←اساتید
(←اساتید) |
|||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
وی در دمشق از محضر مشایخی چون ابن ابیالیسر (م.۶۷۲ق.)، کمال بن عبدزاده (م.۵۸۹ق.)، مجد بن عساکر (م.۶۹۹ق.)، یحیی بن صیرفی (۶۷۸م.ق.)، احمد بن ابوالخیرزاده (م.۵۸۹ق.) و قاسم بن ابیبکر اربلی (م.۶۸۰ق.) بهره برد. برخی مشایخ وی را بیش از ۲۰۰ نفر دانستهاند<ref>ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۵۸-۵۹. </ref> که در میان ایشان زنان محدّث نیز به چشم میخورند.<ref>ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۵۶. </ref> در ۱۷ سالگی صاحب کرسی تدریس و فتوا گردید<ref>العقود الدریه، ص۷۱.</ref> و با مرگ پدرش (م.۶۸۲ق.) دردار الحدیث سکریه در محله قصاعین دمشق به تدریس پرداخت و با اقبال دانشمندان زمان روبهرو شد.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۳۰۳. </ref> احمد بن نعمه (م.۶۹۴ق.) آخرین استاد وی، اجازه فتوای او را صادر کرد.<ref>عقد الجمان، ج۳، ص۲۸۵. </ref> یک سال بعد در روزهای جمعه، به مدت دو سال، در مسجد جامع اموی به تدریس تفسیر قرآن پرداخت.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۳۰۳. </ref> با وفات زین الدین بن منجا (م.۶۹۵ق.)، ابن تیمیه به جای وی به تدریس مذهب حنبلی در مدرسه حنبلیه مشغول شد.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۳۴۴. </ref> | وی در دمشق از محضر مشایخی چون ابن ابیالیسر (م.۶۷۲ق.)، کمال بن عبدزاده (م.۵۸۹ق.)، مجد بن عساکر (م.۶۹۹ق.)، یحیی بن صیرفی (۶۷۸م.ق.)، احمد بن ابوالخیرزاده (م.۵۸۹ق.) و قاسم بن ابیبکر اربلی (م.۶۸۰ق.) بهره برد. برخی مشایخ وی را بیش از ۲۰۰ نفر دانستهاند<ref>ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۵۸-۵۹. </ref> که در میان ایشان زنان محدّث نیز به چشم میخورند.<ref>ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۵۶. </ref> در ۱۷ سالگی صاحب کرسی تدریس و فتوا گردید<ref>العقود الدریه، ص۷۱.</ref> و با مرگ پدرش (م.۶۸۲ق.) دردار الحدیث سکریه در محله قصاعین دمشق به تدریس پرداخت و با اقبال دانشمندان زمان روبهرو شد.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۳۰۳. </ref> احمد بن نعمه (م.۶۹۴ق.) آخرین استاد وی، اجازه فتوای او را صادر کرد.<ref>عقد الجمان، ج۳، ص۲۸۵. </ref> یک سال بعد در روزهای جمعه، به مدت دو سال، در مسجد جامع اموی به تدریس تفسیر قرآن پرداخت.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۳۰۳. </ref> با وفات زین الدین بن منجا (م.۶۹۵ق.)، ابن تیمیه به جای وی به تدریس مذهب حنبلی در مدرسه حنبلیه مشغول شد.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۳۴۴. </ref> | ||
==فعالیتهای سیاسی و نظامی== | |||
ابن تیمیه در امور سیاسی و نظامی نیز نقشی مهم داشت. وی به سال ۶۹۳ق. در جریان معروف به «عساف نصرانی» با شکایت از فردی مسیحی به سبب اهانت به پیامبر گرامی۹ به دست نایب السلطنه دمشق، محبوس گشت و آن فرد از اتهام تبرئهشد.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۳۳۵-۳۳۶. </ref> در سال ۶۹۹ق. با لشکرکشی مغولان به سمت حلب، ابن تیمیه در نامهای به اهالی مصر، مردم آن دیار را به جهاد فراخواند.<ref>شذرات الذهب، ج۷، ص۷۹۴. </ref> سپس به روایت ابن خلدون (م.۸۰۸ق.) همراه برخی دیگر از بزرگان دمشق برای دریافت اماننامه از غازان رهسپار اردوگاه وی شد؛ اما برخی فرماندهان به رغم اصرار ابن تیمیه و دیگر شیوخ، از اعطای این اماننامه سرباز زدند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۵، ص۴۷۴. </ref> به ادعای ابن کثیر، تسلیم نشدن قلعه دمشق به درخواست ابن تیمیه بوده است.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۷. </ref> همین باعث بروز هرج و مرج شد که با دخالت نظامی ابن تیمیه و نظام الدین محمود بن علی شیبانی خنثا گردید. وی نیز برای آزاد سازی اسیران مسلمان به خیمهگاه بولای از فرماندهان مغول رفت و تا اندازهای نیز توفیق یافت. با رسیدن خبر لشکرکشی سپاه مصر، سپاهیان مغول عقبنشینی نسبی کردند و ابن تیمیه نیز با خیالی آسوده مردم را به صبر و جهاد و همکاری با سپاه مصر دعوت کرد.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۱۰-۱۱.</ref> به عقیده برخی شاگردان ابن تیمیه، او نقشی مهم در تشجیع سپاه شام و مصر برای نبرد موسوم به شَقْحَبْ با غازان مغول در سال ۷۰۲ق. داشت. وی آنان را که مسلمان شده بودند، به خوارج تشبیه کرد<ref>البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۲۳-۲۴. </ref> و سپس خود نیز به صف مبارزان پیوست.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۲۵.</ref> او گاه مکاتبات مخفیانهای با مغولان داشته و به همین سبب، مورد انتقاد قرار گرفته است.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۲۲.</ref> | ابن تیمیه در امور سیاسی و نظامی نیز نقشی مهم داشت. وی به سال ۶۹۳ق. در جریان معروف به «عساف نصرانی» با شکایت از فردی مسیحی به سبب اهانت به پیامبر گرامی۹ به دست نایب السلطنه دمشق، محبوس گشت و آن فرد از اتهام تبرئهشد.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۳۳۵-۳۳۶. </ref> در سال ۶۹۹ق. با لشکرکشی مغولان به سمت حلب، ابن تیمیه در نامهای به اهالی مصر، مردم آن دیار را به جهاد فراخواند.<ref>شذرات الذهب، ج۷، ص۷۹۴. </ref> سپس به روایت ابن خلدون (م.۸۰۸ق.) همراه برخی دیگر از بزرگان دمشق برای دریافت اماننامه از غازان رهسپار اردوگاه وی شد؛ اما برخی فرماندهان به رغم اصرار ابن تیمیه و دیگر شیوخ، از اعطای این اماننامه سرباز زدند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۵، ص۴۷۴. </ref> به ادعای ابن کثیر، تسلیم نشدن قلعه دمشق به درخواست ابن تیمیه بوده است.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۷. </ref> همین باعث بروز هرج و مرج شد که با دخالت نظامی ابن تیمیه و نظام الدین محمود بن علی شیبانی خنثا گردید. وی نیز برای آزاد سازی اسیران مسلمان به خیمهگاه بولای از فرماندهان مغول رفت و تا اندازهای نیز توفیق یافت. با رسیدن خبر لشکرکشی سپاه مصر، سپاهیان مغول عقبنشینی نسبی کردند و ابن تیمیه نیز با خیالی آسوده مردم را به صبر و جهاد و همکاری با سپاه مصر دعوت کرد.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۱۰-۱۱.</ref> به عقیده برخی شاگردان ابن تیمیه، او نقشی مهم در تشجیع سپاه شام و مصر برای نبرد موسوم به شَقْحَبْ با غازان مغول در سال ۷۰۲ق. داشت. وی آنان را که مسلمان شده بودند، به خوارج تشبیه کرد<ref>البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۲۳-۲۴. </ref> و سپس خود نیز به صف مبارزان پیوست.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۲۵.</ref> او گاه مکاتبات مخفیانهای با مغولان داشته و به همین سبب، مورد انتقاد قرار گرفته است.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۲۲.</ref> | ||
===کشتار شیعیان=== | |||
ابن تیمیه به سال ۷۰۴ق. در قتل عام شیعیان کسروان، در امتداد اقدامهای سرکوبگرانه ایوبیان و ممالیک برای قتل عام شیعیان و راندن آنان از مصر و شام و سپس مدینه<ref>تبصرة الحکام، ج۳، ص۳۵۴؛ السلفیه، ص۶۳۴.</ref> و لبنان، نقشی مهم داشت. به گزارش ابن فضل الله عمری (م.۷۴۹ق.) گاه خود نیز در جنگ شرکت میجست و گاه جنگجویان را بدین کار تشویق میکرد و گاهی برای تدارک نیرو به نزد مهنّا بن عیسی (م.۷۳۵ق.) از امرای قبایل ایلاتی شام<ref>الاعلام، ج۷، ص۳۱۶. </ref> میرفت و با تعابیر خشمآلود آنان را به لشکرکشی وامیداشت.<ref>مسالک الابصار، ج۵، ص۷۰۱. </ref> به گفته ابن کثیر (م.۷۴۸ق.) او برای توجیه کشتارهایش شیعیان را کافر و گمراه نامید.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۱۲. </ref> دامنه این کشتار تا قتل عام علویان شمال لبنان، قنیطره، عاقوره، بترون و عکا نیز امتداد یافت. در پی این تاراج، کسانی که جان به در بردند، به مناطق دیگر کوچ کردند.<ref>الملل و النحل، سبحانی، ج۸، ص۴۱۳-۴۱۴. </ref> | ابن تیمیه به سال ۷۰۴ق. در قتل عام شیعیان کسروان، در امتداد اقدامهای سرکوبگرانه ایوبیان و ممالیک برای قتل عام شیعیان و راندن آنان از مصر و شام و سپس مدینه<ref>تبصرة الحکام، ج۳، ص۳۵۴؛ السلفیه، ص۶۳۴.</ref> و لبنان، نقشی مهم داشت. به گزارش ابن فضل الله عمری (م.۷۴۹ق.) گاه خود نیز در جنگ شرکت میجست و گاه جنگجویان را بدین کار تشویق میکرد و گاهی برای تدارک نیرو به نزد مهنّا بن عیسی (م.۷۳۵ق.) از امرای قبایل ایلاتی شام<ref>الاعلام، ج۷، ص۳۱۶. </ref> میرفت و با تعابیر خشمآلود آنان را به لشکرکشی وامیداشت.<ref>مسالک الابصار، ج۵، ص۷۰۱. </ref> به گفته ابن کثیر (م.۷۴۸ق.) او برای توجیه کشتارهایش شیعیان را کافر و گمراه نامید.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۱۲. </ref> دامنه این کشتار تا قتل عام علویان شمال لبنان، قنیطره، عاقوره، بترون و عکا نیز امتداد یافت. در پی این تاراج، کسانی که جان به در بردند، به مناطق دیگر کوچ کردند.<ref>الملل و النحل، سبحانی، ج۸، ص۴۱۳-۴۱۴. </ref> | ||