←محرم اسرار امام علی(ع)
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
==محرم اسرار امام علی(ع)== | ==محرم اسرار امام علی(ع)== | ||
کمیل را یکی از محرمهای اسرار امام علی(ع) شمردهاند.{{یادداشت|کمیل بن زیاد النخعی، من خواصّ أصحاب أمیرالمؤمنین علیهالسلام و من أصحاب سرّه.}}<ref>نراقی، شعب المقال فی درجات الرجال، ص ١١٩.</ref> امام(ع) به این جایگاه کمیل، در یکی از گفتوگویهای کمیل با او که به حدیث حقیقت معروف شده، تصریح کرده است.{{یادداشت|حدیث حقیقت، سخنی است کوتاه و منسوب به امام علی(ع) که از پی سؤال کمیل بن زیاد نخعی گفته شد و «حقیقت» را توضیح داد.<ref>برای دیدن متن حدیث ر. ک: مجلسی، روضة المتقین، ج٢، ص٨١.</ref> ارزش معنا و کوتاهی کلمات این حدیث، سبب شده بسیاری از دانشمندان به شرح آن بپردازند. آقابزرگ طهرانی به ده اثر از عالمانی چون علامه حلی، عزالدّین محمود کاشانی و ملّا عبدالله زنوزی اشاره میکند.<ref>الذریعه، ج١٣، ص ١٩۶.</ref> کتاب «الکمیلیّة، شرح حدیث الحقیقة» یکی از ستودنیترین آثاری است که توسط ملا عبدالرزاق کاشانی نگاشته شده است.<ref>مجموعه رسائل و مصنفات کاشانی، ص ۶٣٩.</ref>}} در | کمیل را یکی از محرمهای اسرار امام علی(ع) شمردهاند.{{یادداشت|کمیل بن زیاد النخعی، من خواصّ أصحاب أمیرالمؤمنین علیهالسلام و من أصحاب سرّه.}}<ref>نراقی، شعب المقال فی درجات الرجال، ص ١١٩.</ref> امام(ع) به این جایگاه کمیل، در یکی از گفتوگویهای کمیل با او که به حدیث حقیقت معروف شده، تصریح کرده است.{{یادداشت|حدیث حقیقت، سخنی است کوتاه و منسوب به امام علی(ع) که از پی سؤال کمیل بن زیاد نخعی گفته شد و «حقیقت» را توضیح داد.<ref>برای دیدن متن حدیث ر. ک: مجلسی، روضة المتقین، ج٢، ص٨١.</ref> ارزش معنا و کوتاهی کلمات این حدیث، سبب شده بسیاری از دانشمندان به شرح آن بپردازند. آقابزرگ طهرانی به ده اثر از عالمانی چون علامه حلی، عزالدّین محمود کاشانی و ملّا عبدالله زنوزی اشاره میکند.<ref>الذریعه، ج١٣، ص ١٩۶.</ref> کتاب «الکمیلیّة، شرح حدیث الحقیقة» یکی از ستودنیترین آثاری است که توسط ملا عبدالرزاق کاشانی نگاشته شده است.<ref>مجموعه رسائل و مصنفات کاشانی، ص ۶٣٩.</ref>}} در این حدیث امام(ع) امضا کرد که کمیل صاحب سرّ او است.<ref name=":1" />در این حدیث امام امضا فرمودند که کمیل صاحب سرّ ایشان است.{{یادداشت|در این حدیث، کمیل از «حقیقت» سؤال کرد: و امام در جواب فرمود: «ما لک و الحقیقة»؛ تو را با حقیقت چکار است؟ کمیل گفت: «أو لست صاحب سرّک؟»؛ آیا من صاحب سرّ تو نیستم؟ امام(ع) پاسخ داد: بلی؛ و به درخواست کمیل جواب داد.}}<ref name=":1">مجلسی، روضة المتقین، ج٢، ص٨١.</ref> | ||
[[محمدباقر مجلسی]]، [[امامان(ع)]] را خازنان دانش خدایی و محل اسرار الهی دانسته و گروهی که ظرفیت داشتهاند را در خور ادراک آن معرفی کرده و سپس از افرادی مانند سلمان، کمیل، قنبر و رشید هجری نام برده است.<ref>محمدتقی مجلسی، لوامع صاحبقرانی، ج٨، ص ٧٠۴.</ref> حسن حسنزاده آملی، از کمیل با عنوان «صاحب سر ولی الله اعظم» نام برده و بر این باور است که چون کمیل صاحب سرّ امام(ع) بوده، آنچه که از کمیل به ما رسیده، همه اسرار علوم و معارف [[اهل بیت|آل محمد(ع)]] است. به باور وی، اصحاب سرّ امامان(ع)، دارای ظرفیت، استعداد و شرایط ویژهای بوده و خود آنها که از عارفان اسلامیاند، در زنده نگه داشتن دانش دین نقش بسیاری داشتهاند.<ref>حسن حسنزاده آملی، مجموعه مقالات، ص ١۵٨.</ref> برخی، سه ماجرای زیر را، حکایت از محرم سرّ بودن کمیل دانستهاند:<ref>ابعاد شخصیتی کمیل نخعی، احمد نبوى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۵۵.</ref> | |||
شبی امام علی(ع) به همراه کمیل از [[مسجد کوفه]] به خانه میرفتند؛ در میان راه به در خانه مردی رسیدند که در آن هنگام از شب با صدایی زیبا و غمگین این آیهی قرآن را میخواند: «أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ إِنَّمَا یتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبَابِ»؛{{یادداشت|آیا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت میترسد و به رحمت پروردگار خود امیدوار است [باارزشتر است یا کسانی که کفر نعمت میورزند؟ !] بگو آیا عالمان و جاهلان یکسانند؟! همانا تنها خردمندان متذکّر میگردند.}}<ref>زمر، آیه ٩.</ref> صدا و حالت خوش آن مرد، کمیل را تحت تأثیر قرار داده بود؛ ولی سخنی نمیگفت. در این هنگام، امام(ع) به کمیل خبر داد که این مرد اهل آتش بوده و در آینده کمیل را آگاه خواهد کرد. پس از مدت زیادی ماجرای [[نبرد نهروان|نهروان]] پیش آمد و [[خوارج]] که بسیاری از آنان حافظ قرآن بودند، به جنگ با امام علی(ع) برخاستند؛ این رویداد با پیروزی امام(ع) و کشته شدن بسیاری از خوارج به پایان رسید. پس از پایان نبرد، کمیل همراه امام(ع) در میان کشتگان خوارج قدم میزدند تا آنکه امام(ع) نوک شمشیر را روی سر یکی از آنها گذاشت و خطاب به کمیل، همان آیهای که آن شب، آن مرد قرائت میکرد را خواند.{{یادداشت|یا کمیل، اَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیلِ ساجِداً وَ قائِماً.}} یعنی این، همان شخصی است که آن شب با چنان حالتی مشغول تلاوت قرآن بود و تو را به تحسین واداشت. در این هنگام، کمیل بر پاهای امام(ع) افتاده، آنها را بوسیده و از خداوند آمرزش خواست.<ref>حسن بن محمد الدّیلمی، ارشاد القلوب، ج ٢، ص ٢٢۶.</ref> | |||
به گفته کمیل، وی شبی با امام علی(ع) در [[مسجد کوفه]] [[نماز]] عشاء را به جا میآوردند که امام(ع) دست وی را گرفته و از مسجد خارج شدند و رفته تا به بیرون شهر رسیدند. در آن هنگام، امام(ع) مردم را از نظر دنبال کردن دانش به سه دسته تقسیم کرده و تنها یک دسته از آنها را اهل نجات دانست. در پایان با اشاره به سینه خود، آهی کشیده و سینهاش را دارای علوم فراوان دانسته که حاملی برای این علوم نمییابد. {{یادداشت|چون به بیابان رسیدیم، حضرت نفسی تازه کرد (و آهی کشید) و فرمود: ای کمیل! این قلبها ظروفی هستند و بهترینشان باظرفیتترین آنهاست. آنچه را میگویم، به خاطر بسپار. مردم بر سه قسمند: دانشمندانِ هدایت یافته از جانب خداوند؛ فراگیرندگان دانش که راه نجات را در پیش گرفتهاند، و افراد نادانی که به هر سو متمایل و هر بانگی را پیروی میکنند. آنها، همجهت بادند و هرگز به فروغ علم، نورانی نگشته و به ملجأ مورد اعتمادی نیز پناه نبردهاند. ای کمیل! علم از مال بهتر است؛ چرا که دانش، تو را حفظ میکند؛ امّا تو نگهبان ثروت هستی. مال با پرداخت، کاسته میگردد؛ ولی علم با انفاق، افزون میشود. . . آنگاه اشاره به سینه مبارک خود کرد و فرمود: آه! آه! در اینجا علوم فراوانی است؛ ولی حاملی برای آنها نمییابم.}}<ref>امالی شیخ مفید، ص ٢۴٧ - ٢۵٠؛ ر. ک: نهجالبلاغه، حکمت ١۴٧.</ref> | |||
کمیل در ماجرایی دیگر چنین نقل میکند: همراه علی بن ابیطالب(ع) از کوفه خارج شدیم؛ هنگامی که به گورستان رسیدیم، امام علی(ع) نظری به قبرستان انداخت و فرمود: ای اهل قبور! ای اهل بلا! ای اهل وحشت! چه خبری نزد شماست؟ خبری که نزد ماست این است که همانا اموالتان تقسیم شد و فرزندانتان یتیم شدند و همسرانتان ازدواج کردند. این خبری است که نزد ماست؛ چه خبری نزد شماست؟ سپس رو به من کرد و فرمود: ای کمیل! اگر به آنها اذن میدادند، در جواب میگفتند: «فَاِنَّ خَیْرَ الزّادِ التَّقوی». سپس گریست و فرمود: | |||
کمیل در ماجرایی دیگر چنین نقل میکند: همراه علی بن ابیطالب (ع) از کوفه خارج شدیم؛ هنگامی که به گورستان رسیدیم، امام علی (ع) نظری به قبرستان انداخت و فرمود: ای اهل قبور! ای اهل بلا! ای اهل وحشت! چه خبری نزد شماست؟ خبری که نزد ماست این است که همانا اموالتان تقسیم شد و فرزندانتان یتیم شدند و همسرانتان ازدواج کردند. این خبری است که نزد ماست؛ چه خبری نزد شماست؟ سپس رو به من کرد و فرمود: ای کمیل! اگر به آنها اذن میدادند، در جواب میگفتند: «فَاِنَّ خَیْرَ الزّادِ التَّقوی». سپس گریست و فرمود: | |||
«یا کُمَیل، الْقَبرُ صُنْدُوقُ الْعَمَلِ وَ عِنْدَ الْمَوْتِ یَأْتِیْکَ الْخَبَر».<ref>تاریخ مدینه دمشق، ج۵٠، ص ٢۵١.</ref>{{یادداشت|این ابیات در دیوان منسوب به امیرمؤمنان (علیه السلام) مندرج است: یَا مَنْ بِدُنْیَاهُ اشْتَغَل قد غره طول الامل الموت یأتی بغتة و القبر صندوق العمل ولم تزل فی غفله حتی دنا منک الاجل میبدی،<ref>دیوان امیرالمومنین (ع)، ص٣١٢.</ref>}} | «یا کُمَیل، الْقَبرُ صُنْدُوقُ الْعَمَلِ وَ عِنْدَ الْمَوْتِ یَأْتِیْکَ الْخَبَر».<ref>تاریخ مدینه دمشق، ج۵٠، ص ٢۵١.</ref>{{یادداشت|این ابیات در دیوان منسوب به امیرمؤمنان (علیه السلام) مندرج است: یَا مَنْ بِدُنْیَاهُ اشْتَغَل قد غره طول الامل الموت یأتی بغتة و القبر صندوق العمل ولم تزل فی غفله حتی دنا منک الاجل میبدی،<ref>دیوان امیرالمومنین (ع)، ص٣١٢.</ref>}} | ||
===میراث معنوی=== | ===میراث معنوی=== | ||
«دعای کمیل» یکی از یادگارهای انس و ارادت کمیل نخعی با امیرمؤمنان (ع) است. کمیل بن زیاد میگوید: با مولایم علی (ع) در مسجد بصره نشسته بودیم و جمعی از اصحاب آن حضرت نیز حضور داشتند. یکی از آنها خطاب به امیر مؤمنان از آیه مبارکه (فیها یفرق کلّ امر حکیم)<ref>دخان، آیه ۴.</ref> پرسید؛ حضرت فرمود: مقصود، شب نیمه شعبان است. آنگاه فرمود: «قسم به کسی که جان علی به دست اوست، هیچ بندهای نیست، مگر اینکه جمیع مقدّراتی که تا سال آینده بر او جاری میشود از خیر و شر، در شب نیمه شعبان برای او تقدیر میگردد و هیچ بندهای نیست که این شب را احیا بدارد و دعای خضر علیهالسلام را بخواند، مگر آنکه دعایش مستجاب شود». مجلس پایان یافت و حضرت به منزل تشریف بردند. من شبانه درِ خانه علی (ع) را زدم. حضرت فرمود: چه چیز (در این وقت شب) تو را به اینجا کشانده است؟ عرض کردم: ای امیرمؤمنان! دعای خضر. فرمود: بنشین ای کمیل؛ اگر این دعا را حفظ کنی و هر شب جمعه یا در ماه، یا در سال، یا در عمرت یک مرتبه بخوانی، کفایت و یاری میشوی و مشمول رزق قرار میگیری و مغفرت الهی شامل حالت خواهد شد. ای کمیل! مصاحبت طولانی تو با ما، سبب گردید تا پاسخ تو را بگویم. حضرت سپس فرمود: بنویس: | «دعای کمیل» یکی از یادگارهای انس و ارادت کمیل نخعی با امیرمؤمنان(ع) است. کمیل بن زیاد میگوید: با مولایم علی(ع) در مسجد بصره نشسته بودیم و جمعی از اصحاب آن حضرت نیز حضور داشتند. یکی از آنها خطاب به امیر مؤمنان از آیه مبارکه (فیها یفرق کلّ امر حکیم)<ref>دخان، آیه ۴.</ref> پرسید؛ حضرت فرمود: مقصود، شب نیمه شعبان است. آنگاه فرمود: «قسم به کسی که جان علی به دست اوست، هیچ بندهای نیست، مگر اینکه جمیع مقدّراتی که تا سال آینده بر او جاری میشود از خیر و شر، در شب نیمه شعبان برای او تقدیر میگردد و هیچ بندهای نیست که این شب را احیا بدارد و دعای خضر علیهالسلام را بخواند، مگر آنکه دعایش مستجاب شود». مجلس پایان یافت و حضرت به منزل تشریف بردند. من شبانه درِ خانه علی(ع) را زدم. حضرت فرمود: چه چیز (در این وقت شب) تو را به اینجا کشانده است؟ عرض کردم: ای امیرمؤمنان! دعای خضر. فرمود: بنشین ای کمیل؛ اگر این دعا را حفظ کنی و هر شب جمعه یا در ماه، یا در سال، یا در عمرت یک مرتبه بخوانی، کفایت و یاری میشوی و مشمول رزق قرار میگیری و مغفرت الهی شامل حالت خواهد شد. ای کمیل! مصاحبت طولانی تو با ما، سبب گردید تا پاسخ تو را بگویم. حضرت سپس فرمود: بنویس: | ||
«اللّهمّ انّی أسألک برحمتک الّتی وَسِعتْ کلّ شیء. . .».<ref>سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج٣، ص ٣٣١.</ref> | «اللّهمّ انّی أسألک برحمتک الّتی وَسِعتْ کلّ شیء. . .».<ref>سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج٣، ص ٣٣١.</ref> | ||
شیخ طوسی و نوادهاش سید بن طاووس نقل میکنند که کمیل بن زیاد دید امیرمؤمنان (ع) این دعا را در سجده میخواند.<ref>طوسی، مصباح المتهجّد، ج٢، ص ٨۴۴؛ اقبال الاعمال، ج٣، ص ٣٣١.</ref> | شیخ طوسی و نوادهاش سید بن طاووس نقل میکنند که کمیل بن زیاد دید امیرمؤمنان(ع) این دعا را در سجده میخواند.<ref>طوسی، مصباح المتهجّد، ج٢، ص ٨۴۴؛ اقبال الاعمال، ج٣، ص ٣٣١.</ref> | ||
آیتالله حسنزاده آملی در ستایش این شوق و شیدایی کمیل مینویسد: | آیتالله حسنزاده آملی در ستایش این شوق و شیدایی کمیل مینویسد: | ||
خط ۷۴: | خط ۵۵: | ||
===از حماسه تا شهادت=== | ===از حماسه تا شهادت=== | ||
کمیل در نبرد بر ضد حجاج بن یوسف ثقفی در سال ۸۲ هجری حضوری چشمگیر داشت. این نبرد که به «دیر الجماجم» شهرت یافت، با پیروزی عبدالرحمان بن محمد و شکست حجاج پایان یافت.<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴٧٢؛ ابنکثیر، البدایة والنهایة، ج٩، ص:۴٧.</ref> چند ماه پس با استقرار حجاج در کوفه و تصدی فرمانداری آن شهر، در پی یافتن کمیل برآمد؛ اما وی پنهان شد. حجّاج برای دستگیری کمیل، حقوق فامیل و قبیله او را از بیتالمال قطع کرد. کمیل با اطلاع از این تصمیم، فشار بر حقوق قبیلهاش را تاب نیاورد. پس از مخفیگاه خود بیرون آمده، وارد کوفه شد و خود را تسلیم حجّاج کرد. هنگامی که حجّاج او را دید، گفت: بسیار دوست داشتم تو را بیابم! کمیل گفت: صدایت را بر من درشت مکن و مرا به مرگ تهدید منما! به خدا سوگند که از عمرم چیزی باقی نمانده، جز مانند باقی مانده غبار. هرچه میخواهی درباره من انجام بده؛ فانّ الموعد للّه؛ زیرا وعدگاه ما نزد خداست و بعد از کشتن، حساب در کار است، و همانا امیرمؤمنان (ع) به من خبر داده که تو قاتل من هستی! حجّاج سپس به مأمورانش دستور داد تا کمیل را گردن زدند. بدین ترتیب، کمیل بن زیاد در سال ۸۳ هجری و در ۹۰ سالگی به شهادت رسید.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج ١، ص ٣٢٨؛ ر. ک: تاریخ مدینهٔ دمشق، ج١٢، ص ١٢٧؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج٣، ص: ٣۴۶؛ مسکویه، تجاربالأمم، ج٢، ص٣۵١؛ الإصابة، ج۵، ص:۴٨۶.</ref> پیکرش را در [[ثویه (کوفه)|ثویّه]]<ref>معجم البلدان، ج٢، ص٨٧.</ref> به خاک سپردند و اکنون مزار دوستداران اهل بیت (ع) است. | کمیل در نبرد بر ضد حجاج بن یوسف ثقفی در سال ۸۲ هجری حضوری چشمگیر داشت. این نبرد که به «دیر الجماجم» شهرت یافت، با پیروزی عبدالرحمان بن محمد و شکست حجاج پایان یافت.<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴٧٢؛ ابنکثیر، البدایة والنهایة، ج٩، ص:۴٧.</ref> چند ماه پس با استقرار حجاج در کوفه و تصدی فرمانداری آن شهر، در پی یافتن کمیل برآمد؛ اما وی پنهان شد. حجّاج برای دستگیری کمیل، حقوق فامیل و قبیله او را از بیتالمال قطع کرد. کمیل با اطلاع از این تصمیم، فشار بر حقوق قبیلهاش را تاب نیاورد. پس از مخفیگاه خود بیرون آمده، وارد کوفه شد و خود را تسلیم حجّاج کرد. هنگامی که حجّاج او را دید، گفت: بسیار دوست داشتم تو را بیابم! کمیل گفت: صدایت را بر من درشت مکن و مرا به مرگ تهدید منما! به خدا سوگند که از عمرم چیزی باقی نمانده، جز مانند باقی مانده غبار. هرچه میخواهی درباره من انجام بده؛ فانّ الموعد للّه؛ زیرا وعدگاه ما نزد خداست و بعد از کشتن، حساب در کار است، و همانا امیرمؤمنان(ع) به من خبر داده که تو قاتل من هستی! حجّاج سپس به مأمورانش دستور داد تا کمیل را گردن زدند. بدین ترتیب، کمیل بن زیاد در سال ۸۳ هجری و در ۹۰ سالگی به شهادت رسید.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج ١، ص ٣٢٨؛ ر. ک: تاریخ مدینهٔ دمشق، ج١٢، ص ١٢٧؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج٣، ص: ٣۴۶؛ مسکویه، تجاربالأمم، ج٢، ص٣۵١؛ الإصابة، ج۵، ص:۴٨۶.</ref> پیکرش را در [[ثویه (کوفه)|ثویّه]]<ref>معجم البلدان، ج٢، ص٨٧.</ref> به خاک سپردند و اکنون مزار دوستداران اهل بیت(ع) است. | ||
==پانوشت== | ==پانوشت== |