سید تاج‌الدین محمد آوی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵: خط ۵:
سید محمد آوی،<ref name=":10" /> یا آوجی<ref>تاریخ اولجایتو، ص ٩٩- ١٠٢؛ تاریخ گزیده، ص۶٠٨.</ref> معروف به تاج‌الدین و مکنّی به ابوالفضل، فرزند مجدالدین حسین بن علی و از نوادگان [[امام سجاد(ع)]] است. نسب کامل او عبارت است از: سید تاج‌الدین، ابوالفضل محمد بن مجدالدین الحسین بن علی بن زید بن الداعی بن زید بن علی بن الحسین بن الحسن التج بن ابی‌الحسن علی بن ابی‌محمد الحسن النقیب الرئیس بن علی بن محمد بن علی بن علی بن الحسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین(ع).<ref name=":10">تاریخ النجف الاشرف، ج۲، ص۲۱۴.</ref>
سید محمد آوی،<ref name=":10" /> یا آوجی<ref>تاریخ اولجایتو، ص ٩٩- ١٠٢؛ تاریخ گزیده، ص۶٠٨.</ref> معروف به تاج‌الدین و مکنّی به ابوالفضل، فرزند مجدالدین حسین بن علی و از نوادگان [[امام سجاد(ع)]] است. نسب کامل او عبارت است از: سید تاج‌الدین، ابوالفضل محمد بن مجدالدین الحسین بن علی بن زید بن الداعی بن زید بن علی بن الحسین بن الحسن التج بن ابی‌الحسن علی بن ابی‌محمد الحسن النقیب الرئیس بن علی بن محمد بن علی بن علی بن الحسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین(ع).<ref name=":10">تاریخ النجف الاشرف، ج۲، ص۲۱۴.</ref>


خاندان آوی را یکی از مشهورترین خاندان‌های سادات شیعه دانسته‌اند که به دانش و ادب شهرت داشتند.<ref name=":0">شهداء الفضیلة، ص۶۷.</ref> برخی از افراد سرشناس تبار سید تاج‌الدین محمد، عبارتند از:
خاندان آوی را یکی از مشهورترین خاندان‌های سادات [[شیعه]] دانسته‌اند که به دانش و ادب شهرت داشتند.<ref name=":0">شهداء الفضیلة، ص۶۷.</ref> برخی از افراد سرشناس تبار سید تاج‌الدین محمد، عبارتند از:


*'''حسن افطس'''
*'''حسن افطس'''
خط ۱۷: خط ۱۷:
*'''محمد بن محمد بن محمد آوی'''
*'''محمد بن محمد بن محمد آوی'''


:محمد بن محمد بن محمد قاضی آوی، معروف به رضی‌الدین،<ref name=":1">الاصیلی، ص۳۱۴.</ref> از راویان [[شیعه]]،<ref>فتح الأبواب، ص۲۷۲؛ نجم الثاقب، ج۲، ص۵۴۳؛ منتهی الآمال، ج۲، ص۱۲۴۵.</ref> سرشناس در پرهیزکاری، عبادت و سخنوری<ref name=":1" /> و از دوستان [[سید ابن طاووس]] بود. سید بن طاووس او را دارای مکاشفات دانسته است.<ref>مهج الدعوات و منهج العبادات، ص۳۳۹؛ بحار الانوار، ج۵۳، ص۲۲۱.</ref>
:محمد بن محمد بن محمد قاضی آوی، معروف به رضی‌الدین،<ref name=":1">الاصیلی، ص۳۱۴.</ref> از راویان شیعه،<ref>فتح الأبواب، ص۲۷۲؛ نجم الثاقب، ج۲، ص۵۴۳؛ منتهی الآمال، ج۲، ص۱۲۴۵.</ref> سرشناس در پرهیزکاری، عبادت و سخنوری<ref name=":1" /> و از دوستان [[سید ابن طاووس]] بود. سید بن طاووس او را دارای مکاشفات دانسته است.<ref>مهج الدعوات و منهج العبادات، ص۳۳۹؛ بحار الانوار، ج۵۳، ص۲۲۱.</ref>


==سید بودن وی==
==سید بودن وی==
منابع زیادی صحت انتساب او به سادات را تأیید کرده‌اند.<ref>تاریخ النجف الاشرف، ج۲، ص۲۱۴؛ شهداء الفضیلة، ص۶۷.</ref> این انتساب، مورد تأیید بسیاری از نسب‌شناسان هم‌دوره‌اش مانند عبیدالله واسطی (م.۷۸۷ق) نیز بوده است.{{یادداشت|وی می‌گوید: «و من بنی زید ابن الداعی السید الجلیل الشهید تاج‌الدین ابوالفضل محمد بن مجدالدین حسین».}}<ref>بحرالانساب واسطی، ج٢، ص٣٣۵.</ref>
منابع زیادی صحت انتساب او به سادات را تأیید کرده‌اند.<ref>تاریخ النجف الاشرف، ج۲، ص۲۱۴؛ شهداء الفضیلة، ص۶۷.</ref> این انتساب، مورد تأیید بسیاری از نسب‌شناسان هم‌دوره‌اش مانند عبیدالله واسطی (م.۷۸۷ق) نیز بوده است.{{یادداشت|وی می‌گوید: «و من بنی زید ابن الداعی السید الجلیل الشهید تاج‌الدین ابوالفضل محمد بن مجدالدین حسین».}}<ref>بحرالانساب واسطی، ج٢، ص٣٣۵.</ref>


برخی، مانند سید ابوالظفر محمد بن الاشرف الافطسی النسابه و وصاف شیرازی نویسنده تاریخ وصاف، انتساب او را به سادات نفی کرده‌اند. ابن عنبه (م.۸۲۸ق)، گفته آنان را رد کرده و سید تاج‌الدین را صحیح السند دانسته است.<ref>الفصول الفخریه، ص١٨٩.</ref>
برخی، مانند سید ابوالظفر محمد بن اشرف افطسی نسابه و وصاف شیرازی نویسنده تاریخ وصاف، انتساب او را به سادات نفی کرده‌اند. ابن عنبه (م.۸۲۸ق)، گفته آنان را رد کرده و نسب سید تاج‌الدین را صحیح السند دانسته است.<ref>الفصول الفخریه، ص١٨٩.</ref>


به گفته برخی، اولجایتو حاضر نبود به خاطر انتساب سید تاج‌الدین به [[حضرت محمد(ص)]]، فرمان قتلش را صادر کند. رشیدالدین فضل‌الله طبیب، با ترفندی، شجره‌نامه سید تاج‌الدین را گرفته و با دست‌کاری آن وانمود کرد این شجره‌نامه جعلی است. الجایتو قانع شده و به ریختن خون او راضی شد.{{یادداشت|در تاریخ اولجایتو آمده است: «پادشاه فرمود که سادات را چگونه و به کدام رخصت کشم؟ رشید گفت: من درست و روشن کنم که او علوی نیست. در اثنای مناظره به آوجی می‌گوید: که به علویت تو که گواهی می‌دهد؟ گفت این نسب‌نامه. ازو بستد که در شب مطالعه کنم. و به خانه نام او از کاغذ کشط کرد و هم نام او باز جای نوشت. و بامداد آن کاغذ به پادشاه عرض کرد که اینک نسب‌نامه او! نام کسی را از اینجا کشط کرده است و نام خود باز جای نوشته. سلطان اعجاب و شگفتی نمود و علوی‌گری او به دروغ تعیین کرد و به خون او رخصت داد.»}}<ref>تاریخ اولجایتو، ص١٣٢.</ref> برخی، دلیل تشکیک بعضی از منابع را در سید بودن سید تاج‌الدین، به علت همین ماجرا دانسته‌اند.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص۵۶.</ref>
به گفته برخی، اولجایتو حاضر نبود به خاطر انتساب سید تاج‌الدین به [[حضرت محمد(ص)]]، فرمان قتلش را صادر کند. رشیدالدین فضل‌الله طبیب، با ترفندی، شجره‌نامه سید تاج‌الدین را گرفته و با دست‌کاری آن وانمود کرد این شجره‌نامه جعلی است. الجایتو قانع شده و به ریختن خون او راضی شد.{{یادداشت|در تاریخ اولجایتو آمده است: «پادشاه فرمود که سادات را چگونه و به کدام رخصت کشم؟ رشید گفت: من درست و روشن کنم که او علوی نیست. در اثنای مناظره به آوجی می‌گوید: که به علویت تو که گواهی می‌دهد؟ گفت این نسب‌نامه. ازو بستد که در شب مطالعه کنم. و به خانه نام او از کاغذ کشط کرد و هم نام او باز جای نوشت. و بامداد آن کاغذ به پادشاه عرض کرد که اینک نسب‌نامه او! نام کسی را از اینجا کشط کرده است و نام خود باز جای نوشته. سلطان اعجاب و شگفتی نمود و علوی‌گری او به دروغ تعیین کرد و به خون او رخصت داد.»}}<ref>تاریخ اولجایتو، ص١٣٢.</ref> برخی، دلیل تشکیک بعضی از منابع را در سید بودن سید تاج‌الدین، به علت همین ماجرا دانسته‌اند.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص۵۶.</ref>
خط ۲۸: خط ۲۸:
سید تاج‌الدین محمد، در شهر آوه به دنیا آمد. آبه یا آوه، نزدیک شهر ساوه بوده<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۱۷۹.</ref> و هم‌زمان با [[قم]]، سکونت‌گاه [[شیعه|شیعیان]] عرب، در سده نخست قمری بود.<ref>تاریخ قم، ص۶۳۶.</ref> شمار سادات<ref>منتقلة الطالبیة، ص۳۶۱؛ تاریخ قم، ص۲۲۰.</ref> و شیعیان در این شهر زیاد شده و برایشان نقیب تعیین شد.<ref>تاریخ قم، ص۲۲۴.</ref> نخستین فرد از تبار سید تاج‌الدین محمد، که به این شهر هجرت کرد، محمد بن علی بن علی بن حسن افطس بود.<ref>تاریخ قم، ص۲۳۰.</ref>
سید تاج‌الدین محمد، در شهر آوه به دنیا آمد. آبه یا آوه، نزدیک شهر ساوه بوده<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۱۷۹.</ref> و هم‌زمان با [[قم]]، سکونت‌گاه [[شیعه|شیعیان]] عرب، در سده نخست قمری بود.<ref>تاریخ قم، ص۶۳۶.</ref> شمار سادات<ref>منتقلة الطالبیة، ص۳۶۱؛ تاریخ قم، ص۲۲۰.</ref> و شیعیان در این شهر زیاد شده و برایشان نقیب تعیین شد.<ref>تاریخ قم، ص۲۲۴.</ref> نخستین فرد از تبار سید تاج‌الدین محمد، که به این شهر هجرت کرد، محمد بن علی بن علی بن حسن افطس بود.<ref>تاریخ قم، ص۲۳۰.</ref>


به گزارش برخی، تولد وی در [[کوفه]] بود.<ref name=":2">الاصیلی، ص۳۱۵.</ref>
به گزارش برخی، تولد وی در [[کوفه]] بوده است.<ref name=":2">الاصیلی، ص۳۱۵.</ref>


==تحصیلات==
==تحصیلات==
او در نوجوانی به [[حوزه علمیه نجف]] رفته، به یادگیری درس‌های دینی و فراگیری مهارت سخنوری پرداخت. وی از عالمان و سخنوران سرشناس دوره خود شد.<ref name=":2" />
او در نوجوانی به [[حوزه علمیه نجف]] رفته، به یادگیری درس‌های دینی و فراگیری مهارت سخنوری پرداخت. او از عالمان و سخنوران سرشناس دوره خود شد.<ref name=":2" />


==خانواده==
==خانواده==
همسر سید تاج‌الدین، سیده ملک‌شرف، دختر رضی‌الدین محمد آوی بود.<ref name=":2" /> او دارای سه فرزند به نام‌های شمس‌الدین حسین، شرف‌الدین علی المرتضی و نصرت ملک بود.<ref>الاصیلی، ص۳۱۵؛ عمدة الطالب، ص۳۱۵.</ref> شرف الدین علی المرتضی، دارای فرزندی به نام رضی‌الدین محمد بود، که از نقیبان [[نجف]] شده<ref>عمدة الطالب، ص۳۱۵.</ref> و دارای ثروت فراوان و آبرومند بود.<ref>الفصول الفخریه، ص۱۹۰.</ref>
همسر سید تاج‌الدین، سیده ملک‌شرف، دختر رضی‌الدین محمد آوی بود.<ref name=":2" /> وی دارای سه فرزند به نام‌های شمس‌الدین حسین، شرف‌الدین علی المرتضی و نصرت ملک بود.<ref>الاصیلی، ص۳۱۵؛ عمدة الطالب، ص۳۱۵.</ref> سید تاج‌الدین از طریق فرزندش شرف الدین علی المرتضی، دارای نوه‌ای به نام رضی‌الدین محمد شد، که بعدها، از نقیبان [[نجف]] شده،<ref>عمدة الطالب، ص۳۱۵.</ref> دارای ثروت فراوان و فردی آبرومند بود.<ref>الفصول الفخریه، ص۱۹۰.</ref>


==نقش وی در تشیع اولجایتو==
==نقش وی در تشیع اولجایتو==
اولجایتو، یکی از پادشاهان [[مغول]]، مسلمان شد و برای تحقیق در فرقه‌های [[اسلام]]، میان عالمان آن فرقه‌ها مناظره گذاشت. مهمترین مناظره‌ها میان [[شافعی|شافعی‌ها]] و [[حنفی|حنفی‌ها]] بود. سرانجام، مناظره‌ها، به جایی رسید که اولجایتو هر دو فرقه را باطل دانسته و نسبت به سزاواری اسلام دچار دودلی شد. او تصمیم گرفت درباره دیگر فرقه‌های اسلام نیز تحقیق کند. سید تاج‌الدین را در آماده کردن زمینه برای حضور [[علامه حلی]]، نزد اولجایتو و در نهایت، [[شیعه]] شدن وی نقش‌آفرین دانسته‌اند.<ref>مستدرک الوسائل، ج٢، ص۴٠۶.</ref> به گفته برخی، سید تاج‌الدین با گروهی از بزرگان شیعه، اولجایتو را به تشیع ترغیب می‌کردند.<ref>تاریخ اولجایتو، ص٩٩-١٠٢.</ref>
اولجایتو، یکی از پادشاهان [[مغول]]، مسلمان شد و برای تحقیق در فرقه‌های [[اسلام]]، میان عالمان آن فرقه‌ها مناظره گذاشت. مهمترین مناظره‌ها میان [[شافعی|شافعی‌ها]] و [[حنفی|حنفی‌ها]] بود. سرانجام، مناظره‌ها، به جایی رسید که اولجایتو هر دو فرقه را باطل دانسته و نسبت به سزاواری اسلام دچار دودلی شد. او تصمیم گرفت درباره دیگر فرقه‌های اسلام نیز تحقیق کند. سید تاج‌الدین را، در آماده کردن زمینه برای حضور [[علامه حلی]]، نزد اولجایتو و در نهایت، [[شیعه]] شدن وی نقش‌آفرین دانسته‌اند.<ref>مستدرک الوسائل، ج٢، ص۴٠۶.</ref> به گفته برخی، سید تاج‌الدین با گروهی از بزرگان شیعه، اولجایتو را به تشیع ترغیب می‌کردند.<ref>تاریخ اولجایتو، ص٩٩-١٠٢.</ref>


==مقام نقابت اشراف==
==مقام نقابت اشراف==
خط ۴۶: خط ۴۶:


==حفر نهر تاجیه==
==حفر نهر تاجیه==
یکی از نهرهایی که در دوره سید تاج‌الدین، برای آب‌رسانی به نجف کشیده شده و تا سده‌ها بعد، وجود داشته، نهر تاجیه است. به گمانِ برخی، نامگذاری این نهر، با توجه به دوره معاصر نقابت سید تاج‌الدین، انتساب به نام وی بوده است.<ref>تاریخ النجف، ص٣٩۴.</ref>
یکی از نهرهایی که در دوره سید تاج‌الدین، برای آب‌رسانی به [[نجف]] کشیده شده و تا سده‌ها بعد، وجود داشته، نهر تاجیه است. به گمانِ برخی، نامگذاری این نهر، با توجه به هم‌‌دوره بودن حفر آن با نقابت سید تاج‌الدین، به دلیل انتساب آن، به نام سید تاج‌الدین بوده است.<ref>تاریخ النجف، ص٣٩۴.</ref>


==شهادت==
==شهادت==
سید تاج‌الدین، در روز دوشنبه، ۳ ذی‌الحجه ۷۱۱ق.<ref>تاریخ اولجایتو، ص١٣١.</ref> در کرانه [[نهر دجله|رود دجله]]، با دست‌های بسته، به همراه دو فرزندش، سید شمس‌الدین حسین و سید شرف‌الدین علی، توسط گماشتگان سید جلال‌الدین ابراهیم بن مختار، فرزند نقیب سابق [[نجف]] به شهادت رسید.
سید تاج‌الدین، در روز دوشنبه، ۳ ذی‌الحجه ۷۱۱ق.<ref>تاریخ اولجایتو، ص١٣١.</ref> در کرانه [[نهر دجله|رود دجله]]، با دست‌های بسته، به همراه دو فرزندش، سید شمس‌الدین حسین و سید شرف‌الدین علی، توسط گماشتگان سید جلال‌الدین ابراهیم بن مختار، فرزند نقیب سابق [[نجف]] به شهادت رسید.


فرزندان را، پیش از پدر و جلوی چشم او اعدام کردند. میان جمعیت حاضر هنگام اعدام، برخی از سادات عراق، که علت مشکلات خود را عملکرد نقیب عراق می‌دانستد و گروهی از ناصبیان حنبلی وجود داشتند.<ref name=":11">تاریخ حبیب السیر، ج٣، ص١٩٣.</ref> شمار افرادی که هنگام قتل او حاضر بودند، «خلق کثیر» توصیف شده‌اند، چنان که چند تن، مجروح شدند. پس از قتل، فریاد شادی برخواست.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص٢٧٨.</ref> پیکر سید تاج‌الدین و پسرانش، زیر ضربه‌های جمعیت خشمگین تکه تکه شد.<ref name=":11" /> به گفته ابن عنبه، ناصبی‌ها بدن آنها را تکه‌تکه کرده و در پوشش حنبلی‌گری، تکه‌های گوشت بدن آنها را به دندان کشیده و خوردند. به گفته وی، موهای سر سید تاج‌الدین را نیز کندند. افراد دیگری با نام حنبلی، که هنگام اعدام و یورش مردم حضور نداشتند، به سراغ جنازه‌ها رفته، اگر گوشتی باقی نمانده بود، موهای سر و صورت آن سه را می‌کندند؛ زیرا در بغداد، هر تار موی صورت سید تاج‌الدین و فرزندانش را به یک دینار زر سرخ می‌خریدند.
فرزندان را، پیش از پدر و جلوی چشم او اعدام کردند. میان جمعیت حاضر هنگام اعدام، برخی از سادات عراق، که علت مشکلات خود را عملکرد نقیب [[عراق]] می‌دانستد و گروهی از [[ناصبی|ناصبیان]] [[حنبلی]] وجود داشتند.<ref name=":11">تاریخ حبیب السیر، ج٣، ص١٩٣.</ref> شمار افرادی که هنگام قتل او حاضر بودند، «مردمی بسیار» توصیف شده‌اند، چنان که چند تن، مجروح شدند. پس از قتل، فریاد شادی برخواست.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص٢٧٨.</ref> پیکر سید تاج‌الدین و پسرانش، زیر ضربه‌های جمعیت خشمگین تکه تکه شد.<ref name=":11" /> به گفته ابن عنبه، ناصبی‌ها بدن آنها را تکه‌تکه کرده و در پوشش حنبلی‌گری، تکه‌های گوشت بدن آنها را به دندان کشیده و خوردند. به گفته وی، موهای سر سید تاج‌الدین را نیز کندند. افراد دیگری با نام حنبلی، که هنگام اعدام و یورش مردم حضور نداشتند، به سراغ جنازه‌ها رفته، اگر گوشتی باقی نمانده بود، موهای سر و صورت آن سه را می‌کندند؛ زیرا در [[بغداد]]، هر تار موی صورت سید تاج‌الدین و فرزندانش را به یک دینار زر سرخ می‌خریدند.


خان مغول، از این رفتار شگفت‌زده شده و اولجایتو دستور داد، قاضی حنبلیان که گویا در این ماجرا نقش داشته، اعدام شود. با پادرمیانی رشیدالدین فضل‌الله طبیب، اولجایتو، به برهنه گرداندن قاضی حنبلیان در محله‌های بغداد و محروم کردن حنبلیان از داشتن قاضی، بسنده کرد.<ref>عمدة الطالب، ص٣١۴؛ تاریخ الفی، ج٧، ص۴٣٧٠.</ref> برخی قاضی حنبلیان در آن دوره را، احمد بن حامد بن عصبه (م.۷۲۱ق) دانسته‌اند.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص۶۱؛ رک: الوافی بالوفیات، ج۶، ص٨۵.</ref>
اولجایتو دستور داد، قاضی حنبلیان که گویا در این ماجرا نقش داشته، اعدام شود. ولی با پادرمیانی رشیدالدین فضل‌الله طبیب، اولجایتو، به برهنه گرداندن قاضی حنبلیان در محله‌های بغداد، و محروم کردن حنبلیان از داشتن قاضی، بسنده کرد.<ref>عمدة الطالب، ص٣١۴؛ تاریخ الفی، ج٧، ص۴٣٧٠.</ref> برخی، قاضی حنبلیان در آن دوره را، احمد بن حامد بن عصبه (م.۷۲۱ق) دانسته‌اند.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص۶۱؛ رک: الوافی بالوفیات، ج۶، ص٨۵.</ref>


==انگیزه‌های قتل==
==انگیزه‌های قتل==
خط ۵۹: خط ۵۹:
*'''خشم یهودیان، به علت گرفتن تولیت مقام ذی‌الکفل از آنها'''؛
*'''خشم یهودیان، به علت گرفتن تولیت مقام ذی‌الکفل از آنها'''؛


این کار، باعث خشم اقلیت یهودی شد، که از پیش، در دربار [[مغول]] نفوذ یافته بودند. برخی، قتل سید تاج‌الدین را، ریشه در همین اقدام او و توسط یهودیان دانسته‌اند.<ref name=":6">سید تاج‌الدین حسینی آوی، ص۴۳.</ref> به باور برخی، زمینه قتل سید تاج‌الدین توسط اقلیت یهودی که در دربار مغول از دوره ارغون نفوذ یافته بودند، به ویژه توسط رشیدالدین فضل‌الله طبیب رخ داده است.<ref name=":6" /> رشیدالدین فضل‌الله طبیب اصل و نسب یهودی داشته و در بزرگسالی مسلمان شد، و به وسیله طبابت و کاردانی در دربار اولجایتو به مقام دست یافت.<ref>تاریخ مغول در ایران، ص٢۴٨.</ref> به باور برخی، اظهار مسلمانی وی ظاهری بوده و یهودی باقی مانده بود.<ref>سید تاج‌الدین حسینی آوی، ص۴۵.</ref> در مقابل، برخی او را شیعه دانسته‌اند.<ref>کیف رد الشیعه غزو المغول، ص٢۵۴.</ref>
گرفتن مقام ذی‌الکفل از [[یهودیت|یهودیان]]، باعث خشم اقلیت یهودی شد. به باور برخی، زمینه قتل سید تاج‌الدین، توسط اقلیت یهودی که در دربار مغول از دوره ارغون نفوذ یافته بودند، به ویژه توسط رشیدالدین فضل‌الله طبیب رخ داده است.<ref name=":6">سید تاج‌الدین حسینی آوی، ص۴۳.</ref> رشیدالدین فضل‌الله طبیب اصل و نسب یهودی داشته و در بزرگسالی مسلمان شد، و به وسیله طبابت و کاردانی در دربار اولجایتو به مقام دست یافت.<ref>تاریخ مغول در ایران، ص٢۴٨.</ref> به باور برخی، اظهار مسلمانی وی ظاهری بوده و یهودی باقی مانده بود.<ref>سید تاج‌الدین حسینی آوی، ص۴۵.</ref> در مقابل، برخی او را شیعه دانسته‌اند.<ref>کیف رد الشیعه غزو المغول، ص٢۵۴.</ref>


*'''جایگاه ویژه سید تاج‌الدین نزد اولجایتو'''؛
*'''جایگاه ویژه سید تاج‌الدین نزد اولجایتو'''؛
۱۵٬۶۱۴

ویرایش