خیبر

معرفی

خيبر منطقه‌اي حاصل‌خيز در شمال مدينه است که در عصر رسول خدا9 از مراکز يهودي‌نشين حجاز بود. غزوه مهم خيبر و برخي سريه‌ها در آن اتفاق افتاد. درباره سابقه و علت حضور يهوديان در اين منطقه مطالب گوناگوني گفته شده است. برخي گزارش‌ها، کوچ آنان را به زمان حضرت موسي برگردانده‌اند.[1] اما اين مطلب درست نمي‌نمايد.[2] برخي ورود يهوديان به اين منطقه را از زمان بخت‌نصر مي‌دانند[3]، از اين رو گفته شده که ورود آنان به يثرب و خيبر جنبه افسانه‌اي يافته است.[4] لذا زمان تأسيس منطقه خيبر نيز روشن نيست.

خيبر امروزه نام يکي از استان‌هاي عربستان و همچنين نام شهري است که مرکزيت اين استان را دارد. اين شهر در ناحيه‌اي کوهستاني و در مسير تبوک و جاده اردن قرار دارد. فاصله آن تا مدينه حدود 165 كيلومتر است.[5]

خيبر را واژه‌اي عِبري، به معناي قلعه، يا منسوب به «خيبر بن قانية بن مَهلائيل»، از نوادگان حضرت نوح، دانسته‌اند.[6] اين منطقه از سه بخش نَطات، شِقّ و كتيبه تشكيل شده بود كه با يكديگر فاصله اندكي داشتند. قلعه‌هاي صَعب بن معاذ، ناعم و زبير در بخش نَطات قرار داشتند. بخش شِقّ دو قلعه اُبي و نِزار را در بر مي‌گرفت و بخش كتيبه، شامل قلعه‌هاي قَمُوص، وَطيح و سُلالِم مي‌گرديد.[7] ياقوت حموي خيبر را هفت قلعه[8] و يعقوبي شش قلعه دانسته و نام‌هاي غير مشهور قُصارَه و مربطه را براي آن افزوده[9] است.

از نظر اقتصادي، خيبر اهميت كشاورزي و بازرگاني داشت. خرماي خيبر زبانزد و مشهور بود و در ضرب المثلي آمده كه بردن خرما به خيبر بيهوده است.[10] آيات قرآن و گزارش‌هاي تاريخي نيز نشانگر اهميت اقتصادي آن‌جاست. (← ادامه مقاله) خيبر به دليل قرار گرفتن در مسير تجاري، اهميت بازرگاني نيز داشت. اما از لحاظ فرهنگي، اهميت يهود خيبر، به اندازه يهود مدينه نيست.

مناطق ديگري نيز در اطراف خيبر محل سکونت يهوديان بود که همراه با غزوه خيبر، با آنان صلح شد. از آن جمله فدک، روستايي در شمال شرق خيبر، بود که فاصله آن را تا مدينه شش شب گفته‌اند.[11]


[1]. الاغاني، ج22، ص111-114.

[2]. الروض الانف، ج4، ص290.

[3]. فتوح البلدان، ج1، ص16؛ تاريخ الطبري، ج1، ص383.

[4]. محمد و اليهود، ص60.

[5]. المعالم الاثيره، ص109.

[6]. معجم البلدان، ج2، ص409 -410.

[7]. الطبقات الکبري، ج2، ص81.

[8]. معجم البلدان، ج2، ص409.

[9]. تاريخ اليعقوبي، ج2، ص56.

[10]. معجم البلدان، ج2، ص195، 411.

[11]. الطبقات الکبري، ج2، ص69.

پانویس

منابع