بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
کمیل را از یاران یمنی{{یادداشت|فی أصحاب أمیرالمؤمنین علیهالسلام من الیمن: کمیل ابن زیاد النخعی.}}<ref>رجال برقی، ص ۶.</ref> و صحابی خاص امام علی(ع) و امام حسن(ع) دانستهاند.<ref>رجال شیخ طوسی، ص٨٠ و ٩۵. «إنّه من خواصّهما علیهما السلام» رجال ابنداود، ص ١۵۶؛ ر. ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج١۵، ص ١٣٣.</ref> | کمیل را از یاران یمنی{{یادداشت|فی أصحاب أمیرالمؤمنین علیهالسلام من الیمن: کمیل ابن زیاد النخعی.}}<ref>رجال برقی، ص ۶.</ref> و صحابی خاص امام علی(ع) و امام حسن(ع) دانستهاند.<ref>رجال شیخ طوسی، ص٨٠ و ٩۵. «إنّه من خواصّهما علیهما السلام» رجال ابنداود، ص ١۵۶؛ ر. ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج١۵، ص ١٣٣.</ref> | ||
== | ==بیعت با امام علی(ع)== | ||
کمیل همراه با شمار زیادی از [[مهاجران]]، [[انصار]]، [[بنیهاشم]] و یاران خاص امام مانند مالک اشتر، محمد بن ابیبکر و صعصعه، با امام علی(ع) بیعت کرد.<ref>شیخ مفید، الجمل، ص ١٠٨.</ref> کمیل از روزهای نخست خلافت امام علی(ع) در صف یاران او قرار گرفت. او را یکی از نامورترین اصحاب<ref>تهذیب الکمال، ج ٢۴، ص ٢١٨.</ref> و از نزدیکترین یاران امام(ع) شمردهاند.{{یادداشت|کان خصیصا بعلیّ بن أبیطالب.}}<ref>نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج٢١، ص ٢۴۶؛ ر. ک: تاریخ مدینهٔ دمشق، ج۵٠، ص ٢۵١.</ref> او یکی از ده نفری بود که به عنوان افراد مورد اعتماد امام(ع) شمرده میشدند.<ref>شیخ حرّ عاملی، وسایل الشیعه، ج ٣٠، ص ٢٣۵؛ کاشانی، نوادر الأخبار فی ما یتعلق بأصول الدین، ١٩٣.</ref> روزی آن حضرت به کاتب خود، [[عبدالله بن ابی رافع|عبدالله بن ابیرافع]] فرمان داد تا ده نفر از افراد مورد اعتماد او را حاضر نماید. عبدالله از او خواست آنها را مشخص کند،او ده نفر، از جمله کمیل را نام برد.<ref>وسایل الشیعه، ج ٣٠، ص ٢٣۵،</ref> | کمیل همراه با شمار زیادی از [[مهاجران]]، [[انصار]]، [[بنیهاشم]] و یاران خاص امام مانند مالک اشتر، محمد بن ابیبکر و صعصعه، با امام علی(ع) بیعت کرد.<ref>شیخ مفید، الجمل، ص ١٠٨.</ref> کمیل از روزهای نخست خلافت امام علی(ع) در صف یاران او قرار گرفت. او را یکی از نامورترین اصحاب<ref>تهذیب الکمال، ج ٢۴، ص ٢١٨.</ref> و از نزدیکترین یاران امام(ع) شمردهاند.{{یادداشت|کان خصیصا بعلیّ بن أبیطالب.}}<ref>نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج٢١، ص ٢۴۶؛ ر. ک: تاریخ مدینهٔ دمشق، ج۵٠، ص ٢۵١.</ref> او یکی از ده نفری بود که به عنوان افراد مورد اعتماد امام(ع) شمرده میشدند.<ref>شیخ حرّ عاملی، وسایل الشیعه، ج ٣٠، ص ٢٣۵؛ کاشانی، نوادر الأخبار فی ما یتعلق بأصول الدین، ١٩٣.</ref> روزی آن حضرت به کاتب خود، [[عبدالله بن ابی رافع|عبدالله بن ابیرافع]] فرمان داد تا ده نفر از افراد مورد اعتماد او را حاضر نماید. عبدالله از او خواست آنها را مشخص کند،او ده نفر، از جمله کمیل را نام برد.<ref>وسایل الشیعه، ج ٣٠، ص ٢٣۵،</ref> | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
کمیل از سوی امام علی(ع) به امارت هیت منصوب شد و مدتی حاکم آن منطقه بود. هیت، شهری بود در کنار [[رود فرات]] که در میان راه [[عراق]] و [[شام]] قرار داشت و امروزه جزو استان رُمادی عراق است.{{یادداشت|هیت شهری است در کناره فرات، از نواحی بغداد و بالاتر از انبار که دارای نخلستانهای فراوان است. گویند که هیت نام گرفته، چون در زمین غور است. بعضی گویند بانی او هیت نام داشت از احفاد مالک بن دعر.}}<ref>ابن خردادبه، المسالک والممالک، ص (علیه السلام)٢؛ جعرافیای حافظ ابرو، ج٢، ص ۴٩؛ حموی، معجم البلدان، ج۵، ص ۴٢١.</ref> | کمیل از سوی امام علی(ع) به امارت هیت منصوب شد و مدتی حاکم آن منطقه بود. هیت، شهری بود در کنار [[رود فرات]] که در میان راه [[عراق]] و [[شام]] قرار داشت و امروزه جزو استان رُمادی عراق است.{{یادداشت|هیت شهری است در کناره فرات، از نواحی بغداد و بالاتر از انبار که دارای نخلستانهای فراوان است. گویند که هیت نام گرفته، چون در زمین غور است. بعضی گویند بانی او هیت نام داشت از احفاد مالک بن دعر.}}<ref>ابن خردادبه، المسالک والممالک، ص (علیه السلام)٢؛ جعرافیای حافظ ابرو، ج٢، ص ۴٩؛ حموی، معجم البلدان، ج۵، ص ۴٢١.</ref> | ||
پس از [[نبرد صفین]]، در سال ۳۸ق. به دستور [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]]، برخی از شهرهای [[عراق]] هدف یورش و چپاول سپاه [[شام]] قرار میگرفت. وقتی کمیل خبر یافت که جمعی از شامیان برای یورش به هیت، راهی آن شهر شدهاند، مردی از | پس از [[نبرد صفین]]، در سال ۳۸ق. به دستور [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]]، برخی از شهرهای [[عراق]] هدف یورش و چپاول سپاه [[شام]] قرار میگرفت. وقتی کمیل خبر یافت که جمعی از شامیان برای یورش به هیت، راهی آن شهر شدهاند، مردی از یاران خود را با ۵۰ پیاده در هیت باقی گذاشت و بیرون رفت تا جلوی لشکر شام را بگیرد. چون کمیل از شهر بیرون رفت، سپاه شام رسید و هیت و اطراف آن را چپاول کرد. چون امام علی(ع) از این بیتدبیری و شکست باخبر شد، طی نامهای رها کردن مرزهای هیت را اندیشهای باطل دانسته و کمیل را به پلی شبیه کرد که دشمن از آن گذشته و بر دوستانش یورش برده است. امام(ع) پس از انتقادهای تند، به ناراضی بودن خود از عملکرد کمیل تصریح کرد.{{یادداشت|پس از یاد خدا و درود! سستی انسان در انجام کارهایی که بر عهده اوست و پافشاری در کاری که از مسؤولیّت او خارج است، نشانه ناتوانی آشکار، و اندیشه ویرانگر است. اقدام تو به تاراج مردم «قرقیسا» در مقابل رها کردن پاسداری از مرزهایی که تو را بر آن گمارده بودیم و کسی در آنجا نیست تا آنجا را حفظ کند و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، اندیشهای باطل است. تو در آنجا پلی شدهای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند. نه قدرتی داری که با تو نبرد کنند و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگریزند، نه مرزی را میتوانی حفظ کنی و نه شوکت دشمن را میتوانی در هم بشکنی و نه نیازهای مردم دیارت را کفایت میکنی و نه امام خود را راضی نگه میداری.}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۶١.</ref> | ||
پس از یاد | در یورش بعدیِ شامیان، کمیل با تعقیب دشمن بر آنان پیروز شد و پس از بازگشت، امام علی(ع) را از چگونگی امور باخبر کرد. امام(ع) در پاسخ از کمیل به نیکی یاد کرده و برای او و یارانش دعا کرد؛ سپس به او دستور داد از این پس، هر کار مهمی که خواست انجام بدهد، نخست امام(ع) را با خبر کرده، از او اجازه بگیرد.{{یادداشت|مددی که تو مسلمانان را دادی و معونتی که کردی و طریق فرمانبرداری امام و مقتدای خویش مسلوک داشتی، معلوم شد. همیشه گمان من به تو همین بوده و هر حساب که در انتظام مهمّات از تو گرفتهام، لایق بوده است. خدای تعالی جزای تو خیر کناد و جماعتی که به یاری تو آمدند و بذل جان نمودند، خدا آنها را جزای نیکو دهاد. این نوبت که بیاجازت و استیذان من آن کار کفایت کردی، خود نیکو بود؛ امّا میباید که بعد از این، هر مهمّ که پیش آید و هر کاری که در آن قدم خواهی نهاد، نخست مرا از کیفیّت آن خبر دهی و دستوری خواهی تا آنچه صلاح کار باشد، بازگویم و از نیک و بد آن تو را خبر دهم.}}<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ص٧١۶.</ref> | ||
==محرم اسرار امام علی(ع)== | |||
کمیل را یکی از محرمهای اسرار امام علی(ع) شمردهاند.{{یادداشت|کمیل بن زیاد النخعی، من خواصّ أصحاب أمیرالمؤمنین علیهالسلام و من أصحاب سرّه.}}<ref>نراقی، شعب المقال فی درجات الرجال، ص ١١٩.</ref> امام(ع) به این جایگاه کمیل، در یکی از گفتوگویهای کمیل با او که به حدیث حقیقت معروف شده، تصریح کرده است.{{یادداشت|حدیث حقیقت، سخنی است کوتاه و منسوب به امام علی(ع) که از پی سؤال کمیل بن زیاد نخعی گفته شد و «حقیقت» را توضیح داد.<ref>برای دیدن متن حدیث ر. ک: مجلسی، روضة المتقین، ج٢، ص٨١.</ref> ارزش معنا و کوتاهی کلمات این حدیث، سبب شده بسیاری از دانشمندان به شرح آن بپردازند. آقابزرگ طهرانی به ده اثر از عالمانی چون علامه حلی، عزالدّین محمود کاشانی و ملّا عبدالله زنوزی اشاره میکند.<ref>الذریعه، ج١٣، ص ١٩۶.</ref> کتاب «الکمیلیّة، شرح حدیث الحقیقة» یکی از ستودنیترین آثاری است که توسط ملا عبدالرزاق کاشانی نگاشته شده است.<ref>مجموعه رسائل و مصنفات کاشانی، ص ۶٣٩.</ref>}} در آن حدیث، کمیل از حقیقت سؤال کرد: و امام در جواب فرمود: | |||
کمیل را از | |||
«ما لک و الحقیقة»؛ تو را با حقیقت چکار است؟ کمیل عرض کرد: «أو لست صاحب سرّک؟»؛ آیا من صاحب سرّ شما نیستم؟ امام فرمودند: بلی؛ و به درخواست کمیل جواب داد. در این حدیث امام امضا فرمودند که کمیل صاحب سرّ ایشان است.<ref>مجلسی، روضة المتقین، ج٢، ص٨١.</ref> | «ما لک و الحقیقة»؛ تو را با حقیقت چکار است؟ کمیل عرض کرد: «أو لست صاحب سرّک؟»؛ آیا من صاحب سرّ شما نیستم؟ امام فرمودند: بلی؛ و به درخواست کمیل جواب داد. در این حدیث امام امضا فرمودند که کمیل صاحب سرّ ایشان است.<ref>مجلسی، روضة المتقین، ج٢، ص٨١.</ref> |