زیارتگاه رأس الحسین(حلب)

نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۲۷ توسط عاطفه فتاحی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''زیارتگاه رأس الحسین(حلب)'''،زیارتگاهی در شهر حلب که در مسیر حرکت اسرای کربلا...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

زیارتگاه رأس الحسین(حلب)،زیارتگاهی در شهر حلب که در مسیر حرکت اسرای کربلا تا شام قرار داشت و بنا بر روایات مختلف، چکیدن خون از سر امام حسین در این منطقه و یا دیدن خواب کسانی، در حلب بنا شد.

موقعیت مکانی زیارتگاه

اين زيارتگاه نزد اهالي حلب به «مشهد الحسين» شناخته مي‌شود و در محله «جب الجلبي» حلب، ميان بافت مسکوني جديد اين شهر قرار دارد. محلي که زيارتگاه در آن واقع است، در گذشته کوه کم‌ارتفاعي در غرب حلب، به نام کوه جوشن بوده است که امروزه به علت توسعه عمراني اين شهر، ميان محلات جديد آن قرار گرفته است. در کوه جوشن، افزون‌بر مشهد الحسين، زيارتگاه ديگري مرتبط با اهل‌بيت به نام «مشهد محسن» فرزند امام حسين(ع) وجود دارد.

وجه تسمیه کوه جوشن

براساس منابع تاريخي، کوه جوشن يکي از نقاط عبور و توقفگاه‌هاي کاروان اسراي اهل‌بيت: از کوفه به شام بوده است. در وجه تسميه آن گفته‌اند از زماني‌که «شمر بن ذي‌الجوشن» به همراه اسراي اهل‌بيت و سرهاي شهداي کربلا، در آن توقف کرد، به کوه جوشن معروف شد.[1]

معدن مس و ارتباط آن با کاروان اسرا

در قرون نخستين اسلامي، در اين کوه، معدن مس سرخ وجود داشت که به گفته ابن‌عديم حلبي، چون اهل حلب از استخراج مس آن سودي نمي‌بردند، از کار کردن در آن دست کشيدند.[2] .

در منابع تاريخي، موضوع سود نکردن از استخراج مس کوه جوشن، به حادثه عبور کاروان اهل‌بيت ربط داده شده است و مورخان علت آن را چنين بيان کرده‌اند که اين معدن از زماني که کاروان اسراي اهل‌بيت و زنان و فرزندان امام حسين(ع) از اينجا عبور کردند، متروک گشت؛ زيرا يکي از زنان امام حسين باردار بود و فرزندش در اين مکان سقط شد و هر چه از کارگرانِ معدن، نان و آب خواست، آنها به او کمک نکردند و ناسزا گفتند. او نيز آنها را نفرين کرد و از آن پس هرکس در اين معدن کار مي‌کند، سودي نمي‌برد.[4]

عامل پیدایش زیارتگاه در کوه جوشن چه بود؟

در اين زيارتگاه، سنگ مقدّسي وجود دارد که محل گذاشتن سر امام حسين دانسته شده است و گفته مي‌شود آثاري از خون امام حسين(ع) روي اين سنگ به‌جا مانده است. يکي از نام‌هاي اين زيارتگاه نيز در گذشته «مشهد‌النقطه» بوده و به واسطه قطره‌اي از خون امام حسين بر سنگي ريخته شد، اهل حلب روي آن، اين زيارتگاه را ساختند.[6]

اما در منابع تاريخي، درباره عامل پيدايش اين زيارتگاه و تاريخ بناي آن، اقوال ديگري نقل شده است؛ براي مثال ابن‌عديم، علت بناي زيارتگاه را ديده شدن امام حسين(ع) در خواب در اين محل دانسته است.[7]

ياقوت حموي نيز نوشته است:

اهل حلب گمان کردند که حسين بن علي(ع) را در خواب ديدند که در آنجا نماز مي‌خواند. پس شيعيان آنجا اموالي را جمع کردند و آن را به بهترين و مستحکم‌ترين شکل بنا کردند.[8]

اما او در جاي ديگري، سبب بناي زيارتگاه را خواب ديده شدن امام علي7 در اين محل دانسته است.[9] پس در آنجا

سازندگان زیارتگاه

به هنگام ساخت زیارتگاه «حاج ابونصر بن طباخ»، ساختن آن را برعهده گرفت. ملک الصالح اسماعيل (فرزند نورالدين محمود بن زنگي) نيز آنها را در ساخت زيارتگاه ياري کرد.

اما آنان ديوار جنوبي را کوتاه ساختند. از اين‌رو، شيخ ابراهيم بن شداد، از مال خود، بر ارتفاع ديوار افزود. بدين ترتيب، مردم در اين کار همکاري کردند و هر صاحب‌پيشه‌اي خود را ملزم مي‌کرد تا يک روزِ خود را براي ساخت زيارتگاه اختصاص دهد. بازاريان نيز از فروش اجناس، مبالغي را براي هزينه‌هاي اين کار قرار مي‌دادند. ايوان بنا را «حاج ابوغانم بن شقويق» از مال خود ساخت. «صفي‌الدين طارق ابن علي بالسي»، رئيس حلب نيز ورودي بنا را خراب کرد و ورودي مرتفع‌تري به‌جاي آن ساخت. سرانجام در سال 585 ه‍ .ق ساخت زيارتگاه پايان يافت.[10]

«سماقيه» معتقد است که تاريخ بناي نخستين زيارتگاه، مي‌تواند از دوره عمر بن عبدالعزيز خليفه اُموي (99 ـ 101 ه‍ .ق) باشد. اين بنا در آن زمان تنها شامل يک گنبد بوده که محل آن، امروزه واقع در جنوب صحن داخلي ساختمان زيارتگاه است[22] و سنگ مقدس تا چندي پيش نيز در اين گنبد نگهداري مي‌شده است.

پژوهشگر ديگري نيز کارهاي ساختماني زيارتگاه را در دوره ملک الصالح اسماعيل (569 ـ 577 ه‍ .ق)، ناظر بر توسعه و بازسازي آن، و نه بناي نخستين آن دانسته است.[23]

بنا بر روایات منابع، بناي زيارتگاه در دوره سيف‌الدوله حمداني توسعه يافته است و در اين دوره، شبستان و صحن داخلي بنا، و در دوره ملک الصالح اسماعيل، فرزند نورالدين محمود بن زنگي، ايوان بنا و اتاق‌هاي پيرامون صحن و رواق شمالي آن ساخته شده است.[24]

زیارتگاه در ادوار بعد

براساس منابع تاريخي، صلاح‌الدين ايوبي (565 ـ 589 ه‍ .ق) از اين زيارتگاه بازديد کرد و ده هزار درهم به آن اختصاص داد. سپس فرزند وي ملک الظاهر غازي (582 ـ 613 ه‍ .ق) آسيابي را وقف آنجا کرد که مبلغ درآمد آن ساليانه شش هزار درهم بود و آن را براي خريد انواع شيريني‌ براي کساني که شب‌هاي جمعه به آنجا مي‌آمدند، اختصاص داد. او «شمس‌الدين ابوعلي حسين بن زهره حسيني»، نقيب سادات حلب در آن زمان، و «قاضي بهاءالدين ابومحمد حسن بن ابراهيم بن خشّاب حلبي» را متولي و مسئول نظارت بر آن گردانيد.[25] چهار اتاق موجود در شمال زيارتگاه، از آثار ساخته شده در اين دوره است.[26]

در دوره حاکميت ملک العزيز محمد (متوفاي 634 ه‍ .ق) فرزند ملک الظاهر غازي ايوبي، قاضي بهاءالدين ابن خشاب از وي اجازه گرفت تا براي زيارتگاه، صحن ديگر، و اطراف آن نيز اتاق‌هايي بسازد تا کساني که به اين زيارتگاه مي‌روند، بتوانند در اين اتاق‌ها اقامت کنند. اما به علت حمله مغولان به حلب (سال 658 ه‍ .ق)، کار اين توسعه ناتمام ماند. مغولان زيارتگاه را خراب کردند و اشياي وقف شده، را مانند حصير، فرش، ظروف مسي، چراغ‌هاي طلا و نقره و شمعدان‌هايي که به شماره نمي‌آمد، غارت کردند. پس از اين حادثه، «سلطان ملک الظاهر بيبرس مملوکي» (658 - 676ه‍ .ق)، زيارتگاه را بازسازي کرد و براي آن امام جماعت و مؤذن و متولي قرار داد.[27]

در دوره عثماني، مدتي به زيارتگاه، بي‌توجهي شد. اما از نيمه دوم قرن سيزدهم ه‍.ق، در ايام عاشورا اهالي مراسمي را برگزار مي‌کردند و در آن، داستان ولادت پيامبر(ص) را مي‌خواندند.

در اين مراسم‌ها، خوراک حبوبات و غذاهاي ديگر مي‌پختند و بر سر سفره‌هاي آن، رجال حکومتي، علما، بزرگان و اشخاص سرشناس حضور مي‌يافتند. در ايام 27 رجب نيز داستان معراج پيامبر(ص) قرائت، و ميان حاضران، لباس و شيريني توزيع مي‌شد.

در سال 1302 ه‍ .ق، بخش شمالي شبستان بازسازي گرديد. پس از چند سال سلطان عبدالحميد عثماني پرده‌اي را از حرير که مزيّن به آيات زربافت قرآن بود، به زيارتگاه اهدا کرد و در محراب گذاشته شد. زمين شبستان نيز با فرش‌هاي زيبايي پوشانده شد و سنگفرش صحن بازسازي گرديد. براي زيارتگاه، امام جماعت، مؤذن و خادم تعيين شد و کارمنداني نيز موظف بودند هر روز يک جزء از قرآن را تلاوت کنند. تمامي هزينه‌هاي آن از صندوق املاک سلطان عبدالحميد در حلب تأمين مي‌شد. اما پس از انقلاب مشروطه عثماني، همه اين مراسم‌ها لغو شد.[28]

در زمان جنگ جهاني اول (1914 ـ 1918م.)، مشهد الحسين به انبار سلاح و مهمات جنگي ارتش ترک‌هاي متحد تبديل شد.[29] در سال 1918م. نيروهاي انگليس از حلب خارج شدند و نيروهاي فرانسه به فرماندهي «ژنرال گورو» از سمت شمال وارد اين شهر شدند. در اين هنگام، والي حلب از سوي حکومت «ملک فيصل» در حلب حضور نداشت و «ناجي السويدي» جاي او را گرفت. در چنين شرايطي، در تاريخ 20 محرم 1337ه‍ .ق ـ 12 اکتبر 1918م، تعدادي از اراذل و اوباش براي غارت مهمات موجود در زيارتگاه، به آنجا هجوم بردندکه در نتيجه، انفجار بزرگي رخ داد و ساختمان زيارتگاه ويران شد.[30]

بازسازی زیارتگاه بعد از حادثه انفجار

سنگي که حاوي آثار خون امام حسين7 بود، در اين حادثه آسيبي نديد و پس از آن، به زيارتگاه محسن انتقال يافت و کنار قبر وي قرار داده شد.[33] پس از اين حادثه، زيارتگاه به‌صورت ويرانه رها گرديد؛ تا اينکه پس از گذشت چند دهه، در سال 1960م، «شيخ ابراهيم الحاج حسين» که از روحانيان شيعه حلب بود، جمعيتي را به نام «جمعية الاعمار و الاحسان» (جمعيت سازندگي و نيکوکاري)، به منظور بازسازي بناي زيارتگاه تأسيس کرد. اين جمعيت با پشتيباني مراجع و علماي شيعه از جمله آيت‌الله سيد محسن حکيم و سيد حسين مکي عاملي، شروع به جمع‌آوري تبرعات و کمک‌هاي مالي نمود.[34] جمعيت اعمار و احسان، در تاريخ 27/7/1961م، کار بازسازي بناي زيارتگاه را با نظارت اداره آثار حلب، به نمايندگي و مديريت محمدعلي سماقيه آغاز کرد.[35]

سماقيه روند بازسازي بنا را بيان کرده و از جمله نوشته است که در جريان پاکسازي آوارها، انواع مهمات گرم، از قبيل بمب‌هاي کروي شکل به قطر 20 سانتي‌متر و گلوله‌هايي با انواع و اندازه‌هاي مختلف به دست آمد که همه آنها به مقامات نظامي تحويل داده شد. همچنين در آنجا بقاياي اسکلت‌هاي پوسيده انسان، خرده شيشه چراغ‌ها و سکه‌هايي از دوره‌هاي مختلف تاريخي پيدا شد.[36] کار بازسازي زيارتگاه نزديک به هفت سال طول کشيد و در سال 1967م. پايان يافت. سپس تا سال 1979 م، ده اتاق در صحن خارجي ساخته شد.[37]

در تاريخ 3 ذي‌القعده 1410 ه‍ .ق، مصادف با 26/5/1990م، سنگ مقدس از زيارتگاه محسن به محل اصلي خود يعني مشهد الحسين بازگردانده شد و بدين ترتيب، اين محل دوباره به زيارتگاهي براي زائران کشورهاي مختلف تبديل شد.[38]


[1]. نهر الذهب في تاريخ حلب، ج 2، ص 210.

[2]. بغية الطلب في تاريخ حلب، ج 1، ص 411.

[3]. نهر الذهب في تاريخ حلب، ج 1، ص 49.

[4]. بغية الطلب في تاريخ حلب، ج 1، ص 411؛ معجم البلدان، ج 2، ص 216.

[5]. بغية الطلب في تاريخ حلب، ج 1، ص 411.

[6]. نهر الذهب في تاريخ حلب، ج 2، ص 212.

[7]. بغية الطلب في تاريخ حلب، ج 1، ص 412.

[8]. معجم البلدان، ج 2، ص 531.

[9]. همان، ص 284.

[10]. الاعلاق الخطيرة في ذکر امراء الشام والجزيرة، ج 1، صص 50 و 51.

[11]. ر.ک: آثار آل محمد9 في حلب، ابراهيم نصرالله، صص 40 - 50.

[12]. قِنَّسرين از شهرهاي مهم دوره بيزانس بوده است که در دوره اسلامي اهميت خود را از دست داد. محل آن در حال حاضر، روستاي العيسي (شيخ عيس سابق) در 26 کيلومتري جنوب حلب است.

[13]. تفصيل داستان در: مناقب آل ابي‌طالب، ج 4، ص 67.

[14]. بغية الطلب في تاريخ حلب، ج 1، ص 412؛ معجم البلدان، ج 2، ص 531.

[15]. معجم البلدان، ج 2، ص 531. ترجمه فارسي: اي دير مروثاي مقدس! با باراني نجات‌بخش سيراب شدي. تو بهشت زيبايي هستي، و باغي سرسبز و انبوه را در خود جاي داده‌اي.

[16]. معجم البلدان، ج 2، ص 531. ترجمه ابيات: در دير مروثاي مقدس، آن انسان شريف و صاحب دو بيعت، و راهب بافضيلت و کشيش خرقه‌پوش، فقط براي عاشقي سوگنامه سرودم که کنار حسين بود. او که هجران تو، بعد از درد فراق، جانش را خسته کرده بود.

[17]. آثار آل محمد9 في حلب، ص 42.

[18]. بغية الطلب في تاريخ حلب، ج 1، ص 591.

[19]. همان، صص 412 و 413.

[20]. مقتل الحسين و مصرع أهل بيته و أصحابه في کربلاء، لوط بن يحيي (ابومخنف)، ص 189؛ نورالعين في مشهد الحسين، ابواسحاق ابراهيم بن احمد (اسفرايني)، ص 56.

[21]. براي آگاهي بيشتر از شواهد ارائه شده از سوي وي، ر.ک: الثقافة الاسلامية، «مشهد الامام الحسين بحلب»، محمدعلي سماقيه، ش 14، ص 175.

[22]. «مشهد الامام الحسين بحلب»، محمد علي سماقيه، ص 176.

[23]. الثقافة الاسلامية، «مشهد الامام الحسين بحلب»، محمد حريثاني، ش 14، ص 184.

[24]. «مشهد الامام الحسين بحلب،» محمد علي سماقيه، ص 176.

[25]. الاعلاق الخطيرة في ذکر امراء الشام والجزيرة، ج 1، ص 51.

[26]. «مشهد الامام الحسين بحلب»، محمد علي سماقيه، ص 176.

[27]. الاعلاق الخطيرة في ذکر امراء الشام والجزيرة، ج 1، ق 1، ص 52.

[28]. نهر الذهب في تاريخ حلب، ج 2، صص 212 و 213.

[29]. الثقافة الاسلامية، «مشهد الامام الحسين بحلب»، محمد حريثاني، ص 185.

[30]. آثار آل محمد9 في حلب، صص 75 و 76.

[31]. نهر الذهب في تاريخ حلب، ج 2، ص 213.

[32]. اضواء وآراء، عبدالرحمان الکيالي، ج 2، صص 85 و 86.

[33]. همان، ص 86. حسيني جلالي نقل کرده است که در مکه، پيرمرد کهنسالي از اهالي حلب به او گفته بود

که پس از تخريب زيارتگاه، اهالي حلب تصميم گرفتند که سنگ را به مسجد زکرياي پيامبر (مسجد

جامع حلب) منتقل کنند. اما چارپاي حامل سنگ، حاضر به راه رفتن نبود. براي همين، سنگ را به زيارتگاه محسن منتقل کردند. ر.ک: مزارات اهل‌البيت: و تاريخها، محمد حسين الحسيني الجلالي، صص 236 و 237.

[34]. حلب والتشيع، ابراهيم نصرالله، ص 28.

[35]. آثار آل محمد9 في حلب، صص 93 و 94.

[36]. «مشهد الامام الحسين بحلب،» محمد علي سماقيه، صص 173 و 174.

[37]. آثار آل محمد9 في حلب، صص 93 و 94.

[38]. همان، ص 104.