جنگهای فجار
جنگهای فِجار، نبردها و منازعههای جاهلی در ماههای حرام است، که در اطراف مکه، میان قبیلههای کنانه و قیس عیلان روی داد. از آن میان، سه فِجار بدون کشتار و تنها با منازعه لفظی به پایان رسید. فجار چهارم، که خود مجموعهای از پنج نبرد در پنج سال بود، از سال ۵۸۴م. آغاز و در سال ۵۸۹م. پایان یافت و به کشتار کشیده شد.
بخشی از جنگهای جاهلی | |||||||||||
| |||||||||||
نیروها | |||||||||||
بنیکنانه | قیس عیلان | ||||||||||
تلفات | |||||||||||
کشتار شماری از آنان. | کشتار شماری از آنان. |
فجار چهارم، به علت کشته شدن عروة بن عتبه از بزرگان قبیله هوازن به دست بَرّاض بن قیس از قبیله کنانه روی داد. در سه مرحله نخست، قبیله هوازن پیروز شد و در مرحله چهارم قبیله کنانه با همراهی قریش پیروز شدند و در مرحله آخر دو طرف به سازش رسیدند.
ابوطالب، بزرگ بنیهاشم، اجازه شرکت در این جنگها را به بنیهاشم نداد. او این نبردها را ستم و حلال شمردن ماههای حرام میدانست. بر پایه گزارشهایی، حضرت محمد(ص) در این نبردها حضور داشته است. حضور او را هنگامی دانستهاند که جنگها ماهیت دفاعی پیدا کرده بود. او حضورش در جنگ را مشروط به دوری از ستم و زیادهروی کرده بود.
واژه ویرایش
واژه فِجار، مصدر مزید از ماده «ف، ج، ر» به معنای خارج شدن از حد و افتادن در گناه است.[۱] این نام به کشمکشها و جنگهایی گفته شد که در جاهلیت در ماههای حرام رخ میداد؛ زیرا این درگیریها باعث حرمت شکنی این ماهها بود[۲] و مرتکبان قتل و جنایت در این زمان، از حدود سنت و آیین زمانه جاهلی تجاوز میکردند.[۳]
درگیریها ویرایش
جنگهای فجار، بر پایه آنچه در بیشتر منابع آمده است، به دو مجموعه حادثه، در اطراف مکه، میان قبیلههای کنانه و قیس عیلان[یادداشت ۱] گفته میشود. این نبردها در ماههای حرام رخ داده است.[۴] در کنار این دو مجموعه، گاهی به جنگهایی که در یثرب، در این ماهها رخ داده نیز، «فجار انصار» گفته میشود.[۵]
مجموعه نخست ویرایش
مجموعه نخست، سه درگیری و نزاع دستهجمعی میان افراد دو قبیله کنانه و قیس عیلان است، که نمیتوان آن را به معنای واقعی جنگ دانست. این درگیریها که با دلایلی ساده و سطحی رخ داد، با مصالحه و عقبنشینی دو طرف یا پذیرش خونبهای آسیب دیدگان پایان یافت.[۴] شرح مجموعه نخست چنین است:
فجار نخست ویرایش
فجار نخست، معروف به «فجار الرِجل» یا «فجار الفَخر»،[۶] میان دو قبیله بنی غِفار و هَوازن رخ داد.[۷] در این منازعه کسی کشته نشد و منحصر در درگیری لفظی میان این دو قبیله بود. علت این کشمکش، گردنکشی مردی از قبیله غفار، به نام بَدر بن مَعشر غفاری بود که در اجتماع بازار عُکاظ، پای خویش را دراز کرد و خود را عزیزترین فرد عرب خواند و رقیب طلبید. رفتار مغرورانه او واکنش مردی از بنی نصر بن معاویه را در پی داشت که با شمشیر خود به پای او ضربه ای زد و باعث ایجاد نزاع میان دو قبیله شد. این نزاع، با عقبنشینی دو طرف پایان یافت.[۸]
فجار دوم ویرایش
درگیری میان این قبایل در فجار دوم[یادداشت ۲] به دلیل هرزهگی چند جوان مکی از قریش و کنانه، نسبت به زنی زیبا رو از طایفه بنی عامر هوازن در بازار عکاظ رخ داد. پس از یاری خواهی زن که مورد اهانت قرار گرفته بود، نزاع میان دو قبیله آغاز شد. این درگیری با میانجیگری حرب بن امیه از قریش و به عهده گرفتن خسارت آسیب دیدگان، به پایان رسید.[۹]
فجار سوم ویرایش
فجار سوم، معروف به «فجار القِرد»[۱۰] یا «فجار الرُبّاح»[۱۱][یادداشت ۳] هنگامی پدید آمد که مردی از بنو کَنانه نسبت به پرداخت بدهی خود به مردی از قبیله هوازن[یادداشت ۴][۱۲] تعلل ورزید. مرد طلبکار که ناامید از بازپسگیری طلب خود بود، به ریشخند مرد بدهکار پرداخت؛ وی با آوردن میمونی به بازار عکاظ، با صدای بلند اعلام کرد که حاضر است با گرفتن میمونی دیگر شبیه میمونی که داشت، از بدهی مرد کنانی بگذرد. مردی از بنی کنانه، این کار را اهانت به قبیله خود شمرده و میمون را با شمشیر خود کشت و درگیری میان دو قبیله آغاز شد. این اختلاف، با میانجی گری عبدالله بن جَدعان تیمی از شخصیتهای بزرگ مکه، بدون خونریزی پایان یافت.[۱۳]
مجموعه دوم ویرایش
فجار چهارم، خود مجموعهای است شامل پنج درگیری به نامهای نَخله، شَمطه، عَبلاء، عُکاظ و الحُریره که در پنج مرحله، در چهار سال پیاپی رخ داد. آغاز این نبردها، در سال ۵۸۴م. بیست سال پس از عام الفیل و ۱۲ سال پس از وفات عبدالمطلب بود. این جنگها با مصالحه دو طرف، در سال ۵۸۹م. پایان یافت.[۱۴] فجار چهارم، که به «فجار البَرّاض» شهرت یافت، هرسال تا پنج سال، در سالگرد نبرد قبلی، در ایام بازار عکاظ، از ذی قعده تا محرم[۱۵] تکرار میشد.
به باور برخی از پژوهشگران، علت طولانی شدن این درگیریها رقابت بر سر راههای تجاری مشترک، میان قبیلههای هوازن و مکیان بود.[یادداشت ۵] بر پایه این تحلیل، تلاش قبایل هوازن برای دستیابی به مکه به عنوان یک مرکز اقتدار، به بهانه خونخواهی و تعصب قبیلگی، باعث طولانی شدن این درگیریها شد.[۱۶]
نخستین درگیری میان قبایل قریش و کنانه از یک طرف و قبیله هوازن و برخی از هم پیمانانش از طرف دیگر، رخ داد.[۱۷]
جنگ یوم نخله ویرایش
شروع این نبردها با کشته شدن عروة بن عُتبه، از بزرگان هوازن، به دست مردی از قبیله کنانه به نام بَرّاض بن قیس بود.[یادداشت ۶][۱۸] خبر کشته شدن عروه، خشم هوازن را برانگیخت. میانجیگری قریش که همپیمانان اصلی قبیله کنانه بودند، به نتیجه نرسید. مردان هوازن ادعا داشتند که چون عروه از اشراف هوازن است باید فردی از بزرگان قریش یا کنانه به قصاص وی کشته شود و قصاص براض به عنوان قاتل عروه جبران کننده خون او نیست.[۱۹] پس از این بود که جنگجویان هوازن به سمت مکه حرکت کردند و پیش از آنکه مکیان بتوانند خود را از محل بازار عکاظ به حرم مکه برسانند، در منطقه نخله به آنها رسیدند و جنگی بین آنها درگرفت که تا شب، ادامه یافت. با رسیدن شب، قریش و کنانه به حرم فرار کردند و جنگ یوم نخله با شکست مکیان تا سال بعد پایان یافت.[۲۰]
تا چهارسال پیاپی در این تاریخ، نبردهایی میان این قبایل به شرح زیر ادامه یافت:
جنگ یوم شمطه ویرایش
این نبرد یک سال بعد از جنگ یوم نخله، در شَمطه، جائی نزدیک بازار عکاظ[۲۱] واقع شد.[۲۲]در این درگیری، قبیله سلیم در کنار هوازن و بنو عبد منات و احابیش[یادداشت ۷][۲۳] در کنار قریش و کنانه حضور داشتند. عبدالله بن جدعان پشتیبانی مالی این جنگ را برعهده گرفت. وی به همراه حرب بن امیه و هشام بن مغیره از فرماندهان این سپاه بودند. نبرد با شکست مکیان و کشته شدن صد نفر و به قولی هشتاد نفر از قبیله کنانه پایان یافت[۲۴] و کسی از قریش کشته نشد.[۲۵] شمار کشتهشدگان هوازن یا سلیم مشخص نیست.
جنگ یوم عبلاء ویرایش
این نبرد، به مناسبت وقوع آن در کنار صخرهای سفید به نام عَبلاء، نزدیک بازار عکاظ[۲۶] به همین نام خوانده شد. در این درگیری نیز، هوازن بر کنانه و قریش پیروز شدند. عَوّام بن خویلد اسدی، پدر زبیر، از کشتهشدگان این جنگ بود.[۲۷]
جنگ یوم شرب ویرایش
این جنگ، در شَرِب جائی نزدیک مکه به وقوع پیوست و به همین نام[۲۸] و در برخی از منابع با عنوان «یوم عکاظ» یاد شد، چراکه این مکان، نزدیک بازار عکاظ بین نخله و طائف بود.[۲۹]
مکیان پس از تحمل دو شکست پیاپی برای این نبرد تدارک دیدند و عبدالله جدعان در این نبرد نیز تجهیز هزار مرد از جنگجویان کنانه را متقبل شد. با استقامت قریشیان از جمله بنی مخزوم و بنی امیه، هوازن شکست خوردند[۳۰] و باقیمانده آنان برای در امان ماندن، به سبیعه دختر عبدشمس پناه بردند و پیرامون خیمه او چادر زدند. داستان این خیمهها که یادآوریاش، مایه سرافکندگی قبیله قیس بود، به مدار قیس معروف شد.[۳۱]
جنگ یوم حریره ویرایش
آخرین مرحله فجار چهارم، در سال ۵۸۹م، در جایی میان أبواء و مکه به نام حُرَیره رخ داد. در این روز، پس از کشته شدن شماری از دو جبهه، طرفین حاضر شدند با تسویه خونبهای کشتگان، با یکدیگر سازش کنند. بر این پایه، تعداد کشتهشدگان شمارش شد و پس از اینکه مشخص شد از هوازن ۲۰ نفر بیشتر کشته شدهاند، حرب بن امیه دیه آنها را پرداخت کرد و نبردهای چهارساله پایان یافت.[۳۲] از کشتهشدگان این نبرد ابو سفیان بن امیه، عموی ابوسفیان معروف بود.[۳۳]
موضع بنیهاشم ویرایش
در آغاز این نبردها ابوطالب، به عنوان بزرگ بنیهاشم، با استدلال به اینکه این جنگ ستم و تجاوز، قطع پیوند خویشاوندی و حلال شمردن ماه حرام است، اجازه شرکت در این نبردها را به بنیهاشم نداد و در این مرحله تنها زبیر بن عبدالمطلب به اکراه به سوی میدان جنگ رهسپار شد.[۳۴] ولی بر پایه گزارشهای مشهور تاریخنگاران[۳۵] حضرت محمد(ص)، در برخی از این نبردها به همراه عموهای خود حضور داشت.[۳۶] حضور وی در این نبردها پس از این بود که ماهیت این نبردها از شکل دفاع متعصبانه، به ماهیتی دفاعی تغییر کرده و هوازن به هیچ قیمتی حاضر به ترک مخاصمه نبود. حضرت محمد(ص) در پاسخ به سؤالی درباره حضورش در این جنگها، با بیان این دلیل، از شرکت در آن ابراز خرسندی کرد.[۳۷] بر پایه این گزارشها، وی همراهی خود را با مکیان، که حضور وی را به فال نیک میگرفتند، مشروط بر دوری از ستم و زیادهروی و اتهام بیپایه به دشمن کرد.[۳۸]
در روایات اهل بیت، نشانی از تأیید این حضور یافت نشد. برخی از جزئیات ذکر شده درباره حضور وی نیز، برخلاف قراین تاریخی است؛ مانند اینکه او در جریان فجار یکی از بزرگان دشمن به نام «ابو بَراء مُلاعِب الأَسِنّه» را با زدن نیزهای به هلاکت رساند،[۳۹] در حالی که گزارشهای متقن، از حیات ابو براء تا سال چهارم هجری خبر داده است.[۴۰]
در نگاه مستشرقان ویرایش
مبالغه و اسطورهپردازی قصه گویان عرب در مورد این جنگها باعث شده تا برخی از مستشرقان، آن را افسانه بشمارند؛ ولی با توجه به اینکه این نبردها فاصله چندانی با ظهور اسلام نداشت، در حافظه تاریخی عرب ماندگار شد و نشانههای تاریخی به جا مانده از آن، مانع از انکار اصل رویداد است.[۴۱]
پانویس ویرایش
- ↑ نک: لسان العرب، ج5، ص45-48 «فجر».
- ↑ . السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص186؛ مروج الذهب، ج2، ص267، 286؛ اخبار مکه، ج5، ص185.
- ↑ العقد الفرید، ج6، ص102؛ اجوبة المسائل الدینیه، ج11، ص198-200؛ حروب الفجار، ص136.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ الاغانی، ج22، ص307؛ المفصل، ج10، ص52؛ حروب الفجار، ص135.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج2، ص37؛ الکامل، ج1، ص380.
- ↑ المنمق، ص161.
- ↑ اتحاف الوری، ج1، ص103-104؛ المفصل، ج7، ص83.
- ↑ العقد الفرید، ج6، ص101-102؛ الاغانی، ج22، ص307-308؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص503-504.
- ↑ العقد الفرید، ج6، ص102؛ الاغانی، ج22، ص308؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص504-505.
- ↑ مروج الذهب، ج2، ص271؛ المفصل، ج7، ص83.
- ↑ التنبیه والاشراف، ص179.
- ↑ (بنو جشم) الاغانی، ج22، ص308.
- ↑ اخبار مکه، ج5، ص183-184؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص505-506.
- ↑ حروب الفجار، ص136.
- ↑ الاغانی، ج22، ص309.
- ↑ حروب الفجار، ص136-138.
- ↑ العقد الفرید، ج6، ص103؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص506؛ سالنامه المورد، ش5، ص42، «ایام العرب فی الجاهلیة و قیمتها التاریخیه»؛ حروب الفجار، ص136.
- ↑ الاغانی، ج22، ص309؛ العقد الفرید، ج6، ص103؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص506، 512.
- ↑ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص506، 512.
- ↑ نک: العقد الفرید، ج6، ص103-104؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص514، 506.
- ↑ نک: معجم البلدان، ج3، ص363.
- ↑ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص 515 و 516.
- ↑ نک: المعارف، ص603-604؛ العقد الفرید، ج6، ص106-108.
- ↑ المفصل، ج10، ص54-55؛ العقد الفرید، ج6، ص106.
- ↑ اخبار مکه، ج5، ص186؛ العقد الفرید، ج6، ص106.
- ↑ معجم البلدان، ج 4، ص80.
- ↑ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص517-518.
- ↑ العقد الفرید، ج6، ص107؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص518.
- ↑ الاغانی، ج22، ص315.
- ↑ العقد الفرید، ج6، ص107.
- ↑ الاغانی، ج22، ص316؛ المفصل، ج10، ص55.
- ↑ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص522، 525؛ معجم البلدان، ج2، ص250؛ مراصد الاطلاع، ج1، ص397.
- ↑ اخبار مکه، ج5، ص188؛ العقد الفرید، ج6، ص108.
- ↑ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص15.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص184؛ الطبقات، ج1، ص102؛ مروج الذهب، ج2، ص286
- ↑ الاغانی، ج22، ص307، 313؛ الکامل، ج1، ص593؛ البدایة و النهایه، ج2، ص289.
- ↑ الاغانی، ج22، ص319؛ الطبقات، ج1، ص102؛ اتحاف الوری، ج1، ص112.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج2، ص16.
- ↑ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص525؛ الاغانی، ج22، ص319.
- ↑ المصنّف، ج5، ص382؛ السیرة النبویه، اسماعیل بن عمر بن کثیر، ج3، ص141؛ المعجم الکبیر، ج19، ص70-71.
- ↑ نک: المفصل، ج10، ص55؛ المورخ العربی، ش29، ص117-118، «الحرب عند القبائل العربیة فی الجاهلیه».
- ↑ که اکثر حاضران عکاظ را به تناسب نزدیکی محل سکونت خود تشکیل میدانند.
- ↑ فجار المرأه.
- ↑ هردو به معنای میمون.
- ↑ بنو جشم بن بکر بن هوازن.
- ↑ پس از تلاشهای هاشم بن عبدمناف برای تنظیم سفرهای زمستانی و تابستانی مکیان و ایجاد یک پل اقتصادی مستمر میان جنوب و شمال مکه، این شهر موقعیت تجاری و اقتصادی ویژهای در میان شبه جزیره یافت و موقعیت مذهبی آن تقویت شد.
- ↑ براض که در جامعه و قبیله خود جایی نداشت، در دربار نُعمان بن مُنذر پادشاه حیره (۵۸۳–۶۰۵م) نفوذ کرد و اعتماد وی را برای سرپرستی و حمایت کاروان تجاری نعمان بدست آورد. این کاروان در ماههای حرام ذی قعده تا محرم، به بازار عکاظ گسیل میشد. ولی پیش از اعزام کاروان، با پیشنهاد عروة بن عتبه، که براض را شایسته اعتماد پادشاه حیره نمیدید، نُعمان این سمت را به عروه واگذار کرد در پی آن براض، پس از تعقیب کاروان، در نزدیکی فدک، عروه را بهطور ناگهانی کشت و با کاروان اموال نعمان به خیبر گریخت. ولی پیش از اعزام کاروان، با پیشنهاد عروة بن عتبه، که براض را شایسته اعتماد پادشاه حیره نمیدید، نُعمان این سمت را به عروه واگذار کرد در پی آن براض، پس از تعقیب کاروان، در نزدیکی فدک، عروه را بهطور ناگهانی کشت و با کاروان اموال نعمان به خیبر گریخت.
- ↑ بنو المصطلق از خزاعه و بنو هون بن خزیمه که کنار کوه حبشی در پایین مکه (کوه اَحبَش) با قریش همپیمان شدند.
منابع ویرایش
- اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد (۸۸۵ق)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعة ام القری، ۱۴۰۸ق.
- اجوبة المسائل الدینیه (ماهنامه)، عبدالرضا الشهرستانی، نجف.
- اخبار مکه فی قدیم الدهر و حدیثه، محمد بن اسحق الفاکهی (۲۷۵ق)، به کوشش عبدالملک بن عبدالله بن دهیش، بیروت، دارخضر، ۱۴۱۴ق.
- الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی (۳۵۶ق)، تصحیح عبدالله علی مهنّا و سمیر جابر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق.
- ایام العرب قبل الاسلام، معمربن المثنی (۲۰۹ق)، محقق، عادل جاسم، بیروت، عالم الکیب، ۱۴۰۷ق.
- تفسیر البحر المحیط، ابو حیان محمد بن یوسف (۷۵۴ق)، تحقیق صدقی محمد جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۲ق.
- البدایه و النهایه فی التاریخ، اسماعیل بن عمر بن کثیر (۷۰۰-۷۷۴ق)، بیروت، مکتبه المعارف، ۱۴۱۱ق.
- تاریخ الشعوب الاسلامیه، کارل بروکلمان، ترجمه فارس و البعلبکی، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۹۳م.
- تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب الیعقوبی (۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
- التنبیه و الاشراف، علی بن الحسین المسعودی (۳۴۶ق)، بیروت، دارالصعب، بیتا.
- حروب الفجار اسبابها و نتایجها، عبدالجبار منسی العبیدی، بغداد، جامعة بغداد.
- سالنامه المورد، مدیر تحریر: هادی شوکت، بغداد، وزارة الثقافه و الاعلام.
- السیره النبویه مقتضبا من البدایه و النهایه، اسماعیل بن عمر بن کثیر (۷۰۰-۷۷۴ق)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دارالمعرفه/ دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۶ق.
- السیره النبویه، عبدالملک بن هشام (۲۱۸ق)، تحقیق مصطفی السقاء و عبدالحفیظ شبلی و ابراهیم الابیاری، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
- الطبقات الکبری ( الطبقه الخامسه من الصحابه)، محمد بن سعد (۲۳۰ق)، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.
- العقد الفرید، احمد بن محمد بن عبد ربه (۲۴۶-۳۲۸ق)، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۴ق.
- الکامل فی التاریخ، علی بن محمد ابن الاثیر (۵۵۵-۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
- گلستان قرآن (دو هفته نامه)، تهران، مرکز توسعه و ترویج فعالیتهای قرآنی.
- لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور (۶۳۰-۷۱۱ق)، قم، انتشارات ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
- مراصد الاطلاع علی اسماء الامکنه و البقاع، و هو مختصر معجم البلدان لیاقوت، صفیالدین عبدالمومن بن عبدالحق (۷۳۹ق)، به کوشش علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ق.
- مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن الحسین المسعودی (۳۴۶ق)، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۰۹ق.
- المصنّف، عبدالرزاق الصنعانی (۲۱۱ق)، به کوشش حبیب الرحمن الاعظمی، بیروت، المجلس العلمی، ۱۳۹۰ق.
- المعارف، ابن قتیبه دینوری (۲۱۳-۲۷۶ق)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، انتشارات شریف الرضی، ۱۳۷۳ش.
- معجم البلدان، یاقوت بن عبدالله الحموی (۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
- المعجم الکبیر، سلیمان بن احمد الطبرانی (۲۶۰-۳۶۰ق)، به کوشش حمدی عبدالمجید السلفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
- المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جواد علی عبیدی (۱۳۲۴-۱۴۰۸ق)، بیروت، دارالساقی، ۱۴۲۲ق.
- المنمق فی اخبار قریش، محمد بن حبیب (۲۴۵ق)، به کوشش خورشید احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق.
- المورخ العربی (فصلنامه)، رییس التحریر، عبدالقادر النجار، بغداد.