بُغَیبِغَه: از اقطاعات پیامبر(ص) و در زمره موقوفات مدینه از جانب حضرت علی(ع) می‌باشد. این واژه از آوازگونه‌ای از پرندگان گرفته شده و به چاه آب کم‌عمق اطلاق می‌شود.

بر اساس گزارشی، پیامبر(ص) این منطقه را به کسد الجهنی و بعد به برادرزاده او واگذار کرده و بعد عبدالرحمن بن سعد بن زراره انصاری خریده و به امام علی(ع) فروخته است. امام علی(ع) در آن‌جا چاه‌های فراوانی حفر نمود و در راه خدا وقف کرد و باعث رونق آن منطقه گردید.

امام حسین(ع) آن‌جا را از حالت وقف درآورده و به دختر عبدالله بن جعفر بخشید و مانع ازدواج او با یزید بن معاویه گردید. بعدها این سرزمین بارها میان امویان و فرزندان ابوطالب رد و بدل شده و در آخر توسط مأمون عباسی با پرداخت عوض به صورت وقف برگردانده شده است.

واژه‌شناسی ویرایش

بُغَیبِغَه تصغیر کلمه «بَغْبَغ» به معنای آواز گونه‌ای از پرندگان است.[۱] واژه «بُغَیْبِغ» به چاه‌های آبی اطلاق می‌شود که عمق بسیار نداشته باشند و زود به آب برسند.[۲] نیز گفته‌اند که بغیبغ چاه آبی است که عمق آن به‌اندازه قامت یک انسان باشد.[۳]

موقعیت جغرافیایی ویرایش

بغَیْبِغَه از لحاظ موقعیت جغرافیایی در چهار فرسخیِ[۴] منطقه‌ای به نام یَنْبُع قرار دارد[۵] و از معروف‌ترین و کهن‌ترین چاه‌های آب آن منطقه به شمار می‌آید.[۶] بغیبغات رشته قنات‌هایی است که امیر مؤمنان(ع) در ینبع احداث کرد. از سه چشمه به نام خیف الاراک، خیف لیلی و خیف بسطاس در آن نام برده‌اند.

خرید بغیبغه توسط امام علی ویرایش

پیامبر(ص) در راه غزوه ذوالعشیره مدتی در این مکان اقامت کرد.[۷] او به عنوان اِقطاع، بخشی از این سرزمین را در اختیار شخصی به نام کُسَد الجُهَنی[۸] (کشد)[۹] قرار داد. وی به دلیل کهولت از پیامبر خواست تا این سرزمین را به برادرزاده‌اش واگذارد و پیامبر موافقت فرمود.

پس از چندی عبدالرحمن بن سعد بن زراره انصاری آن را به مبلغ 30000 درهم از برادرزاده کسد الجهنی خرید[۱۰]؛ اما در آن جا دچار مصیبت و بلا شد و از این رو، آن جا ماندگار نشد. در راه بازگشت، با امام علی(ع) دیدار کرد و از او خواست تا آن را از وی بخرد. امام نیز درخواست وی را پذیرفت.[۱۱]

بر پایه گزارشی دیگر، پیامبر(ص) این سرزمین را به امام علی(ع) بخشید.[۱۲]

حفر چاه آب ویرایش

علی(ع) در نخستین گام همراه ابونَیْزَر، پسر نجاشی پادشاه حبشه که پیش از بلوغ به اسلام گروید و تا هنگام رحلت پیامبر در خانه او بود و سپس به خانه حضرت فاطمه(س) رفت و با فرزندان آن بزرگوار به سر برد،[۱۳] به حفر چاهی کم‌عمق در آن جا پرداخت و امور آن جا را سامان داد.[۱۴]

به گزارش ابونیزر، امام علی(ع) با دست خود در حفر چاه و بازسازی قنات این منطقه کوشید و پس از جوشیدن آب فراوان از آن، بی‌درنگ دو چشمه آن را برای فقیران مدینه و در راه ماندگان وقف کرد.[۱۵]

از منابع کهن برمی‌آید که چاه‌های آب گوناگون در آن جا حفر شد.[۱۶] این کار باعث رونق کشاورزی و آبادانی فراوان آن منطقه برای سال‌‌های متمادی شد.[۱۷] به مرور بعضی از مناطق این سرزمین به نام برخی کارگزاران او مشهور شد.

برای نمونه می‌توان به «عین ابی‌نَیْزَر» اشاره کرد. شاید نام‌گذاری این چشمه به نام ابی‌نیزر، به سبب قدردانی از کوشش‌های مقدماتی او در حفر این چاه یا آبادانی و نگهداری وی از آن منطقه بوده است. در ماجرای اعتراض مردم به عثمان که به قتل وی انجامید، آورده‌‌اند که حضرت علی(ع) در مدینه حضور نداشت و در بغیبغه به سر می‌برد.[۱۸]

واگذاری بغیبغه ویرایش

این منطقه در طول زندگانی او و امام حسن(ع) به صورت وقف باقی ماند؛ اما در عهد امام حسین(ع) از حالت وقف بیرون شد؛ زیرا بر پایه وقف‌نامه آن، امام حسن و امام حسین(ع) در صورت نیاز می‌توانستند آن را بفروشند.[۱۹] بر پایه گزارش‌های بلاذری و ابن‌سعد، امام حسین(ع) این منطقه را به دختر عبدالله بن جعفر واگذاشت و وی به سفارش امام به جای ازدواج با یزید بن معاویه، با پسرعمویش قاسم ازدواج کرد.[۲۰]

به روایتی، امام علی(ع) محصولات این منطقه را صدقه می‌داد.[۲۱] ایشان در زمان قتل عثمان در آن جا ساکن بود.[۲۲]

دست بدست شدن بغیبغه ویرایش

پس از مرگ معاویه و شهادت امام حسین(ع)، یزید آن مزرعه را تصرف کرد. چون یزید هلاک شد، ابن‌زبیر (حک: 63-73ق.) آن را به فرزندان ابوطالب بازگرداند. پس از کشته شدن ابن‌زبیر، عبدالملک بن مروان (حک: 73-86ق.) آن را به خاندان معاویه رجعت داد. چون عمر بن عبدالعزیز (حک: 87-101ق.) حاکم شد، آن را به خاندان علی(ع) بازگرداند و آن گاه که یزید بن عبدالملک (حک: 102-105ق.) به حکومت رسید، آن را بازپس گرفت و به خاندان معاویه واگذاشت.

ولید بن یزید بن عبدالملک نیز موضوع را به قاضی ارجاع داد.[۲۳] گزارش‌های تاریخی حکایت دارند که خاندان عبدالله بن جعفر به بازپس گرفتن این سرزمین موفق شدند و تا روزگار مامون عباسی از آن استفاده می‌کردند. هنگامی که مامون به قدرت رسید (حک: 198-218ق.) و ماجرای این سرزمین را شنید، عوض آن را به ایشان پرداخت و آن سرزمین را از دست نوادگان عبدالله بن جعفر بیرون آورد و به حالت وقف بازگرداند.[۲۴] امروز به این منطقه ینبع النخل می‌گویند. این نام بر سرزمین پهناور و بی‌ساکن آن جا اطلاق می‏‌شود.[۲۵]

پیوند به بیرون ویرایش

پانویس ویرایش

  1. معجم ما استعجم، ج1، ص262؛ معجم البلدان، ج1، ص469؛ الروض المعطار، ص112.
  2. معجم ما استعجم، ج1، ص262؛ معجم البلدان، ج1، ص469.
  3. نک: معجم البلدان، ج1، ص469.
  4. انساب الاشراف، ج2، ص206.
  5. معجم ما استعجم، ج1، ص262.
  6. معجم قبائل العرب، ج5، ص318.
  7. الروض الانف، ج5، ص60؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص47.
  8. تاریخ المدینه، ج5، ص441؛ معجم البلدان، ج4، ص127؛ الاصابه، ج5، ص441.
  9. الطبقات، ج2، ص8؛ تاریخ المدینه، ج1، ص219.
  10. تاریخ المدینه، ج1، ص219؛ الاصابه، ج5، ص441.
  11. تاریخ المدینه، ج1، ص219-220.
  12. تاریخ المدینه، ج1، ص221؛ الکافی، ج7، ص54.
  13. معجم البلدان، ج4، ص175-176.
  14. تاریخ المدینه، ج1، ص219-220.
  15. تاریخ المدینه، ج1، ص220؛ الکافی، ج7، ص54؛ السنن الکبری، ج6، ص160.
  16. تاریخ المدینه، ج1، ص221؛ وفاء الوفاء، ج4، ص30.
  17. نک: الروض المعطار، ص112-113.
  18. انساب الاشراف، ج2، ص206.
  19. معجم البلدان، ج4، ص176؛ الاصابه، ج7، ص343.
  20. انساب الاشراف، ج5، ص149-150؛ الطبقات، خامسه1، ص414-415؛ معجم البلدان، ج1، ص469.
  21. نک: الکافی، ج4، ص22؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص71.
  22. انساب الاشراف، ج2، ص206؛ بحار الانوار، ج34، ص329.
  23. الطبقات، ج5، ص413.
  24. معجم البلدان، ج1، ص469-470؛ الروض المعطار، ص112-113.
  25. المعالم الاثیره، ص50.

منابع ویرایش

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل بغیبغه.
  • الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.) ، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق
  • انساب الاشراف: البلاذری (م. 279ق.) ، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق
  • بحار الانوار: المجلسی (م. 1110ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق
  • تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م. 748ق.) ، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، 1410ق
  • تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّه (م. 262ق.) ، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، 1410ق
  • الروض الانف: السهیلی (م. 581ق.) ، به کوشش عبدالرحمن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1412ق
  • الروض المعطار: محمد بن عبدالمنعم الحمیری (م. 900ق.) ، بیروت، مکتبة لبنان، 1984م
  • السنن الکبری: البیهقی (م. 458ق.) ، بیروت، دار الفکر
  • الطبقات الکبری: ابن‌سعد (م. 230ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق
  • الکافی: الکلینی (م. 329ق.) ، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش
  • المعالم الاثیره: محمد محمد حسن شراب، بیروت، دار القلم، 1411ق
  • معجم البلدان: یاقوت الحموی (م. 626ق.) ، بیروت، دار صادر، 1995م
  • معجم قبائل العرب: عمر کحّاله، بیروت، الرساله، 1405ق
  • معجم ما استعجم: عبدالله البکری (م. 487ق.) ، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، 1403ق
  • من لا یحضره الفقیه: الصدوق (م. 381ق.) ، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404ق
  • وفاء الوفاء: السمهودی (م. 911ق.) ، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 2006م.