سید تاج‌الدین محمد آوی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۴: خط ۳۴:


==خانواده==
==خانواده==
همسر سید تاج‌الدین، سیده ملک‌شرف، دختر رضی‌الدین محمد آوی بود.<ref name=":2" /> وی دارای سه فرزند به نام‌های شمس‌الدین حسین، شرف‌الدین علی المرتضی و نصرت ملک بود.<ref>الاصیلی، ص۳۱۵؛ عمدة الطالب، ص۳۱۵.</ref> سید تاج‌الدین از طریق فرزندش شرف الدین علی المرتضی، دارای نوه‌ای به نام رضی‌الدین محمد شد، که بعدها، از نقیبان [[نجف]] شده،<ref>عمدة الطالب، ص۳۱۵.</ref> دارای ثروت فراوان و فردی آبرومند بود.<ref>الفصول الفخریه، ص۱۹۰.</ref>
همسر سید تاج‌الدین، سیده ملک‌شرف، دختر رضی‌الدین محمد آوی بود.<ref name=":2" /> وی دارای سه فرزند به نام‌های شمس‌الدین حسین، شرف‌الدین علی المرتضی و نصرت ملک بود.<ref>الاصیلی، ص۳۱۵؛ عمدة الطالب، ص۳۱۵.</ref> سید تاج‌الدین از طریق فرزندش شرف الدین علی المرتضی، دارای نوه‌ای به نام رضی‌الدین محمد شد، که بعدها، از نقیبان [[نجف]] شده،<ref>عمدة الطالب، ص۳۱۵.</ref> دارای ثروت فراوان بوده و فردی آبرومند بود.<ref>الفصول الفخریه، ص۱۹۰.</ref>


==نقش وی در تشیع اولجایتو==
==نقش وی در تشیع اولجایتو==
اولجایتو، یکی از پادشاهان [[مغول]]، مسلمان شد و برای تحقیق در فرقه‌های [[اسلام]]، میان عالمان آن فرقه‌ها مناظره گذاشت. مهمترین مناظره‌ها میان [[شافعی|شافعی‌ها]] و [[حنفی|حنفی‌ها]] بود. سرانجام، مناظره‌ها، به جایی رسید که اولجایتو هر دو فرقه را باطل دانسته و نسبت به سزاواری اسلام دچار دودلی شد. او تصمیم گرفت درباره دیگر فرقه‌های اسلام نیز تحقیق کند. سید تاج‌الدین را، در آماده کردن زمینه برای حضور [[علامه حلی]]، نزد اولجایتو و در نهایت، [[شیعه]] شدن وی نقش‌آفرین دانسته‌اند.<ref>مستدرک الوسائل، ج٢، ص۴٠۶.</ref> به گفته برخی، سید تاج‌الدین با گروهی از بزرگان شیعه، اولجایتو را به تشیع ترغیب می‌کردند.<ref>تاریخ اولجایتو، ص٩٩-١٠٢.</ref>
اولجایتو، یکی از پادشاهان [[مغول]]، مسلمان شد و برای تحقیق در فرقه‌های [[اسلام]]، میان عالمان آن فرقه‌ها مناظره گذاشت. مهمترین مناظره‌ها میان [[شافعی|شافعی‌ها]] و [[حنفی|حنفی‌ها]] بود. سرانجام، مناظره‌ها، به جایی رسید که اولجایتو هر دو فرقه را باطل دانسته و نسبت به سزاواری اسلام دچار دودلی شد. او تصمیم گرفت درباره دیگر فرقه‌های اسلام نیز تحقیق کند. سید تاج‌الدین، در آماده کردن زمینه برای حضور [[علامه حلی]]، نزد اولجایتو و در نهایت، [[شیعه]] شدن وی نقش‌آفرین بود.<ref>مستدرک الوسائل، ج٢، ص۴٠۶.</ref> به گفته برخی، سید تاج‌الدین با گروهی از بزرگان شیعه، اولجایتو را به تشیع ترغیب می‌کردند.<ref>تاریخ اولجایتو، ص٩٩-١٠٢.</ref>


==مقام نقابت اشراف==
==مقام نقابت اشراف==
خط ۴۳: خط ۴۳:


==بیرون کردن یهود از مقام ذی‌الکفل==
==بیرون کردن یهود از مقام ذی‌الکفل==
سید تاج‌الدین در دوره نقابتش،<ref name=":4">الإشارات إلی معرفة الزیارات، ص۶٨.</ref> در سال ۷۱۰ق.<ref name=":5">عمدة الطالب، ص٣١٣؛ تاریخ گزیده، ص۵۴؛ تاریخ مغول در ایران، ص٢۵١ .</ref> مقبره ذی‌الکفل(ع) در روستای برملاحه، که پیشتر زیارتگاه [[یهودیت|یهودیان]] بود،<ref name=":4" /> از آنها گرفته و آنها را از نزدیک شدن به آن منع کرد. سید تاج‌الدین، در آنجا منبر و [[محراب]] ساخت و نماز جمعه و جماعت در آن اقامه کرد.<ref name=":5" /> در همین مکان، مقبره ابوالقاسم بن موسی بن جعفر(ع) نیز وجود داشت.<ref name=":4" />
سید تاج‌الدین در دوره نقابتش،<ref name=":4">الإشارات إلی معرفة الزیارات، ص۶٨.</ref> در سال ۷۱۰ق.<ref name=":5">عمدة الطالب، ص٣١٣؛ تاریخ گزیده، ص۵۴؛ تاریخ مغول در ایران، ص٢۵١ .</ref> [[مشهد ذوالکفل پیامبر(ع)|مقبره ذی‌الکفل(ع)]] در روستای برملاحه، که پیشتر زیارتگاه [[یهودیت|یهودیان]] بود،<ref name=":4" /> از آنها گرفته و آنها را از نزدیک شدن به آن منع کرد. سید تاج‌الدین، در آنجا منبر و [[محراب]] ساخت و نماز جمعه و جماعت در آن اقامه کرد.<ref name=":5" />{{یادداشت|در همین مکان، مقبره ابوالقاسم بن موسی بن جعفر(ع) نیز وجود داشت.}}<ref name=":4" />


==حفر نهر تاجیه==
==حفر نهر تاجیه==
یکی از نهرهایی که در دوره سید تاج‌الدین، برای آب‌رسانی به [[نجف]] کشیده شده و تا سده‌ها بعد، وجود داشته، نهر تاجیه است. به گمانِ برخی، نامگذاری این نهر، با توجه به هم‌‌دوره بودن حفر آن با نقابت سید تاج‌الدین، به دلیل انتساب آن، به نام سید تاج‌الدین بوده است.<ref>تاریخ النجف، ص٣٩۴.</ref>
یکی از نهرهایی که در دوره سید تاج‌الدین، برای آب‌رسانی به [[نجف]] کشیده شده و تا قرن‌ها بعد، وجود داشته، نهر تاجیه است. به گمانِ برخی، علت نامگذاری این نهر، با توجه به هم‌‌دوره بودن حفر آن با نقابت سید تاج‌الدین، به دلیل انتساب آن، به سید تاج‌الدین بوده است.<ref>تاریخ النجف، ص٣٩۴.</ref>


==شهادت==
==شهادت==
سید تاج‌الدین، در روز دوشنبه، ۳ ذی‌الحجه ۷۱۱ق.<ref>تاریخ اولجایتو، ص١٣١.</ref> در کرانه [[نهر دجله|رود دجله]]، با دست‌های بسته، به همراه دو فرزندش، سید شمس‌الدین حسین و سید شرف‌الدین علی، توسط گماشتگان سید جلال‌الدین ابراهیم بن مختار، فرزند نقیب سابق [[نجف]] به شهادت رسید.
سید تاج‌الدین، در روز دوشنبه، ۳ ذی‌الحجه ۷۱۱ق،<ref>تاریخ اولجایتو، ص١٣١.</ref> در کرانه [[نهر دجله|رود دجله]]، با دست‌های بسته، به همراه دو فرزندش، سید شمس‌الدین حسین و سید شرف‌الدین علی، توسط گماشتگان سید جلال‌الدین ابراهیم بن مختار، فرزند نقیب سابق [[نجف]] به شهادت رسید.


فرزندان را، پیش از پدر و جلوی چشم او اعدام کردند. میان جمعیت حاضر هنگام اعدام، برخی از سادات عراق، که علت مشکلات خود را عملکرد نقیب [[عراق]] می‌دانستد و گروهی از [[ناصبی|ناصبیان]] [[حنبلی]] وجود داشتند.<ref name=":11">تاریخ حبیب السیر، ج٣، ص١٩٣.</ref> شمار افرادی که هنگام قتل او حاضر بودند، «مردمی بسیار» توصیف شده‌اند، چنان که چند تن، مجروح شدند. پس از قتل، فریاد شادی برخواست.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص٢٧٨.</ref> پیکر سید تاج‌الدین و پسرانش، زیر ضربه‌های جمعیت خشمگین تکه تکه شد.<ref name=":11" /> به گفته ابن عنبه، ناصبی‌ها بدن آنها را تکه‌تکه کرده و در پوشش حنبلی‌گری، تکه‌های گوشت بدن آنها را به دندان کشیده و خوردند. به گفته وی، موهای سر سید تاج‌الدین را نیز کندند. افراد دیگری با نام حنبلی، که هنگام اعدام و یورش مردم حضور نداشتند، به سراغ جنازه‌ها رفته، اگر گوشتی باقی نمانده بود، موهای سر و صورت آن سه را می‌کندند؛ زیرا در [[بغداد]]، هر تار موی صورت سید تاج‌الدین و فرزندانش را به یک دینار زر سرخ می‌خریدند.
فرزندان را، پیش از پدر و جلوی چشم او اعدام کردند. میان جمعیت حاضر، برخی از سادات [[عراق]]، که علت مشکلات خود را عملکرد نقیب [[عراق]]، فرزند سید تاج‌الدین، می‌دانستد و گروهی از [[ناصبی|ناصبیان]] [[حنبلی]] وجود داشتند.<ref name=":11">تاریخ حبیب السیر، ج٣، ص١٩٣.</ref> شمار افرادی که هنگام قتل او حاضر بودند، «بسیار» توصیف شده‌، چنان که چند تن، مجروح شدند. پس از قتل، فریاد شادی جمعیت برخواست.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص٢٧٨.</ref> پیکر سید تاج‌الدین و پسرانش، زیر ضربه‌های جمعیت خشمگین تکه تکه شد.<ref name=":11" /> به گفته ابن عنبه، ناصبی‌ها بدن آنها را تکه‌تکه کرده و در پوشش حنبلی‌گری، تکه‌های گوشت بدن آنها را به دندان کشیده و خوردند. به گفته وی، موهای سر سید تاج‌الدین را نیز کندند. افراد دیگری با نام حنبلی، که هنگام اعدام آنها و یورش مردم حضور نداشتند، به سراغ جنازه‌ها رفته، اگر گوشتی باقی نمانده بود، موهای سر و صورت آن سه را می‌کندند؛ زیرا در [[بغداد]]، هر تار موی صورت سید تاج‌الدین و فرزندانش را به یک دینار زر سرخ می‌خریدند.


اولجایتو دستور داد، قاضی حنبلیان که گویا در این ماجرا نقش داشته، اعدام شود. ولی با پادرمیانی رشیدالدین فضل‌الله طبیب، اولجایتو، به برهنه گرداندن قاضی حنبلیان در محله‌های بغداد، و محروم کردن حنبلیان از داشتن قاضی، بسنده کرد.<ref>عمدة الطالب، ص٣١۴؛ تاریخ الفی، ج٧، ص۴٣٧٠.</ref> برخی، قاضی حنبلیان در آن دوره را، احمد بن حامد بن عصبه (م.۷۲۱ق) دانسته‌اند.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص۶۱؛ رک: الوافی بالوفیات، ج۶، ص٨۵.</ref>
اولجایتو دستور داد، قاضی حنبلیان که گویا در این ماجرا نقش داشته، اعدام شود. ولی با پادرمیانی رشیدالدین فضل‌الله طبیب، به برهنه چرخاندن قاضیِ حنبلیان در محله‌های بغداد، و محروم کردن حنبلیان از داشتن قاضی، بسنده کرد.<ref>عمدة الطالب، ص٣١۴؛ تاریخ الفی، ج٧، ص۴٣٧٠.</ref> برخی، قاضی حنبلیان در آن دوره را، احمد بن حامد بن عصبه (م.۷۲۱ق) دانسته‌اند.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص۶۱؛ رک: الوافی بالوفیات، ج۶، ص٨۵.</ref>


==انگیزه‌های قتل==
==انگیزه‌های قتل==
خط ۵۹: خط ۵۹:
*'''خشم یهودیان، به علت گرفتن تولیت مقام ذی‌الکفل از آنها'''؛
*'''خشم یهودیان، به علت گرفتن تولیت مقام ذی‌الکفل از آنها'''؛


گرفتن مقام ذی‌الکفل از [[یهودیت|یهودیان]]، باعث خشم اقلیت یهودی شد. به باور برخی، زمینه قتل سید تاج‌الدین، توسط اقلیت یهودی که در دربار مغول از دوره ارغون نفوذ یافته بودند، به ویژه توسط رشیدالدین فضل‌الله طبیب رخ داده است.<ref name=":6">سید تاج‌الدین حسینی آوی، ص۴۳.</ref> رشیدالدین فضل‌الله طبیب اصل و نسب یهودی داشته و در بزرگسالی مسلمان شد، و به وسیله طبابت و کاردانی در دربار اولجایتو به مقام دست یافت.<ref>تاریخ مغول در ایران، ص٢۴٨.</ref> به باور برخی، اظهار مسلمانی وی ظاهری بوده و یهودی باقی مانده بود.<ref>سید تاج‌الدین حسینی آوی، ص۴۵.</ref> در مقابل، برخی او را شیعه دانسته‌اند.<ref>کیف رد الشیعه غزو المغول، ص٢۵۴.</ref>
گرفتن مقام ذی‌الکفل از [[یهودیت|یهودیان]]، باعث خشم آنها شد. به باور برخی، زمینه قتل سید تاج‌الدین، توسط اقلیت یهودی، که در دربار مغول از دوره ارغون نفوذ یافته بودند، به ویژه توسط رشیدالدین فضل‌الله طبیب رخ داده است.<ref name=":6">سید تاج‌الدین حسینی آوی، ص۴۳.</ref> رشیدالدین فضل‌الله طبیب اصل و نسب یهودی داشته و در بزرگسالی [[اسلام|مسلمان]] شد، و به وسیله طبابت و کاردانی، در دربار اولجایتو به مقام دست یافت.<ref>تاریخ مغول در ایران، ص٢۴٨.</ref> به باور برخی، اظهار مسلمانی وی، ظاهری بوده و یهودی باقی مانده بود.<ref>سید تاج‌الدین حسینی آوی، ص۴۵.</ref> در مقابل، برخی او را [[شیعه]] دانسته‌اند.<ref>کیف رد الشیعه غزو المغول، ص٢۵۴.</ref>


*'''جایگاه ویژه سید تاج‌الدین نزد اولجایتو'''؛
*'''جایگاه ویژه سید تاج‌الدین نزد اولجایتو'''؛


به باور برخی، رشیدالدین فضل‌الله طبیب، به دنبال شافعی کردن اولجایتو بود، ولی ناگهان او را تحت تأثیر شخصیت‌های شیعه مانند سید تاج‌الدین دید.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص ۴۶ و ۴۷.</ref>
به باور برخی، رشیدالدین فضل‌الله طبیب، به دنبال [[شافعی]] کردن اولجایتو بود، ولی ناگهان او را تحت تأثیر شخصیت‌های شیعه مانند سید تاج‌الدین دید.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص ۴۶ و ۴۷.</ref>


*'''اشتباهاتی که در اداره امور نقابت به وسیله فرزندان سید تاج‌الدین انجام شد'''؛
*'''اشتباهاتی که در اداره امور نقابت به وسیله فرزندان سید تاج‌الدین انجام شد'''؛


سید تاج‌الدین، پسر خود سید شمس‌الدین حسین را به نقابت عراق گماشت. او از این مسؤولیت سوء استفاده کرده و به دست‌اندازی به مال سادات عراق پرداخت. عبارت «ستم و دست‌اندازیِ» پسر سید تاج‌الدین در منابع مخالف و موافقِ سید تاج‌الدین آمده است.<ref>عمدة الطالب، ص۳۱۳.</ref> برخی، سید تاج‌الدین را متهم به غصب ۳۰۰ هزار دینار از مال سادات و دیگر طوایف کرده‌<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص٢٧٨؛ تاریخ حبیب السیر، ج٣، ص١٩٢؛
سید تاج‌الدین، پسر خود سید شمس‌الدین حسین را به نقابت [[عراق]] گماشت. او از این مسؤولیت، سوء استفاده کرده و به دست‌اندازی به مال سادات عراق پرداخت. عبارت «ستم و دست‌اندازیِ» پسر سید تاج‌الدین در منابع مخالف و موافقِ سید تاج‌الدین آمده است.<ref>عمدة الطالب، ص۳۱۳.</ref> برخی، سید تاج‌الدین را متهم به غصب ۳۰۰ هزار دینار از مال سادات و دیگر طوایف کرده‌<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص٢٧٨؛ تاریخ حبیب السیر، ج٣، ص١٩٢؛


به نقل از حاشیه تاریخ گزیده، ص۶٠٨.</ref> و برخی، اتهام «تعدی بر محارم علویان» را نیز بر آن افزوده‌اند.<ref>به نقل از حاشیه تاریخ گزیده، ص۶٠٨.</ref> این اتهام، در دیگر منابع نیامده و به گفته برخی، نگارنده این گزارش، از اطرافیان رشیدالدین فضل‌الله طبیب بوده؛ از این رو، به گزارشش نمی‌توان اعتماد کرد. افزون بر اینکه، منصب نقابت در نوادگان سید تاج‌الدین ادامه یافته؛ از این رو، درستی این اتهام را، دور از ذهن دانسته‌اند.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص۵۱.</ref>
به نقل از حاشیه تاریخ گزیده، ص۶٠٨.</ref> و برخی، اتهام «تعدی بر محارم علویان» را نیز بر آن افزوده‌اند.<ref>به نقل از حاشیه تاریخ گزیده، ص۶٠٨.</ref> این اتهام، در دیگر منابع نیامده و به گفته برخی، نگارنده این گزارش، از اطرافیان رشیدالدین فضل‌الله طبیب بوده؛ از این رو، به گزارشش نمی‌توان اعتماد کرد. افزون بر اینکه، منصب نقابت، در نوادگان سید تاج‌الدین ادامه یافته؛ بنابراین، درستی این اتهام را، دور از ذهن دانسته‌اند.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص۵۱.</ref>


وقتی شکایت‌های سادات عراق، از عملکرد سید تاج‌الدین و فرزندانش در دایره نقابت زیاد شد، رشیدالدین فضل‌الله طبیب، به اولجایتو پیشنهاد داد، سید تاج‌الدین و فرزندانش را در اختیار معترضان قرار داده، تا با آنها روبه‌رو شوند. او به اولجایتو اطمینان داد با این کار، شاکیان ساکت شده و به سید تاج‌الدین آسیبی نخواهد رسید. به گفته ابن عنبه تاریخ‌نگار، رشیدالدین فضل‌الله طبیب، از چهره‌های سرشناس سادات عراق خواست در برابر منصب نقابت، سید تاج‌الدین را بکشند، بسیاری از آنها نپذیرفته و برخی برای فرار از قتل وی، به شهرهای دیگر گریختند. سرانجام، وی سید جلال‌الدین ابراهیم بن مختار، فرزند نقیب سابق نجف را به قتل سید تاج‌الدین راضی کرد.<ref>عمدة الطالب، ص٣١۴.</ref><br />
وقتی شکایت‌های سادات عراق، از عملکرد سید تاج‌الدین و فرزندانش زیاد شد، رشیدالدین فضل‌الله طبیب، به اولجایتو پیشنهاد داد، سید تاج‌الدین و فرزندانش را در اختیار معترضان قرار داده، تا با آنها روبه‌رو شوند. او به اولجایتو اطمینان داد با این کار، شاکیان ساکت شده و به سید تاج‌الدین آسیبی نخواهد رسید. به گفته ابن عنبه تاریخ‌نگار، رشیدالدین فضل‌الله طبیب، از چهره‌های سرشناس سادات عراق، با وعده دادن منصب نقابت، سید تاج‌الدین را بکشند؛ بسیاری از آنها نپذیرفته و برخی برای فرار از قتل سید تاج‌الدین، به شهرهای دیگر گریختند. سرانجام، وی توانست سید جلال‌الدین ابراهیم بن مختار، فرزند نقیب سابق [[نجف]] را به قتل سید تاج‌الدین راضی کند.<ref>عمدة الطالب، ص٣١۴.</ref><br />


*'''همکاری سید تاج‌الدین با سعدالدین ساوجی.'''
*'''همکاری سید تاج‌الدین با سعدالدین ساوجی.'''


سعدالدین ساوجی، از سال ۶۹۷ق. به دربار مغول راه یافته،<ref name=":7">وقایع السنین و الاعوام، ص٣٧١.</ref> وزیر<ref name=":8">تاریخ الفی، ج٧، ص۴٣٧٠.</ref> [[شیعه|شیعی]] بوده<ref>تعلیقة امل الآمل، ص١٢٧؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج١١، ص١٩٨.</ref> و به علم،<ref name=":7" /> دیانت، پرهیزکاری و انفاق شناخته شده است.<ref name=":8" /> وی به اتهام توطئه علیه پادشاه مغول و فساد مالی کلان در سال ۷۱۱ق. کشته شد. برخی، رقابت و تیرگی روابط او با رشیدالدین فضل‌الله طبیب را در کشته شدن وی مؤثر دانسته‌اند.<ref name=":9">تاریخ گزیده، ص۶۰۸؛ رک: تاریخ الفی، ج٧، ص۴٣٧٠.</ref>
سعدالدین ساوجی، از سال ۶۹۷ق. به دربار [[مغول]] راه یافته،<ref name=":7">وقایع السنین و الاعوام، ص٣٧١.</ref> وزیر<ref name=":8">تاریخ الفی، ج٧، ص۴٣٧٠.</ref> [[شیعه|شیعی]] بوده<ref>تعلیقة امل الآمل، ص١٢٧؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج١١، ص١٩٨.</ref> و به علم،<ref name=":7" /> دیانت، پرهیزکاری و انفاق شناخته شده است.<ref name=":8" /> وی به اتهام توطئه علیه پادشاه مغول و فساد مالی کلان، در سال ۷۱۱ق. کشته شد. برخی، رقابت و تیرگی روابط او با رشیدالدین فضل‌الله طبیب را، در کشته شدن وی مؤثر دانسته‌اند.<ref name=":9">تاریخ گزیده، ص۶۰۸؛ رک: تاریخ الفی، ج٧، ص۴٣٧٠.</ref>


حمدالله مستوفی، علت اصلی قتل سید تاج‌الدین را همکاری وی با سعدالدین ساوجی که رقیب رشیدالدین فضل‌الله بوده، دانسته است.<ref name=":9" /> صفدی (م.۷۶۴ق) نیز، قتل وی را پس از خشم سلطان به سعدالدین ساوجی معرفی کرده است.{{یادداشت|قتل معه الوزیر مبارک شاه، وصاحب الدیوان المانشتری، وتاج‌الدین الآوی کبیر الاشراف.}}<ref>اعیان العصر، ج۴، ص۶٠۴.</ref>
حمدالله مستوفی تاریخ‌نگار، علت اصلی قتل سید تاج‌الدین را همکاری وی با سعدالدین ساوجی که رقیب رشیدالدین فضل‌الله بوده، دانسته است.<ref name=":9" /> به گفته صفدی (م.۷۶۴ق) نیز، قتل وی پس از خشم سلطان به سعدالدین ساوجی رخ داده است.{{یادداشت|قتل معه الوزیر مبارک شاه، وصاحب الدیوان المانشتری، وتاج‌الدین الآوی کبیر الاشراف.}}<ref>اعیان العصر، ج۴، ص۶٠۴.</ref>


==انتقام==
==انتقام==
در سال ۷۱۸ق. پس از مرگ مشکوک اولجایتو، سید عزالدین طالب افطسی دلقندی، از عمو زادگان سید تاج‌الدین، به دستور [[امیر چوپان|امیر چوپان]]، رشیدالدین فضل‌الله طبیب را به جرم توطئه برای قتل خان مغول کشت. ابن عنبه تاریخ‌نگار، علت واقعی تلاش سید دلقندی برای قتل رشیدالدین فضل‌الله را، انتقام خون سید تاج‌الدین دانسته است.<ref>عمدة الطالب، ص٣١٩؛ مراقد المعارف، ج١، ص٢١٩.</ref> مانند ماجرای اعدام سید تاج‌الدین و فرزندانش، اینجا نیز، پیش از رشیدالدین فضل‌الله، پسر نوجوان وی در پیش روی او اعدام شد. برخی این را از عبرت‌های تاریخ خوانده‌اند.<ref>نهایة الأرب، النویری، ج٣٢، ص٢٩۵.</ref>
در سال ۷۱۸ق. پس از مرگ مشکوک اولجایتو، «سید عزالدین طالب افطسی دلقندی»، از عمو زادگان سید تاج‌الدین، به دستور [[امیر چوپان|امیر چوپان]]، رشیدالدین فضل‌الله طبیب را به جرم توطئه برای قتل خان مغول کشت. ابن عنبه تاریخ‌نگار، علت واقعی تلاش سید دلقندی برای قتل رشیدالدین فضل‌الله را، انتقام خون سید تاج‌الدین دانسته است.<ref>عمدة الطالب، ص٣١٩؛ مراقد المعارف، ج١، ص٢١٩.</ref> اینجا نیز، پیش از رشیدالدین فضل‌الله، پسر نوجوان وی در پیش روی او اعدام شد. برخی این را از عبرت‌های تاریخ خوانده‌اند.<ref>نهایة الأرب، النویری، ج٣٢، ص٢٩۵.</ref>


==در نگاه دیگران==
==در نگاه دیگران==
۱۵٬۶۱۴

ویرایش