شبلی

شبلی (ابوبکر دلف بن جحدر)، صوفی نامدار قرن سوم و چهارم هجری، در سال ۲۴۷ قمری در سامرا زاده شد. پدرش از اهالی روستای شبلیه در اشروسنه واقع ماوراءالنهر بود و به همین دلیل او را شبلی نامیدند. شبلی در ابتدا در دربار عباسیان خدمت می‌کرد و حاکم دماوند بود، اما پس از توبه صوفی شد و از شاگردان جنید بغدادی بوده است.

او حدود شش سال نزد جنید تعلیم دید و سپس در زهد و عرفان مشهور شد. دربارهٔ مذهب او اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی وی را مالکی و برخی دیگر شیعه دانسته‌اند. شبلی در سال ۳۳۴ قمری در بغداد درگذشت.

در روایتی از امام سجاد(ع) نام شبلی ذکر شده که با آن حضرت دیدار کرده و حضرت از اسرار حج به او گفته است. با برسی های صورت گرفته روشن می‌شود که ارتباطی میان شبلی و امام سجاد(ع) وجود ندارد، چون بین امام و شبلی بیش از دو قرن فاصله است. احتمالاً تشابه نام سبب شده روایت به شبلی صوفی نسبت داده شود. به نظر محققان، شبلیِ این روایت فردی ناشناخته و از یاران امام سجاد(ع) بوده است.

حدیث شبلی

حدیث شبلی روایتی منسوب به امام زین‌العابدین (ع) است که در آن امام در گفت‌وگویی با شخصی به نام شبلی، اسرار و معانی باطنی اعمال حج را بیان می‌کند. این روایت نخستین‌بار در قرن دوازدهم قمری در کتاب التحفة السنية تألیف سید عبدالله جزائری نقل شده و محدث نوری آن را در مستدرک الوسائل آورده است. به‌دلیل نبود در منابع کهن و نقل مرسل، انتساب آن به امام سجاد مورد تردید است و برخی پژوهشگران منشأ آن را در متون عرفانی صوفیه می‌دانند.

اعتبار سنجی

پیشینه حدیث شبلی در منابع شیعه

نخستین بار روایت منسوب به گفت‌وگوی امام سجاد(ع) با شبلی در کتاب التحفة السنية فی شرح النخبة المحسنية اثر سید عبدالله شوشتری (۱۱۱۴–۱۱۷۳ق)، فرزند سید نعمت‌الله جزائری، نقل شده است. او این روایت را بدون سند مشخص و به‌صورت مرسل آورده است.

نسخه‌هایی خطی از این روایت به عربی و فارسی از سده یازدهم هجری به بعد در کتابخانه‌های ایران و نجف شناسایی شده است. در دوره‌های بعد، حدیث شبلی همراه با کتاب‌هایی مانند توحید صدوق چاپ شد و محدث نوری آن را در مستدرک الوسائل نقل کرد که به منبع اصلی نقل و استناد در میان علمای شیعه تبدیل شد.

در دوران معاصر نیز شماری از نویسندگان و عالمان شیعه مانند جوادی آملی، حجتی کرمانی، علی‌اکبر مظاهری، محمود شریفی و دیگران در آثار خود درباره اسرار حج به این روایت استناد کرده‌اند.

دیدگاه‌ها درباره اعتبار این روایت متفاوت است:

برخی از محققان مانند سید محمدرضا حسینی جلالی انتساب آن به امام سجاد(ع) را پذیرفته‌اند.

آیت‌الله جوادی آملی با وجود تردید در سند، متن روایت را «قوی و آموزنده» دانسته است.

در مقابل، محمدی ری‌شهری محتوای آن را عرفانی و غیرمنسوب به اهل‌بیت دانسته و احتمال داده که گفتاری صوفیانه باشد که بعدها به امام سجاد(ع) نسبت داده شده است.

پژوهشگران همچنین تأکید کرده‌اند که شخصیت «شبلی» در این روایت نمی‌تواند همان ابوبکر شبلی، صوفی بغدادی قرن چهارم، باشد؛ زیرا او دو قرن پس از امام سجاد(ع) می‌زیسته است. بر این اساس، بسیاری احتمال داده‌اند که نام شبلی در این روایت تحریفی از نام دیگری (مانند شیبة بن نعامة) باشد.


تحریرهای صوفیانه حدیث شبلی

در متون کهن صوفیه و آثار برخی نویسندگان اهل سنت، روایت‌هایی با ساختار مشابه «حدیث شبلی» دیده می‌شود که در آن ابوبکر شبلی، صوفی مشهور بغدادی، درباره اسرار و معانی حج گفت‌وگو می‌کند.

قدیمی‌ترین نمونه‌ها در تهذیب‌الاسرار ابوسعد خرگوشی (د. ۴۰۷ق) و حقائق‌التفسیر ابوعبدالرحمن سلمی (د. ۴۱۲ق) آمده است. بعدها نویسندگانی چون ابن جوزی، ابن عربی و خوارزمی روایت‌هایی مشابه با تفاوت‌های جزئی نقل کرده‌اند.

در تصوف فارسی نیز هجویری در کشف‌المحجوب گفت‌وگویی میان جنید بغدادی و شخصی (احتمالاً شبلی) با همین مضمون آورده و ناصر خسرو نیز نسخه‌ای منظوم از آن سروده است.

این تحریرها نشان می‌دهند که اصل روایت شبلی ریشه‌ای صوفیانه دارد و بعدها در منابع شیعی به امام سجاد(ع) نسبت داده شده است.

مضمون حدیث

در این حدیث به اعمال حج و مفاهیم اخلاقی و عرفانی آن می‌پردازد که به صورت کلی شامل:

1. اسرار میقات و مناسک آن

این بخش به مقدمات حج می‌پردازد و مفاهیم اخلاقی و عرفانی اعمالی چون کندن لباس دوخته (پاک‌سازی درون و بیرون)، پوشیدن لباس احرام (بیداری)، غسل احرام، نماز قبل از احرام، و تلبیه را شرح می‌دهد. در این گفتارها احرام به‌عنوان نماد ورود به مرحله‌ای تازه از سلوک معنوی تفسیر شده است.

2. اسرار ورود به حرم و اعمال مکه

در این بخش، ورود به حرم، طواف، استلام حجرالاسود، نماز در مقام ابراهیم، نوشیدن آب زمزم، و سعی بین صفا و مروه از منظر عرفانی بررسی می‌شود؛ این اعمال نشانه‌هایی از شناخت صاحب خانه، پیمان بندگی، فناء فی‌الله و رسیدن به مقام خوف و رجا می‌‌باشد.

3. اسرار وقوف در مشاعر مقدس

در اینجا به وقوف در منا، عرفات، مشعر و اعمال مربوط به آن‌ها می‌پردازد که هر عمل با مفهوم اخلاقی یا معرفتی همراه شده است ،مانند خروج از خودخواهی، خودشناسی، مبارزه با شیطان، ایثار، و آغاز حرکتی تازه در مسیر بندگی.

یکی از برنامه‌های مهم تهذیب نفس در اخلاق اسلامی مرابطه است؛ مرابطه به معنای پاسداری از نفس در برابر وسوسه‌های شیطان است و شامل چهار مرحله است: مشارطه (شرط بستن با نفس)، مراقبه (نظارت بر رفتار)، محاسبه (ارزیابی اعمال) و معاتبه (سرزنش و اصلاح نفس). امام سجاد در حدیث شبلی، این مراحل را در قالب معنای باطنی مناسک حج آموزش می‌دهد و تأکید می‌کند که حج واقعی زمانی انسان‌ساز است که با این مراقبت‌های اخلاقی همراه باشد.

حدیث شبلی و ترجمه

لَما رَجَعَ مَولانا زَیْنُ العابِدینَ ( ع) مِن الحَجِّ اسْتَقْبَلَهُ الشِبْلیُّ.

فَقالَ ( ع) له: حَجَجْتَ یا شِبلیُّ؟ قالَ: نَعَمْ یا ابْنَ رَسُولِ اللّه‏ِ. فَقال ( ع ) : اَنَزَلْتَ المیقاتَ وَ تَجَرَّدْتَ عَنْ مَخِیطِ الثِّیابِ وَ اغْتسَلْتَ؟ قالَ: نَعَم. قالَ ( ع) : فَحینَ نَزَلْتَ المیقاتَ نَوَیْتَ اَنَّکَ خَلَعْتَ ثَوْبَ الْمَعْصِیَةِ وَ لَبِسْتَ ثَوْبَ الطاعَة؟» قالَ: لا قالَ ( ع) : فَحینَ تَجَرَّدْتَ عَنْ مَخِیطِ ثِیابِکَ نَوَیْتَ اَنَّکَ تَجَرَّدْتَمِنَ الِّریاء وَ النِّفاقِ وَ الدُّخُولِ فی الشُّبَهاتِ؟ قالَ: لا قالَ ( ع) : فَحینَ اغْتَسَلْتَ نَویْتَ اَنَّکَ اغْتَسَلْتَ مِنَ الْخَطایا وَ الذُّنُوبِ؟ قالَ: لا. قالَ: قالَ فما نَزَلْتَ المیقاتَ وَ لا تَجَرَّدْتَ عَن مَخیطِ الثِّیابِ وَ لا اغْتَسَلْتَ «ثُمَّ قالَ ( ع ) : تَنَظَّفْتَ وَ اَحْرَمْتَ وَ عَقَدْتَ بِالْحَجِّ؟ قالَ: نَعَم. قالَ ( ع) فَحینَ تَنَظَّفْتَ وَ اَحْرَمْتَ وَ عَقَدْتَ الْحَجَّ نَوَیْتَ اَنَّکَتَنَظَّفْتَ بِنُورِ التَّوْبَةِ الْخالِصَةِ للّه‏ِ تَعالی؟ قالَ: لا قالَ ( ع ) : فحِینَ اَحْرَمْتَ نَوَیْتَ اَنَّکَ حَرَّمْتَ عَلی نَفْسِکَ کلَّ مُحَرَّمٍ حَرَّمَه اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ؟ قالَ: لا قالَ ( ع) : فَحینَ عَقَدْتَ الْحَجَّ نَوَیْتَ اَنَّکَ قَدْ حَلَلْتَ کُلَّ عَقْدٍ لِغَیْرِ اللّه‏ِ؟ قالَ: لا قالَ لَهُ ( ع) : ما تَنَظَّفْتَ وَ لا اَحْرَمْتَ وَ لا عَقَدْتَ الْحَجَّ.» قالَ لَهُ ( ع ) : اَدَخَلْتَ المِیقاتَ وَصَلَّیْتَ رَکْعَتَیِ الاِحْرامِ وَ لَبَّیْتَ؟ قالَ: نَعَمْ. قالَ ( ع ) : فَحینَ دَخَلْتَ المِیقاتَ نَوَیْتَ اَنَّکَ بِنِیَّةِ الزِّیارَةِ؟ قالَ: لا قالَ (ع) : فحینَ صَلَّیْتَ الرَّکْعَتَینِ نَوَیْتَ اَنَّکَ تَقَرَّبْتَ اِلَیاللّه‏ بِخَیْرِ الاَْعْمالِ مِنَ الصَّلاةِ وَ اَکْبَرِ حَسَناتِالْعِبادِ؟ قالَ: لا. قالَ ( ع) : فَحینَ لَبَّیْتَ نَوَیْتَ اَنَّکَ نَطَقْتَ للّه‏ِ سُبْحانَهُ بِکُلِّ طاعَةٍ وَ صَمَتَّ عَنْ کُلِّ مَعْصِیَةٍ؟ قالَ: لا.

قالَ لَهُ ( ع ) : ما دَخَلْتَ المِیقاتَ وَ لا صَلَّیْتَ وَ لا لَبَّیْتَ.»

لَما رَجَعَ مَولانا زَیْنُ العابِدینَ ( ع) مِن الحَجِّ اسْتَقْبَلَهُ الشِبْلیُّ.

فَقالَ ( ع) له: حَجَجْتَ یا شِبلیُّ؟ قالَ: نَعَمْ یا ابْنَ رَسُولِ اللّه‏ِ. فَقال ( ع ) : اَنَزَلْتَ المیقاتَ وَ تَجَرَّدْتَ عَنْ مَخِیطِ الثِّیابِ وَ اغْتسَلْتَ؟ قالَ: نَعَم. قالَ ( ع) : فَحینَ نَزَلْتَ المیقاتَ نَوَیْتَ اَنَّکَ خَلَعْتَ ثَوْبَ الْمَعْصِیَةِ وَ لَبِسْتَ ثَوْبَ الطاعَة؟» قالَ: لا قالَ ( ع) : فَحینَ تَجَرَّدْتَ عَنْ مَخِیطِ ثِیابِکَ نَوَیْتَ اَنَّکَ تَجَرَّدْتَمِنَ الِّریاء وَ النِّفاقِ وَ الدُّخُولِ فی الشُّبَهاتِ؟ قالَ: لا قالَ ( ع) : فَحینَ اغْتَسَلْتَ نَویْتَ اَنَّکَ اغْتَسَلْتَ مِنَ الْخَطایا وَ الذُّنُوبِ؟ قالَ: لا. قالَ: قالَ فما نَزَلْتَ المیقاتَ وَ لا تَجَرَّدْتَ عَن مَخیطِ الثِّیابِ وَ لا اغْتَسَلْتَ «ثُمَّ قالَ ( ع ) : تَنَظَّفْتَ وَ اَحْرَمْتَ وَ عَقَدْتَ بِالْحَجِّ؟ قالَ: نَعَم. قالَ ( ع) فَحینَ تَنَظَّفْتَ وَ اَحْرَمْتَ وَ عَقَدْتَ الْحَجَّ نَوَیْتَ اَنَّکَتَنَظَّفْتَ بِنُورِ التَّوْبَةِ الْخالِصَةِ للّه‏ِ تَعالی؟ قالَ: لا قالَ ( ع ) : فحِینَ اَحْرَمْتَ نَوَیْتَ اَنَّکَ حَرَّمْتَ عَلی نَفْسِکَ کلَّ مُحَرَّمٍ حَرَّمَه اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ؟ قالَ: لا قالَ ( ع) : فَحینَ عَقَدْتَ الْحَجَّ نَوَیْتَ اَنَّکَ قَدْ حَلَلْتَ کُلَّ عَقْدٍ لِغَیْرِ اللّه‏ِ؟ قالَ: لا قالَ لَهُ ( ع) : ما تَنَظَّفْتَ وَ لا اَحْرَمْتَ وَ لا عَقَدْتَ الْحَجَّ.» قالَ لَهُ ( ع ) : اَدَخَلْتَ المِیقاتَ وَصَلَّیْتَ رَکْعَتَیِ الاِحْرامِ وَ لَبَّیْتَ؟ قالَ: نَعَمْ. قالَ ( ع ) : فَحینَ دَخَلْتَ المِیقاتَ نَوَیْتَ اَنَّکَ بِنِیَّةِ الزِّیارَةِ؟ قالَ: لا قالَ (ع) : فحینَ صَلَّیْتَ الرَّکْعَتَینِ نَوَیْتَ اَنَّکَ تَقَرَّبْتَ اِلَیاللّه‏ بِخَیْرِ الاَْعْمالِ مِنَ الصَّلاةِ وَ اَکْبَرِ حَسَناتِالْعِبادِ؟ قالَ: لا. قالَ ( ع) : فَحینَ لَبَّیْتَ نَوَیْتَ اَنَّکَ نَطَقْتَ للّه‏ِ سُبْحانَهُ بِکُلِّ طاعَةٍ وَ صَمَتَّ عَنْ کُلِّ مَعْصِیَةٍ؟ قالَ: لا.

قالَ لَهُ ( ع ) : ما دَخَلْتَ المِیقاتَ وَ لا صَلَّیْتَ وَ لا لَبَّیْتَ.»
شبلى به حج رفته بود و پس از انجام اعمال حج به حضور امام سجاد علیه السّلام مشرّف شد، امام علیه السّلام از وى پرسید: اى شبلى حج گذاردى؟

شبلى: آرى یا ابن رسول اللّه.

امام علیه السّلام: زمانى ‏که به میقات فرود آمدى آیا نیّت کردى که جامه معصیت را از خود بدر آوردى و جامه طاعت پوشیدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: زمانی ‏که از جامه خود برهنه شدى آیا نیّت کردى که از ریاء و نفاق برهنه شدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: زمانى که غسل کردى آیا نیّت کردى خویشتن را از بدیها و گناهها شست‏شو دادى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آیا خویشتن را پاکیزه کردى و احرام بستى و عقد وقت حج بستى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: زمانی که خود را پاکیزه کردى و عقد بستى آیا نیّت کردى که آنچه را خداوند متعالى حرام کرده است بر خویشتن حرام کنی؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: زمانى ‏که عقد حج بستى آیا نیّت کردى که هر عقدى براى غیر خداوند عزّ و جلّ است گشودى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: خویشتن را پاکیزه نکردى و احرام نبستى و عقد حج نبستى.

امام علیه السّلام فرمود: آیا داخل میقات شدى و تلبیه گفتى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: آنگاه که داخل میقات شدى آیا نیّت کردى که به نیّت زیارت داخل شدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که دو رکعت نماز گزاردى نیّت کردى که به خداوند متعال به بهترین اعمال و بزرگترین حسنات عباد که نماز است تقرب جستى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که تلبیه گفتى آیا نیّت کردى که براى خداوند به هر طاعتى گویا شدى و از معصیت او خود را باز داشتى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: در میقات داخل نشدى و نماز نخواندى و تلبیه نگفتى.

سپس امام علیه السّلام فرمود: آیا در حرم داخل شدى و کعبه را دیدى و نماز خواندى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: آنگاه که داخل حرم شدى آیا نیت کردى که بر خود هرگونه عیب اهل ملّت اسلام را حرام کرده ‏اى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که به مکه رسیدى و کعبه را دیدى و دانستى که آن خانه خدا است آیا قصد خداوند سبحان کردى و از غیر او بریدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: پس نه داخل مکّه شدى و نه داخل حرم.

سپس امام علیه السّلام فرمود: آیا طواف بیت را بجاى آوردى و ارکان را مسّ کردى و عمل سعى را انجام دادى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: آنگاه که سعى کردى آیا نیّت کردى که از همه گریختى و به سوى خداوند فرار کردى، و صدق این نیّتت را علام الغیوب شناخت؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: نه طواف بیت کردى و نه سعى بجا آوردى.

سپس امام علیه السّلام فرمود: آیا در مقام ابراهیم علیه السّلام وقوف کردى و در آن مقام دو رکعت نماز گزاردى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام در این هنگام صیحه ‏اى برآورد که نزدیک بود از دنیا مفارقت کند سپس فرمود: آه‏ آه کسى که به مقام قرب رسیده و با خدا مصافحه کرده کجا است.

حق تعالى با آن عظمت و جلال مسکینى را به این مقام برساند آیا جایز است بر او که حرمت چنین پروردگار مهربان را ضایع کند؟ هرگز چنین نیست که کسى با خدا مصافحه کند بعد از آن مخالفت او را جایز داند.

پس از آن فرمود: آنگاه که در مقام ابراهیم ایستادى آیا نیّت کردى که بر انجام هر طاعت ایستادى، و پشت به هر معصیت کردى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز گزاردى آیا نیّت کردى که چون نماز ابراهیم علیه السّلام نماز گزارى؟ و به نمازت بینى شیطان را به خاک مالیدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: در مقام نایستادى و در آن نماز نخواندى.

پس از آن فرمود: آیا بالاى چاه زمزم برآمدى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: آنگاه که بر بالاى چاه زمزم برآمدى آیا نیّت کردى که بر طاعت برآمدى و چشمت را از معصیت پوشاندى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: پس بر چاه زمزم برنیامدى و از آن ننوشیدى.

پس از آن فرمود: آیا سعى میان صفا و مروه را بجاى آوردى و در میان آن دو مشى و تردّد داشتى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: از سعى میان صفا و مروه آیا نیّت کردى که در میان خوف و رجایى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: پس نه سعى کردى و نه مشى و تردد بین صفا و مروه. پس از آن فرمود: آیا از مکّه خارج شدى و به منى رفتى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: به منى رفتى آیا نیت کردى که مردم را از زبان و دل و دست خود ایمن گردانیدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: پس به منى نرفتى.

بعد از آن امام علیه السّلام فرمود: آیا در موقف عرفه وقوف کردى؟ و بر جبل الرحمة برآمدى؟ و شناختى و خداوند متعالى را در جبل الرحمة و جمرات خواندى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: در موقف عرفه آیا معرفت حق سبحانه و تعالى و اطلاع او را بر سرائر و قلب خود شناختى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: بر جبل الرحمة که بالا رفته‏اى آیا نیت کرده ‏اى که خداوند هر مؤمن و مؤمنه را رحمت می کند؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آیا به مزدلفه (مشعر) رفتى؟ و از آنجا سنگ‏ریزه ‏ها از زمین برکندى؟ و به مشعر الحرام مرور کردى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: آنگاه که در مزدلفه مشى می کردى و از آن سنگ‏ریزه‏ها برمی کندى آیا نیت کردى که هر معصیت و جهل را از خود برکندى و هر علم و عمل را در خود نشاندى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: به مشعر الحرام مرور کردى آیا نیت کردى که شعائر اهل تقوى و اهل خوف را شعار قلب خود قرار دادى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: در مزدلفه مشى نکردى، و آن سنگ‏ریزه ‏ها برنداشتى، و به مشعر الحرام مرور نکردى.

پس از آن امام علیه السّلام فرمود: در منى نماز گذاردى؟ و رمى جمره کردى؟ و حلق رأس (سر تراشیدن) را انجام دادى؟ و فدیه قربانى خود را ذبح کردى؟ و در مسجد خیف نماز خواندى؟ و به مکّه بازگشتى؟ و طواف افاضه بجاى آوردى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: آنگاه به منى رسیدى و رمى جمره‏ها کردى آیا نیّت کردى که به مطلب خود رسیدى و هرگونه حاجت تو برآورده شده است؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه سر تراشیدى آیا نیت کردى که از پلیدیها پاک شدى و از هر گناه و بدعاقبتى که بنى آدم را است بدر آمدى مثل آن روزى شدى که از مادر متولّد شدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که در مسجد خیف نماز خواندى آیا نیّت کردى که نترسى مگر از خدا و امیدوار نباشى مگر به رحمت او؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که قربانى خود را ذبح کردى آیا نیت کردى که طمع را سر بریدى و به ابراهیم علیه السّلام به ذبح فرزندش اقتدا کردى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که به مکّه بازگشت کردى و طواف افاضه بجاى آوردى آیا نیّت کردى که افاضه (کوچ کردن) به رحمت خدا کردى و به طاعت او بازگشت کردى و بسوى او تقرّب جستى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام فرمود: به منى نرسیدى، و رمى جمره ‏ها نکردى، و حلق رأس انجام ندادى، و قربانی ات را ذبح نکردى، و در مسجد خیف نماز نگذاردى، و طواف افاضه بجاى نیاوردى، و بسوى خداوند تقرب نجستى، چه اینکه تو حج نکردى.

پس شبلى از تفریط حجّش به ندبه و زارى افتاد و پیوسته آداب حج می ‏آموخت تا سال دیگر از روى معرفت و یقین حج بگذارد.

شبلى به حج رفته بود و پس از انجام اعمال حج به حضور امام سجاد علیه السّلام مشرّف شد، امام علیه السّلام از وى پرسید: اى شبلى حج گذاردى؟

شبلى: آرى یا ابن رسول اللّه.

امام علیه السّلام: زمانى ‏که به میقات فرود آمدى آیا نیّت کردى که جامه معصیت را از خود بدر آوردى و جامه طاعت پوشیدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: زمانی ‏که از جامه خود برهنه شدى آیا نیّت کردى که از ریاء و نفاق برهنه شدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: زمانى که غسل کردى آیا نیّت کردى خویشتن را از بدیها و گناهها شست‏شو دادى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آیا خویشتن را پاکیزه کردى و احرام بستى و عقد وقت حج بستى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: زمانی که خود را پاکیزه کردى و عقد بستى آیا نیّت کردى که آنچه را خداوند متعالى حرام کرده است بر خویشتن حرام کنی؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: زمانى ‏که عقد حج بستى آیا نیّت کردى که هر عقدى براى غیر خداوند عزّ و جلّ است گشودى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: خویشتن را پاکیزه نکردى و احرام نبستى و عقد حج نبستى.

امام علیه السّلام فرمود: آیا داخل میقات شدى و تلبیه گفتى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: آنگاه که داخل میقات شدى آیا نیّت کردى که به نیّت زیارت داخل شدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که دو رکعت نماز گزاردى نیّت کردى که به خداوند متعال به بهترین اعمال و بزرگترین حسنات عباد که نماز است تقرب جستى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که تلبیه گفتى آیا نیّت کردى که براى خداوند به هر طاعتى گویا شدى و از معصیت او خود را باز داشتى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: در میقات داخل نشدى و نماز نخواندى و تلبیه نگفتى.

سپس امام علیه السّلام فرمود: آیا در حرم داخل شدى و کعبه را دیدى و نماز خواندى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: آنگاه که داخل حرم شدى آیا نیت کردى که بر خود هرگونه عیب اهل ملّت اسلام را حرام کرده ‏اى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که به مکه رسیدى و کعبه را دیدى و دانستى که آن خانه خدا است آیا قصد خداوند سبحان کردى و از غیر او بریدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: پس نه داخل مکّه شدى و نه داخل حرم.

سپس امام علیه السّلام فرمود: آیا طواف بیت را بجاى آوردى و ارکان را مسّ کردى و عمل سعى را انجام دادى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: آنگاه که سعى کردى آیا نیّت کردى که از همه گریختى و به سوى خداوند فرار کردى، و صدق این نیّتت را علام الغیوب شناخت؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: نه طواف بیت کردى و نه سعى بجا آوردى.

سپس امام علیه السّلام فرمود: آیا در مقام ابراهیم علیه السّلام وقوف کردى و در آن مقام دو رکعت نماز گزاردى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام در این هنگام صیحه ‏اى برآورد که نزدیک بود از دنیا مفارقت کند سپس فرمود: آه‏ آه کسى که به مقام قرب رسیده و با خدا مصافحه کرده کجا است.

حق تعالى با آن عظمت و جلال مسکینى را به این مقام برساند آیا جایز است بر او که حرمت چنین پروردگار مهربان را ضایع کند؟ هرگز چنین نیست که کسى با خدا مصافحه کند بعد از آن مخالفت او را جایز داند.

پس از آن فرمود: آنگاه که در مقام ابراهیم ایستادى آیا نیّت کردى که بر انجام هر طاعت ایستادى، و پشت به هر معصیت کردى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز گزاردى آیا نیّت کردى که چون نماز ابراهیم علیه السّلام نماز گزارى؟ و به نمازت بینى شیطان را به خاک مالیدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: در مقام نایستادى و در آن نماز نخواندى.

پس از آن فرمود: آیا بالاى چاه زمزم برآمدى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: آنگاه که بر بالاى چاه زمزم برآمدى آیا نیّت کردى که بر طاعت برآمدى و چشمت را از معصیت پوشاندى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: پس بر چاه زمزم برنیامدى و از آن ننوشیدى.

پس از آن فرمود: آیا سعى میان صفا و مروه را بجاى آوردى و در میان آن دو مشى و تردّد داشتى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: از سعى میان صفا و مروه آیا نیّت کردى که در میان خوف و رجایى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: پس نه سعى کردى و نه مشى و تردد بین صفا و مروه. پس از آن فرمود: آیا از مکّه خارج شدى و به منى رفتى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: به منى رفتى آیا نیت کردى که مردم را از زبان و دل و دست خود ایمن گردانیدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: پس به منى نرفتى.

بعد از آن امام علیه السّلام فرمود: آیا در موقف عرفه وقوف کردى؟ و بر جبل الرحمة برآمدى؟ و شناختى و خداوند متعالى را در جبل الرحمة و جمرات خواندى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: در موقف عرفه آیا معرفت حق سبحانه و تعالى و اطلاع او را بر سرائر و قلب خود شناختى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: بر جبل الرحمة که بالا رفته‏اى آیا نیت کرده ‏اى که خداوند هر مؤمن و مؤمنه را رحمت می کند؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آیا به مزدلفه (مشعر) رفتى؟ و از آنجا سنگ‏ریزه ‏ها از زمین برکندى؟ و به مشعر الحرام مرور کردى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: آنگاه که در مزدلفه مشى می کردى و از آن سنگ‏ریزه‏ها برمی کندى آیا نیت کردى که هر معصیت و جهل را از خود برکندى و هر علم و عمل را در خود نشاندى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: به مشعر الحرام مرور کردى آیا نیت کردى که شعائر اهل تقوى و اهل خوف را شعار قلب خود قرار دادى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: در مزدلفه مشى نکردى، و آن سنگ‏ریزه ‏ها برنداشتى، و به مشعر الحرام مرور نکردى.

پس از آن امام علیه السّلام فرمود: در منى نماز گذاردى؟ و رمى جمره کردى؟ و حلق رأس (سر تراشیدن) را انجام دادى؟ و فدیه قربانى خود را ذبح کردى؟ و در مسجد خیف نماز خواندى؟ و به مکّه بازگشتى؟ و طواف افاضه بجاى آوردى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: آنگاه به منى رسیدى و رمى جمره‏ها کردى آیا نیّت کردى که به مطلب خود رسیدى و هرگونه حاجت تو برآورده شده است؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه سر تراشیدى آیا نیت کردى که از پلیدیها پاک شدى و از هر گناه و بدعاقبتى که بنى آدم را است بدر آمدى مثل آن روزى شدى که از مادر متولّد شدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که در مسجد خیف نماز خواندى آیا نیّت کردى که نترسى مگر از خدا و امیدوار نباشى مگر به رحمت او؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که قربانى خود را ذبح کردى آیا نیت کردى که طمع را سر بریدى و به ابراهیم علیه السّلام به ذبح فرزندش اقتدا کردى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که به مکّه بازگشت کردى و طواف افاضه بجاى آوردى آیا نیّت کردى که افاضه (کوچ کردن) به رحمت خدا کردى و به طاعت او بازگشت کردى و بسوى او تقرّب جستى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام فرمود: به منى نرسیدى، و رمى جمره ‏ها نکردى، و حلق رأس انجام ندادى، و قربانی ات را ذبح نکردى، و در مسجد خیف نماز نگذاردى، و طواف افاضه بجاى نیاوردى، و بسوى خداوند تقرب نجستى، چه اینکه تو حج نکردى.

پس شبلى از تفریط حجّش به ندبه و زارى افتاد و پیوسته آداب حج می ‏آموخت تا سال دیگر از روى معرفت و یقین حج بگذارد.