استان انبار: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۳۱۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ اکتبر ۲۰۱۹
خط ۹۵: خط ۹۵:
بر پایه گزارشى كه به امام حسن(ع) رسيده بود، معاويه پيش‌قراولان سپاه خود را به فرماندهى «عبدالله بن عامر» به انبار فرستاده بود تا پس از آرايش نظامى و بررسى تاكتيكى، از آن‌جا به مدائن بروند. به همين دليل، امام(ع) در ساباطِ مدائن فرود آمد تا با بسيج نيروها، جلوى توطئه سپاه معاويه را بگيرد، ولی با پراكندگى سپاه و خيانت فرماندهان روبه‌رو شد.<ref>اخبار الطوال، ص ٢۶٣؛ مقاتل الطالبيين، ص ٧٢.</ref>
بر پایه گزارشى كه به امام حسن(ع) رسيده بود، معاويه پيش‌قراولان سپاه خود را به فرماندهى «عبدالله بن عامر» به انبار فرستاده بود تا پس از آرايش نظامى و بررسى تاكتيكى، از آن‌جا به مدائن بروند. به همين دليل، امام(ع) در ساباطِ مدائن فرود آمد تا با بسيج نيروها، جلوى توطئه سپاه معاويه را بگيرد، ولی با پراكندگى سپاه و خيانت فرماندهان روبه‌رو شد.<ref>اخبار الطوال، ص ٢۶٣؛ مقاتل الطالبيين، ص ٧٢.</ref>


== خوارج در انبار ==
==خوارج در انبار==
انبار از كانون‌هاى فعاليت [[خوارج]] بود. [[امام علی(ع)]] براى سركوبى آنان نيروهايى بسيج نمود و در سال ٣٨ق. در اين شهر فرود آمد. امام براى مردم خطبه خواند؛ آن‌گاه به سوى آنان رفت تا به [[نهروان]] رسيد و كسى را نزدشان فرستاد تا از گمراهى به‌درآيند؛ ولى آنان فرستاده امام(ع) را كشتند. سپس دو گروه صف بستند و خوارج آغازگر جنگ بودند، اما فرجام آن به كشته شدن تمامى ايشان به جز دو نفر انجاميد.<ref>مروج الذهب، ج ١، ص ٧۶٣.</ref>
انبار از كانون‌هاى فعاليت [[خوارج]] بود. [[امام علی(ع)]] براى سركوبى آنان نيروهايى بسيج نمود و در سال ٣٨ق. در اين شهر فرود آمد. امام براى مردم خطبه خواند؛ آن‌گاه به سوى آنان رفت تا به [[نهروان]] رسيد و كسى را نزدشان فرستاد تا از گمراهى به‌درآيند؛ ولى آنان فرستاده امام(ع) را كشتند. سپس دو گروه صف بستند و خوارج آغازگر جنگ بودند، اما فرجام آن به كشته شدن تمامى ايشان به جز دو نفر انجاميد.<ref>مروج الذهب، ج ١، ص ٧۶٣.</ref>


خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:
هارون پس از به جا آوردن حج، مدت كوتاهى در بغداد بود؛ آن‌گاه به سوى انبار رفت. روزى كه به كشتن جعفر برمكى مصمم شد، «سندى بن شاهك» را احضار كرد و به وى گفت كه بر خانه برمكيان، دبيران و خويشاوندان آنان، افرادى ويژه و مورد اطمينان بگمارد و اين كار را نهانى انجام دهد. هارون الرشيد در محلى از نهر انبار با جعفر برمكى نشست. وقتى جعفر رفت، هارون او را تا جايى كه سوار مركب مى‌شد، بدرقه كرد و بازگشت و بر تخت خود قرار گرفت. جعفر سرمست و مغرور، بساط آواز و عیاشی را با عده‌اى از خوانندگان، كنيزان و اطرافيان به راه انداخت. در اين ميان هارون، ياسر خادم خويش را فراخواند و او را مأمور كشتن جعفر كرد. ياسر چنين كرد و سر جعفر را نزد هارون در خيمه خويش آورد. خود ياسر هم، توسط فرد ديگرى به دستور هارون كشته شد. بدين ترتيب در سال ١٨٧ق. هارون بسيارى از برامكه و دست نشاندگان آنان را از ميان بُرد. يحيى، پدر جعفر و فضل، برادرش به زندان افكنده شدند و اموال تمام آنان مصادره گرديد. مدت دولت و عزت برمكيان ١٧ سال و اندى بود. شاعران هنگامى كه در رثاى برمكيان شعر مى‌سرودند، مردم را به عبرت گرفتن از اين ماجرا توجه مى‌دادند.<ref>مروج الذهب، ص ٣٧٩ - ٣٨١؛ تاريخ يعقوبى، ج ٢، ص۴٣٠؛ تاريخ ايران زمين، ص ١۴۴ و ١۴۵؛ دايرة المعارف تشيع، ج ٣، س ١٩٠ - ١٩۴؛ برمكيان، ص ١٢١ به بعد.</ref>
هارون پس از به جا آوردن حج، مدت كوتاهى در بغداد بود؛ آن‌گاه به سوى انبار رفت. روزى كه به كشتن جعفر برمكى مصمم شد، «سندى بن شاهك» را احضار كرد و به وى گفت كه بر خانه برمكيان، دبيران و خويشاوندان آنان، افرادى ويژه و مورد اطمينان بگمارد و اين كار را نهانى انجام دهد. هارون الرشيد در محلى از نهر انبار با جعفر برمكى نشست. وقتى جعفر رفت، هارون او را تا جايى كه سوار مركب مى‌شد، بدرقه كرد و بازگشت و بر تخت خود قرار گرفت. جعفر سرمست و مغرور، بساط آواز و عیاشی را با عده‌اى از خوانندگان، كنيزان و اطرافيان به راه انداخت. در اين ميان هارون، ياسر خادم خويش را فراخواند و او را مأمور كشتن جعفر كرد. ياسر چنين كرد و سر جعفر را نزد هارون در خيمه خويش آورد. خود ياسر هم، توسط فرد ديگرى به دستور هارون كشته شد. بدين ترتيب در سال ١٨٧ق. هارون بسيارى از برامكه و دست نشاندگان آنان را از ميان بُرد. يحيى، پدر جعفر و فضل، برادرش به زندان افكنده شدند و اموال تمام آنان مصادره گرديد. مدت دولت و عزت برمكيان ١٧ سال و اندى بود. شاعران هنگامى كه در رثاى برمكيان شعر مى‌سرودند، مردم را به عبرت گرفتن از اين ماجرا توجه مى‌دادند.<ref>مروج الذهب، ص ٣٧٩ - ٣٨١؛ تاريخ يعقوبى، ج ٢، ص۴٣٠؛ تاريخ ايران زمين، ص ١۴۴ و ١۴۵؛ دايرة المعارف تشيع، ج ٣، س ١٩٠ - ١٩۴؛ برمكيان، ص ١٢١ به بعد.</ref>


== قيام ابوالسرايا و انبار ==
==قيام ابوالسرايا و انبار==
ابوالسرايا سرى بن منصور شيبانى، از سرداران شيعه و عامل چندين جنبش شيعى بود. در نبرد ميان امين و مأمون، فرزندان هارون‌الرشید{{یادداشت|در سال ١٩٣ق. با مرگ هارون، پسرش محمد، ملقب به «امين» روى كار آمد؛ در حالى كه برادرش عبدالله، ملقب به «مأمون» از او بزرگ‌تر بود. امين كه به سفارش پدر زمام امور را به دست گرفته بود، مأمون را از ولايت‌عهدى خلع كرد. مأمون نیز در خراسان به كمك ايرانيان، عليه برادرش امين قيام كرد. شهر انبار از مهم‌ترين عرصه‌هاى نزاع بين طرفداران امين و مأمون بود. سرانجام طاهر ذواليمينين، كه از اهالى خراسان بود، به عراق آمد و امين را كشت و سرش را براى مأمون كه در خراسان امارت داشت فرستاد.<ref>تاريخ ايران زمين، ص ١۴۶؛ مروج الذهب، ج ۴، ص ۴٠٢؛ تاريخ يعقوبى، ج ٢، ص ۴۵۶.</ref>}} فرماندهى طلايه سپاه «يزيد بن مزيد شيبانى» را عليه «هرثمه بن اعين»، سردار مأمون برعهده داشت، ولى بعدها به هرثمه پيوست. چون امين كشته شد و مأمون روى كار آمد، هرثمه از مواجبى كه به وى مى‌داد كاست. ابوالسرايا نيز با 200 سوار سر به شورش برداشت و شهر عين التمر از توابع انبار را به محاصره درآورد و سپس بر شهر انبار غلبه يافت. سپس رقّه را تصرف كرد و در آن‌جا با [[محمد بن طباطبا|محمد بن ابراهيم]] معروف به «ابن طباطباى علوى» ملاقات كرد و او را به خروج عليه [[بنی‌عباس|بنى‌عباس]] ترغیب کرد. وى پذيرفت و هر دو در جمادى الثانى ١٩٩ق. بر [[كوفه]] استيلا يافتند. پس از سقوط كوفه و اخراج سليمان بن منصور، امير اين شهر از كوفه، حسن بن سهل، زهير بن مسيب را با ۱۰ هزار سوار به جنگ آنان فرستاد، ولی ابوالسرايا لشكريان وى را شكست داد. ابن طباطباى علوى، چهار ماه پس از قيام و در رجب ١٩٩ق. در كوفه درگذشت. ابوالسرايا كه مى‌خواست خلافت را از عباسيان به آل على واگذار كند، سيد علوى ديگرى را كه از نوادگان [[امام سجاد(ع)]] بود، براى خلافت برگزيد. فتوحات ابوالسرايا در عراق و خوزستان ادامه يافت و با اين پيروزى‌ها علويان در اين مناطق زمام امور را به دست گرفتند. ابوالسرايا، پس از تصرف [[مدائن]] و واسط، اميرانى به [[يمن]]، [[حجاز]] و [[اهواز]] فرستاد. او پس از آن‌كه در كوفه از هرثمه شكست خورد، با سواران خويش گريخت و روى به شوش [[خوزستان]] نهاد. در آن جا هم از سپاهيان حسن بن على مأمونى، فرمانرواى خوزستان شكست خورد و زخمى شد. وى مى‌خواست خود را به زادگاه خويش رأس العين، در جزيره و حوالى انبار برساند، اما در جلولا دستگير و به حسن بن سهل تحويل داده شد. وى سر ابوالسرايا را بريد و جسدش را دو نيم كرد و در ربيع الاول سال ٢٠٠ق. بر دو سوى پُل بغداد بياويخت.<ref>فرهنگ فرق اسلامى، ص ١۵ و ١۶؛ عمدة الطالب فى انساب ابى‌طالب، ص ١٧٢؛ تاريخ طبرى، ج ١٣، ص ۵۶٢٩ - ۵۶٣٧؛ دائرة المعارف تشيع، ج ١، ص ۴٠٨.</ref>
ابوالسرايا سرى بن منصور شيبانى، از سرداران شيعه و عامل چندين جنبش شيعى بود. در نبرد ميان امين و مأمون، فرزندان هارون‌الرشید{{یادداشت|در سال ١٩٣ق. با مرگ هارون، پسرش محمد، ملقب به «امين» روى كار آمد؛ در حالى كه برادرش عبدالله، ملقب به «مأمون» از او بزرگ‌تر بود. امين كه به سفارش پدر زمام امور را به دست گرفته بود، مأمون را از ولايت‌عهدى خلع كرد. مأمون نیز در خراسان به كمك ايرانيان، عليه برادرش امين قيام كرد. شهر انبار از مهم‌ترين عرصه‌هاى نزاع بين طرفداران امين و مأمون بود. سرانجام طاهر ذواليمينين، كه از اهالى خراسان بود، به عراق آمد و امين را كشت و سرش را براى مأمون كه در خراسان امارت داشت فرستاد.<ref>تاريخ ايران زمين، ص ١۴۶؛ مروج الذهب، ج ۴، ص ۴٠٢؛ تاريخ يعقوبى، ج ٢، ص ۴۵۶.</ref>}} فرماندهى طلايه سپاه «يزيد بن مزيد شيبانى» را عليه «هرثمه بن اعين»، سردار مأمون برعهده داشت، ولى بعدها به هرثمه پيوست. چون امين كشته شد و مأمون روى كار آمد، هرثمه از مواجبى كه به وى مى‌داد كاست. ابوالسرايا نيز با 200 سوار سر به شورش برداشت و شهر عين التمر از توابع انبار را به محاصره درآورد و سپس بر شهر انبار غلبه يافت. سپس رقّه را تصرف كرد و در آن‌جا با [[محمد بن طباطبا|محمد بن ابراهيم]] معروف به «ابن طباطباى علوى» ملاقات كرد و او را به خروج عليه [[بنی‌عباس|بنى‌عباس]] ترغیب کرد. وى پذيرفت و هر دو در جمادى الثانى ١٩٩ق. بر [[كوفه]] استيلا يافتند. پس از سقوط كوفه و اخراج سليمان بن منصور، امير اين شهر از كوفه، حسن بن سهل، زهير بن مسيب را با ۱۰ هزار سوار به جنگ آنان فرستاد، ولی ابوالسرايا لشكريان وى را شكست داد. ابن طباطباى علوى، چهار ماه پس از قيام و در رجب ١٩٩ق. در كوفه درگذشت. ابوالسرايا كه مى‌خواست خلافت را از عباسيان به آل على واگذار كند، سيد علوى ديگرى را كه از نوادگان [[امام سجاد(ع)]] بود، براى خلافت برگزيد. فتوحات ابوالسرايا در عراق و خوزستان ادامه يافت و با اين پيروزى‌ها علويان در اين مناطق زمام امور را به دست گرفتند. ابوالسرايا، پس از تصرف [[مدائن]] و واسط، اميرانى به [[يمن]]، [[حجاز]] و [[اهواز]] فرستاد. او پس از آن‌كه در كوفه از هرثمه شكست خورد، با سواران خويش گريخت و روى به شوش [[خوزستان]] نهاد. در آن جا هم از سپاهيان حسن بن على مأمونى، فرمانرواى خوزستان شكست خورد و زخمى شد. وى مى‌خواست خود را به زادگاه خويش رأس العين، در جزيره و حوالى انبار برساند، اما در جلولا دستگير و به حسن بن سهل تحويل داده شد. وى سر ابوالسرايا را بريد و جسدش را دو نيم كرد و در ربيع الاول سال ٢٠٠ق. بر دو سوى پُل بغداد بياويخت.<ref>فرهنگ فرق اسلامى، ص ١۵ و ١۶؛ عمدة الطالب فى انساب ابى‌طالب، ص ١٧٢؛ تاريخ طبرى، ج ١٣، ص ۵۶٢٩ - ۵۶٣٧؛ دائرة المعارف تشيع، ج ١، ص ۴٠٨.</ref>


== در سده‌های پسین ==
==در سده‌های پسین==


==== سده سوم ====
====سده سوم====
قرامطه، از انشعابات فرقه اسماعيليه و منسوب به مردى به نام حمدان قرمط بودند. در سده سوم قمری، انبار به دست اين فرقه افتاد و از آن زمان به باور برخی، به لحاظ فرهنگى راه انحطاط را پیمود.<ref>فرهنگ فرق اسلامى، ص ٣۵٨، قرمطيان بحرين و فاطميان، ص ٢٧ به بعد؛ دائرة المعارف فارسى، ج ١، ص ٢۵٧.</ref>
قرامطه، از انشعابات فرقه اسماعيليه و منسوب به مردى به نام حمدان قرمط بودند. در سده سوم قمری، انبار به دست اين فرقه افتاد و از آن زمان به باور برخی، به لحاظ فرهنگى راه انحطاط را پیمود.<ref>فرهنگ فرق اسلامى، ص ٣۵٨، قرمطيان بحرين و فاطميان، ص ٢٧ به بعد؛ دائرة المعارف فارسى، ج ١، ص ٢۵٧.</ref>


==== سده چهارم ====
====سده چهارم====
انبار در قرن چهارم هجرى شهرى آباد و خرم بود. ابوالقاسم بن احمد جيهانى، در كتاب اشكال العالم، كه در نيمه دوم سده چهارم قمری نگاشته، انبار را شهری میانه، با نخل بسیار و آبادان معرفی کرده و آن را دارای خرماستان، درختان و کشاورزی بسیار دانسته است.<ref>اشكال العالم، ص ٩٢.</ref> در كتاب حدود العالم نيز كه در سال ٣٧٢ق. نگاشته شده انبار، شهركى خرم و آبادان و با نعمت و مردم بسیار معرفی شده است.<ref>حدود العالم من المشرق الى المغرب، به كوشش منوچهر ستوده، ص ١۵۶.</ref>
انبار در قرن چهارم هجرى شهرى آباد و خرم بود. ابوالقاسم بن احمد جيهانى، در كتاب اشكال العالم، كه در نيمه دوم سده چهارم قمری نگاشته، انبار را شهری میانه، با نخل بسیار و آبادان معرفی کرده و آن را دارای خرماستان، درختان و کشاورزی بسیار دانسته است.<ref>اشكال العالم، ص ٩٢.</ref> در كتاب حدود العالم نيز كه در سال ٣٧٢ق. نگاشته شده انبار، شهركى خرم و آبادان، با نعمت و مردم بسیار معرفی شده است.<ref>حدود العالم من المشرق الى المغرب، به كوشش منوچهر ستوده، ص ١۵۶.</ref> اصطخرى (م.۳۴۰ق) نیز انبار را شهرى آبادان، دارای نخل و كشاورزى، نعمت فراوان و مردم متنعم  دانسته و گفته «دخل و حوايج از آن‌جا به بغداد برند و حدى فراخ دارد».<ref>مسالك و ممالك، ص ٧٩.</ref>


اصطخرى (م.۳۴۰ق) نوشته است:
==== سده ششم و هفتم ====
در سده ششم و هفتم قمری انبار از حيات اجتماعى و اقتصادى بى‌بهره نبوده است. ياقوت حموى (۵٧۵ ۶٢۶) در وصف آن گفته است: «انبار شهرى است بر كرانه فرات و در ده فرسخى بغداد. طول جغرافيايى آن شصت و نه درجه است. . .» <sup>۵</sup>و در جاى ديگر نوشته است: «انبار شهر كهنى است كه گروه بسيارى از صاحب فنون بدان منسوبند» . <sup>۶</sup>


انبار شهرى ميانه باشد؛ شهرى آبادان است و نخل و كشاورزى دارد و نعمت فراوان و مردم متنعم و دخل و حوايج از آن‌جا به بغداد برند و حدى فراخ دارد.
حمدالله مستوفى در وصف آن گفته است:


== اکنون ==
انبار از اقليم سيم بر كنار آب فرات به جانب مشرق افتاده است. لهراسف كيانى جهت زندان اسيران كه بخت‌النصر از بيت‌المقدس آورده بود، ساخت. شاپور ذوالاكتاف تجديد عمارت آن كرد و سفاح خليفه اول بنى‌عباس در آن‌جا عمارت عالى كرد و دارالملك ساخت. دور بارويش پنج‌هزارگام است و آب و هوا و محصول و خوى طبع مردم او مانند بغداد است. حقوق ديوانش يك تومان است. <sup>٧</sup>
 
==== سده نهم ====
<br />
==اکنون==
در تقسيمات كشورى عراق كنونى، دهمين استان اين كشور، استان الانبار نام دارد كه بيشتر سكنه آن سنى مذهب‌اند. اين ايالت در غرب عراق قرار دارد. <sup>١</sup>از شمال شرقى به ايالت صلاح‌الدين، از شمال به نينوا، از شرق به مركز حكومت (بغداد) و كاظمين، از جنوب شرقى به ايالت بابل و از جنوب به كربلا محدود است. انبار در شمال غربى با سوريه، در غرب با اردن و در جنوب شرقى با عريستان سعودى هم‌مرز است. مركز اين استان شهر رمادى است كه در شرق آن و در حوالى انبار كهن قرار گرفته است. منطقه‌اى كه قبلاً به جزيره معروف بود و در حد فاصل رودخانه‌هاى دجله و فرات قرار داشت، در نيمه شمالى اين ايالت و نيمه غربى ايالت نينوا واقع است.<ref>با استفاده از نقشه سياسى عراق مندرج در اطلس جامع گيتاشناسى، چاپ ١٣٨٨، ١٣٨۶ش.</ref>
در تقسيمات كشورى عراق كنونى، دهمين استان اين كشور، استان الانبار نام دارد كه بيشتر سكنه آن سنى مذهب‌اند. اين ايالت در غرب عراق قرار دارد. <sup>١</sup>از شمال شرقى به ايالت صلاح‌الدين، از شمال به نينوا، از شرق به مركز حكومت (بغداد) و كاظمين، از جنوب شرقى به ايالت بابل و از جنوب به كربلا محدود است. انبار در شمال غربى با سوريه، در غرب با اردن و در جنوب شرقى با عريستان سعودى هم‌مرز است. مركز اين استان شهر رمادى است كه در شرق آن و در حوالى انبار كهن قرار گرفته است. منطقه‌اى كه قبلاً به جزيره معروف بود و در حد فاصل رودخانه‌هاى دجله و فرات قرار داشت، در نيمه شمالى اين ايالت و نيمه غربى ايالت نينوا واقع است.<ref>با استفاده از نقشه سياسى عراق مندرج در اطلس جامع گيتاشناسى، چاپ ١٣٨٨، ١٣٨۶ش.</ref>


خط ۱۸۰: خط ۱۸۵:
*'''حياة الامام الحسن(ع)'''،
*'''حياة الامام الحسن(ع)'''،
*'''دايرة المعارف تشيع'''،
*'''دايرة المعارف تشيع'''،
*'''دائرة المعارف فارسى'''، مصاحب،  
*'''دائرة المعارف فارسى'''، مصاحب،
*'''سفرنامه'''، ناصر خسرو قباديانى، به كوشش نادر وزين‌پور،
*'''سفرنامه'''، ناصر خسرو قباديانى، به كوشش نادر وزين‌پور،
*'''سيماى كارگزاران على بن ابى‌طالب اميرالمؤمنين(ع)'''، على‌اكبر ذاكرى،
*'''سيماى كارگزاران على بن ابى‌طالب اميرالمؤمنين(ع)'''، على‌اكبر ذاكرى،
خط ۱۹۰: خط ۱۹۵:
*'''الفتوح'''، ابن اعثم كوفى،
*'''الفتوح'''، ابن اعثم كوفى،
*'''فتوح البلدان'''،
*'''فتوح البلدان'''،
*'''الفرق بين الفرق'''، عبدالقاهر بن طاهر بغدادى،  
*'''الفرق بين الفرق'''، عبدالقاهر بن طاهر بغدادى،
*'''فرهنگ فرق اسلامى'''، محمدجواد مشكور،  
*'''فرهنگ فرق اسلامى'''، محمدجواد مشكور،
*'''قرمطيان بحرين و فاطميان'''، ميخائيل يان دخويه، ترجمه محمدباقر اميرخانى،
*'''قرمطيان بحرين و فاطميان'''، ميخائيل يان دخويه، ترجمه محمدباقر اميرخانى،
*'''الكامل فى التاريخ'''، عزالدين بن اثير،
*'''الكامل فى التاريخ'''، عزالدين بن اثير،
خط ۲۰۶: خط ۲۱۱:
*'''النزاع و التخاصم'''، مقريزى،
*'''النزاع و التخاصم'''، مقريزى،
*'''نهج البلاغه'''، ترجمه فيض الاسلام،
*'''نهج البلاغه'''، ترجمه فيض الاسلام،
*'''وفيات الاعيان'''، ابن‌خلكان،  
*'''وفيات الاعيان'''، ابن‌خلكان،
{{پایان}}
{{پایان}}
۱۵٬۶۱۴

ویرایش