بنی جحش
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:E ebrahimi در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۳۹۷ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
بنیجحش: از نخستین گروندگان به اسلام و مهاجران به مدینه بنیجحش فرزندان جحش بن رئاب بن یعمر، از قبیله بنیاسد بن خزیمه و از همپیمانان بنیعبدشمس بن عبدمناف هستند.[۱] جحش از اصحاب پیامبر به شمار میرفت[۲] و همسرش امیمه، دختر عبدالمطلب و عمه رسول خدا بود.[۳] جحش فرزندانی داشت: ابومحمد عبدالله از پیکار کنندگان نبرد بدر و شهدای اُحد بود که همراه داییاش حمزه در یک قبر به خاک سپرده شد.[۴] او که در سریه نخله در هفدهمین ماه هجرت امیر سریه بود، غنایمی به دست آورد که نخستین غنیمتی بود که برای پیامبر آوردند.[۵] وی یک پنجم غنایمش را برای پیامبر کنار نهاد. بر پایه برخی از گزارشها، عبدالله در این سریه نخستین کسی بود که لقب امیرالمؤمنین یافت.[۶] البته گزارشهایی عمر را نخستین کسی میدانند که به این لقب خوانده شد.[۷] نیز در احادیثی این که کسی پیش از امام علی(ع) به این لقب نامیده شده باشد، نفی شده است.[۸] از دیگر فرزندان او عبارتند از: ابواحمد عبد، شاعر نابینا[۹]؛ ابوجحش عبیدالله از مهاجران به حبشه که در آن جا مسیحی شد و همان جا درگذشت[۱۰]؛ زینب بنت جحش از همسران شایسته پیامبر(ص)[۱۱]؛ خواهران وی؛ حمنه همسر مصعب بن عمیر؛ و اُم حبیب. آوردهاند که همسر عبدالرحمن عوف در شمار این خانواده بود.[۱۲] این هر سه برادر از نخستین کسانی بودند که پیش از ورود پیامبر(ص)به خانه ارقم بن ابیارقم* در مکه مسلمان شدند.[۱۳] برخی نام آنها را در زمره مهاجران به حبشه یاد کردهاند.[۱۴] بلاذری بر این باور است که ابواحمد هرگز به حبشه مهاجرت نکرده است.[۱۵] در میان بنیجحش، عبدالله و ابواحمد عبد از نخستین کسانی هستند که به مدینه مهاجرت کردند[۱۶] و در خانه مبشر بن عبدالمنذر در قبا ساکن شدند.[۱۷] پس از مهاجرت بنیجحش به مدینه، ابوسفیان بن حرب، پدر همسران عبد و عبیدالله[۱۸] خانههای آنها را تصرف کرد و به عمرو بن علقمه عامری فروخت. هنگامی که خبر به گوش او رسید و پیامبر(ص) را از آن آگاه ساخت، رسول خدا او را به خانهای در بهشت بشارت داد.[۱۹] آن گاه که مکه به دست مسلمانان فتح شد، ابواحمد برای بازپسگیری خانههایشان نزد پیامبر آمد؛ ولی دریافت که پیامبر دوست ندارد آن گاه که کسی از چیزی در راه خدا چشم پوشی کرده، دیگر بار بدان بازگردد.[۲۰] مهاجران دیگر نیز پس از فتح مکه از بازپسگیری خانههایشان که پیش از هجرت ترک کرده بودند، خودداری ورزیدند.[۲۱] بنیجحش همگی از مکه به مدینه مهاجرت کردند.[۲۲] گزارش شده که روزی عتبة بن ربیعه همراه با عباس بن عبدالمطلب و ابوجهل از محله بنیجحش عبور کرد و با خواندن یک بیت شعر، ناخرسندی خود را از خالی بودن خانههای آنها بیان داشت. ابوجهل وی را نکوهش کرد و با اشاره به عباس بن عبدالمطلب، مسبب اصلی تفرقه میان آنها را برادرزاده پیامبر دانست.[۲۳] بنیجحش خانهای در شمال مسجدالحرام داشتند.[۲۴]
پانویس
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص199؛ جمهرة انساب العرب، ص191-192.
- ↑ الثقات، ج3، ص65؛ الاصابه، ج1، ص574.
- ↑ المعارف، ص119؛ الاستیعاب، ج4، ص1781؛ اسد الغابه، ج3، ص90.
- ↑ الطبقات، ج3، ص67؛ انساب الاشراف، ج1، ص199؛ اسد الغابه، ج3، ص91.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص605؛ انساب الاشراف، ج1، ص372؛ اسد الغابه، ج3، ص91.
- ↑ المغازی، ج1، ص19؛ الطبقات، ج2، ص7؛ المنتظم، ج3، ص92.
- ↑ امتاع الاسماع، ج6، ص151؛ المنتظم، ج10، ص107.
- ↑ الکافی، ج1، ص412؛ دلائل الامامه، ص421.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص470؛ الاستیعاب، ج4، ص1593؛ سبل الهدی، ج3، ص225.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص199؛ الاستیعاب، ج3، ص877؛ اسد الغابه، ج6، ص60.
- ↑ الاستیعاب، ج4، ص1849؛ اسد الغابه، ج6، ص125؛ الاصابه، ج8، ص153.
- ↑ انساب الاشراف، ج11، ص192؛ الاستیعاب، ج4، ص1781، 1813، 1929؛ اسد الغابه، ج3، ص90؛ ج6، ص71.
- ↑ الطبقات، ج3، ص65؛ تاریخ دمشق، ج29، ص359.
- ↑ الاستیعاب، ج3، ص878؛ اسد الغابه، ج3، ص90.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص199.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص470؛ الاستیعاب، ج4، ص1593؛ اسد الغابه، ج5، ص7.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص472؛ تاریخ الاسلام، ج1، ص313.
- ↑ انساب الاشراف، ج11، ص191-192؛ الاستیعاب، ج4، ص1593؛ اسد الغابه، ج3، ص90؛ ج5، ص7.
- ↑ اخبار مکه، ج2، ص245؛ عیون الاثر، ج1، ص201.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص499-500؛ عیون الاثر، ج1، ص201؛ سبل الهدی، ج3، ص225.
- ↑ اخبار مکه، ج2، ص245.
- ↑ عیون الاثر، ج1، ص201؛ تاریخ ابن خلدون، ج2، ص420؛ سبل الهدی، ج3، ص225.
- ↑ اسد الغابه، ج5، ص7؛ البدایة و النهایه، ج3، ص170-171.
- ↑ حجاز در صدر اسلام، ص480.
منابع
- اخبار مکه: الازرقی (م. 248ق.) ، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، 1415ق.
- الاستیعاب: ابن عبدالبر (م. 463ق.) ، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق.
- اسد الغابه: ابن اثیر (م. 630ق.) ، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
- الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.) ، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
- امتاع الاسماع: المقریزی (م. 845ق.) ، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق.
- انساب الاشراف: البلاذری (م. 279ق.) ، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق.
- البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. 774ق.) ، بیروت، مکتبة المعارف.
- تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (م. 808ق.) ، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، 1408ق.
- تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م. 748ق.) ، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، 1410ق.
- تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م. 571ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
- الثقات: ابن حبان (م. 354ق.) ، الکتب الثقافیه، 1393ق.
- جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م. 456ق.) ، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- حجاز در صدر اسلام: صالح احمد العلی، ترجمه آیتی، مشعر، 1375ش.
- دلائل الامامه: الطبری الشیعی (م. قرن4ق.) ، قم، بعثت، 1413ق.
- سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م. 942ق.) ، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
- السیرة النبویه: ابن هشام (م. 213/218ق.) ، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه.
- الطبقات الکبری: ابن سعد (م. 230ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- عیون الاثر: ابن سید الناس (م. 734ق.) ، بیروت، دار القلم، 1414ق.
- الکافی: الکلینی (م. 329ق.) ، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش.
- المعارف: ابن قتیبه (م. 276ق.) ، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، 1373ش.
- المغازی: الواقدی (م. 207ق.) ، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق.
- المنتظم: ابن جوزی (م. 597ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق.