حضرت خدیجه نخستین همسر پیامبر اکرم(ص) و مادر حضرت زهرا(س) و اولین زن مسلمان است

خديجه: نخستين همسر پيامبر اکرم(ص) خديجه از خانواده¬هاي اصيل و اشراف مکه[۱] و از زنان تاجر عرب [۲] و پيش از اسلام ملقب به «طاهرة» بوده است.[۳] از طرف پدرش خُوَيْلِد بن اسد با رسول خدا(ص)، هم‌نسب است و نسب هر دو به «قصي بن کلاب» مي‌رسد و مادرش فاطمه دختر زائدة بن اصم است. [۴] بنابر برخي گزارش‌ها او پانزده سال قبل از «عام الفيل» در مکه به دنيا آمد[۵] و بدين‌ترتيب پانزده سال از پيامبر(ص) بزرگتر بوده است. خديجه از ثروتمندان عرب به شمار مي¬آمد[۶]و وقتي با رسول خدا ازدواج کرد، تمام داراييش را به وي بخشيد[۷] و کارهاي تجاري را نيز به او سپرد.[۸] بنابر روايت، جبرئيل به پيامبر گفت که خداوند فرمود سلام مرا به خديجه برسان.[۹] طبق روايات تفسيري قرآن کريم، حضرت خديجه(س) يکي از چهار زن کامل[۱۰] و برتر دنيا و آخرت است[۱۱] و نخستين زني است که اسلام آورد[۱۲] و پشت سر پيامبر خاتم(ص) نماز خواند (احزاب، آيه 6.) و از ميان همسران رسول الله اولين زني است که ملقب به لقب «ام المؤمنين» شد.[۱۳] در اين که حضرت خديجه پيش از ازدواج با رسول خدا ازدواج کرده يا نه، دو ديدگاه در ميان پژوهشگران مطرح است. بنابر ديدگاه غالب وي پيش از همسري با پيامبر اسلام(ص) با دو نفر به نام-هاي « عتيق بن عابد» و « أبو هالة بن زرارة» ازدواج کرده بود[۱۴] و از آن¬ها فرزنداني آورد. از «عتيق» دختر[۱۵] يا پسري[۱۶] به نام «هند» و يا « عبد مناف»[۱۷] و از «أبوهاله» پسراني به نام¬هاي «هند»، «طاهر»[۱۸] و «هالة» و دختري به نام «زينب»[۱۹] داشت. در ترتيب اين ازدواج¬ها نزد تاريخ‌نگاران اختلاف است[۲۰].[۲۱]برخي ديگر از سيره‌نگاران و محدثان، که غالبا شيعه‌اند، ازدواج‌هاي حضرت خديجه را جز با رسول خدا(ص)رد کرده‌اند[۲۲]و معتقدند که اين فرزندان دختران واقعي خديجه نبوده‌اند.[۲۳] گفته اند که آغاز روابط تجاري ميان خديجه و پيامبر اکرم به توصيه ابوطالب بوده است.[۲۴] بعد از انعقاد قرارداد، ابتدا پيامبر همراه شريک تجاري خود سائب بن صَيفي بن عابد و غلام خديجه، ميسره، عازم بازار حبشه شد و با موفقيت بازگشت. [۲۵] ميسره اخبار شگفت انگيزي از اين سفر به خديجه داد و او براي اولين بار پيامبر را در رأس کارواني بزرگ به شام فرستاد. [۲۶]پس از اتمام اين سفر، خديجه به آن حضرت علاقه‌مند شد.[۲۷] منابع اسلامي علت دلبستگي خديجه به پيامبر اکرم را موضوعاتي مانند سفر تجاري پرسود به شام،[۲۸] گزارش مَيسره از اخبار شگفت انگيز اين سفر،[۲۹] مشاهده دو فرشته‌اي که به هنگام ورود به خانه خديجه بر سر پيامبر سايه افکنده بودند[۳۰]و پيشگويي ورقة بن نوفل درباره ازدواج خديجه با مردي از قريش که نبي قوم خواهد شد، دانسته اند.[۳۱] خديجه در يكي از اولين مكالمات خود با پيامبر (ص) علت علاقه خود را خويشاوندي و جايگاه محمد(ص) در ميان قومش، امانت داري، حسن خلق و راستگويي برشمرده است.[۳۲] طبق برخي نقل‌ها حضرت خديجه در هنگام ازدواج، چهل ساله[۳۳] و پيامبر (ص) بيست و پنج سال بود.[۳۴] نظرات ديگري نيز در باره سن خديجه در هنگام ازدواج وجود دارد؛ از آن جمله است: 25، 28، 30، 35، 44، 45 و 46.[۳۵] برخي سيره‌نگاران و محدثان، 28 ساله بودن آن حضرت ‏(ص) را بيشتر با واقعيت نزديک ديده‌اند.[۳۶] خديجه علاقه خويش به ازدواج با رسول خدا(ص) را به وساطت نفيسه، دختر مُنيه[۳۷] يا شخصآ[۳۸] به اطلاع پيامبر(ص)رساند و او نيز ماجرا را به عموهاي خود گفت. آنان ابتدا صفّيه، دختر عبدالمطلب، عمه پيامبر(ص) را براي کسب اطلاع به خانه خديجه فرستادند[۳۹] و سپس خود به خانه خديجه رفتند و او را از عمويش، عَمْرو بن اسد، خواستگاري کردند.[۴۰] در مراسم عقد از طرف حضرت خديجه «عمرو بن اسد» و «ورقة ابن نوفل بن اسد» و از طرف پيامبر اسلام(ص) حضرت «حمزة» و حضرت «ابو طالب» عموهاي پيامبر(ص) در خانه حضرت خديجه حضور داشتند.[۴۱] برخي سيره نويسان تعداد فرزندان حضرت خديجه (س) را از رسول خدا(ص) سه پسر و چهار دختر به نام¬هاي قاسم، طاهر، طيب، زينب، رقيّه، ام كلثوم و فاطمه(س) دانسته‌اند که پسران همه در ايام جاهليت درگذشتند و دخترانش همه اسلام آوردند و با پيامبر(ص) به مدينه هجرت كردند.[۴۲] در حديثي شيعي به نقل از رسول اللّه وي فرزندان خود را طاهر (عبداللّه)، قاسم، فاطمه، رقيّه، امّ كلثوم، و زينب برشمرده است.[۴۳] زينب، بزرگترين دختر پيامبر اكرم (ص) و خديجه بود. خديجه زينب را به عقد خواهرزادة خود ابوالعاص بن ربيع در آورد كه حاصل آن پسري به نام علي و دختري به نام امامه بود. علي در سنين پائين وفات يافت و امامه كه از همسر اول خود مغيرة بن نوفل جدا شده بود پس از وفات حضرت فاطمه(س) به وصيت آن حضرت به عقد اميرالمؤمنين (ع) در آمد.[۴۴] ام كلثوم و رقيه به درخواست ابي لهب و همسرش ام جميل، به عقد «عتيبه» و «عتبه» فرزندان آنها در آمدند. اين ازدواج با پا در مياني ابوطالب صورت گرفت. پس از آشكار شدن دعوت پيامبر(ص) «عتيبه» و «عتبه» آنها را به خانه پدر باز گرداندند.[۴۵] سپس «رقيه» و «ام کلثوم» به ترتيب به عقد عثمان بن عفان در آمدند.[۴۶] حمايت‌هاي خديجه از پيامبر اکرم و دعوت او همواره مورد توجه پژوهشگران و منابع تاريخ اسلام بوده است. خديجه نخستين زني بود که به پيامبر اسلام(ص) ايمان آورد،[۴۷] وي همراه پيامبر و علي(ع) در مسجدالحرام نماز ‌گزارد، [۴۸] در مرحله دعوت علني، با سخنان مهرآميزش پيامبر را دلداري مي‌داد[۴۹] و در ايام محاصره اقتصادي بني هاشم در شعب ابي‌طالب، اموالش را در حمايت از پيامبر هزينه کرد.[۵۰] به نظر عده‌اي از مفسران، آيه هشت سوره ضحي: «آيا تو را نيازمند نيافت و بي¬نياز و توانگر ساخت؟»، به حمايت‌هاي مالي خديجه اشاره دارد (ضحي، آيه 8)[۵۱] کمک‌هاي ابوالعاص و حکيم بن حزام، خواهرزاده و برادرزاده خديجه، به محاصره شدگان در شعب ابيطالب، در حالي که هنوز آن دو نفر اسلام نياورده بودند، تنها به دليل وجود خديجه در ميان آنان بود.[۵۲]. به گفته پيامبر(ص) او بهترين همسر براي آن حضرت بوده و در سخت¬ترين شرايط از وي و دين اسلام با تمام توان دفاع کرده است.[۵۳] خديجه در رمضان سال دهم بعثت[۵۴] بعد از شکست محاصره اقتصادي، به فاصله اندکي از وفات ابوطالب (ع) درگذشت.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ منابع بدون نام باید محتوا داشته باشند امّ ايمن، کنيز آزادشده پيامبراکرم، و امّ فضل او را غسل دادند[۵۵]و پيامبر با دستان مبارکش وي را در قبرستان حَجون (قبرستان ابوطالب) به خاک سپرد.[۵۶]گفته اند که آن حضرت از مرگ خديجه بسيار غمگين شد و همواره به ياد او بود.[۵۷] مزار حضرت خديجه در قبرستان ابوطالب محل دفن بسياري از افراد خاندان بني هاشم است و پيوسته زيارتگاه مسلمانان بوده است ولي در سال ۱۳۴۳ ق. وهابيون آن را ويران کردند.[۵۸]

فهرست منابع الاستغاثه في بدع الثلاثه: ابوالقاسم علي بن احمد الکوفي (م.352ق.) بي‌جا، بي‌نا، بي‌تا. الاستيعاب في معرفة الاصحاب: يوسف بن عبدالله بن عبدالبر (368-463ق.)، تحقيق علي محمد بجاوي، بيروت، دار الجيل، 1412ق. اسد الغابة في معرفة الصحابه: علي بن محمد بن الاثير (555-630ق.)، بيروت، دار الفکر، 1409ق. الاصابة في تمييز الصحابه: ابن حجر العسقلاني (773-852ق.)، تحقيق علي محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بيروت، دار الکتب العلميه، 1415ق. اعلام النبلاء بتاريخ حلب الشهباء: محمد راغب الطباخ (م.1151ق.)، تحقيق محمد کمال، حلب، دار القلم العربي، 1408ق. الاعلام قاموس تراجم الشهر الرجال و النساء من العرب: خير‌الدين بن محمود الزرکلي (م.1396ق.)، بيروت، دار العلم للملايين، 1989م. امتاع الاسماع بما للنبي من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع: احمد بن علي المقريزي (م.845ق.)، تحقيق محمد عبدالحميد النميسي، بيروت، دار الکتب العلميه، 1420ق. انساب الاشراف: احمد بن يحيي البلاذري (م.279ق.)، تحقيق سهيل صادق زکار و رياض زرکلي، بيروت، دار الفکر، ‌1417‌ق. بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار: محمد باقر المجلسي (م. 1110ق)، تصحيح محمد باقر بهبودي و سيد ابراهيم ميانجي و سيد محمد مهدي موسوي خرسان، بيروت، دار احياء التراث العربي و مؤسسة الوفاء، 1403ق. البداية و النهاية في التاريخ: اسماعيل بن عمر بن کثير (م. 774ق.)، تحقيق علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق. تاريخ الطبري (تاريخ الامم و الملوک): محمد بن جرير الطبري (224-310ق.)، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1403ق. تاريخ اليعقوبي: احمد بن ابي يعقوب اليعقوبي (م. 292 ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق. تاريخ مدينة دمشق : علي بن الحسن ابن هبة الله بن عبد الله ابن عساكر (م.571ق.)، تحقیق علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1415ق. الثقات: محمد بن حبان (م.354ق.)، بيروت، الکتب الثقافيه، 1393ق. الجامع لاحکام القرآن، محمد بن احمد القرطبي (م.671ق.)، بیروت, دارالاحیاء التراث العربی جوامع السیره النبویه: علی بن احمد بن سعید بن خرم القرطبی(م. 456ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه. الخصال المحمودة و المذمومه: شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (311-381ق.)، تحقيق علي‌اکبر غفاري، قم، النشر الاسلامي، 1403ق. دعائم الاسلام: القاضي النعمان المغربي(م 363 ق) تحقيق: آصف بن علي أصغر فيضي، قاهرة، دار المعارف، 1383ق. دلائل النبوه ومعرفه الاحوال صاحب الشریعه: احمد بن الحسین البيهقي (م.458ق.)، تحقیق عبد المعطي قلوچی، بيروت، دار الكتب العلميه، 1405ق. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني: محمود بن عبدالله الآلوسي (م.1270ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415ق. الروض الانف في شرح السيرة النبوية لابن هشام: عبدالرحمان بن عبدالله السهيلي (م.581ق.)، تحقیق عبدالرحمان الوکيل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1412ق. السنن الکبري: احمد بن الحسين البيهقي (م. 458ق.)، بيروت، دار الفکر، 1416ق. السيرة النبويه: عبد الملک بن هشام بن ایوب الحمیری (م.8-213ق.)، تحقيق محیی الدین عبدالحمید، مصر،مکتبه محمد علی صبیح، 1383ق. شرح الاخبار في فضائل الائمة الاطهار: نعمان بن محمد المغربي (م.363ق.)، تحقيق سيد محمد حسيني جلالي، قم، نشر الاسلامي، 1414ق. الصحيح من سيرة النبي الاعظم: جعفر مرتضي العاملي، قم، دار الحديث، 1426ق. الطبقات الكبري (الطبقة الخامسه): محمد ابن سعد (م.230ق.)، تحقيق السلمه، بیروت، دارصادر. الکافي: محمد بن يعقوب کليني (م.329ق.)، تحقيق علي‌اکبر غفاري، تهران، دار الکتب اسلاميه، 1363ش. الکامل في التاريخ: علي بن محمد بن الاثير (م. 630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق. کشف الغمه في معرفة الائمه: علي عيسي الاربلي، دار الاضواء، بيروت, 1405ق. مجمع الزوائد و منبع الفوائد: علي بن ابي‌بکر الهيثمي (م.807ق.)، بيروت، دار الکتاب العربي، 1402ق. مسند الامام احمد بن حنبل: أحمد بن محمد بن حنبل الشيباني (م.241ق.)، بيروت، دار الصادر، بي‌تا. معارج القبول بشرح سلم الوصول إلى علم الأصول: حافظ بن أحمد بن علي الحكمي (م. 1377ق)تحقق : عمر بن محمود أبو عمر، دمام، دار ابن القيم، 1410 ق. المعجم الکبير: سليمان بن احمد الطبراني (260-360ق.)، تحقيق حمدي عبدالمجيد السلفي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق. مفاتيح الغيب: فخرالدين الرازي (م.606ق.)، بيروت، دار الإحياء التراث العربي، 1420ق. مقاتل الطالبيين: ابوالفرج الاصفهاني (م.356ق.)، تحقيق مظفر، قم، دار الکتاب، 1385ق. مناقب آل ابي طالب: ابن شهر آشوب (م.588ق.)، تحقیق گروهي از اساتيد نجف، نجف، المکتبة الحيدريه، 1376ق.

  1. . الاعلام، ج2 ص 302.
  2. . تاريخ طبري، ج 2 ص 34؛ الاصابه في تميز الصحابه، ج8 ص 100؛ الثقات، ج1، ص 45.
  3. . أسد الغابة ، ج6، ص 78؛ دلائل النبوة، ج2، ص 353.
  4. . الطبقات الکبري، ج 8، ص 14؛ انساب الاشراف، ج 2، ص 23، المعجم الكبير، ج19، ص 201؛
  5. . الطبقات الکبري، ج8 ص 17؛ الاستيعاب، ج1 ص 35.
  6. . شرح الأخبار، ج 3، ص 15؛ انساب الأشراف، ج1، ص 107؛ إمتاع الأسماع، ج8، ص 186.
  7. . بحار الأنوار، ج16، ص 71.
  8. . بحار الأنوار، ج16، ص 52.
  9. . الاستيعاب، ج‏4،ص1821.
  10. . روح المعاني، ج16، ص124.
  11. . مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص316 ؛ مجمع الزوائد، ج9، ص201؛ الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج4، ص1821.
  12. . معارج القبول بشرح سلم الوصول إلى علم الأصول، ج3، ص 72.
  13. . صحيح مسلم، ج4، ص132-134؛ اسدالغابه, ج5, ص 434.
  14. . السنن الکبري، ج7 ص 71؛ تاريخ طبري، ج2 ص 411.
  15. . أسد الغابة ، ج 5، ص 434.
  16. . أسد الغابة ، ج 5، ص 434.
  17. . الجامع لأحكام القرآن, ج 14، ص 164.
  18. . الروض الانف، ج۲، ص159.
  19. . جوامع السيرة، ج۱، ص۳۲.
  20. . الاستيعاب، ج8، ص 1818؛ لإصابة في تمييز الصحابة، ج8، ص 99؛ سير أعلام النبلاء، ج2، ص 111
  21. . لإصابة في تمييز الصحابة، ج8، ص 99.
  22. . الاستغاثة، ج1، ص70.
  23. . الصحيح من سيرة النبي الأعظم، ج2، ص 212، 209؛ مناقب آل أبي طالب، ج1، ص 138.
  24. . الطبقات الکبرى ج۱، ص۱۲۹.
  25. . إمتاع الأسماع، ج1، ص15 , 17.
  26. . سيرة النبوية، ج1، ص 122.
  27. . السيرة النبوية، ج1، ص 122.
  28. . الطبقات الكبرى، ج1، ص156؛ البداية والنهاية، ج2، ص 358-359.
  29. . تاريخ الطبري، ج2، ص35؛ إمتاع الأسماع، ج 5، ص 65؛ دلائل النبوة ومعرفة أحوال صاحب الشريعة، ج2، ص67.
  30. . الکامل في التاريخ، ج2، ص134.
  31. . شرح الأخبار، ج 3، 16.
  32. . اسدالغابة في معرفة الصحابة، ج 5، ص 434
  33. . السيرة النبوية، ج1، ص 122.
  34. . تاريخ اليعقوبي، ج2 ، ص 20.
  35. . الصحيح من سيرة النبي الأعظم ( ص )، ج2، ص 201.
  36. . الطبقات الكبرى، ج8، ص 17؛ تاريخ مدينة دمشق، ج3، ص 193.
  37. . الطبقات الكبرى، ج1، ص 132؛ الكامل في التاريخ، ج‏2، ص40- 41.
  38. . السيرة النبوية، ج1، ص 122.
  39. . بحار الأنوار، ج16، ص 57.
  40. بحار الأنوار، ج 16، ص19؛ مجمع الزوائد، ج9، ص219؛ المعجم الكبير؛ ج22، 429.
  41. . الكامل في التاريخ، ج‏2، ص 40-41.
  42. . السيرةالنبوية، ج 1، ص 202.
  43. . الخصال ، ص 405.
  44. . الکافي، ج6، ص 369؛ دعائم الاسلام، ج 2، ص 362-363.
  45. . مجمع الزوائد، ج6، ص 18؛ المعجم الكبير، ج22، ص 435؛ دلائل النبوة، ج2، 612.
  46. . السنن الكبرى، ج7، ص 70.
  47. . الاستيعاب،ج‏4،ص:1819؛ الجامع لاحکام القرآن، ج14، ص 164.
  48. . الجامع لاحکام القرآن، ج10، ص 210.
  49. . السيرةالنبوية، ج۱، ص۲۵۲ـ۲۵۴.
  50. . اسدالغابة ، ج6، ص 85.
  51. . ؛ مفاتيح الغيب، ج31، ص 199؛
  52. . التنبيه، ج۱، ص۲۳۲ـ ۲۳۳؛ انساب الاشراف، ج2، ص34-35؛ الاستيعاب، ج۴، ص۱۸۲۵.
  53. . الاستيعاب, ج4، ص1823.
  54. . الطبقات الکبرى، ج۸، ص۱۸.
  55. . انساب الاشراف، ج2، ص34.
  56. . الطبقات الکبرى, ج۸، ص۱۸ـ۱۹؛ انساب الاشراف، ج2، ص34.
  57. . سيره اعلام النبلاء، ج 2، ص 11؛ کشف الغمه، ج 1، ص 29.
  58. . تجديد کشف الارتياب في اتباع محمد بن عبدالوهاب، ج۱، ص۵۵،