حج: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۵٬۶۳۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷۹: خط ۱۷۹:
*در مقابل، حنفیان<ref>. المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص27؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص413.</ref> و برخی از فقیهان شافعی،<ref>. المجموع، ج7، ص150- 152.</ref> «حج قران» را برتر دانسته‌اند؛ زیرا به باور آنها، حج حضرت محمد(ص) حج قران بوده است. در حدیثی نیز، جبرئیل او را مأمور به حج قران کرده است. در حدیثی دیگر، مسلمانان مأمور شده‌اند که حج و عمره را پشت سر هم بجا آورند؛ زیرا این کار سبب طولانی شدن عمر می‌گردد.<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص175.</ref> دلیل دیگر آن که در حج قران حج‌گزار میان دو عبادت جمع می‌کند{{یادداشت|مطابق باور اهل سنت.}} و انجام دادن دو عبادت بهتر از یک عبادت است.<ref>. تحفة الفقهاء، ج1، ص413؛ بدائع الصنائع، ج2، ص175.</ref> افزون بر این، در حج قران، حج‌گزار از منزل خود محرم می‌شود و مدت زمان احرام وی بیشتر است؛<ref>. المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص27.</ref> زیرا اتمام حج که در قرآن بدان فرمان داده شده<ref>سوره بقره(۲)، آیه ۱۹۶.</ref> مقتضی آن است که شخص از منزل خود محرم شود.<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص174- 175.</ref>
*در مقابل، حنفیان<ref>. المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص27؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص413.</ref> و برخی از فقیهان شافعی،<ref>. المجموع، ج7، ص150- 152.</ref> «حج قران» را برتر دانسته‌اند؛ زیرا به باور آنها، حج حضرت محمد(ص) حج قران بوده است. در حدیثی نیز، جبرئیل او را مأمور به حج قران کرده است. در حدیثی دیگر، مسلمانان مأمور شده‌اند که حج و عمره را پشت سر هم بجا آورند؛ زیرا این کار سبب طولانی شدن عمر می‌گردد.<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص175.</ref> دلیل دیگر آن که در حج قران حج‌گزار میان دو عبادت جمع می‌کند{{یادداشت|مطابق باور اهل سنت.}} و انجام دادن دو عبادت بهتر از یک عبادت است.<ref>. تحفة الفقهاء، ج1، ص413؛ بدائع الصنائع، ج2، ص175.</ref> افزون بر این، در حج قران، حج‌گزار از منزل خود محرم می‌شود و مدت زمان احرام وی بیشتر است؛<ref>. المبسوط فی فقه الامامیه، ج4، ص27.</ref> زیرا اتمام حج که در قرآن بدان فرمان داده شده<ref>سوره بقره(۲)، آیه ۱۹۶.</ref> مقتضی آن است که شخص از منزل خود محرم شود.<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص174- 175.</ref>
*به نظر مشهور فقیهان شافعی<ref>. المجموع، ج7، ص150، 152؛ روضة الطالبین، ج2، ص586.</ref> و مالکی<ref>. مواهب الجلیل، ج4، ص68- 69.</ref> «حج افراد» برترین نوع حج است؛ زیرا در روایتی از جابر، انجام دادن حج بدون عمره توسط حضرت محمد(ص) گزارش شده است.<ref>. المجموع، ج7، ص152؛ فتح العزیز، ج7، ص107.</ref> دلیل دیگر این است که حج‌گزار در حج افراد تا پایان اعمال حج در احرام باقی می‌ماند و اجازه خروج از آن را ندارد و هر یک از مناسک حج و عمره را به گونه مستقل و جداگانه انجام می‌دهد. افزون بر این، حج افراد را همه مسلمانان مشروع می‌دانند، در حالی که حج تمتّع را عمر بن خطّاب و حج قران را عثمان بن عفان ممنوع کرده است.<ref>. مواهب الجلیل، ج4، ص68- 69.</ref> علاوه بر این، به نظر این دسته از فقیهان حج‌گزار در حج افراد نیازی به قربانی کردن ندارد ولی در قران و تمتّع، اگر آفاقی{{یادداشت|حج آفاقی، حج غیر اهالی مکه و اطراف آن است.}} آن‌ها را انجام دهد، قربانی لازم است. دلیل دیگر آنها این است که حج خلفای سه‌گانه نخستین، از نوع افراد بوده است.<ref>. مواهب الجلیل، ج4، ص68- 69؛ الثمر الدانی، ص383.</ref>
*به نظر مشهور فقیهان شافعی<ref>. المجموع، ج7، ص150، 152؛ روضة الطالبین، ج2، ص586.</ref> و مالکی<ref>. مواهب الجلیل، ج4، ص68- 69.</ref> «حج افراد» برترین نوع حج است؛ زیرا در روایتی از جابر، انجام دادن حج بدون عمره توسط حضرت محمد(ص) گزارش شده است.<ref>. المجموع، ج7، ص152؛ فتح العزیز، ج7، ص107.</ref> دلیل دیگر این است که حج‌گزار در حج افراد تا پایان اعمال حج در احرام باقی می‌ماند و اجازه خروج از آن را ندارد و هر یک از مناسک حج و عمره را به گونه مستقل و جداگانه انجام می‌دهد. افزون بر این، حج افراد را همه مسلمانان مشروع می‌دانند، در حالی که حج تمتّع را عمر بن خطّاب و حج قران را عثمان بن عفان ممنوع کرده است.<ref>. مواهب الجلیل، ج4، ص68- 69.</ref> علاوه بر این، به نظر این دسته از فقیهان حج‌گزار در حج افراد نیازی به قربانی کردن ندارد ولی در قران و تمتّع، اگر آفاقی{{یادداشت|حج آفاقی، حج غیر اهالی مکه و اطراف آن است.}} آن‌ها را انجام دهد، قربانی لازم است. دلیل دیگر آنها این است که حج خلفای سه‌گانه نخستین، از نوع افراد بوده است.<ref>. مواهب الجلیل، ج4، ص68- 69؛ الثمر الدانی، ص383.</ref>
==احکام فقهي حج==
===وجوب حج===
به نظر فقهاي امامي<ref>. منتهي المطلب، ج10، ص14- 17؛ مسالک الافهام الي تنقيح الشرائع، ج2، ص119؛ مدارک الاحکام، ج7، 16.</ref> و اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص7؛ مواهب الجليل، ج3، ص423؛ المغني، ج3، ص159.</ref>، حج با وجود شرايطي بر مکلفان واجب مي‌گردد. از جمله ادله وجوب است: 1) آيه 97 آل‌عمران/3 که اين عمل را تکليفي الهي بر عهده انسان‌ها شمرده است<ref>. منتهي المطلب، ج10، ص14- 17؛ المجموع، ج7، ص7.</ref> 2) آيه 196 بقره/2 که به اتمام حج فرمان داده و لازمه آن وجوب اصل عمل است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ فقه القرآن، ج1، ص263؛ المغني، ج3، ص159.</ref> 3) روايات از جمله رواياتي از پيامبر(ص) که حج را يکي از ارکان اسلام شمرده<ref>. الکافي، ج2، ص18؛ صحيح البخاري، جج5، ص157.</ref> و مسلمانان را بدان فرا خوانده است<ref>. مسند الامام احمد بن حنبل، ج2، ص508؛ صحيح مسلم، ج4، ص102.</ref> و نيز رواياتي از امامان (ع) <ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص19؛ جواهر الکلام، ج17، ص221.</ref> که حج را بر همگان واجب شمرده اند.<ref>. الکافي، ج4، ص265؛ وسائل الشيعه، ج11، ص17.</ref>
===شرايط وجوب===
حج با تحقق شرايطي خاص بر مکلفان واجب مي‌شود؛ اين شرايط بر پايه همه يا برخي از مذاهب اسلامي عبارت‌اند از:
====بلوغ====
به نظر فقيهان امامي<ref>. قواعد الاحکام، ج1، ص402؛ شرائع الاسلام، ج1، ص163.</ref> و اهل سنت<ref>. الاقناع، ج1، ص230؛ بدائع الصنائع، ج2، ص160؛ مواهب الجليل، ج3، ص446- 447.</ref> يکي از شرايط واجب شدن حج، بلوغ است از اين رو حج بر نابالغان واجب نيست. مستند آن، روايات نبوي<ref>. سنن ابن ماجه، ج1، ص658؛ سنن ابي داود، ج2، ص338.</ref> و احاديث امامان شيعه (ع) <ref>. الکافي، ج4، ص278؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص6.</ref> است.( حج کودکان)
====عقل====
شرط ديگر وجوب حج به نظر فقهاي امامي<ref>. شرائع الاسلام، ج1، ص162؛ تحرير الاحکام، ج1، ص543.</ref> و اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص20؛ مواهب الجليل، ج3، ص446- 447؛ المغني، ج3، ص161.</ref> عقل است. بر اساس روايات<ref>. سنن ابن ماجه، ج4، ص267؛ الکافي، ج4، ص267؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص3.</ref> حج بر مجنون دائمي‌ يا ادواري که در غالب اوقات ديوانه است، واجب نيست.<ref>. تحرير الاحکام، ج1، ص543- 544.</ref> ( حج محجوران)
====حريت (آزاد بودن)====
شرط ديگر وجوب حج به نظر فقيهان امامي<ref>. المعتبر، ج2، ص749؛ تحرير الاحکام، ج1، ص544.</ref> واهل سنت<ref>. الاقناع، ج1، ص230؛ مواهب الجليل، ج3، ص442؛ کشاف القناع، ج2، ص440.</ref> حريت است. از اين رو حج بر بردگان واجب نيست. مستند آن علاوه بر اجماع<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص41؛ المغني، ج3، ص161.</ref> ناتواني بردگان از تصرف در اموال به تصريح آيه75 نحل/16 و نيزاحاديث منقول از پيامبر(ص)<ref>. السنن الکبري، ج5، ص179؛ مجمع الزوائد، ج3، ص206.</ref> و امامان (ع)<ref>. الکافي، ج4، ص266؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص4.</ref> است که بر واجب نبودن حج بر بردگان دلالت دارند.<ref>. فتح العزيز، ج7، ص8؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص41؛ کشاف القناع، ج2، ص440.</ref>
همچنين فقهاي امامي<ref>. شرائع الاسلام، ج1، ص164؛ الحدائق الناضره، ج14، ص72.</ref> و برخي فقهاي اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص56؛ المغني، ج3، ص201.</ref> با استناد به روايات، حج برده را در صورت انجام دادن آن با اجازه مالک او و برخي فقيهان شافعي حتي در صورت اجازه ندادن مالک صحيح دانسته‌اند. ( حج محجوران*)
====اسلام====
از شرايط وجوب حج به نظر فقهاي حنفي<ref>. تحفة الفقهاء، ج1، ص383؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.</ref>، حنبلي<ref>. المغني، ج3، ص160؛ کشاف القناع، ج2، ص439.</ref> و برخي مالکيان<ref>. الثمر الداني، ص359؛ مواهب الجليل، ج3، ص424.</ref> اسلام يعني مسلمان بودن حج گزار است. اين ديدگاه مبتني بر اين نظر است که کافران مخاطب به احکام فرعي اسلام نيستند.<ref>. المغني، ج3، ص160؛ المجموع، ج7، ص18.</ref> از جمله ادله آنان اين است که حج عبادت است و کافران اهل عبادت نيستند.<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص120؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص383.</ref> در برابر، فقيهان امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص245؛ تحرير الاحکام، ج2، ص90</ref> و شافعي<ref>. المجموع، ج6، ص252؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص2076- 2077.</ref> و برخي مالکيان<ref>. الثمر الداني، ص359؛ مواهب الجليل، ج3، ص424- 425.</ref>، اسلام را نه شرط وجوب حج بلکه شرط صحت دانسته و گفته‌اند که بر کفار نيز حج واجب است ولي در صورت انجام دادن، حج آنان صحيح نيست. از جمله مستندات اين ديدگاه افزون بر روايات،<ref>. الخلاف، ج2، ص245.</ref> عموم کلمه «الناس» در آيه 97 آل عمران/3 است که شامل کافران نيز مي‌شود و نيز عموم آيه 196 بقره/2 که همگان را به اتمام حج و عمره فرمان داده است.<ref>. الخلاف، ج2، ص245؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص92- 93.</ref> (نيز استطاعت، اسلام، کافر)
====استطاعت====
از ديگر شرايط واجب شدن حج به نظر فقيهان امامي<ref>. مستند الشيعه، ج11، ص23- 24؛ الخلاف، ج2؛ ص247.</ref> و بيشتر فقهاي اهل سنت<ref>. المغني، ج3، ص161؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.</ref> استطاعت است. مهمترين دليل اين شرط، در کنار احاديث<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص49؛ المغني، ج3، ص161.</ref>، آيه 197 آل عمران/3 است که حج را بر افراد مستطيع واجب شمرده است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص49؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.</ref> در برابر، شماري از فقيهان اهل سنت استطاعت را شرط وجوب ندانسته و بر آنند که اگر حج‌گزار با تکلف حج را به جا آورد حج او صحيح و مجزي به شمار مي رود.<ref>. المجموع، ج7، ص19؛ مواهب الجليل، ج3، ص445.</ref> ( استطاعت)
به نظر فقيهان حنفي<ref>. البحر الرائق، ج2، ص552.</ref> و حنبلي<ref>. کشاف القناع، ج2، ص457؛ المغني، ج3، ص201.</ref> يکي از شرايط تحقق استطاعت براي زنان همراهي يکي از بستگان مَحرم با زن هنگام سفر حج است.<ref>. کشاف القناع، ج2، ص457؛ المغني، ج3، ص201.</ref> در برابر، فقيهان امامي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص82؛ الحدائق الناضره، ج11، ص92.</ref> و شافعي<ref>. المجموع، ج8، ص343.</ref> وجود مَحرم را شرط ندانسته‌اند، از آن رو که به استناد احاديث، حج رفتن زن همراه با اشخاص مورد اعتماد جايز است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص82؛ الحدائق الناضره، ج14، ص145.</ref> ( استطاعت)
===فوري بودن يا نبودن حج===
در صورت حصول شرايط وجوب حج، درباره اين که آيا رفتن به حج فوري است يا به تاخير‌انداختن آن از سال استطاعت جايز است، اختلاف نظر وجود دارد؛ به نظر فقيهان امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص257؛ مستند الشيعه، ج11، ص12- 13.</ref>، حنبلي<ref>. المغني، ج3، ص195؛ کشاف القناع، ج2، ص438.</ref> و برخي فقيهان حنفي<ref>. تحفة الفقهاء، ج1، ص380؛ بدائع الصنائع، ج2، ص119.</ref> و مالکي<ref>. مواهب الجليل، ج3، ص421؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص3.</ref>، وجوب حج فوري است و بايد در نخستين زمان ممکن، آن را به جا آورد. از جمله ادله اين قول، افزون بر اجماع، آيات 97 آل عمران/3 و 196 بقره/2 است که به وجوب حج فرمان داده و امر نيز دلالت بر فور دارد.<ref>. الخلاف، ج2، ص257؛ المغني، ج3، ص195.</ref> دليل ديگر رواياتي نبوي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص17؛ المغني، ج3، ص195.</ref> و نيز احاديثي از امامان<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص17؛ مستند الشيعه، ج11، ص13.</ref> است که مسلمانان را به تعجيل و عدم تساهل در حج فرمان داده و حتي تأخير آن را موجب خروج از اسلام شمرده است. در برابر، شافعي<ref>. المجموع، ج7، ص102.</ref> و برخي از فقيهان حنفي و مالکي<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص119؛ مواهب الجليل، ج3، ص421.</ref>، تاخير حج را جايز دانسته‌اند هرچند انجام دادن فوري آن را مستحب شمرده‌اند. از جمله ادله آنان سيره پيامبر(ص) است که با آن‌که آيات حج در سال ششم هجري نازل شد ولي آن حضرت اداي آن را تا سال دهم به تاخير‌انداخت.<ref>. المجموع، ج7، ص102؛ المبسوط في فقه الاماميه، ج4، ص164.</ref> در نقد اين دلائل گفته‌اند که اولا در سال ششم امکان به جا آوردن حج براي آن حضرت نبود. مؤيد اين امر صلح حديبيه است که پيامبر (ص) در آن سال براي عمره محرم شد ولي مشرکان مانع انجام يافتن حج شدند. ثانيا پيامبر(ص) حج را به تاخير نينداخت زيرا آيه دال بر وجوب حج يعني آيه 97 آل عمران/3 در سال نهم يا دهم نازل شد و آن حضرت بدون تاخير حج را در سال دهم به جا آورد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص19.</ref> ثالثاً پيامبر(ص) قبل از هجرت بارها حج گزارده بود و تکليف حج از ايشان ساقط بود.
===اتمام حج===
پس از شروع حج، اتمام و کامل کردن آن بر حج‌گزار واجب است.<ref>. مستند الشيعه، ج13، ص129- 130.</ref> مهمترين دليل اين حکم، آيه 196 بقره/2 است که مسلمانان را به اتمام حج فرمان داده است<ref>. الحدائق الناضره، ج16، ص6؛ مستند الشيعه، ج13، ص129- 130.</ref> «واتموا الحج و العمرة لله» بر اين اساس حج‌گزار حق ندارد که برخي از اعمال حج را انجام دهد و برخي را رها نمايد.<ref>. الحدائق الناضره، ج16، ص308؛ المجموع، ج7، ص388.</ref> همچنين فقيهان امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص365؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص30.</ref> و بسياري از فقهاي اهل سنت<ref>. المغني، ج3، ص378؛ المجموع، ج7، ص388؛ الاقناع، ج1، ص240.</ref> به استناد آيه مذکور و احاديث گفته‌اند که اگر حج‌گزار حج را فاسد کند نيز بايد حج فاسد را به اتمام رساند و نمي‌تواند از آن خارج شود. به نظر فقهيان امامي‌ به استناد آيه و روايات، اتمام حج استحبابي نيز پس از آغاز کردن آن واجب است و با انعقاد احرام در حج مستحبي، کامل کردن آن واجب مي گردد.<ref>. الحدائق الناضره، ج15، ص406؛ رياض المسائل، ج7، ص193.</ref> البته در صورتي که پس از شروع به اعمال حج به سبب پديد آمدن موانعي چون بيماري يا منع دشمن ادامه مناسک بسيار دشوار گردد، خروج از احرام با شرائطي جايز است. ( احصار و صد)
===تکرار حج===
به نظر فقيهان امامي<ref>. المعتبر، ج2، ص746.</ref> و عموم فقهيان اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجليل، ج3، ص412؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص2.</ref>، حج در طول عمر تنها يک بار واجب است. مستند اين حکم، اجماع مسلمانان<ref>. المعتبر، ج2، ص746؛ منتهي المطلب، ج10، ص16.</ref> و نيز مفاد آيه 97 آل عمران/3 است که مسلمانان را به اداي حج فرمان داده است و امر خداوند با يک بار انجام دادن محقق مي‌شود.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص15؛ فتح العزيز، ج7، ص2- 4.</ref>
ادله ديگر رواياتي از پيامبر اکرم(ص) <ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ المجموع، ج7، ص9؛ المغني، ج3، ص159.</ref> و نيز سيره ايشان<ref>. مغني المحتاج، ج1، ص460؛ حواشي الشرواني، ج4، ص4.</ref> و احاديثي از شيعه(ع) <ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ جواهر الکلام، ج17، ص220.</ref> در اين‌ باب است. در برابر، روايات نقل شده از اهل بيت حاکي از اين است که حج بر افراد توانگر در هر سال<ref>. الکافي، ج4، ص265؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص16.</ref> يا در هر پنج سال<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص450؛ وسائل الشيعه، ج11، ص138.</ref> يک بار واجب است. مفاد رواياتي از اهل سنت هم بر وجوب تکرار حج دلالت دارد.<ref>. کنز العمال، ج5، ص4- 5.</ref> بر اين اساس، شيخ صدوق به وجوب حج بر ثروتمندان در هر سال فتوا داده است<ref>. علل الشرائع، ج2، ص405؛ ر.ک: جواهر الکلام، ج17، ص221.</ref> و شماري از فقهاي اهل سنت نيز فتاواي مشابهي داده‌اند.<ref>. المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجليل، ج3، ص412.</ref> ولي به نظر مشهور فقيهان امامي و اهل سنت اين ديدگاه، شاذ و مخالف اجماع مسلمانان<ref>. جواهر الکلام، ج17، ص221؛ المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجليل، ج3، ص412.</ref> و روايات مذکور، غير قابل عمل يا محمول بر استحباب<ref>. مستند الشيعه، ج11، ص11؛ الاقناع، ج1، ص230؛ مغني المحتاج، ج1، ص460.</ref> يا وجوب کفايي است، يعني اين که در هر سال بايد شماري از افراد توانگر به حج بروند تا خانه خدا از حج گزار خالي نباشد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص16؛ مستند الشيعه، ج11، ص11.</ref>
ولي استحباب تکرار حج مورد اتفاق همه فقيهان امامي<ref>. تحرير الاحکام، ج1، ص535؛ العروة الوثقي، ج4، ص595.</ref> و اهل سنت<ref>. مغني المحتاج، ج1، ص460؛ مواهب الجليل، ج3، ص415؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص2.</ref> است که از جمله ادله آن، آيه 125 بقره/2 (و اذ جعلنا البيت مثابه للناس...) است با اين استدلال که «مثابه» در آيه به معناي مکاني است که مردم هر سال به آن رجوع مي‌کنند يا مکاني که هيچ کس از آن رويگردان نيست.<ref>. مسالک الافهام الي آيات الاحکام، ج2، ص238- 239؛ مجمع البيان، ج1، ص378.</ref> همچنين روايات متعدد<ref>. مغني المحتاج، ج1، ص460؛ مدارک الاحکام، ج7، ص19.</ref> و نيز سيره پيامبران<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص131- 132؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص48- 49.</ref> و امامان که به گونه مکرر حج مي‌گزاردند، بر استحباب تکرار حج دلالت دارد.
===زمان حج===
حج ماه‌هاي خاص و معيني دارد: «الحج اشهر معلومات» (بقره/2، 197) اما درباره مصاديق ماههاي حج آراي مختلفي مطرح شده است؛ به نظر مشهور فقيهان امامي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ مستند الشيعه، ج11، ص244.</ref> و مالکي<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص22.</ref> زمان انجام حج در سه ماه شوال، ذي قعده و ذي حجه است. از مستندات آنان، آيه 197 بقره/2 است با اين توضيح که کمترين مصداق «اشهر» در آيه، سه ماه است احاديث هم ماه‌هاي حج را در آيه به سه ماه مذکور تفسير کرده‌اند.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ مواهب الجليل، ج4، ص22.</ref> در برابر، برخي از فقيهان امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص258؛ مستند الشيعه، ج11، ص244.</ref> و شافعي<ref>. المجموع، ج7، ص142، 145.</ref> زمان حج را دو ماه شوال و ذي قعده و ده شب نخست ذي حجه( تا طلوع فجر روز دهم) دانسته‌اند. آنان به ادامه آيه 197 بقره/2 استناد جسته‌اند که از انعقاد احرام حج در اين ماه‌ها و ترک محرمات احرام در آن‌ها سخن گفته است «فمن فرض فيهن الحج....» با اين استدلال که انعقاد احرام حج پس از طلوع فجر روز دهم امکان‌پذير نيست و ارتکاب محرمات احرام نيز در روز دهم جايز مي‌گردد. پس پايان ماه‌هاي حج ابتداي اين روز (دهم ذي حجه) است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ الحدائق الناضره، ج14، ص356؛ المغني، ج3، ص263.</ref> ناقدان اين نظر پاسخ گفته‌اند که مراد از انعقاد حج در اين ماه‌ها در اين بخش از آيه غالب روزهاي اين ماهها يا بخش مهمي از روزهاي آنهاست نه همه روزهاي آنها. بنابراين نمي توان روز عيد قربان و روزهاي بعد را از شمول آيه بيرون دانست.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص184؛ المغني، ج3، ص263.</ref>
حنفيان<ref>. المبسوط، سرخسي، ج4، ص60؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص390.</ref> و حنبليان<ref>. المغني، ج3، ص263؛ الشرح الکبير، ج3، ص223.</ref> بر آن‌اند که زمان حج دو ماه مذکور به اضافه دهه نخست ذي حجه (تا پايان روز دهم) است. به نظر آنها روايتي از پيامبر(ص) که در آن روز دهم، روز حج اکبر به شمار رفته، دالّ بر آن است که اين روز هم از ايام حج است. به علاوه روز دهم ذي حجه در واقع مهمترين رکن زماني حج است که بسياري از اعمال مهم حج مانند رمي‌جمره عقبه، قرباني، حلق و طواف و سعي درآن روز انجام مي‌شود. نظر برخي از صحابه از جمله ابن مسعود و ابن عباس نيز همين است.<ref>. المغني، ج3، ص263.</ref> آراي ديگري نيز درباره زمان دقيق مناسک حج مطرح شده است.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص354؛ مستند الشيعه، ج11، ص244.</ref>
بر اين اساس، به نظر فقيهان امامي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص186.</ref> و بسياري از فقهاي اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص144.</ref> بايد احرام و اعمال حج در ماه‌هاي حج انجام شود و در صورت وقوع احرام حج در غير ماه‌هاي مذکور، اين احرام به احرام عمره تبديل مي‌گردد. مستند اين حکم افزون بر آيه مذکور رواياتي از امامان و صحابيان است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص186؛ المجموع، ج7، ص144.</ref> در برابر، برخي از فقهاي اهل سنت با استناد به آيه 189 بقره «يسئلونک عن الاهله قلي هي مواقيت للناس...» و ادله‌اي ديگر همه ماه‌هاي سال را ميقات حج و احرام حج را قبل از ماه‌هاي حج جايز شمرده‌اند.<ref>. المغني، ج3، ص224- 225؛ مواهب الجليل، ج4، ص25؛ بدائع الصنائع، ج2، ص160.</ref> اين استدلال مورد مناقشه پيروان نظر مشهور قرار گرفته است.<ref>. الانتصار، ص236- 237؛ فقه القران، ج1، ص272.</ref>
===تجارت در حج===
تجارت و خريد و فروش در حج براي حج‌گزار و ديگران جايز است.<ref>. مسالک الافهام الي تنقيح الشرائع، ج2، ص136.</ref> مستند آن آيات 27-28 حج است که يکي از اغراض حج را دستيابي انسان‌ها به منافع دانسته است<ref>. زبدة‌البيان، ص224؛ احکام القرآن، ج1، ص375.</ref> و در روايات يکي از مصاديق «منافع» سودهاي ناشي از تجارت براي حج‌گزاران و ديگران ذکر شده است.<ref>. علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشيعه، ج11، ص13.</ref> در آيه 198 بقره/2 نيز تجارت و کسب منافع مادي براي حج‌گزاران تجويز شده است.<ref>. زبدة البيان، ص268؛ مواهب الجليل، ج3، ص502.</ref> «ليس عليکم جناح ان تبتغوا...» در شأن نزول آيه گفته‌اند که مسلمانان صدر اسلام همچون دوران جاهليت تجارت در حج را ممنوع مي‌شمردند که با نزول اين آيه، اين کار مباح اعلام شد.<ref>. جامع البيان، ج2، ص385؛ مجمع البيان، ج2، ص47.</ref> آيه 2 مائده/5 نيز مسلمانان را از تعرض به کساني که قصد تجارت در حج را دارند بر حذر داشته است. <ref>. جامع البيان، ج6، ص83؛ التبيان، ج3، ص423؛ کنز العرفان، ج1، ص332.</ref> البته برخي مراد از فضل الهي را در آيه بهره معنوي و يا مجموع بهره معنوي و مادي دانسته‌اند.<ref>. مجمع البيان، ج2، ص47؛ احکام القرآن، ج2، ص380؛ تفسير قرطبي، ج6، ص44.</ref>
===فراگيري مناسک حج===
لازم است که قبل از اعمال حج، حج‌گزاران احکام آن را ياد بگيرند. پيامبر (ص) به فراگيري مناسک حج همراه با ساير احکام دين فرمان داده است.<ref>. کنز العمال، ج5، ص23؛ الجامع الصغير، ج1، ص510؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص44.</ref> آن حضرت به مسلمانان توصيه فرمود که مناسک حج خود را از ايشان فرا گيرند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص420؛ کنز العمال، ج5، ص116.</ref> بنا بر روايات، در سيره پيامبران و مسلمانان نيز از يادگيري احکام حج قبل و در حين اعمال حج سخن به ميان آمده است. از جمله درباره حضرت آدم (ع) نقل شده که قبل از انجام دادن اعمال حج خداوند جبرئيل را براي تعليم مناسک به سوي آن حضرت فرستاد و آن حضرت پس از ياد گرفتن احکام حج اعمال آن را انجام داد.<ref>. الکافي، ج4، ص190؛ علل الشرائع، ج2، ص400.</ref> حضرت ابراهيم (ع) نيز از خداوند درخواست کرد که مناسک حج را به آن حضرت تعليم دهد.<ref>. مجمع البيان، ج1، ص391؛ احکام القرآن، ج1، ص98.</ref> (بقره/2، 128) در پي اين درخواست خداوند جبرئيل را براي تعليم مناسک به سوي آن حضرت فرستاد.<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص230؛ فتح الباري، ج6، ص289.</ref> نقل شده که عرفات از آن رو به اين نام ناميده شد که جبرئيل در اين سرزمين از ابراهيم (ع) پرسيد که آيا مناسک حج را که به تو تعليم دادم، شناختي و پاسخ آن حضرت مثبت بود.<ref>. مسالک الافهام الي آيات الاحکام، ج2، ص304؛ التفسير الکبير، ج4، ص69.</ref> پيامبر اسلام(ص) نيز در قبل از حجة الوداع در ميان مسلمانان اعلام کردند که هرکس قصد فراگرفتن حج را دارد با رسول خدا همراه شود.
==آداب حج==
در متون اسلامي‌آداب متعددي در حج براي حج‌گزاران بيان شده که برخي درباره اقدامات پيش از اداي حج و شماري مربوط به آداب انجام دادن اعمال حج و برخي ديگر ناظر به اعمال پس از مناسک حج است. برخي از اين آداب مربوط به قبولي حج بوده و بيشتر آنها جزء مستحبات حج مي باشد. مهمترين اين آداب عبارت‌اند از:
===اخلاص در عمل===
يکي از عمده‌ترين آداب حج آن است که تنها براي رضاي خدا انجام شود که نصّ آيه 196 بقره/2 خطاب به حج‌گزاران بر آن دلالت دارد: «واتموالحج والعمره لله» در احاديث هم بر اداي اين عمل براي رضاي خدا وخودداري از مقاصد غير الهي تاکيد شده است، از جمله امام صادق(ع) بر اخلاص نيت و تخليه قلب از هر چيز غير الهي در هنگام نيت حج تأکيد فرموده است.<ref>. مصباح الشريعه، ص163؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref> همچنين آن حضرت حج را به دو نوع حج براي خدا و حج براي مردم تقسيم کرده و پاداش حج براي رضاي خدا را بر عهده خداوند و حجي که براي انسان‌ها انجام گيرد را بر عهده مردم دانسته است. <ref>. بحار الانوار، ج96، ص24.</ref>
===توکل و تفويض امور به خدا===
بر اساس احاديث، از آداب حج آن است که حج‌گزار در همه امور به خدا توکل کند و از اعتماد به توشه ي سفر و َمرکب و همراهان و توانايي و جواني و مال خود اجتناب کند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج10، ص172؛ بحار الانوار، ج96، ص24.</ref>
===اهتمام براي تأمين توشه حج===
به نظر برخي مفسران، مراد از «الزاد» در آيه 197 بقره/2 (الحج اشهر معلومات.... الزاد التقوي) زاد و توشه مادي سفر حج است.<ref>. مجمع البيان، ج2، ص45؛ تفسير قرطبي، ج2، ص411.</ref> در شان نزول آيه نقل شده که برخي از حج‌گزاران عازم سفر حج شده و با اين اعتقاد که ما به خدا توکل مي‌کنيم از برداشتن توشه سفر خودداري مي‌کردند که اين آيه نازل گرديد.<ref>. سنن ابي داود، ج1، ص389- 390؛ مجمع البيان، ج2، ص45.</ref> در روايتي ديگر نيز با استناد به آيه 46 توبه/9 که از تهيه توشه سفر سخن به ميان آورده به تهيه نيازهاي خوراکي از سوي حج‌گزار قبل از سفر توصيه شده است.<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص35؛ بحار الانوار، ج96، ص119.</ref> همچنين برخي گفته‌اند آيه 27 حج/22 که از استفاده حج‌گزاران از مرکب‌هاي لاغر ياد کرده «ويأتوک رجالا و علي کل ضامر....» بدان اشعار دارد که حج‌گزاران بايد از مرکب‌هاي سريع و قوي براي سفر حج بهره گيرند. در روايات بر تهيه هزينه و توشه حج تاکيد شده<ref>. بحار الانوار، ج96، ص9؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص209.</ref> و کنار گذاشتن بخشي از سود کار در هر روز براي سفر حج توصيه شده تا حج گزار در سفر حج به سختي نيفتد.<ref>. الکافي، ج4، ص280؛ وسائل الشيعه، ج11، ص143.</ref>
===گشاده‌دستي در هزينه کردن===
در سفر حج گشاده دستي در هزينه کردن و سخت نگرفتن برخود توصيه شده است. در روايتي از مبغوص بودن اسراف نزد خدا جز در سفر حج و عمره ياد شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص279؛ وسائل الشيعه، ج11، ص150؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص43.</ref> در حديثي از چانه‌زني در چند چيز از جمله پول قرباني و اجرت رفتن به مکه نهي شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص282؛ بحار الانوار، ج46، ص71.</ref> هرچند در احاديث ديگري چانه زني در مبلغ قرباني جايز شمرده است.<ref>. الکافي، ج4، ص496؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص209.</ref> نقل شده که امام سجاد (ع) در سفر حج از بهترين انواع توشه‌ و خوراک از جمله بادام، شکر، شيريني‌ها و آرد آميخته با ترشي و آرد آميخته با شيريني استفاده مي‌کرد.<ref>. شرح اصول کافي، ج12، ص426.</ref> در برابر، در روايتي کاستن از هزينه سفر حج و زياده‌روي نکردن در آن توصيه شده که آن را بر مواردي حمل کرده‌اند که حج‌گزار دچار تنگدستي باشد يا بيش ار حد گشاده دستي کند.<ref>. مرآة العقول، ج17، ص170.</ref> همچنين روايات از سيره اهل بيت در مورد چانه زدن نسبت به هزينه قرباني درحج نقل شده است که اين روايات حمل بر موردي شده است که فروشندگان جزء مومنان نباشند<ref>. الوافي، ج14، ص1130؛ الحدائق الناضره، ج18، ص48.</ref> و يا اختصاص به موردي دارد که فروشنده قصد فروش قرباني با قيمت غير متعارف دارد و خريدار مغبون مي گردد.<ref>. النجعه في شرح اللمعه، ج7، ص122.</ref>
===دعا و ياد خدا در سفر حج===
از ديگر آداب حج، خواندن دعا و نماز هنگام خروج از منزل براي سفر حج است.<ref>. مدارک الاحکام، ج7، ص241؛ الحدائق الناضره، ج14، ص47؛ نک: جواهر الکلام، ج18، ص137- 147.</ref> از جمله اين آداب، بنا بر روايات، خواندن دعاي فرج(لا اله الا الله الحليم الکريم...) هنگام خروج از منزل است.<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص50؛ وسائل الشيعه، ج11، ص383.</ref> بنا بر روايتي از امام رضا(ع) سزاوار است حج‌گزاري که قصد سفر حج دارد خانوده‌اش را گرد آورد و دو رکعت نماز گزارده و پس از ستايش خداوند و فرستادن صلوات بر پيامبر(ص) و اهل بيت او (ع) دعاي مخصوصي را بخواند. همچنين در اين روايت توصيه شده که او هنگام خروج از خانه و نيز هنگام سوار شدن بر مَرکب دعاهاي خاصي را بخواند و نيز استغفار، تسبيح، تهليل، تکبير و صلوات بر محمد و آل محمد را زياد بر زبان جاري کند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.</ref> افزون بر اين، نمازها و ادعيه ديگري هنگام آغاز به سفر در روايات توصيه شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص285؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص271.</ref> فقها نيز به استحباب خواندن دعاها و سوره‌ها و اعمالي ديگر هنگام خروج مسافر از منزل قائل شده‌اند.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص25- 55؛ نک: جواهر الکلام، ج18، ص137- 147.</ref> همچنين ياد خدا و اذکاري خاص در طول سفر حج توصيه شده است. در روايتي از امام صادق حج‌گزاران به تقواي الهي و ذکر بسيار خداوند و کم سخن گفتن توصيه شده‌اند.<ref>. الکافي، ج4، ص338؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص296.</ref> در حديثي ديگر آن حضرت حج‌گزاران را از هرچيزي که آنان را از ذکر الهي در اين مدت باز مي دارد، فرمان داده است.<ref>. مصباح الشريعه، ص48؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref> افزون بر اين در برخي آيات به گفتن ذکر خدا در مواقع خاص از حج توصيه شده است از جمله در آيه 198 بقره/2 که حج‌گزاران به گفتن ذکر خدا در مشعر الحرام و آيات 203 بقره/2 و 28 حج/22 که حاجيان به گفتن ذکر در ايامي خاص توصيه شده‌اند. ( ايام تشريق، تکببير)
===استفاده از مال حلال===
هزينه و توشه حج بايد از مال حلال و پاک باشد.<ref>. العروة الوثقي، ج4، ص339.</ref> بنا بر روايتي از امام باقر(ع) خداوند حج و عمره‌اي را که از مال حرام باشد نمي‌پذيرد.<ref>. الامالي، ص527؛ بحار الانوار، ج93، ص164.</ref> حتي اگر پرچمي حرام در اموال حج گزار باشد<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص146؛ بحار الانوار، ج96، ص120.</ref> يا اينکه هزينه حج از راه‌هايي مانند جنايت، سرقت و ربا تأمين شده باشد.<ref>. الکافي، ج5، ص124؛ من لايحضره الفقيه، ج3، ص162.</ref> بنا بر روايتي، در صورتي که فرد با مال حرام حج‌گزارد و لبيک گويد، با تعبير «لا لبيک» و «لا سعديک» پاسخ داده مي‌شود، ولي اگر با مال حلال حج به جا آورد، با جملات «لبيک» و «سعديک» پاسخ داده مي‌شود.<ref>. الکافي، ج5، ص124؛ تهذيب الاحکام، ج6، ص368.</ref> به گفته امام کاظم(ع) اهل بيت پيامبر(ص) حج واجب خود را از پاک‌ترين اموال خود هزينه مي‌کردند.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج1، ص189.</ref>
===پرداخت حقوق ديگران===
از ديگر آداب حج پرداخت حقوق ديگران پيش از اداي حج است.<ref>. الفقه علي مذاهب الاربعه، ص888؛ جامع السعادات، ج3، ص309.</ref> مفاد اين نکته در روايتي از امام صادق(ع) تصريح شده است<ref>. مصباح الشريعه، ص47؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref>حقوق مردم گستره وسيعي دارد که هم شامل حقوق مادي مي‌شود مانند ديون مادي ديگران و نيز حقوقي چون زکات و خمس و هم حقوق معنوي، مانند برطرف کردن حاجت مومنان، چنان که امام کاظم(ع) حج يکي از اصحاب خود را از آن رو که حاجت برادر مومن خود را برآورده نکرده بود، غير مقبول دانست.<ref>. بحار الانوار، ج48، ص85.</ref>
===تعجيل در رفتن به حج===
با قطع نظر از حکم فقهي ِ وجوب يا عدم وجوب فوري بودن حج، از جمله آداب حج تعجيل در حج‌گزاري است<ref>. حج و عمره در قرآن و حديث، ص260.</ref> که در روايات بدان اشاره شده است.<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص314.</ref> در روايتي ديگر حکمت اين کار وقوع حوادثي چون بيماري حج‌گزار، يافت نشدن مرکب يا پديد آمدن نيازهاي جديد ذکر شده که ممکن است مانع حج گزاردن شود.<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص17؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص962.</ref>
===بلند نگاه داشتن مو===
از آداب و مستحبات مختصّ مردان در حج، بلند نگه داشتن موها پيش از حج است.<ref>. کشف اللثام، ج5، ص244؛ جواهر الکلام، ج18، ص174.</ref> در روايات از زدودن موها از يک ماه پيش از حج<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص301؛ وسائل الشيعه، ج12، ص316.</ref> يا از ده روز پس از شوال<ref>. وسائل الشيعه، ج12، ص317؛ بحار الانوار، ج96، ص133.</ref> يا از ابتداي ذي حجه<ref>. الکافي، ج4، ص318؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص47.</ref> نهي شده است. در برخي روايات افزون بر موهاي سر، کوتاه کردن موي ريش هم منع شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص317؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص47.</ref> بر اساس اين روايات، برخي کوتاه کردن موهاي سر را از آغاز ماه شوال تا قبل از حج مکروه شمرده‌اند.<ref>. وسائل الشيعه، ج12، ص319</ref>
===ترک گناه و معصيت===
به نظر برخي فقها و مفسران مراد از اجتناب از فسق که در آيه 197 بقره/2 توصيه شده، پرهيز از هرگونه گناه از جمله دروغ، فحش، تفاخر، لقب بد دادن و خارج شدن از حدود شرعي و ارتکاب گناه است.<ref>. مسالک الافهام الي آيات الاحکام، ج2، ص193؛ مرآة العقول، ج17، ص270؛ تفسير الکبير، ج5، ص180.</ref> امام صادق(ع) با استناد به آيه مذکور، کامل شدن حج را حفظ زبان از هر گناه و معصيت و صادر نشدن گفتاري جز خير از حج‌گزار دانسته است.<ref>. الکافي، ج4، ص338؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص296.</ref> در رواياتي ديگر به روي گرداندن خداوند از حج‌گزاراني که از معاصي پرهيز نمي کنند، اشاره شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص286؛ وسائل الشيعه، ج12، ص11.</ref>
===شروع از مکه و ختم به مدينه===
به نظر مشهور فقها مستحب است که حج‌گزار ابتدا مکه و سپس مدينه را زيارت کند.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص558؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص491.</ref> برخي روايات با تعابير گوناگون مويد اين نظرند، از جمله برتر بودن ختم زيارت به مدينه<ref>. الکافي، ج4، ص549؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص484.</ref>، اتمام حج به زيارت رسول خدا(ص)<ref>الخصال، ص616؛ بحار الانوار، ج10، ص16.</ref>، ختم به زيارت اهل بيت (ع)<ref>. علل الشرائع، ج2، ص459؛ وسائل الشيعه، ج14، ص324.</ref> و رفتن به نزد امامان (ع) و آگاه کردن آنان از ولايت خود<ref>. الکافي، ج1، ص293؛ علل الشرائع، ج2، ص406.</ref> در برابر، در روايتي از امام صادق (ع) از برتر بودن آغاز سفر حج از مدينه ياد شده<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص559؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص439.</ref> و حديثي ديگر از مخير بودن حج‌گزار ميان شروع از مکه يا مدينه سخن گفته است<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص440؛ وسائل الشيعه، ج14، ص320.</ref> از اين رو برخي از فقيهان امامي آغاز کردن سفر را از مدينه برتر دانسته‌اند.<ref>. وسائل الشيعه، ج14، ص319؛ نک: جواهر الکلام، ج20، ص81.</ref> برخي سبب افضل بودن مدينه را آن دانسته‌اند که مدينه محل احرام پيامبر(ص) براي حج بوده است<ref>. سبل الهدي، ج3، ص322؛ شفاء السقام، ص146.</ref> يا آنکه اهل بيت (ع) ابواب معرفت خدا و شناخت احکام الهي‌اند و براي ورود به خانه بايد از در خانه وارد شد<ref>. مستند الشيعه، ج13، ص330.</ref> ناقدان اين نظر گفته‌اند که ظاهرا مخاطب اين روايات، حج‌گزاراني بوده‌اند که از مناطقي چون عراق عازم سفر حج مي‌شدند زيرا عبور از مدينه بدون زيارت پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) بي‌احترامي ‌تلقّي مي‌شود.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص558؛ الحدائق الناضره، ج17، ص403.</ref>
===اخلاق نيک در سفر حج===
از ديگر آداب سفر حج، داشتن اخلاق نيک هنگام سفر است.<ref>. بحار الانوار، ج10، ص475؛ کشف الغطاء، ج4، ص443- 445.</ref> امام صادق(ع)، حج‌گزاران را به خلق و خوي نيک با همراهان سفر حج<ref>. مصباح الشريعه، ص48؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص173.</ref> و امام رضا(ع) آنان را به اخلاق نيک و خوش رفتاري با همراهان و فرو بردن خشم و کم سخن گفتن و پرهيز از مجادله توصيه کرده‌اند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.</ref>
نقل شده که پيامبر اکرم (ص) در يکي از سفرهاي حج، افراد بداخلاق را از همراه شدن با کاروان نهي کرد.<ref>. مکارم الاخلاق، ص251؛ بحار الانوار، ج73، ص273.</ref> احاديث متعدد ديگري نيز در اين باره روايت شده است..<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص296- 298؛ وسائل الشيعه، ج12، ص9- 13.</ref>
===حج پياده و تحمل سختي‌ها===
از ديگر توصيه هاي معصومان درباره حج پرهيز از راحت طلبي و تحمل کردن سختي‌هاست. امير مومنان (ع) يکي از حکمت‌هاي قرار دادن خانه کعبه را در زميني سخت، تحمل مشقت بيشتر و استحقاق پاداش بالاتر دانسته است.<ref>. نهج البلاغه، خطبه 192؛ الکافي، ج4، ص199.</ref> امام صادق(ع) حج‌گزاران را به کنار نهادن دنيا و راحت طلبي هنگام سفر حج توصيه فرمود.<ref>. مصباح الشريعه، ص163؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref> بر اين اساس، برخي از فقها حج با پاي پياده را برتر از حج به گونه سواره<ref>. ايضاح الفوائد، ج4، ص66؛ المجموع، ج7، ص91.</ref> و حج با پاي برهنه را برتر از حج با پوشيدن کفش<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص78.</ref> دانسته‌اند. مستند آن، به نظر برخي آيه 27 حج/22 است که حاجيان پياده را پيش از حاجيان سواره ذکر کرده است. <ref>. زبدة البيان، ص224؛ مسالک الافهام، ج2، ص120.</ref> «ياتوک رجالا و علي کل ضامر» و نيز روايات متعدد در اين باره<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص79، 80؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص29؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص479.</ref> به اين امر در سيره برخي امامان شيعه از جمله امام حسن مجتبي(ع)، امام سجاد(ع) و امام کاظم(ع) نيز گزارش شده است. <ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص11؛ وسائل الشيعه، ج11، ص80.</ref> (نيز حج پياده)
تعجيل در بازگشت از سفر حج: مستحب است که حج‌گزار پس از انجام دادن اعمال حج زودتر به وطن خويش بازگردد.<ref>. جامع احاديث الشيعه، ج12، ص224؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447.</ref> در روايتي پيامبر اکرم (ص)، حج‌گزار را به تعجيل در بازگشت پس از حج فرمان داده و اجر اين عمل را بالاتر از ماندن شمرد.<ref>. المستدرک، ج1، ص259.</ref> در حديثي ديگر آن حضرت به حج‌گزاران توصيه نمود که پس از اعمال حج بيش از سه روز در مکه اقامت نکنند.<ref>. مسند الامام احمد بن حنبل، ج5، ص52؛ صحيح مسلم، ج4، ص104.</ref> امام صادق(ع) نيز بنا بر روايتي حج‌گزاران را به رجوع به وطن پس از انجام مناسک حج فرمان داد و اين کار را سبب افزايش اشتياق حج‌گزار براي رجوع مجدد به مکه دانست.<ref>. الکافي، ج4، ص230؛ وسائل الشيعه، ج13، ص234.</ref> در حديثي ديگر آن حضرت ضمن توصيه به بازگشت پس از اعمال حج، ماندن در مکه را سبب قساوت قلب حج‌گزار شمرده است.<ref>. علل الشرائع، ج3، ص446؛ وسائل الشيعه، ج13، ص234.</ref> بر اين اساس به نظر مشهور فقيهان امامي ‌و برخي فقيهان اهل سنت به استناد روايات مذکور، ماندن حج‌گزار در مکه پس از اعمال حج مکروه است.<ref>. شرائع الاسلام، ج1، 210؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447؛ الحدائق الناضره، ج17، ص346.</ref> به تعبير اين روايات، توقّف زياد در مکه ممکن است اسباب خستگي حج‌گزار، کاهش احترام به مکه، ارتکاب گناه و افزايش عقوبت انسان به سبب آن و کاهش اشتياق بازگشت به اين سرزمين گردد.<ref>. جواهر الکلام، ج20، ص71؛ المجموع، ج8، ص278.</ref> در مقابل، در رواياتي ديگر مومنان به مجاورت در مکه ترغيب شده‌اند<ref>. وسائل الشيعه، ج13، ص231؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص84- 88.</ref> که برخي از فقيهان با استناد به اين روايات و دلايل ديگر مجاورت در مکه را مستحب شمرده‌اند.<ref>. الرسائل العشر، ص226؛ المجموع، ج8، ص278.</ref> (نيز اقامت در مکه)
===وداع با کعبه===
از ديگر آداب و مستحبات حج، به استناد روايات<ref>. الکافي، ج4، ص530</ref> وداع با کعبه پس از اعمال حج و عمره و هنگام خروج از مکه است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج8، ص377؛ المجموع، ج8، ص256.</ref> در روايات روش وداع و آداب آن براي حج‌گزاران بيان شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص530؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص280.</ref> برخي از فقهاي اهل سنت وداع کعبه و طواف وداع را براي حج‌گزاران واجب دانسته‌اند.<ref>. المغني، ج2، ص485؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص35.</ref>
===شريک کردن ديگران در حج و اعمال آن===
از ديگر آداب حج شريک کردن ديگران در حج استحبابي و يا برخي اعمال آن همچون طواف است.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص275؛ موسوعه الامام الخويي، ج30، ص383.</ref> بر پايه روايات شريک کردن ديگران در حج يا طواف مستحبي علاوه بر پاداش حج کامل براي ديگران – از جمله خويشان و يا پدر و مادر- داراي پاداش اضافه براي حج گزار به جهت صله رحم وي با خويشاوندانش است.<ref>.الکافي، ج4، ص315؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص460.</ref> حتي اگر اين افراد هزار نفر يا بيشتر باشند<ref>. الکافي، ج4، ص317.</ref> و يا در صورت فراموشي در پايان حج ديگران را در حج خود شريک نمايد.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص462؛ وسائل الشيعه، ج11، ص204.</ref> افزون بر اين در رواياتي ديگر از بجا آوردن طواف خانه خدا از طرف ديگران چه زنده و چه مرده و نيز از جانب امامان معصوم عليهم‌السلام و فاطمه زهرا عليها السلام ياد شده و اين عمل داراي پاداش زياد دانسته شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص315؛ وسائل الشيعه، ج11، ص197.</ref>
===هديه گرفتن در سفر حج===
از ديگر آداب حج خريدن هديه در اين سفر براي ديگران از جمله خويشاوندان است.<ref>. العروة الوثقي، ج2، ص215- 216؛ بحوث فقهيه، ص33.</ref> در رواياتي از امام صادق (ع) هديه حج از هزينه حج دانسته شده است<ref>. الکافي، ج4، ص280؛ وسائل الشيعه، ج11، ص148.</ref> که مراد از اين روايات طبق يک تفسير، استحباب خريد هديه براي ديگران در اين سفر است و اين که پاداش انفاق جهت خريد هديه همچون صرف هزينه براي حج است.<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص149.</ref> برخي با استناد به احاديث <ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص208؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص472.</ref> هديه دادن آب زمزم از سوي حج گزار را به ديگران مستحب شمرده‌اند.<ref>. وسائل الشيعه، ج13، ص245.</ref>(سوغات)
===عزم انجام دوباره حج===
از ديگر مستحبات حج آن است که حج‌گزار پس از اتمام حج، عزم بازگشت داشته و از خداوند انجام دوباره حج را تقاضا کرده و نداشتن چنين نيتي مکروه است.<ref>.تحرير الاحکام، ج2، ص114.</ref> در روايتي از رسول خدا و امام صادق (ع) عزم بر بازگشت به حج سبب افزايش عمر حج گزار دانسته شده<ref>.الکافي، ج4، ص281؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص220.</ref> و در احاديثي ديگر نداشتن اين نيت، سبب نزديک شدن اجل و عذاب شمرده شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص220.</ref>
===صدقه دادن خرما هنگام ترک مکه===
بر اساس روايات،<ref>. الکافي، ج4، ص533؛ وسائل الشيعه، ج14، ص292.</ref> مستحب است که حج‌گزار به نيت کفاره گناهان که در هنگام احرام مرتکب شده مقداري خرما در هنگام ترک مکه صدقه دهد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج8، ص382؛ الحدائق الناضره، ج17، ص343.</ref> در روايتي ديگر به انجام اين عمل هم در هنگام ورود و هم خروج از مکه و مدينه توصيه شده است.<ref>. وسائل الشيعه، ج13، ص150؛ بحار الانوار، ج96، ص318.</ref>
===استقبال و تکريم حج‌گزار===
به استناد روايات مستحب<ref>. الکافي، ج2، ص174 و ج4، ص264؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص228.</ref> است که پس از بازگشت حج‌گزار به وطن، ديگران به استقبال او رفته و ضمن مصافحه با او، وي را تکريم نمايند.<ref>. الحدائق الناضره، ج17، ص386- 387؛ الوافي، ج14، 1299.</ref>
در حديثي از امام صادق(ع) معانقه با حج‌گزار در حالي که غبار حج از بين نرفته، همانند استعلام حجر الاسود دانسته شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص300؛ وسائل الشيعه، ج11، ص445.</ref> در حديثي از اميرالمؤمنين ضمن سفارش به طلب قبولي اعمال حاجي و آمرزش گناهان او، از بوسيدن ميان دو چشم و موضع سجده حج‌گزار نيز ياد گرديده است.<ref>. الخصال، ص635.</ref>


==پانویس==
==پانویس==
۱۵٬۶۱۴

ویرایش