مشهد

از ویکی حج

واژه‌شناسی

كتاب العين ؛ ج‏3 ؛ ص398

و المَشْهَد: مجمع الناس، و الجمع: مَشَاهِد. و مَشَاهِد مكّة: مواضع المناسك‏

فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، 9جلد، نشر هجرت - قم، چاپ: دوم، 1409 ه.ق.

جمهرة اللغة ؛ ج‏2 ؛ ص653

و المَشْهَد: الموضع الذي‏ يشاهد فيه القومُ القومَ، أي يحضر بعضهم بعضاً.

ابن دريد، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، 3جلد، دار العلم للملايين - بيروت، چاپ: اول، 1988 م.

معجم مقاييس اللغه ؛ ج‏3 ؛ ص221

الشين و الهاء و الدال أصلٌ يدلُّ على حضور و علم، و إعلام، لا يخرُج شى‏ءٌ من فروعه عن الذى ذكرناه. من ذلك‏ الشّهادة، يجمع الأصولَ التى ذكرناها من الحضور، و العلم، و الإِعلام. يقال‏ شَهد يشهد شهادةً.

و المَشهد: محضر النّاس.

ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة، 6جلد، مكتب الاعلام الاسلامي - قم، چاپ: اول، 1404 ه.ق.

معجم مقاييس اللغه ؛ ج‏3 ؛ ص221

الشين و الهاء و الدال أصلٌ يدلُّ على حضور و علم، و إعلام، لا يخرُج شى‏ءٌ من فروعه عن الذى ذكرناه. من ذلك‏ الشّهادة، يجمع الأصولَ التى ذكرناها من الحضور، و العلم، و الإِعلام. يقال‏ شَهد يشهد شهادةً.

و المَشهد: محضر النّاس.

ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة، 6جلد، مكتب الاعلام الاسلامي - قم، چاپ: اول، 1404 ه.ق.

مفردات ألفاظ القرآن ؛ ص465

و يقال للمحضر: مَشْهَد

راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، 1جلد، دار القلم - بيروت، چاپ: اول، 1412 ه.ق.

المحكم و المحيط الأعظم ؛ ج‏4 ؛ ص182

و المَشْهَد: المَجْمَعُ من الناس.

ابن سيده، على بن اسماعيل، المحكم و المحيط الأعظم، 11جلد، دار الكتب العلمية - بيروت، چاپ: اول، 1421 ه.ق.

قاموس قرآن ؛ ج‏4 ؛ ص77

مشهد: اسم مكان است (محل حضور) «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ‏ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ» مريم: 37. ظاهرا آن در آيه مصدر ميمى است چنانكه در مجمع فرموده يعنى: واى بر كفّار از حضور روز بزرگ.

قرشى، على اكبر، قاموس قرآن، 7جلد، دار الكتب الاسلاميه - تهران، چاپ: ششم، 1371 ه.ش.



مشهد، هم به معناى محلّ شهادت و شهادتگاه و تربت شهيد است، هم به معناى محلّ حضور و شهود و گرد آمدن مردم. حرم و زيارتگاه را به لحاظ مكان حضور مردم، مشهد و مشاهد گويند. تعابير ديگرى كه در اين مورد به كار مى‌رود، عبارت است از: مقبره، تربت، قبر، روضه، مدفن شهيد. در روايات به روز جمعه هم «مشهد عام» گفته شده؛ چون روز حضور و تجمّع مردم است.[۱] در مورد قيامت هم «مشهد القيامه» به كار رفته است.

امام صادق (عليه السلام) وقتى از مدينه به كوفه مى‌رفت، در محلّ دفن حضرت على (عليه السلام) در غرى توقّف كرد و خاك آن‌جا را بوييد و به صفوان جمّال كه همراهش بود فرمود:

«ههنا واللهِ مشهدُ اميرالمؤمنين».[۲] در روايت ديگرى آن حضرت به محمد بن مسلم فرمود: هرگاه به مشهد اميرالمؤمنين (عليه السلام) رفتى، غسل زيارت كن و جامه‌هاى تميز بپوش و بوى خوش بزن و با آرامش به سوى قبر آن حضرت گام بردار.[۲] اين‌ها نشان مى‌دهد كه مشهد به معناى مدفن به كار مى‌رود.

تعبير مشهد در روايات، نسبت به قبر اباعبدالله الحسين و حضرت عباس و شهداى ديگر (عليهم السلام) نيز بسيار به كار رفته است؛ از جمله خطاب به امام حسين (عليه السلام) :« قصدتُ حَرَمك و اتيتُ الي مشهدك... ».[۳] در روايات ديگر آمده است كه از مشاهد و زيارتگاه‌ها جز با توبه و اصلاح بازنگرديد:

« معاشر الناس... لا تَنصرِفوا عَنِ المشاهِدِ الّا بتوبةٍ »[۴] و در دعاها از خداوند مى‌خواهيم كه ما را از اين زيارتگاه‌ها و مشاهد، محروم نگذارد:

« لا تُخلِني يا ربِ‌ّ من ... المشاهد الكريمه ». [۵]

مشهد، نام شهرى نيز در استان خراسان است كه مدفن حضرت رضا (عليه السلام) در آن‌جاست و به «مشهد مقدس» مشهور است و قبلاًبه آن طوس مى‌گفتند. به آن مشهد الرّضا هم مى‌گويند (ر.ك: مدخل «مشهد الرّضا»). چنان‌كه به مرقد امير مؤمنان (عليه السلام) ، مشهد علوى و به حرم سيدالشهداء (عليه السلام) مشهد حائرى يا حسينى گفته مى‌شود.

رفتن به زيارت مشاهد مشرفه كه توفيق الهى مى‌طلبد، كارى بافضيلت و سفارش شده امامان است. به كسى كه به زيارت خراسان و قبر حضرت رضا (عليه السلام) در مشهد برود، «مشهدى» مى‌گويند.

پانوشت

  1. بحارالأنوار، ج۶، ص٧٣.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ بحارالأنوار، ج٩٧، ص٢٣۶.
  3. بحار الأنوار، ج٩٨، ص٢٠٠.
  4. بحار الأنوار، ج٣٧، ص٢١۴.
  5. بحار الأنوار، ج٩۴، ص۵٩، ج٩٧، ص٢٨۶.

منابع

این مقاله برگرفته از مقاله فرهنگ نامه زیارت، جواد محدثی، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره بیست و یکم، زمستان ۱۳۹۳، ص۹۰ است.