←پانوشت
(←پانوشت) |
|||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
شرطة الخميس، در برخى از مأموريتهاى ويژه، مانند جلب مجرم،{{یادداشت|به ماجراى دستگيرى لبيد بن عطارد مراجعه شود.}}<ref>كلينى، كافى، ج٧، ص ٢۶٨</ref> كمك در كشف جرم و امور قضايى نيز حضور جدى داشتند. بر پایه روایتی از [[امام باقر(ع)]]، [[امام علی(ع)]] به یکی از قضاوتهای [[شریح قاضی]] اشکال گرفته و قضاوت آن ماجرا را شخصا به عهده گرفت؛ شرطة الخمیس، در امور اجرایی این قضاوت نقش داشتند.{{یادداشت|در این ماجرا، گروهی که همسفر مردی بودند ادعا کردند وی در راه سفر درگذشته و مالی نیز از خود به جا نگذاشته است؛ پسر آن مرد، این ادعا را قبول نداشت. همسفران بر ادعای خود قسم خوردند و پسر، شاهدی نداشت. شریح به سود همسفران حکم داد ولی امام علی(ع) به غلام خود قنبر دستور داد شرطة الخمیس را آورده و هر کدام از این همسفران را به یکی از آنان سپرده، چشمهای آنان را ببندند و جدای از هم نگهدارند. از مردمی که برای تماشای قضاوت جمع شده بودند خواست هر گاه وی تکبیر گفت آنها نیز تکبیر بگویند. سپس یکی از آنان را خوانده، چشمانش را باز کرده و چندین سؤال از چگونگی سفر و مرگ آن مرد از او پرسید. پس از پاسخهای او امام(ع) تکبیر گفته، مردم نیز تکبیر گفتند. دیگر همسفران از صدای تکبیر پنداشتند، او حقیقت را بازگو کرده است. نفر دوم به کشتن آن توسط دیگر همسفران اعتراف کرده و خود را از این اتهام پاک دانسته، آنگاه به همه ماجرا اقرار کرد. دیگر همسفران نیز مانند نفر دوم به گناه خود اعتراف کردند. امام دستور داد اموال مرد به وارثان بازگشته و خونبهای او از آنان گرفته شود.}}<ref>صدوق، منلايحضرهالفقيه، ج٣، ص٢۴؛ مجلسى، بحار الأنوار، ج١۴، ص١١.</ref> | شرطة الخميس، در برخى از مأموريتهاى ويژه، مانند جلب مجرم،{{یادداشت|به ماجراى دستگيرى لبيد بن عطارد مراجعه شود.}}<ref>كلينى، كافى، ج٧، ص ٢۶٨</ref> كمك در كشف جرم و امور قضايى نيز حضور جدى داشتند. بر پایه روایتی از [[امام باقر(ع)]]، [[امام علی(ع)]] به یکی از قضاوتهای [[شریح قاضی]] اشکال گرفته و قضاوت آن ماجرا را شخصا به عهده گرفت؛ شرطة الخمیس، در امور اجرایی این قضاوت نقش داشتند.{{یادداشت|در این ماجرا، گروهی که همسفر مردی بودند ادعا کردند وی در راه سفر درگذشته و مالی نیز از خود به جا نگذاشته است؛ پسر آن مرد، این ادعا را قبول نداشت. همسفران بر ادعای خود قسم خوردند و پسر، شاهدی نداشت. شریح به سود همسفران حکم داد ولی امام علی(ع) به غلام خود قنبر دستور داد شرطة الخمیس را آورده و هر کدام از این همسفران را به یکی از آنان سپرده، چشمهای آنان را ببندند و جدای از هم نگهدارند. از مردمی که برای تماشای قضاوت جمع شده بودند خواست هر گاه وی تکبیر گفت آنها نیز تکبیر بگویند. سپس یکی از آنان را خوانده، چشمانش را باز کرده و چندین سؤال از چگونگی سفر و مرگ آن مرد از او پرسید. پس از پاسخهای او امام(ع) تکبیر گفته، مردم نیز تکبیر گفتند. دیگر همسفران از صدای تکبیر پنداشتند، او حقیقت را بازگو کرده است. نفر دوم به کشتن آن توسط دیگر همسفران اعتراف کرده و خود را از این اتهام پاک دانسته، آنگاه به همه ماجرا اقرار کرد. دیگر همسفران نیز مانند نفر دوم به گناه خود اعتراف کردند. امام دستور داد اموال مرد به وارثان بازگشته و خونبهای او از آنان گرفته شود.}}<ref>صدوق، منلايحضرهالفقيه، ج٣، ص٢۴؛ مجلسى، بحار الأنوار، ج١۴، ص١١.</ref> | ||
== نظارت بر اعضا == | |||
شرطة الخميس با گستردگی وظیفههایش، جایگاه حساسی داشت؛ از این روی، سلامت و عدم سرپیچی اعضای آن، نیازمند نظارت بود. گزارش پیشرو، نشان از نظارت و مجازات یکی از اعضاى شرطة الخميس دارد. | |||
[[امام علی(ع)]] افرادى از شرطه را فرستاد تا لبيد بن عطارد تميمى{{یادداشت|به گفته ابنعساكر: لبيد بن عطارد يكى از اشراف كوفه به شمار مىرفت.<ref>تاريخ مدينه دمشق، ج۵٠، ص٢٩٢.</ref> در روايت ذكر شده در كافى «بشر عطاردى» ضبط شده است.<ref>كافى، ج٧، ص٢۶٨.</ref>}} را نزد وی بياورند. آنان در راه بازگشت، از منزل يكى از افراد بنىاسد گذشتند كه نعيم بن دجاجه اسدی،<ref>درباره شرح حال او ر. ك: رجال الشيخ الطوسى، ص٨۴؛ الطبقات الكبرى، ج۶، ص ١٨٠؛ بلاذرى، أنسابالأشراف، ج١١، ص٢٠٢؛ تاريخ مدينه دمشق، ج۶۵، ص ۵١؛ خويى، معجم رجال الحديث، ج٢٠، ص ١٩٠.</ref> یکی از دیگر افراد شرطة الخمیس هم در آنجا حضور داشت. نعيم، برخاست و لبيد را از دست فرستادگان امام(ع) گرفت. آنها نزد امام(ع) ماجرا را گفتند. امام(ع) دستور داد نعيم را احضار كرده و او را به دليل سرپيچى مجازات كنند. نعیم، زیستن با علی را موجب خواری و جدا شدن از او را کفر دانست.{{یادداشت|این عبارت، در بسیاری از منابع اینگونه آمده: «انّ المقام معك لذلّ و انّ فراقك لكفر.» و در امالی صدوق به این صورت ذکر شده است: «وَ اللهِ إِنَّ صُحْبَتَكَ لَذُلٌّ وَ إِنَّ خِلَافَكَ لكفر.»<ref>شیخ صدوق، الامالی، ص۳۶۴.</ref>}} امام(ع) به خاطر این سخن، دستور آزادی او را داد.<ref>الثقفى، الغارات، ج١، ص١٢١) . با كمى تفاوت ر. ك: رجالالكشى، ص٩٠؛ صدوق، الامالى، ص٣۶۴؛ ابن شهراشوب، المناقب، ج ٢، ص ١١۴؛ طوسى، التهذيب، ج١٠، ص ٨٧.</ref> بر پایه روایتی از [[کلینی]] در کافی، امام(ع) پس از مجازات نعيم و شنيدن اين سخن از وى، او را به سبب این آیه قرآن «بدی را به بهترین راه و روش دفع کن!»{{یادداشت|ادْفَعْ بِالَّتِى هِى أَحْسَنُ السَّيئَة.}}<ref>فصلت، آيه ٣۴.</ref> او را بخشید. سپس بخش نخست سخن او را یک بدی دانسته که نعیم آن را کسب کرده و بخشم دوم سخن او را یک نیکی دانست؛ سپس با عبارت «این خوبی به جای آن بدی» گفتارش را به پایان رساند.<ref>الكافى ج ٧ ص ٢۶٩.</ref> | |||
== اعضا == | |||
چهرههای سرشناس شرطة الخمیس، در قالب دو گروه زیر، عبارتند از: | |||
=== اصحاب پيامبر(ص) === | |||
اين اعضا، پيشتر، از همراهان [[حضرت محمد(ص)]] بودند و در زمان [[امام على(ع)]] جزو شرطة الخميس شدند. نام برخی از آنها از این قرار است. | |||
===== سلمان، مقداد و ابوذر ===== | |||
[[برقی]] (م.۲۸۰ق)<ref name=":1">رجال البرقى، ص ۴.</ref> رجالنگار [[شیعه]] و [[شیخ مفید]]،<ref name=":2">الاختصاص ص ٣.</ref> نام این سه نفر را جزو شرطة الخمیس ذکر کردهاند؛ با اینکه ابوذر (م.٣٢ق)،<ref>ابن اثير، أسدالغابة، ج١، ص٣۵٨.</ref> مقداد (م.33ق)<ref>ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج۴، ص١۴٨١.</ref> و سلمان فارسى (آخر ٣۶ق){{یادداشت|توفى بالمدائن فى خلافة عثمان بن عفان.}}<ref>الطبقات الكبرى، ج۶، ص ٩۵.</ref> اگر چه از ياران ویژه امام علی(ع) به شمار مىروند ولی در دوره شكلگيرى شرطة الخميس حضور نداشتند، مگر آنكه آنان در زمره کسانی باشند كه با امام علی(ع) همشرط و همپيمان شدند؛ شرط و پيمانى كه بر محور پيروى از امام و عطاى بهشت شكل گرفت.{{یادداشت|امام علی(ع): تشرطوا، فإنا أشارطكم على الجنة و لست أشارطكم على ذهب و لا فضة، إن نبينا(ص) فيما مضى قال لأصحابه: تشرطوا، فإنى لست أشارطكم إلّا على الجنة.}} به باور برخی، گويا شرطة الخميس كه در دوره خلافت امام(ع) گسترده شد، همان ياران نخست، همشرط و همپيمان با امام(ع) همچون سلمان، مقداد و ابوذر باشند.<ref name=":3">شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۷۰.</ref> | |||
===== عمار یاسر ===== | |||
برقی (م.۲۸۰ق)<ref name=":1" /> و مفید،<ref name=":2" /> نام [[عمار یاسر]] را جزو شرطة الخمیس ذکر کردهاند. | |||
===== ابو سنان یا ابوساسان ===== | |||
برقی (م.۲۸۰ق)، ابو سنان را جزو این گروه دانسته<ref name=":1" /> و شیخ مفید، به جای او ابوساسان را یاد کرده است.<ref name=":2" /> در نگاه [[سید محسن امین عاملی|امین عاملی]]، سرگذشتنگار شیعی، در نسخههای حدیثی و رجالی، درباره نام او اختلاف بوده<ref>سيدمحسن امين عاملى، أعيانالشيعة، ج٢، ص ٣۶٠.</ref> و به باور او، اين دو يكى هستند و در اين مورد، به دليل شباهت لفظ اين دو اسم، تصحيف صورت گرفته است.<ref>أعيانالشيعة، ج٢، ص ٣۵٣.</ref> | |||
درباره ابو سنان، اطلاعی در دست نيست و افراد مختلفى به اين نام معروف هستند كه بىارتباط با امام علی(ع) مىباشند.<ref name=":3" /> البته [[نصر بن مزاحم]]، در کتاب وقعة صفین، از فردى به نام أبوسنان أسلمى ياد كرده كه گزارشى از عمار نقل مىكند.<ref>وقعة صفين، ص٢٢۵.</ref> در این کتاب، اثر ديگرى از وى نيست، كه اين گمنامى، باعث شده در نگاه برخی، توجه به ابوساسان تقويت شود.<ref name=":3" /> | |||
ابوساسان، كنيه «حُضَين بن المُنْذِر شيبانى رقاشى» است. او معروف به ابوساسان يا اباليقظان است و بزرگ قبيله ربيعه بود. [[محمد بن احمد ذهبی|ذهبى]]، رجالنگار [[سلفیه|سلفی]]، او را از شرطة الخميس دانسته است.<ref>تاريخالإسلام، ج۶، ص۵٢٠.</ref> او از امرا<ref>المعرفه و التاريخ، ج٣، ص ٣١۵.</ref> و پرچمداران سپاه امام(ع) در [[نبرد صفین|صفين]] بود<ref>وقعة صفين، ص٣٠١.</ref> و پرچم قبيله ربيعه به دست او قرار داشت.<ref>وقعة صفين، ص٣٣١.</ref> در «معجم رجال الحديث» ضمن اشاره به حضور ابوساسان در شرطه، از صحابى بودن او گزارش داده شده است.<ref>معجم رجال الحديث، ج٧، ص ١٣۵.</ref> | |||
===== ابو عمره یا ابوعمرو ===== | |||
<br /> | |||
==پانوشت== | ==پانوشت== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |