زينت آنچه با آن چيزي را مي آرايند، آراستن و از محرمات احرام

زینت چیست؟

از ريشه "زَينَ" و در لغت به هر چيزي گفته مي¬شود كه به وسيله آن چيز ديگرى را آرايش داده و زيبا مي سازند.[۱] همچنين به معناي آرايش، آراستن، و نيکو گردانيدن چيزي با غير آن همچون پوشاندن لباس و آراستن با جواهرات و مانند آنها نيز گفته مي شود.[۲] به روز هاي عيد بدان جهت که مردم با لباس فاخر خود را مي آرايند نيز «يوم الزِّينَه» گفته مي شود.[۳]چنان که اين عنوان بر روز هفتم ذي الحجه نيز اطلاق شده است، زيرا در اين روز حج گزاران محمل ها و هودج هاي خود را براي رفتن به سوي عرفات زينت مي کردند.[۴]

زينت در اصطلاح فقه به آنچه سبب آراسته شدن و زيبايي انسان مي شود اطلاق شده است[۵]که به دو قسم زينت ظاهري و زينت باطني تقسيم شده است. زينت ظاهري به زينت هاي ظاهر و آشکار همچون صورت و دستها، حناي دست ها، انگشتر و ديگر زيورآلات گفته مي شود[۶]و زينت هاي باطني به زينت هاي پنهان همچون: دستبند و النگو، گوشواره، خلخال پا، گردنبند و مانند آنها اطلاق مي گردد.[۷] افزون بر موارد ياد شده، در روايات اهل بيت(ع) نيز از لباسهاي نيکو و زيبا،[۸] شانه زدن[۹] و معطر کردن[۱۰] به عنوان مصاديق زينت ياد شده است. به عمل زينت کردن و آراستن «تزيين»[۱۱]، «تزين» و «تجمُّل»[۱۲] گفته مي شود.

گستره و مصاديق تزيين

در آيات قرآن، روايات و متون ديني موضوع آراستگي و زينت کردن در گستره و موارد مختلفي به کار رفته است که برخي از آنها مادي و ظاهري و برخي معنوي هستند. از جمله قرآن کريم در آياتي از زينت هاي طبيعي و مادي همچون تزيين آسمانها با ستارگان درخشان: «إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَه الْكَوَاكِبِ »(صافات/۶) و تزيين زمين با گياهان و درختان ياد کرده است: «أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ ». (يونس/۲۴) در آيه اي ديگر قرآن استفاده از زينت هاي زمين و رزق هاي طيب و پاک را براي مومنان حلال شمرده است: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَه اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ».(اعراف/۳۲) در آيه اي ديگر اموال و فرزندان زينت زندگي دنيا شمرده شده، ولي اعمال صالح که باقي مي مانند در نزد پروردگار بهتر از زينت هاي ياد شده دانسته شده است: «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَه الْحَيَاه الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا »(کهف/۴۶) همچنين در آيه اي ديگر از تزيين علاقه به شهوات و تمايلات دنيوي همچون زنان و فرزندان و طلا و نقره و اسب هاي نشان دار و چارپايان و محصولات زراعي سخن به ميان آمده و همه اين امور متاع دنيا دانسته شده است که انسان ها نبايد به آنها دل ببندند: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَه مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّه وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَه وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياه الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ» (آل¬عمران/۳، ۱۴) ، زيرا زينت هايي اخروي همچون باغ هاي بهشتي با جويبارهاي روان در آن و همسران پاک و مطهر که براي متقين در سراي ديگر وجود دارد بسيار بهتر و پايدارتر از زينت هاي ياد شده است: «قُلْ أَ أُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذلِكُمْ لِلَّذينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَه وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».(آل¬عمران/۳، ۱۵) در آياتي نيز عموم مردان و زنان مومن به همراه داشتن زينت در مساجد و هنگام نماز سفارش شده است: «خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد...» (اعراف/۳۱) زينت در آيه ياد شده به لباسهاي نيکو و پاک،[۱۳] شانه زدن[۱۴] و معطر کردن خود[۱۵] تفسير شده است. در آيه اي نيز به زنان مومن توصيه شده است که زينت هاي خود، به جز آنچه آشکار است را براي غير محارم آشکار نکنند: « وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ ... وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ... وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آَبَائِهِنَّ أَوْ آَبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ»(نور/۳۱) مراد از زينت در اين آيه، زينت هاي باطني و مواضع آنها دانسته شده است.[۱۶]

در آياتي نيز قرآن کريم از زينت هاي معنوي ياد کرده است که برخي از آنها زينت هاي پسنديده و نيکوست، مانند تزيين قلوب مومنان به زينت ايمان: « وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ »(حجرات/۷) و برخي ناپسند و مذموم است، مانند زينت دادن اعمال بد و گناه به گونه اي که شخص آن را نيکو و زيبا ببيند: «أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآَهُ حَسَنًا »(فاطر/۸) که تزيين زينت ياد شده گاه از سوي شيطان است: «وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ »(انفال/۴۸) و گاه اين عمل به خداوند نسبت داده شده است:« إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَه زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ»(نمل/۴) نسبت داده شدن تزيين اعمال ناپسند به خدا يا از آن جهت است که همه اعمال در عالم از جمله زينت دادن اعمال بد از سوي شيطان به اذن عام خداوند انجام مي شود[۱۷] يا به جهت مهلت دادن به شيطان از سوي خداوند است که او اعمال بد را تزيين کند[۱۸]يا بدان سبب است که خداوند گاه خود به عنوان عقوبت، اعمال بد گناهکاران را در نزد آنان تزيين مي کند.[۱۹]

در روايات و متون فقهي نيز افزون بر اشاره به برخي از موارد ياد شده، از زينت هاي مادي و ظاهري يا معنوي در موضوعاتي ديگر سخن به ميان آمده است که از جمله موارد ياد شده عبارت است از: جواز و استحباب تزيين منزل،[۲۰] استحباب تزيين مومن با پوشيدن لباسهاي نيکو در همه ايام[۲۱] و نيز معطر کردن و کوتاه کردن ناخن و اصلاح موهاي سر و صورت در روزهاي جمعه و اعياد،[۲۲] استحباب تزيين زن براي شوهر و شوهر براي زن،[۲۳]استحباب زينت زنان مطلقه براي شوهر در طلاق رجعي، [۲۴]جواز تزيين معتکف در حال اعتکاف،[۲۵]کراهت يا حرمت تزيين کالا براي فريب مشتري با قراردادن کالاي نيک در بالا و پنهان کردن اجناس غير مرغوب،[۲۶] حرمت تزيين مردان با زينتهاي زنانه و تزيين زنان با زينت هاي مردانه،[۲۷]حرمت تزيين زن در عده وفات شوهر،[۲۸] تزيين مساجد و مشاهد مشرفه،[۲۹] تزيين مصاحف،[۳۰]تزيين در حال نماز،[۳۱]تزيين محرم در حال احرام حج و عمره[۳۲]و زينت بودن پيروان مکتب اهل بيت(ع) براي پيشوايان خود.[۳۳]

از مجموع موارد و مصاديق ياد شده، در اين مقاله تنها زينت هاي مرتبط با موضوع حج و زيارت مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد:

تزيين کعبه

خانه کعبه بعد از گذشت مدت زماني از بناي آن با پوششهاي خاص تزيين گرديده است که اين عمل در عصر هاي پيشين از سوي پيامبران و اولياي الهي و پيروان آنان انجام شده و پس از ظهور اسلام تا عصر حاضر نيز از سوي پيامبر اسلام و جانشينان آن حضرت و مسلمانان تداوم يافته است. در روايتي نقل شده است که حضرت آدم(ع) اولين کسي بود که خانه کعبه را با مو پوشاند و پس از آن حضرت اين عمل از سوي «تبّع» با پوششي از پوست حيوان انجام شد و سپس حضرت ابراهيم کعبه را با پوششي از شاخه هاي خرما پوشاند و حضرت سليمان اولين کسي بود که کعبه را با پارچه کتان سفيد تزيين کرد.[۳۴]پيامبر اسلام کعبه را با پارچه يماني تزيين مي کرد و خليفه اول و دوم آن را با پارچه قباطي مي پوشاندند.[۳۵]علي(ع) هر ساله پوشش کعبه را از عراق ارسال مي کرد تا کعبه با آن تزيين گردد.[۳۶]اين عمل در عصرهاي ديگر با پارچه هايي از جنس مختلف و رنگ هاي متفاوت همراه با زينت هايي خاص انجام شده است.[۳۷] در عصر حاضر براي پوشش کعبه کارگاهي در مکه اختصاص داده اند که در آن پرده کعبه با ابريشم خالص بافته و آياتي از قرآن کريم با سيمهايي از طلا بر روي آن مي گردد.[۳۸] (کعبه/ زيور آلات)

در مورد حکم زينت کعبه راي فقيهان مختلف است. فقيهان اماميه اين عمل را به قصد تعظيم مباح شمرده اند. دليل آنان علاوه بر اصل اباحه آن است که دليلي بر منع اين عمل وجود ندارد.[۳۹]بسياري از فقيهان اهل سنت نيز اين عمل را مباح شمرده و تزيين کعبه با طلا را سبب تعظيم خانه خدا و مبغوض شدن کفار دانسته اند.[۴۰]به نظر برخي از آنان تزيين کعبه با حرير عملي است که قرن هاي متمادي رواج داشته و فقيهان اسلامي بر آن اتفاق نظر دارند، اما تزيين آن با طلا در حکومت عمر بن عبد العزيز وجود داشته است و سکوت وي و ديگر فقيهان مدينه و غير مدينه در آن عصر دليل جواز اين عمل به شمار مي رود.[۴۱]در مقابل برخي ديگر از فقيهان اهل سنت اين عمل را حرام دانسته اند.[۴۲]

تزيين مشاهد

مشاهد جمع مشهد و به مرقد معصومان و ديگر اولياي الهي همچون بارگاه پيامبران الهي و امامان معصوم(ع) و امامزادگان اطلاق مي گردد.[۴۳]تزيين مشاهد پيامبران و اولياي الهي با ساختن بنا بر قبور ياد شده و فرش کردن و روشن نمودن چراغ و استفاده از طلا و نقره و زينت هاي ديگر در اين مکانها در ميان پيروان اديان و مذاهب اسلامي به ويژه پيروان مکتب اهل البيت(ع) از عصرهاي گذشته رواج داشته و در عصر حاضر با رونق بيشتر رواج دارد. اما در اين که عمل ياد شده جايز است يا خير دو ديدگاه در ميان فقيهان مذاهب اسلامي وجود دارد. بيشتر فقيهان شيعه به ويژه مشهور متاخرين، تزيين مشاهد و استفاده از طلا و نقره را در اين مکانها جايز دانسته اند.[۴۴] دليل اينان نخست اصل اباحه است که در موارد عدم وجود دليل بر منع جاري مي شود و در مورد تزيين مشاهد دليل قابل اعتمادي بر حرمت وجود ندارد.[۴۵]افزون بر اين، دلايل مختلفي بر جواز اين عمل وجود دارد. از جمله ادله ياد شده آيه ۳۲ اعراف است که از مباح بودن و عدم حرمت زينت هاي الهي براي بندگان سخن به ميان آورده است« مَنْ حَرَّمَ زِينَه اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ» و تزيين مشاهد از جمله مصاديق زينت در آيه ياد شده است که منعي نسبت به آن وارد نشده است.[۴۶] دليل ديگر آيه ۳۲حج است که تعظيم شعائر الهي را نشات گرفته از تقواي قلوب برشمرده است:« وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» شعائر الهي در اين آيه عام است و همه اموري که علامت و نشانه دين خدا باشد را شامل مي شود[۴۷]و مشاهد و قبور اولياي الهي از عظيم ترين و بارزترين شعائر الهي به شمار مي روند،[۴۸] زيرا اين مشاهد محل نزول وحي و نزول فرشتگان الهي بوده[۴۹]و از جمله خانه هايي هستند که نام و ياد خدا در آنها زنده مي شود:[۵۰]«فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآَصَالِ».(نور/۳۶)بنا بر اين بر اساس آيه ياد شده تعظيم اين مشاهد بر مومنان لازم است و از جمله راههاي تعظيم مشاهد اولياي الهي، آباد کردن قبور و ساختن بنا و تزيين آنها با فرش کردن و روشن کردن چراغ و مزين کردن به زينت هاي ديگر است.[۵۱] دليل ديگر روايتي است که در آن از سفارش امام صادق و امام کاظم(ع) در مورد روشن کردن چراغ بر قبور پدر بزرگوار خويش ياد شده است[۵۲]که از آن استحباب تعظيم قبور و مشاهد و معابد با روشن کردن چراغ و بلکه چراغهاي فراوان قابل برداشت است.[۵۳]دليل ديگر مقايسه مشاهد مشرفه با خانه کعبه است، زيرا جهت تزيين در هر دو مکان يکسان است. بنا بر اين، همانگونه که سيره مستمره ميان موحدان قبل و بعد از اسلام – که به برخي موارد اشاره شد- بر جواز تزيين کعبه با زينت هاي مختلف قرار داشته است، تزيين مشاهد نيز با همان ملاک و معيار جايز خواهد بود.[۵۴]

در مقابل، مشهور فقيهان متقدم اماميه و برخي فقيهان متاخر تزيين مساجد و مشاهد را با زينت هاي خاص همچون ظروف طلا و نقره حرام شمرده اند.[۵۵] دليل اينان استناد به برخي روايات از جمله احاديثي است که در آن ظروف طلا و نقره ظرفهاي اهل دنيا شمرده شده است. نيز اينکه اين عمل اسراف و به کاربردن اموال ياد شده در غير کاربرد خاص آنها -يعني انتفاع در معاملات- است.[۵۶] برخي فقيهان اهل سنت از جمله ابن تيميه و پيروان مکتب او نيز به طور مطلق بناي بر قبور و روشن کردن چراغ و تزيين آنها را حرام شمرده اند.[۵۷]دليل اينان آن است که اين عمل از يک سو تبذير و اسراف است و از سوي ديگر، عملي لغو و بيهوده است، زيرا بهره اي از اين کارها نصيب ميت نمي شود. علاوه بر اين در روايات متعدد مومنان از اين اعمال نهي شده اند،[۵۸]از جمله اين روايات حديث ابن عباس است که در آن زنان زيارت کننده قبور و سازندگان مسجد بر قبور و روشن کنندگان چراغ بر آنها از سوي رسول خدا(ص) مورد لعن قرار گرفته اند[۵۹]و هنگامي که روشن کنندگان چراغ بر قبور مورد لعن رسول خدا باشند تزيين کنندگان قبور با قناديل طلا و نقره به طريق اولي مورد لعن آن حضرت خواهند بود.[۶۰]

در پاسخ ادله ياد شده برخي روايات مورد استناد فقيهان شيعه از نظر سند ضعيف شمرده شده است. افزون بر آن مقصود از نهي از کاربرد ظروف ياد شده در اين روايات، نهي از مطلق استعمال ظروف طلا و نقره نيست، بلکه مقصود استعمالات خاص اين ظروف همچون استفاده از آنها در خوردن و آشاميدن است. بنا بر اين شامل کاربرد آنها در تزيين نمي شود.[۶۱] اسراف اموال نيز در موردي صدق مي کند که غرض عقلائي در آن مورد وجود نداشته باشد و تزيين مشاهد با اموال ياد شده براي تعظيم مشاهد و صاحبان قبور انجام مي شود که هدف ياد شده از بالاترين اغراض عقلائيه است.[۶۲]بيهوده و لغو بودن اين اعمال نيز مردود است، زيرا هر چند ممکن است از روشن کردن چراغ و تزيين مشاهد بهره اي نصيب ميت نشود، ولي ديگران از جمله زائران اين قبور به ويژه زائران مسافر و بيتوته کنندگان در مشاهد و نيز قاريان قرآن از اين کارها بهره زيادي مي برند، از اين رو اعمال ياد شده مصداق تعاون بر کار نيک است که قرآن مومنان را به آن فرمان داده است.[۶۳] روايت ابن عباس نيز از نظر سند ضعيف است و بر فرض صحت سند، اين حديث در تضاد با سنت و عمل مسلمانان است که از صدر اسلام در مشاهد از جمله قبر پيامبر(ص) چراغ روشن مي کنند.[۶۴]

تزیین در نماز

قرآن کريم همه انسانها را به همراه داشتن زينت هنگام نماز فرمان داده است: «يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد»(اعراف/۳۱) در روايات و کلمات مفسران مراد از زينت در آيه پوشيدن لباس در نماز،[۶۵] لباسهاي نيکو و زيبا،[۶۶] معطر کردن خود[۶۷] و شانه کردن موهاي سر و محاسن[۶۸] هنگام نماز دانسته شده است. برخي مسواک زدن، همراه داشتن انگشتر، سجاده، تسبيح،[۶۹]عمامه، و لباس بسيار در نماز را نيز از مصاديق زينت دانسته در آيه ياد شده دانسته اند.[۷۰] در روايتي پيامبر(ص) ضمن سفارش به پوشش کامل بدن در نماز، خداوند را شايسته تر براي تزيين بنده در نزد او از مخلوقات ديگر دانست.[۷۱] امام حسن مجتبى(ع) نيز هنگام نماز بهترين لباس¬هاى خود را مى‏پوشيد و در پاسخ به چرايي اين رفتار مي فرمود: خداوند زيبا است و زيبايى را دوست دارد. سپس به آيه ياد شده استشهاد مي کرد که خداوند به زينت داشتن در نماز فرمان داده است.[۷۲]

تزيين در حج و عمره

در سفر حج و عمره به طور عام و مناسک حج و عمره به طور خاص نيز از موضوع زينت سخن به ميان آمده است که زينت هاي ياد شده در دو بخش ذيل قابل طرح است:

تزيين در غير حال احرام

در آيات قران و روايات اهل بيت زائران خانه خدا و مشاهد مشرفه به آراستگي و زينت در مواردي مامور شده اند که اين زينت ها گاه مادي و ظاهري و گاه معنوي است:

۱. زينت مادي و ظاهري: قرآن کريم در آيه ۳۱اعراف مومنان را به همراه داشتن زينت در مساجد فرمان داده است:« خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» آيه ياد شده در مورد روش برخي اعراب جاهلي که با بدن برهنه خانه خدا را طواف مي کردند نازل شد و آنان را به پوشيدن لباس هنگام طواف و زيارت کعبه فرمان داد.[۷۳]. در برخي روايات مسجد در آيه ياد شده به امامام معصوم(ع) تفسير شده است،[۷۴]از اين رو مزين بودن زائرين به لباسهاي نيکو و معطر بودن هنگام زيارت اولياي الهي از آيه ياد شده قابل برداشت است، چنان که اين عمل يکي از آداب ورود به مشاهد اولياي الهي و معصومان دانسته شده است.[۷۵] در احاديث فراوان ديگر نيز مومنان به پوشيدن لباس هاي نيک و تزيين خود در همه حالات به ويژه هنگام حضور در ميان پيروان مذاهب و آئين هاي ديگر توصيه شده اند. از جمله در روايتي نقل شده که رسول خدا افزون بر آراستن خود براي همسران، هنگام رفتن به نزد اصحاب نيز خود را مي آراست و در پاسخ به سوال از علت اين امر مي فرمود: خداوند دوست دارد که بنده مومن هنگام حضور در ميان برادران، خود را آماده کرده و بيارايد.[۷۶]همچنين در رواياتي از رسول خدا و امير مومنان و امام صادق آمده است: خداوند وقتي نعمتي به بنده اش مي دهد دوست دارد اثر نعمتش را در بنده اش ببيند، زيرا خدا زيباست و زيبايي را دوست دارد.[۷۷]امام صادق(ع) نيز به يکي از اصحاب فرمود: لباس زيبا بپوش، زيرا خداوند زيباست و زيبايي را دوست دارد، ولي بايد از حلال باشد.[۷۸]در حديثي نيز امام کاظم(ع) به يکي از اصحاب فرمود: شما شيعيان دشمنان فراوان داريد، از اين رو تا جايي که توان داريد بايد خود را در برابر آنان آراسته و تزيين کنيد.[۷۹]

۲. زينت معنوي: در روايات متعدد، اهل بيت(ع) به عموم شيعيان، به ويژه آنان که در ميان مخالفين در مذهب حضور دارند توصيه کرده اند که زينت پيشوايان خود باشند. از جمله در روايتي امام صادق(ع) خطاب به شيعيان فرمود: زينت ما باشيد و مايه ننگ ما نباشيد و ما را مبغوض ديگران نسازيد، محبت ديگران را به سوي ما جلب و هر شري را از ما دفع کنيد: « معاشر الشيعه كونوا لنا زينا ولا تكونوا علينا شينا...». [۸۰]در روايتي ديگر آن حضرت ضمن بيان توصيه ذکر شده فرمود: از انجام دادن اعمالي که سبب سرزنش ما مي شود اجتناب کنيد، زيرا فرزند بد با عملش سبب مي شود که پدرش سرزنش شود.[۸۱]زينت بودن شيعيان براي امامان خود و جلب مودت ديگران به سوي آنان و دفع شر مخالفين از آنان، هنگامي محقق مي شود که علاوه بر آراستگي ظاهري پيروان اهل بيت و اجتناب از زينت هاي باطل و حرام، شيعيان به لباس تقوا و پارسايي آراسته باشند و با مخالفين در مذهب مراوده و ارتباط نزديک داشته باشند،چنان که اهل بيت خود در رواياتي ديگر شيعيان را به اين امور سفارش کرده اند. از جمله در روايتي امام صادق(ع) همه شيعيان حاضر در ميان مخالفين را به تقواي الهي و ورع در دين، راستگوئي، اداي امانت و اخلاق نيک با آنان سفارش کرد و فرمود: داشتن اين اوصاف سبب حسن ظن مخالفين به امامان شيعه و خوشحالي من مي شود.[۸۲]در رواياتي ديگر شيعيان به سخن گفتن نيکو با مخالفين، حفظ زبان از سخنان قبيح و لغو،[۸۳]حضور در مساجد اهل سنت و شرکت در نماز هاي جماعت آنان،[۸۴] عيادت از مريضانشان، شرکت در تشييع جنازه اموات و به نفع يا ضرر آنان گواهي دادن[۸۵] توصيه شده اند.

تزيين در حال احرام

در اين که زينت کردن آيا در حال احرام حرام است يا خير در ميان فقيهان مذاهب مختلف اسلامي اختلاف نظر وجود دارد. عموم فقيهان اماميه زينت را از محرمات احرام شمرده اند. از ميان آنان بيشتر فقيهان به ويژه فقيهان متقدم، تنها به مصاديق زينت همچون استفاده از زيورآلات، سرمه کشيدن و مانند آنها اشاره کرده اند.[۸۶]ولي برخي ديگر به ويژه فقيهان متاخر، مطلق زينت را از محرمات احرام شمرده اند[۸۷]و برخي نيز علاوه بر اشاره به برخي مصاديق زينت، مطلق تزين را نيز از محرمات احرام دانسته اند.[۸۸]فقيهان اهل سنت نيز تنها برخي مصاديق زينت را براي محرم حرام شمرده اند.[۸۹]در ذيل به مصاديق ياد شده و حکم هر يک اشاره مي شود:

۱. زيور آلات: از مصادق بارز زينت، زيور آلات است که به آنها «حُلي» گفته مي شود.[۹۰] به نظر مشهور فقيهان اماميه پوشيدن زيور آلات جديد براي زنان در حال احرام حرام است، اما پوشيدن زيور آلاتي که به آنها عادت داشته اند در صورتي که قصد زينت با آنها را نداشته و براي مردان از جمله شوهر نيز آشکار نکنند جايز است. دليل اين امر روايات اهل بيت است.[۹۱]اما در مقابل، برخي از فقيهان پوشيدن زيور آلات جديد و نشان دادن زيور آلاتي که عادت داشته اند را به مردان-اعم از شوهر يا غير شوهر- مکروه شمرده اند.[۹۲]دليل اينان بر جواز اصل اباحه و روايات نهي کننده از پوشيدن زينت است که از اثبات حرمت قاصر و بر کراهت اين عمل دلالت دارند. دليل ديگر رواياتي است که از آنها جواز اين عمل استفاده مي شود.[۹۳] برخي از فقيهان حنبليه نيز پوشيدن زيورآلات را براي زنان در حال احرام جايز نمي دانند.[۹۴] ولي حنفيه[۹۵] مالکيه[۹۶] و شافعيه.[۹۷] با استناد به سيره رسول خدا در عدم منع زنان از پوشيدن زيورآلات و رواياتي از صحابه، پوشيدن زيورآلات را بر زنان در حال احرام روا مي¬دانند. برخي از فقيهان اهل سنت نيز پوشيدن زيورآلات را براي زنان مکروه شمرده اند.[۹۸]

۲. انگشتر: به نظر فقيهان اماميه، پوشيدن انگشتر در حال احرام به قصد زينت حرام است، اما به قصد عمل به سنت و برخورداري از ثواب مستحب است. دليل حرمت رواياتي از اهل بيت(ع) است که در آنها از انجام اين عمل به قصد زينت نهي شده است.[۹۹]برخي افزون بر روايات ياد شده، به رواياتي که در آنها از تحريم زيورآلات و سرمه کشيده و برخي امور ديگر به جهت زينت بودن سخن به ميان آمده نيز استناد کرده اند، با اين استدلال که تعليل ياد شده در اين روايات شامل انگشتر زينتي نيز مي شود.[۱۰۰] مستند استحباب در صورت قصد زينت نداشتن، روايت محمد بن اسماعيل است که در آن از پوشيدن انگشتر در حال احرام از سوي برخي امامان معصوم(ع) ياد شده است.[۱۰۱] شافعيه پوشيدن انگشتر را جايز شمرده اند،[۱۰۲] در فقه مالکي هم قول به جواز و هم منع نقل شده است[۱۰۳] فقيهان حنبلي نيز از جواز اين عمل براي محرم ياد کرده اند.[۱۰۴]

۳. پوشيدن لباس: به نظر فقهاي اماميه پوشيدن لباس حرير بر مردان در حال احرام حرام است.[۱۰۵]اما در مورد زنان اختلاف نظر وجود دارد. برخي فقيهان اماميه از جمله مشهور متاخرين با استناد به رواياتي از اهل بيت(ع) پوشيدن لباس ياد شده را براي زنان در حال احرام جايز شمرده اند.[۱۰۶] دليل ديگر رواياتي است که در آن پوشيدن لباسهايي که براي زنان در نماز مباح است براي احرام آنان نيز جايز شمرده شده است و لباس حرير براي زنان در حال احرام جايز است.[۱۰۷]اما در مقابل عده اي ديگر با استناد به رواياتي که در آنها زنان از پوشيدن لباس حرير در حال احرام منع شده اند و نيز اصل احتياط اين عمل را بر آنان حرام شمرده اند.[۱۰۸] همچنين برخي فقيهان بر آنند که پوشيدن لباس هايي با رنگ روشن از سوي مردان که زينت به شمار مي رود يا محرم قصد زينت دارد در حال احرام حرام است[۱۰۹]و نيز پوشيدن لباسهاي زينتي براي زنان و نيز کمربند روي لباس در صورتي که زينت به شمار آيد بر زنان در حال احرام حرام است.[۱۱۰]در روايات اهل بيت(ع) نيز از پوشيدن لباسهايي خاص از جمله لباسهاي راه راه و رنگارنگ يا رنگ زرد[۱۱۱]يا رنگ قرمز شديد[۱۱۲]نهي شده است که فقيهان اين روايات را حمل بر کراهت کرده اند.[۱۱۳]برخي نيز سبب نهي از پوشيدن چنين لباس هايي را استفاده معمول آنها براي زينت و عدم تناسب آن با فلسفه احرام دانسته اند.[۱۱۴]

۴. حنا کردن: در مورد حکم حنا زدن در حال احرام راي فقيهان مختلف است. مشهور فقيهان اماميه حنا کردن در حال احرام براي زينت و نيز قبل از احرام در صورتي که اثر آن تا بعد از احرام باقي بماند را مکروه شمرده اند.[۱۱۵] دليل اينان بر کراهت علاوه بر اصل اباحه، روايات اهل بيت(ع) از جمله روايتي از امام صادق(ع) است که در آن از ناخوشايند بودن اين عمل در نزد آن حضرت سخن به ميان آمده است.[۱۱۶]برخي معتقدند روايت ياد شده هر چند در مورد زنان وارد شده است، ولي حکم آن عام است و مردان را نيز شامل مي شود، از اين رو حنا کردن براي مردان نيز مکروه است.[۱۱۷]در مقابل برخي فقيهان اين عمل را بر محرم حرام دانسته اند. دليل حرمت علاوه بر روايت ياد شده که بر تحريم حمل شده است، روايات نهي از سرمه کشيدن به جهت زينت بودن سرمه است، با اين استدلال که از تعليل در اين روايات، حرمت هر گونه زينت براي محرم از جمله حناکردن استفاده مي شود. [۱۱۸]همچنين برخي استعمال حنا را نوعي رفاه طلبي و سبب تحريک شهوت مي دانند که اين دو امر با حکمت احرام منافات دارد.[۱۱۹] در مقابل شافعيه استعمال حنا براي زنان را قبل از احرام مستحب و بعد از احرام مکروه شمرده اند.[۱۲۰]ولي حنفيه بدان سبب که آن را از اقسام داروهاي معطر(طيب) دانسته اند استعمال آن را در حال احرام بر محرم حرام شمرده اند.[۱۲۱]برخي حکم ياد شده را به همه فقيهان مذاهب چهارگانه اهل سنت نسبت داده اند.[۱۲۲]

۵. سرمه کشيدن(اکتحال): به نظر مشهور فقيهان اماميه سرمه کشيدن مُحرم براي زينت حرام است. دليل حرمت افزون بر رفاه طلبي بودن اين عمل که با حکمت احرام منافات دارد، روايات اهل بيت است که در آنها استفاده از سرمه سياه به طور مطلق و از سرمه کشيدن براي زينت نهي شده است.[۱۲۳]به نظر برخي از پيروان اين ديدگاه سرمه کشيدن با سرمه سياه با قصد زينت به يقين حرام است، اما استفاده از سرمه غير سياه در صورتي که قصد زينت داشته باشد بنا بر احتياط بايد از آن اجتناب شود.[۱۲۴] در مقابل برخي اين عمل را بر محرم جايز و مکروه دانسته اند. دليل اينان افزون بر اصل اباحه، رواياتي نهي کننده از سرمه است که از اثبات حرمت قاصر بوده، ولي بر کراهت اين عمل دلالت دارند.[۱۲۵]برخي احتمال داده اند که مستند قائلين اين ديدگاه رواياتي باشد که از جواز استفاده محرم از سرمه سخن به ميان آورده است که در پاسخ گفته اند: مقتضاي جمع ميان اين دسته از روايات و روايات ناهيه آن است که روايات جواز حمل بر سرمه غير سياه شود.[۱۲۶] از ميان فقهاي اهل سنت مالک سرمه کشيدن محرم به قصد زينت را حرام شمرده است، ولي گفته است براي مداوا و ضرورت جايز است.[۱۲۷] اما حنفيه[۱۲۸] شافعيه [۱۲۹] و حنابله،[۱۳۰]سرمه کشيدن به¬قصد زينت را مکروه دانسته اند.

۶. نگاه در آينه: فقيهان اسلامي درباره نگاه مُحرم به آينه اختلاف دارند، مشهور فقيهان شيعه به دليل زينت بودن، اين عمل را حرام دانسته اند[۱۳۱]. دليل اينان رواياتي است که در آنها احرام گزاران به ژوليده و غبارآلود بودن در حال احرام مامور شده يا به صراحت از نگاه در آينه به قصد زينت نهي شده اند.[۱۳۲]در مقابل برخي با استناد به اصل اباحه و خبري بودن بيان روايات نهي کننده، اين عمل را بر محرم مکروه شمرده اند.[۱۳۳] احمد حنبل گويد: نگاه مُحرم به آينه اگر به قصد مرتب نمودن سر و صورت و زينت باشد جايز نيست، ولي اگر براي ضرورت همچون مداوا و يا برداشتن مو از چشم باشد جايز است.[۱۳۴] حنبليه نگاه محرم به آينه را براي ضرورت جايز شمرده، ولي به قصد زينت مکروه دانسته اند.[۱۳۵] شافعي نيز نگاه در آينه را جايز دانسته، مگر اين که منجر به عمل حرامي مانند کنده شدن مو يا زينت شود که در اين صورت جايز نمي داند.[۱۳۶]به نظر فقيهان اماميه، مستحب است محرم در صورت نگاه کردن به قصد زينت در آينه تلبيه را تجديد کند.[۱۳۷]

۷. عينک زدن: بنابر نظر برخي فقيهان معاصر اماميه استفاده از عينک در صورتي که زينت به شمار آيد بر محرم حرام است،[۱۳۸]برخي ديگر عرف را ملاک تزيين و عدم آن قرار داده و پوشيدن عينك براي محرم مشروط بر آن که در نزد عرف زينت نباشد جايز دانسته اند، ولي اگر عرف آن را زينت به شمار آورد استفاده از آن در حال احرام جايز نخواهد بود، هر چند قصد محرم اهداف ديگري همچون جلوگيرى از تابش آفتاب، يا قرائت قرآن و دعا، يا نوشتن، يا مسائل پزشكى باشد، البته در اين موارد نيز هرگاه موضوع به حدّ اضطرار برسد، استفاده از عينك جايز خواهد بود.[۱۳۹]

کفاره زينت

بر اساس راي بيشتر فقيهان شيعه در صورت زينت کردن محرم در حال احرام يا ارتکاب هر يک از مصاديق زينت همچون: پوشيدن زيورآلات، سرمه کشيدن، نگاه در آينه، پوشيدن انگشتر، استفاده از حنا کفاره بر محرم واجب نيست.[۱۴۰] به نظر برخي ظاهر آن است که مکلف در اين باره وظيفه اي جز استغفار ندارد، زيرا دليلي بر وجوب کفاره نيست.[۱۴۱] ولي برخي فقيهان اهل سنت و شيعه در برخي موارد کفاره زينت را واجب يا مستحب دانسته اند. از جمله فقهاي به نظر حنفيه در صورت زينت کردن محرم با حنا قرباني کردن حيواني واجب است.[۱۴۲] مالکيه نيز برآنند که در صورت سرمه کشيدن از سوي محرم فديه واجب است.[۱۴۳]برخي فقيهان شيعه نيز معتقدند در صورت ارتکاب هر يک از مصاديق زينت در صورت علم و عمد حج گزار بنا بر احتياط گوسفندي را قرباني کند.[۱۴۴]برخي ديگر از فقيهان نيز احوط و اولي را آن مي دانند که محرم در صورت سرمه کشيدن و نگاه در آينه گوسفندي را قرباني کند.[۱۴۵]

پانویس

  1. الصحاح، ج۵، ص۲۱۳۲؛ العين، ج۷، ص۳۸۷؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۲۰۲«زین».
  2. لغت‌نامه دهخدا، ج٨، ص۱۱۵۵۳؛ زينت؛ تاج العروس، ج۱۸، ص۲۶۷ «زین».
  3. تاج العروس، ج۱۸، ص۲۶۸«زین».
  4. کشاف القناع، ج۲، ص۵۶۹؛ فتح الوهاب، ج۱، ص۲۴۹؛ اعانه الطالبين، ج۲، ص۷۵.
  5. معجم الفاظ الفقه الجعفري، ص۲۲۰؛ معجم لغه الفقهاء، ص۲۳۵.
  6. جواهر الکلام، ج۲۹، ص۷۶؛ رياض المسائل، ج۱۰، ص۶۷؛ مهذب الاحکام، ج۵، ص۲۳۴.
  7. زبده البيان، ص۵۴۵؛ مسالک الافهام، ج۳، ص۲۸۰؛ معالم التنزيل، ج۳، ص۳۳۸.
  8. الکافي، ج۶، ص۴۴۲؛ وسائل الشيعه، ج۴، ص۴۵۵.
  9. الکافي، ج۶، ص۴۸۶؛ من لايحضره الفقيه، ج۱، ص۱۲۸؛ وسائل الشيعه، ج۲، ص۱۲۱- ۱۲۲.
  10. تهذيب الاحکام، ج۳، ص۱۳۶؛ وسائل الشيعه، ج۷، ص۴۴۶.
  11. معجم لغه الفقهاء، ص۱۲۲؛ مسالک الافهام، ج۳، ص۱۳۰؛ اعانه الطالبين، ج۲، ص۹۵.
  12. تذکره الفقهاء، ج۲، ص۲۲۷؛ الحدائق الناضره، ج۲۵، ص۱۲۷؛ المغني، ج۱، ص۶۴.
  13. الکافي، ج۶، ص۴۴۲؛ وسائل الشيعه، ج۴، ص۴۵۵.
  14. الکافي، ج۶، ص۴۸۶؛ من لايحضره الفقيه، ج۱، ص۱۲۸؛ وسائل الشيعه، ج۲، ص۱۲۱.
  15. تهذيب الاحکام، ج۳، ص۱۳۶؛ وسائل الشيعه، ج۷، ص۴۴۶.
  16. زبده البيان، ص۵۴۳؛ مجمع البيان، ج۷، ص۲۱۷؛ کنز العرفان، ج۲، ص۲۲۲.
  17. الميزان، ج۷، ص۳۱۷.
  18. روح المعاني، ج۱۰، ص۱۵۴.
  19. التفسير الحديث، ج۳، ص۲۸۱.
  20. هدايه الامه، ج۲، ص۲۲۰؛ مهذب الاحکام، ج۵، ص۳۱۲.
  21. الکافي، ج۶، ص۴۳۸ ،۴۴۲؛ وسائل الشيعه، ج۵، ص۵ ، ۸.
  22. تذکره الفقهاء، ج۴، ص۱۰؛ مجمع الفائده، ج۲، ص۳۹۲.
  23. مهذب الاحکام، ج۱۶، ص۷۶؛ مستند الشيعه، ج۱۴، ص۱۷۲؛ کشف الغطاء، ج۲، ص۴۲۱.
  24. وسائل الشيعه، ج۲۲، ص۲۱۷؛ الحدائق الناضره، ج۲۵، ص۴۷۶؛ عروه الوثقي، ج۶، ص۱۷۴.
  25. تذکره الفقهاء، ج۱، ص۲۸۱؛ فتح العزيز، ج۶، ص۴۸۳.
  26. تذکره الفقهاء، ج۷، ص۳۲۸، مستند الشيعه، ج۱۴، ص۲۳؛ الروضه البهيه، ج۳، ص۲۸۹.
  27. جواهر الکلام، ج۲۲، ص۱۱۵؛ مسالک الافهام، ج۳، ص۱۳۰؛ الحدائق الناضره، ج۱۸، ص۱۹۷.
  28. جواهر الکلام، ج۳۲، ص۲۷۶؛ مهذب الاحکام، ج۲۶، ص۱۰۸؛ روضه الطالبين، ج۶، ص۳۸۲.
  29. مفتاح الکرامه، ج۶، ص۳۰۴-۳۰۶؛ جواهر الکلام، ج۱۴، ص۹۰ - ۹۱؛ مغني المحتاج، ج۱، ص۳۰۸.
  30. وسائل الشيعه، ج۱۷، ص۱۶۲؛ تذکره الفقهاء، ج۱۲، ص۱۶۴؛ مواهب الجليل، ج۱، ص۱۸۰،۲۶۴.
  31. مستند الشيعه، ج۴، ص۲۴۲؛ الاقناع، ج۱، ص۱۱۳؛ بدائع الصنائع، ج۱، ص۲۱۹.
  32. تذکره الفقهاء، ج۷، ص۳۲۸؛ الحدائق الناضره، ج۱۵، ص۴۴۶؛ مغني المحتاج، ج۳، ص۴۰۰.
  33. الکافي، ج۲، ص۲۱۹؛ وسائل الشيعه، ج۱۲، ص۷؛ جامع احاديث الشيعه، ج۱۵، ص۵۰۶.
  34. من لايحضره الفقيه، ج۲، ص۲۳۵؛ وسائل الشيعه، ج۱۳، ص۲۰۸؛ جامع احاديث الشيعه، ج۱۰، ص۱۴.
  35. اخبار مکه، ج۱، ص۲۵۳.
  36. قرب الاسناد، ص۱۳۹؛ جامع احاديث الشيعه، ج۱۰، ص۷۴.
  37. اخبار مکه، ج۱، ص۲۵۳-۲۵۴؛ آثار اسلامي مکه و مدينه، ص۹۴.
  38. آثار اسلامي مکه و مدينه، ص۹۴ – ۹۷.
  39. تذکره الفقهاء، ج۵، ص۱۳۴؛ نهايه الاحکام، ج۲، ص۳۴۶؛ الموسوعه الفقهيه الميسره، ج۳، ص۲۰۸.
  40. فتح العزيز، ج۶، ص۳۶؛ المجموع، ج۴، ص۴۴۵؛ حواشي الشرواني، ج۱، ص۱۲۱.
  41. فتاوي السبکي، ج۱، ص۲۶۵ - ۲۶۶
  42. المجموع، ج۴، ص۴۴۵؛ مغني المحتاج، ج۱، ص۲۹؛ نهايه المحتاج، ج۱، ص۱۰۴.
  43. معجم الفاظ الفقه الجعفري، ص۳۹۲.
  44. نهايه الاحکام، ج۲، ص۳۴۵؛ جواهر الکلام، ج۶، ص۳۳۹-۳۴۰؛ موسوعه الفقه الاسلامي، ج۱، ص۳۶۴.
  45. مفتاح الکرامه، ج۲، ص۲۳۸؛ موسوعه الفقه الاسلامي، ج۱، ص۳۶۴؛ البراهين الجليه، ص۶۱.
  46. بحار الانوار، ج۶۳، ص۵۴۶.
  47. الجامع لاحکام القرآن، ج۱۲، ص۵۶؛ مکيال المکارم، ج۲، ص۲۹۲.
  48. مکيال المکارم، ج۲، ص۲۹۳؛ الوهابيون والبيوت المرفوعه، ص۷۳.
  49. المعالم الماثوره، ج۳، ص۵۳ – ۵۴.
  50. تفسير القمي، ج۲، ص۱۰۴؛ دليل تحرير الوسيله(احياء الموات)، ص۱۰۸؛ مکيال المکارم، ج۲، ص۳۰۴.
  51. مکيال المکارم، ج۲، ص۳۰۴؛ الوهابيون و البيوت المرفوعه، ص۷۳.
  52. الکافي، ج۳، ص۲۵۱؛ من لايحضره الفقيه، ج۱، ص۱۶۰؛ تهذيب الاحکام، ج۱، ص۲۸۹.
  53. مکيال المکارم، ج۲، ص۳۰۱.
  54. البراهين الجليه، ص۶۱؛ کشف الارتياب، ص۳۵۷
  55. الذکري الشیعه، ج۱، ص۱۴۵ - ۱۴۶؛ روض الجنان، ج۱، ص۴۵۷ و ۴۵۸؛ العروه الوثقي، ج۱، ص۳۰۵.
  56. روض الجنان، ج۱، ص۴۵۸؛ موسوعه الفقه الاسلامي، ج۱، ص۳۶۴.
  57. کشاف القناع، ج۲، ص۱۶۴؛ سبل السلام، ج۱، ص۱۵۳؛ فتاوي الکبري، ج۱، ص۵۰ و ج۴، ص۱۵۹.
  58. کشاف القناع، ج۲، ص۱۶۴؛ سبل السلام، ج۱، ص۱۵۳؛ فتاوي الکبري، ج۱، ص۵۰ و ج۴، ص۱۵۹.
  59. مسند الامام احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۲۹ - ۲۸۷؛ سنن ابي داود، ج۲، ص۸۷؛ سنن الترمذي، ج۱، ص۲۰۱.
  60. مجموعه الفتاوي، ج۲۷، ص۱۴۶.
  61. بحار الانوار، ج۶۳، ص۵۴۲ و ۵۴۶.
  62. جواهر الکلام، ج۶، ص۳۳۹ و ۳۴۰؛ کتاب الصلاه، خوئي، ج۲، ص۲۳۹.
  63. البراهين الجليه، ص۶۳.
  64. البراهين الجليه، ص۶۲.
  65. تفسير العياشي، ج۲، ص۱۲؛ مستدرک الوسائل، ج۳، ص۲۲۶.
  66. الکافي، ج۶، ص۴۴۲؛ وسائل الشيعه، ج۴، ص۴۵۵.
  67. تهذيب الاحکام، ج۳، ص۱۳۶؛ وسائل الشيعه، ج۷، ص۴۴۶.
  68. الکافي، ج۶، ص۴۸۶؛ من لايحضره الفقيه، ج۱، ص۱۲۸؛ وسائل الشيعه، ج۲، ص۱۲۱.
  69. شرح اصول الکافي، ج۵، ص۱۳۷.
  70. جواهر الکلام، ج۸، ص۲۵۲؛ ر.ک: مستند الشيعه، ج۴، ص۲۴۱.
  71. بحار الانوار، ج۸۰، ص۱۸۵؛ کنز العمال، ج۸، ص۲۱.
  72. وسائل الشيعه، ج۴، ص۵۵؛ بحار الانوار، ج۸۰، ص۱۷۵؛ تفسیر کنز الدقائق، ج۵، ص۶۸.
  73. جامع البيان، ج۸، ص۲۱۰ - ۲۱۱؛ کنز العرفان، ج۱، ص۹۴ و ۹۵.
  74. تفسير العياشي، ج۲، ص۱۲؛ بحار الانوار، ج۲۳، ص۳۳۲.
  75. تذکره الفقهاء، ج۸، ص۴۴۹؛ الفقه علي المذاهب الاربعه، ج۱، ص۶۹۷.
  76. وسائل الشيعه، ج۵، ص۱۱؛ بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۴۹؛ جامع احاديث الشيعه، ج۱۶، ص۶۸۳.
  77. مجمع الزوائد، ج۵، ص۱۳۲؛ وسائل الشيعه، ج۵، ص۵.
  78. قرب الاسناد، ص۳۵۷؛ وسائل الشيعه، ج۵، ص۶.
  79. الکافي، ج۶، ص۴۸۰؛ وسائل الشيعه، ج۵، ص۱۲؛ بحار الانوار، ج۷۱، ص۱۴۸.
  80. وسائل الشيعه، ج۱۲، ص۸؛ جامع احاديث الشيعه، ج۱۵، ص۵۰۶.
  81. الکافي، ج۲، ص۲۱۹؛ وسائل الشيعه، ج۱۶، ص۲۱۹.
  82. الکافي، ج۲، ص۶۳۵؛ وسائل الشيعه، ج۱۲، ص۶.
  83. الامالي، طوسي، ص۴۴۰؛ بحار الانوار، ج۶۵، ص۱۵۱.
  84. من لايحضره الفقيه، ج۱، ص۳۸۲؛ تهذيب الاحکام، ج۳، ص۲۷۷؛ وسائل الشيعه، ج۸، ص۳۰۱ ، ۴۳۰.
  85. الکافي، ج۲، ص۶۳۶؛ وسائل الشيعه، ج۱۲، ص۶.
  86. تذکره الفقهاء، ج۷، ص۳۲۴؛ الحدائق الناضره، ج۱۵، ص۴۴۶ و ۴۴۷؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۳۷۴-۳۷۰.
  87. کتاب الحج، خوئي، ج۳، ص۳۶۰؛ التهذيب في مناسک العمره و الحج ، ج۲، ص۲۰۳؛ منتخب الاحکام، ص۱۶۱.
  88. مناسک الحج، سيستاني، ص۱۲۱؛ مناسک الحج، وحيد خراساني، ص۱۰۵.
  89. الاقناع، ج۲، ص۲۹۶؛ مواهب الجليل، ج۴، ص۲۲۹؛ المغني، ج۳، ص۳۰۶.
  90. العين، ج۳، ص۹۵؛ معجم الفاظ الفقه الجعفري، ص۱۶۸؛ معجم لغه الفقهاء، ص۱۶۸«حلی».
  91. المبسوط، طوسي، ج۱، ص۳۲۰؛ تذکره الفقهاء، ج۷، ص۳۲۸؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۳۷۳.
  92. مستند الشيعه، ج۱۲، ص۴۵؛ الجمل والعقود، ص۱۳۶.
  93. مستند الشيعه، ج۱۲، ص۴۵.
  94. المغني، ج۳، ص۳۰۹.
  95. المبسوط، سرخسي، ج۴، ص۱۲۸.
  96. المدونه الکبري، امام مالک، ج۱، ص۴۶۲.
  97. فتح العزيز، عبد الكريم الرافعي، ج۵، ص۲۷ – ۲۸.
  98. المغني، ج۳، ص۳۰۹.
  99. تذکره الفقهاء، ج۷، ص۳۲۸؛ الحدائق الناضره، ج۱۵، ص۴۴۸؛ کتاب الحج، گلپايگاني، ج۲، ص۱۵۶.
  100. تذکره الفقهاء، ج۷، ص۳۲۸.
  101. تذکره الفقهاء، ج۷، ص۳۲۸ و ۳۳۰؛ الحدائق الناضره، ج۱۵، ص۴۴۸.
  102. مغني المحتاج، ج۱، ص۵۱۸.
  103. مواهب الجليل، ج۳، ص۴۳۲؛ حاشيه الدسوقي، ج۲، ص۵۹.
  104. کشاف القناع، ج۲، ص۵۲۲؛ المغني، ج۳، ص۲۷۸.
  105. الروضه البهيه، ج۲، ص۲۳۱؛ کتاب الحج، گلپايگاني، ج۱، ص۳۰۳.
  106. تذکره الفقهاء، ج۷، ص۲۴۰؛ مدارک الاحکام، ج۷، ص۲۷۶؛ الحدائق الناضره، ج۱۵، ص۸۲.
  107. مختلف الشيعه، ج۴، ص۶۱؛ الحدائق الناضره، ج۱۵، ص۸۳.
  108. مستند الشيعه، ج۱۱، ص۲۹۹؛ مدارک الاحکام، ج۷، ص۲۷۶؛ الحدائق الناضره، ج۱۵، ص۸۸-۸۳.
  109. کلمه التقوي، ج۳، ص۳۲۵.
  110. صراط النجاه، خوئي، (التعليق تبريزي)، ج۱، ص۲۲۳، ج۴، ص۱۱۲
  111. الکافي، ج۴، ص۳۴۲؛ وسائل الشيعه، ج۱۲، ص۴۷۸ و ۴۸۰.
  112. تهذيب الاحکام، ج۵، ص۷۳؛ وسائل الشيعه، ج۱۲، ص۴۸۰.
  113. الحدائق الناضره، ج۱۵، ص۵۵۳؛ مهذب الاحکام، ج۱۳، ص۲۱۶.
  114. مهذب الاحکام، ج۱۳، ص۲۱۶.
  115. مستند الشيعه، ج۱۲، ص۴۷ و ۴۸؛ الحدائق الناضره، ج۱۵، ص۵۶۰؛ کتاب الحج، گلپايگاني، ج۱، ص۲۶۳.
  116. تهذيب الاحکام، ج۵، ص۳۰۰؛ وسائل الشيعه، ج۱۲، ص۴۵۱؛ جامع احاديث الشيعه، ج۱۱، ص۱۳۶.
  117. کتاب الحج، گلپايگاني، ج۱، ص۲۶۳.
  118. الحدائق الناضره، ج۱۵، ص۵۶۱؛ مختلف الشيعه، ج۴، ص۷۷.
  119. مختلف الشيعه، ج۴، ص۷۶ و ۷۷.
  120. فتح العزيز، ج۷، ص۲۵۲؛ المجموع، ج۷، ص۲۱۹.
  121. المبسوط، سرخسي، ج۴، ص۱۲۵؛ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۹۱.
  122. الفقه علي المذاهب الاربعه و مذهب اهل البيت، ج۱، ص۸۳۷.
  123. تذكره الفقهاء ، ج‌۷، ص۳۲۶‌؛ مختلف الشيعه، ج۴، ص۷۶؛ الحدائق الناضره، ج۱۵، ص۴۰.
  124. کتاب الحج، خوئي، ج۴، ص۱۴۵.
  125. مختلف الشيعه، ج۴، ص۷۶؛ مستند الشيعه، ج۱۲، ص۴۳.
  126. الحدائق الناضره، ج۱۵، ص۴۵۲.
  127. المدونه الکبري، ج۱، ص۴۵۸؛ مواهب الجليل، ج۴، ص۲۳۰.
  128. مرعاه المفاتيح، ج۹، ص۳۶۶؛ البحر الرائق، ج۳، ص۴.
  129. کتاب الام، ج۲، ص۱۶۴؛ المجموع، ج۷، ص۳۵۳ ، ۳۵۴.
  130. المغني، ج۳، ص۳۰۶؛ الموسوعه الفقهيه الكويتيه، ج۲، ص۱۶۹.
  131. تذكره الفقهاء، ج‌۷، ص۳۲۸؛ الحدائق الناضره، ج‌۱۵، ص۴۵۴ ، ۴۵۵؛ کتاب الحج، خوئي، ج۴، ص۱۹۴.
  132. تذكره الفقهاء، ج‌۷، ص۳۲۸؛ الحدائق الناضره، ج‌۱۵، ص۴۵۴ ، ۴۵۵.
  133. تذکره الفقهاء، ج۷، ص۳۲۸؛ مستند الشيعه، ج۱۲، ص۴۴.
  134. المغني لابن قدامه، ج۳، ص۲۹۷.
  135. کشاف القناع، ج۲، ص۵۲۲.
  136. مغني المحتاج، ج۱، ص۵۲۱؛ حواشي الشرواني، ج۴، ص۱۶۹.
  137. کتاب الحج، خوئي، ج۴، ص۱۴۹؛ مناسک الحج، تبريزي، ص۱۲۱.
  138. کتاب الحج، خويي، ج۴، ص۱۴۹؛ تحريرالوسيله، امام خميني، ج۱، ص۴۲۳؛ احكام عمره مفرده (فاضل)، ص۷۱.
  139. مناسك الحج، فياض، ص۱۱۱‌.
  140. مهذب الاحکام، ج۱۳، ص۲۲۱؛ تحرير الوسيله، ج۱، ص۴۲۲؛ مناسک الحج، وحيد خراساني، ص۱۰۵.
  141. الحدائق الناضره، ج۱۵، ص۴۴۷.
  142. المبسوط، سرخسي، ج۴، ص۱۲۵؛ بدائع الصنايع، ج۲، ص۱۹۱.
  143. مواهب الجليل، ج۴، ص۲۳۰.
  144. کلمه التقوي، ج۳، ص۱۲۵.
  145. کتاب الحج، خوئي، ج۴، ص۱۴۵؛ سند العروه الوثقي، ج۳، ص۱۳۷؛ مناسک الحج، تبريزي، ص۱۲۰و۱۲۱.

منابع

  • آثار اسلامي مكه و مدينه: رسول جعفريان، تهران، مشعر، ۱۳۸۶ش.
  • احکام عمره مفرده: محمد فاضل موحدي لنکراني، تحقيق محمد عطايي، قم، امير قلم ۱۴۲۶ق.
  • اخبار مکه و ما جاء فيها من الآثار: محمد بن عبدالله الازرقي (م.۲۴۸ق.)، تحقيق رشدي الصالح ملحس، بيروت، دار الاندلس، ۱۴۱۶ق.
  • اعانه الطالبين علي حل الفاظ فتح المعين: عثمان بن محمد البکري (م.۱۳۱۰ق.)، بيروت، دار الفکر، ۱۴۱۸ق.
  • الاقناع في حل الفاظ ابي شجاع: محمد بن احمد الخطيب الشربيني (م.۹۷۷ق.)، بيروت، دار المعرفه، بي‌تا.
  • بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار: محمد باقر المجلسي (م.۱۱۱۱ق.)، تصحيح محمد باقر بهبودي و سيد ابراهيم ميانجي و سيد محمد مهدي موسوي خرسان، بيروت، دار احياء التراث العربي و مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
  • البحر الرائق (شرح کنز الدقائق): زين‌الدين بن ابراهيم بن نجيم (م.۹۷۰ق.)، تحقيق زکريا عميرات، بيروت، دار الکتب العلميه، ۱۴۱۸ق.
  • بدائع الصنائع: علاء الدين الكاساني (م.۵۸۷ق.)، پاكستان، المكتبه الحبيبيه، ۱۴۰۹ق.
  • البراهين الجليه: السيد محمد حسن القزويني الحائري، تحقيق : مقدمه السيد محمد كاظم القزويني، بيروت، دارالغدير، ۱۳۹۴ق.
  • تاج العروس من جواهر القاموس: مرتضي الزبيدي (م.۱۲۰۵ق.)، تحقيق علي شيري، بيروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
  • تحرير الوسيله: سيد روح الله موسوي الخميني (م.۱۳۶۸ش.)، نجف، دار الكتب العلميه، ۱۳۹۰ق.
  • تذکره الفقهاء: : حسن بن يوسف الحلي (علامه حلي) (م.۷۲۶ق.)، قم، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، ۱۴۱۶ق.
  • التفسير الحديث: دروزه محمد عزت، قاهره، دارالاحياء الکتب العربيه، ۱۳۸۳ق.
  • تفسير العياشي: محمد بن مسعود العياشي (م.۳۲۰ق.)، تحقيق سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، مکتبه العلميه الاسلاميه، ۱۳۸۰ق.
  • تفسير القمي: علي بن ابراهيم قمي (م.۳۰۷ق.)، تحقيق سيد طيب موسوي جزائري، قم، دارالکتاب، ۱۴۰۴ق.
  • تفسير قرطبي (الجامع لاحکام القرآن): محمد بن احمد القرطبي (م.۶۷۱ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۴۰۵ق.
  • تفسير کنز الدقائق و البحر الغرائب: محمد بن محمدرضا القمي المشهدي(م.۱۱۲۵ق.)، تحقيق حسين درگاهي، تهران، وزارت الارشاد الاسلامي، ۱۴۱۱ق.
  • تهذيب الاحکام في شرح المقنعه للشيخ المفيد: محمد بن حسن الطوسي (شيخ طوسي) (م.۴۶۰ق.)، تحقيق سيد حسن موسوي خرسان و علي آخوندي، تهران، انتشارات دارالکتب اسلاميه، ۱۳۶۵ش.
  • التهذيب في مناسک العمره و الحج‏: جواد تبريزي (م.۱۴۲۷ق.)، قم، دار التفسير، ۱۴۲۳ق.
  • جامع احاديث الشيعه: اسماعيل معزي ملايري، قم، مطبعه العلميه، ۱۳۹۹ق.
  • جامع البيان في تفسير القرآن (تفسير الطبري): محمد بن جرير الطبري (م.۳۱۰ق.)، تحقيق صدقي جميل العطار، بيروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
  • الجمل والعقود في العبادات: شيخ طوسي، مترجم محمد واعظ زاده خراساني، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۷ش.
  • جواهر الکلام في شرح شرائع الاسلام: محمد حسين نجفي الجواهري (م. ۱۲۶۶ق.)، تحقيق عباس قوچاني، تهران، دار الکتب الاسلاميه، ۱۳۶۵ش.
  • حاشيه الدسوقي: محمد بن احمد الدسوقي (م.۱۲۳۰ق.)، بيروت، احياء الكتب العربيه.
  • الحدائق الناضره في احکام العتره الطاهره: يوسف بن احمد البحراني (م. ۱۱۸۶ق.)، تحقيق محمد تقي ايرواني و علي آخوندي، قم، انتشارات الاسلامي، ۱۳۶۳ش.
  • حواشي الشرواني و ابن قاسم علي تحفه المحتاج بشرح منهاج العبادي: الشرواني (م.۱۳۰۱ق.) و العبادي (م.۹۹۴ق.)، بيروت، دار الکتب العلميه، ۲۰۱۰م.
  • دليل تحرير الوسيله(احياء الموات): علي اکبر السيفي المازندراني، قم، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، ۱۴۱۷ق.
  • ذکري الشيعه في احکام الشريعه: محمد بن مکي (م.۷۸۶ق.)، قم، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، ۱۴۱۹ق.
  • روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني: محمود بن عبدالله الآلوسي (م.۱۲۷۰ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۴۱۵ق.
  • روض الجنان: ابوالفتوح رازي(فخر الرازي) (م.۵۵۴ق.)، قم، بوستان کتاب، ۱۴۲۲ق.
  • الروضه البهيه في شرح اللمعه الدمشقيه: زين‌الدين بن علي(شهيد ثاني) (م.۹۶۶ق.)، تحقيق سيد محمد کلانتر، قم، مکتبه داوري، ۱۴۱۰ق.
  • روضه الطالبين و عمده المتقين: يحيي بن شرف النووي (م.۶۷۶ق.)، تحقيق عادل احمد عبدالموجود و علي محمد معوض، بيروت، دار الکتب العلميه، بي‏تا.
  • رياض المسائل في بيان احکام الشرع بالدلائل: سيد علي طباطبائي (م.۱۲۳۱ق.)، قم، انتشارات الاسلامي، ۱۴۲۰ق.
  • زبده البيان في احکام القرآن: احمد بن محمد (مقدس اردبيلي) (م.۹۹۳ق.)، تحقيق محمد باقر بهبودي، تهران، مکتبه المرتضويه، ۱۳۸۶ش.
  • سبل السلام: الكحلاني (م.۱۱۸۲ق.)، مصر، مصطفي البابي، ۱۳۷۹ق.
  • سند العروه الوثقي: محمد سند البحراني، تحقيق ماجد آل عصفور، بيروت، مؤسسه ام القري، ۱۴۲۳ق.
  • سنن ابي داود: ابوداود سليمان بن الاشعث (م.۲۷۵ق.)، تحقيق سعيد اللحام، بيروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
  • سنن الترمذي: محمد بن عيسي الترمذي (م.۲۷۹ق.)، تحقيق بشار عواد، بيروت، دارالغرب الاسلامي، ۱۹۹۸م.
  • شرح اصول الکافي: محمد صالح مازندراني (م.۱۰۸۱ق.)، تحقيق سيد علي عاشور، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۴۲۱ق.
  • الصحاح (تاج اللغه و صحاح العربيه): اسماعيل بن حماد الجوهري (م.۳۹۳ق.)، تحقيق احمد عبدالغفور العطار، بيروت، دار العلم للملايين، ۱۴۰۷ق.
  • صراط النجاه: سيد ابو القاسم موسوى‌ الخويى(م.۱۴۱۳ق‌.)، قم، مكتب نشر المنتخب‌، ۱۴۱۶ق‌.
  • العروه الوثقي: سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي (م.۱۴۱۳ق.)،قم، انتشارات الاسلامي، ۱۴۲۳ق.
  • العين (ترتيب العين): الخليل بن احمد الفراهيدي (م.۱۷۰ق.)، تحقيق مهدي المخزومي و ابراهيم السامرائي، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
  • فتاوي السبکي: تقي‌الدين السبکي (م.۷۵۶ق.)، بيروت، دار المعرفه.
  • فتاوي الکبري: احمد بن عبدالحليم ابن تيميه(م.۷۲۸ق.)، محمد عبدالقادرعطا، مصطفي عبدالقادرعطا، بيروت، دارالکتب العلميه، ۱۴۰۸ق.
  • فتح العزيز شرح الوجيز: عبدالکريم بن محمد الرافعي (م.۶۲۳ق.)، بيروت، دار الفکر.
  • فتح الوهاب: زکريا بن محمد الانصاري (م.۹۳۶ق.)، دار الکتب العلميه، ۱۴۱۸ق.
  • قرب الاسناد: عبدالله بن جعفر حميري (م.۳۰۰ق.) قم، آل البيت لاحياء التراث، ۱۴۱۳ق.
  • الکافي: محمد بن يعقوب کليني (م.۳۲۹ق.)، تحقيق علي‌اکبر غفاري، تهران، دار الکتب اسلاميه، ۱۳۶۳ش.
  • کتاب الحج: سيد ابوالقاسم الموسوي الخويي (م.۱۴۱۳.ق.)، قم، لطفي، ۱۴۰۹ق.
  • کتاب الحج: سيد محمدرضا موسوي گلپايگاني، مقرر احمد صابري همداني، قم، دارالقرآن الکريم، ۱۴۰۳ق.
  • کتاب الصلاه: سيد ابو القاسم موسوى‌ الخويى(م.۱۴۱۳ق‌.)، قم، مکتبه العلميه، ۱۴۱۳ق.
  • کشاف القناع عن متن الاقناع: منصور بن يونس البهوتي (م.۱۰۵۲ق.)، تحقيق محمد حسن محمد، بيروت، دار الکتب العلميه، ۱۴۱۸ق.
  • کشف الارتياب: سيد محسن الامين (م.۱۳۷۱ق.)، تحقيق سيد حسن امين، قم، مکتبه الحرمين، ۱۳۸۲ق.
  • کشف الغطاء عن مبهمات الشريعه الغراء: جعفر بن خضر کاشف الغطاء (م.۱۲۲۸ق.)، تحقيق عباس تبريزيان و ديگران، قم، انتشارات الإسلامي، ۱۴۲۲ق.
  • کلمه التقوي (فتاوي): محمد امين زين الدين، قم، اسماعيليان، ۱۴۱۳ق.
  • کنز العرفان في فقه القرآن: محمد بن عبدالله المقداد (م.۸۲۶ق.)، تصحيح و إخراج أحاديثه بهبودي، تهران، مکتبه الرضويه، ۱۳۸۴ق.
  • کنز العمال في سنن الاقوال و الافعال: علي بن حسام‌الدين الهندي (م.۹۷۵ق.)، تحقيق بکري حياني و صفوه السقاء، بيروت، الرساله، ۱۴۰۹ق.
  • لسان العرب: محمد بن مکرم ابن منظور (م.۷۱۱ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
  • لغت نامه: دهخدا (م.۱۳۳۴ش.) زير نظر محمد معين و سيد جعفر شهيدي، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش.
  • المبسوط في فقه الاماميه: محمد بن حسن الطوسي (شيخ طوسي) (م.۴۶۰ق.)، تحقيق محمد باقر البهبودي، تهران، المكتبه المرتضويه، ۱۳۸۷ق.
  • المبسوط: محمد بن احمد بن سهل السرخسي (م.۴۸۳ق.)، بيروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
  • مجمع البيان في تفسير القرآن: الفضل بن الحسن الطبرسي (م.۵۴۸ق.)، تحقيق محمد جواد بلاغي، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش.
  • مجمع الزوائد و منبع الفوائد: علي بن ابي‌بکر الهيثمي (م.۸۰۷ق.)، بيروت، دار الکتاب العربي، ۱۴۰۲ق.
  • مجمع الفائده و البرهان في شرح ارشاد الاذهان: احمد بن محمد (مقدس اردبيلي) (م.۹۹۳ق.)، تحقيق مجتبي عراقي و حسين يزدي و علي پناه اشتهاردي ، قم، انتشارات الاسلامي، ۱۴۰۳.
  • المجموع شرح المهذب: يحيي بن شرف النووي (م.۶۷۶ق.)، بيروت، دار الفکر.
  • مجموعه الفتاوي ابن تيميه: احمد بن عبدالحليم ابن تيميه (م.۷۲۸ق.)، تحقيق عبدالرحمان بن محمد بن قاسم، قاهره، مکتبه ابن تيميه، بي‌تا.
  • مختلف الشيعه في احکام الشريعه: حسن بن يوسف حلي(علامه حلي) (م.۷۲۶ق.)، قم، انتشارات الاسلامي ، ۱۴۱۳ق.
  • مدارك الاحكام: سيد محمد بن علي الموسوي العاملي (م.۱۰۰۹ق.)، قم، آل البيت، ۱۴۱۰ق.
  • المدونه الکبري: مالک بن انس (م.۱۷۹ق)، بيروت، دار الآحياءالتراث العربي، ۱۳۲۳ق.
  • مرعاه المفاتيح:‌ عبيدالله بن محمد عبدالسلام، هند، اداره البحوث العلميه، ۱۴۰۴ق.
  • مسالک الافهام الي آيات الاحکام: فاضل جواد الکاظمي (م.۱۰۶۵.ق.)، تحقيق شريف‌زاده، مرتضويه، ۱۳۴۷ق.
  • مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل: حسين نوري الطبرسي (م.۱۳۲۰ق)، قم، مؤسسه آل البيت، ۱۴۰۸ق.
  • مستند الشيعه في احکام الشريعه: احمد بن محمد مهدي النراقي (م. ۱۲۴۵ق.)، قم، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، ۱۴۱۵ق.
  • مسند الامام احمد بن حنبل: أحمد بن محمد بن حنبل الشيباني (م.۲۴۱ق.)، بيروت، دار الصادر، بي‌تا.
  • معالم التنزيل في التفسير و التاويل (تفسير البغوي): الحسين بن مسعود البغوي (م.۴۳۲ق.)، تحقيق خالد عبدالرحمان العک و مروان سوار، بيروت، دار المعرفه، ۱۴۰۷ق.
  • المعالم الماثوره: تقرير بحث ميرزا هاشم آملي، قم، مطبعه العلميه، ۱۴۰۹ق.
  • معجم الفاظ الفقه الجعفري: احمد فتح الله، الدمام، مطابع المدخول، ۱۴۱۵ق.
  • معجم لغه الفقهاء: محمد قلعجي، بيروت، دارالنفائس، ۱۴۰۸ق.
  • مغني المحتاج الي معرفه معاني الفاظ المنهاج: محمد بن احمد الشربيني (م.۹۷۷ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۳۷۷ق.
  • المغني: عبدالله بن قدامه (م.۶۲۰ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه.
  • مفتاح الکرامه: سيد محمد جواد العاملي، تحقيق محمد باقر الخالصي، قم، انتشارات الاسلامي، ۱۴۲۱ق.
  • مکيال المکارم: ميرزا محمد تقي الاصفهاني، تحقيق سيد علي عاشور، بيروت، موسسه الاعلمي, ۱۴۲۱ق.
  • من لا يحضره الفقيه: محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق) (م.۳۸۱ق.)، تحقيق علي اکبر غفاري، قم، انتشارات الاسلامي، ۱۴۰۴ق.
  • مناسک الحج: الميرزا جواد التبريزي، قم، ‌مهر، ۱۴۱۴ق.
  • مناسک الحج: سيد علي سيستاني، قم، شهيد، ۱۴۱۳ق.
  • مناسک الحج: شيخ وحيد خراساني، قم.
  • مناسک الحج: محمد اسحاق فياض کابلي، قم، دفتر آيه الله، ۱۴۲۶ق.
  • منتخب الاحکام: سيد علي خامنه اي، تحقيق حسن فياض، بي نا ، بي تا.
  • مهذب الاحکام في بيان الحلال و الحرام: ‏ سيد عبدالأعلي‏سبزواري (م.۱۴۱۴ق.)، مکتبه آيه الله سبزواري، ‏۱۴۱۶ق.
  • مواهب الجليل: محمد بن محمد الحطاب الرعيني (م.۹۵۴ق.)، تحقيق زکريا عميرات، بيروت، دار الکتب العلميه، ۱۴۱۶ق.
  • الموسوعه الفقهيه المسيره: محمد علي الانصاري، قم، مجمع الفکر الاسلامي، ۱۴۲۰ق.
  • الموسوعه الفقهيه الکويتيه: کويت، وزاره الاوقاف والشئون الاسلاميه، ۱۴۱۰ق.
  • موسوعه الفقه الاسلامي طبقا لمذهب اهل البيت: موسسه دائره المعارف الفقه الاسلامي، قم، موسسه دائره المعارف الفقه الاسلامي، ۱۴۲۳ق.
  • الميزان في تفسير القرآن: سيد محمد حسين طباطبايي (۱۲۸۲-۱۳۶۰ش.)، بيروت، الاعلمي، ۱۳۹۳ق.
  • نهايه الاحکام في معرفه الاحکام: حسن بن يوسف حلي (علامه حلي) (م.۷۲۶ق.)، تحقيق سيد مهدي رجايي، قم، اسماعيليان، ۱۴۱۰ق.
  • نهايه المحتاج الي شرح المنهاج: الشافعي الصغير (م.۱۰۰۴.ق.)، بيروت، دار احياء التراث، ۱۴۱۳ق.
  • هدايه الامه الي احکام الائمه: محمد بن الحسن الحر العاملي (۱۰۳۳-۱۱۰۴ق.)، مشهد، آستان قدس رضوي، ۱۴۱۲ق.
  • وسائل الشيعه (تفصيل وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه): محمد بن الحسن الحر العاملي (م.۱۱۰۴ق.)، الحر العاملي (م.۱۱۰۴ق.)، قم، آل البيت، ۱۴۱۴ق.
  • الوهابيون والبيوت المرفوعه: السنقري، تحقيق عده اي از علما، ۱۴۱۸ق.