شق الصدر ...

معرفی

ماجرای شق صدر در اغلب كتب سيره, تاريخ, حديث و تفسير به صورتهاى مختلف آمده است.[۱] از مجموع احاديث يادشده و غير يادشده, بر مى آيد كه ماجرا, در سنين مختلف رخ داده است. بر اساس برخى روايات, در دوران خردسالى, هنگامى كه او در ميان قبيله بنى سعد بوده, اتفاق افتاده است. و بر پايه برخى ديگر در سن و سال نزديك به چهل سالگى, قبل از بعثت و يا در مقدمه معراج, واقع شده است, كه به صراحت تمام, تعدد واقعه را اثبات مى كنند.[۲]

حليمه گفت: دوباره محمد ـ ص ـ را با خود به صحرا آورديم, چند ماه بيش نگذشته بود, او روزى همراه برادرش در پشت خانه هايمان (چادرها) به چراى گوسفندان مشغول بود, ناگهان پسرمان, دوان دوان نزد ما آمد و گفت: برادر قرشى ام را دريابيد, كه دو مرد سپيد جامه او را خواباندند و شكم وى را شكافته و آن را بهم مى زدند. من و شوهرم هراسان بيرون دويديم و او را رنگ پريده يافتيم كه در كنارى ايستاده بود. او را در آغوش گرفتيم و من پرسيدم اى پسرم تو را چه شده است؟ محمد ـ ص ـ فرمود: دو مرد سپيد جامه آمدند و مرا بر زمين خواباندند و شكمم را شكافته و در آن چيزى مى جستند كه نمى دانم آن چه بوده. حليمه گفت: او را به داخل چادر آورديم. و شوهرم گفت اى حليمه, مى ترسم اين پسر بچه بيمارى جنون پيدا كرده باشد. او را پيش از آنكه عارضه اش شدت پيدا كند به خانواده اش برگردان. حليمه گفت: محمد را برداشتم و راهى مكه شدم و او را به مادرش تحويل دادم. آمنه مادر محمد ـ ص ـ مى پرسيد: چطور شد او را آوردى, تو كه علاقه داشتى, بيشتر نگاهش بدارى؟ حليمه پاسخ داد: پسرم ديگر بزرگ شده بود و من هم تكليفم را انجام داده ام و ترسيدم پيش آمد سوئى برايش اتفاق بيفتد و لذا او را سالم, آن گونه كه دوست مى دارى به تو برگرداندم. آمنه گفت: موضوع اين طور نيست, راست بگو اى حليمه, آيا بر او از شيطان بيم داشتى؟ حليمه گفت: چون آمنه اصرار كرد, گفتم آرى. بعد آمنه گفت: چنين نيست, شيطان بر او راه ندارد و او در آينده, شأن و مقامى ارجمند خواهد داشت.[۳]

مطلب دوم كه در بررسى احاديث شق صدر, قابل دقت مى باشد, اين است كه آيا واقعه شكافته شدن سينه, چه يكى باشد يا متعدد, امرى محسوس, مادى و بدنى بوده و يا فقط روحى, مثالى, شهودى و تمثل برزخى بوده است. علامه طباطبايى به صراحت فرمودند كه آن, از مقوله تمثل برزخى بوده است و جز آن را مردود دانسته اند.[۴] سيد محمدحسين طباطبايى ـ قدس سره ـ در تفسير سوره (الم نشرح لك صدرك), حديث شق صدر را از ابى بن كعب و او از ابوهريره, به صورتى متفاوت با آنچه از ديگران نقل كرديم, به نقل از تفسير درّالمنثور آورده است و سپس مى نويسد: داستان با همه طول و تفصيلش اگر تمثل برزخى را مطرح كند, اشكال و ضررى ندارد. اما در اين زمينه سخن را به درازا كشانده و حديث را توجيه جسمانى و مادى كرده اند و وجوهى گفته اند كه ذكر آنها هيچ فايده اى را در بر ندارد, بعد از آنكه پوچى و بى پايگى همه آنها روشن مى باشد.[۵]

سومين مطلب در اين باره, تفاوت و اختلاف فاحش متن احاديث است; هر چند كه برخيها با عنوان كردن تعدد واقعه, خواسته اند اختلاف ميان روايات شق صدر را توجيه كرده و بر طرف سازند, ليكن سخن در اين است كه همان روايات شكافته شدن سينه بار نخست, متنى ناهماهنگ و غير قابل جمع دارند و اين خود, نشانه دسّ و تحريف است, كه تحقيق و بررسى را ضرورى مى سازد.[۶]

محدثان و گزارش كنندگان دست اول حادثه عبارتند از: ابوذر غفارى, ابوهريره, انس بن مالك, شدّاد بن اوس, عبدالله بن جعفر و مالك بن صعصعه انصارى. در ميان اسناد حديث شق صدر, به كسانى برمى خوريم كه مجهولند و نام و نشانى روشن از ايشان در كتب تراجم و رجال و انساب, ديده نمى شود[۷]

از مجموع روايات داستان شق صدر, برمى آيد كه هدف عمده آنها, بيان پاكى, قداست و عصمت رسول اكرم ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ مى باشد.[۸]

بدون ترديد قصه گويان و نقّالان, كه برخى از گزارشگران حديث شق صدر از آن گروهند, در پروراندن داستان, نقش عمده داشته اند.[۹]

نقالان در پرداختن داستان شكافتن سينه, شايد تحت تأثير داستانها و افسانه هاى باستانى و حتى جاهلى قرار گرفته و گاهى نيز مجاز بودن نقل به معنى در گزارش حديثهاى نبوى به آنان ميدان مى داد كه روايتهاى خود را با بهره گيرى از آن نوع افسانه ها, شگفت تر و پر احساستر كنند.[۱۰]

اختلال محتواى شق صدر, حتى اگر به تعدد واقعه قائل شويم, باز قابل اغماض و چشم پوشى نيست, زيرا احاديث مربوط به حادثه, به عنوان مثال شق نخستين نيز بسيار آشفته است. گاه يك مرد و گاه دو مرد و گاه سه مرد و گاه گروهى, آن عمل شكافتن را انجام داده اند و با ملاحظه اينكه صحبت از طشت طلايى, زمردين, ابريق نقره و امثال آن است, با اطمينان مى توان گفت كه خيال پردازيهاى نقالان و قصه سازان در پروراندن قصه مزبور به طور كامل دخالت داشته است. و چنانكه در قبل هم آورديم, مشخص نيست كه آيا اين حادثه در عالم عيان و به صورت يك عمل فيزيكى بوده و يا به طور كلى روحانى و در عالم خلسه و بين خواب و بيدارى, و روايتهاى هردو صراحت دارند و جمع ميان آن دو ناممكن مى باشد.[۱۱]

پانویس

  1. سيد علوى سيد ابراهيم، «نقد آراء سيره نويسان در داستان شق صدر»، آیینه پژوهش، شماره ۱۰، ۱۳۷۰ش، ص۱۲.
  2. سيد علوى، «نقد آراء سيره‌نويسان در داستان شق صدر»، ص۱۴.
  3. ابو جعفر محمدبن جرير طبرى. تاريخ الطبرى. (1408 ق). ج 1, ص 455.
  4. سيد علوى، «نقد آراء سيره نويسان در داستان شق صدر»، ص۱۵.
  5. سيد محمد حسين طباطبايى. الميزان. (تهران, آخوندى). ج 20, ص452; ج 13, ص 32.
  6. سيد علوى، «نقد آراء سيره نويسان در داستان شق صدر»، ص۱۵.
  7. سيد علوى، «نقد آراء سيره نويسان در داستان شق صدر»، ص۱۵.
  8. سيد علوى، «نقد آراء سيره نويسان در داستان شق صدر»، ص۱۷.
  9. سيد علوى، «نقد آراء سيره نويسان در داستان شق صدر»، ص۱۸.
  10. سيد علوى، «نقد آراء سيره نويسان در داستان شق صدر»، ص۱۹.
  11. سيد علوى، «نقد آراء سيره نويسان در داستان شق صدر»، ص۱۹.

منابع