←اعضا
(←اعضا) |
(←اعضا) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
شرطه، به معناى دنباله و عقبه سپاه است. درباره شرطه، دو معنا وجود دارد: | شرطه، به معناى دنباله و عقبه سپاه است. درباره شرطه، دو معنا وجود دارد: | ||
# از ماده «شرط» به معناى علامت و نشان، گرفته شده{{یادداشت|الشرط بفتحتين العلامة.}}<ref>طريحى، مجمع البحرين، ج۴، ص ٢۵٧.</ref> و به گروهى از پيشاهنگان لشكر كه در رزم حاضر باشند، «شُرطه» مىگويند{{یادداشت|الشُّرْطَةُ أوّل طائفة من الجيش تشهد الوقعة.}}<ref>النهايه، ج٢، ص ۴۶٠.</ref> و در مقام نسبت دادن، به آنان «شُرطى» مىگويند. گويا شُرطه همان مقدمه لشكر است كه چون داراى علامات و نشانههايى بودند، به اين نام خوانده شده و با آن علامتها شناخته مىشدند.<ref>راغب اصفهانى، المفردات، ص ۴۵٠.</ref> بنابراين شرطة الخميس نقش پيشقراولى را ايفا مىكردند و نخستین گروهى بودند كه وارد جنگ مىشدند.<ref name=":0">شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص63.</ref> | #از ماده «شرط» به معناى علامت و نشان، گرفته شده{{یادداشت|الشرط بفتحتين العلامة.}}<ref>طريحى، مجمع البحرين، ج۴، ص ٢۵٧.</ref> و به گروهى از پيشاهنگان لشكر كه در رزم حاضر باشند، «شُرطه» مىگويند{{یادداشت|الشُّرْطَةُ أوّل طائفة من الجيش تشهد الوقعة.}}<ref>النهايه، ج٢، ص ۴۶٠.</ref> و در مقام نسبت دادن، به آنان «شُرطى» مىگويند. گويا شُرطه همان مقدمه لشكر است كه چون داراى علامات و نشانههايى بودند، به اين نام خوانده شده و با آن علامتها شناخته مىشدند.<ref>راغب اصفهانى، المفردات، ص ۴۵٠.</ref> بنابراين شرطة الخميس نقش پيشقراولى را ايفا مىكردند و نخستین گروهى بودند كه وارد جنگ مىشدند.<ref name=":0">شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص63.</ref> | ||
# از «شرْط» به معناى التزام به كارى، گرفته شده است.{{یادداشت|الشَّرْطُ معروف، و كذلك الشَّريطةُ، و الجمع شُروط و شَرائطُ. و الشَّرْطُ إِلزامُ الشىء و التِزامُه فى البيعِ و نحوه، و الجمع شُروط.}}<ref>ابنمنطور، لسانالعرب، ج٧، ص٣٣٠.</ref> با توجه به اين معنا مىتوان شرطة الخميس را گروه ويژهاى دانست كه به دليل پيمان و عهد در جان بركف بودن، عهدهدار مأموريتهاى ويژه بودهاند. اين معنا در روايت نيز بيان شده است؛ آنجا که شرطة الخمیس، گروهى دانسته شده كه با امام شرط بهشت مىكنند.<ref name=":5">رجال الكشى، ص۶.</ref> از اصبغ بن نباته، یکی از اعضای شرطة الخمیس، درباره علت نامگذاری این گروه پرسش شد، وی علت آن را این دانست که اعضای گروه، کشتن دشمن را ضمانت کرده و [[امام علی(ع)]] پیروزی و بهشت را برای آنها ضمانت میکرد.{{یادداشت|ضمنا له الذبح و ضمن لنا الفتح.}}<ref>رجال الکشی، ص ۵.</ref> | #از «شرْط» به معناى التزام به كارى، گرفته شده است.{{یادداشت|الشَّرْطُ معروف، و كذلك الشَّريطةُ، و الجمع شُروط و شَرائطُ. و الشَّرْطُ إِلزامُ الشىء و التِزامُه فى البيعِ و نحوه، و الجمع شُروط.}}<ref>ابنمنطور، لسانالعرب، ج٧، ص٣٣٠.</ref> با توجه به اين معنا مىتوان شرطة الخميس را گروه ويژهاى دانست كه به دليل پيمان و عهد در جان بركف بودن، عهدهدار مأموريتهاى ويژه بودهاند. اين معنا در روايت نيز بيان شده است؛ آنجا که شرطة الخمیس، گروهى دانسته شده كه با امام شرط بهشت مىكنند.<ref name=":5">رجال الكشى، ص۶.</ref> از اصبغ بن نباته، یکی از اعضای شرطة الخمیس، درباره علت نامگذاری این گروه پرسش شد، وی علت آن را این دانست که اعضای گروه، کشتن دشمن را ضمانت کرده و [[امام علی(ع)]] پیروزی و بهشت را برای آنها ضمانت میکرد.{{یادداشت|ضمنا له الذبح و ضمن لنا الفتح.}}<ref>رجال الکشی، ص ۵.</ref> | ||
خميس، به معناى لشکر است؛ از اين جهت كه در آن زمان، هر لشكر، به پنج بخشِ مقدمه، ميسره، ميمنه، قلب و ساقه تقسيم مىشد.<ref>ابن اثير، النهايه، ج٢، ص ٧٩.</ref> مقدمه، پيشتاز سپاه؛ ميسره، جناح چپ؛ ميمنه، جناح راست؛ قلب، مركز فرماندهى و ساقه، به معناى دنباله و عقبه سپاه بود.<ref name=":0" /> | خميس، به معناى لشکر است؛ از اين جهت كه در آن زمان، هر لشكر، به پنج بخشِ مقدمه، ميسره، ميمنه، قلب و ساقه تقسيم مىشد.<ref>ابن اثير، النهايه، ج٢، ص ٧٩.</ref> مقدمه، پيشتاز سپاه؛ ميسره، جناح چپ؛ ميمنه، جناح راست؛ قلب، مركز فرماندهى و ساقه، به معناى دنباله و عقبه سپاه بود.<ref name=":0" /> | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
====امنيت كوفه==== | ====امنيت كوفه==== | ||
گزارشی از ابواسحاق ثقفى كوفى (م.٢٨٣ق) گواه اين است که یکی از وظایف شرطة الخمیس حفظ امنیت [[کوفه]] بوده است. به گزارش وی، امام علی(ع) هنگامى كه از صفين بازگشتند، مالك اشتر را به محل حكومت خود در جزيره فرستاده و به قيس بن سعد فرمان داد در كوفه بماند و اداره شرطة الخميس را به دست بگیرد، تا حكميت پايان گيرد و پس از آن به سوى [[آذربایجان|آذربايجان]] بروند.<ref>ثقفى، الغارات، ج١، ص ٢۵٧.</ref> | |||
====دفع یورشهای معاویه==== | ====دفع یورشهای معاویه==== | ||
با شدت يافتن حملات و غارتهاى كارگزاران معاويه به قلمرو حكومت، امام براى دفع | با شدت يافتن حملات و غارتهاى كارگزاران [[معاويه]] به قلمرو حكومت، امام(ع) براى دفع یورش و دستبردهاى آنان، بارها شرطة الخميس را براى مقابله با آنان اعزام كرد. به گزارش يحيى بن صالح، به نقل از یاران وی، امام علی(ع) هنگامى كه [[شام|شاميان]] بر نواحى عراق تاختند، شرطة الخميس را براى جلوگيرى از آنها فرستاد، و قيس بن سعد را به تعقيب آنها روانه كرد و او تا میانه راه شام آنها را تعقيب نمود.<ref>الغارات، ج٢، ص ۴٨٩.</ref> | ||
<ref>الغارات، ج٢، ص ۴٨٩.</ref> | |||
====امور انتظامی و قضایی==== | ====امور انتظامی و قضایی==== | ||
شرطة الخميس، در برخى از مأموريتهاى ويژه، مانند جلب مجرم،{{یادداشت|به ماجراى دستگيرى لبيد بن عطارد مراجعه شود.}}<ref>كلينى، كافى، ج٧، ص ٢۶٨</ref> كمك در كشف جرم و امور قضايى نيز حضور جدى داشتند. بر پایه روایتی از [[امام باقر(ع)]]، [[امام علی(ع)]] به یکی از قضاوتهای [[شریح قاضی]] اشکال گرفته و قضاوت آن | شرطة الخميس، در برخى از مأموريتهاى ويژه، مانند جلب مجرم،{{یادداشت|به ماجراى دستگيرى لبيد بن عطارد مراجعه شود.}}<ref>كلينى، كافى، ج٧، ص ٢۶٨</ref> كمك در كشف جرم و امور قضايى نيز حضور جدى داشتند. بر پایه روایتی از [[امام باقر(ع)]]، [[امام علی(ع)]] به یکی از قضاوتهای [[شریح قاضی]] اشکال گرفته و قضاوت آن را خود به عهده گرفت؛ وی در امور اجرایی این قضاوت، از شرطة الخمیس استفاده کرد.{{یادداشت|در این ماجرا، گروهی که همسفر مردی بودند ادعا کردند وی در راه سفر درگذشته و مالی نیز از خود به جا نگذاشته است؛ پسر آن مرد، این ادعا را قبول نداشت. همسفران بر ادعای خود قسم خوردند و پسر، شاهدی نداشت. شریح به سود همسفران حکم داد ولی امام علی(ع) به غلام خود قنبر دستور داد شرطة الخمیس را آورده و هر کدام از این همسفران را به یکی از آنان سپرده، چشمهای آنان را ببندند و جدای از هم نگهدارند. از مردمی که برای تماشای قضاوت جمع شده بودند خواست هر گاه وی تکبیر گفت آنها نیز تکبیر بگویند. سپس یکی از آنان را خوانده، چشمانش را باز کرده و چندین سؤال از چگونگی سفر و مرگ آن مرد از او پرسید. پس از پاسخهای او امام(ع) تکبیر گفته، مردم نیز تکبیر گفتند. دیگر همسفران از صدای تکبیر پنداشتند، او حقیقت را بازگو کرده است. نفر دوم به کشتن آن توسط دیگر همسفران اعتراف کرده و خود را از این اتهام پاک دانسته، آنگاه به همه ماجرا اقرار کرد. دیگر همسفران نیز مانند نفر دوم به گناه خود اعتراف کردند. امام دستور داد اموال مرد به وارثان بازگشته و خونبهای او از آنان گرفته شود.}}<ref>صدوق، منلايحضرهالفقيه، ج٣، ص٢۴؛ مجلسى، بحار الأنوار، ج١۴، ص١١.</ref> | ||
==نظارت بر اعضا== | ==نظارت بر اعضا== | ||
شرطة الخميس با گستردگی وظایف آن، جایگاه حساسی داشت؛ از این روی، سلامت و عدم سرپیچی اعضای آن، نیازمند نظارت بود. گزارش پیشرو، نشان از نظارت و مجازات یکی از اعضاى شرطة الخميس دارد. [[امام علی(ع)]] افرادى از شرطه را فرستاد تا لبيد بن عطارد تميمى{{یادداشت|به گفته ابنعساكر: لبيد بن عطارد يكى از اشراف كوفه به شمار مىرفت.<ref>تاريخ مدينه دمشق، ج۵٠، ص٢٩٢.</ref> در روايت ذكر شده در كافى «بشر عطاردى» ضبط شده است.<ref>كافى، ج٧، ص٢۶٨.</ref>}} را نزد وی بياورند. آنان در راه بازگشت، از منزل يكى از افراد بنىاسد گذشتند كه نعيم بن دجاجه اسدی،<ref>درباره شرح حال او ر. ك: رجال الشيخ الطوسى، ص٨۴؛ الطبقات الكبرى، ج۶، ص ١٨٠؛ بلاذرى، أنسابالأشراف، ج١١، ص٢٠٢؛ تاريخ مدينه دمشق، ج۶۵، ص ۵١؛ خويى، معجم رجال الحديث، ج٢٠، ص ١٩٠.</ref> یکی از دیگر افراد شرطة الخمیس در آنجا بود. نعيم، برخاست و لبيد را از دست فرستادگان امام(ع) گرفت. آنها نزد امام(ع) رفته و ماجرا را گفتند. امام(ع) دستور داد نعيم را احضار كرده و او را به دليل سرپيچى مجازات كنند. نعیم، زیستن با علی را موجب خواری و جدا شدن از او را کفر دانست.{{یادداشت|این عبارت، در بسیاری از منابع اینگونه آمده: «انّ المقام معك لذلّ و انّ فراقك لكفر.» و در امالی صدوق به این صورت ذکر شده است: «وَ اللهِ إِنَّ صُحْبَتَكَ لَذُلٌّ وَ إِنَّ خِلَافَكَ لكفر.»<ref>شیخ صدوق، الامالی، ص۳۶۴.</ref>}} امام(ع) به خاطر این سخن، دستور آزادی او را داد.<ref>الثقفى، الغارات، ج١، ص١٢١) . با كمى تفاوت ر. ك: رجالالكشى، ص٩٠؛ صدوق، الامالى، ص٣۶۴؛ ابن شهراشوب، المناقب، ج ٢، ص ١١۴؛ طوسى، التهذيب، ج١٠، ص ٨٧.</ref> بر پایه روایتی از [[کلینی]] در کافی، امام(ع) پس از مجازات نعيم و شنيدن اين سخن از وى، به سبب این آیه قرآن «بدی را به بهترین راه و روش دفع کن!»{{یادداشت|ادْفَعْ بِالَّتِى هِى أَحْسَنُ السَّيئَة.}}<ref>فصلت، آيه ٣۴.</ref> او را بخشید. سپس بخش نخست سخن او را یک بدی دانسته که نعیم آن را کسب کرده و | شرطة الخميس با گستردگی وظایف آن، جایگاه حساسی داشت؛ از این روی، سلامت و عدم سرپیچی اعضای آن، نیازمند نظارت بود. گزارش پیشرو، نشان از نظارت و مجازات یکی از اعضاى شرطة الخميس دارد. [[امام علی(ع)]] افرادى از شرطه را فرستاد تا لبيد بن عطارد تميمى{{یادداشت|به گفته ابنعساكر: لبيد بن عطارد يكى از اشراف كوفه به شمار مىرفت.<ref>تاريخ مدينه دمشق، ج۵٠، ص٢٩٢.</ref> در روايت ذكر شده در كافى «بشر عطاردى» ضبط شده است.<ref>كافى، ج٧، ص٢۶٨.</ref>}} را نزد وی بياورند. آنان در راه بازگشت، از منزل يكى از افراد [[بنیاسد بن خزیمه|بنىاسد]] گذشتند كه نعيم بن دجاجه اسدی،<ref>درباره شرح حال او ر. ك: رجال الشيخ الطوسى، ص٨۴؛ الطبقات الكبرى، ج۶، ص ١٨٠؛ بلاذرى، أنسابالأشراف، ج١١، ص٢٠٢؛ تاريخ مدينه دمشق، ج۶۵، ص ۵١؛ خويى، معجم رجال الحديث، ج٢٠، ص ١٩٠.</ref> یکی از دیگر افراد شرطة الخمیس در آنجا بود. نعيم، برخاست و لبيد را از دست فرستادگان امام(ع) گرفت. آنها نزد امام(ع) رفته و ماجرا را گفتند. امام(ع) دستور داد نعيم را احضار كرده و او را به دليل سرپيچى مجازات كنند. نعیم، زیستن با علی را موجب خواری و جدا شدن از او را کفر دانست.{{یادداشت|این عبارت، در بسیاری از منابع اینگونه آمده: «انّ المقام معك لذلّ و انّ فراقك لكفر.» و در امالی صدوق به این صورت ذکر شده است: «وَ اللهِ إِنَّ صُحْبَتَكَ لَذُلٌّ وَ إِنَّ خِلَافَكَ لكفر.»<ref>شیخ صدوق، الامالی، ص۳۶۴.</ref>}} امام(ع) به خاطر این سخن، دستور آزادی او را داد.<ref>الثقفى، الغارات، ج١، ص١٢١) . با كمى تفاوت ر. ك: رجالالكشى، ص٩٠؛ صدوق، الامالى، ص٣۶۴؛ ابن شهراشوب، المناقب، ج ٢، ص ١١۴؛ طوسى، التهذيب، ج١٠، ص ٨٧.</ref> بر پایه روایتی از [[کلینی]] در کافی، امام(ع) پس از مجازات نعيم و شنيدن اين سخن از وى، به سبب این آیه قرآن که «بدی را به بهترین راه و روش دفع کن!»{{یادداشت|ادْفَعْ بِالَّتِى هِى أَحْسَنُ السَّيئَة.}}<ref>فصلت، آيه ٣۴.</ref> او را بخشید. سپس بخش نخست سخن او را یک بدی دانسته که نعیم آن را کسب کرده و بخش دوم سخن او را یک نیکی دانسته؛ سپس با عبارت «این خوبی به جای آن بدی» گفتارش را به پایان رسانده است.<ref>الكافى ج ٧ ص ٢۶٩.</ref> | ||
==اعضا== | ==اعضا== | ||
خط ۴۷: | خط ۴۴: | ||
===اصحاب پيامبر(ص)=== | ===اصحاب پيامبر(ص)=== | ||
برخی از اعضای این گروه، پيشتر، از همراهان [[حضرت محمد(ص)]] بودند و در زمان [[امام على(ع)]] جزو شرطة الخميس شدند. نام برخی از آنها از این قرار است. | |||
'''سلمان، مقداد و ابوذر''' | '''سلمان، مقداد و ابوذر''' | ||
[[برقی]] (م.۲۸۰ق)<ref name=":1">رجال البرقى، ص ۴.</ref> رجالنگار [[شیعه]] و [[شیخ مفید]]،<ref name=":2">الاختصاص ص ٣.</ref> نام این سه نفر را جزو شرطة الخمیس ذکر کردهاند؛ با اینکه ابوذر (م.٣٢ق)،<ref>ابن اثير، أسدالغابة، ج١، ص٣۵٨.</ref> مقداد (م.33ق)<ref>ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج۴، ص١۴٨١.</ref> و سلمان فارسى (آخر ٣۶ق){{یادداشت|توفى بالمدائن فى خلافة عثمان بن عفان.}}<ref>الطبقات الكبرى، ج۶، ص ٩۵.</ref> اگر چه از ياران ویژه امام علی(ع) به شمار مىروند ولی در دوره شكلگيرى شرطة الخميس حضور نداشتند، مگر آنكه آنان در زمره کسانی باشند كه با امام علی(ع) همشرط و همپيمان شدند؛ شرط و پيمانى كه بر محور پيروى از امام و عطاى بهشت شكل گرفت.{{یادداشت|امام علی(ع): تشرطوا، فإنا أشارطكم على الجنة و لست أشارطكم على ذهب و لا فضة، إن نبينا(ص) فيما مضى قال لأصحابه: تشرطوا، فإنى لست أشارطكم إلّا على الجنة.}} به باور برخی، گويا شرطة الخميس كه در دوره خلافت امام(ع) گسترده شد، همان ياران نخست، همشرط و همپيمان با امام(ع) همچون سلمان، مقداد و ابوذر | [[برقی]] (م.۲۸۰ق)<ref name=":1">رجال البرقى، ص ۴.</ref> رجالنگار [[شیعه]] و [[شیخ مفید]]،<ref name=":2">الاختصاص ص ٣.</ref> نام این سه نفر را جزو شرطة الخمیس ذکر کردهاند؛ با اینکه [[ابوذر غفاری|ابوذر]] (م.٣٢ق)،<ref>ابن اثير، أسدالغابة، ج١، ص٣۵٨.</ref> [[مقداد]] (م.33ق)<ref>ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج۴، ص١۴٨١.</ref> و [[سلمان فارسى]] (آخر ٣۶ق){{یادداشت|توفى بالمدائن فى خلافة عثمان بن عفان.}}<ref>الطبقات الكبرى، ج۶، ص ٩۵.</ref> اگر چه از ياران ویژه امام علی(ع) به شمار مىروند ولی در دوره شكلگيرى شرطة الخميس حضور نداشتند، مگر آنكه آنان در زمره کسانی باشند كه با امام علی(ع) همشرط و همپيمان شدند؛ شرط و پيمانى كه بر محور پيروى از امام و عطاى بهشت شكل گرفت.{{یادداشت|امام علی(ع): تشرطوا، فإنا أشارطكم على الجنة و لست أشارطكم على ذهب و لا فضة، إن نبينا(ص) فيما مضى قال لأصحابه: تشرطوا، فإنى لست أشارطكم إلّا على الجنة.}} به باور برخی، گويا شرطة الخميس كه در دوره خلافت امام(ع) گسترده شد، همان ياران نخست، همشرط و همپيمان با امام(ع) همچون سلمان، مقداد و ابوذر بودند که بعدها گسترده شد.<ref name=":3">شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۷۰.</ref> | ||
'''عمار یاسر''' | '''عمار یاسر''' | ||
خط ۵۹: | خط ۵۶: | ||
'''ابو سنان یا ابوساسان''' | '''ابو سنان یا ابوساسان''' | ||
برقی (م.۲۸۰ق)، ابو سنان را جزو این گروه دانسته<ref name=":1" /> و شیخ مفید، به جای او ابوساسان را یاد کرده است.<ref name=":2" /> در نگاه [[سید محسن امین عاملی|امین عاملی]]، سرگذشتنگار | برقی (م.۲۸۰ق)، ابو سنان را جزو این گروه دانسته<ref name=":1" /> و شیخ مفید، به جای او ابوساسان را یاد کرده است.<ref name=":2" /> در نگاه [[سید محسن امین عاملی|امین عاملی]]، سرگذشتنگار [[شیعه|شیعی]]، در نسخههای حدیثی و رجالی، درباره نام او اختلاف بوده<ref>سيدمحسن امين عاملى، أعيانالشيعة، ج٢، ص ٣۶٠.</ref> و به باور او، اين دو يكى هستند و در اين مورد، به دليل شباهت لفظ اين دو اسم، تصحيف صورت گرفته است.<ref>أعيانالشيعة، ج٢، ص ٣۵٣.</ref> | ||
درباره ابو سنان، اطلاعی در دست نيست و افراد مختلفى به اين نام معروف هستند كه بىارتباط با امام علی(ع) مىباشند.<ref name=":3" /> البته [[نصر بن مزاحم]]، در کتاب وقعة صفین، از فردى به نام أبوسنان أسلمى ياد كرده كه گزارشى از عمار نقل مىكند.<ref>وقعة صفين، ص٢٢۵.</ref> در این کتاب، اثر ديگرى از وى نيست، كه اين گمنامى، باعث شده در نگاه برخی، توجه به ابوساسان تقويت شود.<ref name=":3" /> | درباره ابو سنان، اطلاعی در دست نيست و افراد مختلفى به اين نام معروف هستند كه بىارتباط با امام علی(ع) مىباشند.<ref name=":3" /> البته [[نصر بن مزاحم]]، در کتاب وقعة صفین، از فردى به نام أبوسنان أسلمى ياد كرده كه گزارشى از عمار یاسر نقل مىكند.<ref>وقعة صفين، ص٢٢۵.</ref> در این کتاب، اثر ديگرى از وى نيست، كه اين گمنامى، باعث شده در نگاه برخی، توجه به ابوساسان تقويت شود.<ref name=":3" /> | ||
ابوساسان، كنيه «حُضَين بن المُنْذِر شيبانى رقاشى» است. او معروف به ابوساسان يا اباليقظان است و بزرگ قبيله ربيعه بود. [[محمد بن احمد ذهبی|ذهبى]]، رجالنگار [[سلفیه|سلفی]]، او را از شرطة الخميس دانسته است.<ref>تاريخالإسلام، ج۶، ص۵٢٠.</ref> او از امرا<ref>المعرفه و التاريخ، ج٣، ص ٣١۵.</ref> و پرچمداران سپاه امام(ع) در [[نبرد صفین|صفين]] بود<ref>وقعة صفين، ص٣٠١.</ref> و پرچم قبيله ربيعه به دست او قرار داشت.<ref>وقعة صفين، ص٣٣١.</ref> در «معجم رجال الحديث» ضمن اشاره به حضور ابوساسان در شرطه، از صحابى بودن او گزارش داده شده است.<ref>معجم رجال الحديث، ج٧، ص ١٣۵.</ref> | ابوساسان، كنيه «حُضَين بن المُنْذِر شيبانى رقاشى» است. او معروف به ابوساسان يا اباليقظان است و بزرگ [[قبیله ربیعه|قبيله ربيعه]] بود. [[محمد بن احمد ذهبی|ذهبى]]، رجالنگار [[سلفیه|سلفی]]، او را از شرطة الخميس دانسته است.<ref>تاريخالإسلام، ج۶، ص۵٢٠.</ref> او از امرا<ref>المعرفه و التاريخ، ج٣، ص ٣١۵.</ref> و پرچمداران سپاه امام(ع) در [[نبرد صفین|صفين]] بود<ref>وقعة صفين، ص٣٠١.</ref> و پرچم قبيله ربيعه به دست او قرار داشت.<ref>وقعة صفين، ص٣٣١.</ref> در «معجم رجال الحديث» ضمن اشاره به حضور ابوساسان در شرطه، از صحابى بودن او نیز گزارش داده شده است.<ref>معجم رجال الحديث، ج٧، ص ١٣۵.</ref> | ||
'''ابو عمره یا ابوعمرو''' | '''ابو عمره یا ابوعمرو''' | ||
برقی (م.۲۸۰ق)، یکی از اعضای شرطة الخمیس را ابو عمره دانسته است.<ref name=":1" /> شیخ مفید،<ref name=":2" /> به جای او از ابو عمرو یاد کرده است. درباره نام واقعى ابوعمره انصارى اختلاف است؛ گويا نامش عامر بن مالك بن النجار انصارى است؛<ref name=":4">أسدالغابة، ج۵، ص٢٣١؛ الاستيعاب، ج۴، ص١٧٢١.</ref> ولی كنيه مشهورش، همان ابوعمره (نه ابوعمر) مىباشد. وى را از صحابه بدر مىدانند كه در صفين به شهادت رسيد.<ref name=":4" /> | برقی (م.۲۸۰ق)، یکی از اعضای شرطة الخمیس را ابو عمره دانسته است.<ref name=":1" /> شیخ مفید،<ref name=":2" /> به جای او از ابو عمرو یاد کرده است. درباره نام واقعى ابوعمره انصارى اختلاف است؛ گويا نامش عامر بن مالك بن النجار انصارى است؛<ref name=":4">أسدالغابة، ج۵، ص٢٣١؛ الاستيعاب، ج۴، ص١٧٢١.</ref> ولی كنيه مشهورش، همان ابوعمره (نه ابوعمر) مىباشد. وى را از صحابه [[غزوه بدر|بدر]] مىدانند كه در صفين به شهادت رسيد.<ref name=":4" /> | ||
'''قيس بن سعد انصارى''' | '''قيس بن سعد انصارى''' | ||
قیس بن سعد انصاری از اصحاب سرشناس حضرت محمد(ص)،<ref>الاستيعاب، ج٣، ص١٢٩٠.</ref> يار باوفاى امام علی(ع) و فرمانده شرطة الخميس به شمار مىرفت.<ref>رجال كشى، ص ١١٠، ح ١٧٧.</ref> او سالارى سپاه امام(ع) تا زمان شهادت وی را بر عهده داشت.<ref>تاريخ طبرى، ج۵، ص ١۵٩.</ref> يريم بن سعد، از قيس بن سعد گزارش کرده، كه وی در حالى كه فرمانده شرطة الخميس بوده كنار دجله وضو گرفته و سپس پيش رفته، با مردم نماز گزارده است.<ref>الطبقات الكبرى، ج۶، ص ١٢٢.</ref> قيس، در آغاز خلافت [[امام حسن(ع)]] فرماندهى سپاه را عهدهدار بود.<ref>الطبقاتالكبرى، خامسة١، ص٣٢١.</ref> | [[قیس بن سعد انصاری]] از اصحاب سرشناس حضرت محمد(ص)،<ref>الاستيعاب، ج٣، ص١٢٩٠.</ref> يار باوفاى امام علی(ع) و فرمانده شرطة الخميس به شمار مىرفت.<ref>رجال كشى، ص ١١٠، ح ١٧٧.</ref> او سالارى سپاه امام(ع) تا زمان شهادت وی را بر عهده داشت.<ref>تاريخ طبرى، ج۵، ص ١۵٩.</ref> يريم بن سعد، از قيس بن سعد گزارش کرده، كه وی در حالى كه فرمانده شرطة الخميس بوده كنار دجله وضو گرفته و سپس پيش رفته، با مردم نماز گزارده است.<ref>الطبقات الكبرى، ج۶، ص ١٢٢.</ref> قيس، در آغاز خلافت [[امام حسن(ع)]] فرماندهى سپاه را عهدهدار بود.<ref>الطبقاتالكبرى، خامسة١، ص٣٢١.</ref> | ||
===اصحاب امام علی(ع)=== | ===اصحاب امام علی(ع)=== | ||
خط ۷۸: | خط ۷۵: | ||
'''يحيى حضرمى'''؛<ref>رجال البرقى، ص ٣.</ref> | '''يحيى حضرمى'''؛<ref>رجال البرقى، ص ٣.</ref> | ||
'''عبيدة السلمانى المرادى'''؛<ref>الاختصاص، ص ۴.</ref> او از كارگزاران امام علی(ع) بود.{{یادداشت|عبيدة السلمانى المرادى؛ و ولى على بن أبىطالب عبيدة السلمانى من مراد الفرات.}}<ref>أنساب الأشراف، ج٢، ص١٧٧.</ref> وی را فقيه و مفتى رشد یافته در مكتب امام(ع) نامیدهاند. برخى او را در قضاوت همسنگ شريح قاضى دانستهاند؛<ref>ابن العماد حنبلى، شذراتالذهب، ج١، ص٣٠۴</ref> به گونهاى كه هر گاه مسئلهاى بر شريح دشوار مىشد، به عبيده ارجاع مىداد. عبیده در [[نهروان]] در صف ياران امام(ع) جاى داشت.<ref>ابنجوزى، المنتظم، ج۶، ص١٢٣.</ref> | '''عبيدة السلمانى المرادى'''؛<ref>الاختصاص، ص ۴.</ref> او از كارگزاران امام علی(ع) بود.{{یادداشت|عبيدة السلمانى المرادى؛ و ولى على بن أبىطالب عبيدة السلمانى من مراد الفرات.}}<ref>أنساب الأشراف، ج٢، ص١٧٧.</ref> وی را فقيه و مفتى رشد یافته در مكتب امام(ع) نامیدهاند. برخى او را در قضاوت همسنگ [[شريح قاضى]] دانستهاند؛<ref>ابن العماد حنبلى، شذراتالذهب، ج١، ص٣٠۴</ref> به گونهاى كه هر گاه مسئلهاى بر شريح دشوار مىشد، به عبيده ارجاع مىداد. عبیده در [[نهروان]] در صف ياران امام(ع) جاى داشت.<ref>ابنجوزى، المنتظم، ج۶، ص١٢٣.</ref> | ||
حبيب بن مظاهر | [[حبيب بن مظاهر أسدى]]؛<ref>معجم رجال الحديث، ج۵، ص ٢٠٢</ref> | ||
عبدالله بن اُسَيد كِندى؛<ref>بحارالأنوار، ج۵٣، ص ١٠٨.</ref> | عبدالله بن اُسَيد كِندى؛<ref>بحارالأنوار، ج۵٣، ص ١٠٨.</ref> | ||
خط ۸۶: | خط ۸۳: | ||
ابويحيى حكيم بن سعيد حنفى؛<ref>رجال البرقى، ص۴؛ الاختصاص، ص ٢؛ بحارالأنوار ج ٣۴، ص ٢٧٢ و ر. ك: خطيب بغدادى، تاريخ بغداد، ج٨، ص ٢۶٨.</ref> | ابويحيى حكيم بن سعيد حنفى؛<ref>رجال البرقى، ص۴؛ الاختصاص، ص ٢؛ بحارالأنوار ج ٣۴، ص ٢٧٢ و ر. ك: خطيب بغدادى، تاريخ بغداد، ج٨، ص ٢۶٨.</ref> | ||
سليم بن قيس | [[سليم بن قيس هلالى]]؛<ref>رجال البرقى، ص ۴؛ الإختصاص، ص ٢؛ ر. ك: حلى، خلاصة الأقوال (رجال العلامة) ، ص ٨٣.</ref> | ||
اصبغ بن نباته تميمى مجاشعى؛<ref>الطبقات الكبرى، ج ۶، ص ٢٢۵؛ الاختصاص، ص ۶۵.</ref> او از ياران خاص و مورد اعتماد اميرمؤمنان (ع) بود كه پس از ضربت خوردن امام، توفيق عيادت از حضرت را يافت.<ref>الأمالى للطوسى، ص ١٢٣، ح ١٩١.</ref> بنا بر نقل نصر بن مزاحم، اصبغ به عنوان يكى از فرماندهان صفين، در محضر على (ع) اين سخن را بيان كرد: اى امير مؤمنان! تو مرا به شرطة الخميس گماشتهاى و اعتمادى به من كردى كه به ديگران نكردهاى؛ من امروز از پايدارى و پيروزىآفرينى خوددارى نمىكنم؛ اما درباره شاميان (بايد بگويم) كه آنها از ما شكست خوردهاند (و سرداران نامدارشان هلاك شدهاند) در حالى كه در ميان ما هنوز دلاورانى باقى ماندهاند؛ اجراى فرمانت را از ما بخواه و اجازه ده تا ما پيشروى كنيم. على (ع) به او فرمود: «به نام خدا پيشروى كن».<ref>وقعة صفين، ص ۴٠۶.</ref> اصبغ بن نباته از أصحاب إمام حسن (ع) نيز به شمار مىآمد.<ref>رجال الطوسى، ص ٩٣، الرقم ٩١٩.</ref> | اصبغ بن نباته تميمى مجاشعى؛<ref>الطبقات الكبرى، ج ۶، ص ٢٢۵؛ الاختصاص، ص ۶۵.</ref> او از ياران خاص و مورد اعتماد اميرمؤمنان (ع) بود كه پس از ضربت خوردن امام، توفيق عيادت از حضرت را يافت.<ref>الأمالى للطوسى، ص ١٢٣، ح ١٩١.</ref> بنا بر نقل نصر بن مزاحم، اصبغ به عنوان يكى از فرماندهان صفين، در محضر على (ع) اين سخن را بيان كرد: اى امير مؤمنان! تو مرا به شرطة الخميس گماشتهاى و اعتمادى به من كردى كه به ديگران نكردهاى؛ من امروز از پايدارى و پيروزىآفرينى خوددارى نمىكنم؛ اما درباره شاميان (بايد بگويم) كه آنها از ما شكست خوردهاند (و سرداران نامدارشان هلاك شدهاند) در حالى كه در ميان ما هنوز دلاورانى باقى ماندهاند؛ اجراى فرمانت را از ما بخواه و اجازه ده تا ما پيشروى كنيم. على (ع) به او فرمود: «به نام خدا پيشروى كن».<ref>وقعة صفين، ص ۴٠۶.</ref> اصبغ بن نباته از أصحاب إمام حسن (ع) نيز به شمار مىآمد.<ref>رجال الطوسى، ص ٩٣، الرقم ٩١٩.</ref> |