• استظلال

اینکار استفاده مرد محرم غیرمعذور در شرایط عادی از سایه به هنگام ادای مناسک حج و عمره است که یکی از محرمات احرام است و انجام آن در شرایطی باعث وجوب کفاره است.

معنای لغوی

واژه استظلال از ریشه «ظ ـ ل ـ ل» به معنای پناه بردن به سایه، به سایه در آمدن، و سایه خواستن به كار می‌رود.[1]

تعریف فقهی استظلال

بهره‌گیری مرد محرم از سایه آفتاب در حال حركت وسیله حمل و نقل، مانند كجاوه و خودرو و قطار، و حتی در حال پیاده‌روی است.[2]

البته شماری از فقیهان مقصود از تظلیل و استظلال را مفهومی گسترده‌تر از پناه بردن به سایه آفتاب و شامل بهره‌گیری از هر‌گونه مانع در برابر سرما و گرما و باد و باران و مانند این‌ها دانسته و از استظلال در شب نیز سخن به میان آورده‌اند.[3]به باور آنان، معنای اصلی ریشه «ظـلـل» پوشاندن است[4]،

ƒحكم استظلال

فقیهان شیعه و اهل سنت به پشتوانه ادله فقهی، به ویژه حدیث‌های حكایت‌گر سیره پیامبر گرامی (ص) و امامان: و صحابه و تابعین، حكم استظلال را یاد كرده‌اند.

دیدگاه فقیهان امامی

به باور بیشتر نزدیك به همه فقیهان امامی[5]، استظلالِ مُحرم با تحقق شرایطی (ادامه مقاله ← قیود و شرایط حرمت استظلال) جایز نیست. بر این اساس، احرام‌گزار نمی‌تواند بر وسیله سواری سقف‌دار مانند كجاوه و هودج[6]ـ و حتی به باور فقیهان معاصر، وسایلی چون كشتی، هواپیما و خودرو[7]ـ سوار شود. اندكی از فقیهان امامی از جمله ابن جنید اسكافی، به سایه نرفتن را مستحب شمرده‌اند.[8]پشتوانه دیدگاه مشهور، حدیث‌های پرشمار[9]و معتبر است كه برخی از آن‌ها صحیح قلمداد شده‌اند[10]؛ مانند روایت‌های راویانی چون اسماعیل بن عبدالخالق[11]و هشام بن سالم[12]از امام صادق(ع)، عبدالله بن مغیره[13]از امام كاظم(ع) و سعد بن سعد اشعری[14]از امام رضا(ع). شماری از آن حدیث‌ها نیز حسنه یا موثقه به شمار رفته‌اند[15]؛ مانند روایت‌هایی كه محمد بن منصور[16]از امام صادق(ع) و اسحاق بن عمار[17]و عثمان بن عیسی[18]از امام كاظم(ع) گزارش كرده‌اند. در این حدیث‌ها، احرام‌گزاران به‌گونه صریح یا ضمنی از جای گرفتن در وسایلی مانند كجاوه و زیر سایبان رفتن به هنگام حركت نهی شده و به سیر زیر آفتاب فرمان یافته‌اند (أَضحِ لِمَن أحْرَمْتَ له).[19]نیز در برخی روایت‌ها، اصرار عملی پیشوایان دین از جمله پیامبر گرامی (ص)[20]و امام جواد(ع)[21]بر پرهیز از استظلال در حال احرام‌گزارش شده است. دیگر ادله[22]روایاتی هستند كه از گفت‌وگوهایی میان امامان شیعه: و سران مذهب حنفی‌گزارش داده‌اند، مانند گفت‌وگوی ابوحنیفه[23](م.150ق.) با امام صادق(ع) و مناظرات جداگانه ابویوسف[24](م.182ق.) و محمد بن حسن شیبانی[25](م.189ق.) با امام كاظم(ع). به باور شماری از فقیهان، حكمتِ حرمت پوشش بخش‌هایی از بدن در حال احرام، یعنی پرهیز از آسایش‌طلبی و تن‌آسایی، در حكم حرمت استظلال نیز وجود دارد.[26] برای استحبابِ پرهیز از استظلال در فقه امامی، سه حدیث را پشتوانه شمرده‌اند[27]: صحیحه حلبی[28]، صحیحه علی بن جعفر[29]و صحیحه جمیل بن دراج.[30]فقیهان با توجه به دلالت حدیث‌های بسیار بر حرمت استظلال، این دیدگاه را نپذیرفته و گفته‌اند: تعبیر «ما یُعْجِبُنی» كه در حدیث حلبی یاد شده، درباره حرمت نیز به كار می‌رود[31]و دست كم در جواز صراحت ندارد. نیز تعبیر «و قد رخّص» در روایت جمیل، بر جواز استظلال در برخی موارد به سبب اضطرار دلالت دارد و با حكم اوّلی وجوب ناسازگار نیست.[32]افزون بر این، موضوع روایت علی بن جعفركه گویا استظلال را جایز شمرده، نیز قضیه‌ای شخصی و چه بسا مربوط به اضطرار است، چنان‌كه وجوب كفاره شاهد همین مدعا است.[33]شماری از این حدیث‌ها را نیز از باب تقیه٭ دانسته‌اند.[34]

دیدگاه فقیهان مذاهب دیگر:

ز میان پیشوایان مذاهب اهل سنت، مالك بن انس[35](م.179ق.) و احمد بن حنبل[36](م.241ق.) به حرمت استظلال با كجاوه و وسایل همانند آن باور دارند، همچنان‌كه از صحابه و فقیهان نخستین، كسانی چون عبدالله بن عمر، عبدالرحمن بن مهدی و فقیهان مدینه این دیدگاه را داشته‌اند.[37]مهم‌ترین پشتوانه باورمندان به حرمت استظلال، سیره پیامبر گرامی (ص) و جانشینان ایشان و صحابه و تابعین است؛ زیرا آنان بدون محمِل و سایبان و زیر آفتاب حج می‌‌گزاردند[38]. نیز بر پایه روایت جابر از پیامبر گرامی (ص)، گناهانِ مُحرمی كه در پرتو آفتاب احرام بگزارد، با غروب خورشید از میان می‌رود.[39]بر پایه گزارش‌هایی، عبدالله بن عمر مُحرمانی را كه سایبانی برای خود برگرفته بودند، از استظلال پرهیز می‌داد و آنان را به آشكار ساختن خود در برابر آفتاب (إضحاء) سفارش می‌كرد.[40]لزوم دوری از آسایش‌طلبی، از ادله حرمت استظلال به شمار رفته است.[41] ناقدانِ این ادله[42]، فعل پیامبر(ص) و صحابه را دلالت‌گر بر وجوب ندانسته، با ضعیف شمردن سند روایت مرفوعه جابر، آن را دارای معنای استحباب دانسته‌اند. استناد به حدیث‌های ابن عمر را نیز شماری از فقیهان نپذیرفته‌اند. در فقه حنبلی، افزون بر حرمت استظلال با محمل، چند دیدگاه دیگر نیز مطرح شده است[43]: أ.كراهت استظلال. برخی از شارحان فقه حنبلی، مقصود احمد بن حنبل را از كراهت، همین معنا یعنی كراهت تنزیهی، دانسته‌اند. ب. جواز استظلال بدون كراهت. ج. حرمت استظلال، اگر اندك نباشد.[44] در برابر، فقیهان حنفی[45]، شافعی[46]و زیدی[47]استظلال در كجاوه را در شمار محرمات احرام ندانسته و بهره بردن از آن را در حال احرام تجویز كرده‌اند. از صحابه و فقیهان نخست، كسانی چون عثمان، ربیعه، ثوری، ابوحنیفه (م.150ق.) و شافعی (م.204ق.) این دیدگاه را پذیرفته‌اند.[48]باورمندان به این دیدگاه نیز به سنّت نبوی و سیره صحابه استناد كرده‌اند؛ مانند روایت ام ‌الحصین كه بر پایه آن، در حجة الوداع، اسامه یا بلال با لباس سایبانی برای پیامبر(ص) ساختند تا جمره را رمی كند.[49]نیز گزارش شده كه عثمان بن عفان در حال احرام در خیمه‌ای جای می‌گرفت.[50]روایت‌هایی نیز درباره بهره‌گیری كسانی چون عمر بن خطاب و عمار یاسر از سایبان در حال احرام گزارش شده است. همچنین گزارش شده كه ابن عباس استظلال را در حال احرام جایز می‌دانست.[51]دلیل دیگر جواز استظلال آن است كه بهره ‌بردن از سایه در حال احرام هنگامی ممنوع است كه چیزی پوشاننده بدن باشد و سقف كجاوه یا خیمه با بدن تماس ندارد.[52]مخالفان این دیدگاه[53]، حدیث‌های یاد شده از جمله حدیث ام ‌الحصین را مربوط به حالت اضطرار و وجود عذر موجّه دانسته‌اند. نیز احتمال داده‌اند كه استظلال پیامبر(ص) پس از پیاده شدن از مركب بوده است نه در حال سواره. برخی شافعیان پرهیز از استظلال را هنگام وقوف در عرفه، مستحب دانسته‌اند.[54]در شماری از منابع فقهی حنفیان، باور به حرمت رفتن زیر خیمه و مانند آن، به مالك نسبت یافته است.[55]در منابع فقه مالكی، این دیدگاه به چشم نمی‌خورد. ƒ===قیود و شرایط حرمت استظلال=== فقیهانی كه به حرمت استظلال باور دارند، قیود و شرایطی برای این حكم یاد كرده‌اند كه مهم‌ترین موارد آن‌ها عبارتند از: ‚1. مرد بودن احرام‌گزار: به باور همه فقیهان امامی[56]، به پشتوانه روایات از جمله صحیحه حریز[57]، صحیحه محمد بن مسلم[58]و صحیحه حلبی[59]، استظلال برای احرام‌گزار زن حرام نیست. توانایی جسمی كمتر و دشواری پرهیز زنان از استظلال، از حكمت‌های این حكم است.[60]شیخ طوسی خودداری زنان از استظلال را مستحب شمرده است.[61]همچنین فقیهان امامی كودكان را از شمول حكم حرمت استظلال بیرون می‌دانند.[62]دلیل آن‌ها افزون بر حدیث‌های نقل شده مانند صحیحه حریز، آن است كه كودكان مشمول احكام الزامی نیستند و رعایت احكام الزامی حج از جمله محرمات احرام، برای آنان مستحب است، نه واجب.[63]بیشتر باورمندان به حرمت استظلال در فقه اهل سنت، به صراحت زنان را از شمول این حكم استثنا نكرده‌اند. البته آن‌ها معمولاً حرمت استظلال را در موضوع حرمت پوشش سر برای مردان مطرح كرده‌اند. از همین روی و نیز با توجه به تصریح پاره‌ای از منابع ایشان به ممنوع نبودن استظلال برای زنان، می‌توان اهل سنت را نیز معتقد به این شرط دانست.[64] ‚2. نبود اضطرار: هرگاه احرام‌گزار به سبب بیماری یا ناتوانی نیازمند استظلال باشد، به باور همه فقیهان شیعه[65]و اهل سنت[66]این كار وی جایز است. فقیهان امامی به حدیث‌هایی استناد كرده‌اند[67]؛ اما درباره گستره و میزان اضطراری كه موجب جواز استظلال می‌شود، اتفاق نظر ندارند. برخی[68]دشواری اندك مانند گرمای آفتاب یا بارش باران و بعضی[69]زیان بزرگ را مصداق این اضطرار دانسته‌اند. شماری دیگر به پشتوانه برخی حدیث‌ها، مصادیقی خاص برای آن برشمرده‌اند[70]، مانند كهنسالی، گرما و سرما. بیشتر فقیهان نه دشواری سخت را تا اندازه‌ای كه مشمول ادله نفی حرج شود، لازم می‌شمرند و نه آزار دیدن از ترك استظلال را كافی می‌شمارند، بلكه بر آنند كه حدی متوسط از دشواری و اضطرار لازم است.[71] ‚3. در حال حركت بودن احرام‌گزار: به باور مشهور فقیهان شیعه[72]و اهل سنت[73]، حرمت استظلال به حالتی اختصاص دارد كه احرام‌گزار بر مركبی مانند حیوان ، خودرو، قطار و هواپیما سوار باشد یا پیاده حركت كند. بر این اساس، در منزلگاه‌ها مانند كاروانسرا و خیمه‌گاه و زیر درخت، استظلال ممنوع نیست. به باور فقیهان اهل سنت[74]حدیث‌هایی مانند روایت جابر درباره حج پیامبر گرامی (ص) و به باور فقیهان امامی[75]، افزون بر اصل برائت، حدیث‌هایی چون روایت جعفر بن مثنّی از امام كاظم(ع)[76]كه برخی از ویژگی‌های حج پیامبر(ص) را در بر دارد، بر این حكم دلالت می‌كنند. البته فقیهان درباره پاره‌ای از مصداق‌های منزلگاه اختلاف نظر دارند. مثلاً شماری از فقیهان[77]شهر مكه را منزلگاه و استظلال را در آن جایز دانسته‌اند و شماری دیگر[78]در مسیر مسجدالحرام تا نزدیك آن، استظلال را روا نشمرده‌اند. شماری از فقیهان امامی حركت با پای پیاده را از شمول حرمت استظلال بیرون دانسته و استظلال را در این فرض مجاز به شمار آورده‌اند.[79]از جمله پشتوانه‌های آنان، صحیحه محمد بن اسماعیل بن بزیع[80]از امام رضا(ع) است كه بر جواز راه رفتن در سایه محمل دلالت دارد و نیز روایت احتجاج.[81]بیشتر فقیهان با این دیدگاه مخالفت كرده‌اند؛ زیرا تعابیر حدیث‌ها عام هستند و واژگانی چون «مُحْرِم» و «سائر» را در بر دارند كه شامل پیادگان نیز می‌شوند. حدیث‌هایی كه در آن‌ها وازژه «راكب» آمده، تنها از باب ذكر مورد است و بر اختصاص دلالت ندارد.[82]برخی حدیث‌ها مانند روایت احتجاج نیز از لحاظ سند، ضعیف قلمداد شده‌اند.[83]در منابع مهم اهل سنت[84]نیز تمایزی میان حكم استظلال در دو حالت سواره و پیاده هنگام حركت به چشم نمی‌خورد؛ هر چند در پاره‌ای منابع[85]تمایز میان حكم این دو حالت به صراحت آمده است. ‚4. متحرك بودن سایه:

شرط دیگر حرمت استظلال آن است كه سایه و سایبان با شخص احرام‌گزار در حال حركت، همراه باشد. بر این اساس، عبور وی از زیر سایه اشیای ثابت، مانند كوه‌ها، بناها، دیوارها و درختان جایز است. این شرط به صراحت در حدیث‌ها و بیشتر منابع فقهی مطرح نشده؛ اما از فحوای سخن آن‌ها قابل دریافت است و شماری از فقیهان شیعه[86]و اهل سنت[87]بدان تصریح كرده‌اند. به باور شماری از فقیهان[88]، با توجه به آن كه عبور حج‌گزار از زیر سایه‌های ثابت، فراوان پیش می‌آید، منع نشدن از آن در روایات، بیانگر جواز آن است. با وجود این، شماری از فقیهان امامی عبور از زیر سایه‌های ثابت را تنها در حالت اضطرار مجاز دانسته‌اند.[89]

ƒكفاره استظلال:به باور فقیهان امامی، استظلالِ مُحرم، خواه به‌گونه اختیاری و خواه در موارد اضطرار، موجب پرداخت كفاره (فدیه) می‌شود.[90]پشتوانه این حكم، روایاتی از جمله صحیحه علی بن جعفر[91]، حدیث عبدالله بن مغیره[92]و حدیث ابراهیم بن ابی‌محمود[93]به ترتیب از امام صادق، امام كاظم و امام رضا: است. به باور مشهور فقیهان امامی[94]، كفاره استظلال قربانی كردن یك گوسفند است كه حدیث‌های گوناگون بر آن دلالت دارند. افزون بر این، سخنانی دیگر نیز در فقه امامی، به پشتوانه روایات، درباره كفاره استظلال به میان آمده‌اند، از جمله: 1. یك مُدّ طعام برای هر روز.[95]2. برای فرد مختار، به ازای هر روز یك گوسفند و برای مضطر، در مجموع یك گوسفند.[96]3. تخییر میان ذبح گوسفند و سه روز روزه و اطعام شش مسكین. این سخن به ابن ابی‌عقیل عمانی (م. حدود 350ق.) نسبت یافته است.[97]حدیثی كه بر كفاره ذبح شتر دلالت دارد، به معنای استحباب دانسته شده[98]یا ناپذیرفتنی به شمار رفته است.[99] در منابع فقهی امامیان، از این موضوع سخن رفته كه آیا در صورت تكرار استظلال، كفاره نیز متعدد می‌شود یا نه. شماری از فقیهان بر آنند كه از روایات می‌توان دریافت كه یك كفاره كافی است.[100]در عمره همراه حج، بیشتر فقیهان برای هر احرام كفاره‌ای را واجب دانسته‌اند.[101] فقیهان مالكی و حنبلی كه به حرمت استظلال باور دارند، درباره وجوب كفاره دیدگاهی همسان ندارند. در فقه حنبلی سه دیدگاه دیده می‌شود[102]: 1. وجوب فدیه. 2. واجب نبودن فدیه. 3. وجوب فدیه، اگر استظلال اندك نباشد. در فقه مالكی نیز درباره كفاره استظلال با محمل و وسایل همانند، دو دیدگاه در میان است[103]: وجوب فدیه و استحباب آن. این اختلاف دیدگاه درباره مورد كفاره مصداق‌های دیگر استظلال نیز به چشم می‌خورد.[104]نزد فقیهان حنبلی و مالكی، فدیه استظلال یكی از این سه به‌گونه تخییری است: 1. ذبح یك گوسفند و صدقه دادن آن. 2. سه روز روزه گرفتن. 3. اطعام شش مسكین.[105] ƒ===برخی احكام جزئی استظلال=== در منابع فقهی، احكام جزئی دیگر درباره استظلال آمده كه مهم‌ترین موارد آن عبارتند از: ‚1. شرط بالای سر بودن مانع: شماری از فقیهان امامی[106]استظلال را هنگامی ممنوع دانسته‌اند كه مانع تابش خورشید، بر فراز سرِ احرام‌گزار باشد. بر این اساس، بهره‌گیری مُحرم از سایه جانبی مَحمل یا جامه‌ای كه بر عصا یا درخت یا چوبی نهاده شده باشد، بدین شرط كه این چیزها بالای سر او نباشند، جایز به شمار رفته است.[107]از پشتوانه‌های این حكم، صحیحه ابن سنان است كه به باور مخالفانِ دیدگاه یاد شده، بر مدعا دلالت ندارد.[108]از این رو، شماری از فقیهان این دیدگاه را قاطعانه نپذیرفته[109]و شماری دیگر از باب احتیاط بدان ملتزم نشده‌اند.[110]شهید اول[111]پذیرش شرط یاد شده برای حرمت استظلال را بر پایه این سؤال دانسته است: آیا علت تحریمِ استظلال، پرهیز از پوشیده شدن بدن (سَتر) است یا تابش نور خورشید (اضحاء)؟ بیشتر فقیهان دوران بعد[112]به پشتوانه روایات، حكمت یا علت حرمت را جلوگیری نكردن از آفتاب دانسته و شرط بالای سر بودن مانع را نپذیرفته‌اند. البته شماری از فقیهان بهره‌گیری از سایه بیرونی محمل را به دلیل نص خاص، جایز شمرده‌اند.[113] شماری از فقیهان اهل سنت، خواه مالكی[114]و خواه حنبلی[115]نیز به‌گونه ضمنی چنین شرطی را برای حرمت استظلال به میان آورده و مصداق‌هایی از استظلال را مانند بهره‌گیری از سایه جانبی محمل یا لباسی كه بر فراز چوب یا عصا قرار گرفته، حرام ندانسته‌اند. از پشتوانه‌های این حكم، روایت ام ‌الحُصَین درباره حج پیامبر(ص) است.[116]مخالفان این دیدگاه، بهره‌گیری از هر‌گونه مانع آفتاب را مصداق استظلالِ ممنوع شمرده و به روایت‌هایی چون حدیث ابن عمر استناد جسته‌اند.[117]حدیث‌ها و منابع فقهی اهل سنت به مواردی دیگر از استظلال بدون شرط یاد شده، مانند بهره‌گیری از سایه لباسی كه بر محمل انداخته شده یا شخصی دیگر آن را نگاه داشته، نیز پرداخته‌اند.[118] ‚2. سایه اعضای بدن: به تصریح شماری از فقیهان امامی، به پشتوانه حدیث‌هایی چند، جلوگیری از تابش نور خورشید با اعضای بدن، برای محرم جایز است.[119]حتی در حدیثی این كار، سیره پیامبر گرامی(ص) در هنگام حج‌ گزاردن قلمداد شده است.[120]این فقیهان صحیحه سعید اعرج را كه بر نهی از پوشاندن با دست دلالت دارد، دارای معنای كراهت دانسته‌اند.[121]در حدیث‌های اهل سنت[122]و فقیهان مالكی[123]و حنبلی[124]استظلال با دست برای احرام‌گزار روا شمرده شده است. نیز در منابع فقهی، از دیگر مصداق‌های همانند برای استظلال سخن رفته است.[125] ‚3. استظلال در شب: فقیهان متأخر امامی به این نكته نیز پرداخته‌اند كه آیا حرمت استظلال، ویژه روز است یا در شب نیز جاری است. شماری از فقیهان به پشتوانه ادله‌ای، رعایت این حكم را در شب نیز واجب دانسته‌اند[126]؛ از جمله حدیث‌هایی كه درباره محافظت از سرما و گرما و باران سخن به میان آورده است.[127]نیز استدلال نموده‌اند كه مفهوم اصلی استظلال، پنهان ساختن و پوشاندن است و به محافظت از نور خورشید اختصاص ندارد. در برابر، مخالفان بر آنند كه استظلال تنها با وجود نور خورشید مفهوم دارد و فقیهان پیشین نیز از حرمت آن در شب سخن نگفته‌اند.[128] ‚4. حكم استظلال همراه: از مسائل استظلال، تكلیف مُحرمی است كه با زن احرام‌گزار یا شخص بیمار یا مضطر همراه می‌شود كه استظلال برای او جایز است. این مسئله مورد ابتلا است و از این رو در روایات و منابع فقهی بدان پرداخته شده است. به باور همه فقیهان امامی، به اقتضای اصل اشتغال و نیز به پشتوانه حدیث‌هایی چون روایت بكر بن صالح[129]، استظلال برای شخص همراه حرام است.[130]از نظر آنان، روایت عباس بن معروف[131]كه جواز استظلال برای شخص همراه را به ذهن می‌رساند، به لحاظ سند مخدوش و دلالت آن بر جواز، مناقشه‌پذیر و حتی مردود است.[132]فقیهان اهل سنت كمتر به این موضوع پرداخته‌اند. دیدگاه مالكیان درباره كسی كه زنی احرام‌گزار را در مركب همراهی كند، آن است كه استظلال بر او، بر خلاف زن، حرام است.[133]پاره‌ای از منابع پیشین حنفی، اعتقاد به جواز را به مالك و فقیهان مدینه نسبت داده‌اند.[134]

منابع

الاحتجاج:ابومنصور الطبرسی (م.520ق.)، به كوشش سید محمد باقر، نجف، دار النعمان، 1386ق؛الاحكام فی الحلال و الحرام:یحیی بن حسین (م.298ق.)، به كوشش علی بن احمد، 1410ق؛الاختصاص:المفید (م.413ق.)، به كوشش غفاری و زرندی، بیروت، دار المفید، 1414ق؛الاستبصار:الطوسی (م.460ق.)، به كوشش موسوی، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1390ق؛الاستذكار:ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش سالم محمد و محمد علی، دار الكتب العلمیه، 2000م؛اعانة الطالبین:السید البكری الدمیاطی (م.1310ق.)، بیروت، دار الفكر، 1418ق؛الانتصار:السید المرتضی (م.436ق.)، قم، نشر اسلامی، 1415ق؛الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف:المرداوی (م.885ق.)، به كوشش محمد حامد، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛بدائع الصنائع:علاء الدین الكاسانی (م.587ق.)، بیروت، دار الكتاب العربی، 1982م؛التاج و الاكلیل:محمد بن یوسف العبدری (م.897ق.)، بیروت، دار الفكر، 1398ق؛تحریر الوسیله:امام خمینی1 (م.1368ش.)، نجف، مطبعة الآداب، 1390ق؛تذكرة الفقهاء:العلامة الحلی (م.726ق.)، قم، آل البیت:، 1416ق؛التمهید:ابن عبدالبر (م.463ق.)، مغرب، وزارة الاوقاف، 1387ق؛تهذیب الاحكام:الطوسی (م.460ق.)، به كوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1365ش؛جامع المدارك:سید احمد الخوانساری (م.1405ق.)، به كوشش غفاری، تهران، مكتبة الصدوق، 1405ق؛جامع المقاصد:الكركی (م.940ق.)، قم، آل البیت:، 1411ق؛جواهر الكلام:النجفی (م.1266ق.)، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1367ش؛الحجّه:محمد بن حسن شیبانی (م.قرن2ق.)، بیروت، عالم الكتب، 1403ق؛الحدائق الناضره:یوسف البحرانی (م.1186ق.)، قم، نشر اسلامی، 1409ق؛حلیة العلماء:محمد بن احمد قفّال شاشی (م.507ق.)، بیروت ـ عمان، الرساله ـ دار الارقم، 1400ق؛الخلاف:الطوسی (م.460ق.)، قم، نشر اسلامی، 1417ق؛الدروس الشرعیه:الشهید الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامی، 1414ق؛ذخیرة المعاد:محمد باقر السبزواری (م.1090ق.)، قم، مؤسسة آل البیت:؛الروضة البهیه:الشهید الثانی (م.965ق.)، به كوشش كلانتر، قم، داوری، 1410ق؛السرائر:ابن ادریس (م.598ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1411ق؛السنن الكبری:البیهقی (م.458ق.)، بیروت، دار الفكر؛شرائع الاسلام:المحقق الحلی (م.676ق.)، به كوشش سید صادق شیرازی، قم، دار الایمان، 1409ق؛شرح العمده:ابن تیمیه حرّانی (م.728ق.)، ریاض، مكتبة العبیكان، 1413ق؛الشرح الكبیر:ابوالبركات (م.1201ق.)، مصر، دار احیاء الكتب العربیه؛الصحاح:الجوهری (م.393ق.)، به كوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق؛صحیح مسلم:مسلم (م.261ق.)، بیروت، دار الفكر؛عون المعبود:العظیم آبادی (م.1329ق.)، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1415ق؛عیون اخبار الرضا7:الصدوق(م.381ق.)، بیروت، اعلمی، 1404ق؛غُنیة النزوع:الحلبی (م.585ق.)، به كوشش ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امام صادق7، 1417ق؛فتح العزیز:عبدالكریم بن محمد الرافعی (م.623ق.)، بیروت، دار الفكر؛الفروع:محمد بن مفلح المقدّسی (م.763ق.)‌، به كوشش القاضی، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1418ق؛القاموس المحیط:الفیروزآبادی (م.817ق.)، بیروت، دار العلم؛قرب الاسناد:الحمیری (م.قرن3ق.)، قم، آل البیت:، 1413ق؛القوانین الفقهیه:محمد بن جزی الغرناطی (م.763ق.)؛الكافی فی الفقه:ابوالصلاح الحلبی (م.447ق.)، به كوشش استادی، اصفهان، مكتبة امیرالمؤمنین7، 1403ق؛الكافی فی فقه الامام احمد بن حنبل:عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، به كوشش زهیر الشاویش، بیروت، المكتب الاسلامی، 1408ق؛الكافی فی فقه اهل المدینة المالكی:القرطبی (م.463ق.)، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1407ق؛الكافی:الكلینی (م.329ق.)، به كوشش علی اكبر غفاری، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1363ش؛الكامل فی التاریخ:ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.630ق.)، بیروت، دار صادر ـ دار بیروت، 1386ق؛كتاب الحج:تقریر بحث الگلپایگانی، الصابری، قم، الخیام، 1400ق؛كشاف القناع:منصور البهوتی (م.1051ق.)، به كوشش هلال مصیلحی، بیروت، دار الفكر، 1402ق؛كشف اللثام:الفاضل الهندی (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛لسان العرب:ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛المبسوط فی فقه الامامیه:الطوسی (م.460ق.)، به كوشش بهبودی، تهران، المكتبة المرتضویه؛المبسوط:السرخسی (م.483ق.)، بیروت، دار المعرفه؛مجمع الفائدة و البرهان:المحقق الاردبیلی (م.993ق.)، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛المجموع شرح المهذب:النووی (م.677ق.)، بیروت، دار الفكر؛مختصر اختلاف العلماء:احمد بن محمد طحاوی (م.قرن4ق.)، به كوشش عبدالله نذیر، بیروت، دار الشعائر الاسلامیه، 1417ق؛مختصر خلیل:خلیل بن اسحاق مالكی (م.قرن8ق.)، بیروت، دار الفكر، 1415ق؛مختلف الشیعه:العلامة الحلی (م.726ق.)، قم، نشر اسلامی، 1412ق؛مدارك الاحكام:محمد بن علی العاملی (م.1009ق.)، قم، آل البیت:، 1410ق؛المراسم العلویه:سلار حمزة بن عبدالعزیز (م.448ق.)، به كوشش حسینی، قم، المجمع العالمی لاهل البیت:، 1414ق؛مسائل علی بن جعفر:علی بن جعفر (م.قرن2ق.)، كنگره جهانی امام رضا(ع)، 1409ق؛مسالك الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام:الشهید الثانی (م.965ق.)، قم، معارف اسلامی، 1416ق؛مستند الشیعه:احمد النراقی (م.1245ق.)، قم، آل البیت:، 1419ق؛مسند احمد:احمد بن حنبل (م.241ق.)، بیروت، دار صادر؛المصنّف:ابن ابی‌شیبه (م.235ق.)، به كوشش كمال یوسف الحوت، ریاض، مكتبة الرشد، 1409ق؛المعتمد فی شرح المناسك:محاضرات الخوئی (م.1413ق.)، الخلخالی، قم، مدرسة دار العلم، 1409ق؛معجم مقاییس اللغه:ابن فارس(م.395ق.)، به كوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، 1404ق؛مغنی المحتاج:محمد الشربینی (م.977ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق؛المغنی:عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بیروت، دار الكتاب العربی؛المقنع:الصدوق(م.381ق.)، قم، مؤسسه امام هادی(ع)، 1415ق؛المقنعه:المفید(م.413ق.)، قم، نشر اسلامی، 1410ق؛منار السبیل:ابراهیم بن محمد بن ضویان (م.1353ق.)، به كوشش عصام قلعه‌جی، ریاض، مكتبة المعارف، 1405ق؛منتهی المطلب:العلامة الحلی (م.726ق.)، چاپ سنگی، 1333ق؛مواهب الجلیل:الحطاب الرعینی (م.954ق.)، به كوشش زكریا عمیرات، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1416ق؛نیل الاوطار:الشوكانی (م.1255ق.)، بیروت، دار الجیل، 1973م؛وسائل الشیعه:الحرّ العاملی (م.1104ق.)، قم، آل البیت:، 1414ق؛الهدایة شرح بدایة المبتدی:علی بن ابوبكر المرغینانی (م.593ق.)، بیروت، المكتبة الاسلامیه.