بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «==پانویس== {{پانویس}} ==منابع== {{منابع}} {{دانشنامه | آدرس = | عنوان = حجاج بن یوسف...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
حَجاج بن یوسف ثَقَفی: امیر حجاز و محاصره کننده مسجدالحرام و تخریب کننده کعبه | |||
ابومحمد<ref>البدء و التاریخ، ج6، ص28؛ الکامل، ج4، ص585؛ البدایه و النهایه، ج9، ص117.</ref> حجاج بن یوسف بن حکم<ref>المنتظم، ج6، ص336.</ref> از قبیله ثقیف طائف<ref>انساب الاشراف، ج13، ص352.</ref> و مادرش، فارعه دختر هَمام بن عروة بن مسعود ثقفی است.<ref>انساب الاشراف، ج13، ص353، 407.</ref> او قبل از ازدواج با یوسف، همسر حارث بن کلده ثقفی<ref>مروج الذهب، ج3، ص125؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118.</ref> حکیم عرب و به قولی همسر مغیره بن شعبه ثقفی بود.<ref>الاغانی، ج6، ص418؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118.</ref> یوسف پدر حجاج بنا به برخی از گزارشها در نزد عبدالملک بن مروان (حک: ۶۵–۸۵ق) اموی از مقام و منزلتی برخوردار و طبق گزارشی امارت مناطقی را از سوی او عهدهدار بود.<ref>البدایه و النهایه، ج9، ص119.</ref> یوسف در دوران امارت حجاج بر مدینه (حک: ۷۳–۷۵ق) درگذشت.<ref>المعارف، ص395-396.</ref> | |||
حجاج که در طائف به دنیا آمد و در همانجاتعلیم دیده بود، کلیب (سگ کوچک) نام گرفت<ref>تاریخ خلیفه، ص125؛ المعارف، ص397، 598؛ العقد الفرید، ج5، ص275.</ref>؛ اما بعدها به حجاج (بسیارحجکننده) معروف شد<ref>الاشتقاق، ص123، «حجاج»؛ لغتنامه، ج5، ص7643.</ref>که سبب آن دانسته نیست. حجاج به معنای بریدن استخوان نیز آمده است.<ref>الاشتقاق، ص123.</ref> دوران کودکی و نوجوانی او چندان روشن نیست. اطلاعات موجود نیز گاه همراه با افسانه است مانند اینکه او کودکی ناقصالخلقه بوده و شیر هیچکس را نمیخورد تا اینکه به پیشنهاد شیطان از خون بزغاله به او نوشاندند و تا ۳ روز صورتش را خونآلود کردند.<ref>وفیات الاعیان، ج2، ص30؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118.</ref> شاید روحیه ستمگری حجاج سبب چنین داستان سراییهایی شده است. | |||
حجاج دوران کودکی و نوجوانی خود را در طائف سپری کرد و در این مدت به همراه پدرش معلم کودکان بود و به تناسب همین شغل با سواد بود.<ref>البدء والتاریخ، ج6، ص28؛ البدایه و النهایه، ج9، ص119.</ref> ساقهایی لاغر، اندامی کوچک وصدایی نازک<ref>البدء والتاریخ، ج6، ص28.</ref>و موهایی کوتاه داشت.<ref>انساب الاشراف، ج13، ص425.</ref> از او با تعابیر زیرک، بلیغ، مدیر،<ref>الاعلام، ج2، ص168.</ref> و در عین حال فاسق،<ref>الطبقات، ج4، ص139.</ref> خونریز، ستمگر، خشن، کینهجو، یاد شده است.<ref>الاعلام، ج2، ص168.</ref> | |||
حجاج و پدرش در سپاهی که مروان در سال۶۵ (شعبان یا رمضان) به فرماندهی حَبیش بن دَلَجه قینی برای خارج کردن مدینه از سلطه زبیریان فرستاد حضور داشتند<ref>انساب الاشراف، ج6، ص289.</ref>؛ در جنگی که در میانه راه در منطقهای به نام ربذه بین سپاه زبیری و سپاه حبیش درگرفت حبیش به همراه جمعی از یارانش کشته شد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص256؛ تاریخ الطبری، ج5، ص611؛ انساب الاشراف، ج6، ص289-290.</ref> اینان به شام رفته و به سپاه روح بن زَنْباع جذامی، از حامیان مروان و پسرش عبدالملک پیوستند.<ref>العقد الفرید، ج5، ص275.</ref> | |||
حجاج در سپاه ابن زنباع که بر فلسطین حاکم بود، توانست نظر فرماندهاش را به خود جلب کرده و لیاقت خود را نشان دهد، از این رو ابن زنباع او را به عبدالملک معرفی کرد و این خلیفه فرماندهی قسمتی از سپاه را به او داد.<ref>العقد الفرید، ج5، ص275-276.</ref> حجاج توانست با مدیریت خشن خود، سپاه از هم پاشیده و بینظم عبدالملک را سامان داده و تواناییهای خود را به خلیفه اموی نشان دهد.<ref>المعارف، ص396-397؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118.</ref> | |||
== حجاج وحرمین شریفین == | |||
عبدالملک بن مروان (حک: ۶۵–۸۵ق) وی را والی شهری کوچک در حجاز به نام تباله<ref>المعارف، ص396؛ معجم البلدان، ج2، ص9.</ref> کرد؛ اما وقتی حجاج به آنجا رسید و کوچکی آن را دید بدون اینکه داخل شود به نزد عبدالملک برگشت و از پذیرش حکومت تباله عذر خواست.<ref>عیون الاخبار، ج1، ص337؛ المعارف، ص396؛ معجم البلدان، ج2، ص9.</ref> او پس از مدتی که سرپرستی شرطه آبان بن مروان (حاکم فلسطین) را عهدهدار بود،<ref>انساب الاشراف، ج6، ص310.</ref> به فرماندهی پیادهنظام عبدالملک منصوب شد.<ref>البدء والتاریخ، ج6، ص28.</ref> | |||
حجاج در سال ۷۲ق. بعد از پیروزی عبدالملک بر مصعب بن زبیر حاکم زبیری عراق، در حالی که بزرگان شام به جهت حرمت مکه حاضر به پذیرش مأموریت علیه ابن زبیر نبودند، داوطلب این کار شد.<ref>تاریخ حبیب السیر، ج2، ص148-149.</ref> | |||
حجاج کوفه را در جمادی الاولی به قصد حجاز ترک و در شعبان همان سال وارد طائف شد. او در انجام مأموریتش، پس از استقرار در طائف یک رشته عملیات ایذایی برای محک زدن توانایی ابن زبیر به راهانداخت و پس ازآگاهی از ناتوانی خود و پس از رسیدن نیروی کمکی ۵۰۰۰ نفری<ref>انساب الاشراف، ج7، ص115-116.</ref> در ذی قعده سال ۷۲ق. وارد مدینه شد و حاکم زبیری آن را اخراج کرد.<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص175؛ الکامل، ج4، ص350.</ref> با توجه به همراهی مردم مدینه با آل زبیر علیه بنی امیه، حجاج در مدینه به مردم از جمله صحابه پیامبر آزار و اذیت رساند و به بهانه یاری نرساندن به عثمان بر دست و گردن بسیاری از ایشان مهر سُربی نهاد.<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص195؛ البدایه و النهایه، ج9، ص2.</ref> او به هنگام وداع با مدینه، خدا را به خاطر خارج شدن از آلودهترین شهرها که ساکنانش خیانتکارترین افراد به عبدالملک و حسودترین مردمان هستند سپاس گفت و احترام مردم مدینه به منبر و قبر مطهر رسول خدا(ص) را به سخره گرفت و سوگند خورد که اگر توصیههای خلیفه نبود مدینه را ویران میکرد.<ref>انساب الاشراف، ج7، ص136؛ الکامل، ج4، ص359.</ref> | |||
حجاج پس از آن، به سوی مکه حرکت کرد و ابن زبیر را در مسجدالحرام محاصره کرد. این محاصره در ذیحجه سال ۷۲ق. آغاز و پس از ۶ ماه و ۱۷ روز با قتل ابن زبیر در روز سه شنبه هفدهم جمادی الاولی سال ۷۳ به پایان رسید. برخی مدت زمان محاصره حجاج را ۸ ماه و ۱۷ روز دانستهاند.<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص175؛ المنتظم، ج6، ص124.</ref> | |||
حجاج بن یوسف که در ایام حج به مکه رسیده بود، با لباس رزم در عرفات حاضر شد<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص175؛ المنتظم، ج6، ص120.</ref>؛ اما به خاطر جلوگیری ابن زبیر، طواف کعبه و سعی بین صفا و مروه را انجام نداد<ref>الطبقات، خامسة2، ص93؛ الکامل، ج4، ص350.</ref> در مقابل حجاج نیز مانع وقوف ابن زبیر و یارانش در عرفات و رمی جمرات شد.<ref>انساب الاشراف، ج7، ص119؛ الاستیعاب، ج3، ص907؛ الکامل، ج4، ص350.</ref> بنا به گزارشی، عبدالملک در آغاز، حجاج را از حمله نظامی به مکه برحذر داشت و از او خواست با محاصره اقتصادی ابن زبیر را وادار به تسلیم کند.<ref>الفتوح، ج6، ص338.</ref> به همین دلیل حجاج مانع رسیدن آذوقه به زبیریان شد و آنچنان یاران ابن زبیر را در تنگنا و گرسنگی قرار داد که تنها به آب زمزم دسترسی داشتند.<ref>الطبقات، خامسة2، ص94؛ اخبار مکه، فاکهی، ج4، ص335.</ref> با سرسختی ابن زبیر، حجاج با نصب منجنیق بر کوههای اطراف مسجدالحرام و ابوقبیس، زبیریان را به شدت کوبید. در این میان سنگهای منجنیق به کعبه اصابت کرد و به آن آسیب رساند.<ref>الطبقات، خامسة2، ص94-95؛ الانباء، ص50.</ref> گزارش دیگری هدف سنگهای حجاج را خود کعبه و تخریب قسمتی که ابن زبیر بر دیوار آن در ناحیه حَطیم افزوده بود، عنوان کرد.<ref>احسن التقاسیم، ص74-75؛ معجم البلدان، ج4، ص466.</ref> البته بنا به درخواست برخی از صحابه مانند ابن عمر یا جابر بن عبدالله انصاری و ابوسعید خُدری حجاج تا پایان موسم حج و بازگشت حاجیان از منا، حملات خود را متوقف کرد و پس از آن، از حاجیان خواست تا به شهرهای خود بازگردند تا او مبارزهاش را با ابن زبیر ادامه دهد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص372-373؛ الکامل، ج4، ص350-351.</ref> | |||
همزمان با اولین پرتاب سنگ به سمت کعبه، رعد و برق شدیدی پدیدار شد که شامیان را ترساند و حجاج برای قوت قلب دادن به آنان، با دست خود سنگ در منجنیق گذاشت.<ref>انساب الاشراف، ج7، ص122؛ تاریخ الاسلام، ج5، ص313.</ref> فردای آن روز ۱۲ نفر از شامیان با اصابت رعد و برق هلاک شدند و این امر ترس شدیدی در دلشان ایجاد کرد؛ اما پس از این که در روز بعدی یاران ابن زبیر نیز مورد اصابت رعد و برق واقع شدند و حجاج این رعد و برقها را در منطقه مکه طبیعی دانست، به پرتاب منجنیق ادامه دادند.<ref>حیاة الحیوان، ج2، ص58؛ الکامل، ج4، ص351.</ref> سنگهای منجنیق، دیوار مشرف بر چاه زمزم را فروریخت و کنارههای کعبه را ویران کرد<ref>الفتوح، ج6، ص340؛ حیاة الحیوان، ج2، ص58-59.</ref> و حجرالاسود را از جای خود درآورد.<ref>تاریخ الاسلام، ج5، ص315.</ref> پس از آن حجاج دستور داد تا با گلولههای آتشین مسجد را هدف بگیرند که این کار باعث سوختن پردههای کعبه شد و ابن زبیر را واداشت تا برای جلوگیری از آسیب دیدن بیشتر کعبه با فرستادن قسمتی از نیروهایش به بیرون از مسجد، میدان جنگ را توسعه دهد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص360؛ الفتوح، ج6، ص340-341.</ref> حجاج به ابن زبیر پیام داد که به او امان خواهد داد و حتی برادرش عروة بن زبیر را نزد او فرستاد؛ اما ابن زبیر از قبول امان خودداری کرد و عروه را کتک زد.<ref>الامامة والسیاسه، ج2، ص38-39.</ref> این مسائل، در کنار اعلام عفو عمومی حجاج<ref>الطبقات، خامسة2، ص99؛ انساب الاشراف، ج7، ص124؛ البدایه و النهایه، ج8، ص330.</ref> باعث تسلیم شدن یاران ابن زبیر، حتی پسران زبیر، خبیب و حمزه شد<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص188؛ الکامل، ج4، ص352.</ref>؛ اما ابن زبیر با مشورت مادرش اسماء که او را به مقاومت تحریک کرد، به جنگ با امویان ادامه داد<ref>مروج الذهب، ج3، ص113؛ تاریخ الطبری، ج6، ص189.</ref> و درسال ۷۳ق. کشته شد.<ref>المعارف، ص356.</ref> حجاج سر ابن زبیر را به همراه چند تن ابتدا به مدینه و سپس نزد عبدالملک فرستاد<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص192.</ref> و جسد ابن زبیر را وارونه کنار گردنه سمت راست حُجون نزدیک قبرستان المعَلّات (قبرستان ابوطالب) آویخت.<ref>الکامل، ج4، ص357؛ نهایة الارب، ج21، ص141.</ref> | |||
حجاج بعد از کشته شدن عبدالله بن زبیر وارد مکه شد و از مردم برای عبدالملک بیعت گرفت. آنگاه دستور پاکسازی و شستوشوی خانه خدا را داد<ref>الکامل، ج4، ص358؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص51.</ref> و در سال ۷۳ به حکومت مکه، مدینه، یمن و یمامه رسید و تا سه سال حاکم این مناطق بود.<ref>مروج الذهب، ج3، ص114-115.</ref> | |||
حجاج در صفر سال ۷۴ق. برای گرفتن بیعت به مدینه رفت و پس از آن به امر عبدالملک به مکه بازگشت و کعبه را به شکل پیش از بازسازی ابن زبیر بازگرداند<ref>البدایه و النهایه، ج8، ص250؛ تاریخ الاسلام، ج5، ص315.</ref> و دیوار شمالی کعبه را خراب کرد و با خارج کردن شش ذرع و نیم از آن، حجر اسماعیل را از کعبه تفکیک نمود و در غربی کعبه را مسدود کرده<ref>اخبار مکه، الازرقی، ج1، ص289؛ تاریخ خلیفه ص169؛ الروض المعطار، ص499.</ref> و کعبه را با ابریشم پوشاند.<ref>البدء والتاریخ، ج4، ص84؛ اخبار مکه، الازرقی، ج1، ص253؛ معجم البلدان، ج5، ص124.</ref> بنابر قولی، وی نخستین کسی دانسته شده که پوشش کعبه را تهیه کرد.<ref>اخبار مکه، الازرقی، ج1، ص253؛ البدایه و النهایه، ج1، ص282.</ref> او همچنین نردبان داخلی کعبه را که از بین رفته بود بازسازی کرد و برای اتاقکی که این نردبان در آن قراردارد (باب التوبه) در ساخت.<ref>الروض المعطار، ص499.</ref> | |||
از دیگر اقدامات او در حجاز میتوان به کندن چاهی در مکه بهنام یاقوته، سدهایی در اطراف مکه برای حفظ و ذخیره آب اشاره کرد.<ref>اخبار مکه، الازرقی، ج2، ص224، 281-282.</ref> حجاج در مدینه نیز مسجدی در محله بنیسلمه (از تیرههای خزرج) که بعدها به مسجد حجاج معروف شد بنا کرد.<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص195.</ref> | |||
حجاج در سالهای حکومتش بر حجاز، ۷۲ تا ۷۴ق. امیر الحاج بود.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص281؛ المحبر، ص24.</ref> او در دوران امارتش برعراق نیز به حج رفت و در این زمان پسرش محمد را به جانشینی خود گمارد.<ref>مروج الذهب، ج3، ص146؛ المنتظم، ج6، ص343.</ref> بنا به گزارشی، حجاج طی خطبهای زائران قبر رسولالله(ص) را مورد نکوهش قرار داد و طواف برگرد کاخ عبدالملک مروان را از این رو که خلیفه را بهتر از رسول خدا میدانست، توصیه میکرد.<ref>شرح نهج البلاغه، ج15، ص242.</ref> با این وجود حجاج احادیثی نیز از پیامبر نقل کرده است.<ref>المنتظم، ج6، ص336؛ البدایه و النهایه، ج9، ص117.</ref> | |||
مطابق گزارشهایی، حجاج نخستین کسی بود که نقطه را در قرآن به کار برد و تا آن زمان عرب خطوط اقتباسی از سریانی و نبطی را بدون نقطه مینوشتند. این کار به وسیله یحیی بن یعمر و نصر بن عاصم، شاگردان ابوالاسود دئلی متداول شد.<ref>مناهل العرفان، ج1، ص399-400؛ تاریخ القرآن، ص111-112؛ آراء المستشرقین، ج1، ص429-430.</ref> نیز تقسیم قرآن به اجزای مختلف به دستور حجاج صورت گرفت.<ref>تاریخ دمشق، ج12، ص116؛ تفسیر قرطبی، ج1، ص63.</ref> حجاج را اولین کسی دانستهاند که در زمان عبدالملک، سوره توحید را بر سکههای اسلامی نقش کرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص281؛ المنتظم، ج6، ص148؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص57.</ref> | |||
حجاج با سیاست مستبدانه خود، توانسته بود منطقه حجاز را در مدت ولایت دوسالهاش، از بزرگترین رقیب سیاسی امویان، عبدالله بن زبیر، پاک سازد. در رمضان سال ۷۵ق. از سوی عبدالملک مأمور حکومت عراق شد. به نقلی، عدهای از بزرگان حجاز از عبدالملک عزل حجاج را خواسته بودند<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص202-203.</ref> از این رو خلیفه اموی، وی را مأمور عراق کرد. حجاج در حالی که صورتش را پوشانده بود وارد مسجد کوفه شد و بدون حمد و ثنای خداوند و صلوات بر پیامبر(ص) سخن خود را آغاز و عراقیان را به مجازاتهای سخت و اعدام بیم داد.<ref>الفتوح، ج7، ص5؛ مروج الذهب، ج3، ص126-127؛ تاریخ الطبری، ج6، ص203.</ref> حجاج سر عبدالله بن جارود و چندتن از شورشیان را به نزد مهلب بن ابی صفره که سرگرم جنگ با خوارج در رامهرمز بود فرستاد تا روحیه خوارج را تضعیف کند.<ref>نهایة الارب، ج21، ص218-219.</ref> | |||
حجاج تلاش بسیاری برای سرکوب خوارج انجام داد. او مهلب بن ابی صفره را که از دوره زبیریان با خوارج درگیر بود به کار خویش ابقا کرد و او با یاری سپاهی از عراقیان، درگیریهای مختلفی با خوارج در کازرون<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص210-212؛ تاریخ بلعمی، ج4، ص785؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص190.</ref> و در منطقه جیرفت<ref>الفتوح، ج7، ص41-48؛ تاریخ بلعمی، ج4، ص785؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص324.</ref> صورت داد و شکستهای سختی را بر خوارج وارد کرد. وی سرانجام خوارج را از عراق که مرکز اصلی ایشان بود، به سرزمینهای دیگر راند. | |||
حجاج درسال ۸۱ یا ۸۲ق. پس از سرکوب قیام عبدالرحمن بن محمد بن اشعث ـ فرمانده سابق سپاه حجاج برای جنگ در شرق<ref>الفتوح، ج7، ص77.</ref> ـ بسیاری از چهرههای بصره<ref>البدایه و النهایه، ج9، ص37.</ref> و کوفه مانند انس بن مالک صحابی<ref>البدایه و النهایه، ج9، ص133.</ref> و ابن ابی لیلی (قاضی کوفه) را از اینرو که به دعوت ابن اشعث پاسخ مثبت داده بودند، به سختی مجازات و سعید بن جبیر (از تابعین وفقهای برجسته) را که پس از فرار به قم و بازگشت به مکه، دستگیر شده بود، به قتل رساند.<ref>البدایه و النهایه، ج9، ص96، 136.</ref> به نقلی سعید هنگام جان دادن حجاج را نفرین کرد و او پس از چند روز درگذشت.<ref>الامامة والسیاسه، ج2، ص62-63؛ تجارب الامم، ج2، ص420-421.</ref> | |||
فتوحات اسلامی در دوران امارت حجاج بهوسیله قتیبة بن مسلم باهلی به ماوراء النهر<ref>الاخبار الطوال، ص328؛ تاریخ الطبری، ج6، ص425.</ref> و بهوسیله محمد بن قاسم ثقفی در سند<ref>فتوح البلدان، ص422؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص76.</ref> توسعه یافت. او حتی از تازه مسلمانان نیز بر خلاف دستور اسلام جزیه گرفت.<ref>تاریخ بلعمی، ج5، ص1577؛ الکامل، ج5، ص101؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص62.</ref> | |||
حجاج به شدت مخالف ایرانیان بود، از اینرو او با تشویق و راهنمایی کاتبش صالح بن عبدالرحمن سجستانی، نظام دیوان محاسبات مالی شرق خلافت اسلامی را از فارسی به عربی تغییر داد.<ref>تجارب الامم، ج2، ص386-387.</ref> | |||
ستم حجاج به حدی بود که مردم عراق نه تنها بیصبرانه منتظر مرگ حجاج بودند<ref>تجارب الامم، ج2، ص386-387.</ref> بلکه از هر اتفاقی که باعث تضعیف او میشد شاد میشدند. چنانکه وقتی پسرش محمد و برادرش محمد بن یوسف مردند عراقیان شاد شدند و گفتند کمر حجاج و بازوانش شکست.<ref>العقد الفرید، ج2، ص219.</ref> هنگامیکه حسن بصری (-۱۱۰ق) از مرگ او با خبر شده سجده شکر بهجا آورد<ref>تاریخ دمشق، ج12، ص195.</ref> و از خدا خواست تا بدعتهای وی را زایل کند.<ref>ربیع الابرار، ج5، ص196.</ref> | |||
حجاج از افرادی که مشکوک بود تفتیش عقاید میکرد<ref>انساب الاشراف، ج13، ص423.</ref> و ایشان را به اتهاماندیشههای خارجی به زندان میانداخت یا به قتل میرسانید. تعداد قربانیان بهوسیله حجاج در گزارشهای اغراقآمیزی بیش از ۱۲۰ هزار نفر و زندانیان او را ۸۰ هزار نفر دانستهاندکه ۳۰ هزار نفرشان زن بودند.<ref>البدایه و النهایه، ج9، ص156؛ تاریخ دمشق، ج12، ص185؛ تاریخ الاسلام، ج1، ص742.</ref> | |||
حجاج کینه شدیدی از امام علی(ع) و دیگر اهلبیت داشت، از این رو کینه آن حضرت را ترویج<ref>الغارات، ج2، ص842-843؛ مروج الذهب، ج3، ص144.</ref> و مردم را به لعن وتبری از وی فرا میخواند.<ref>المعرفة والتاریخ، ج2، ص617؛ انساب الاشراف، ج2، ص181.</ref> بنا به گزارشی در تعمیراتی که در زمان او در کاخ امارت کوفه انجام میشد جسدی پیدا شد. حجاج به گمان این که آن جسد امام علی است، خواست آن را بر دار کشد ولی به توصیه برخی از مشاورانش از این کار منصرف شد.<ref>انساب الاشراف، ج2، ص509.</ref> امیرمؤمنان در یکی از خطبههایش تسلط حجاج بر عراق را پیشگویی کرد.<ref>نهج البلاغه، خطبه 116.</ref> به روایتی از امام باقر(ع) شنیدن کلمه «زندیق» یا کافر برای حجاج بسیار بهتر از این بود که کلمه شیعه علی را بشنود.<ref>شرح نهج البلاغه، ج11، ص46.</ref> حجاج یاران آن حضرت را به شهادت میرساند.<ref>الارشاد، ج1، ص328.</ref> | |||
واگذاری عراقین (بصره و کوفه) باتوجه به اهمیت و گستردگی به جوانی سیوچند ساله و در دورهای که فتنه و آشوب جامعهٔ اسلامی را فراگرفته و رقبای سرسختی در امر خلافت پدیدار شدند و نیز اعتماد امویان به او، نشانگر تواناییها و صفات خاص اوست که توانست با تکیه بر آنها به کسب پیروزیها و اداره عراق دست یابد. | |||
حجاج بعد از حدود ۲۲ سال امارت و خدمت برای مروانیان و ایفای نقش اساسی در تحکیم بنای خلافت اموی، سرانجام در دهه سوم ماه رمضان سال ۹۵ق. در شهر واسط که خود آن را میان بصره و کوفه بنا کرده بود مرد و در همانجا دفن گردید.<ref>المعارف، ص359، 398؛ وفیات الاعیان، ج2، ص53.</ref> برخی علت مرگ او را بیماری خوره<ref>وفیات الاعیان، ج2، ص53.</ref> وبرخی دیگر بیماری سل و بیخوابی را علت مرگش ذکرکردهاند.<ref>البدء و التاریخ، ج6، ص39.</ref> | |||
حجاج در اواخر عمر به علت بیماری و قتل برخی از بزرگان از جمله سعید بن جبیر تعادل روحی و روانی خود را از دست داد به طوریکه در طول بیماری خود همواره هذیان میگفت و بانگ برمیداشت که ای ابن جبیر مرا با تو چه کار است؟<ref>الاخبارالطوال، ص328-329.</ref> سن او را ۵۴ سال ذکرکردهاند. به هنگام مرگ در خزانه حجاج میلیونها درهم وجود داشت.<ref>زین الاخبار، ص248؛ الاخبارالطوال، ص328.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |