نماز بخوانید، از مریضانتان عیادت و در تشییع جنازهایشان شرکت کنید، مایه زینت ما باشید نه مایه ننگ ما. ما را نزد مردم محبوب کنید، ما را نزد آنها مبغوض قرار ندهید، تمام محبت و دوستی را به سمت ما بکشید و تمام شر را از ما دور کنید، هر آنچه از خوبی گفته شود ما اهلش هستیم و هر آنچه از بدی گفته شود قسم به خدا از آن دوریم.»[۴۳].
  • در روایت مرازم از قول امام صادق(ع) آمده است: «بر شما باد به نماز خواندن در مساجد، حسن همجواری با مردم، اقامه شهادت و حضور در تشییع جنازه­ها، چون چاره‌ای از برخورد با مردم ندارید، هیچ­کس در زندگی­اش بی نیاز از مردم نیست و مردم به یکدیگر نیاز دارند.»[۴۴].

ترغیب شیعیان به شرکت در نماز جماعت عامه

روایاتی­که در بین مصادیق تقیه مداراتی فقط ناظر به نماز است؛ در این روایات پیشوایان معصوم: با ذکر ثواب­های زیاد در صدد ترغیب و تشویق شیعیان به شرکت در نماز جماعت عامه و نماز خواندن با آنها می‌باشند.

این روایات به دو مضمون وارد شده؛ در بعضی ترغیب به شرکت در نماز جماعت عامه است و برای آن اجر و ثواب­های بسیار بیان گردیده؛ در برخی دیگر، با فرض اینکه شخص نمازش را قبلاً خوانده به شرکت در نماز جماعت عامه ترغیب شده است؛ روایات در قالب روایات مطلق و مقید[۴۵] بیان می‌شود:

روایات مطلق

1. در صحیحه حماد بن عثمان از قول امام صادق(ع) آمده است:

«مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ کَانَ کَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ الله(ص) فِی الصَّفِّ الْأَوَّل‏»[۴۶].

این مضمون را حلبی با کمی تفاوت از امام صادق(ع) چنین نقل کرده است: «مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ کَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ الله(ص)»[۴۷].

شیخ صدوق نیز مضمون این روایت را به نحو مرسل از امیرالمومنین(ع) نقل کرده است:

«مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ، فَکَأَنَّمَا صَلَّى مَعَ رَسُولِ الله فِی الصَّفِّ الْأَوَّل»[۴۸].

روایت دلالت بر این دارد که نماز با عامه دارای ثواب زیادی است و اطلاق این روایت و روایات بعدی، شامل موارد تقیه مدارتی نیز می‌شود و حمل آنها بر موارد خوف ضرر،‌ حمل بر فرد نادر یا حمل بدون دلیل است. آیت‌الله خویی در ذیل صحیحه حماد فرموده‌اند:

«این روایت و مانند آن، مقید به صورت ترتب ضرر در فرض ترک تقیه نیست بلکه حمل این روایات بر صورت ترتب ضرر حمل بر فرد نادر است؛ چون بعید است شخصی با ترک حضور در مساجد آنها یا ترک نماز جماعت با آنها، در یک یا دو یا چند مرتبه مشهور به تشیع یا امر دیگری شود و متضرر گردد.»[۴۹]

2. در صحیحه حفص بن بختری از امام صادق(ع) وارد شده است:

«وقتی در جماعت عامه وارد می‌شوی ولو به آنها اقتدا نکنی مانند آن است که به اشخاص شایسته اقتدا، اقتدا کرده‌ای.»[20][۵۰].

3. اسحاق بن عمار از امام صادق(ع) در مورد نماز با عامه در مسجد آن­ها می­پرسد و حضرت بعد از پاسخ مثبت می­فرمایند: «با آنها نماز بخوان چون گزاردن نماز با آنها در صف اول، مانند آن است که در راه خدا شمشیر بکشد.»[21][۵۱].

4. در روایت دیگر، اسحاق بن عمار، از امام صادق(ع) سؤال می‌کند: داخل مسجد می‌شوم در حالی که نمازگزاران در رکوع هستند و امکان گفتن اذان و اقامه برایم نیست؟ حضرت، وی را به شرکت در جماعت عامه تشویق نموده، فرمودند: «به رکعتی که با آنها می‌خوانی اعتنا کن، چرا که از بهترین رکعاتت به شمار می‌آید؛‌ «فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَادْخُلْ مَعَهُمْ فِی الرَّکْعَهِ وَ اعْتَدَّ بِهَا فَإِنَّهَا مِنْ أَفْضَلِ رَکَعَاتِک‏...»[۵۲].

5. در روایت ابو علی، امام صادق(ع) او را به حضور در مسجد آنها تشویق کرده، خطاب به وی فرموده‌اند: «اولین کسی باش که وارد مسجد شده و آخرین کسی باش که از آن خارج می‌شوی. اخلاقت با مردم نیکو و گفتارت بر نیکی باشد.»[22][۵۳].

6. در مرسله صدوق است که امام صادق(ع) فرمودند: با حضور در نماز عامه، به عدد کسانی که با مخالفت می‌کنند، از گناهانت بخشیده می‌شود؛ «إِذَا صَلَّیْتَ مَعَهُمْ غُفِرَ لَکَ بِعَدَدِ مَنْ خَالَفَک‏»[۵۴].

روایات مقید

1. در صحیحه عمربن یزید است که امام صادق(ع) به جهت ترغیب به خواندن نماز همراه عامه فرموده‌اند: اگر متقی نماز واجبش را در وقت بخواند سپس با عامه از روی تقیه دوباره بخواند، در حالی که وضو نیز دارد در این صورت برای متقی 25 درجه نوشته می‌شود: «مَا مِنْکُمْ أَحَدٌ یُصَلِّی صَلَاهً فَرِیضَهً فِی وَقْتِهَا ثُمَّ یُصَلِّی مَعَهُمْ صَلَاهً تَقِیَّهً وَ هُوَ مُتَوَضِّئٌ إِلَّا کَتَبَ الله لَهُ بِهَا خَمْساً وَ عِشْرِینَ دَرَجَهً فَارْغَبُوا فِی ذَلِکَ»[۵۵].

دلالت این روایت و سایر روایات مقید بر تقیه مداراتی، نسبت به روایات مطلق اقوی است؛ زیرا فرض تکرار نماز توسط مکلف، با وجود داشتن مندوحه و راه گریز، نشانگر این است که مکلف ناچار از نماز خواندن با آنها نبوده و خوف ضرری در میان نیست، اگر این ظهور پذیرفته نشود، اطلاق این روایات جای انکار ندارد.

2. مشابه روایت فوق با سند دیگری نقل شده است؛ «مَا مِنْ عَبْدٍ یُصَلِّی فِی الْوَقْتِ وَ یَفْرُغُ ثُمَّ یَأْتِیهِمْ وَ یُصَلِّی مَعَهُمْ وَ هُوَ عَلَى وُضُوءٍ إِلَّا کَتَبَ الله لَهُ خَمْساً وَ عِشْرِینَ دَرَجَهً»[۵۶].

3. در صحیحه عبدالله بن سنان است که وی از امام صادق(ع) می­پرسد: نزدیک محل سکونتم مسجد مخالفین معاند است و آنها نماز عصر را نزدیک غروب خورشید می­خوانند، من نیز نماز عصرم را می‌خوانم و آنگاه با ایشان دوباره اقامه می‌کنم؟ امام(ع) در تأیید کار وی و تشویقش فرموده‌اند: «أَ مَا تَرْضَى أَنْ تُحْسَبَ لَکَ بِأَرْبَعٍ وَ عِشْـرِینَ صَلَاهً»[۵۷].

4. در صحیحه نشیط بن صالح، از امام موسی بن جعفر(ع) سؤال می‌کند از شیعه‌ای که در اندرون منزلش و با بسته بودن درب منزل نمازش را می‌خواند سپس از منزل خارج می‌شود و با همسایه­اش که از عامه است نمازش را به صورت جماعت اعاده می‌کند، حضرت فرمودند:

«کسی­که نماز را در خانه می‌خواند، خداوند دو برابر ثواب نماز جماعت یعنی 50 درجه به او عطا می‌کند و کسی که نمازش را با همسایه­اش به صورت جماعت بخواند نمازش ثواب بیشتری دارد و به وی ثواب کسی که نمازش را پشت سر رسول خدا(ص) خوانده است، عطا می‌شود و با داخل شدن در نماز جماعت آنها گناهان خود را برای آنها باقی گذاشته و حسنات آنها را با خود می‌برد.»[23][۵۸].

5 . در روایت أرجانی از امام صادق(ع) نقل شده است: کسی که نمازش را در منزل اقامه کند، آنگاه به مسجد عامه رفته و در مسجد آنها نماز بخواند، اجرش این است که حسنات آنها را با خود می‌برد.»[24][۵۹].

نتیجه

در این پژوهش، به اثبات این مهم پرداختیم که تقیه مداراتی مانند تقیه خوفی از اهمیت به سزایی برخوردار است و شایسته است بیشتر مورد توجه فقها قرار بگیرد.‌ در ابتدا سیره پیشوایان معصوم: در عمل به‌ این تقیه تبیین شد و گذشت که پیشوایان معصوم همراه خلفا یا امام جماعت عامه نماز می‌خواندند و همچنین در مراسم حج و وقوف در عرفات و مشعر از عامه متابعت می‌کرده‌اند و روشن است که اقتدا در نماز و همراهی در حج همیشه از روی خوف نبوده بلکه گاهی به جهت تقیه مداراتی و حفظ و ایجاد وحدت و انسجام بین مسلمین بوده است.

سپس سنت گفتاری و روایات پیشوایان معصوم در باب این تقیه تبیین شد و آنچه در این روایات نسبت به آن سفارش و تشویق شده عبارت است از: جلب محبت و معاشرت با عامه، مخالطه، نشست و برخاست و همراهی با آنها، شرکت و حضور در اجتماعات آنها از قبیل: نماز جماعت، تشییع جنازه، عیادت مریض، ادای امانت و حضور در محاکم قضایی با شهادت دادن به نفع یا ضرر آنها...

نتیجه حضور شیعیان در اجتماعات عامه ‌این است که شیعیان از آنها که اکثریت را تشکیل می‌دادند تمییز و تشخیص داده نشوند و از طرفی بین مسلمانان اتحاد و یکپارچگی حکمفرما باشد، اما در بین واجبات عبادی بر نماز که مهمترین رکن دین است و در آشکارا اقامه می‌شود و مسلمانان در طول شبانه روز انجام می‌دهند ترغیب و تشویق بیشتری شده است و اجر و ثوابی همچون نماز با پیامبرخدا(ص) برای آن شمرده شده است و می‌توان گفت مهمترین مصداق تقیه مداراتی نماز جماعت با عامه است. از مجموع این روایات، اهمیت تقیه مداراتی کشف می‌شود و لازم است این تقیه مانند تقیه خوفی بیشتر مورد توجه علما قرار گرفته و زوایای مختلف آن بررسی شود.

مباحثی­که در این تقیه مجال دارد و در کتب بعضی از فقهای متأخر؛ مانند امام خمینی[۶۰] و آیت‌الله خویی[۶۱] مورد اشاره قرار گرفته است:

1. حکم تکلیفی تقیه مداراتی؛ مشروعیت و استحباب این تقیه مسلم است اما آیا به حد وجوب نیز می‌رسد؟

2. حکم وضعی تقیه مداراتی و اجزا یا عدم اجزای عمل مقرون به ‌این تقیه،

3. آیا عمل به تقیه مداراتی مشروط به عدم مندوحه و نداشتن راه گریز است یا مطلق است و در فرض داشتن مندوحه هم این تقیه مشروعیت دارد؟

4. محدوده عمل به تقیه مداراتی در ناحیه متقی منه[۶۲] چه مقدار است؟ آیا اختصاص به اهل سنت دارد؟

5. محدوده ‌این تقیه در ناحیه متقی فیه[۶۳] چه مقدار است؟ آیا اختصاص به مصادیقی دارد که در روایات آمده است یا هر عبادت دسته جمعی در شرایطی که مصلحت وحدت را به دنبال داشته باشد، می‌تواند مصداق این تقیه باشد.

پانویس

  1. جوهری،1410ق، ج6 ، ص2527
  2. تقیه کننده
  3. جوهری، 1410ق، ج6 ، ص‌2334 ؛ ابن منظور، 1414 ق، ج14، ص255
  4. خمینی، 1420ق، ص8 ؛ روحانی، بی­تا، ج11، ص421 ؛ سبحانی، 1423ق، ج‌2، ص34
  5. خمینی، 1402ق، ص8
  6. بقره : 83
  7. جوادی آملی، 1382 ش، ج5، ص364
  8. کلینی، 1407 ق، ج2، ص117؛ ابن شعبه حرانى، 1404ق، ص312.
  9. حسن­بن علی، 1409ق، ص354
  10. حسن بن علی، 1409ق، ص355
  11. مجلسی، 1403 ق، ج29، ص633
  12. شریف الرضی، 1414ق، صص52 ، 102، 451
  13. مطهری، 1387ش، ص179
  14. حر عاملی، 1409ق، ج8 ، ص301
  15. خلفا یا عامه
  16. همان
  17. راوندی، بی­تا، ص30
  18. حرّ عاملی، 1409 ق، ج12، ص6
  19. حرّ عاملی، 1409 ق، ج16، ص165
  20. روحانی، بی تا، ج11، ص422
  21. کلینی، 1407 ق، ج2، ص18
  22. حرّ عاملی، 1409 ق، ج27، ص107
  23. حر عاملی، 1409ق، ج10، ص133
  24. اهل بیت
  25. کلینی، 1407 ق، ج8 ، ص229
  26. محمد بن ابراهیم، 1397ق، ص34
  27. کلینی، 1407 ق، ج2، ص223
  28. حر عاملی، 1409 ق، ج16، ص220
  29. کنایه از ظاهر و باطن
  30. حرّ عاملی، 1409 ق، ج16، ص212
  31. خویی، 1418 ق، ج5، ص318
  32. حر عاملی، 1409 ق، ج16، ص219
  33. حر عاملی، 1409 ق، ج16، ص207
  34. حسن بن علی، 1409 ق، ص321
  35. یعنی پیشوایان معصوم
  36. حرّ عاملی، 1409 ق، ج16، ص219
  37. کنایه از اینکه برای خود زحمت و گرفتاری نتراشید
  38. حرّ عاملی، 1409ق، ج12، ص7
  39. همان، ص5
  40. همان
  41. ابن شعبه حرانى، 1404 ق، ص478
  42. حر عاملی، 1409 ق، ج8 ، ص430
  43. حر عاملی، 1409 ق، ج12، ص8
  44. همان، ص6
  45. مقید به‌اینکه قبلاً نمازش را خوانده است
  46. حرّ عاملی، 1409 ق، ج8 ، ص229
  47. همان، ص300
  48. ابن بابویه، 1414 ق، ص109
  49. خویی، 1408 ق، ج5، ص318
  50. حر عاملی، 1409 ق، ج8 ، ص299
  51. همان، ص301
  52. همان، ص368
  53. همان، ص300
  54. همان، ص229
  55. همان، ص302
  56. همان
  57. همان، 302
  58. همان،‌ 304
  59. همان
  60. 1420ق، ص7، 48،70 ؛ بی تا، صص539 ، 552
  61. 1408ق، ج5، صص319 ـ 315
  62. شخص یا اشخاصی که از آنها تقیه می‌شود
  63. امری که در آن تقیه می‌شود

منابع

  • شریف الرضی، محمدبن حسین، ‏نهج البلاغة، مصحح: صبحی صالح‏، هجرت‏، قم‏، 1414ق.‏
  • ابن ابی زینب، محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة‏، چاپ اول، مصحح: غفارى، على اکبر، نشر صدوق‏، تهران‏، 1397ق.
  • ابن بابویه، محمد بن على‏، اعتقادات الامامیة، چاپ دوم، کنگره شیخ مفید، 1414ق.
  • ابن شعبه حرّانى، حسن بن على‏، تحف العقول عن آل الرسول، تحقیق: غفارى على اکبر، چاپ دوم، جامعة مدرسین‏،‌ قم، ‏1404ق.
  • ابن منظور، ابو الفضل جمال الدین محمد بن مکرم‌،لسان العرب، تحقیق: احمد فارس صاحب الجوائب‌، چاپ سوم، دار الفکر، بیروت، 1414ق.
  • جوادی آملی، عبد الله، تفسیر تسنیم،‌ نشر اسراء، قم، 1382ش.
  • جوهری، اسماعیل بن حماد،الصحاح ـ تاج اللغة و صحاح العربیة ـ تحقیق: عبد الغفور عطار‌ احمد، چاپ اول، دار العلم للملایین، بیروت،‌1410ق.
  • حر عاملی، محمد بن الحسن، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة‌، چاپ اول، تحقیق: گروه پژوهش مؤسسة آل البیت: ، مؤسسة آل البیت: ، قم، 1409ق.‌
  • حسن بن علی، امام یازدهم7، التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری7، چاپ اول، مدرسة الإمام المهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف‏)، قم‏، 1409ق.
  • راوندى کاشانى، فضل الله بن على‏، النوادر،‌ تحقیق: صادقى اردستانى احمد، چاپ اول،‌ دار الکتاب‏، قم‏، بى تا.‏
  • روحانی، سید محمد صادق، فقه الصادق7، بی نا، بی جا، بی تا.
  • سبحانی، جعفر، الانصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، چاپ اول، مؤسسة امام صادق7، قم، 1423ق.
  • فاضل موحدی لنکرانی، محمد،تقیه مداراتی، چاپ اول، گروه ارشاد حجاج ایرانی (امر به معروف)، قم، 1365ش.
  • فراهیدى، خلیل بن احمد‌، کتاب العین، تحقیق: مخزومی، مهدی ـ سامرایی، ابراهیم، چاپ دوم، هجرت‌، قم، 1410ق.
  • فیومی، احمدبن محمد، المصباح المنیر فى غریب الشرح الکبیر للرافعى‏، چاپ دوم، مؤسسة دار الهجره، قم‏، 1414ق.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (ط ـ الإسلامیة)، تحقیق: غفارى، علی اکبر ـ آخوندی، محمد، چاپ چهارم، دار الکتب الإسلامیه، تهران‏، 1407ق.
  • مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى،‏ بحار الانوار لدرر الاخبار الائمة الأطهار، تحقیق: جمعى از محققان‏، چاپ دوم، دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت‏، 1403ق.
  • مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، چاپ چهلم، انتشارات صدرا، تهران، 1378ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر،القواعد الفقهیه، چاپ سوم، مدرسه امام امیر المؤمنین:، قم، 1411ق.
  • موسوی خمینی،‌ سید روح الله، الرسائل العشرة، تحقیق: گروه پژوهش مؤسسة تنظیم
  • و نشر آثار امام خمینى، چاپ اول، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینى(قدس سرّه)، قم، 1420ق.
  • موسوی خمینی، سید روح الله، المکاسب المحرمة، تحقیق: گروه پژوهش مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی‌، چاپ اول،‌ مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینى1 ، قم، 1415ق.
  • موسوی خمینی، سید روح الله، کتاب الطهارة (تقریرات)، مقرر: فاضل موحدى لنکرانی، محمد، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینى(قدس سره)، قم، بی تا.
  • موسوی خویی، سید ابوالقاسم، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، مقرر: غروی میرزا على‌، چاپ اول، علمیه، قم، 1418ق.