حج ناتمام: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۹ مارس ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
(←‏منابع: اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح ارقام)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''حج ناتمام'''، [[حج]] یا عمره پایان نیافته است که در فقه [[شیعه]] و [[اهل سنت]] احکام و دستورات ویژه‌ای دارد.
'''حج ناتمام'''، [[حج]] یا عمره پایان نیافته است که در فقه [[شیعه]] و [[اهل سنت]] احکام و دستورات ویژه‌ای دارد.


== چیستی ==
==چیستی==
در فقه اسلامی در موارد متعددی حج، ناتمام دانسته شده است. در منابع روایی و فقهی، از ناتمام ماندن حج، بیشتر با تعابیری چون: نقصان حج،<ref>تهذیب الأحکام، ج5، ص225؛ کتاب الحج، شاهرودی، ج1، ص75؛ براهین الحج، ج1، ص210-211.</ref> بطلان حج،<ref>الحدائق الناضرة، ج14، ص396؛ ج‏15، ص66؛ ج‏16، ص165‏، ص454-455؛ مستند الشیعه، ج12، ص151، 266.</ref> فوات حج*،<ref>الکافی، ج4، ص475-476؛ مسالک الإفهام، ج2، ص277، 288، 388-389، 494-495؛ جواهر الکلام، ج19، ص42، 86-89، 374؛ ج‏20، ص115، 448.</ref> فساد حج*<ref>الکافی، ج4، ص339، 379-380؛ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص329، 336-337؛ مدارک الأحکام، ج7، ص402؛ ج‏8، ص406-408.</ref> و قضای حج*<ref>الدروس الشرعیه، ج1، ص482؛ کشف اللثام، ج9، ص102.</ref> یاد شده است. همچنین از اصطلاحات مرتبط با حج ناتمام، اصطلاح اِحصار (ناتمام ماندن حج به علت بیماری) و اصطلاح صَدّ (ناتمام ماندن حج به علت جلوگیری دشمن) است ( احصار و صدّ*). ناتمام ماندن حج، گاه به لحاظ فقهی و به معنای فساد و بطلان حج است که در مواردی مستلزم قضاست و گاه به لحاظ معنوی و به معنای ثواب کمتر و عدم کمال حج است که قضا لازم ندارد.
در فقه اسلامی در موارد پرشماری [[حج]]، ناتمام دانسته شده است. در منابع روایی و فقهی، از ناتمام ماندن حج، بیشتر با تعابیری مانند نقصان حج،<ref>تهذیب الأحکام، ج5، ص225؛ کتاب الحج، شاهرودی، ج1، ص75؛ براهین الحج، ج1، ص210-211.</ref> بطلان حج،<ref>الحدائق الناضرة، ج14، ص396؛ ج‏15، ص66؛ ج‏16، ص165‏، ص454-455؛ مستند الشیعه، ج12، ص151، 266.</ref> [[فوات حج]]،<ref>الکافی، ج4، ص475-476؛ مسالک الإفهام، ج2، ص277، 288، 388-389، 494-495؛ جواهر الکلام، ج19، ص42، 86-89، 374؛ ج‏20، ص115، 448.</ref> [[فساد حج]]<ref>الکافی، ج4، ص339، 379-380؛ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص329، 336-337؛ مدارک الأحکام، ج7، ص402؛ ج‏8، ص406-408.</ref> و [[حج قضا|قضای حج]]<ref>الدروس الشرعیه، ج1، ص482؛ کشف اللثام، ج9، ص102.</ref> یاد شده است. همچنین از اصطلاحات مرتبط با حج ناتمام، اصطلاح [[احصار و صد|اِحصار]]{{یادداشت|ناتمام ماندن حج به علت بیماری.}} و اصطلاح [[احصار و صد|صَدّ]]{{یادداشت|ناتمام ماندن حج به علت جلوگیری دشمن.}} است.  


==مصادیق==
ناتمام ماندن حج،‌ از دو دیدگاه فقهی و معنوی دیده شده است؛ از دیدگاه فقهی آن، به معنای فساد و بطلان حج است که در مواردی نیازمند قضای حج است و از دیدگاه معنوی آن، به معنای ثواب کمتر و عدم کمال حج است که نیازمند قضا نیست.
از مهم‌ترین مصادیق حج یا عمرة ناتمام در تاریخ می‌توان به ماجرای حُدَیبیه در سال ششم هجری اشاره کرد که در آن عمرة پیامبر صلّی الله علیه و آله و مسلمانان به دلیل جلوگیری مشرکان مکه ناتمام ماند و آن حضرت در حدیبیه با انجام قربانی از احرام خارج شده و سال بعد عمرة دیگری مشهور به«عمرة القضاء» به جا آوردند.<ref>المغازی، ج2، ص571-575؛ السیرة النبویه، ج2، ص308؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص54-55.</ref> در همین ماجرا بود که آیة ۱۹۶ بقره/۲ نازل شد و وظیفة مسلمانان را در صورت ناتمام ماندن حج مشخص کرد:<ref>الأم، ج2، ص173؛ جامع البیان، ج2، ص132؛ السنن الصغیر، ج2، ص207.</ref> «... فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنَ الْهَدْی…» یعنی: «اگر [به علت موانعی از اتمام حج] بازداشته شدید، آنچه از قربانی میسّر است [قربانی کنید]» (عمرة القضاء).


علاوه بر ماجرای حدیبیه، در مواردی حج یا عمرة برخی امامان علیهم‌السلام نیز ناتمام مانده است. از جمله عمرة امام حسین(ع) در زمان حیات امام علی(ع) به سبب بیماری به پایان نرسید و ایشان با نحر شتر و حلق از احرام خارج شده و پس از بهبودی عمرة دیگری به جا آوردند.<ref>الکافی، ج4، ص369-370؛ تهذیب الأحکام، ج5، ص421-422.</ref> همچنین آن حضرت در بعد از ظهر روز هشتم ذی‌حجة سال ۶۰ قمری پس از یک اقامت چهارماهه در مکه و در حالی که حجاج همگی به سوی منا در حرکت بودند، احرام خود را تبدیل به عمرة مفرده کرده، پس از طواف و سعی و تقصیر از احرام خارج شده، مکه را به قصد اصلاح دین و امر به معروف و نهی از منکر ترک نموده و به سمت عراق حرکت کردند.<ref>الإرشاد، ج2، ص66-67؛ تاریخ الطبری، ج5، ص381-383.</ref>
==مصادیق تاریخی==
یکی از مهمترین مصداق‌های [[عمره]] ناتمام در تاریخ، عمره [[حضرت محمد(ص)]] و مسلمانان در سال ششم هجری است که به دلیل جلوگیری مشرکان [[مکه]] ناتمام ماند و حضرت محمد(ص) با انجام [[قربانی]] در [[مسجد شجره (حدیبیه)|حدیبیه]] از [[احرام]] خارج شد. او در سال بعد، عمره دیگری که به [[عمرة القضاء]] شهرت یافت به جا آورد. در ماجرای حدیبیه، آیه {{آیه|فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنَ الْهَدْی
}}{{یادداشت|حج و عمره را براى خدا به پايان بريد، و اگر [به علتى] از انجام آن ممنوع شديد، آنچه را از [[قربانى]] براى شما ميسر است [قربانى كنيد و از [[احرام]] در آييد].}}<ref>سوره بقره (۲)، آیه ۱۹۶؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۳۰.</ref> نازل شد و وظیفه مسلمانان را هنگامی که حج ناتمام می‌ماند مشخص کرد.<ref>الأم، ج2، ص173؛ جامع البیان، ج2، ص132؛ السنن الصغیر، ج2، ص207.</ref>


همچنین در منابع تاریخی موارد متعددی از ناتمام ماندن حج به اسباب مختلف گزارش شده است<ref>الکامل، ج4، ص350؛ ج11، ص287-288؛ نک شفاء الغرام، ج2، ص260-313.</ref>؛ از جمله: ۱) ناتمام ماندن حج برخی به سبب جلوگیری عبدالله بن زبیر از طواف و سعی و محاصرة مکه توسط حَجّاج بن یوسف در سال ۷۲ق.<ref>أنساب الأشراف، ج7، ص119؛ تاریخ الطبری، ج6، ص175؛ الکامل، ج4، ص350.</ref> ۲) تعطیلی حج از منطقة عراق به سبب فتنه و ممانعت قرامطه در سالهای ۳۱۲ق،<ref>تاریخ الطبری، ج11، ص107؛ تجارب الأمم، ج5، ص213-214؛ تاریخ ابن‌خلدون، ج4، ص128.</ref> ۳۱۳ق. تا ۳۱۶ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص261؛ تاریخ الإسلام، ج23، ص374؛ شذرات الذهب، ج4، ص70، 76.</ref> و ۳۱۷ق.<ref>مروج الذهب، ج4، ص312.</ref> تا ۳۲۶ق<ref>المنتظم، ج13، ص378؛ البدایة و النهایة، ج11، ص183، 189؛ تاریخ ابن‌خلدون، ج4، ص128-129.</ref> ۳) تعطیلی حج به سبب فتنة بنی هلال و کشتار حجاج توسط آنان در سال ۳۶۳ق.<ref>المنتظم، ج14، ص210؛ الکامل، ج8، ص647؛ البدایة و النهایة، ج11، ص277.</ref> ۵) اختلاف حاکمان در سال ۴۸۷ق که موجب تعطیلی حج گردید.<ref>البدایة و النهایة، ج12، ص147؛ شفاء الغرام، ج2، ص275.</ref> ۶) ناتوانی حج‌گزاران از ورود به مکه و ادای طواف و سعی به سبب درگیری میان امیر الحاج و امیر مکه در سال ۵۵۷ق؛ و ۵۵۸ق.<ref>المنتظم، ج18، ص152، 155؛ الکامل، ج11، ص287- 288؛ تاریخ الإسلام، ج38، ص35-36.</ref> ۷) اختلال در سفر حج به سبب تسلط مغولان در سالهای ۶۵۶ تا ۶۶۵ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص287-289.</ref> ۸) ناتمام ماندن حج به سبب آشوب و قتل و غارت در مکه و عرفات در سالهای ۶۸۹ق؛ و ۶۹۸ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص290-292.</ref> ۹) آشوب و درگیری در منا میان مصریان و حجازیان در سال ۷۰۵ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص293.</ref> ۱۰) اخلال در ادای برخی مناسک به سبب نزاع میان امیر الحاج مصری و اشراف در عرفات در سال ۷۴۳ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص298.</ref> ۱۱) کشتار و غارت حجاج در روز هشتم و نهم ذیحجة سال ۷۹۷ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص303.</ref> ۱۲) آشوب و قتل و غارت در مسجدالحرام و منا در سال ۸۱۷ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص309-310.</ref> ۱۳) ناتوانی حجاج از عزیمت به حج و ناتوانی ساکنان مکه از وقوف در عرفات به سبب تصرف مکه توسط وهابیان در سال ۱۲۱۹ق.<ref>تاریخ حج گزاری ایرانیان، ص221-222.</ref> ۱۴) ناتمام ماندن حج گروهی از ایرانیان پس از احرام در مسجد شجره در نیمة قرن ۱۴ قمری.<ref>أعیان الشیعة، ج3، ص376-377.</ref> ۱۵) ناتمام ماندن حج به سبب بسته شدن درهای مسجدالحرام وکشتار برخی از زائران در مسجدالحرام به دست وهابی افراطی جهیمان عتیبی در سال ۱۴۰۰ق.<ref>المهدی المنتظر فی ضوء الأحادیث و الآثار الصحیحة، ص101.</ref>
حج یا عمره برخی [[امامان(ع)]] نیز ناتمام مانده است. برای نمونه، عمره [[امام حسین(ع)]] در زمان زندگی [[امام علی(ع)]] به سبب بیماری به پایان نرسید و او با نحر شتر و [[حلق]] از احرام خارج شد. او پس از بهبودی عمره دیگری به جا آورد.<ref>الکافی، ج4، ص369-370؛ تهذیب الأحکام، ج5، ص421-422.</ref> او در ۸ ذی حجه ۶۰ قمری نیز، احرام خود را به عمره مفرده تبدیل کرده و پس از [[طواف]] و [[سعی]] و [[تقصیر]] از احرام خارج شده و به سمت [[عراق]] حرکت کرد.<ref>الإرشاد، ج2، ص66-67؛ تاریخ الطبری، ج5، ص381-383.</ref>
 
 
در منابع تاریخی موارد پرشماری از ناتمام ماندن حج گزارش شده است.<ref>الکامل، ج4، ص350؛ ج11، ص287-288؛ نک شفاء الغرام، ج2، ص260-313.</ref> برخی از آنها چنین است:
 
ناتمام ماندن حج برخی، به سبب جلوگیری [[عبدالله بن زبیر]] از طواف و سعی و محاصره مکه توسط [[حجاج بن یوسف|حَجّاج بن یوسف]] در سال ۷۲ق.<ref>أنساب الأشراف، ج7، ص119؛ تاریخ الطبری، ج6، ص175؛ الکامل، ج4، ص350.</ref>  
 
تعطیلی حج از منطقه عراق به سبب فتنه و ممانعت قرامطه در سالهای ۳۱۲ق،<ref>تاریخ الطبری، ج11، ص107؛ تجارب الأمم، ج5، ص213-214؛ تاریخ ابن‌خلدون، ج4، ص128.</ref> ۳۱۳ تا ۳۱۶ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص261؛ تاریخ الإسلام، ج23، ص374؛ شذرات الذهب، ج4، ص70، 76.</ref> و ۳۱۷<ref>مروج الذهب، ج4، ص312.</ref> تا ۳۲۶ق.<ref>المنتظم، ج13، ص378؛ البدایة و النهایة، ج11، ص183، 189؛ تاریخ ابن‌خلدون، ج4، ص128-129.</ref>  
 
تعطیلی حج به سبب فتنة بنی هلال و کشتار حجاج توسط آنان در سال ۳۶۳ق.<ref>المنتظم، ج14، ص210؛ الکامل، ج8، ص647؛ البدایة و النهایة، ج11، ص277.</ref> ۵) اختلاف حاکمان در سال ۴۸۷ق که موجب تعطیلی حج گردید.<ref>البدایة و النهایة، ج12، ص147؛ شفاء الغرام، ج2، ص275.</ref> ۶) ناتوانی حج‌گزاران از ورود به مکه و ادای طواف و سعی به سبب درگیری میان امیر الحاج و امیر مکه در سال ۵۵۷ق؛ و ۵۵۸ق.<ref>المنتظم، ج18، ص152، 155؛ الکامل، ج11، ص287- 288؛ تاریخ الإسلام، ج38، ص35-36.</ref> ۷) اختلال در سفر حج به سبب تسلط مغولان در سالهای ۶۵۶ تا ۶۶۵ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص287-289.</ref> ۸) ناتمام ماندن حج به سبب آشوب و قتل و غارت در مکه و عرفات در سالهای ۶۸۹ق؛ و ۶۹۸ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص290-292.</ref> ۹) آشوب و درگیری در منا میان مصریان و حجازیان در سال ۷۰۵ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص293.</ref> ۱۰) اخلال در ادای برخی مناسک به سبب نزاع میان امیر الحاج مصری و اشراف در عرفات در سال ۷۴۳ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص298.</ref> ۱۱) کشتار و غارت حجاج در روز هشتم و نهم ذیحجة سال ۷۹۷ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص303.</ref> ۱۲) آشوب و قتل و غارت در مسجدالحرام و منا در سال ۸۱۷ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص309-310.</ref> ۱۳) ناتوانی حجاج از عزیمت به حج و ناتوانی ساکنان مکه از وقوف در عرفات به سبب تصرف مکه توسط وهابیان در سال ۱۲۱۹ق.<ref>تاریخ حج گزاری ایرانیان، ص221-222.</ref> ۱۴) ناتمام ماندن حج گروهی از ایرانیان پس از احرام در مسجد شجره در نیمة قرن ۱۴ قمری.<ref>أعیان الشیعة، ج3، ص376-377.</ref> ۱۵) ناتمام ماندن حج به سبب بسته شدن درهای مسجدالحرام وکشتار برخی از زائران در مسجدالحرام به دست وهابی افراطی جهیمان عتیبی در سال ۱۴۰۰ق.<ref>المهدی المنتظر فی ضوء الأحادیث و الآثار الصحیحة، ص101.</ref>


در قرآن کریم در آیة ۱۹۶ سوره بقره/۲ بر به پایان رساندن حج و عمره تأکید و مسلمانان به اتمام آن دو امر شده‌اند: «وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ…» یعنی: «و برای خدا حجّ و عمره را به پایان رسانید». به نظر مفسران<ref>الکشاف، ج1، ص238؛ مجمع البیان، ج2، ص518.</ref> و فقیهان،<ref>فقه القرآن، ج1، ص263؛ کنز العرفان، ج1، ص272؛ زبدة البیان، ص231-234.</ref> منظور از امر به اتمام حج در این آیه، تأکید بر وجوب آن یا انجام دادن همة مناسک با تمام شرایط، حدود و اَجزاء، یا وجوب اتمام حج و عمره پس از شروع - هر چند مستحب بوده باشد - یا وجوب اتمام حج فاسد شده است. در احادیث نیز اتمام حج در آیه به«اقامة حج تا آخرین جزء»،<ref>فقه القرآن، ج1، ص264</ref> «ادای حج بدون ارتکاب محرّمات احرام»<ref>الکافی، ج4، ص265</ref> و «ترک جماع، فسوق و جدال»<ref>تفسیر العیاشی، ج1، ص88؛ الکافی، ج4، ص337</ref> تفسیر شده است.
در قرآن کریم در آیة ۱۹۶ سوره بقره/۲ بر به پایان رساندن حج و عمره تأکید و مسلمانان به اتمام آن دو امر شده‌اند: «وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ…» یعنی: «و برای خدا حجّ و عمره را به پایان رسانید». به نظر مفسران<ref>الکشاف، ج1، ص238؛ مجمع البیان، ج2، ص518.</ref> و فقیهان،<ref>فقه القرآن، ج1، ص263؛ کنز العرفان، ج1، ص272؛ زبدة البیان، ص231-234.</ref> منظور از امر به اتمام حج در این آیه، تأکید بر وجوب آن یا انجام دادن همة مناسک با تمام شرایط، حدود و اَجزاء، یا وجوب اتمام حج و عمره پس از شروع - هر چند مستحب بوده باشد - یا وجوب اتمام حج فاسد شده است. در احادیث نیز اتمام حج در آیه به«اقامة حج تا آخرین جزء»،<ref>فقه القرآن، ج1، ص264</ref> «ادای حج بدون ارتکاب محرّمات احرام»<ref>الکافی، ج4، ص265</ref> و «ترک جماع، فسوق و جدال»<ref>تفسیر العیاشی، ج1، ص88؛ الکافی، ج4، ص337</ref> تفسیر شده است.
۱۵٬۶۱۴

ویرایش