استان انبار: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ اکتبر ۲۰۱۹
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
منصور، از قدرتی که ابومسلم خراسانی در [[خراسان]] به دست آورده بود می‌ترسید. او را به انبار فراخواند؛ ولی او هر بار به بهانه‌ای دعوت منصور را رد کرد. سرانجام وعده‌های منصور عباسی، او را فریفت و عازم شهر انبار، دربار عباسی شد و در زمانی مناسب پیش روی خلیفه قطعه قطعه گردید. پیروان ابومسلم به خون‌خواهى وى در هاشميه، انبار سابق بر منصور عباسى شوريدند. منصور، ۲۰۰ تن از آنان را كه سركردگان ايشان بودند به زندان افكند و اين آشوب را سركوب كرد.  
منصور، از قدرتی که ابومسلم خراسانی در [[خراسان]] به دست آورده بود می‌ترسید. او را به انبار فراخواند؛ ولی او هر بار به بهانه‌ای دعوت منصور را رد کرد. سرانجام وعده‌های منصور عباسی، او را فریفت و عازم شهر انبار، دربار عباسی شد و در زمانی مناسب پیش روی خلیفه قطعه قطعه گردید. پیروان ابومسلم به خون‌خواهى وى در هاشميه، انبار سابق بر منصور عباسى شوريدند. منصور، ۲۰۰ تن از آنان را كه سركردگان ايشان بودند به زندان افكند و اين آشوب را سركوب كرد.  


منصور پس از آن‌كه خيال خود را از ناحيه ابومسلم و هوادارانش راحت كرد، پايتخت عباسيان را از انبار به [[بغداد]] انتقال داد و زندان ترسناک خود را در انبار قرار داد. وى عده‌اى از سادات حسنى را كه در رأس آنان «[[عبدالله محض]]» نيز بود، در زيرزمينى در انبار حبس كرده بود كه به دليل تاريكى شديد، زندانيان شب را از روز تشخيص نمى‌دادند و ناچار، قرآن را پنج قسمت كرده و هريك از نمازهاى پنج‌گانه را بعد از خواندن يك قسمت از قرآن اقامه مى‌كردند. زندانیان به دليل عفونت‌هاى شديد، گرسنگى و تشنگى در همين زندان جان خود را از دست مى‌دادند. «[[ابراهیم عمر|ابراهيم عمر]]» فرزند [[حسن مثنى]] در ميان كسانى بود كه آنان را در بند آهنين از [[مدينه]] به انبار آوردند. همچنين منصور عباسى در كاخ «ابن هبيره» انبار، نوادگان [[امام حسن(ع)]] را محبوس ساخت؛ آن‌گاه از ميانشان [[محمد بن ابراهيم بن حسن]] را حاضر كرد و سرپا نگه داشت و دستور داد ستونى بر گِردش بنا نهادند و او را به همان حال رها ساخت تا گرسنه و تشنه از پاى درآمد. سپس دستور قتل عده‌اى از همراهانش را داد. سرانجام منصور دريافت بسيارى از مردم [[خراسان]] و [[ايران]] شيعه‌اند و علاقه‌مند به اهل بيت پيامبر (ص) و با زندانى كردن آل على دست به كار خطرناكى زده است؛ بنابراين در انبار به منبر رفت و در خطبه‌اى بلند، موضع خود را در برابر علويان و آل ابوطالب مشروع جلوه داد.  
منصور پس از آن‌كه خيال خود را از ناحيه ابومسلم و هوادارانش راحت كرد، پايتخت عباسيان را از انبار به [[بغداد]] انتقال داد و زندان ترسناک خود را در انبار قرار داد. وى عده‌اى از سادات حسنى را كه در رأس آنان «[[عبدالله محض]]» نيز بود، در زيرزمينى در انبار حبس كرده بود كه به دليل تاريكى شديد، زندانيان شب را از روز تشخيص نمى‌دادند و ناچار، قرآن را پنج قسمت كرده و هريك از نمازهاى پنج‌گانه را بعد از خواندن يك قسمت از قرآن اقامه مى‌كردند. زندانیان به دليل عفونت‌هاى شديد، گرسنگى و تشنگى در همين زندان جان خود را از دست مى‌دادند. «[[ابراهیم عمر|ابراهيم عمر]]» فرزند [[حسن مثنى]] در ميان كسانى بود كه آنان را در بند آهنين از [[مدينه]] به انبار آوردند. همچنين منصور عباسى در كاخ «ابن هبيره» انبار، نوادگان [[امام حسن(ع)]] را محبوس ساخت؛ آن‌گاه از ميانشان [[محمد بن ابراهيم بن حسن]] را حاضر كرد و سرپا نگه داشت و دستور داد ستونى بر گِردش بنا نهادند و او را به همان حال رها ساخت تا گرسنه و تشنه از پاى درآمد. سپس دستور قتل عده‌اى از همراهانش را داد. سرانجام منصور دريافت بسيارى از مردم [[خراسان]] و [[ايران]] [[شيعه‌]]<nowiki/>اند و علاقه‌مند به [[اهل بیت|اهل بيت(ع)]] و با زندانى كردن آل على دست به كار خطرناكى زده است؛ از این روی، در انبار، به منبر رفت و در خطبه‌اى دراز، موضع خود را در برابر علويان و آل ابوطالب مشروع جلوه داد.  


==اکنون==
==اکنون==
۱۵٬۶۱۴

ویرایش