کاربر:Ahmad/کارها
آیه ابلاغ: آیه تبلیغ
آیه اسراء: اسراء
ابن مسعود
- از نخستین مسلمانان و مهاجران حبشه، راوی حدیث، قاری و مفسر قرآن کریم، مدفون در بقیع
عبدالله بن مسعود بن غافل بن حبیب[۱] از تیره بنیمخزوم قریش است.[۲] از آن رو که به هُذَیل بن مدرکه از عرب عدنانی نسب میبرد، به هذلی مشهور بود.[۳] کنیهاش ابوعبدالرحمن[۴] و ابن ام عبد ثبت گشته؛ زیرا مادرش ام عبد بنت عبدودّ بن سواء از هذیل بود.[۵] بر پایه گزارشی، پیامبر۹ کنیه ابوعبدالرحمن را به او داد.[۶] به سبب همپیمانی پدرش با بنیزهره از تیرههای قریش، وی را «حلیف بنیزهره” خواندهاند.[۷] در وصف شمایل وی گفتهاند: قامتی کوتاه داشت و ساق پاهایش لاغر بود؛ به گونهای که چون به دستور پیامبر۹ بالای درختی رفت، نازکی پاهایش برخی را به خندهانداخت. رسول خدا۹ فرمود: «رِجْل عبدالله فی المیزان أثقَلُ مِن أُحُد»؛ «پای عبدالله در قیامت از کوه احد سنگینتر است».[۸] او در رفتارش به پیامبر تشبّه میورزید.[۹] برخی وی را نحیف دانسته و در وصفش گفتهاند: موی سر تا پشت گوش فرومیگذاشت و خضاب نمیکرد.[۱۰] نیز لباسش سفید، پاکیزه و خوشبو بود.[۱۱]
در زمان اسلام آوردن ابن مسعود اختلاف است. برخی او را ششمین پذیرنده اسلام دانسته و از این رو او را «سادس سته» گفتهاند.[۱۲] اما ابن اسحاق و برخی دیگر او را بیست و دومین اسلام آورنده شمردهاند.[۱۳] در نحوه اسلام او آمده است که هنگام چراندن گوسفندان، اعجازی از پیامبر گرامی۹ دید و مسلمان شد[۱۴] و از ایشان خواست که به او دانش بیاموزد. پیامبر فرمود: «إنّک لَغلام مُعَلَّم»؛ «تو پسری تعلیم یافتهای».[۱۵] با توجه به این گزارشها، اسلام آوردنش پیش از دعوت پیامبر۹ دردار ارقم بوده؛ چنانکه واقدی بدان اشاره دارد.[۱۶] ابن مسعود نخستین نومسلمانی بود که داوطلبانه سوره الرحمن را با صدای بلند بر مشرکان مکه خواند و به همین سبب قریش او را زیر ضرب و شتم گرفتند؛ ولی از تلاوت دست برنداشت تا خواندن آن آیات را به پایان رسانید.[۱۷]
او همراه مادرش که اسلام آورده بود، در منزل پیامبر۹ خدمت میکرد و در سفر و حضر همراه ایشان بود و به نگهداری لوازم شخصی او همچون جامه و کفش و فراهم آوردن بسترش اهتمام داشت.[۱۸] ازاین رو، او را «صاحب النعلین و السواک و الوساد» لقب دادهاند.[۱۹]
ابن مسعود را به سبب هجرت به حبشه و مدینه ذوالهجرتین گفتهاند.[۲۰] در هجرت دوم، برادرش عتبه نیز حضور داشت.[۲۱] در حبشه در بازاری به خرید و فروش اشتغال داشت.[۲۲] اما ابن اسحاق از ۱۰ مرد و چهار زن در هجرت اول نام میبرد که نام او در میانشان نیست.[۲۳] ابن حجر نیز تنها از حضور وی در هجرت دوم سخن گفته است.[۲۴] به نقلی وی در پی شایعه اسلام آوردن مکیان از حبشه بازگشت؛ اما برخلاف دیگران که با استفاده از قانون جوار یا مخفیانه در مکه ماندند[۲۵]، دیگر بار به حبشه بازگشت.[۲۶] پس از هجرت پیامبر۹ به یثرب، به آن شهر رفت و ایشان میان او و معاذ بن جبل[۲۷] یا زبیر بن عوام[۲۸] پیمان برادری برقرار کرد.[۲۹] ابن حجر برادری او را با زبیر در مکه دانسته و پس از هجرت از برادری او با سعد بن معاذ یاد کرده است.[۳۰] پیامبر جایگاه او و برادرش را در انتهای مسجدالنبی در خطه بنیزهره تعیین کرد.[۳۱] وی در مدینه کنار مسجد رسول خدا۹ خانه داشت و با مادر خود پیوسته به خانه پیامبر۹ آمد و شد میکرد؛ بدان حد که ابوموسی اشعری هنگام ورود به مدینه پنداشت که ابن مسعود و مادرش از اهل بیت هستند.[۳۲]
ابن مسعود در همه غزوههای رسول خدا۹ حاضر بود.[۳۳] در جنگ بدر ابوجهل را به دست خویش کشت. پیامبر۹ که از کشته شدن ابوجهل خشنود شده بود، شمشیر او را به ابن مسعود بخشید.[۳۴] از گفتوگوی وی با ابوسلمه بر سر کشتن ابوجهل گزارشی در دست است[۳۵] که نخست ابوسلمه آن را باور نداشت؛ ولی با توضیح او آن را پذیرفت. ابن عباس وی را از اندک یاران پیامبر۹ میداند که در جنگ اُحد در کنار پیامبر پایداری کردند.[۳۶] او در غزوه حدیبیه، اعجاز رسول خدا۹ و نیز گم شدن ناقه ایشان را گزارش کرده است.[۳۷] گویند: پیامبر به او بشارت بهشت داده است.[۳۸]
ابن مسعود پس از رحلت پیامبر۹: درباره رویکرد او در برابر سقیفه، گزارشها متفاوتند. شیخ صدوق او را از ۱۲ نفری دانسته که خلافت ابوبکر را نپذیرفتند.[۳۹] نیز علی۷ به سبب حضور در نماز بر جنازه حضرت زهرا۳ او را ستایش کرد.[۴۰] در دوره خلفا به همکاری با آنان روی آورد و در نبردهای ردّه شرکت جست.[۴۱] به نقل سیف بن عمر، او محافظت از غنایم یرموک را بر عهده داشت.[۴۲]
ابن مسعود در زمان عمر در فتح شام و حِمْص شرکت داشت. همو خبر فتح حمص و خمس غنایم را از سوی ابوعبیده به مدینه آورد.[۴۳] در سال ۲۱ق. همراه عمار که از جانب خلیفه دوم به حکمرانی کوفه منصوب شده بود، برای نظارت بر بیت المال و قضاوت به کوفه فرستاده شد[۴۴] و مدتی نیز در مداین به تعلیم فقه و قرآن پرداخت.[۴۵] گویند: مقرری سالانه او ۶۰۰۰ درهم بود و سپس به ۱۵۰۰۰ درهم افزایش یافت.[۴۶] برخی مشاجره میان عمار و او را سبب عزل عمار از حکمرانی کوفه دانستهاند.[۴۷]
پس از خلافت عثمان، زمینی با دو نهر در عراق به او واگذار شد.[۴۸] هنگامیکه عثمان سعد بن ابیوقاص را از حکمرانی کوفه عزل کرد و به جای او ولید بن عقبه را برگزید که در قرآن فاسق نامیده شده و خدا به پیامبر فرمان داد به او اعتماد نکند، ابن مسعود که به فرمان عثمان کلید بیت المال را به ولید سپرد، به حکمرانی وی اعتراض کرد. ولید به عثمان نوشت که ابن مسعود مردم را بر ضدّ او تحریک میکند.[۴۹] در پی این درگیری و شکایت، عثمان، ابن مسعود را به مدینه فراخواند.[۵۰] هنگامی که وی به مسجد پیامبر رسید، عثمان بر منبر بود. عثمان با دیدن عبدالله، او را به حشرهای کثیف تشبیه کرد و پس از اهانت به او دستور داد از مسجد پیامبر بیرونش افکنند. غلام عثمان یا عبدالله بن زمعه این فرمان را با خشونت بسیار اجرا کرد؛ به گونهای که دندههای ابن مسعود شکست. امام علی۷ و عایشه به این رفتار عثمان اعتراض کردند.[۵۱] ابن مسعود درخواست کرد تا برای جهاد با کافران به شام برود؛ اما عثمان به توصیه مروان اجازه نداد او از مدینه بیرون رود؛ با این استدلال که وی هر جا رود، مردم را ضدّ عثمان تحریک خواهد کرد؛ چنانکه در کوفه همین کار را انجام داده بود.[۵۲] به دستور عثمان، مقرری او از بیت المال دو سال قطع شد.[۵۳] اختلاف او با عثمان عوامل دیگر نیز داشت؛ از جمله آن که وی دستور عثمان را در انحصاری شمردن مصحف زید بن ثابت، نپذیرفت؛ زیرا او مصحف و قرائت خود را صحیحتر از زید میدانست و میگفت: آنگاه که زید با کودکان مکه بازی میکرد، من۷۰ سوره قرآن را از زبان پیغمبر حفظ کرده بودم.[۵۴]
ابن مسعود همراه گروهی بر جنازه ابوذر در ربذه که عثمان او را به آنجا تبعید کرده بود، حاضر شد و پس از غسل و کفن وی، بر او نماز گزارد.[۵۵] نیز میان او و سعد بن ابیوقاص، حکمران وقت کوفه، که وام خود را به بیت المال نمیپرداخت، بگومگویی رخ داد. چون این خبر به عثمان رسید، سعد را عزل کرد و بر ابن مسعود نیز خشم گرفت.[۵۶] وی هنگام مرگ از عثمان خشمگین بود و در عیادت عثمان از خود، از خدا خواست تا حقش را از وی بازستاند.[۵۷] از این رو، به عمار وصیت کرد مخفیانه به خاک سپرده شود تا عثمان بر او نماز نگزارد. عمار به سفارش او عمل کرد و بر وی نماز گزارد.[۵۸] جفای عثمان بر او را سبب کینهورزی قبیلهاش هذیل و بنیزهره با عثمان دانستهاند.[۵۹] بر پایه برخی گزارشها، زبیر بر او نماز گزارد و وصی وی زبیر و فرزندش عبدالله بودند که سرپرستی خانواده و ازدواج دخترانش را عهدهدار شدند.[۶۰] گفتهاند شصت و اندی سال زیست و به سال ۳۲ یا ۳۳ق. درگذشت.[۶۱]
خانه ابن مسعود در جهت شمالی مسجد پیامبر در همسایگی خانه ابوالغیث بن مغیره، نواده عبدالرحمن بن عوف، قرار داشت ودار القراء خوانده میشد.[۶۲] بخشی از این خانه در روزگار عبدالملک بن مروان (حکومت: ۶۰-۸۵ق.) و بخشی دیگر در دوران ولید بن عبدالملک (حکومت: ۸۵-۹۵ق.) به دست حاکم مدینه، عمر بن عبدالعزیز، ویران و به مسجد پیامبر افزوده شد. در سال ۱۶۱ق. مهدی عباسی به جعفر بن سلیمان دستور داد مسجد را وسعت بخشد. بدین سان، مسجد به سوی شمال گسترش یافت و خانه ابن مسعود کاملا در محدوده مسجد جای گرفت.[۶۳] اکنون جای دقیق این خانه مشخص نیست.[۶۴] او در کوفه نیز کنار مسجد خانهای داشت.[۶۵]
منزلت و جایگاه ابن مسعود: اهل سنت بر فضل و جلالت قدر او اتفاقنظر دارند و او را از عَشَره مُبَشَّره میدانند.[۶۶] دانشوران شیعه درباره وی اتفاقنظر ندارند. برخی در شیعه بودن او تردید کردهاند، با استناد به ادلهای از جمله روایت منقول از فضل بن شاذان در مورد «مخلط» (راویای که صحیح و ناصحیح را نقل میکند) بودن ابن مسعود[۶۷] و نیز فتاوای فقهی وی و تخطئهاش در برخی روایتها و ترجیح قرائت ابی بن کعب بر قرائت او از جانب امام صادق۷.[۶۸] اینان روایتهای صدوق را ضعیف دانستهاند که ابن مسعود را از ۱۲ مخالف ابوبکر شمرده و به نقل او از پیامبر۹ روایتی در معرفی امامان دوازدهگانه جانشین ایشان آورده است. نیز اینان برآنند که فرض محبتورزی وی با اهل بیت، با مخلط بودنش منافات ندارد.[۶۹] گروهی دیگر با استناد به برخی منابع، وی را توثیق کردهاند؛ زیرا ابن قولویه در کامل الزیارات از او نقل کرده است.[۷۰] به هر روی، در آثار امامیه از ابن مسعود همواره به عنوان یکی از بزرگان صحابه به احترام یاد و به روایتهای او به ویژه احادیثش در تأیید فضیلتهای اهل بیت: توجه شده است.[۷۱]
جایگاه علمی ابن مسعود: ابن مسعود در برخی از مناسبتهای نزول قرآن حضور داشت.[۷۲] وی از زمان پیامبر۹ تعلیم قرآن را آغاز کرد و یکی از چهار تنی بود که ایشان فراگرفتن قرآن را از آنان سفارش کرد.[۷۳] البته معنای این سخن ایشان انحصار یادگیری قرآن از این چهار نفر نیست؛ زیرا در روایتها، امام علی۷ عالمترین فرد امت به قرآن معرفی شده است.[۷۴] ابن مسعود از نخستین حافظان و مشهورترین قاریان و مفسران قرآن بودکه قرآن را همانگونه که نازل شده بود، تلاوت میکرد. وی در علم قرآن و ناسخ و منسوخ سرآمد و در میان صحابه به فضل، عقل و زهد مشهور بود.[۷۵]
۱. مصحف ابن مسعود: در جریان فراهم آوردن مصحف رسمی و محوسازی دیگر مصاحف در زمان عثمان، از نسخهای با عنوان مصحف ابن مسعود سخن به میان آمده که به آن توجهی نشده است. عثمان او را که در کوفه بود، امر کرد که مصحف خود را تحویل دهد تا همراه دیگر مصاحف محو گردد.گویا نخست ابن مسعود به این امر تن درنداد و در پی نامه عثمان به مدینه آمد و پس از شنیدن سخنان درشت، به فرمان عثمان مضروب شد.[۷۶] بر پایه برخی روایتها، مصحف وی سوزانده شد.[۷۷] اما بر پایه گزارشی، مصحف او در سدههای بعد در عراق یافت شده است.[۷۸] در سده سوم ق. فضل بن شاذان و در سده چهارم ق. ابن ندیم به نقل از فضل، نسخهای از مصحف وی را روایت کردهاند.[۷۹] مصحف او ۱۱۱ سوره داشت و به دلیل قرائت فاتحه در نمازها و اعتقاد وی به این که مُعَوَّذَتَین (فلق و ناس) ازتعویذات پیامبر۹ است، این مصحف فاقد فاتحه ومعوذتین بود.[۸۰]
۲. تفسیر: ابن مسعود در روزگار خود فردی آگاه به مفاهیم قرآن و اسباب نزول آیات شناخته میشد.[۸۱] او بخشی از تفسیر قرآن را از علی۷ فراگرفت[۸۲] و در دورههای بعد، آرای او را مفسران مذاهب گوناگون برگرفتهاند. سُدّی در تفسیر خود غالباً روایتهای او را نقل کرده است.[۸۳] ابن مسعود با تربیت شاگردانی چون علقمة بن قیس نخعی، اسود بن یزید نخعی، مسروق بن اجدع، و عبیدة بن عمرو سلمانی، مکتب تفسیری کوفه را پایهگذاری کرد[۸۴] که پس از مکتب تفسیری مکه مهمترین مکتب به شمار میآمد.
۳. حدیث: ابن مسعود که مدتی دراز در محضر پیامبر۹ بود، احادیثی فراوان از ایشان روایت کرده است که شمار آنها در کتب روایی به ۸۴۸ میرسد. از این میان، ۶۴ حدیث مورد اتفاق بخاری و مسلم، ۲۱ حدیث از منفردات بخاری و ۳۵ حدیث از منفردات مسلم است. او جز روایات مستقیم از پیامبر۹، برخی احادیث را از صحابه دیگر نقل کرده است.[۸۵] بسیاری از صحابه چون ابن عباس، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر، جابر بن عبدالله و نیز بسیاری از تابعین چون علقمه، ابووائل، اسود، مسروق، عبیده و قیس بن ابیحازم از او حدیث فراگرفتهاند.[۸۶] بسیاری از احادیث وی را در مسانید مختلف به ویژه مسند احمد بن حنبل میتوان یافت.[۸۷] یحیی بن محمد بن صاعد در اثری مستقل با عنوان مسند عبدالله بن مسعود احادیث او را گرد آورده است.[۸۸] نیز مزّی احادیث پراکنده وی در صحاح سته را گرد آورده و طبقهبندی کرده است.[۸۹]
احادیث ابن مسعود موضوعاتی متنوع چون فقه به ویژه نماز، و نیز زهد و اخلاق، تفسیر، تاریخ و سیره، و مَلاحِم و فِتَن را شامل میشود. میتوان او را از اندک صحابهای دانست که احادیث ملاحم و فتن را نقل کردهاند. از مشهورترین احادیث وی در این زمینه میتوان حدیث بشارت به مهدی۷ را یاد کرد که از طرق بسیاری روایت شده است.[۹۰] او احادیث فراوان از رسول خدا در فضیلتهای امیرمؤمنان علی۷ روایت کرده است که از پایههای باورهای شیعه به شمار میروند. احادیث سبقت اسلام علی۷، خلافت و ولایت، تقرب، حکمت، و قتال با ناکثین و مارقین و قاسطین از آن جملهاند که در صحاح ستّه و منابع معتبر نیز نقل شدهاند.[۹۱] مجلسی حدیثی را در ۱۸ صفحه با عنوان وصیة النبی إلی عبدالله بن مسعود از وی نقل کرده است.[۹۲]
۴. فقه و آموزش احکام: ابن مسعود به سبب آگاهی از احکام شرعی، در پایهگذاری مکتب فقهی کوفه نقشی بسزا داشت. او در شمار صحابهای بود که فتوا میدادند و مردم در مسائل فقهی به آنان رجوع میکردند.[۹۳] روایتهایی از او نقل شده که به یافتن حکم، تنها در کتاب و سنت سفارش نموده و به کارگیری رأی را نهی کرده است.[۹۴] شاید بتوان گفت مکاتب مختلف کوفه، خواه اصحاب رأی و خواه اصحاب حدیث، از او اثر پذیرفتهاند. مقدسی مهمترین دلیل حنفی شدن خود را اعتماد ابوحنیفه بر روایات حضرت علی۷ و ابن مسعود میداند.[۹۵]
ابن مسعود در حجگزاری به شیوه پیامبر۹ سخت پایبند بود و شروط حج پیامبر را گوشزد کرده، با بیان احادیثی از پیامبر گرامی۹ اعمال حج را تبیین میکرد. از او احادیثی درباره رمی جمرات و محل رمی و تعداد آن از پیامبر۹ نقل شده است.[۹۶] او با بدعتهای عثمان به مخالفت برخاست. از جمله درباره نماز چهار رکعتی عثمان در منا به او اعتراض کرد و سیره پیامبر۹، ابوبکر و عمر را یادآور شد.[۹۷] وی همیشه نمازهای چهار رکعتی را در منا دو رکعتی میگزارد. درباره خروج از عرفات و افاضه به مشعر در ایام خاص حج نیز میان آن دو اختلاف بود.[۹۸]
مادر ابن مسعود نیز از راویان حدیث پیامبر بود.[۹۹] عمر مقرری او را که از زنان مهاجر بود، ۱۰۰۰ درهم تعیین کرد.[۱۰۰] همسر وی، زینب بنت عبدالله ثقفیه، نیز راوی حدیث رسول خدا بود.[۱۰۱] او دو پسر به نام عبدالرحمن و ابوعبیده داشت.[۱۰۲] نواده ابن مسعود، قاسم بن عبدالرحمن، از قضات کوفه بود.[۱۰۳]
منابع
الاتقان: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، به کوشش دیب البغاء، دمشق،دار ابن کثیر، ۱۴۱۶ق؛ احسن التقاسیم: المقدسی البشاری (م.۳۸۰ق.)، قاهره، مکتبة مدبولی، ۱۴۱۱ق؛ الاحکام فی اصول الاحکام: ابن حزم الاندلسی (م.۴۵۶ق.)، به کوشش احمد شاکر، قاهره، زکریا یوسف، مطبعة العاصمه؛ الارشاد: المفید (م.۴۱۳ق.)، به کوشش آل البیت:، بیروت،دار المفید، ۱۴۱۴ق؛ الاستیعاب: ابن عبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت،دار الجیل، ۱۴۱۲ق؛ اسد الغابه: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت،دار الفکر، ۱۴۰۹ق؛ الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت،دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ انساب الاشراف: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت،دار الفکر، ۱۴۱۷ق؛ بحار الانوار: المجلسی (م.۱۱۱۰ق.)، بیروت،دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق؛ البدء و التاریخ: المطهر المقدسی (م.۳۵۵ق.)، بیروت،دار صادر، ۱۹۰۳م؛ البدایة و النهایه: ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت،دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت،دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق؛ تاریخ الامم و الملوک: الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت،دار احیاء التراث العربی؛ تاریخ الخمیس: حسین بن محمد الدیار بکری (م.۹۶۶ق.)، بیروت، مؤسسة شعبان، ۱۲۸۳ق؛ تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت،دار صادر، ۱۴۱۵ق؛ تحفة الاشراف: یوسف المزی (م.۷۴۲ق.)، به کوشش عبدالصمد، بیروت،دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق؛ التفسیر و المفسرون: الذهبی، قاهره،دار الکتب الحدیثه، ۱۳۹۶ق؛ التمهید فی علوم القرآن: معرفت، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق؛ التنبیه و الاشراف: المسعودی (م.۳۴۵ق.)، بیروت،دار صعب؛ تهذیب التهذیب: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، بیروت،دار الفکر، ۱۴۰۴ق؛ جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م.۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت،دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ الخصال: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق؛ دائرة المعارف تشیع: زیر نظر سید جوادی و دیگران، تهران، نشر شهید سعید محبی، ۱۳۷۵ق؛ دلائل النبوه: البیهقی (م.۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت،دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق؛ رجال کشی (اختیار معرفة الرجال): الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش میرداماد و رجائی، قم، آل البیت:، ۱۴۰۴ق؛ سعد السعود: ابن طاووس (م.۶۶۴ق.)، قم، الرضی، ۱۳۶۳ش؛ سنن الترمذی: الترمذی (م.۲۷۹ق.)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت،دار الفکر، ۱۴۰۲ق؛ سنن الدارمی: الدارمی (م.۲۵۵ق.)، احیاء السنة النبویه؛ سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق؛ السیرة النبویه: ابن هشام (م. ۲۱۸ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه؛ صحیح البخاری: البخاری (م.۲۵۶ق.)، بیروت،دار الفکر، ۱۴۰۱ق؛ صحیح مسلم: مسلم (م.۲۶۱ق.)، بیروت،دار الفکر؛ الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، بیروت،دار صادر؛ عبدالله بن مسعود: عبدالستار الشیخ، دمشق بیروت،دار القلم، ۱۴۰۲ق؛ عمدة القاری: العینی (م.۸۵۵ق.)، بیروت،دار احیاء التراث العربی؛ الغدیر: الامینی (م.۱۳۹۰ق.)، تهران،دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶ش؛ الغیبه: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش الطهرانی و ناصح، قم، المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱ق؛ فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، بیروت،دار المعرفه؛ الفتوح: ابن اعثم الکوفی (م.۳۱۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت،دار الاضواء، ۱۴۱۱ق؛ فتوح البلدان: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، بیروت،دار الهلال، ۱۹۸۸م؛ الفهرست: ابن الندیم (م.۴۳۸ق.)، به کوشش تجدد؛ الکافی: الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران،دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش؛ کامل الزیارات: ابن قولویه القمی (م.۳۶۸ق.)، به کوشش القیومی، قم، نشر الفقاهه، ۱۴۱۷ق؛ المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م.۴۰۵ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت،دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛ مسند احمد: احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بیروت،دار صادر؛ معجم رجال الحدیث: الخوئی (م.۱۴۱۳ق.)، بیروت، ۱۴۰۹ق؛ المغازی: الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق؛ مناقب آل ابیطالب: ابن شهر آشوب (م.۵۸۸ق.)، به کوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۷۶ق؛ المنتظم: ابن جوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت،دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق؛ موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنوره: احمد زکی یمانی، الفرقان، ۱۴۲۹ق؛ وفاء الوفاء: السمهودی (م.۹۱۱ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت،دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.
سید حسن قریشی
اَبواء
- قریهای در راه مدینه به مکه، مدفن مادر رسول خدا۹
اَبواء از اُبوَه بر وزن فَعلاء یا از بُوّ و بَوّ و بُوی بر وزن افعال، نام کوه[۱۰۴] و قریهای بزرگ[۱۰۵] و اکنون شهری کوچک است که در جنوب مدینه در نیمه راه مکه[۱۰۶] در فاصله حدود پنج روز راه از مدینه و هفت روز راه تا مکه قرار دارد.[۱۰۷] درباره وجه تسمیه آن، آرای مختلف است. برخی دلیل این نامگذاری را وباخیز بودن آن منطقه دانستهاند. البته در این صورت باید اوباء نام میگرفت نه ابواء؛ مگر بپذیریم که کلمه اوباء مقلوب گشته و به صورت ابواء درآمده است. به نظر ثابت بن ابیثابت لغوی، این واژه از «تبوّء» به معنای تجمع اشتقاق یافته و به سبب تجمع سیل در آنجا به این نام خوانده شده است.[۱۰۸]
به نقلی دیگر، بر اثر تجمع و منزل یافتن مردم در آن ناحیه، این نام را به آن دادهاند.[۱۰۹] یاقوت در این زمینه سخنان دیگر نیز آورده است.[۱۱۰] أبواء افزون بر موارد یاد شده، به معنای مردمی از نژادهای مختلف نیز هست.[۱۱۱] سرانجام یاقوت[۱۱۲] أخذ آن از «تبوّء» را ترجیح داده و دیگران[۱۱۳] نیز نظر او را پذیرفتهاند؛ زیرا این قریه محل تلاقی و جمع شدن سیلاب درههای منشعب از وادی ابواء و بسیاری از وادیهای دیگر[۱۱۴] از جمله دو وادی گسترده فَرع و قاحه بوده است.[۱۱۵]
برخی برآنند که أبواء نام آن قریه بوده و نام وادی آن را ارثد[۱۱۶] دانستهاند. گویا أبواء هم نام قریه و هم نام وادی بوده و ارثد نام یکی از درههای منشعب از آن وادی بوده است.[۱۱۷] معاویة بن ابیسفیان در جنگ بدر و در مسیر حرکت به سوی بدر، در تپههای این دره استراحت کرده است.[۱۱۸] برخی ابواء را نام کوهی بلند و کم گیاه دانستهاند.[۱۱۹] گویا ابواء نام قریه و حشا نام کوه نزدیک آن بوده است.[۱۲۰]
وادی ابواء پس از وادی نخله بزرگترین و گستردهترین وادی میان مکه و مدینه است. این وادی از محل قریه ابواء تا ودان در سمت غرب آن، ابواء نام دارد و از آنجا تا دریا ودان خوانده میشود. نیز این وادی از سمت راست و از شمال قریه ودان عبور کرده و از نزدیک شهر مستوره کنونی به سوی دریای سرخ ادامه یافته است. سرشاخههای آن از سمت جنوب و شمال، قاحه و فرع نام دارند که با طی مسافتی طولانی در محل بئر مُبَیرِیک به ابواء ملحق میشوند. این وادی از آغاز تا دریای سرخ، مسیری بسیار طولانی دارد و درههای کوچکتر فراوان از آن انشعاب یافته و آبادیهای بسیار در مسیر آن ایجاد شدهاند.
در این منطقه بارانهای سیلآسا میبارد و در نتیجه، سیلهای مهیب جاری میشوند که گاه جان حاجیان را به خطر میاندازند. در سال ۱۴۲۶ق. و نیز در ششم ماه رمضان سال ۱۴۳۰ق. در زمانی کوتاه در همین منطقه طوفان گرد و غبار برخاست و پس از رعد و برق و بارندگی، سیلی ویرانگر جاری شد که راهها را مسدود و مسافران را غافلگیر کرد.
مسیر حاجیان عراقی و مدنی و توابع آن و گاه مصریان همواره از ابواء میگذشته است. این منطقه محل دو راهه شدن جاده به سوی مکه است: یک راه از طریق ابواء، ودان، جحفه، مکه؛ و راه دیگر از ابواء، جحفه به مکه است. اکنون قریه قدیم ابواء متروک و ویرانه شده و «خریبه» نام دارد و مشتمل بر مزارع و نخلستانهایی است و قریه جدید ابواء در شمال آن قرار دارد. در دهههای اخیر بیشتر ساکنان آن به شهرهای بزرگ کوچیدهاند. با افزایش امکانات جدید، این منطقه دیگر بار رونق گرفته است. اکنون این قریه حدود ۷۰۰۰ نفر جمعیت دارد که بیشتر از قبیله حرب هستند.[۱۲۱] نیز دارای نُه مدرسه ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان و مرکز بهداشت است. در تابستان سال ۲۰۱۰ م. مردم این شهر دچار کمبود آب شدند و به ناچار از طریق تانکرهای آبرسانی آب آشامیدنی خود را تأمین کردند.[۱۲۲]
مهمترین مناطق مسکونی نزدیک به ابواء، سقیا با فاصله ۱۹[۱۲۳]، ۲۷[۱۲۴] یا ۲۹[۱۲۵] میل در سمت مدینه و جحفه با فاصله ۲۳[۱۲۶] یا ۲۷[۱۲۷] میل در سمت مکه است. دیگر مکانهای مسکونی پیرامون ابواء، شُسّ و مُهیمه[۱۲۸] در نیم مایلی ویک مایلی ابواء، رابِغ و شَطین[۱۲۹] در حد فاصل ابواء و جحفه، و رُبا[۱۳۰] و مُظعِِن[۱۳۱] در حد فاصل سقیاء تا ابواء هستند و مجموعه درّههای «تلعات الیمن» در فاصله دو مایلی[۱۳۲] و ودّان در شمال و به فاصله شش میلی آن قرار دارند.[۱۳۳]
ابواء مانند سایر نقاط حجاز منطقهای کمآب، گرم و خشک و با آب و هوایی بیابانی و حتی خشکی و بیآبی آن از مناطق مجاور شدیدتر است. مهمترین منبع تأمین آب در ابواء چاه است و این سرزمین به داشتن چاههای فراوان شهرت دارد.[۱۳۴] در بیآبی چنان مشهور بود که پیامبر گرامی۹ در پاسخ عمار یاسر، تیمم را به جای غسلِ واجب، در صورت حضور فرد در ابواء جایز دانست.[۱۳۵]
از لحاظ پوشش گیاهی، تنها نخل و بَلَسان و درختچههای گَز در آن رشد میکنند[۱۳۶] و زیستگاه جانورانی چون گورخر است.[۱۳۷] ازساکنان این وادی در صدر اسلام میتوان از بادیهنشینانی چون بنیضمره و بنیبکر ازقبیله کنانه[۱۳۸] و در این روزگار از بنیحرب یاد کرد.[۱۳۹] به نقل یاقوت، در زمان حضور او در مدینه، شماری از خاندان جعفر بن ابیطالب و امام حسن و امام حسین۸ در ابواء و پیرامون آن سکنا داشتهاند و رئیس آنجا از اولاد جعفر بوده و میان آنان جنگهای مکرر درگرفته و در نتیجه دچار ضعف شده و در برابر تهاجم قبیله یمنی بنیحرب شکست خوردهاند.[۱۴۰] گویا از آن زمان تا کنون بنیحرب ساکن ابواء و اطراف آن هستند. رسول خدا۹ برای تأمین رفاه زائران و مسافران و با توجه به موقعیت ارتباطی آن، در این سرزمین چند مسجد، از جمله مسجد «رَماده» در دو مایلی ابواء را ساخت.[۱۴۱]
رخدادهای ابواء: وفات آمنه بنت وهب، مادر پیامبر۹ در این منطقه رخ داد. وی هنگام بازگشت از مدینه به علت بیماری در ۳۰ سالگی رحلت کرد و بنا بر نقل مشهور همان جا به خاک سپرده شد. ام ایمن پیامبر را که کودکی شش ساله بود، به مکه نزد جدش عبدالمطلب بازگرداند. بعدها برخی مسلمانان بر مرقد حضرت آمنه۳ بارگاهی کوچک ساختند که تا سالها باقی بود و به زیارت آن میرفتند. اکنون در ابواء آثاری مخروبه از بنایی کوچک و کهن است که مردم آنجا معتقدند آثار بر جای مانده از مقبره حضرت آمنه۳ است. در این روزگار شیعیان ایران، عراق، بحرین، هند و پاکستان و صوفیان شمال آفریقا هنوز به زیارت آن میروند و وهابیان مانع ورود به اطراف قبر و زیارت آن میشوند. محمد الیوبی داوطلبانه خود را مستخدم مقبره میداند و مانع زیارت زائران میشود.[۱۴۲] این تصویر باقیمانده مرقد حضرت آمنه را نشان میدهد.
پیامبر۹ در سالهای پس از هجرت از این منطقه عبور و دیدن کرد و بر مدفن مادرش حضور یافت. از جمله در سال ششم ق. در عمره حدیبیه و به نقلی در سال هشتم ق. در فتح مکه از منطقه ابواء عبور و قبر مادرش را زیارت و خرابی آن را اصلاح کرد و به یاد مهربانیهای مادر گریست و مسلمانان نیز همراه ایشان گریستند.[۱۴۳]
غزوه ابواء: این غزوه که به ودّان نیز شهرت دارد، نخستین غزوه پیامبر با مشرکان است که در سال دوم ق. رخ داد. پیامبر۹ با ۶۰ سوار از مهاجران به قصد کاروان قریش و قبایل ساکن منطقه چون بنیضمرة بن کنانه از مدینه بیرون رفت؛ ولی نشانی از قریش ندید و با بنیضمره پیمان بست که ضدّ پیامبر۹ دستهبندی نکنند و کسی را به این منظور یاری نرسانند. ایشان پس از ۱۵ روز به مدینه بازگشت.[۱۴۴]
محل تشریع تیمم بر خاک را ابواء دانستهاند. در سفری که پیامبر۹ ناچار شد تا صبح در ابواء بماند، به سبب دسترسی نداشتن به آب، آیه تیمم (نساء/۴، ۴۳) نازل شد.[۱۴۵] نیز به نقلی در یکی از سفرهای رسول خدا۹ گردنبند عایشه در ابواء گم شد و حادثه افک در اینجا رخ داد.[۱۴۶] همچنین آیه فدیه (بقره/۲، ۱۹۶) در صورت حلق سر به سبب عارضهای در آن، پیش از موعد مقرر، در ابواء نازل شد.[۱۴۷] نیز عاص بن وائل پدر عمرو عاص در اینجا مرده و دفن شده است.[۱۴۸]
هنگام حرکت قریش برای جنگ بدر در سال دوم ق. بنیزهره پس از آگاهی از نجات کاروان تجاری قریش، از ابواء به مکه بازگشتند.[۱۴۹] در همین سفر هنگامی که سپاه قریش به بدر رسید، هند همسر ابوسفیان بن حرب به وی پیشنهاد کرد که قبر مادر رسول خدا۹ را بشکافد.[۱۵۰]
به نقل از جابر بن عبدالله انصاری رسول خدا۹ در غزوه ابواء و خیبر بر مرکب خود و رو به سوی شرق نماز مستحب خواند.[۱۵۱] نیز ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب پسر عموی رسول خدا۹ که سالها با ایشان دشمنی کرده و اشعاری فراوان ضدّ ایشان سروده بود، در اینجا به حضورش رسید و با خواندن قصیدهای در مدح ایشان توبه کرد و مسلمان شد.[۱۵۲]
بر پایه گزارشی، در همین جا، ضمن یکی از سفرهای حج یا عمره رسول خدا۹ شتر قربانی یکی از همراهان بیمار شد و او حکمش را از ایشان پرسید. پیامبر فرمود: ذبحش کن و گردنبندش را به خونش رنگین ساز و گوشت آن را به مردم بده؛ اما خود و همراهانت از آن نخورید![۱۵۳] نیز همین جا عثمان بن عفان در زمان خلافتش دستور داد حجگزاران نیت احرام حج کنند، نه نیت احرام عمره. امیر مؤمنان۷ که همراه کاروان بود، اعتراض کرد و فرمود: نیت احرام عمره و حج، هر دو، درست است.[۱۵۴] معاویه نیز در آخرین سفر حج خود در ابواء توقف کرد و نیمه شب به یکی از چاههای قدیمی نگریست و ترسید و لغوه گرفت و صورتش به یک طرف کج شد و آن را از مردم پنهان داشت.[۱۵۵] عبدالرحمن بن حسن که همراه عمویش امام حسین۷ به حج رفت، در ابواء در لباس احرام جان سپرد.[۱۵۶] بر پایه گزارشی، مسلم بن عقبه نیز در همین مکان درگذشت و همان جا به خاک سپرده شد.[۱۵۷]
امام موسی بن جعفر۷ در هفتم صفر سال ۱۲۸ق. در ابواء ولادت یافت و امام صادق۷ بدین مناسبت به یاران خود ولیمهای لذیذ داد و اصحاب به او چشم روشنی گفتند.[۱۵۸] بر پایه گزارشی، عبدالله بن جعفر فرزند جعفر طیار در سال ۹۰ق. در۹۰ سالگی در ابواء درگذشت و همان جا به خاک سپرده شد.[۱۵۹] در سال ۱۵۰ق. گروهی محرم شده بودند و به حج میرفتند که میان راه، بین ابواء و جحفه، آنان را به اتهام قتل گرفته، به مدینه بردند و زندانی کردند. بستگانشان حکم حج و احرام آنان را از مالک پرسیدند. پاسخ داد: آنان محرم محسوب میشوند تا آنگاه که آزاد شده، به مکه روند و از احرام خارج شوند یا اتهامشان ثابت گردد و قصاص شوند.[۱۶۰]
جعفر بن بشیر الوشا ابومحمد بجلی که از صحابه ثقه و بزرگوار علی بن موسی الرضا۷ بود، به سال ۲۰۸ق. در ابواء درگذشت. وی دارای کتبی بوده که محدثان از آن روایتهایی نقل کردهاند.[۱۶۱]
در سالهای اخیر حامد محمد مسفر الایوبی کتاب الابواء را نوشته که در جده در چاپخانه سحر چاپ شده است.
منابع
آثار البلاد: زکریا بن محمد القزوینی (م.۶۸۲ق.)، ترجمه: میرزا جهانگیر، تهران، امیر کبیر، ۱۳۷۳ش؛ الاستبصار: الطوسی (م ۴۶۰ق.)، به کوشش موسوی الخرسان، تهران،دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ش؛ الاعلام: الزرکلی (م.۱۳۹۶ق.)، بیروت،دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م؛ امتاع الاسماع: المقریزی (م.۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت،دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق؛ انساب الاشراف: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش زکار، بیروت،دار الفکر، ۱۴۱۷ق؛ البدایة و النهایه: ابنکثیر (م.۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف؛ بصائر الدرجات: الصفار (م.۲۹۰ق.)، به کوشش کوچه باغی، تهران، اعلمی، ۱۴۰۴ق؛ تاج العروس: الزبیدی (م.۱۲۰۵ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت،دار الفکر، ۱۴۱۴ق؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت،دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق؛ تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به کوشش فواز، بیروت،دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت،دار صادر، ۱۴۱۵ق؛ تهذیب الاحکام: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران،دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش؛ حیاة الامام الرضا: باقر شریف القرشی، قم، سعید بن جبیر، ۱۳۷۲ش؛ الخراج وصناعة الکتابه: قدامة بن جعفر (م.۳۳۷ق.)، بغداد،دار الرشید، ۱۹۸۱م؛ ذخائر العقبی: احمد بن عبدالله الطبری (م.۶۹۴ق.)، بیروت،دار المعرفه، ۱۹۷۴م؛ الروض المعطار: محمد بن عبدالمنعم الحمیری (م.۹۰۰ق.)، بیروت، مکتبة لبنان، ۱۹۸۴م؛ سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م.۹۴۲ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت،دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق؛ شرح السیر الکبیر: السرخسی (م.۴۸۳ق.)، به کوشش صلاح الدین، مصر، ۱۹۶۰م؛ الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت،دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ العقد الفرید: احمد ابن عبد ربه (م.۳۲۸ق.)، به کوشش مفید قمیحه، بیروت،دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۴ق؛ الفائق فی غریب الحدیث: الزمخشری (م.۵۳۸ق.)، بیروت،دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق؛ الفتوح: ابن اعثم الکوفی (م.۳۱۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت،دار الاضواء، ۱۴۱۱ق؛ الکافی: الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران،دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش؛ مجمع الزوائد: الهیثمی (م.۸۰۷ق.)، بیروت،دار الکتاب العربی، ۱۴۰۲ق؛ المحاسن: ابن خالد البرقی (م.۲۷۴ق.)، به کوشش حسینی، تهران،دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۲۶ش؛ المدونة الکبری: مالک بن انس (م.۱۷۹ق.)، مصر، مطبعة السعاده؛ مراصد الاطلاع: صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی (م.۷۳۹ق.)، بیروت،دار الجیل، ۱۴۱۲ق؛ المسالک و الممالک: ابراهیم الفارسی الاصطخری (م.۳۴۶ق.)، به کوشش محمد جابر، مصر، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، ۱۳۸۱ق؛ المسالک و الممالک: عبیدالله بن خرداذبه (م.۳۰۰ق.)، به کوشش المخزوم، بیروت،دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق؛ مسند ابییعلی: احمد بن علی بن المثنی (م.۳۰۷ق.)، به کوشش حسین سلیم، بیروت،دار المأمون للتراث؛ مسند احمد: احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بیروت،دار صادر؛ المعارف: ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش؛ المعالم الاثیره: محمد محمد حسن شراب، بیروت،دار القلم، ۱۴۱۱ق؛ المعتبر: المحقق الحلی (م.۶۷۶ق.)، مؤسسة سیدالشهداء، ۱۳۶۳ش؛ معجم البلدان: یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت،دار صادر، ۱۹۹۵م؛ المعجم الکبیر: الطبرانی (م.۳۶۰ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید،دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق؛ معجم المعالم الجغرافیه: عاتق بن غیث البلادی، مکه،دار مکه، ۱۴۰۲ق؛ معجم ما استعجم: عبدالله البکری (م.۴۸۷ق.)، به کوشش مصطفی السقا، بیروت، عالم الکتاب، ۱۴۰۳ق؛ المغازی: الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق؛ نزهة المشتاق: شریف الادریسی (م.۵۶۰ق.)، بیروت، عالم الکتاب، ۱۴۰۹ق؛ وسائل الشیعه: الحر العاملی (م.۱۱۰۴ق.)، قم، آل البیت:، ۱۴۱۲ق.
سید محمد مهدی سعیدی
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص۲۵۵؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۹۷.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۵۰.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۲۵۵؛ الطبقات، ج۳، ص۱۵۰.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۵۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۶۱؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۰.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۶۲.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۶۲.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۵۰؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۲۰؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۸۹-۹۹۰؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۴.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۱۸.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۳.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۱۵، ۲۲۴.
- ↑ المستدرک، ج۳، ص۳۱۳؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۱؛ الاصابه، ج۴، ص۱۹۹.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۶۴.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۳۷۹؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۸۷-۹۸۸؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۱.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۵۰-۱۵۱؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۱؛ الاصابه، ج۴، ص۱۹۹.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۱۰.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۴-۳۱۵؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۱۱؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۱-۲۸۲.
- ↑ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۲؛ الاصابه، ج۴، ص۱۹۹-۲۰۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۱۷؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۸۸؛ الاصابه، ج۴، ص۲۰۰.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۵۱؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۸۸؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۲.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۳.
- ↑ دلائل النبوه، ج۲، ص۲۹۹.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۲-۳۲۳.
- ↑ فتح الباری، ج۷، ص۱۹۰.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲, ص۳۴۰-۳۴۱.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۲۶۰.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۵۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۸.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۵۲.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۵۲.
- ↑ الاصابه، ج۴، ص۱۹۹.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۵۲؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۱۷.
- ↑ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۴۷.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۵۲؛ الاصابه، ج۴، ص۱۹۹.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۸۹-۹۱؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۳۵-۶۳۶، ۷۱۰-۷۱۱.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۹۰.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۶۷.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۳۹۱.
- ↑ الاستیعاب، ج۳، ص۹۸۸.
- ↑ الخصال، ص۴۶۱.
- ↑ الخصال، ص۴۶۱.
- ↑ فتوح البلدان، ص۹۹-۱۰۰.
- ↑ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۹۷.
- ↑ تاریخ طبری، ج۳، ص۶۰۱.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۱۴؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۲.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۱.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۶۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۹۱.
- ↑ فتوح البلدان، ص۲۶۸.
- ↑ انساب الاشراف، ج۵، ص۱۴۵-۱۴۷؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۷۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج۵، ص۱۴۷.
- ↑ انساب الاشراف، ج۵، ص۱۴۷-۱۴۸.
- ↑ انساب الاشراف، ج۵، ص۱۴۷-۱۴۸.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۲۷.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۱۱؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۳.
- ↑ تاریخ طبری، ج۴، ص۳۰۹؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۵۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۷۱.
- ↑ انساب الاشراف، ج۵، ص۱۴۷-۱۴۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۰۴.
- ↑ الفتوح، ج۲، ص۴۱۲؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۰۵.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۲۵؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۴.
- ↑ انساب الشراف، ج۱۱، ص۲۲۶؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۶؛ الاصابه، ج۴، ص۲۰۰.
- ↑ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۴۴۴.
- ↑ نک: وفاء الوفاء، ج۲، ص۹۲-۱۰۷.
- ↑ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۴۴۴.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۲۶.
- ↑ الاستیعاب، ج۳، ص۹۸۸؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۴.
- ↑ رجال کشی، ج۱، ص۱۷۸-۱۷۹.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۶۳۴؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۳۴۵.
- ↑ الخصال، ص۴۶۱، ۴۶۷؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۳۴۵-۳۴۶.
- ↑ کامل الزیارات، ص۱۱۴؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۳۴۴-۳۴۵.
- ↑ نک: الخصال، ص۱۷۳، ۴۶۴، ۴۶۷-۴۶۹.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۱۲.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۳۸۵.
- ↑ الارشاد، ج۱، ص۳۵؛ مناقب، ج۱، ص۳۲۱.
- ↑ نک: دائرة المعارف تشیع، ج۱، ص۳۶۳.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۱.
- ↑ تاریخ الخمیس، ج۲، ص۲۷۳.
- ↑ المنتظم، ج۱۵، ص۵۹؛ تاریخ الاسلام، ج۲۷، ص۲۳۷.
- ↑ الفهرست، ص۲۹.
- ↑ الاتقان، ج۱، ص۲۰۳؛ التمهید، ج۱، ص۱۷۰-۱۷۱.
- ↑ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۴۷-۱۴۹.
- ↑ سعد السعود، ص۲۸۵؛ بحار الانوار، ج۸۹، ص۱۰۵.
- ↑ البدایة و النهایه، ج۱، ص۱۰، ۱۸، ۵۹؛ ج۲، ص۴.
- ↑ الاصابه، ج۱، ص۵۸؛ التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۱۱۸؛ نک: عبدالله بن مسعود، ص۲۸۵-۲۹۸.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷، «مقدمه»؛ عمدة القاری، ج۱، ص۱۱۵.
- ↑ اسد الغابه، ج۳، ص۲۸۲.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۳۷۴-۴۶۶.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۴۵، ص۲۶۳.
- ↑ تحفة الاشراف، ج۷، ص۳ به بعد.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۳۷۶؛ سنن الترمذی، ج۳، ص۳۴۳؛ الغیبه، ص۱۳۳-۱۳۴، ۱۸۱-۱۸۲.
- ↑ نک: الغدیر، ج۱، ص۳۳۷.
- ↑ بحار الانوار، ج۷۴، ص۹۲-۱۱۰.
- ↑ نک: الاحکام، ج۲، ص۲۴۰.
- ↑ سنن دارمی، ج۱، ص۴۶.
- ↑ احسن التقاسیم، ص۱۲۷.
- ↑ صحیح البخاری، ج۲، ص۱۹۳؛ عبدالله بن مسعود، ص۲۲۱.
- ↑ صحیح البخاری، ج۲، ص۳۵؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۱۴۶.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۴۱۰، ۴۴۹؛ صحیح البخاری، ج۲، ص۱۷۹؛ عبدالله بن مسعود، ص۳۲۶، ۳۳۰-۳۳۱.
- ↑ الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۴۶؛ اسد الغابه، ج۶، ص۳۶۳.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۲۹۸.
- ↑ الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۵۶.
- ↑ الطبقات، ج۶، ص۲۱۰؛ نک: تهذیب التهذیب، ج۶، ص۱۹۵.
- ↑ الطبقات، ج۶، ص۳۰۳.
- ↑ معجم البلدان، ج۱، ص۷۹؛ تاج العروس، ج۱۹، ص۱۳۱، «ابی».
- ↑ معجم ما استعجم، ج۱، ص۱۰۲؛ الروض المعطار، ج۱، ص۶.
- ↑ الروض المعطار، ج۱، ص۶.
- ↑ معجم البلدان، ج۱، ص۷۹؛ ج۴، ص۱۲۱؛ تاج العروس، ج۱۹، ص۱۳۱، ۲۳۰، «بوا».
- ↑ معجم البلدان، ج۱، ص۷۹؛ تاج العروس، ج۱۹، ص۲۳۰.
- ↑ الروض المعطار، ج۱، ص۶.
- ↑ معجم البلدان، ج۱، ص۷۹؛ ج۴، ص۱۲۱.
- ↑ معجم ما استعجم، ج۱، ص۱۰۲؛ الروض المعطار، ج۱، ص۶.
- ↑ معجم البلدان، ج۱، ص۷۹-۸۰.
- ↑ امتاع الاسماع، ج۸، ص۳۳۲؛ سبل الهدی، ج۴، ص۱۴؛ تاج العروس، ج۱۹، ص۱۳۱، «ابی»، ۲۳۰، «بوا».
- ↑ معجم البلدان، ج۱، ص۷۹؛ ج۴، ص۱۲۱.
- ↑ المعالم الجغرافیه، ص۱۴.
- ↑ معجم ما استعجم، ج۱، ص۱۳۶.
- ↑ معجم البلدان، ج۱، ص۱۴۲.
- ↑ معجم البلدان، ج۱، ص۱۴۲.
- ↑ معجم ما استعجم, ج۲، ص۴۴۹؛ تاج العروس، ج۱۹، ص۱۳۱.
- ↑ معجم ما استعجم، ج۲، ص۴۳۰، ۴۴۹؛ معجم البلدان، ج۲، ص۲۶۱.
- ↑ نک: معجم المعالم الجغرافیه، ص۱۴؛ المعالم الاثیره، ص۱۶؛ سایتهای اینترنتی الابواء، الرحلات، مجالس الحرب و الصحراء به نشانی: http://www.alsahra.com؛http://www.alrahlat.com؛ http://www.majalesharb.com.
- ↑ روزنامه ریاض، تاریخ ۹/۹/۲۰۱۰ و ۷ آب ۲۰۱۰ و ۱۴ حزیران ۲۰۱۰م.؛ نک: سایت اینترنتی روزنامه الریاض.
- ↑ معجم ما استعجم، ج۳، ص۹۵۴.
- ↑ نزهة المشتاق، ج۱، ص۱۴۲؛ الروض المعطار، ص۶.
- ↑ المسالک و الممالک، ابن خرداذبه، ص۱۸۷؛ الخراج، ص۸۰.
- ↑ معجم ما استعجم، ج۳، ص۹۵۴.
- ↑ المسالک و الممالک، ابن خرداذبه, ص۱۸۷؛ الخراج، ص۸۰؛ نزهة المشتاق، ج۱، ص۱۴۲.
- ↑ معجم البلدان، ج۳، ص۳۴۲؛ آثار البلاد، ص۱۷۸.
- ↑ معجم البلدان، ج۳، ص۱۱؛ مراصد الاطلاع، ج۲، ص۷۹۸.
- ↑ معجم البلدان، ج۳، ص۲۳؛ مراصد الاطلاع، ج۲، ص۷۹۹.
- ↑ معجم البلدان، ج۵، ص۱۵۲؛ مراصد الاطلاع، ج۳، ص۱۲۸۶.
- ↑ المعالم الاثیره، ص۷۲.
- ↑ المسالک و الممالک، اصطخری، ص۲۵؛ نزهة المشتاق، ج۱، ص۳۵۲؛ مراصد الاطلاع، ج۳، ص۱۴۲۹.
- ↑ المسالک و الممالک، ابن خرداذبه، ص۱۳۰؛ نزهة المشتاق، ج۱، ص۱۴۲.
- ↑ سبل الهدی، ج۹، ص۲۳۱.
- ↑ معجم ما استعجم، ج۱، ص۱۳۶؛ معجم البلدان، ج۱، ص۷۹؛ امتاع الاسماع، ج۸، ص۳۳۲.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۵۷۶.
- ↑ معجم ما استعجم، ج۱، ص۱۰۲.
- ↑ نک: سایت اینترنتی الابواء به نشانی: http://www.alaboa.com.
- ↑ معجم البلدان، ج۵، ص۳۶۵.
- ↑ المعالم الاثیره، ص۱۳۰، ۲۶۹.
- ↑ الشرق الاوسط،ش ۹۳۱۳، ۸ ربیع الثانی ۱۴۲۵.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۹۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۷۹-۲۸۰.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۱۱-۱۲؛ تاریخ خلیفه، ص۱۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۱.
- ↑ الطبقات، ج۸، ص۶۰؛ العقد الفرید، ج۴، ص۲۱۵؛ المعتبر، ج۱، ص۳۷۹-۳۸۰.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۲۲۰؛ مسند ابویعلی، ج۵، ص۵۷؛ المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۳۲۱.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۵۷۸.
- ↑ الاعلام، ج۳، ص۲۴۷.
- ↑ امتاع الاسماع، ج۱، ص۹۰-۹۱.
- ↑ الفائق، ج۳، ص۲۷۷.
- ↑ الشرح الکبیر، ج۱، ص۲۳۹.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۳۷؛ ذخائر العقبی، ص۲۴۱.
- ↑ امتاع الاسماع، ج۷، ص۲۴۸.
- ↑ تهذیب، ج۵، ص۸۵؛ الاستبصار، ج۲، ص۱۷۱؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۵۰.
- ↑ الفتوح، ج۴، ص۳۴۴؛ المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۳۰۶؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۳۵۵.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۶۹؛ الارشاد، ج۲، ص۲۶.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۲۴-۲۹.
- ↑ المحاسن، ج۲، ص۳۱۴؛ بصائر الدرجات، ص۴۶۰.
- ↑ المعارف، ص۲۰۵-۲۰۶.
- ↑ المدونة الکبری، ج۱، ص۴۲۳.
- ↑ حیاة الامام الرضا، ج۲، ص۹۹-۱۰۰.