←پانویس
(←پانویس) |
(←پانویس) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
[[پرونده:مسجد شیخ انصاری (نجف)۲.jpg|بندانگشتی|[[امام خمینی]] در مسجد شیخ انصاری. ]] | [[پرونده:مسجد شیخ انصاری (نجف)۲.jpg|بندانگشتی|[[امام خمینی]] در مسجد شیخ انصاری. ]] | ||
[[پرونده:مسجد شیخ انصاری (نجف)۳.jpg|بندانگشتی|نماد درونی مسجد شیخ انصاری.]] | [[پرونده:مسجد شیخ انصاری (نجف)۳.jpg|بندانگشتی|نماد درونی مسجد شیخ انصاری.]] | ||
<br /> | اما منزل مس کونی از خود نداش ت | ||
و مثل س ایر طلاب و فضلا اجاره نش ین بود. روزی عده ای از بازاریان و متمولین نجف | |||
خدمت شیخ می رسند و عرض می کنند: آقا! شما چرا برای خود خانه ای تهیه نمی کنید | |||
تا از اجاره نش ینی خلاص ش وید، با این که این همه پول به دستتان می رسد؟! ایشان | |||
جواب می دهند: این پول ها مربوط به بیت المال اس ت و جزو اموال شخصی من نیست. | |||
در این میان یکی از آنها مبالغی از اموال شخصی خود به شیخ می دهد و می گوید: آقا! | |||
این پول از اموال ش خصی بنده است و وجوه ش رعی نیست. از این پول برای خودتان | |||
منزلی تهیه فرمایید. مرحوم ش یخ انصاری پول را رد نمی کند و می گیرد. آن ش خص | |||
عازم س فر حج می شود و بعد از دو یا س ه ماه که بازمی گردد، خدمت شیخ می رسد و | |||
سؤال می کند: آقا! خرید منزل به کجا انجامید؟ مرحوم شیخ می فرماید: خانه خریداری | |||
ش د؛ اگر مایل هس تی ببینی، با هم برویم نشانت بدهم. ش یخ دست او را گرفت و به | |||
«بازار حُوَیش » آورد و مس جدی را که با پول آن فرد س اخته بود، به او نشان می دهد و | |||
می فرماید: این خانه من اس ت.<ref>خاطرات شیخ محمد فاضل استرآبادی، ص۱۸۸.</ref><br /> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
خط ۱۸: | خط ۴۳: | ||
| لینک = | | لینک = | ||
}} | }} | ||
{{پایان}} | {{پایان}} |