|
|
خط ۴۰: |
خط ۴۰: |
| اساسیترین نکات مورد تمسک و نقد مفسران و دانشوران، عبارتند از: | | اساسیترین نکات مورد تمسک و نقد مفسران و دانشوران، عبارتند از: |
|
| |
|
| 1. {ثَانِی اثنَینِ}؛ در این تعبیر، خداوند به «همراه پیامبر9» که بیش از یک نفر نبوده، اشاره میکند. مورخان <ref>الطبقات، ج3، ص135؛ تاریخ طبری، ج2، ص450؛ تاریخ دمشق، ج30، ص14، 22.</ref> و مفسران<ref>جامع البیان، ج10، ص175؛ مجمع البیان، ج5، ص57؛ تفسیر ابن کثیر، ج2، ص372.</ref> نام همراه رسول خدا در غار ثور را ابوبکر یاد کردهاند. برخی از این تعبیر قرآن منزلتی بینظیر برای ابوبکر برداشت کرده و او را همردیف و همسان پیامبر9 به شمار آوردهاند.<ref>التفسیر الکبیر، ج16، ص64؛ فتح الباری، ج13، ص180.</ref> مخالفان این استدلال گفتهاند: این تعبیر تنها گزارشی درباره پیامبر9 و همراه او و تعداد افراد است و این که همزمان با حضور رسول خدا در غار ثور فردی دیگر هم با وی بوده است. چنین تعبیری فضیلت و ستایشی را برای همراه ایشان در بر ندارد؛ چنانکه ممکن است افراد مختلف در مقام شمارش کنار هم قرار گیرند.<ref>سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، ج8، ص27-28؛ التبیان، ج5، ص222.</ref> | | 1. {ثَانِی اثنَینِ}: در این تعبیر، خداوند به «همراه پیامبر» اشاره میکند. مورخان <ref>الطبقات، ج3، ص135؛ تاریخ طبری، ج2، ص450؛ تاریخ دمشق، ج30، ص14، 22.</ref> و مفسران<ref>جامع البیان، ج10، ص175؛ مجمع البیان، ج5، ص57؛ تفسیر ابن کثیر، ج2، ص372.</ref> همراه رسول خدا در غار ثور را ابوبکر دانستهاند. برخی از این تعبیر قرآن منزلتی بینظیر برای ابوبکر برداشت کرده و او را همردیف و همسان پیامبر به شمار آوردهاند.<ref>التفسیر الکبیر، ج16، ص64؛ فتح الباری، ج13، ص180.</ref> مخالفان این استدلال گفتهاند: این تعبیر تنها گزارشی درباره پیامبر و همراه او است و صرفا نشان میدهد همزمان با حضور پیامبر در غار ثور، فردی دیگر هم با وی بوده است. چنین تعبیری فضیلت و ستایشی را برای همراه ایشان در بر ندارد؛ چنانکه ممکن است افراد مختلف در مقام شمارش کنار هم قرار گیرند.<ref>سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، ج8، ص27-28؛ التبیان، ج5، ص222.</ref> |
|
| |
|
| 2. {إِذ هُمَا فِی الغَارِ}؛ این بخش آیه به پناه بردن رسول خدا و همراهش به غار ثور اشاره دارد.<ref>تفسیر عبدالرزاق، ج2، ص276؛ مجمع البیان، ج5، ص57.</ref> برخی با استناد به این تعبیر نیز منقبتی ویژه برای ابوبکر برداشت کردهاند.<ref>روح المعانی، ج5، ص288.</ref> مخالفان این برداشت گفتهاند: این تعبیر تنها از حضور پیامبر9 با همراهش در غار ثور حکایت دارد<ref>التبیان، ج5، ص288؛ الاحتجاج، ج2، ص326.</ref> و تنها اجتماع در مکان، موجب مدح یا ذم افراد نمیگردد؛ چنانکه مسجد پیامبر9 که شریفتر از غار ثور است، مؤمن و منافق را در خویش جای داده است و در قرآن کریم (120 اعراف/7؛ 40 هود/11؛ 28 مؤمنون/23؛ 120شعراء/26 و 37 معارج/70) بارها از اجتماع مؤمن و کافر در یک مکان گزارش شده است.<ref>الافصاح، ص189-190؛ الاحتجاج، ج2، ص326.</ref> | | 2. {إِذ هُمَا فِی الغَارِ}: این بخش آیه به پناهبردن رسول خدا و همراهش به غار ثور اشاره دارد.<ref>تفسیر عبدالرزاق، ج2، ص276؛ مجمع البیان، ج5، ص57.</ref> برخی با استناد به این تعبیر نیز منقبتی ویژه برای ابوبکر برداشت کردهاند.<ref>روح المعانی، ج5، ص288.</ref> مخالفان این برداشت گفتهاند: این تعبیر تنها از حضور پیامبر با همراهش در غار ثور حکایت دارد<ref>التبیان، ج5، ص288؛ الاحتجاج، ج2، ص326.</ref> و صرف اجتماع در مکان، موجب مدح یا ذم افراد نمیگردد؛ چنانکه مسجد پیامبر که شریفتر از غار ثور است، مؤمن و منافق را در خویش جای داده است و در قرآن کریم (120 اعراف؛ 40 هود؛ 28 مؤمنون؛ 120شعراء و 37 معارج) بارها از اجتماع مؤمن و کافر در یک مکان گزارش شده است.<ref>الافصاح، ص189-190؛ الاحتجاج، ج2، ص326.</ref> |
|
| |
|
| 3. {إِذ یقُولُ لِصَاحِبِهِ}؛ در این جمله از یار و همراه پیامبر9 در غار ثور به «صاحب» تعبیر شده است. به گفته فخر رازی برترین امتیاز برای ابوبکر این است که خداوند او را صاحب پیامبرش به شمار آورده<ref>التفسیر الکبیر، ج16، ص65.</ref> و بر پایه گزارشی، مصاحبت ابوبکر با رسول خدا9 به امر جبرئیل بوده است.<ref>البحر المحیط، ج5، ص421.</ref> بر پایه گزارشی، همراهی ابوبکر با پیامبر9 در آیه غار برای هیچ یک از اصحاب رسول خدا9 ثابت نشده است.<ref>روح المعانی، ج10، ص100.</ref> اما برخی از مفسران اهل سنت انکار صحابی بودن ابوبکر را مساوی با کفر و انکار و ردّ صریح قرآن دانستهاند.<ref>تفسیر بغوی، ج2، ص349؛ الکشاف، ج2، ص272.</ref> مخالفان این برداشت با استناد به معنای کلمه صاحب (ملازم و همراه<ref>مفردات، ص475، «صحب».</ref>) که میتواند مصداقهایی فراوان داشته باشد و نیز شواهدی از قرآن، تنها مصاحبت با پیامبر9 را فضیلت ندانستهاند؛ چنانکه در آیه 22 تکویر/81 پیامبر9 مصاحب کافران شمرده شده است. در آیه 37 کهف/18 به مصاحبت مؤمن و کافر اشاره میشود. از این رو، میتوان گفت تنها مصاحبت، سبب مدح یا ذم و فضل یا نقصان نمیگردد.<ref>التبیان، ج5، ص222؛ الاحتجاج، ج2، ص327.</ref> به گفته علامه طباطبایی، همراهی با رسول خدا9 افتخار شمرده میشود و هر کسی در پی آن است؛ ولی در فرهنگ قرآن اینگونه امور از فضیلت و ارزش برخوردار نیست؛ زیرا در عرف قرآن عبادت و تقوا ملاک برتریاند (حجرات/ 49، 13)<ref>المیزان، ج17، ص79؛ الصحیح من سیرة النبی، ج4، ص24.</ref>، چنانکه در آیه 29 فتح/ 48 به صفات اصحاب و پیروان پیامبر9 اشاره شده است. بر پایه روایتها، خداوند به دلهای آدمیان مینگرد نه به رفتار ظاهری و جایگاه اجتماعی آنان.<ref>مسند احمد، ج2، ص285؛ الامالی، ص536.</ref> | | 3. {إِذ یقُولُ لِصَاحِبِهِ}؛ در این جمله از یار و همراه پیامبر در غار ثور به «صاحب» تعبیر شده است. به گفته فخر رازی برترین امتیاز برای ابوبکر این است که خداوند او را صاحب پیامبرش به شمار آورده است.<ref>التفسیر الکبیر، ج16، ص65.</ref> بر پایه روایتی، مصاحبت ابوبکر با رسول خدا به امر جبرئیل بوده است.<ref>البحر المحیط، ج5، ص421.</ref> مخالفان این برداشت با استناد به معنای کلمه صاحب (ملازم و همراه<ref>مفردات، ص475، «صحب».</ref>) که میتواند مصداقهای فراوانی داشته باشد و همچنین آیاتی از قرآن<ref>همچون آیه ۲۲ سوره تکویر و آیه ۳۷ سوره کهف.</ref> که بر مصاحبت پیامبر و مؤمنان با کافران دلالت میکند، صرف مصاحبت با پیامبر را فضیلت ندانستهاند.<ref>التبیان، ج5، ص222؛ الاحتجاج، ج2، ص327.</ref> به گفته علامه طباطبایی، در فرهنگ قرآن همراهی با پیامبر بهتنهایی از فضیلت و ارزش برخوردار نیست. و در قرآن عبادت و تقوا ملاک برتریاند.<ref>اشاره به آیه ۱۳ سوره حجرات.</ref><ref>المیزان، ج17، ص79.</ref> |
|
| |
|
| 4. {لا تَحزَن}؛ مفسران اهل سنت بر این باورند که حزن و اندوهی که ابوبکر را در غار ثور فراگرفت، بر اثر ترس از جان خویش نبود؛ بلکه او نگران حال رسول خدا9 و آینده اسلام بود. ایشان این را نشانه ایمان، اخلاص و دلسوزی او برای پیامبر9 شمردهاند.<ref>تفسیر ثعلبی، ج5، ص47؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص146.</ref> برخی دیگر بر این باورند که جمله «لا تَحزَن» اگر مایه نکوهش نباشد، بیانگر هیچگونه مدح و ستایشی نیز نیست؛ بلکه تنها نهی از خوف و ترس است.<ref>التبیان، ج5، ص223؛ کنز الفوائد، ص203.</ref> اثبات این که حزن ابوبکر برای خود یا رسول خدا9 بوده، به دلیلی دیگر نیاز دارد. | | 4. {لا تَحزَن}؛ مفسران اهل سنت بر این باورند که حُزن و اندوهی که ابوبکر را در [[غار ثور]] فراگرفت، بر اثر ترس از جان خویش نبود؛ بلکه او نگران حال پیامبر(ص) و آینده اسلام بود. ایشان این را نشانه ایمان، اخلاص و دلسوزی او برای پیامبر شمردهاند.<ref>تفسیر ثعلبی، ج۵، ص۴۷؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۴۶.</ref> برخی دیگر بر این باورند که اثبات اینکه حزن ابوبکر برای خود یا رسول خدا بوده، به دلیلی دیگر نیاز دارد و جمله «لا تَحزَن» اگر مایه نکوهش نباشد، بیانگر هیچگونه مدح و ستایشی نیز نیست؛ بلکه تنها نهی از خوف و ترس است.<ref>التبیان، ج۵، ص۲۲۳؛ کنز الفوائد، ص۲۰۳.</ref> |
|
| |
|
| 5. {إِنَّ اللهَ مَعَنَا}؛ در این قسمت از آیه، رسول خدا9 همراهی خداوند را با خود و همراه خویش یادآوری میکند. برخی بر این باورند که مقصود معیت و همراهی خاص و ویژه الهی است؛ زیرا معیت و همراهی را خداوند با همه موجودات دارد.<ref>التفسیر الکبیر، ج16، ص65؛ روح المعانی، ج10، ص97.</ref> به گفته آلوسی، این همراهی خداوند با پیامبر و همراه وی، ویژه ابوبکر است و برای هیچ یک از صحابه ثابت نشده است. حتی هیچ پیامبری معیت و همراهی خداوند را افزون بر خویش به یکی از صحابه خود نسبت نداده است. این ویژگی، ابوبکر را نه تنها از اصحاب پیامبر9 بلکه از صحابه همه پیامبران ممتاز و جدا میسازد.<ref>روح المعانی، ج10، ص100.</ref> | | 5. {إِنَّ اللهَ مَعَنَا}؛ در این قسمت از آیه، رسول خدا همراهی خداوند را با خود و همراه خویش یادآوری میکند. برخی بر این باورند که مقصود معیت و همراهی خاص و ویژه الهی است؛ زیرا معیت و همراهی را خداوند با همه موجودات دارد.<ref>التفسیر الکبیر، ج16، ص65؛ روح المعانی، ج10، ص97.</ref> به گفته آلوسی، این همراهی خداوند با پیامبر و همراه وی، ویژه ابوبکر است و برای هیچ یک از صحابه ثابت نشده است. حتی هیچ پیامبری معیت و همراهی خداوند را افزون بر خویش به یکی از صحابه خود نسبت نداده است. این ویژگی، ابوبکر را نه تنها از اصحاب پیامبر بلکه از صحابه همه پیامبران ممتاز و جدا میسازد.<ref>روح المعانی، ج10، ص100.</ref> |
|
| |
|
| برخی دیگر بر این باورند که مقصود از {مَعَنا} در آیه تنها پیامبر9 است و ایشان با لفظ جمع از خود تعبیر کرده است، همچون سخن خداوند: {إِنَّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّكرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}. (حجر/15، 9) افزون بر این، برخی گفتهاند که ابوبکر به پیامبر9 گفت: نگرانی من درباره برادرت علی بن ابیطالب است. رسول خدا فرمود: «لاتَحزَن» نگران مباش؛ خداوند با من و برادرم علی بن ابیطالب است.<ref>سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، ج8، ص28؛ الاحتجاج، ج2، ص611.</ref> به گفته برخی دیگر، با توجه به نگرانی همراه پیامبر9 ایشان برای رفع اضطراب وی فرمود: {اِنّ اللهَ مَعَنا}. نیز گفتهاند این جمله شاید گویای سرزنش باشد<ref>الافصاح، ص190؛ بحار الانوار، ج27، ص320.</ref>، چنانکه به انجام دهنده کار ناپسند گفته میشود: «لا تَفعَل اِنّ اللهَ مَعَنا»؛ یعنی خداوند از کردار ما آگاه است. از این رو، نمیتوان از این سخن برداشت مدح و فضیلت کرد، مگر با دلیلی دیگر.<ref>الافصاح، ص190؛ التبیان، ج5، ص223.</ref> | | برخی دیگر بر این باورند که مقصود از {مَعَنا} در آیه تنها پیامبر است و ایشان با لفظ جمع از خود تعبیر کرده است، همچون این سخن خداوند: {إِنَّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّكرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}.<ref>سوره حِجر، آیه ۹.</ref> افزون بر این، برخی گفتهاند که ابوبکر به پیامبر گفت: نگرانی من درباره برادرت علی بن ابیطالب است. رسول خدا فرمود: «لاتَحزَن» نگران مباش؛ خداوند با من و برادرم علی بن ابیطالب است.<ref>سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، ج8، ص28؛ الاحتجاج، ج2، ص611.</ref> به گفته برخی دیگر، با توجه به نگرانی همراه پیامبر ایشان برای رفع اضطراب وی گفت: {اِنّ اللهَ مَعَنا}. نیز گفتهاند این جمله شاید گویای سرزنش باشد؛<ref>الافصاح، ص190؛ بحار الانوار، ج27، ص320.</ref> چنانکه به انجامدهنده کار ناپسند گفته میشود: «لا تَفعَل اِنّ اللهَ مَعَنا»؛ یعنی خداوند از کردار ما آگاه است. از این رو، نمیتوان از این سخن برداشت مدح و فضیلت کرد.<ref>الافصاح، ص190؛ التبیان، ج5، ص223.</ref> |
|
| |
|
| 6. {فَأَنزَلَ اللهُ سَكِینَتَهُ عَلَیهِ}؛ در این قسمت آیه، به نزول آرامش الهی تنها بر یک نفر اشاره شده است؛ اما درباره مرجع ضمیر {عَلَیهِ} دو احتمال وجود دارد: أ. مفسران شیعه<ref>مجمع البیان، ج5، ص58؛ روض الجنان، ج9، ص253؛ المیزان، ج9، ص279.</ref> و مفسران مشهور اهل سنت<ref>جامع البیان، ج10، ص177؛ المحرر الوجیز، ج3، ص36؛ البحر المحیط، ج5، ص45.</ref> برآنند که این ضمیر به پیامبر9 باز میگردد. ب. برخی دیگر بازگشت این ضمیر به ابوبکر را منطقیتر پنداشتهاند<ref>تفسیر قرطبی، ج7، ص147.</ref>؛ با این استدلال که پیامبر9 به تسکین و آرامش نیاز نداشت، زیرا طمأنینه و آرامش الهی همواره همراه او بود<ref>تفسیر سمرقندی، ج2، ص59؛ تفسیر بغوی، ج2، ص250؛ الوسیط، ج6، ص292.</ref> و تنها ابوبکر که در آن موقعیت، مضطرب و اندوهگین بود، به آرامش نیاز داشت. فخر رازی با بیان ادلهای، بر نادرستی بازگشت ضمیر «علیه» به رسول خدا اصرار دارد.<ref>التفسیر الکبیر، ج16، ص66.</ref> عدهای نیز گفتهاند که بازگشت این ضمیر به پیامبر9 به معنای وجود کمال اتحاد و پیوستگی میان ابوبکر و پیامبر9 است؛ یعنی در جایی که ابوبکر محزون و نگران بود ، سکینه و آرامش بر پیامبر9 نازل شد و این نشان از آن دارد که آن دو همچون یک شخص در دو قالب جسمانی بودهاند.<ref>روح المعانی، ج10، ص96.</ref> | | 6. {فَأَنزَلَ اللهُ سَكِینَتَهُ عَلَیهِ}؛ در این قسمت آیه، به نزول آرامش الهی تنها بر یک نفر اشاره شده است. درباره مرجع ضمیر {عَلَیهِ} دو احتمال وجود دارد: مفسران شیعه<ref>مجمع البیان، ج5، ص58؛ روض الجنان، ج9، ص253؛ المیزان، ج9، ص279.</ref> و مفسران مشهور اهل سنت<ref>جامع البیان، ج10، ص177؛ المحرر الوجیز، ج3، ص36؛ البحر المحیط، ج5، ص45.</ref> برآنند که این ضمیر به پیامبر باز میگردد. برخی از مفسران اهل سنت بازگشت این ضمیر به ابوبکر را منطقیتر پنداشتهاند؛<ref>تفسیر قرطبی، ج7، ص147.</ref>؛ با این استدلال که پیامبر به تسکین و آرامش نیاز نداشت، زیرا طمأنینه و آرامش الهی همواره همراه او بود<ref>تفسیر سمرقندی، ج2، ص59؛ تفسیر بغوی، ج2، ص250؛ الوسیط، ج6، ص292.</ref> و تنها ابوبکر که در آن موقعیت، مضطرب و اندوهگین بود، به آرامش نیاز داشت. فخر رازی با بیان ادلهای، بر نادرستی بازگشت ضمیر «علیه» به رسول خدا اصرار دارد.<ref>التفسیر الکبیر، ج16، ص66.</ref> عدهای نیز گفتهاند که بازگشت این ضمیر به پیامبر به معنای وجود کمال اتحاد و پیوستگی میان ابوبکر و پیامبر9 است؛ یعنی در جایی که ابوبکر محزون و نگران بود ، سکینه و آرامش بر پیامبر نازل شد و این نشان از آن دارد که آن دو همچون یک شخص در دو قالب جسمانی بودهاند.<ref>روح المعانی، ج10، ص96.</ref> |
|
| |
|
| برخی دیگر از مفسران اهل سنت بازگشت ضمیر {عَلَیهِ} به پیامبر9 را سزاوارتر دانستهاند؛ زیرا نزول سکینه و آرامش از ویژگیهای انبیاست و دیگران شایسته آن نیستند. افزون بر آن، احتمال دارد جمله {فَأَنزَلَ اللهُ سَكِینَتَهُ عَلَیهِ} اشاره به حضرت و یار او در مراحل مختلف گذشته، همچون غزوه بدر و حنین باشد.<ref>المحرر الوجیز، ج3، ص36.</ref>
| | علامه طباطبایی بر لزوم برگشت ضمیر {عَلَیهِ} به پیامبر استدلالهای زیر را مطرح کرده است: |
| | #همه ضمیرهای قبل و بعد در کلماتی همانند {تَنصـُروُه}، {نَصَـره}، {صاحبه}، {اَخرجه} و {اَیده} به پیامبر بازمیگردد و بازگشت ضمیر «عَلَیهِ» به ابوبکر در این میان، بدون قرینه قطعی توجیه علمی ندارد. |
| | #اگر {أَنزَلَ اللَّهُ سَكِینَتَهُ عَلَیه} مربوط به ابوبکر باشد، باید جمله {أَیدَهُ بِجُنُودٍ لَم تَرَوهَا} نیز به وی ربط یابد؛ زیرا این دو جمله از سیاق واحدی برخوردارند و تفکیک میان آن دو صحیح نیست. |
| | #در این آیه، محور سخن، نصرت ویژه خداوند برای پیامبر در موقعیتی است که کسی دیگر توان یاری او را نداشته است؛ چنانکه بخشهای مختلف آیه به آن اشاره دارند.<ref>المیزان، ج9، ص279.</ref> |
|
| |
|
| علامه طباطبایی بر لزوم برگشت ضمیر {عَلَیهِ} بر پیامبر9 چنین استدلال کرده است: أ. همه ضمیرهای قبل و بعد در کلماتی همانند {تَنصـُروُه}، {نَصَـره}، {صاحبه}، {اَخرجه} و {اَیده} به پیامبر9 بازمیگردد و بازگشت ضمیر «عَلَیهِ» به ابوبکر در این میان، بدون قرینه قطعی توجیه علمی ندارد. افزون بر این، اگر {أَنزَلَ اللَّهُ سَكِینَتَهُ عَلَیه} مربوط به ابوبکر باشد، باید جمله {أَیدَهُ بِجُنُودٍ لَم تَرَوهَا} نیز به وی ربط یابد؛ زیرا این دو جمله از سیاق واحدی برخوردارند و تفکیک میان آن دو صحیح نیست. ب. در این آیه، محور سخن، نصرت ویژه خداوند برای پیامبر9 در موقعیتی است که کسی دیگر توان یاری او را نداشته؛ چنانکه بخشهای مختلف آیه به آن اشاره دارند. ج. این آیه از سیاق واحدی برخوردار است و جمله {جَعَلَ الَّذِینَ كَفَرُوا السُّفلَی وَكَلِمَةُ اللهِ هِی العُلیا وَاللهُ عَزِیزٌ حَكِیمٌ} بیانگر جملات پیشین است و مقصود از {كَلِمَة} سخن کافران است که برای قتل پیامبر9 در دار الندوه تصمیم گرفته بودند و مراد از{كَلِمَةُ اللهِ هِی العُلیا} وعده نصرت الهی است. از این رو، باید پیشتر سخنی از نصرت و یاری پیامبر9 به میان آید تا این جمله بدان اشاره داشته باشد.<ref>المیزان، ج9، ص279.</ref> برخی گفتهاند: پیامبر9 همواره از آرامش الهی برخوردار بوده و در این موقعیت هم به نزول آرامش نیاز نداشته است و از این رو ضمیر{عَلَیهِ} به ابوبکر بازمیگردد که به آرامش نیاز داشته است. در پاسخ اینان، نمونهای از آیات را یاد کردهاند که در آنها خداوند از نزول آرامش بر پیامبرش و مؤمنان سخن گفته است<ref>المیزان، ج9، ص281.</ref>؛ همانند {ثُمَّ أَنزَلَ اللهُ سَكِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى المُؤمِنِینَ} (توبه/9، 26) و آیه 26 فتح/48. در برخی دیگر از آیات، نزول سکینه و آرامش ویژه مؤمنان یاد شده است؛ همانند {هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّكِینَةَ فِی قُلُوبِ المُؤمِنِینَ}. (فتح/48، 4، 18) در پی تصریح آیات مزبور به نزول آرامش بر پیامبر9 و قلوب مؤمنان، این پرسش مطرح شده است که چرا در آیه غار اشارهای به نزول آرامش بر همراه رسول خدا9 نشده، چنانکه در آیات دیگر به نزول آن بر پیامبر9 و مؤمنان تصریح شده است.<ref>الصحیح من سیرة النبی، ج4، ص27.</ref>
| | وی در اشکال به استدلالی می گوید: پیامبر همواره از آرامش الهی برخوردار بوده و در غار به آن نیاز نداشته است، نمونههایی از آیات قرآن را ذکر کرده است که در آنها خداوند از نزول آرامش بر پیامبرش و مؤمنان سخن گفته است<ref>المیزان، ج9، ص281.</ref>؛ همانند {ثُمَّ أَنزَلَ اللهُ سَكِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى المُؤمِنِینَ}.<ref>سوره توبه، آیه ۲۶.</ref> |
|
| |
|
| ==پیوند به بیرون== | | ==پیوند به بیرون== |