خمس
خمس: يکي از واجبات مالي و مؤثر در صحت اعمال حج
خمس در لغت و فقه
خمس در لغت به معناي يک پنجم از چيزي است و در اصطلاح فقه شيعه به حقّ مالي ثابت و واجبي گفته مي شود که به بني هاشم اختصاص دارد يا حق مالي است که خدا آن را در اموالي خاص براي خود، پيامبر، امامان از اهل بيت(ع) و بني هاشم قرار داده است که به فتواي بيشتر فقيهان شيعه نيمي از آن اختصاص به امام معصوم دارد که به آن «سهم الامام» گفته مي شود و نيمي ديگر به نيازمندان از بني هاشم تعلق دارد که به آن «سهم سادات» گفته مي شود و در اصطلاح فقه اهل سنت به يک پنجم مالي گفته مي شود که از غنايم جنگي، معدن و ديگر اموال متعلق خمس گرفته مي شود.
وجوب خمس در آیات و روایات
خمس از ضروريات دين به شمار مي رود که شيعه و اهل سنت در اصل وجوب آن ترديدي ندارند.
خمس در آیات
اولين و مهمترين مدرک مشروعيت خمس آيه 41 انفال/8 است که به صراحت از وجوب تعلق خمس غنايم به خدا و رسول و ذوي القربي و يتيمان و مساکين و در راه ماندگان سخن به ميان آورده است: « وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ» در اين آيه، خمس غنيمت واجب دانسته شده است و غنيمت که از "غُنم" گرفته شده به معناي به مطلق فائده است، اعم از اين که از راه جنگ يا غير جنگ به دست آيد. "ما" در آيه نيز موصوله و عموميت دارد و "مِنْ شَيْءٍ"؛ يعني از هر شيئ و منفعت ، بنابراين آيه ياد شده هر چند در مورد غنايم جنگ بدر نازل شده است ؛ ولي"ما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ" اختصاص به غنائم جنگي ندارد و مطلق فائده را شامل مي شود.
مؤيد عموميت غنيمت ، آيات ديگري از قرآن کريم است که در آنها نيز اين واژه به معناي عموم منفعت بهکار رفته است، مانند: «إِذَا انْطَلَقْتُم إِلى مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها»(فتح/48، 15) «وَ مَغانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَها»»(فتح/48،19) ؛ در روايات متعددي از اهل بيت(ع) نيز «غنمتم» در آيه به مطلق فايده تفسير شده است.
خمس در روایات
دليل ديگر مشروعيت خمس، روايات متعددي از پيامبر اکرم و اهل بيت(ع) است که خمس را در اموال خاصي واجب شمردهاند.
از جمله در رواياتي از پيامبر(ص)، پرداخت خمس در معادن، گنج، منفعت کسب، واجب شمرده شده است. همچنين دستور پرداخت خمس در نامه هاي متعددي از پيامبر به افراد و قبال مختلف نيز منعکس شده است که نشان دهنده مشروعيت اين واجب مالي در اسلام است.
بر پايه برخي روايات شيعه، تشريع خمس در اسلام تاييد سنتي از سنت هاي عبدالمطلب بوده است که پيش از اسلام خمس را پرداخت کرد؛ بنابر گزارش برخي از منابع اهل سنت، اولين کسي که در اسلام خمس را از غنايم جدا کرد عبدالله بن جحش بود که پيش از جنگ بدر غنايمي را از دشمن گرفت و چهار پنجم آن را ميان جنگجويان تقسيم کرد و يک پنجم آن را براي رسول خدا باقي گزارد و خداوند متعال با فرستادن آيه شريفه سوره انفال در جنگ بدر، خمس را تشريع و عمل او را تأييد کرد؛ برخي نيز تشريع خمس را در غزوه بني قينقاع يا جنگ حنين دانسته اند. ليکن برخي برآنند که خمس پيش از هجرت پيامبر و در مکه تشريع شده است، زيرا در روايتي از امير مؤمنان علي (ع) از گرفتن خمس از سوي آن حضرت به همراه پيامبر(ص) در مکه ياد شده است. پس از تشريع خمس پيامبر اسلام(ص) در مواردي اين حکم الهي را اجرا و به دريافت خمس اقدام نمود. از جمله در روايتي نقل شده است که پيامبر از خمس غنايم جنگ بدر شتري به علي (ع) داد. در رواياتي ديگر آمده است که آن حضرت خمس را از گنج و معدن نيز دريافت کرده است. در گزارش هاي ديگري نقل شده است که پيامبر با نوشتن نامه هاي متعدد به روساي قبايل آنان را به پرداخت خمس فرمان مي داد. از جمله در نامه اي به قبيله جهينه بهره برداري از زمين ها و آب و علف خويش را مشروط به دادن خمس کرد. در نامه اي ديگر به قبايل قضاعه و جذام آنان را به پرداخت خمس خود سفارش کرد. در نامه هايي ديگر به قبايل عبد القيس اهل يمن و قبايلي ديگر آنان را به عمل کردن به اين حکم الهي فرمان داد. همچنين آن حضرت ماموراني را براي جمع آوري خمس ارسال کرد.
خمس پس از رحلت پیامبر
پس از رحلت رسول خدا، اهل بيت (ع) که صاحبان اصلي خمس بودند از آن محروم شدند.
خمس در زمان ابوبکر
خليفه اول خمس را دريافت و آن را در جاي ديگري مصرف مي کرد.
خمس در زمان عمر
در زمان خليفه دوم نيز که غنايم بسياري نصيب حکومت اسلامي شد، خليفه به اميرالمؤمنين علي (ع) و ابن عباس پيشنهاد گرفتن مقداري اندکي از خمس را داد که هيچ يک از آن دو آن را نپذيرفتند و خواستار کل خمس شدند.
خمس در زمان عثمان
در زمان خليفه سوم نيز نه تنها سهم ذي القربي به آنان داده نشد؛ بلکه گاه همه خمس غنائم جنگ به افراد خاصي داده مي شد. از جمله نقل شده است که يک بار خمس همه غنايم مصر به مروان و بار ديگر به عبد الله بن سعد ابي سرح از خويشاوندان خليفه داده شد.
خمس در زمان ائمه
خمس در زمان امام علی
هر چند از زمان خلافت امير مؤمنان علي (ع) قضايايي مبني بر امر به پرداخت خمس گزارش شده، اما آن حضرت براي جلوگيري از بروز اختلاف در ميان مسلمانان و فرار از اتهام دنيا طلبي از مطالبه آن امتناع ورزيد.
خمس درزمان امامین صادقین
خمس تا زمان امامين صادقين(ع) به خاطر شدت تقيه امامان و شناخته نشدن شيعيان، به طور علني پرداخت نمي شد؛ اما در عصر امام باقر و صادق(ع) زمينه بيان احکام خمس و دريافت آن تا حدودي مهياتر شد؛ مؤيد اين امر روايات فراواني از امام باقر و امام صادق ع در مورد وجوب خمس و احکام آن و دريافت خمس توسط ايشان است.
شکل گیری وکالت دریافت خمس از زمان امام کاظم
از زمان امام کاظم (ع) شبکه وکالت امامان در شيعه آغاز شد و پرداخت و دريافت خمس شكل منظمي به خود گرفت. از اين زمان به بعد شيعيان از طريق وکلايي که خود ائمه در شهرهاي مختلف منصوب مي کردند، خمس را به ائمه ع مي رساندند و ائمه ع نيز آن را به مصرف سادات فقير و شيعيان نيازمند و مصالح مسلمين مي کردند. اين امر تا زمان امام حسن عسكري (ع) ادامه داشت. با آغاز امامت امام دوازدهم و فرارسيدن غيبت صغري، خمس از طريق نواب خاص امام(ع) به آن حضرت مي رسيد. با شروع غيبت كبري اداره امور ديني به فقهاي جامع الشرايط شيعه واگذار شد و آنان به عنوان نائبان عام امامام معصوم(ع) خمس را از مردم دريافت و آن را در مصارف خاص آن به مصرف مي رساندند که اين سيره تا عصر حاضر ادامه دارد.
خمس به چه مواردی تعلق میگیرد؟
به نظر مشهور فقيهان شيعه، خمس در هفت مورد: غنائم جنگي، معادن، گنج، آنچه با غواصي از دريا بيرون بيايد، زميني که کافر ذمّي از مسلمان خريده، مال حلال مخلوط به حرام و منفعت کسب واجب است.
خمس به چه کسانی تعلق میگیرد؟
مطابق ظاهر آيه شريفه سوره انفال، خمس به شش قسمت تقسيم شود، که سه قسمت آن براي خداوند متعال و پيامبر اکرم و ذوي القربي و سه قسمت ديگر به سه گروه از ايتام، فقرا، در راه ماندگان تعلّق دارد: « لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ ». در بيشتر روايات اهل بيت (ع) نيز همين تقسيم براي خمس بيان شده و آمده است که سهم خدا متعلق به رسول خدا(ص) و سهم خدا و رسول پس از آن حضرت به امامان معصوم تعلق دارد. مشهور فقهاي اماميه نيز خمس را به شش قسم تقسيم کرده و گفته اند: در زمان حيات رسول خدا (ص) هر سه سهم اول به ايشان مي رسد؛ چرا که حضرت، علاوه برمنصب رسالت داراي منصب امامت نيز مي باشد. مالکيت اعتباري خداوند هم معنا ندارد و ذکر نام خداوند متعال تنها براي شرافت بخشيدن به مال و تکريم رسول خدا و ائمه اطهار ع است؛ و بعد از رحلت ايشان، هر سه سهم اول به امام معصوم (ع) مي رسد؛ زيرا امام معصوم (ع) در تمامي شئون جانشين حضرت رسول ص است؛ برخي از اهل سنت نيز معتقدند غنايم به شش قسمت تقسيم مي شود. عده اي از فقهاي اماميه و برخي از فقيهان اهل سنت خمس را به پنج قسم تقسيم کرده اند که يک سهم متعلق به خدا و رسول و چهار سهم ديگر به چهار گروه ديگر ذکر شده در آيه تعلق دارد. ابوحنيفه بر آن است که خمس در زمان رسول خدا (ص) به پنج قسمت تقسيم مي شد، ولي بعد از آن حضرت، سهم رسول خدا و سهم ذي القربي حذف و خمس ميان سه گروه يتيمان، مساکين و درراه ماندگان تقسيم مي شود؛ دليل اين ديدگاه رواياتي است که بر اساس آنها خلفا خمس را ميان سه گروه ياد شده تقسيم مي کردند. اما بنابر نظر شافعي، خمس در زمان رسول خدا ص به پنج قسمت تقسيم مي شد، که پس از آن حضرت، سهم ايشان براي مصالح مسلمانان از قبيل ساخت مساجد، پل ها و حقوق قاضيان و امثال آن خرج مي شود. مالک همه خمس را متعلق به امام و حاکم اسلامي مي داند که در هر راهي که مصلحت بداند مي تواند هزينه کند و مي گويد: مصارف ياد شده در آيه از مصاديق مهم مصرف خمس و براي مثال ذکر شده اند. بنابر نظر اماميه مقصود از «ذي القربي» در آيه امام معصوم (ع) است که سهم خدا و رسول را به وراثت و سهم «ذي القربي» را به اصالت دريافت مي کند؛ اما بنابر نظر اهل سنت، مراد از ذي القربي نزديکان و خويشاوندان پيامبر (ص) است و مقصود از نزديکان بنابر نظر بيشتر فقهاي اهل سنت بني هاشم و بني مطلب اند، ولي برخي از جمله ابوحنيفه معتقدند که آنان تنها فرزندان هاشم هستند. به نظر فقيهان شيعه مقصود از سه گروه ديگر، ايتام، فقرا و در راه ماندگان از بني هاشم هستند که به نظر مشهور فقهاي شيعه بايد از طريق پدر به هاشم منتهي شوند؛ ولي برخي از فقهاي اماميه برآنند که به کساني که از طريق مادر به هاشم منتهي شوند نيز خمس تعلق مي گيرد. دليل ديدگاه فقهاي اماميه، افزون بر روايات متعددي از اهل بيت(ع)، آن است که خمس براي رفع نياز سادات -به جاي زکات که بر آنان حرام است- تشريع شده است، از اين رو سهم اين افراد تنها به خويشاوندان پيامبر داده مي شود. اما ابن جنيد از فقيهان اماميه و فقهاي اهل سنت برآنند که خمس اين سه گروه به همه ايتام، فقرا و در راه ماندگان مسلمان تعلق دارد. در مورد مالکيت گروه هاي ياد شده يا تنها مورد مصرف خمس بودن آنان نيز راي فقيهان اسلامي متفاوت است. مشهور فقهاي شيعه معتقدند: خمس به شش سهم تقسيم شده و سه سهم ملک امام و سه سهم ديگر ملک يتيمان، مساکين و درراه ماندگان از سادات است؛ دليل اين امر آيه 41انفال8است که خمس را در مورد سه گروه نخست با «لام» ملکيت آورده و سه گروه ديگر را نيز عطف به آنان کرده که مقتضاي آن شريک بودن معطوف و معطوف عليه در حکم يعني ملکيت است. در مقابل برخي از فقيهان شيعه و اهل سنت خمس را ملک حاکم اسلامي مي دانند و برآنند که سه گروه ياد شده ديگر تنها مورد مصرف خمس به شمار مي روند. دليل اين راي آن است که «لام» ملکيت تنها در سه مورد نخست آمده و سه مورد ياد شده بدون «لام» آمده که نشان مي دهد آنان تنها مورد مصرف خمس اند. رواياتي که همه خمس را حق امام معصوم شمرده است يا خمس را در کنار انفال حق امام دانسته است يا امام و حاکم اسلامي را به جبران کمبود حق سه گروه ياد شده مامور نموده، يا بازگشت مازاد بر نياز آنان از خمس به امام را لازم شمرده، نيز اين ديدگاه را تاييد مي کند.
کسی که خمس به گردنش است آیا برای حجگزاری مستطیع بشمار میآید؟
طبق فتواي فقهاي شيعه و بنابر يکي از دو نظر شافعي کسي که به اندازه اي مال دارد که مي تواند به حج برود، ولي بدهي خمسي دارد و مالي که در اختيار دارد تنها براي يکي از اين دو کفايت مي کند، مستطيع نيست و بايد بدهي خمسي خود را پرداخت کند. چه خمس در عين مال او باشد يا در ذمه او قرار داشته باشد. در صورتي که حج بر شخص واجب شده و خمس نيز بدهکار است و اموال او براي انجام هر دو کفايت مي کند بايد نخست خمس خود را پرداخت کند و حق ندارد به جهت حج يا امري ديگر آن را به تاخير اندازد و اگر مکلف بدون پرداخت خمس به حج برود مرتکب گناه شده، ولي حج او صحيح است. اما اگر لباس طواف يا قرباني او با پول خمس داده نشده باشد حج او صحيح نيست، زيرا لباس او غصبي است و با لباس غصبي طواف باطل است، چنان چه با پول خمس داده نشده نيز مالک قرباني نمي شود و چنين شخصي مانند کسي است که قرباني حج را بجا نياورده است. طبق نظر بسياري از فقيهان اماميه، اگر شخص از سود سالي که مستطيع شده عازم حج شود سود به دست آمده جزو مؤونه او شمرده مي شود و خمس بر او واجب نيست، ولي اگر به جهت عذر يا عصيان حج را به تاخير اندازد پرداخت خمس اموال ياد شده بر او واجب خواهد بود، اما اگر هزينه حج از سود چند سال باشد سود سال هاي قبل از سال استطاعت خمس دارد، اما مقدار مالي که در سال استطاعت به دست آمده در صورت رفتن به حج در همان سال خمس ندارد، ولي در صورتي که امکان رفتن براي او فراهم نشود همه اموال ياد شده خمس دارد. همچنين اگر حج از سال هاي گذشته بر ذمه شخص استقرار يافته است و خمس نيز بدهکار است، بايد نخست خمس را پرداخت کند، چه خمس در عين اموال او باشد و يا در ذمه اش مستقر شده باشد و اگر مخالفت کرده و با نپرداختن خمس عازم حج شود مرتکب گناه شده است و حج او در صورتي صحيح است که خمس ياد شده در عين اموال او نباشد يا اگر در عين اموالش هست اموالي که صرف هزينه حج مي کند از اموالي که در آن خمس قرار دارد نباشد يا اگر از اين اموال هست، لباس احرام و طواف و سعي و قرباني از آن اموال تهيه نشده باشد؛ ولي برخي از فقيهان حرام بودن لباس احرام و سعي را مضر به صحت حج ندانسته اند. برخي از فقيهان اماميه برآنند که اگر شخص با اموالي که از راه وجوه شرعيه از جمله خمس به دست مي آورد مستطيع شود حج بر او واجب مي گردد و بسياري نيز وجوب حج را بر اين افراد بعيد نشمرده اند، ولي امام خميني بر اين نظر است که حج بر اين افراد واجب نيست. همچنين به نظر فقيهان اماميه، اگر بر عهده ميت خمس و حج مستقر شده باشد و ترکه او کافي براي اداي هر دو نباشد؛ چنان چه عين مال متعلق خمس باشد خمس مقدم مي شود و هزينه کردن اموال در حج جايز نيست و اگر خمس در ذمه ميت باشدحج مقدم مي شود و در فرض اخير اگر ترکه ميت وافي به انجام حج نباشد حج ساقط مي شود و اموال باقي مانده بين ديون ميت از جمله خمس و زکات او تقسيم مي شود.
پانویس
منابع
احکام القرآن: احمد بن علي الجصاص (م.370ق.)، تحقيق عبدالسلام، بيروت، دار الکتب العلميه، 1415ق. احکام و آداب حج: سید گلپایگانی، قم، دارالقران الکریم، 1413ق. الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد: شيخ مفيد محمد بن محمد بن النعمان (336-413ق.)، تحقيق مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، بيروت، دار المفيد، 1414ق. الاستبصار فيما اختلف من الاخبار: محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، تحقيق سيد حسن موسوي الخرسان، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلاميه، 1363ش. اسد الغابه في معرفة الصحابه: علي بن محمد بن الاثير (555-630ق.)، بيروت، دار الکتب العربي. اطيب البيان فی تفسیر القرآن: سید عبدالحسين طيب، تهران، انتشارات اسلامي، 1378ش. الانتصار فی انفرادات الامامية: السيد المرتضي (م.436ق.)، مصحح دفتر انتشارات اسلامي، قم، النشر الاسلامي، 1415ق. انوار الفقاهه: ناصر مکارم شیرازی، قم، مدرسه الامام علی بن ابیطالب، 1416ق. بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار: محمد باقر المجلسي (م. 1110ق)، تحقیق عبدالزهراء العلوی، بيروت، دار الرضا، 1403ق. البداية و النهاية في التاريخ: اسماعيل بن عمر بن کثير (م. 774ق.)، تحقيق علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق. بدائع الصنائع: علاء الدين الكاساني (م.587ق.)، پاكستان، المكتبة الحبيبيه، 1409ق. البیان: شهید الاول(م. 786ق), تحقیق محمد حسون, قم, محقق, 1412ق. تاريخ الطبري (تاريخ الامم و الملوک): محمد بن جرير الطبري (224-310ق.)، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1403ق. تاريخ بغداد: احمد بن علي الخطيب البغدادي (م.463ق.)، به کوشش مصطفي عبدالقادر عطا، بيروت، دار الکتب العلميه، 1417ق. تحرير الوسيله: امام خميني قدس سره (م.1368ش.)، نجف، دار الكتب العلميه، 1390ق. تحفه الفقهاء: علاالدین محمد السمرقندی(م. 539ق)، بیروت،دارالکتب العلمیه، 1414ق. تذکرة الفقهاء: حسن بن يوسف حلي (م. 726ق)، قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1414ق. تفسير العياشي: محمد بن مسعود العياشي (م.320ق.)، تحقيق سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، مکتبة العلمية الاسلاميه، 1380ق. تفسير نمونه: ناصر مکارم شيرازي و ديگران، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1386ش. تهذيب الاحکام في شرح المقنعة للشيخ المفيد: محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، تحقیق سيد حسن موسوي خرسان و علي آخوندي، تهران، انتشارات دارالکتب اسلاميه، 1365ش. جامع البيان عن تاويل آي القرآن (تفسير الطبري): محمد بن جرير الطبري (224-310ق.)، تحقیق صدقي جميل العطار، بيروت، دار الفکر، 1415ق. الجامع لاحکام القرآن، محمد بن احمد القرطبي (م.671ق.)، تهران، ناصر خسرو، 1364. جواهر الکلام في شرح شرائع الاسلام: محمد حسين نجفي الجواهری (م. 1266ق.)، تحقیق عباس قوچانی، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1365ش. الحاوي الکبير في فقه مذهب الامام الشافعي: علي بن محمد الماوردي (م.450ق.)، تحقيق علي محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بيروت، دار الکتب العلميه، 1419ق. الحدائق الناضرة في احکام العترة الطاهره: يوسف بن احمد البحراني (م. 1186ق.)، تحقيق محمد تقي ايرواني و علي آخوندي، قم، النشر الاسلامي، 1363ش.. الخراج: ابویوسف یعقوب بن ابراهیم بن حبیب الانصاری(م. 182ق)، تحقیق طه عبدالرؤف سعد و سعد حسن سعد،قاهره،مکتبه الازهريه للتراث. الخلاف في الاحکام: محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، تحقيق خراساني و ديگران، قم، النشر الاسلامي، 1409ق. الدر المنثور في التفسير بالمأثور و هو مختصر تفسير ترجمان القرآن: عبدالرحمان بن ابيبکر السيوطي (849-911ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1365ق. دراسات فی ولایه الفقیه و فقه الدوله الاسلامیه: حسین علی منتظری نجف آبادی، قم، نشر فکر، 1409ق. ذخيرة المعاد في شرح الارشاد: محمد باقر سبزواری (م.1090.ق.)، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث. الرساله: محمد بن ادريس الشافعي (م. 204ق)، تحقیق احمد محمد شاکر، بیروت، المکتبه العلمیه. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني: محمود بن عبدالله الآلوسي (م.1270ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415ق. . السنن الکبري: احمد بن الحسين البيهقي (384-458ق.)، بيروت، دار الفکر، 1416ق. سنن النسائي: احمد بن علي النسائي (215-303ق.)، تحقيق صدقي جميل العطار، بيروت، دار الفکر، 1348ق. الشرح الكبير: عبدالرحمن بن قدامه (م.682ق.)، بيروت، دار الكتب العربی. الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربية): اسماعيل بن حماد الجوهري (م.393ق.)، تحقيق احمد عبدالغفور العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق. صحيح البخاري: محمد بن اسماعيل البخاري (م.256ق.)، تحقيق عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، بيروت، دار الفکر، 1401ق. صحيح مسلم: مسلم (م.261ق.)، بيروت، دار الفكر. الصحيح من سيرة النبي الاعظم: جعفر مرتضي العاملي، قم، دار الحديث، 1426ق. الطبقات الکبري: محمد بن سعد (م.230ق.)، بيروت، دار الصادر، 1409ق. العروة الوثقي: سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي (1247-1337ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1419ق. العين (ترتيب العين): الخليل بن احمد الفراهيدي (م.170ق.)، به کوشش مهدي المخزومي و ابراهيم السامرائي، قم، دار الهجره، 1410ق. الغيبه: محمد بن حسن الطوسي (م.460ق.)، ، قم، دار المعارف الإسلاميه، 1411ق. فتح الباري شرح صحيح الامام ابيعبدالله محمد بن اسماعيل البخاري: ابن حجر العسقلاني (773-852ق.)، شرح عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، تحقيق محمد فواد عبدالباقي و محبالدين خطيب، بيروت، دار المعرفه، بيتا. فتوح البلدان: احمد بن يحيي البلاذري (م.279ق.)، تصحيح صلاحالدين المنجد، قاهره، مکتبة النهضة المصريه، 1956م. فقه القرآن فی شرح آیات الاحکام: قطبالدين سعید بن هبه الله الراوندي (م.573ق.)، تحقیق سيد احمد حسيني اشکوري، قم، انتشارات کتابخانه آيتالله العظمي مرعشي نجفي، 1405ق. الفقه علي المذاهب الخمسه: محمدجواد المغنيه، بيروت، دارالتیار الجدید و دارالجواد، 1421ق. القواعد الفقهيه: سيد محمد حسن بن آقابزرگ موسوی بجنوردي، تحقيق مهريزي و درايتي، قم، الهادي، 1419ق. الکافي: محمد بن يعقوب کليني (م.329ق.)، تحقيق علياکبر غفاري، تهران، دار الکتب اسلاميه، 1362ش. کتاب الام: محمد بن ادريس الشافعي (م. 204ق)، بيروت، دار الفکر، 1403ق. کتاب البیع: سید روح الله موسوی الخمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1421ق. کتاب الحج: ابوالقاسم خويي (م.1413.ق.)، قم، لطفي، 1409ق. کتاب الخمس: مرتضي بن محمد امين انصاري دزفولي (م.1281.ق.)، قم، الموتمر الاسلامی، 1415ق. کمال الدین وتمام النعمه: شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (م. 380ق)، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، النشر الاسلامی، 1405 ق. کنز العمال في سنن الاقوال و الافعال: علي بن حسامالدين الهندي (م.975ق.)، تحقيق بکري حياني و صفوة السقاء، بيروت، مؤسسة الرساله، 1409ق. لسان العرب: محمد بن مکرم ابن منظور (630-711ق.)، قم، انتشارات ادب الحوزه، 1405ق. المبسوط: محمد بن احمد بن سهل السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق. مجمع البيان في تفسير القرآن: الفضل بن الحسن الطبرسي (468-548ق.)، تحقیق محمد جواد بلاغي، تهران، ناصرخسرو، 1372ش. مجمع الزوائد و منبع الفوائد: علي بن ابيبکر الهيثمي (م.807ق.)، بيروت، دار الکتاب العلمیه، 1408ق. المجموع شرح المهذب: يحيي بن شرف النووي (631-676ق.)، بيروت، دار الفکر. مختصر المزني: اسماعيل بن يحيي المزني (م. 263ق)، بيروت، دار المعرفه، بيتا. مختلف الشيعة في احکام الشريعه: حسن بن يوسف حلي (م. 726ق.)، قم، النشر الاسلامي ، 1413ق. المدونة الکبري: مالک بن انس (م. 179ق)، بيروت، دار الآحياءالتراث العربي، 1323ق. مرآة العقول: المجلسي (م.1111ق.)، سید محسن الحسینی الامینی، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1406ق. مسالك الافهام الي تنقيح شرايع الاسلام: الشهيد الثاني (م.965ق.)، قم، معارف اسلامي، 1413ق. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل: حسين نوري الطبرسي (م. 1320ق)، قم، مؤسسة آل البيت، 1408ق. المستدرک علي الصحيحين: محمد بن عبدالله الحکام النيسابوري (م.405ق.)، تحقيق مرعشلي، بيروت، دار المعرفه، 1406ق. مستند الشيعة في احکام الشريعه: احمد بن محمد مهدي النراقي (م. 1245ق.)، قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1415ق. مسند الامام احمد بن حنبل: أحمد بن محمد بن حنبل الشيباني (م.241ق.)، بيروت، دار الصادر، بيتا. معالم المدرستین: سید مرتضی العسکری, بیروت, موسسه النعمکان, 1410ق. المعتبر في شرح المختصر: جعفر بن حسن محقق حلي (602-676ق.)، قم، انتشارات سيد الشهداء، 1364ش. معجم الفاظ الفقه الجعفری:احمد فتح الله،1415ق. المعجم الکبير: سليمان بن احمد الطبراني (260-360ق.)، تحقيق حمدي عبدالمجيد السلفي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق. معجم المصطلحات والالفاظ الفقهیه: محمود عبدالرحمان عبدالمنعم،القاهره، دارالفضیله. المغني: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العربی. مفاتيح الغيب: فخرالدين الرازي (م.606ق.)، بيروت، دار الإحياء التراث العربي، 1420ق. مفردات الفاظ القرآن: حسين بن محمد الراغب الاصفهاني (م.425ق.)، تحقيق صفوان عدنان داودي، قم، طلیعه نور، 1427ق. المقنعه: شيخ مفيد محمد بن محمد بن النعمان (336-413ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1410ق. من لا يحضره الفقيه: شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (م.381ق.)، تحقیق علی اکبر غفاري، قم، النشر الاسلامي، 1404ق. مناسک الحج: المیرزا جواد التبریزی، قم،مهر، 1414ق. مناسک حج (محشّي)، محمد رضا محمودي، تهران، مشعر، 1429ق. مناسک حج: حسين وحيد خراساني، قم، مدرسة الإمام باقر العلوم عليه السلام، 1428ق. مناسك الحج: سید علی السيستاني، قم، چاپخانه شهيد ، 1413ق. الموطّأ: مالک بن انس (م.179ق)، تحقيق محمد فؤاد عبدالباقي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1406ق. مهذب الاحکام في بيان الحلال و الحرام: سيد عبدالأعليسبزواري (م.1414ق.)، مکتبة آيه الله سبزواري، 1416ق. النهاية في غريب الحديث و الاثر: ابن اثير (م.606ق.)، تحقیق طاهر احمد الزاوي و محمود محمد الطناحي، قم، اسماعيليان، 1364ش. نهج البلاغه: شريف الرضي (م.406ق.)، شرح صبحي صالح، بیروت، 1387ق. نيل الاوطار: شرح منتقي الاخبار من احاديث سيد الاخيار، محمد بن علي الشکوکاني (م.1255ق.)، بيروت، دار الجيل، 1973م. وسائل الشيعه (تفصيل وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعه): محمد بن الحسن الحر العاملي (1033-1104ق.)، الحر العاملي (م.1104ق.)، قم، آل البيت، 1414ق. ولایه الالهیه الاسلامیه اوالحکومه الاسلامیه: محمد مومن قمی، قم، النشر الاسلامی، 1425ق.