آیه تبلیغ

از ویکی حج
نسخهٔ تاریخ ‏۷ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۳۸ توسط Jalalyaghmoori (بحث | مشارکت‌ها) (متن اصلی)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

آیه تبلیغ: آیه شصت و هفتم سوره مائده، متضمن ابلاغ ولایت و امامت علی بن ابی‌طالب7 در بازگشت از حجة الوداع

این آیه که در واپسین روزهای حیات رسول خدا9 نازل شد، به جهت داشتن واژه «بَلّغْ» به آیه تبلیغ معروف شده است.[۱] بر پایه این آیه، ایشان مأمور شد پیامی بسیار مهم را از سوی خداوند به مسلمانان ابلاغ کند و اگر در ابلاغ آن کوتاهی ورزد، رسالت خویش را به انجام نرسانده است. خداوند به وی اطمینان می‌دهد که او را از گزند و آسیب مردم حفظ کند: {یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغ مَا أُنزِلَ إِلَیكَ مِن رَبِّكَ وَإِن لَم تَفعَل فَمَا بَلَّغتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ یعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللهَ لا یهدِی القَومَ الكَافِرِینَ}. با نزول آیة وجوب حج (حجّ/22، 27) در سال دهم ق.[۲]، منادیانی از سوی رسول خدا9 اعلان کردند که ایشان عازم حج است.[۳] همین مطلب با پیک به مسلمانان دور از مدینه نیز اعلان شد.[۴] همچنین پیامبر9 در نامه‌ای به حضرت علی7 که از طرف ایشان به یمن فرستاده شده بود، از او خواست که همراه مسلمانان آن دیار به مکه بشتابد.[۵] شماری بسیار از مسلمانان[۶]، همسران پیامبر[۷] و حضرت فاطمه3 در این سفر با پیامبر9 همراه شدند.[۸] منابع تاریخی شمار جمعیت همراه با ایشان را در این سفر به اختلاف تا بیش از 124000 نفر ذکر کرده‌اند.[۹] در متون اسلامی، از این حج پیامبر9 به حَجَّة الوداع، حجة الاسلام، حجة الکمال و حجة التمام یاد شده است.[۱۰]

رسول خدا پس از گزاردن مناسک حج، روز چهاردهم ذی‌حجه، همراه دیگر مسلمانان مکه را ترک کرد و پنجشنبه هجدهم ذی‌حجه به منطقه غدیر خم، مکانی در جحفه، رسید. پنج ساعت از روز گذشته بود[۱۱] که آیه تبلیغ بر ایشان فرود آمد.[۱۲] رسول خدا9 در آن هوای بسیار گرم نیمروز پس از اقامه نماز ظهر در اجتماع عظیم مسلمانان بر فراز منبری که از جهاز شتران فراهم آمده بود[۱۳] خطبه‌ای خواند و از ادای وظیفه رسالت و نزدیکی رحلتش خبر داد. سپس به پاسداشت دو امانت ارزشمند، قرآن و عترت، سفارش کرد. آن‌گاه سه مرتبه فرمود: «أیها الناس! مَن أولی بِالمؤمنین مِنْ أنفُسِهم...؟»[۱۴]. حاضران در آن‌جا گفتند: خدا و رسولش آگاه‌ترند. پیامبر9 فرمود: «إنّ الله مولاىَ، و أنَا مَولَی المُؤمنین و انی اولی بهم من أنفسهم فَمَن كُنتُ مولاه فَهذا مولاه[۱۵]، ألا فَلیبَلِّغ الشاهد الغایب».[۱۶] در این هنگام، صحابه از جمله ابوبکر و‌ عمر بن خطاب، به علی7 تهنیت گفتند. هنوز جمعیت پراکنده نشده بود که جبرئیل فرود آمد و پیامبر را به نزول آیه اکمال و اتمام نعمت مژده داد: {الیومَ أَكمَلتُ لَكُم دِینَكُم وَأَتمَمتُ عَلَیكُم نِعمَتِی}. (مائده/5، 3)[۱۷] بر پایه روایتی، پیامبر9 به حضرت علی7 فرمود: پس از نزول آیه تبلیغ، اگر آنچه را که درباره ابلاغ ولایت تو امر شده بود، انجام نمی‌دادم، عملم تباه و نابود می‌شد.[۱۸] همه مفسران شیعه[۱۹] با تکیه بر روایت‌هایی[۲۰] از امامان معصوم: شأن نزول آیه تبلیغ را امامت و ولایت علی بن ابی‌‌طالب7 در واقعه غدیر دانسته‌اند؛ چنان‌که بسیاری از صحابه رسول خدا[۲۱]، مورخان[۲۲] و مفسران اهل‌ سنت نیز چنین گفته‌اند.

مؤلف کتاب الغدیر نام 30 تن از محدثان و مفسران سرشناس اهل‌ سنت را می‌آورد که شأن نزول آیه تبلیغ را ولایت و امامت علی بن ابی‌طالب7 در روز غدیر خم دانسته‌اند. از جمله آنان محمد بن جریر طبری مؤلف تفسیر جامع‌ البیان و تاریخ طبری است که کتاب الولایه را درباره حدیث غدیر نگاشته است. او از طریق زید بن ارقم نقل می‌کند که پیامبر در بازگشت از حجة الوداع در غدیر خم فرمود: خداوند آیه {یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغ مَا أُنزِلَ إِلَیكَ مِن رَّبِّكَ...} را بر من نازل کرد و جبرئیل به من فرمان داد تا در این مکان بایستم و به همگان اعلان کنم: «إنّ عَلىّ بنَ أبى طالب أخى وَ وَصیى و خَلیفَتى وَ الإمام بَعدى». سپس فرمود: خداوند جز به این خشنود نیست که ولایت علی را به شما تبلیغ کنم. خدا او را ولی و امام شما قرار داده و اطاعتش را بر همگان واجب و حکمش را بایسته و سخنش را حق قرار داده اس. کسی که با او مخالفت کند، ملعون؛ و آن که تصدیقش کند، برخوردار از رحمت است.[۲۳] پس از او مفسران دیگر همچون ابواسحاق ثعلبی[۲۴] در تفسیر الکشف و البیان و واحدی نیشابوری[۲۵] در کتاب اسباب النزول و حاکم حسکانی[۲۶] مؤلف شواهد التنزیل و جلال ‌الدین سیوطی[۲۷] مؤلف تفسیر الدر المنثور و فخر رازی[۲۸] در تفسیر کبیر از طرق مختلف شأن نزول آیه تبلیغ را ولایت و امامت علی7 در حجة الوداع ذکر کرده‌اند.

برخی در توجیه شأن نزول این آیه گفته‌اند: کلمه «مولا» در حدیث «... مَن کُنت مَولاه فَهذا على مَولاه» در مقام امامت و ولایت نیست؛ بلکه به معنای دوست است.[۲۹] در پاسخ به این توجیه گفته شده است: سفارش به محبت و دوستی علی7 نیاز به این همه مقدمه و متوقف ساختن جمعیت در بیابان سوزان و گرفتن اعتراف‌های پیاپی ازآنان نداشت. افزون بر این، تأکید بر دوستی علی7 را بارها مردم از زبان پیامبر9 شنیده بودند و این آن قدر اهمیت نداشت که اگر رسول خدا9 آن را ابلاغ نمی‌کرد، رسالت خود را به انجام نرسانده باشد.[۳۰] در منابع تفسیری اهل‌ سنت، درباره سبب نزول آیه تبلیغ و مفهوم {بَلِّغ مَا أُنزِلَ إِلَیكَ} احتمال‌های دیگری مطرح شده است:

1. آیه تبلیغ در آغاز بعثت در مکه نازل شد و پیامبر9 را به اظهار[۳۱] و تبلیغ حقایق دین به همه مردم امر کرد.[۳۲] بر پایه برخی نقل‌ها، نزول آیه پس از اظهار رسالت و دعوت عمومی دانسته شده است. به موجب روایت‌هایی، ابوطالب در سال‌های آغازین بعثت برای محافظت از پیامبر9 مراقبانی از بنی‌هاشم گمارده بود. هنگامی‌که این آیه نازل شد، رسول خدا9 از ابوطالب خواست که برای او مراقبی قرار ندهد؛ زیرا خداوند او را از گزند جن و انس نگاهبانی خواهد کرد.[۳۳]

در نقد این نظر گفته شده است: همه مفسران باور دارند که سوره مائده/5 در اواخر عمر پیامبر در مدینه نازل شده[۳۴] و برخی نزول آن را در حجة الوداع دانسته‌اند.[۳۵] بر این اساس، احتمال نزول آیه تبلیغ در سال‌های نخست بعثت و عدم الحاق آن به سوره‌ای خاص در سالیان دراز، درست به نظر نمی‌رسد.[۳۶]

2. برخی دیگر از مفسران بر این باورند که آیه تبلیغ با توجه به سیاق آیات قبل و بعد، درباره اهل کتاب است و خداوند پیامبرش را مأمور به تبلیغ حقایق اسلام در برابر اهل کتاب می‌کند[۳۷] و مقصود از {مَا أُنزِلَ إِلَیكَ} در آیه،‌ حکم رجم و قصاص است که یهود در تورات و نصارا در انجیل آن را تغییر داده بودند.[۳۸]

در نقد این احتمال گفته شده است: از سیاق آیه تبلیغ، به ویژه جمله {وَالله یعصِمُکَ من النّاس} برمی‌آید ‌که پیامبر9 در این آیه، مأمور به تبلیغ امری مهم و خطیر بوده که با تبلیغ آن، بیم خطر بر جان ایشان یا دین اسلام وجود داشته است. اما وضعیت یهود آن روزگار در حجاز به گونه‌ای نبود که خطری از سوی آنان رسول خدا را تهدید کند تا مجوز تأخیر مأموریت الهی یا دست برداشتن از آن شود[۳۹]؛ زیرا آیه تبلیغ هنگامی نازل شد که اقتدار و شوکت یهود بر اثر جنگ‌های بنی‌قریظه و خیبر و تبعید شماری از آنان (احزاب/ 33، 26-27؛ حشر/59، 2-3) از میان رفته بود و مسیحیان نیز در عربستان، به ویژه مدینه، دارای قدرت نبودند. از این رو، یهود و نصارا در اواخر زندگی رسول خدا، به عنوان اقلیت دینی جزیه می‌پرداختند.[۴۰] نیز اگر سیاق آیه تبلیغ با آیات قبل و بعد یکسان باشد، پیامی که در آیه تبلیغ، رسول خدا مأمور به آن شده همان چیزی است که در آیه بعد آمده است: {قُل یا أَهلَ الكِتَابِ لَسْتُم عَلَى شَیءٍ حَتَّى تُقِیمُوا التَّورَاةَ وَالإنجِیلَ...}. (مائده /5، 68) در این آیه تکلیف طاقت‌فرسایی به اهل کتاب نشده تا رسول خدا در ابلاغ آن احساس خطر کند.[۴۱] پیامبر9 در سال‌های نخست بعثت، مأمور مبارزه با شرک و بت‌پرستی و دعوت به توحید در میان مشرکان متعصب قریش بود که بسیار خطرناک‌تر از اهل کتاب بودند؛ اما رسول خدا هیچ گاه در انجام مأموریت خویش احساس خطر نمی‌کرد تا خداوند به او وعده محافظت از خطر مشرکان را بدهد.[۴۲] از محتوای آیه و شأن نزول آن برمی‌آید که سیاق آیه تبلیغ با سیاق آیات قبل و بعد از آن یکسان نیست؛ بلکه این آیه دربردارنده پیامی مهم و مستقل است.

برخی مفسران اهل‌ سنت سخنانی دیگر درباره سبب نزول این آیه ذکر نموده‌اند. فخر رازی و دیگران بیش از 10 قول در این زمینه نقل کرده‌اند.[۴۳]

منابع

الاحتجاج: ابومنصور الطبرسی (م.520ق.)، به كوشش سید محمد باقر، دار النعمان، 1386ق؛ اسباب النزول: الواحدی (م.468ق.)، قاهره، الحلبی و شركاه، 1388ق؛ الامالی: الصدوق (م.381ق.)، قم، البعثه، 1417ق؛ بحار الانوار: المجلسی (م.1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛ البدایة و النهایه: ابن كثیر (م.774ق.)، به كوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق؛ تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوك): الطبری (م.310ق.)، به كوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1403ق؛ تاریخ مدینة دمشق: ابن عساكر (م.571ق.)، به كوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛ تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق؛ التبیان: الطوسی (م.460ق.)، به كوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ التحریر و التنویر: ابن عاشور (م.1393ق.)، مؤسسة التاریخ؛ تفسیر ابن ابی‌حاتم (تفسیر القرآن العظیم): ابن ابی‌حاتم (م.327ق.)، به كوشش اسعد محمد، بیروت، المكتبة العصریه، 1419ق؛ تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن كثیر (م.774ق.)، به كوشش شمس ‌الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق؛ التفسیر الحدیث: محمد عزّة دروزه (م.1404ق.)، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1421ق؛ تفسیر العیاشی: العیاشی (م.320ق.)، به كوشش رسولی محلاتی، تهران، المكتبة العلمیة الاسلامیه؛ تفسیر القمی: القمی (م.307ق.)، به كوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق؛ التفسیر الكبیر: الفخر الرازی (م.606ق.)، قم، دفتر تبلیغات، 1413ق؛ تفسیر بغوی (معالم التنزیل): البغوی (م.510ق.)، به كوشش خالد عبدالرحمن، بیروت، دار المعرفه؛ تفسیر ثعلبی (الكشف و البیان): الثعلبی (م.427ق.)، به كوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1422ق؛ تفسیر قرطبی (الجامع لأحكام القرآن): القرطبی (م.671ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان: عبدالله محمود شحاته، بیروت، التاریخ العربی، 1423ق؛ جامع البیان: الطبری (م.310ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1412ق؛ الدر المنثور: السیوطی (م.911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق؛ دلائل النبوه: البیهقی (م.458ق.)، به كوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1405ق؛ روح المعانی: الآلوسی (م.1270ق.)، به كوشش علی عبدالباری، بیروت، 1415ق؛ روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م.554ق.)، به كوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375ش؛ زاد المسیر: ابن جوزی (م.597ق.)، به كوشش محمد عبدالرحمن، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛ السیرة الحلبیه: الحلبی (م.1044ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1400ق؛ السیرة النبویه: ابن كثیر (م.774ق.)، به كوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، 1418ق؛ السیرة النبویه: ابن هشام (م.8-213ق.)، به كوشش السقاء و دیگران، بیروت، المكتبة العلمیه؛ شواهد التنزیل: الحاكم الحسكانی (م.506ق.)، به كوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، 1411ق؛ عیون الاثر: ابن سید الناس (م.734ق.)، بیروت، دار القلم، 1414ق؛ الغدیر: الامینی (م.1390ق.)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1366ش؛ غرائب القرآن: نظام الدین النیشابوری (م.728ق.)، به كوشش زكریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق؛ الكافی: الكلینی (م.329ق.)، به كوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛ مجمع البیان: الطبرسی (م.548ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مكاتیب الرسول: احمدی میانجی، تهران، دار الحدیث، 1419ق؛ المنار: رشید رضا (م.1354ق.)، قاهره، دار المنار، 1373ق؛ مناقب آل ابی‌طالب: ابن شهر آشوب (م.588ق.)، به كوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، 1376ق؛ المیزان: الطباطبایی (م.1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق؛ نمونه: مكارم شیرازی و دیگران، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛ نور الثقلین: العروسی الحویزی (م.1112ق.)، به كوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، 1373ش؛ نهج الحق و كشف الصدق: العلامة الحلی (م.726ق.)، به كوشش الحسنی الارموی، قم، دار الهجره، 1407ق.

  1. نهج الحق، ص172؛ الغدیر، ج1، ص9؛ نمونه، ج5، ص4.
  2. جامع البیان، ج17، ص189؛ التبیان، ج7، ص309؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص308.
  3. الکافی، ج4، ص245؛ دلائل النبوه، ج5، ص433؛ البدایة و النهایه، ج5، ص127.
  4. بحار الانوار، ج21، ص396؛ مکاتیب الرسول، ج1، ص282.
  5. روض الجنان، ج7، ص63؛ مکاتیب الرسول، ج1، ص283.
  6. السیرة النبویه، ابن هشام، ج4، ص601؛ تاریخ طبری، ج2، ص401؛ عیون الاثر، ج2، ص342.
  7. تاریخ یعقوبی، ج2، ص109؛ البدایة و النهایه، ج5، ص131؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص308.
  8. السیرة النبویه، ابن هشام، ج4، ص602؛ تاریخ طبری، ج2، ص204؛ عیون الاثر، ج2، ص344.
  9. السیرة النبویه، ابن کثیر، ج2، ص154؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص308.
  10. السیرة النبویه، ابن هشام، ج4، ص606؛ البدایة و النهایه، ج5، ص125؛ الغدیر، ج1، ص9.
  11. تاریخ یعقوبی، ج2، ص112؛ الغدیر، ج1، ص10، 214.
  12. تفسیر ابن ابی حاتم، ج4، ص1172؛ اسباب النزول، ص135؛ الدر المنثور، ج2، ص298.
  13. الغدیر، ج1، ص10.
  14. تفسیر عیاشی، ج1، ص332؛ تاریخ دمشق، ج42، ص219؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص336.
  15. السیرة الحلبیه، ج3، ص336؛ تاریخ دمشق، ‌ج42، ص219.
  16. تفسیر عیاشی، ج1، ص334؛ الغدیر، ج1، ص11؛ المیزان، ج6، ص54.
  17. البدایة و النهایه، ج5، ص233؛ تاریخ دمشق، ج42، ص237-238.
  18. الامالی، ص584؛ نور الثقلین، ج1، ص654.
  19. تفسیر قمی، ج1، ص171؛ مجمع البیان، ج3-4، ص344؛ المیزان، ج6، ص48.
  20. الامالی، ص584؛ الاحتجاج، ج1، ص67-74؛ مناقب، ج2، ص224.
  21. التفسیر الکبیر، ج12، ص50؛ المیزان، ج6، ص59.
  22. تاریخ دمشق، ج42، ص237.
  23. الغدیر، ج1، ص214-223.
  24. تفسیر ثعلبی، ج4، ص92.
  25. اسباب النزول، ص135.
  26. شواهد التنزیل، ج1، ص250.
  27. الدر المنثور، ج2، ص298.
  28. التفسیر الکبیر، ج12، ص50.
  29. روح المعانی، ج3، ص234؛ المنار، ج6، ص465.
  30. نمونه، ج5، ص16.
  31. تفسیر بغوی، ج2، ص51؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص242؛ الدر المنثور، ج2، ص298.
  32. المنار، ج6، ص463، 467.
  33. اسباب النزول، ص135؛ زاد المسیر، ج2، ص301؛ الدر المنثور، ج2، ص298.
  34. زاد المسیر، ج2، ص301؛ التحریر و التنویر، ج5، ص151-152.
  35. التفسیر الحدیث، ج9، ص9.
  36. التحریر و التنویر، ج5، ص152.
  37. تفسیر مقاتل، ج1، ص492؛ جامع البیان، ج6، ص198؛ التفسیر الکبیر، ج12، ص50.
  38. التفسیر الکبیر، ج12، ص49.
  39. المیزان، ج6، ص42.
  40. المیزان، ج6، ص43.
  41. المیزان، ج6، ص42.
  42. المیزان، ج6، ص42.
  43. تفسیر ثعلبی، ج4، ص90؛ غرائب القرآن، ج2، ص616؛ التفسیر الکبیر، ج12، ص48.