کاربر:Ahmad/کارها

نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ اوت ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۴۴ توسط Hasaninasab (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « آهنگ حجاز: شرح زندگی و آثار و سفرهای آیت الله سید فضل‌الله حجازی، به کوشش سی...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

آهنگ حجاز: شرح زندگی و آثار و سفرهای آیت الله سید فضل‌الله حجازی، به کوشش سید علیرضا حجازی

این کتاب شرح زندگی، آثار و سفرهای سید فضل‌الله حجازی است که یک سفرنامه حج از وی با نام الرحلة الحجازیه و سفرنامه‌ای دیگر از سید علیرضا حجازی با عنوان شاهدی از حج خونین را در خود دارد. هر دو سفرنامه به زبان فارسی‌اند. بخش‌های دیگر کتاب شامل زندگی‌نامه، اشعار و سروده‌ها، سفرنامه عتبات سید فضل‌الله و تصاویری از نویسندگان سفرنامه‌ها و برخی اشخاص دیگر است.

الرحلة الحجازیه: سید فضل‌الله حجازی (۱۳۱۸-۱۳۸۷ق.) از عالمان بزرگ شهرضا (قمشه) و مؤسس حوزه علمیه این شهر بوده است. (ص۴-۵) وی نزدیک به ۳۰ سال در شهرهای اصفهان، قم و مشهد (ص۱) در حضور علمایی همچون سید مهدی زدریچه، آقا رحیم ارباب (ص۱۴) و آیت الله خوانساری به تحصیل علوم دینی پرداخت و در سال ۱۳۴۷ق. به زادگاه خود بازگشت و به اقامه جماعت و احیای مساجد متروک شهرضا و تدریس دروس حوزوی پرداخت. (ص۱۶) وی از بسیاری مراجع اجازه تصرف در امور حسبیه را داشت. (ص۳۹۶، ۳۹۸-۳۹۹) او آثار مکتوب اندک از خود بر جای نهاد که این سفرنامه از جمله آن‌هاست. (ص۹)

این سفرنامه صفحات ۲۵۲-۲۹۷ از کتاب را به خود اختصاص داده و اهمیت آن در اشاراتی است که نویسنده به ماجرای قتل ابوطالب یزدی در مکه کرده است. سفرنامه فصل‌بندی نشده و مطالب آن با تاریخ هر روز متمایز شده است.

نگارنده، نخست در سال ۱۳۵۱ق. عزم حج کرده که به رغم استمداد از نماینده شهرضا در مجلس، به علت ممنوعیت و عدم صدور جواز، به این کار موفق نشده است. (ص۱۲۲-۱۲۵) بار دوم در ۲۳ شوال ۱۳۶۲ق./۱۳۲۲ش. همراه عده‌ای از اهالی شهرضا به قصد حج و از مسیر آبادان با کشتی به سمت کویت رفته است. (ص۲۵۵، ۳۵۳) مؤلف به دیدار خود با آیت الله حاج‌آقا حسین بروجردی در بروجرد نیز اشاره می‌کند. (ص۲۵۴) وی سفرنامه را تقریباً بدون شرح و تفصیل نوشته و اطلاعاتی مفید به خواننده داده است. از جمله شمار حج‌گزاران شهرضا را در آن سال بیش از ۱۰۰ نفر و کرایه هر نفر را تا آبادان ۱۴۰ تومان یاد می‌کند که البته تا رسیدن به مقصد به بیش از ۲۰۰ تومان رسیده است. (ص۲۵۳) نیز کرایه کشتی بخار را ۵۵ تومان برای هر نفر از منیوحی تا کویت گزارش کرده است. (ص۲۵۵) آنان ۱۲ روز در کویت می‌مانند تا وسیله حرکت به حجاز فراهم شود. (ص۲۵۶) در عشیره محرِم می‌شوند (ص۲۶۰) و غروب ۲۸ ذی‌قعده به مکه می‌رسند. سفر آنان از کویت تا مکه ۱۶ روز به طول می‌انجامد. (ص۲۶۱)

نگارنده اطلاعاتی تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی درباره مکه به دست می‌دهد؛ از جمله مردم این شهر را دارای مذهب شافعی می‌خواند.گاه نیز میان وضعیت دینی‌ فرهنگی ایران آن روزگار و این شهر مقایسه می‌کند. وی به مواردی همچون ممنوعیت اقامه نماز جماعت از سوی ائمه همه مذاهب و انحصار آن به مذهب حنبلی که سبب ناخشنودی مردم مکه از آل سعود بوده و نیز ویرانی قبور و زیارتگاه‌ها به دست سعودی‌ها اشاره‌کرده است. (ص۲۶۲-۲۶۳)

بخش مهمی از سفرنامه، به وصف‌ مسجدالحرام، مقام‌ها، کعبه و کلیدداری آن، مختصری از مناسک حج و برخی رخدادهای تاریخی همچون حمله قرمطیان به مکه اختصاص یافته و نویسنده تنها در بخشی اندک بر مشاهدات خود تکیه کرده و بیشتر به منابع مکتوب استناد داشته است. (ص۲۶۴-۲۸۰) او سادنِ (کلید دار) کعبه را در زمان حج خود، شیخ محمد امین شیبی خوانده و از مالیاتی یاد کرده که او و شاهزادگان سعودی، برای ورود به کعبه از مردم می‌گرفته‌اند. (ص۲۷۱-۲۷۲)

مشکل اختلاف در رؤیت هلال در این سفرنامه نیز دیده می‌شود. نویسنده وارد مسجدالحرام می‌شود و در حالی که گمان می‌کرده ۲۹ ذی‌قعده است، آگاه می‌شود که ابن سعود به مناسبت اول ماه، تیمّناً برای طواف آمده است. تحقیق و تفحص برای رفع اختلاف به جایی نمی‌رسد و در نهایت نگارنده احتیاط کرده، وقوفین را دو بار به جا می‌آورد. (ص۲۸۱-۲۸۲)

مؤلف در همان روز که ابوطالب یزدی را به اتهام آلوده‌کردن مسجدالحرام گردن زدند، در مسجدالحرام بوده و بر اساس مشاهدات خود، گزارش‌هایی از آن واقعه به دست داده است. (ص۲۸۴-۲۸۶) به گفته او، ابوطالب در بین طواف بر اثر گرما، دچار «امتلاء مزاج» و استفراغ شده و به هیچ وجه قصد آلوده‌کردن مسجد را نداشته است. (ص۲۸۵-۲۸۶) (← ابوطالب یزدی)

اشارتی به اغوات (خواجگان) حرم و سازمان و وظایف آن‌ها از مطالب مفید کتاب است. (ص۲۸۱) نویسنده همچنین با استناد به گزارش نشریه ام‌القری شمار حاجیان را در آن سال ۶۲۵۹۰ نفر اعلام می‌کند که ۳۵۱۵۴ نفر از راه دریایی، ۵۹۲۰ نفر از راه زمینی، ۳۰ نفر از راه هوایی، ۲۳۸۶ نفر از یمن و بقیه از مناطق مختلف عربستان به حج آمده بوده‌اند. (ص۲۸۶)

نویسنده و همراهان ۳۸ روز در مکه بوده و سپس به جده و از آن‌جا به مدینه رفته‌اند. (ص۲۸۶) مؤلف مردم مدینه را غالبا بی‌کار، فقیر و بی‌سواد و وضعیت عموم مردم مدینه را تأسف‌آور (ص۲۸۹) می‌خواند. سپس مسجدالنبی را به شکل مبسوط معرفی می‌کند. به نوشته وی، امام جماعت این مسجد حنبلی بوده و کارهای مسجد به دست اغوات سامان می‌گرفته است. (ص۲۹۳-۲۹۴) نیز از کتابخانه شیخ‌الاسلام در نزدیکی مسجدالنبی یاد می‌کند که گویا روزگاری خانه امام حسن۷ بوده است. (ص۲۹۴-۲۹۵)

نگارنده و همسفرانش پس از سه هفته مدینه را ترک می‌کنند و دو هفته (ص۲۹۶) طول می‌کشد تا به کویت برسند. نویسنده عزم زیارت عتبات داشته؛ اما به علت ممنوعیت ورود به عراق برای کسانی که جواز مرور نداشته‌اند، گویا به این کار موفق نشده است. (ص۲۹۷)

شاهدی از حج خونین: این بخش از کتاب، سفرنامه مکه (تابستان ۱۳۶۶) سید علیرضا حجازی (متولد ۱۳۴۵ش.) مدرّس حوزه و دانشگاه است. وی آثاری در حوزه دین و ادبیات پدید آورده که سفرنامه حاضر از آن‌هاست. این سفرنامه به شیوه یادداشت‌های روزانه نگارش یافته و به لحاظ در بر داشتن گزارشی دقیق از وقایع حج سال ۱۳۶۶ش. (حج خونین) اهمیت دارد.

نویسنده بیستم تیرماه ۱۳۶۶ش. از طریق جده به مدینه (ص۳۴۶-۳۴۷) و پس از دو هفته اقامت در این شهر، برای انجام مناسک حج به مکه رفته است. (ص۳۵۹) وی که با مأموریت تبلیغی به حج رفته(ص۳۵۳-۳۴۵)، در طول سفر همواره با زائران کشورهای دیگر درباره عقاید شیعیان مباحثه کرده است. (ص۳۴۶، ۳۵۰-۳۵۱، ۳۶۲ و...)

نویسنده به راهپیمایی «وحدت» در روز ۳۰ تیرماه ۱۳۶۶ اشاره کرده که از مقابل بعثه امام خمینی۱ آغاز شده و به مسجدالنبی پایان یافته و راهپیمایان شعارهایی ضدّ امریکا و اسرائیل سرداده و مسلمانان را به وحدت دعوت کرده‌اند. (ص۳۵۵-۳۵۶) آنان پنجم مرداد در مسجد شجره محرم شده، به مکه می‌روند. (ص۳۵۸-۳۵۹) بخش مهم این سفرنامه به شرح رخداد فجیع کشتار حجاج اختصاص دارد. به نقل نویسنده، یک روز پیش از برگزاری راهپیمایی، ۱۰ نفر از اعضای بعثه امام خمینی۱ بازداشت و پس از برگزاری تجمعی اعتراضی، آزاد می‌شوند. (ص۳۶۳) فردای آن روز، عصر روز جمعه نهم مرداد، حاجیان ایرانی در برابر بعثه تجمع می‌کنند و پس از تلاوت قرآن، پرچم امریکا را به آتش می‌کشند و در پی سخنرانی مهدی کروبی، نماینده امام خمینی۱ و سرپرست حجاج ایرانی، به سمت مسجدالحرام حرکت می‌کنند. (ص۳۶۳) در میانه راه نیروهای نظامی عربستان به تظاهرکنندگان هجوم می‌برند. (ص۳۶۴) بر اثر تیراندازی (ص۳۶۵) و زیر دست و پا ماندن برخی از حاجیان (ص۳۶۶) افرادی بسیار کشته و مجروح می‌شوند. (ص۳۶۷) نویسنده نیز با اصابت گلوله از ناحیه پا زخمی می‌شود (ص۳۵۶) و به کوچه‌های اطراف پناه می‌برد. سپس او را با آمبولانس به بیمارستان مرکزی ایرانیان می‌برند. (ص۳۶۷) گویا نیروهای سعودی برخی از حاجیان را دستگیر کرده، به مکانی نامعلوم در بیابان انتقال می‌دهند. پس از مدتی زنان و پیرمردان را آزاد می‌کنند و جوانان را همچنان در بند نگاه می‌دارند. (ص۳۶۸-۳۶۹) نویسنده با یاری دیگران مناسک حج را ادا می‌کند. وی بخش پایانی سفرنامه را به شرح این مناسک و سپس بازگشت به ایران اختصاص داده است. (ص۳۶۹-۳۷۶)

نیز مقاله‌ای با عنوان «از حج خونین بگو» در هفت صفحه به سفرنامه ملحق شده که نویسنده آن را در نخستین سال ورود حجاج ایرانی به حجاز پس از حج خونین برای انتشار در برخی مطبوعات نگاشته است. (ص۳۷۶-۳۸۲) وی در این مقاله مقایسه‌ای میان برخورد مسلمانان کشورهای دیگر با ایرانیان در سال ۱۳۶۶ش. و سال ۱۳۷۰ش. می‌کند و بر این باور است که نگاه مسلمانان دیگر کشورها به ایرانیان به ‌ویژه پس از حمله صدام به کویت مساعدتر شده است. (ص۳۷۸-۳۷۹)

این کتاب را سید علیرضا حجازی به سال ۱۳۸۷ ش. در انتشارات فارس حجاز و در ۴۱۰ صفحه با قطع وزیری چاپ کرده است.

سید محسن طاهری

آیات بینات: تعبیری قرآنی درباره نشانه‌های آشکار خانه کعبه در مسجدالحرام

آیات جمع آیه به معنای نشانه[۱] و بینات جمع بینه به معنای دلیل واضح عقلی یا محسوس آمده[۲] و آیات بینات، به معنای نشانه‌های روشن و آشکار به کار می‌رود[۳]، چنان‌که در آیه ۹۷ آل عمران/۳ همین معنا مقصود است. در این آیه، به نشانه‌های روشن و خاص خانه کعبه، از جمله مقام ابراهیم و امنیت کسانی که به آن وارد شوند و نیز وجوب حج بر افراد مستطیع اشاره شده است: {فِیهِ آیاتٌ بَینَاتٌ مَقَامُ إِبرَاهِیمَ وَمَن دَخَلَهُ کانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ البَیتِ مَنِ استَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلا وَمَن کفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِی عَنِ العَالَمِینَ}. (آل عمران/۳، ۹۷)

بر پایه روایات شأن نزول، مسلمانان و یهود به یکدیگر فخر می‌فروختند. یهود بیتالمقدس را شکوهمندتر از کعبه می‌شمردند؛ زیرا سرزمینی مقدس و محل هجرت انبیا بوده است. در برابر، مسلمانان کعبه را با فضیلت‌تر می‌دانستند. در پی این اختلاف نظر، آیات ۹۶-۹۷ آل عمران/۳ نازل شد[۴] و کعبه را به سبب پیشینه تاریخی، پر خیر و برکت بودن، مایه هدایت بودن برای جهانیان و در بر داشتن نشانه‌های گوناگون توحید و معنویت، برتر از بیت المقدس معرفی کرد.[۵] مفسران درباره مرجع ضمیر «فِیهِ» در این آیه اختلاف‌نظر دارند. برخی آن را «بَیت» و برخی دیگر «بکّة» شمرده‌اند. بر پایه روایتی، مقصود از بکّة مکان کعبه[۶] است. بر پایه نقلی دیگر، مرجع آن محدوده حرم است.[۷]

درباره «آیات بینات» نیز سخنان گوناگون آمده که عبارتند از: ۱. مقصود از آن، نشانه‌های آشکاری همچون مناسک و شعائری است که خداوند مواضع آن‌ها را برای حج‌گزاران معین فرموده است.[۸] 2. مقصود از آن، مقام ابراهیم، امنیت وارد شونده به حرم و وجوب حج بر مردم مستطیع است.[۹] 3. مصادیقی مختلف برای آن ذکر کرده‌اند. امام صادق۷ مقام ابراهیم، حجرالاسود و منزل اسماعیل۷ را از مصادیق «آیات بینات» دانسته ‌است.[۱۰] بر پایه نقل مفسران، بدین جهت «مقام ابراهیم» از میان همه مصادیق در آیه ۹۷ آل عمران یاد شده که آشکارترین نشانه برای عموم مردم است[۱۱]؛ زیرا هم اثر پا بر آن نمایان است و هم هنگامی که ابراهیم۷ برای دعوت مردم به حج بر آن ایستاد، به گونه‌ای ارتفاع یافت که بالاتر از کوه‌ها قرارگرفت و دعوت آن حضرت را همه مردم، حتی آنان که در پشت پدران و رحم مادران بودند، لبّیک گفتند.[۱۲] بر حسب نقلی، مقصود از مقام ابراهیم سراسر حرم است.[۱۳]

افزون بر مصادیق یاد شده، مفسران مصداق‌هایی دیگر برای «آیات بینات» ذکر کرده‌اند: ۱. کعبه. ۲. ارکان کعبه و ازدحام مردم کنار آن و تعظیم آنان در برابرش. ۳. زمزم. ۴. مشاعر یعنی منا، مشعر، عرفات[۱۴] و.... ۵. صفا و مروه.[۱۵] 6. خودداری پرندگان از رفتن بر فرازکعبه.[۱۶] 7. کیفر یافتن سریع کسی که حرمت کعبه را هتک کند.[۱۷] 8. حرم و امنیت آن.[۱۸] 9. امنیت وحوش حرم در برابر درندگان. ۱۰. آزاد شدن هر برده‌ای که بر کعبه بالا رود. ۱۱. نزول باران مقابل هر رکن کعبه نشانه فراوانی و برکت در بلاد همان سمت و ناحیه است و هرگاه باران تمام کعبه را در برگیرد، نشانه فراوانی در همه شهرها و آبادی‌هاست.[۱۹] 12. نابود شدن هر جباری که قصد تخریب کعبه را داشته باشد؛ مانند ابرهه و اصحاب فیل.[۲۰] 13. از بین رفتن سنگریزه‌ها و افزایش نیافتن آن به رغم استفاده هر ساله از آن در رمی جمرات.[۲۱] 14. تعرض نکردن وحوش و درندگان در حرم به یکدیگر.[۲۲]

برخی درباره {مَقَامُ إِبرَاهِیمَ} در آیه ۹۷ آل‌عمران/۳ گفته‌اند که مبتداست و خبرش محذوف؛ یا خبر مبتدای محذوف است.[۲۳] برخی دیگر آن را بدل[۲۴] یا عطف بیان[۲۵] از {آیاتٌ بَینَاتٌ} دانسته‌اند. نیز در توجیه آن که {مَقَامُ إِبرَاهِیمَ} مفرد و {آیاتٌ بَینَاتٌ} جمع است، وجوهی برشمرده‌اند:

۱. گرچه {مَقَامُ إِبرَاهِیمَ} مفرد است؛ به جهت ظهور و قوت دلالتش بر قدرت خداوند و نبوت ابراهیم که پایش در سنگ سخت فرورفت، به منزله آیات متعدد است؛ چنان‌که ابراهیم به تنهایی یک امت بود[۲۶]: {إِنَّ إِبرَاهِیمَ کانَ أُمَّةً}. (نحل/۱۶، ۱۲۰)

۲. مقام ابراهیم به تنهایی مشتمل بر آیات و نشانه‌هایی است؛ همچون نقش بستن اثر پا در سنگ، نرم شدن بخشی از سنگ و فرورفتن پا در آن تا برآمدگی آن و سخت بودن دیگر قسمت‌های سنگ و باقی ماندن مقام ابراهیم به‌ رغم از میان رفتن دیگر معجزات انبیا طی هزاران سال با وجود دشمنان بسیار.[۲۷]

علامه طباطبایی بدل یا عطف بیان بودن جملات پس از {فِیهِ آیاتٌ بَینَاتٌ} را نمی‌پذیرد. دلیل وی آن است که در این صورت، در جمله خبریه {وَمَن دَخَلَهُ کانَ آمِنًا}، «اَنَّ» در تقدیر گرفته می‌شود و جمله {لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ البَیتِ} به جمله خبریه تأویل می‌گردد و آن‌گاه به جمله قبل خود عطف می‌شود. در نتیجه رجوع کلام به حسب تقدیر چنین است: «هی مَقامُ ابراهیم وَ الأ مْن لِمَن دَخَله و حجه لِمَن استطاع إلیه سبیلاً». اما آیه با چنین تأویلی مساعد نیست، زیرا هر یک از جملات سه‌گانه پس از {فِیهِ آیاتٌ بَینَاتٌ} برای مقصودی خاص آورده شده است: یکی از وجود مقام ابراهیم در این مکان خبر می‌دهد و دیگری از امنیت کسانی که درون حرم شوند و سومی از انشای وجوب حج. هر یک از این جملات بیان از {فِیهِ آیاتٌ بَینَاتٌ} است؛ نه این که از باب عطف بیان باشد.[۲۸]

جمله {وَمَن دَخَلَهُ کانَ آمِنًا} درصدد بیان حکم تشریعی است و در مقام بیان خاصیت تکوینی نیست. مقصود از خاصیت تکوینی این است که هر کس درون آن شود، امنیت داشته باشد و هیچ کس نتواند متعرض او گردد؛ حال آن‌که گاه درون حرم نیز امنیت مردم سلب شده است. از این جمله خبریه می‌توان برداشت نمود که قبل از اسلام هم این حکم تشریع شده بود؛ چنان‌که از دعای ابراهیم۷ می‌توان چنین فهمید: {رَبِّ اجعَل هَذَا البَلَدَ آمِنًا} (ابراهیم/۱۴، ۳۵). وی از خداوند امنیت مکه را تقاضا کرد و خدا به زبان تشریع دعایش را مستجاب فرمود و همواره دل‌های بشر را به پذیرش این امنیت سوق می‌دهد.[۲۹]

مفسران درباره امنیت وارد شوندگان به حرم وجوهی ذکر کرده‌اند: ۱. در دوران جاهلیت، اگر مجرم و خطاکاری به حرم پناهنده می‌شد، هر چند جرمی سنگین داشت، تا زمانی که درون حرم بود، کسی متعرض او نمی‌شد. ۲. اگرچه جمله {وَمَن دَخَلَهُ کانَ آمِنًا} خبری است، مقصود از آن امر است؛ یعنی هر کس به حرم پناهنده شد، تا زمانی که در آن‌جاست، باید به او امنیت داد. ۳.کسی که درون حرم شود و واجبات الهی را بشناسد، در آخرت از عذاب الهی در امان خواهد بود. روایتی از امام باقر۷ مؤید همین مطلب است.[۳۰] جمله {وَللّهِ عَلَی النّاسِ حِجّ البَیتِ} متضمن تشریع وجوب حج به صورت امضای تشریع پیشین آن در زمان ابراهیم۷ است.[۳۱]

مفسران آشکار بودن نشانه حجرالاسود را بدین جهات دانسته‌اند: ۱. خداوند آن را همراه آدم۷ در بهشت قرار داد. ۲. پیمان الهی در آن به امانت نهاده شد. ۳. در قیامت با زبان گویا و چشمان بینا حضور می‌یابد و آفریدگان آن را می‌شناسند. سپس به سود کسی که به عهد و پیمانش وفا کرده و نیز به زیان کسی که آن را انکار کرده، گواهی می‌دهد. ۴. عده‌ای از مردم نطق وگواهی آن را به نفع امام سجاد۷ مشاهده کردند؛ آن‌گاه که محمد بن حنفیه با آن حضرت در مسئله امامت به منازعه برخاست. ۵. بر پایه روایات، غیر معصوم نمی‌تواند آن را در جایش نصب کند.[۳۲] بر پایه نقلی، آشکار بودن نشانه منزل اسماعیل از این جهت است که هنگام آغاز سکونتش در آن، هیچ آبی آن‌جا نبود؛ اما به گونه‌ای اعجازآمیز آب در آن مکان پدید آمد.[۳۳]

منابع

احکام القرآن: الجصاص (م.۳۷۰ق.)، به کوشش قمحاوی، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق؛ بحار الانوار: المجلسی (م.۱۱۱۰ق.)، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق؛ تاج العروس: الزبیدی (م.۱۲۰۵ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۱۴ق؛ التبیان: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش العاملی، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی؛ تفسیر العیاشی: العیاشی (م.۳۲۰ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیة؛ تفسیر القمی: القمی (م.۳۰۷ق.)، به کوشش الجزائری، قم،‌دار الکتاب، ۱۴۰۴ق؛ تفسیر نمونه: مکارم شیرازی و دیگران، تهران،‌دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش؛ الجامع لاحکام القرآن: القرطبی (م.۶۷۱ق.)، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق؛ حقائق التأویل: الشریف الرضی (م.۴۰۶ق.)، با شرح کاشف الغطاء، بیروت،‌دار المهاجر؛ الدر المنثور: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۳۶۵ق؛ روح المعانی: الآلوسی (م.۱۲۷۰ق.)، به کوشش علی عبدالباری، بیروت، ۱۴۱۵ق؛ روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م.۵۵۴ق.)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش؛ زاد المسیر: ابن الجوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت،‌دار الکتاب العربی، ۱۴۲۲ق؛ الصافی: الفیض الکاشانی (م.۱۰۹۱ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ق؛ الکافی: الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران،‌دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش؛ الکشاف: الزمخشری (م.۵۳۸ق.)، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ق؛ کنز الدقائق: المشهدی (م.۱۱۲۵ق.)، به کوشش درگاهی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ق؛ مجمع البحرین: الطریحی (م.۱۰۸۵ق.)، به کوشش الحسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ق؛ مجمع البیان: الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛ المسترشد: الطبری الشیعی (م.قرن۴)، به کوشش محمودی، تهران، کوشانپور، ۱۴۱۵ق؛ مفردات: الراغب (م.۴۲۵ق.)، نشر الکتاب، ۱۴۰۴ق؛ المیزان: الطباطبایی (م.۱۴۰۲ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق؛ نورالثقلین: العروسی الحویزی (م.۱۱۱۲ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش؛ وسائل الشیعه: الحر العاملی (م.۱۱۰۴ق.)، قم، آل‌البیت:، ۱۴۱۲ق.

محمد مهدی فیروزمهر

آیه ابلاغ: آیه تبلیغ

آیه اسراء: اسراء

آیه اکمال: سومین آیه سوره مائده درباره کامل شدن دین اسلام با تعیین امام علی۷ به جانشینی پیامبر۹

در بخشی از آیه ۳ مائده/۵ پس از یادآوری نومیدی کافران از ناکامی دین مسلمانان، به کامل شدن دین و خشنودی خداوند از اسلام به عنوان دین مردم تصریح شده است: {الیومَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُوا مِن دِینِکم فَلاَ تَخشَوهُم وَاخشَونِ الیومَ أَکمَلتُ لَکم دِینَکم وَأَتمَمتُ عَلَیکم نِعمَتِی وَرَضِیتُ لَکمُ الإِسْلاَمَ دِینًا}، از این رو، بخش یاد شده، آیه اکمال دین و به اختصار «آیه اکمال» خوانده می‌شود.[۳۴]

کمال هر چیز یعنی اجزای ﺁن کامل شده باشد[۳۵] و اکمال هنگامی است که غرض از آن به دست آید.[۳۶] اتمام نیز به معنای رسیدن هر چیز به حدی است که به چیزی بیرون از خود نیاز نداشته باشد و در برابر، ناقص چیزی است که به غیر خود نیاز داشته باشد.[۳۷]

زمان نزول آیه را روز جمعه یا دوشنبه گفته‌اند[۳۸] و در نزول آن در روز عرفه یا غدیر خم اختلاف کرده‌اند.[۳۹] قریب به اتفاق دانشمندان حدیث و تفسیر شیعه و برخی از اهل‌ سنت، نزول آن در هجدهم ذی‌حجه (روز غدیر) را پذیرفته‌اند. در روایت‌های فراوان شیعی، نزول آیه در روز غدیر خم و در پی نصب امام علی۷ به جانشینی پیامبر دانسته شده است.[۴۰]

در میان اهل‌ سنت نیز ابن مردویه (م.۴۱۰ق.) در چندین روایت از ابوسعید خدری، ابوهریره و مجاهد نقل می‌کند که آیه اکمال در غدیر در شأن حضرت علی۷ نازل شد.[۴۱] حاکم حسکانی (م.قرن۵) نیز پنج روایت از ابوهریره، ابوسعید خدری و ابن‌ عباس به همین مضمون آورده است.[۴۲] سیوطی (م.۹۱۱ق.) در روایت‌هایی چند از صحابه و تابعین و دانشوران مشهور اهل‌ سنت، نزول آیه اکمال را در غدیر بعد از انتصاب علی۷ به ولایت و خلافت گزارش کرده است.[۴۳] ابن کثیر (م.۷۴۴ق.)[۴۴] و جمال ‌الدین قاسمی (م.۱۳۳۲ق.)[۴۵] نیز از جمله دانشوران معروف اهل‌ سنت هستند که روایت‌های نزول آیه اکمال در غدیر خم را نقل کرده و بر آن صحه گذاشته یا از آن خرده‌ای نگرفته‌اند. هر چند برخی چون ابن تیمیه، این روایت‌ها را ضعیف یا از مفتریات شیعه دانسته‌اند، با توجه به توثیق رجال سندهای این احادیث از منظر رجال‌شناسان اهل‌ سنت و پذیرش آن‌ها از سوی گروهی از دانشوران حدیث سنی و نیز نبود دلیل و مستندی معتبر برای جعل و تزویر آن‌ها، اعتراضات یاد شده بی‌پایه به نظر می‌رسد.[۴۶] از سوی دیگر در تلاش برای جمع میان روایت‌های نزول این آیه در عرفه و غدیر، سبط بن‌ جوزی از نزول آیه اکمال دو بار، یک بار در عرفه و بار دیگر در غدیر یاد کرده است و البته در هر حال آیه را مربوط به ابلاغ ولایت علی۷ می‌داند.[۴۷]

در شأن نزول آیه گفته شده که در بازگشت پیامبر۹ از حجة الوداع در غدیر خم، سه میل مانده به جُحْفه، آیه {یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما أُنزِلَ إِلَیک مِن رَبِّک} (مائده/۵، ۶۸) نازل شد و پیامبر۹ دستور داد همه مسلمانان گرد هم آیند. سپس به خواندن خطبه پرداخت[۴۸] و فرمود: خداوند به من فرمان داده که اگر آنچه را درباره علی۷ ابلاغ شده نگویم، رسالتم را انجام نداده‌ام.[۴۹] آن‌گاه پیامبر۹ دست علی۹ را گرفت و فرمود: «من کنت مولاه ﻓﻌﻠﻰّ مولاه». در این هنگام، خداوند آیه {الیومَ أَکمَلتُ لَکم دِینَکم وَ أَتمَمتُ عَلَیکم نِعمَتی} را نازل کرد.[۵۰]

گروهی نیز روز عرفه در حجة الوداع را زمان نزول آیه پذیرفته‌اند.[۵۱] این گروه در شأن نزول آیه گفته‌اند که چون پیامبر در روز عرفه از بالای جبل‌ الرحمه در عرفات یا از بالای شتر[۵۲] به پیرامون خود نگریست و همه را مسلمان یافت و هیچ مشرکی را ندید، شادمان گشت و آن‌گاه جبرئیل آیه یاد شده را نازل ساخت.[۵۳] هر چند برخی روایت‌های شیعی نیز نزول آیه را در روز عرفه شمرده‌اند، بر خلاف دیدگاه فوق، مناسبت نزول آن را ابلاغ فرمان نصب امام علی۷ می‌دانند که در روز غدیر عملی شد.[۵۴]

در وجه اکمال دین دیدگاه‌هایی میان مفسران مطرح است. ابن عباس و سدّی و گروهی دیگر از مفسران آن را ناظر به کامل شدن فرایض و حدود و واجبات و نواهی و حلال‌ها و حرام‌ها شمرده‌اند؛ بدین‌سان که هیچ زیادت و نقصانی در شریعت نماند و از این رو، بعد از آن هیچ آیه‌ای حاوی این مضامین نازل نشد.[۵۵] فخر رازی با گستردن این دیدگاه، اکمال دین را در همه ابعاد و ناظر به تکامل تدریجی آن در طول تاریخ نزول ادیان الهی دانسته است.[۵۶] زجاج گفته است که به قرینه نومیدی مشرکان، اکمال ناظر به استواری دین اسلام و نبود هیچ واهمه‌ای از کافران برای استمرار و گسترش آن است.[۵۷] گروهی نیز آن را به معنای اکمال حج و انجام فرایض و مناسک توحیدی آن بدون هیچ نگرانی و ترس از مشرکان شمرده‌اند.[۵۸]

در روایت‌هایی فراوانی از امامان شیعه، اکمال دین به معنای نصب امام علی۷ به جانشینی پیامبر در بازگشت از حجة الوداع دانسته شده[۵۹] و بر این اساس، همه مفسران شیعه به همین نظر گراییده‌اند.[۶۰] علامه طباطبایی با بررسی تناسب میان بخش‌های آیه و ذکر ادله فراوان قرآنی و روایی، قسمت معروف به آیه اکمال را جمله‌ای معترضه در میان آیه شمرده و موضوع اکمال دین را در پیوند با نومیدی کافران دانسته که هر دو ناظر به روز مشخص واحدی هستند. آن‌گاه با بررسی یکایک احتمال‌های مفسران، موارد نقض هر کدام را ذکر کرده، روز مورد نظر آیه را لزوماً روز تعیین جانشین پیامبر۹ می‌داند که در غدیر خم رخ داد و سبب شد کافران از امکان نابودی اسلام پس از پیامبر نومید گردند و بدن سان، دین خداوند کامل شد.[۶۱] انتقادهای علامه طباطبایی بر احتمالات یاد شده، مستند به ادله قرآنی و تاریخی مورد قبول همگان‌اند؛ از جمله آن که نزول برخی احکام مانند حکم ربا ناقض نظریه تکمیل شریعت و احکام فقهی اسلام پیش از نزول آیه اکمال است. نیز فتح مکه و گسترش اسلام و امکان برگزاری آزادانه حج فاصله زمانی نسبتا بسیاری با زمان نزول آیه اکمال دارد. برخی احتمال‌های یاد شده نیز آن قدر کم ارزش هستند که نزول آیه‌ای با این بیان درباره آن‌ها غیر حکیمانه و نامعقول است.[۶۲]

منابع

الاحتجاج: ابومنصور الطبرسی (م.۵۲۰ق.)، به کوشش سید محمد باقر،‌دار النعمان، ۱۳۸۶ق؛ البدایة و النهایه: ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق؛ تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق؛ التبیان: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش العاملی، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی؛ تذکرة الخواص: سبط بن جوزی (م.۶۵۴ق.)، قم، الرضی، ۱۴۱۸ق؛ تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۴۰۹ق؛ تفسیر العیاشی: العیاشی (م.۳۲۰ق.)، به کوشش الدراسات الاسلامیة البعثه، قم، البعثه، ۱۴۲۱ق؛ التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م.۶۰۶ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق؛ تفسیر فرات الکوفی: الفرات الکوفی (م.۳۰۷ق.)، به کوشش محمد کاظم، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ش؛ تفسیر قاسمی (محاسن التأویل): القاسمی (م.۱۳۳۲ق.)، به کوشش محمد باسل، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان: مقاتل بن سلیمان (م.۱۵۰ق.)، به کوشش احمد فرید،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۴ق؛ جامع البیان: الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛ جوامع الجامع: الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۸ق؛ الدر المنثور: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۳۶۵ق؛ شواهد التنزیل: الحاکم الحسکانی (م.۵۰۶ق.)، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ق؛ الصافی: الفیض الکاشانی (م.۱۰۹۱ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ق؛ الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، بیروت،‌دار صادر؛ العین: خلیل (م.۱۷۵ق.)، به کوشش المخزومی و السامرائی،‌دار الهجره، ۱۴۰۹ق؛ الغدیر: الامینی (م.۱۳۹۰ق.)، تهران،‌دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶ش؛ فی ظلال القرآن: سید قطب (م.۱۳۸۶ق.)، قاهره،‌دار الشروق، ۱۴۰۰ق؛ الکافی: الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران،‌دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش؛ الکشاف: الزمخشری (م.۵۳۸ق.)، مصطفی البابی، ۱۳۸۵ق؛ لسان العرب: ابن منظور (م.۷۱۱ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق؛ مجمع البحرین: الطریحی (م.۱۰۸۵ق.)، به کوشش الحسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ق؛ مجمع البیان: الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق؛ المسترشد: الطبری الشیعی (م.قرن۴)، به کوشش محمودی، تهران، کوشانپور، ۱۴۱۵ق؛ المصباح المنیر: الفیومی (م.۷۷۰ق.)، قم،‌دار الهجره، ۱۴۰۵ق؛ مفردات: الراغب (م.۴۲۵ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق،‌دار القلم، ۱۴۱۲ق؛ مناقب آل ابی‌طالب: ابن شهر آشوب (م.۵۸۸ق.)، به کوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۷۶ق؛ المیزان: الطباطبایی (م.۱۴۰۲ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق؛ نهج الحق و کشف الصدق: العلامة الحلی (م.۷۲۶ق.)، به کوشش الحسنی الارموی، قم،‌دار الهجره، ۱۴۰۷ق؛ ینابیع الموده: القندوزی (م.۱۲۹۴ق.)، به کوشش علی جمال اشرف، تهران، اسوه، ۱۴۱۶ق.

علی درزی

  1. مجمع البحرین، ج۱، ص۱۴۱، «ا ی ی».
  2. مفردات، ص۶۸؛ تاج العروس، ج۱۸، ص۸۴، «بین».
  3. حقائق التأویل، ص۳۰۰؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۱۴۱؛ المیزان ج۳، ص۳۵۴.
  4. مجمع البیان، ج۲، ص۷۹۷؛ الدر المنثور، ج۲، ص۵۲؛ روح المعانی، ج۲، ص۲۲۱.
  5. نمونه، ج۳، ص۹-۱۶.
  6. المیزان، ج۳، ص۳۵۶؛ کنز الدقائق، ج۳، ص۱۶۶.
  7. حقائق التأویل، ص۳۰۲.
  8. حقائق التأویل، ص۳۰۰.
  9. المیزان، ج۳، ص۳۵۲.
  10. الکافی، ج۴، ص۲۲۳؛ وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۲۳۹؛ بحار الانوار، ج۱۲، ص۱۱۸.
  11. الصافی، ج۱، ص۳۵۸؛ کنز الدقائق، ج۲، ص۱۶۶.
  12. تفسیر قمی، ج۲، ص۸۳؛ نور الثقلین، ج۳، ص۴۸۸.
  13. مجمع البیان، ج۲، ص۷۹۹.
  14. مجمع البیان، ج۲، ص۷۹۸؛ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۱۳۹؛ المیزان، ج۳، ص۳۵۶.
  15. الدر المنثور، ج۲، ص۵۴.
  16. احکام القرآن، ج۲، ص۳۰۴؛ التبیان، ج۲، ص۵۳۶؛ زاد المسیر، ج۱، ص۳۰۷.
  17. حقائق التأویل، ص۲۹۹؛ التبیان، ج۲، ص۵۳۶؛ زاد المسیر، ج۲، ص۳۰۷.
  18. مجمع البیان، ج۲، ص۷۹۹؛ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۱۴۰.
  19. مجمع البیان، ج۲، ص۷۹۹؛ روح المعانی، ج۲، ص۲۲۲.
  20. روح المعانی، ج۲، ص۲۲۲.
  21. احکام القرآن، ج۲، ص۳۰۴؛ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۱۳۹.
  22. حقائق التأویل، ص۲۹۹.
  23. مجمع البیان، ج۲، ص۷۹۷؛ روح المعانی، ج۲، ص۲۲۳.
  24. حقائق التأویل، ص۲۹۹؛ الکشاف، ج۱، ص۳۸۷.
  25. روح المعانی، ج۲، ص۲۲۳.
  26. الکشاف، ج۱، ص۳۸۷؛ روح المعانی، ج۲، ص۲۲۳.
  27. الکشاف، ج۱، ص۳۸۸؛ روح المعانی، ج۲، ص۲۲۳.
  28. المیزان، ج۳، ص۳۵۲.
  29. المیزان، ج۳، ص۳۵۴.
  30. مجمع البیان، ج۲، ص۷۹۹؛ روض الجنان، ج۴، ص۴۴۳؛ کنز الدقائق، ج۳، ص۱۷۲.
  31. المیزان، ج۳، ص۳۵۵.
  32. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۸۸؛ الصافی، ج۱، ص۳۵۸-۳۵۹؛ کنز الدقائق، ج۳، ص۱۶۸.
  33. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۸۸؛ الصافی، ج۱، ص۳۵۸-۳۵۹؛ کنز الدقائق، ج۳، ص۱۶۸.
  34. نهج الحق، ص۱۹۲؛ الغدیر، ج۱، ص‌۲۳۴.
  35. العین، ج۵، ص۳۷۸؛ لسان العرب، ج۵، ص۵۹۹، «کمل».
  36. مفردات، ص۷۲۶؛ المصباح، ص۶۳۸، «کمل».
  37. مفردات، ص۱۶۸، «تمّ»؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۲۹۵-۲۹۶، «کمل».
  38. الطبقات، ج۲، ص۱۴۴؛ التبیان، ج۱، ص۲۹۵-۲۹۶.
  39. برای نمونه نک: تاریخ طبری، ج۸، ص۸۹؛ مجمع البیان، ج۳، ص۲۷۳.
  40. تفسیر فرات کوفی، ص۱۱۸؛ الکافی، ج۱، ص۲۸۹؛ الصافی، ج۲، ص۵.
  41. مناقب علی بن ابی‌ طالب، ص۲۳۱-۲۳۳.
  42. شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۸.
  43. الدر المنثور، ج۳، ص۱۶-۱۷.
  44. تفسیر ابن‌کثیر، ج۲، ص۱۵.
  45. محاسن التأویل، ج۴، ص۳۳.
  46. نک: الغدیر، ج۱، ص۲۹۴-۲۹۸.
  47. تذکرة الخواص، ص۳۷؛ نک: ینابیع الموده، ج۱، ص۳۴۳، ۳۴۷.
  48. المسترشد، ص۴۶۵.
  49. الاحتجاج، ج۱، ص۵۸-۵۹.
  50. البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۱۳-۲۱۴.
  51. الطبقات، ج۲، ص۱۴۴؛ تاریخ طبری، ج۸، ص۸۹؛ التبیان، ج۳، ص۴۳۵؛ مجمع البیان، ج۳، ص۲۷۳.
  52. جامع البیان، ج۶، ص۱۰۶، ۱۱۱.
  53. جامع البیان، ج۶، ص۱۰۵.
  54. نک: تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۹۳.
  55. تفسیر مقاتل، ج۱، ص۴۵۳؛ مجمع البیان، ج۳، ص۲۷۳.
  56. التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۱۳۸؛ قس: فی ظلال القرآن، ج۲، ص۸۴۳.
  57. التبیان، ج۳، ص۴۳۵؛ الکشاف، ج۱، ص۵۹۳.
  58. جامع البیان، ج۶، ص۵۳؛ التبیان، ج۳، ص۴۳۵؛ مجمع البیان، ج۳، ص۲۴۵-۲۴۶.
  59. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۹۳؛ الکافی، ج۱، ص۱۹۹، ۲۸۹؛ ج۸، ص۲۷؛ نک: شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۱.
  60. التبیان، ج۳، ص۴۳۵؛ جوامع الجامع، ج۱، ص۴۷۴؛ الصافی، ج۲، ص۱۰.
  61. المیزان، ج۵، ص۱۷۰-۱۷۵.
  62. المیزان، ج۵، ص۱۷۰-۱۷۵.