اصلاح نویسههای عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام
(اصلاح نویسههای عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام) |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''شُرطة الخمیس'''، نیروی ویژهای بود که اعضای آن با [[امام علی(ع)]] شرط مرگ و شهادت بسته، همیشه در خدمت وی بوده و در جنگها، پیشقراولان لشکر بودند. این گروه، از نیروهای نخبه، باایمان، سختکوش و گوش به فرمان تشکیل شده بود. شکلگیری آن پس از پیروزی در [[جنگ جمل]] رخ داد. شمار آنها از ۵ هزار تا ۴۰ هزار گزارش شده است. فراوانی اعضای این گروه، مربوط به آغاز حکومت امام علی(ع) است. ریزش افراد سست و شهادت بسیاری از آنها، نیروهای این گروه را کاهش داد. مأموریتهای این گروه پیشقراولی در جنگ، برقراری امنیت کوفه، دفع یورشهای [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] و رسیدگی امور انتظامی و قضایی دانسته شده است. برخی از اعضای این گروه مانند [[عمار یاسر]] و [[قیس بن سعد انصاری]]، پیشتر، صحابی [[حضرت محمد(ص)]] بودند. [[حبیب بن مظاهر أسدی]]، یحیی حضرمی و عبدالله بن اُسَید کِندی از دیگر چهرههای سرشناس شرطة الخمیس بودند. | |||
'''شُرطة الخمیس'''، نیروی ویژهای بود که اعضای آن با [[امام علی(ع)]] شرط مرگ و شهادت بسته، همیشه در خدمت وی بوده و در جنگها، پیشقراولان لشکر بودند. این گروه، از | |||
==واژهشناسی== | ==واژهشناسی== | ||
شرطه، به | شرطه، به معنای دنباله و عقبه سپاه است. درباره شرطه، دو معنا وجود دارد: | ||
#از ماده «شرط» به | #از ماده «شرط» به معنای علامت و نشان، گرفته شده{{یادداشت|الشرط بفتحتین العلامة.}}<ref>طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص ٢۵٧.</ref> و به گروهی از پیشاهنگان لشکر که در رزم حاضر باشند، «شُرطه» میگویند{{یادداشت|الشُّرْطَةُ أوّل طائفة من الجیش تشهد الوقعة.}}<ref>النهایه، ج٢، ص ۴۶٠.</ref> و در مقام نسبت دادن، به آنان «شُرطی» میگویند. گویا شُرطه همان مقدمه لشکر است که چون دارای علامات و نشانههایی بودند، به این نام خوانده شده و با آن علامتها شناخته میشدند.<ref>راغب اصفهانی، المفردات، ص ۴۵٠.</ref> بنابراین شرطة الخمیس نقش پیشقراولی را ایفا میکردند و نخستین گروهی بودند که وارد جنگ میشدند.<ref name=":0">شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص63.</ref> | ||
#از «شرْط» به | #از «شرْط» به معنای التزام به کاری، گرفته شده است.{{یادداشت|الشَّرْطُ معروف، و کذلک الشَّریطةُ، و الجمع شُروط و شَرائطُ. و الشَّرْطُ إِلزامُ الشیء و التِزامُه فی البیعِ و نحوه، و الجمع شُروط.}}<ref>ابنمنطور، لسانالعرب، ج٧، ص٣٣٠.</ref> با توجه به این معنا میتوان شرطة الخمیس را گروه ویژهای دانست که به دلیل پیمان و عهد در جان برکف بودن، عهدهدار مأموریتهای ویژه بودهاند. این معنا در روایت نیز بیان شده است؛ آنجا که شرطة الخمیس، گروهی دانسته شده که با امام شرط بهشت میکنند.<ref name=":5">رجال الکشی، ص۶.</ref> از اصبغ بن نباته، یکی از اعضای شرطة الخمیس، درباره علت نامگذاری این گروه پرسش شد، وی علت آن را این دانست که اعضای گروه، کشتن دشمن را ضمانت کرده و [[امام علی(ع)]] پیروزی و بهشت را برای آنها ضمانت میکرد.{{یادداشت|ضمنا له الذبح و ضمن لنا الفتح.}}<ref>رجال الکشی، ص ۵.</ref> | ||
خمیس، به معنای لشکر است؛ از این جهت که در آن زمان، هر لشکر، به پنج بخشِ مقدمه، میسره، میمنه، قلب و ساقه تقسیم میشد.<ref>ابن اثیر، النهایه، ج٢، ص ٧٩.</ref> مقدمه، پیشتاز سپاه؛ میسره، جناح چپ؛ میمنه، جناح راست؛ قلب، مرکز فرماندهی و ساقه، به معنای دنباله و عقبه سپاه بود.<ref name=":0" /> | |||
شرطة الخمیس، | شرطة الخمیس، نیروی ویژهای بود که اعضای آن به سبب تعهد و جایگاه خود، همیشه در خدمت [[امام علی(ع)]] بودند و در جنگها نیز نقش «مقدمة الجیش» یا پیشقراولان لشکر را داشتند. امروزه در ساختار بسیاری از ارتشهای کشورهای عربی، گروهی به نام الشرطة العسکریة وجود دارد که امور امنیتی ارتش را عهدهدار است.<ref>شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۶۴.</ref> بر پایه روایتی، [[حضرت محمد(ع)]] از وجود شرطة الخمیس در آینده، به [[امام علی(ع)]] خبر داده و به گفته امام علی(ع)، حضرت محمد(ص) نخستین کسی است که این گروه را، سالها پیش از شکلگیری آن، به این نام خوانده است.{{یادداشت|وَاللهُ سَمَّاکُمْ شُرْطَةَ الْخَمِیسِ عَلَی لِسَانِ نَبِیهِ.}}<ref name=":5" /> | ||
==شکلگیری== | ==شکلگیری== | ||
شرطة | شرطة الخمیس نخستین بار در [[جنگ جمل]] به دست [[امام علی(ع)]] در [[عراق]] تشکیل شد.{{یادداشت|و شرطة الخمیس الذی ابتدعه من العرب (تاریخ طبری)؛ النص یوضح أن علیاً هو أول من ابتدأ هذا و أنهم فرقة خاصة من العرب (الطبقات الکبری).}}<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص ١۵٩؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج١٠، ص٣٢١، (پاورقی).</ref> گروهی از یاران امام(ع)، پس از پایان پیکار و پس از سخنرانی امام(ع)، در [[مسجد جامع بصره]]، گردِ وی را گرفتند.<ref>شیخ مفید، الجمل، ص ٢١٨.</ref> به گزارش [[محمد بن عمر کشی|کشی]] رجالنگار، [[امام علی(ع)]] در میان یاران حاضر شد و از آنها خواست در این شرطة نام بنویسید.{{یادداشت|بِشْرِ بْنِ عَمْرٍو الْهَمَدَانِی قَالَ مَرَّ بِنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) فَقَالَ اکْتَتِبُوا فِی هَذِهِ الشُّرْطَةِ فَوَ اللهِ لَا غِنَی بَعْدَهُمْ إِلَّا شُرْطَةُ النَّارِ إِلَّا مَنْ عَمِلَ بِمِثْلِ أَعْمَالِهِمْ.}}<ref>رجال کشی، ص ۵.</ref> امام(ع) حضور در شرطة الخمیس را ارزش معرفی نموده و برخی از یارانشان را برای حضور در آن بشارت میداد؛ وی در روز جنگ جمل به [[عبدالله بن یحیی حضرمی]] از این که او و پدرش جزء شرطة الخمیس هستند، بشارت داد.{{یادداشت|أَبْشِرْ یا ابْنِ یحْیی فَأَنْتَ وَ أَبُوکَ مِنْ شُرْطَةِ الْخَمِیسِ حَقّاً، لَقَدْ أَخْبَرَنِی رَسُولُ اللهِ (ص) بِاسْمِکَ وَ اسْمِ أَبِیکَ فِی شُرْطَةِ الْخَمِیسِ...}}<ref name=":5" /> او حتی در گرماگرم [[جنگ صفین]] از جایگاه این گروه یاد کرده و قطعا پیروزی را با آنها دانسته است.{{یادداشت|«یا شرطه الموت صبرا، لا یهولنکم دین ابن حرب، فان الحق قد ظهر»؛ ای سپاه مرگ! پایداری کنید و از دین پسر حرب نهراسید که حق قطعا پیروز است.}}<ref>ابن مزاحم، وقعة صفین، ص ٣٨۵.</ref> | ||
==شمار== | ==شمار== | ||
در متون | در متون تاریخی، آمار نیرویهای شرطة الخمیس یکسان ارائه نشده و در تعداد آن اختلاف وجود دارد. [[محمد بن عمر کشی|کشی]] رجالنگار، از ۵ یا ۶ هزار نفر یاد میکند؛<ref name=":5" /> [[شیخ مفید]]<ref>مفید، الاختصاص، ص ٢.</ref> و [[احمد بن محمد برقی|برقی]]<ref>رجال البرقی، ص ٣.</ref> به ۶ هزار نفر اشاره میکنند؛<ref>الاختصاص، ص ٢.</ref> [[جمالالدین یوسف مزی|مزّی]] رجالنگار [[شافعی]] و [[ابنعساکر]]، رقم ۱۲ هزار را عنوان کردهاند؛<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج١٣، ص ٢۶٣؛ مزی، تهذیب الکمال، ج ۶، ص ٢۴۴.</ref> [[محمد بن جریر طبری|طبری]] مدعی است آمار آنان ۴۰ هزار نفر بوده است.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص ١۵٩.</ref> این آمارها که همگی ناظر به فراوانی نیروهای شرطة الخمیس است، با تنهایی و غربت ماههای پایانی زندگی [[امام علی(ع)]] همخوانی ندارد؛ زیرا بر پایه روایتهای تاریخی، امام(ع) پس از [[جنگ صفین|نبرد صفین]]، از بیوفایی و شانه خالی کردن سربازانش در [[کوفه|کوفه]] گلایه داشت و آنان را «مردنمایانِ نامرد» و «کودکصفتان بیخرد» توصیف کرده و دردمندانه آرزو میکرد ای کاش با آنان آشنا نمیشد؛ زیرا با نافرمانی و ذلّتپذیری، رأی و تدبیر او را تباه ساختند.{{یادداشت|امام وقتی خبر تهاجم سربازان معاویه به شهر [[استان انبار|انبار]] در سال ۳۸ هجری را شنید؛ در برابر سستی و نافرمانی مردم خطبهای ایراد کرد؛ بخشی از آن به این شرح است: «ای مردنمایان نامرد! ای کودکصفتان بیخرد که عقلهای شما به عروسان پردهنشین شباهت دارد! چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمیدیدم و هرگز نمیشناختم...خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پرخون و سینهام از خشم شما مالامال است!کاسههای غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشاندید و با نافرمانی و ذلّتپذیری، رأی و تدبیر مرا تباه کردید.»}}<ref>نهجالبلاغه، خطبه ٢٧)</ref> | ||
به باور برخی، اگر از میان گفتههای بالا به گفته | به باور برخی، اگر از میان گفتههای بالا به گفته کشی و مفید، درباره شمار ۵ یا ۶ هزار نفر تکیه کنیم، این آمار باید مربوط به آغاز شکلگیری این گروه، در دوره زمانی [[جنگ جمل|پیکار جمل]]، دانسته شود. احتمال ریزش برخی از نیروهای ویژه و شهادت یا زخمی شدن بسیاری از نیروهای شرطة الخمیس به دلیل پیشقراولی آنها، سبب کاهش شمار این گروه شده است. آمار ارائه شده از شهیدان صفین، این گفته را تأیید میکند.<ref>شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۶۵.</ref> | ||
به گزارش ابن اعثم کوفی (م.۳۲۰ق)، در سپاه | به گزارش ابن اعثم کوفی (م.۳۲۰ق)، در سپاه ۹۰ هزار نفری امام(ع)، ۸۰۰ مرد از انصار، ۹۰۰ مرد از صحابه حاضر در بیعت رضوان و ۸۰ مرد صحابه [[غزوه بدر|بدری]] حاضر بودند.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ص ۵٠٠.</ref> پیکار صفین هفت ماه پس از پایان پیکار جمل و در آغاز [[صفر]] سال ۳۷ق. روی داد. به گزارش مسعودی (م.۳۴۵ق)،<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ٢۵۶؛ مسعودی، مروج الذهب، ج ٢، ص ٣۵٢.</ref> مقدسی (م.۵۰۷ق)<ref>مقدسی، البدأ و التاریخ، ج ۵، ص ٢٠٧.</ref> و ابنجوزی (م.۵۹۷ق)<ref>ابن جوزی، المنتظم، ج۵، ص ١٢٠.</ref> در این جنگ از سپاه امام علی(ع) ۲۵ هزار نفر به شهادت رسیدند که ۲۵ نفر از آنان صحابه بدری بودند.{{یادداشت|و قتل بها من الصحابة ممن کان مع علی خمسة و عشرون رجلًا منهم عمار بن یاسر.}}<ref>مروج الذهب، ج ٢، ص ٣۵٢.</ref> ذهبی (م.۷۴۸ق)، ۶۵ نفر از شهیدان صف نیروهای امام علی(ع) را از صحابهای میداند که در [[بیعت رضوان|بیعت رضوان]] حضور داشتند.{{یادداشت|شهدنا مع علی ثمانمائة ممّن بایع بیعة الرّضوان، قتل منهم ثلاثة و ستّون رجلاً، منهم عمّار.}}<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج٣، ص۵۴۵.</ref> برخی، بر پایه این آمار، شهادت بیشتر نیروهای شرطة الخمیس، پس از نبرد صفین را طبیعی دانستهاند. آنها، روایت [[امام باقر(ع)]] را درباره نبود ۵۰ نفر، میان اصحاب جنگاور امام علی(ع)، که شناخت درستی از امام علی(ع) و امامتش داشته باشند،<ref>رجال الکشی، ص ۶.</ref> از این نگاه تحلیل کردهاند؛<ref>شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۶۵.</ref> از این روی برخی ،نقل ابن سعد (م.۲۳۰ق)، درباره آمار ۱۲ هزار نفری سپاه [[امام حسن(ع)]] و نامیدن آنان به عنوان شرطة الخمیس را روا ندانستهاند.<ref>الطبقات الکبری، خامسة،١، ص٣٢١.</ref> | ||
==ویژگی== | ==ویژگی== | ||
شرطة | شرطة الخمیس، از نیروهای نخبه، باایمان، سختکوش و گوش به فرمان تشکیل شده بود، که در دوران سخت حضور [[امام علی(ع)]] در [[عراق]]، در خدمت وی قرار داشتند. برخی از چهرههای برجسته اسلام در این لشکر، حضور داشتند. اعضای این سپاه، به دلیل داشتن ویژگیهای برجسته، از امتیاز خاصی نسبت به سایر نیروها برخودار بودند. [[اصبغ بن نباته]]، یکی از اعضای شرطة الخمیس، در پاسخ به پرسشی درباره جایگاه امام(ع) نزد این گروه، شمشیرهای این گروه را روی شانههایشان آماده دانسته تا هر که امام(ع) اشاره کند، از پای درآورند. به گفته وی، امام(ع) با آنها شرطِ طلا و نقره نکرد، بلکه پیمان مرگ و شهادت بست.{{یادداشت|أَنَّ سُیوفَنَا کَانَتْ عَلَی عَوَاتِقِنَا فَمَنْ أَوْمَی إِلَیهِ ضَرَبْنَاهُ بِهَا، وَ کَانَ یقُولُ لَنَا تَشَرَّطُوا فَوَاللهِ مَا اشْتِرَاطُکُمْ لِذَهَبٍ وَ لَا لِفِضَّةٍ وَ مَا اشْتِرَاطُکُمْ إِلَّا لِلْمَوْت.}}<ref name=":5" /> | ||
==مأموریتها== | ==مأموریتها== | ||
شکلگیری این نیروی ویژه، با هدف انجام مأموریتهای خاص، برپایی امنیت دارالخلافه، مقابله با ناامنیهای مناطق مختلف و حضور بهنگام در حوادث بود؛ از این رو، امام(ع) این گروه را از باایمانترین و برترین یاران خود سامان داد.<ref>قرشی، موسوعة علی بن أبیطالب(ع) ، ج١١، ص٣٢.</ref> مهمترین مأموریتهای شرطة الخمیس را از این قرار دانستهاند: | |||
==== | ====امنیت کوفه==== | ||
گزارشی از ابواسحاق | گزارشی از ابواسحاق ثقفی کوفی (م.۲۸۳ق) گواه این است که یکی از وظایف شرطة الخمیس حفظ امنیت [[کوفه]] بوده است. به گزارش وی، امام علی(ع) هنگامی که از صفین بازگشتند، مالک اشتر را به محل حکومت خود در جزیره فرستاده و به قیس بن سعد فرمان داد در کوفه بماند و اداره شرطة الخمیس را به دست بگیرد، تا حکمیت پایان گیرد و پس از آن به سوی [[آذربایجان|آذربایجان]] بروند.<ref>ثقفی، الغارات، ج١، ص ٢۵٧.</ref> | ||
====دفع یورشهای معاویه==== | ====دفع یورشهای معاویه==== | ||
با شدت | با شدت یافتن حملات و غارتهای کارگزاران [[معاویه]] به قلمرو حکومت، امام(ع) برای دفع یورش و دستبردهای آنان، بارها شرطة الخمیس را برای مقابله با آنان اعزام کرد. به گزارش یحیی بن صالح، به نقل از یاران وی، امام علی(ع) هنگامی که [[شام|شامیان]] بر نواحی عراق تاختند، شرطة الخمیس را برای جلوگیری از آنها فرستاد، و قیس بن سعد را به تعقیب آنها روانه کرد و او تا میانه راه شام آنها را تعقیب نمود.<ref>الغارات، ج٢، ص ۴٨٩.</ref> | ||
====امور انتظامی و قضایی==== | ====امور انتظامی و قضایی==== | ||
شرطة | شرطة الخمیس، در برخی از مأموریتهای ویژه، مانند جلب مجرم،{{یادداشت|به ماجرای دستگیری لبید بن عطارد مراجعه شود.}}<ref>کلینی، کافی، ج٧، ص ٢۶٨</ref> کمک در کشف جرم و امور قضایی نیز حضور جدی داشتند. بر پایه روایتی از [[امام باقر(ع)]]، [[امام علی(ع)]] به یکی از قضاوتهای [[شریح قاضی]] اشکال گرفته و قضاوت آن را خود به عهده گرفت؛ وی در امور اجرایی این قضاوت، از شرطة الخمیس استفاده کرد.{{یادداشت|در این ماجرا، گروهی که همسفر مردی بودند ادعا کردند وی در راه سفر درگذشته و مالی نیز از خود به جا نگذاشته است؛ پسر آن مرد، این ادعا را قبول نداشت. همسفران بر ادعای خود قسم خوردند و پسر، شاهدی نداشت. شریح به سود همسفران حکم داد ولی امام علی(ع) به غلام خود قنبر دستور داد شرطة الخمیس را آورده و هر کدام از این همسفران را به یکی از آنان سپرده، چشمهای آنان را ببندند و جدای از هم نگهدارند. از مردمی که برای تماشای قضاوت جمع شده بودند خواست هر گاه وی تکبیر گفت آنها نیز تکبیر بگویند. سپس یکی از آنان را خوانده، چشمانش را باز کرده و چندین سؤال از چگونگی سفر و مرگ آن مرد از او پرسید. پس از پاسخهای او امام(ع) تکبیر گفته، مردم نیز تکبیر گفتند. دیگر همسفران از صدای تکبیر پنداشتند، او حقیقت را بازگو کرده است. نفر دوم به کشتن آن توسط دیگر همسفران اعتراف کرده و خود را از این اتهام پاک دانسته، آنگاه به همه ماجرا اقرار کرد. دیگر همسفران نیز مانند نفر دوم به گناه خود اعتراف کردند. امام دستور داد اموال مرد به وارثان بازگشته و خونبهای او از آنان گرفته شود.}}<ref>صدوق، منلایحضرهالفقیه، ج٣، ص٢۴؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج١۴، ص١١.</ref> | ||
==نظارت بر اعضا== | ==نظارت بر اعضا== | ||
شرطة | شرطة الخمیس با گستردگی وظایف آن، جایگاه حساسی داشت؛ از این روی، سلامت و عدم سرپیچی اعضای آن، نیازمند نظارت بود. گزارش پیشرو، نشان از نظارت و مجازات یکی از اعضای شرطة الخمیس دارد. [[امام علی(ع)]] افرادی از شرطه را فرستاد تا لبید بن عطارد تمیمی{{یادداشت|به گفته ابنعساکر: لبید بن عطارد یکی از اشراف کوفه به شمار میرفت.<ref>تاریخ مدینه دمشق، ج۵٠، ص٢٩٢.</ref> در روایت ذکر شده در کافی «بشر عطاردی» ضبط شده است.<ref>کافی، ج٧، ص٢۶٨.</ref>}} را نزد وی بیاورند. آنان در راه بازگشت، از منزل یکی از افراد [[بنیاسد بن خزیمه|بنیاسد]] گذشتند که نعیم بن دجاجه اسدی،<ref>درباره شرح حال او ر. ک: رجال الشیخ الطوسی، ص٨۴؛ الطبقات الکبری، ج۶، ص ١٨٠؛ بلاذری، أنسابالأشراف، ج١١، ص٢٠٢؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۶۵، ص ۵١؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج٢٠، ص ١٩٠.</ref> یکی از دیگر افراد شرطة الخمیس در آنجا بود. نعیم، برخاست و لبید را از دست فرستادگان امام(ع) گرفت. آنها نزد امام(ع) رفته و ماجرا را گفتند. امام(ع) دستور داد نعیم را احضار کرده و او را به دلیل سرپیچی مجازات کنند. نعیم، زیستن با علی را موجب خواری و جدا شدن از او را کفر دانست.{{یادداشت|این عبارت، در بسیاری از منابع اینگونه آمده: «انّ المقام معک لذلّ و انّ فراقک لکفر.» و در امالی صدوق به این صورت ذکر شده است: «وَ اللهِ إِنَّ صُحْبَتَکَ لَذُلٌّ وَ إِنَّ خِلَافَکَ لکفر.»<ref>شیخ صدوق، الامالی، ص۳۶۴.</ref>}} امام(ع) به خاطر این سخن، دستور آزادی او را داد.<ref>الثقفی، الغارات، ج١، ص١٢١) . با کمی تفاوت ر. ک: رجالالکشی، ص٩٠؛ صدوق، الامالی، ص٣۶۴؛ ابن شهراشوب، المناقب، ج ٢، ص ١١۴؛ طوسی، التهذیب، ج١٠، ص ٨٧.</ref> بر پایه روایتی از [[کلینی]] در کافی، امام(ع) پس از مجازات نعیم و شنیدن این سخن از وی، به سبب این آیه قرآن که «بدی را به بهترین راه و روش دفع کن!»{{یادداشت|ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ السَّیئَة.}}<ref>فصلت، آیه ٣۴.</ref> او را بخشید. سپس بخش نخست سخن او را یک بدی دانسته که نعیم آن را کسب کرده و بخش دوم سخن او را یک نیکی دانسته؛ سپس با عبارت «این خوبی به جای آن بدی» گفتارش را به پایان رسانده است.<ref>الکافی ج ٧ ص ٢۶٩.</ref> | ||
==اعضا== | ==اعضا== | ||
چهرههای سرشناس شرطة الخمیس، عبارتند از: | چهرههای سرشناس شرطة الخمیس، عبارتند از: [[سلمان]]، [[مقداد]]، [[ابوذر غفاری|ابوذر]]، [[عمار یاسر]]، ابوساسان، ابو عمره،<ref name=":1" /><ref name=":2" /> [[قیس بن سعد انصاری]]<ref name=":6" /> که پیشتر، از اصحاب [[حضرت محمد(ص)]] بودند و ابوالرضی عبدالله بن یحیی حضرمی؛<ref>رجال البرقی، ص ٣؛ الاختصاص، ص ۴.</ref> یحیی حضرمی؛<ref>رجال البرقی، ص ٣.</ref> عبیدة السلمانی المرادی؛<ref>الاختصاص، ص ۴.</ref> [[حبیب بن مظاهر أسدی]]؛<ref>معجم رجال الحدیث، ج۵، ص ٢٠٢</ref> عبدالله بن اُسَید کِندی؛<ref>بحارالأنوار، ج۵٣، ص ١٠٨.</ref> ابویحیی حکیم بن سعید حنفی؛<ref>رجال البرقی، ص۴؛ الاختصاص، ص ٢؛ بحارالأنوار ج ٣۴، ص ٢٧٢ و ر. ک: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج٨، ص ٢۶٨.</ref> [[سلیم بن قیس هلالی]]؛<ref>رجال البرقی، ص ۴؛ الإختصاص، ص ٢؛ ر. ک: حلی، خلاصة الأقوال (رجال العلامة) ، ص ٨٣.</ref> اصبغ بن نباته تمیمی مجاشعی؛<ref>الطبقات الکبری، ج ۶، ص ٢٢۵؛ الاختصاص، ص ۶۵.</ref> عباد بن نسیب، که از اصحاب [[امام علی(ع)]] بودند.<ref>محمد بن اسماعیل بخاری، التاریخ الصغیر، ج١، ص ٢٧۵.</ref> | ||
[[برقی]] (م.۲۸۰ق)<ref name=":1">رجال | [[برقی]] (م.۲۸۰ق)<ref name=":1">رجال البرقی، ص ۴.</ref> رجالنگار [[شیعه]] و [[شیخ مفید]]،<ref name=":2">الاختصاص ص ٣.</ref> نام سلمان، مقداد و ابوذر را جزو شرطة الخمیس ذکر کردهاند؛ با اینکه [[ابوذر غفاری|ابوذر]] (م.۳۲ق)،<ref>ابن اثیر، أسدالغابة، ج١، ص٣۵٨.</ref> [[مقداد]] (م.۳۳ق)<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص١۴٨١.</ref> و [[سلمان فارسی]] (آخر ۳۶ق){{یادداشت|توفی بالمدائن فی خلافة عثمان بن عفان.}}<ref>الطبقات الکبری، ج۶، ص ٩۵.</ref> اگر چه از یاران ویژه امام علی(ع) به شمار میروند ولی در دوره شکلگیری شرطة الخمیس حضور نداشتند، مگر آنکه آنان در زمره کسانی باشند که با امام علی(ع) همشرط و همپیمان شدند؛ شرط و پیمانی که بر محور پیروی از امام و عطای بهشت شکل گرفت.{{یادداشت|امام علی(ع): تشرطوا، فإنا أشارطکم علی الجنة و لست أشارطکم علی ذهب و لا فضة، إن نبینا(ص) فیما مضی قال لأصحابه: تشرطوا، فإنی لست أشارطکم إلّا علی الجنة.}} به باور برخی، گویا شرطة الخمیس که در دوره خلافت امام(ع) گسترده شد، همان یاران نخست، همشرط و همپیمان با امام(ع) همچون سلمان، مقداد و ابوذر بودند که بعدها گسترده شد.<ref name=":3">شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۲، ص۷۰.</ref> | ||
برقی (م.۲۸۰ق)<ref name=":1" /> و مفید،<ref name=":2" /> نام [[عمار یاسر]] را جزو شرطة الخمیس ذکر کردهاند. | برقی (م.۲۸۰ق)<ref name=":1" /> و مفید،<ref name=":2" /> نام [[عمار یاسر]] را جزو شرطة الخمیس ذکر کردهاند. | ||
برقی (م.۲۸۰ق)، ابو سنان را جزو این گروه دانسته<ref name=":1" /> و شیخ مفید، به جای او ابوساسان را یاد کرده است.<ref name=":2" /> در نگاه [[سید محسن امین عاملی|امین عاملی]]، سرگذشتنگار [[شیعه|شیعی]]، در نسخههای حدیثی و رجالی، درباره نام او اختلاف بوده<ref> | برقی (م.۲۸۰ق)، ابو سنان را جزو این گروه دانسته<ref name=":1" /> و شیخ مفید، به جای او ابوساسان را یاد کرده است.<ref name=":2" /> در نگاه [[سید محسن امین عاملی|امین عاملی]]، سرگذشتنگار [[شیعه|شیعی]]، در نسخههای حدیثی و رجالی، درباره نام او اختلاف بوده<ref>سیدمحسن امین عاملی، أعیانالشیعة، ج٢، ص ٣۶٠.</ref> و به باور او، این دو یکی هستند و در این مورد، به دلیل شباهت لفظ این دو اسم، تصحیف صورت گرفته است.<ref>أعیانالشیعة، ج٢، ص ٣۵٣.</ref> | ||
درباره ابو سنان، اطلاعی در دست | درباره ابو سنان، اطلاعی در دست نیست و افراد مختلفی به این نام معروف هستند که بیارتباط با امام علی(ع) میباشند.<ref name=":3" /> البته [[نصر بن مزاحم]]، در کتاب وقعة صفین، از فردی به نام أبوسنان أسلمی یاد کرده که گزارشی از عمار یاسر نقل میکند.<ref>وقعة صفین، ص٢٢۵.</ref> در این کتاب، اثر دیگری از وی نیست، که این گمنامی، باعث شده در نگاه برخی، توجه به ابوساسان تقویت شود.<ref name=":3" /> | ||
ابوساسان، | ابوساسان، کنیه «حُضَین بن المُنْذِر شیبانی رقاشی» است. او معروف به ابوساسان یا ابالیقظان است و بزرگ [[قبیله ربیعه|قبیله ربیعه]] بود. [[محمد بن احمد ذهبی|ذهبی]]، رجالنگار [[سلفیه|سلفی]]، او را از شرطة الخمیس دانسته است.<ref>تاریخالإسلام، ج۶، ص۵٢٠.</ref> او از امرا<ref>المعرفه و التاریخ، ج٣، ص ٣١۵.</ref> و پرچمداران سپاه امام(ع) در [[نبرد صفین|صفین]] بود<ref>وقعة صفین، ص٣٠١.</ref> و پرچم قبیله ربیعه به دست او قرار داشت.<ref>وقعة صفین، ص٣٣١.</ref> در «معجم رجال الحدیث» ضمن اشاره به حضور ابوساسان در شرطه، از صحابی بودن او نیز گزارش داده شده است.<ref>معجم رجال الحدیث، ج٧، ص ١٣۵.</ref> | ||
برقی (م.۲۸۰ق)، یکی از اعضای شرطة الخمیس را ابو عمره دانسته است.<ref name=":1" /> شیخ مفید،<ref name=":2" /> به جای او از ابو عمرو یاد کرده است. درباره نام | برقی (م.۲۸۰ق)، یکی از اعضای شرطة الخمیس را ابو عمره دانسته است.<ref name=":1" /> شیخ مفید،<ref name=":2" /> به جای او از ابو عمرو یاد کرده است. درباره نام واقعی ابوعمره انصاری اختلاف است؛ گویا نامش عامر بن مالک بن النجار انصاری است؛<ref name=":4">أسدالغابة، ج۵، ص٢٣١؛ الاستیعاب، ج۴، ص١٧٢١.</ref> ولی کنیه مشهورش، همان ابوعمره (نه ابوعمر) میباشد. وی را از صحابه [[غزوه بدر|بدر]] میدانند که در صفین به شهادت رسید.<ref name=":4" /> | ||
[[قیس بن سعد انصاری]] از اصحاب سرشناس حضرت محمد(ص)،<ref> | [[قیس بن سعد انصاری]] از اصحاب سرشناس حضرت محمد(ص)،<ref>الاستیعاب، ج٣، ص١٢٩٠.</ref> یار باوفای امام علی(ع) و فرمانده شرطة الخمیس به شمار میرفت.<ref name=":6">رجال کشی، ص ١١٠، ح ١٧٧.</ref> او سالاری سپاه امام(ع) تا زمان شهادت وی را بر عهده داشت.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص ١۵٩.</ref> یریم بن سعد، از قیس بن سعد گزارش کرده، که وی در حالی که فرمانده شرطة الخمیس بوده کنار [[نهر دجله|دجله]] وضو گرفته و سپس پیش رفته و با مردم نماز گزارده است.<ref>الطبقات الکبری، ج۶، ص ١٢٢.</ref> قیس، در آغاز خلافت [[امام حسن(ع)]] فرماندهی سپاه را عهدهدار بود.<ref>الطبقاتالکبری، خامسة١، ص٣٢١.</ref> | ||
عبیدة السلمانی المرادی؛<ref>الاختصاص، ص ۴.</ref> از کارگزاران امام علی(ع) بود.{{یادداشت|عبیدة السلمانی المرادی؛ و ولی علی بن أبیطالب عبیدة السلمانی من مراد الفرات.}}<ref>أنساب الأشراف، ج٢، ص١٧٧.</ref> وی را فقیه و مفتی رشد یافته در مکتب امام(ع) نامیدهاند. برخی او را در قضاوت همسنگ [[شریح قاضی]] دانستهاند؛<ref>ابن العماد حنبلی، شذراتالذهب، ج١، ص٣٠۴</ref> به گونهای که هر گاه مسئلهای بر شریح دشوار میشد، به عبیده ارجاع میداد. عبیده در [[نهروان]] در صف یاران امام(ع) جای داشت.<ref>ابنجوزی، المنتظم، ج۶، ص١٢٣.</ref> | |||
اصبغ بن نباته | اصبغ بن نباته تمیمی مجاشعی؛<ref>الطبقات الکبری، ج ۶، ص ٢٢۵؛ الاختصاص، ص ۶۵.</ref> او از یاران خاص و مورد اعتماد امیرمؤمنان (ع) بود که پس از ضربت خوردن امام، توفیق عیادت از حضرت را یافت.<ref>الأمالی للطوسی، ص ١٢٣، ح ١٩١.</ref> بنا بر نقل نصر بن مزاحم، اصبغ به عنوان یکی از فرماندهان صفین، در محضر علی (ع) این سخن را بیان کرد: ای امیر مؤمنان! تو مرا به شرطة الخمیس گماشتهای و اعتمادی به من کردی که به دیگران نکردهای؛ من امروز از پایداری و پیروزیآفرینی خودداری نمیکنم؛ اما درباره شامیان (باید بگویم) که آنها از ما شکست خوردهاند (و سرداران نامدارشان هلاک شدهاند) در حالی که در میان ما هنوز دلاورانی باقی ماندهاند؛ اجرای فرمانت را از ما بخواه و اجازه ده تا ما پیشروی کنیم. علی (ع) به او فرمود: «به نام خدا پیشروی کن».<ref>وقعة صفین، ص ۴٠۶.</ref> اصبغ بن نباته از أصحاب إمام حسن (ع) نیز به شمار میآمد.<ref>رجال الطوسی، ص ٩٣، الرقم ٩١٩.</ref> | ||
عباد بن | عباد بن نسیب؛ بخاری، او را از اعضای شرطة الخمیس شمرده و معروف به ابوالوضی العبسی دانسته است.<ref>محمد بن اسماعیل بخاری، التاریخ الصغیر، ج١، ص ٢٧۵.</ref> اربلی، او را با نام ابوالوضی القیسی یاد کرده است.<ref>اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج١، ص ٢۶٨.</ref> | ||
<br /> | <br /> | ||
خط ۷۱: | خط ۶۸: | ||
{{برگرفتگی | {{برگرفتگی | ||
| پیش از لینک = مقاله | | پیش از لینک = مقاله | ||
| منبع = شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، | | منبع = شرطة الخمیس در دوران خلافت امیرمؤمنان، | ||
| پس از لینک = احمد نبوی، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره دوازدهم، | | پس از لینک = احمد نبوی، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره دوازدهم، ص۶۳ | ||
| لینک = http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1268/1/62 | | لینک = http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1268/1/62 | ||
}} | }} |