بدون خلاصۀ ویرایش
(←کودکی) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
حجاج دوران کودکی و نوجوانی خود را در [[طائف]] سپری کرد و در این مدت به همراه پدرش معلم کودکان بود و به تناسب همین شغل با سواد بود.<ref>البدء والتاریخ، ج6، ص28؛ البدایه و النهایه، ج9، ص119.</ref> ساقهایی لاغر، اندامی کوچک، صدایی نازک<ref>البدء والتاریخ، ج6، ص28.</ref> و موهایی کوتاه داشت.<ref>انساب الاشراف، ج13، ص425.</ref> از او با تعابیر زیرک، بلیغ، مدیر،<ref>الاعلام، ج2، ص168.</ref> و در عین حال فاسق،<ref>الطبقات، ج4، ص139.</ref> خونریز، ستمگر، خشن و کینهجو یاد شده است.<ref>الاعلام، ج2، ص168.</ref> | حجاج دوران کودکی و نوجوانی خود را در [[طائف]] سپری کرد و در این مدت به همراه پدرش معلم کودکان بود و به تناسب همین شغل با سواد بود.<ref>البدء والتاریخ، ج6، ص28؛ البدایه و النهایه، ج9، ص119.</ref> ساقهایی لاغر، اندامی کوچک، صدایی نازک<ref>البدء والتاریخ، ج6، ص28.</ref> و موهایی کوتاه داشت.<ref>انساب الاشراف، ج13، ص425.</ref> از او با تعابیر زیرک، بلیغ، مدیر،<ref>الاعلام، ج2، ص168.</ref> و در عین حال فاسق،<ref>الطبقات، ج4، ص139.</ref> خونریز، ستمگر، خشن و کینهجو یاد شده است.<ref>الاعلام، ج2، ص168.</ref> | ||
== فرماندهی در سپاه عبدالملک مروان == | ==فرماندهی در سپاه عبدالملک مروان== | ||
مروان در سال ۶۵ قمری<ref group="یادداشت">شعبان یا رمضان.</ref> سپاهی به فرماندهی حَبیش بن دَلَجه قینی برای گرفتن [[مدینه]] از سلطه زبیریان فرستاد که حجاج و پدرش نیز در این سپاه حضور داشتند.<ref>انساب الاشراف، ج6، ص289.</ref> حبیش به همراه جمعی از یارانش کشته شد و سپاه مروان شکست خورد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص256؛ تاریخ الطبری، ج5، ص611؛ انساب الاشراف، ج6، ص289-290.</ref> بازماندگان به [[شام]] رفته و به سپاه روح بن زَنْباع جذامی، از حامیان مروان و پسرش عبدالملک پیوستند.<ref>العقد الفرید، ج5، ص275.</ref> | مروان در سال ۶۵ قمری<ref group="یادداشت">شعبان یا رمضان.</ref> سپاهی به فرماندهی حَبیش بن دَلَجه قینی برای گرفتن [[مدینه]] از سلطه زبیریان فرستاد که حجاج و پدرش نیز در این سپاه حضور داشتند.<ref>انساب الاشراف، ج6، ص289.</ref> حبیش به همراه جمعی از یارانش کشته شد و سپاه مروان شکست خورد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص256؛ تاریخ الطبری، ج5، ص611؛ انساب الاشراف، ج6، ص289-290.</ref> بازماندگان به [[شام]] رفته و به سپاه روح بن زَنْباع جذامی، از حامیان مروان و پسرش عبدالملک پیوستند.<ref>العقد الفرید، ج5، ص275.</ref> | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
عبدالملک بن مروان (حک: ۶۵–۸۵ق)، حجاج را والی شهری کوچک در [[حجاز]] به نام تباله کرد؛<ref>المعارف، ص396؛ معجم البلدان، ج2، ص9.</ref> ولی هنگامی حجاج به آنجا رسید و کوچکی آن را دید بدون اینکه داخل شود به نزد عبدالملک برگشت و از پذیرش حکومت تباله عذر خواست.<ref>عیون الاخبار، ج1، ص337؛ المعارف، ص396؛ معجم البلدان، ج2، ص9.</ref> او پس از مدتی که سرپرستی شرطه آبان بن مروان، حاکم [[فلسطین]] را عهدهدار بود،<ref>انساب الاشراف، ج6، ص310.</ref> به فرماندهی پیاده نظام عبدالملک منصوب شد.<ref>البدء والتاریخ، ج6، ص28.</ref> | عبدالملک بن مروان (حک: ۶۵–۸۵ق)، حجاج را والی شهری کوچک در [[حجاز]] به نام تباله کرد؛<ref>المعارف، ص396؛ معجم البلدان، ج2، ص9.</ref> ولی هنگامی حجاج به آنجا رسید و کوچکی آن را دید بدون اینکه داخل شود به نزد عبدالملک برگشت و از پذیرش حکومت تباله عذر خواست.<ref>عیون الاخبار، ج1، ص337؛ المعارف، ص396؛ معجم البلدان، ج2، ص9.</ref> او پس از مدتی که سرپرستی شرطه آبان بن مروان، حاکم [[فلسطین]] را عهدهدار بود،<ref>انساب الاشراف، ج6، ص310.</ref> به فرماندهی پیاده نظام عبدالملک منصوب شد.<ref>البدء والتاریخ، ج6، ص28.</ref> | ||
== | ==در مدینه== | ||
حجاج در سال ۷۲ق. پس از پیروزی عبدالملک بر مصعب بن زبیر حاکم زبیری [[عراق]]، در حالی که بزرگان [[شام]] به جهت حرمت [[مکه]] حاضر به پذیرش مأموریت علیه ابن زبیر نبودند، داوطلب این کار شد.<ref>تاریخ حبیب السیر، ج2، ص148-149.</ref> | حجاج در سال ۷۲ق. پس از پیروزی عبدالملک بر مصعب بن زبیر حاکم زبیری [[عراق]]، در حالی که بزرگان [[شام]] به جهت حرمت [[مکه]] حاضر به پذیرش مأموریت علیه ابن زبیر نبودند، داوطلب این کار شد.<ref>تاریخ حبیب السیر، ج2، ص148-149.</ref> | ||
حجاج [[کوفه]] را در جمادی الاولی به قصد [[حجاز]] ترک و در شعبان همان سال وارد [[طائف]] شد. او در انجام مأموریتش، پس از استقرار در طائف یک رشته عملیات ایذایی برای محک زدن توانایی ابن زبیر به راه انداخت و پس از آگاهی از ناتوانی خود و پس از رسیدن نیروی کمکی ۵۰۰۰ نفری<ref>انساب الاشراف، ج7، ص115-116.</ref> در ذی قعده سال ۷۲ق. وارد [[مدینه]] شد و حاکم زبیری آن را اخراج کرد.<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص175؛ الکامل، ج4، ص350.</ref> با توجه به همراهی مردم مدینه با آل زبیر علیه [[بنی امیه]]، حجاج در مدینه به مردم از جمله [[صحابه]] [[حضرت محمد(ص)]] آزار و اذیت رساند و به بهانه یاری نرساندن به [[عثمان]] بر دست و گردن بسیاری از آنها مهر سُربی زد.<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص195؛ البدایه و النهایه، ج9، ص2.</ref> او به هنگام وداع با مدینه، خدا را به خاطر خارج شدن از آلودهترین شهرها که ساکنانش خیانتکارترین افراد به عبدالملک و حسودترین مردمان هستند سپاس گفت و احترام مردم مدینه به منبر و قبر مطهر رسول خدا(ص) را به سخره گرفت و سوگند خورد که اگر | حجاج [[کوفه]] را در جمادی الاولی به قصد [[حجاز]] ترک و در شعبان همان سال وارد [[طائف]] شد. او در انجام مأموریتش، پس از استقرار در طائف یک رشته عملیات ایذایی برای محک زدن توانایی ابن زبیر به راه انداخت و پس از آگاهی از ناتوانی خود و پس از رسیدن نیروی کمکی ۵۰۰۰ نفری<ref>انساب الاشراف، ج7، ص115-116.</ref> در ذی قعده سال ۷۲ق. وارد [[مدینه]] شد و حاکم زبیری آن را اخراج کرد.<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص175؛ الکامل، ج4، ص350.</ref> با توجه به همراهی مردم مدینه با آل زبیر علیه [[بنی امیه]]، حجاج در مدینه به مردم از جمله [[صحابه]] [[حضرت محمد(ص)]] آزار و اذیت رساند و به بهانه یاری نرساندن به [[عثمان]] بر دست و گردن بسیاری از آنها مهر سُربی زد.<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص195؛ البدایه و النهایه، ج9، ص2.</ref> او به هنگام وداع با مدینه، خدا را به خاطر خارج شدن از آلودهترین شهرها که ساکنانش خیانتکارترین افراد به عبدالملک و حسودترین مردمان هستند سپاس گفت و احترام مردم مدینه به منبر و قبر مطهر رسول خدا(ص) را به سخره گرفت و سوگند خورد که اگر سفارشهای خلیفه نبود مدینه را ویران میکرد.<ref>انساب الاشراف، ج7، ص136؛ الکامل، ج4، ص359.</ref> | ||
== در مکه == | |||
=== محاصره مسجدالحرام === | |||
حجاج پس از آن، به سوی [[مکه]] حرکت کرد و ابن زبیر را در [[مسجدالحرام]] محاصره کرد. این محاصره در [[ذیحجه]] سال ۷۲ق. آغاز و پس از ۶ ماه و ۱۷ روز با قتل ابن زبیر در روز سه شنبه ۱۷ جمادی الاولی ۷۳ق. به پایان رسید. برخی مدت زمان محاصره حجاج را ۸ ماه و ۱۷ روز دانستهاند.<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص175؛ المنتظم، ج6، ص124.</ref> | حجاج پس از آن، به سوی [[مکه]] حرکت کرد و ابن زبیر را در [[مسجدالحرام]] محاصره کرد. این محاصره در [[ذیحجه]] سال ۷۲ق. آغاز و پس از ۶ ماه و ۱۷ روز با قتل ابن زبیر در روز سه شنبه ۱۷ جمادی الاولی ۷۳ق. به پایان رسید. برخی مدت زمان محاصره حجاج را ۸ ماه و ۱۷ روز دانستهاند.<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص175؛ المنتظم، ج6، ص124.</ref> | ||
حجاج بن یوسف که در موسم حج به مکه رسیده بود، با لباس رزم در [[عرفات]] حاضر شد<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص175؛ المنتظم، ج6، ص120.</ref>؛ ولی به خاطر جلوگیری ابن زبیر، طواف کعبه و سعی میان صفا و مروه را انجام نداد<ref>الطبقات، خامسة2، ص93؛ الکامل، ج4، ص350.</ref> در مقابل حجاج نیز مانع وقوف ابن زبیر و یارانش در عرفات و رمی جمرات شد.<ref>انساب الاشراف، ج7، ص119؛ الاستیعاب، ج3، ص907؛ الکامل، ج4، ص350.</ref> بنا به گزارشی، عبدالملک در آغاز، حجاج را از حمله نظامی به مکه برحذر داشت و از او خواست با محاصره اقتصادی ابن زبیر را وادار به تسلیم کند.<ref>الفتوح، ج6، ص338.</ref> به همین دلیل حجاج مانع رسیدن آذوقه به زبیریان شد و آنچنان یاران ابن زبیر را در تنگنا و گرسنگی قرار داد که تنها به آب زمزم دسترسی داشتند.<ref>الطبقات، خامسة2، ص94؛ اخبار مکه، فاکهی، ج4، ص335.</ref> با سرسختی ابن زبیر، حجاج با نصب منجنیق روی کوههای اطراف مسجدالحرام و ابوقبیس، زبیریان را به شدت کوبید. در این میان سنگهای منجنیق به کعبه اصابت کرد و به آن آسیب رساند.<ref>الطبقات، خامسة2، ص94-95؛ الانباء، ص50.</ref> گزارش دیگری هدف سنگهای حجاج را خود کعبه و تخریب بخشی که ابن زبیر بر دیوار آن در ناحیه حَطیم افزوده بود، عنوان کرد.<ref>احسن التقاسیم، ص74-75؛ معجم البلدان، ج4، ص466.</ref> البته بنا به درخواست برخی از صحابه مانند ابن عمر یا جابر بن عبدالله انصاری و ابوسعید خُدری حجاج تا پایان موسم حج و بازگشت حاجیان از منا، حملات خود را متوقف کرد و پس از آن، از حاجیان خواست تا به شهرهای خود بازگردند تا او مبارزهاش را با ابن زبیر ادامه دهد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص372-373؛ الکامل، ج4، ص350-351.</ref> | حجاج بن یوسف که در موسم حج به مکه رسیده بود، با لباس رزم در [[عرفات]] حاضر شد<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص175؛ المنتظم، ج6، ص120.</ref>؛ ولی به خاطر جلوگیری ابن زبیر، طواف کعبه و سعی میان صفا و مروه را انجام نداد<ref>الطبقات، خامسة2، ص93؛ الکامل، ج4، ص350.</ref> در مقابل حجاج نیز مانع وقوف ابن زبیر و یارانش در عرفات و رمی جمرات شد.<ref>انساب الاشراف، ج7، ص119؛ الاستیعاب، ج3، ص907؛ الکامل، ج4، ص350.</ref> بنا به گزارشی، عبدالملک در آغاز، حجاج را از حمله نظامی به مکه برحذر داشت و از او خواست با محاصره اقتصادی ابن زبیر را وادار به تسلیم کند.<ref>الفتوح، ج6، ص338.</ref> به همین دلیل حجاج مانع رسیدن آذوقه به زبیریان شد و آنچنان یاران ابن زبیر را در تنگنا و گرسنگی قرار داد که تنها به آب زمزم دسترسی داشتند.<ref>الطبقات، خامسة2، ص94؛ اخبار مکه، فاکهی، ج4، ص335.</ref> | ||
=== تخریب کعبه === | |||
با سرسختی ابن زبیر، حجاج با نصب منجنیق روی کوههای اطراف مسجدالحرام و ابوقبیس، زبیریان را به شدت کوبید. در این میان سنگهای منجنیق به کعبه اصابت کرد و به آن آسیب رساند.<ref>الطبقات، خامسة2، ص94-95؛ الانباء، ص50.</ref> گزارش دیگری هدف سنگهای حجاج را خود کعبه و تخریب بخشی که ابن زبیر بر دیوار آن در ناحیه حَطیم افزوده بود، عنوان کرد.<ref>احسن التقاسیم، ص74-75؛ معجم البلدان، ج4، ص466.</ref> البته بنا به درخواست برخی از صحابه مانند ابن عمر یا جابر بن عبدالله انصاری و ابوسعید خُدری حجاج تا پایان موسم حج و بازگشت حاجیان از منا، حملات خود را متوقف کرد و پس از آن، از حاجیان خواست تا به شهرهای خود بازگردند تا او مبارزهاش را با ابن زبیر ادامه دهد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص372-373؛ الکامل، ج4، ص350-351.</ref> | |||
همزمان با اولین پرتاب سنگ به سمت کعبه، رعد و برق شدیدی پدیدار شد که شامیان را ترساند و حجاج برای قوت قلب دادن به آنان، با دست خود سنگ در منجنیق گذاشت.<ref>انساب الاشراف، ج7، ص122؛ تاریخ الاسلام، ج5، ص313.</ref> فردای آن روز ۱۲ نفر از شامیان با اصابت رعد و برق هلاک شدند و این امر ترس شدیدی در دلشان ایجاد کرد؛ ولی پس از این که در روز بعدی یاران ابن زبیر نیز مورد اصابت رعد و برق واقع شدند و حجاج این رعد و برقها را در منطقه مکه طبیعی دانست، به پرتاب منجنیق ادامه دادند.<ref>حیاة الحیوان، ج2، ص58؛ الکامل، ج4، ص351.</ref> سنگهای منجنیق، دیوار مشرف بر چاه [[زمزم]] را فروریخت و کنارههای کعبه را ویران کرد<ref>الفتوح، ج6، ص340؛ حیاة الحیوان، ج2، ص58-59.</ref> و حجرالاسود را از جای خود درآورد.<ref>تاریخ الاسلام، ج5، ص315.</ref> پس از آن حجاج دستور داد تا با گلولههای آتشین مسجد را هدف بگیرند که این کار باعث سوختن پردههای کعبه شد و ابن زبیر را واداشت تا برای جلوگیری از آسیب دیدن بیشتر کعبه با فرستادن قسمتی از نیروهایش به بیرون از مسجد، میدان جنگ را توسعه دهد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص360؛ الفتوح، ج6، ص340-341.</ref> | |||
=== کشتن ابن زبیر === | |||
حجاج به ابن زبیر پیام داد که به او امان خواهد داد و حتی برادرش عروة بن زبیر را نزد او فرستاد؛ ولی ابن زبیر از قبول امان خودداری کرد و عروه را کتک زد.<ref>الامامة والسیاسه، ج2، ص38-39.</ref> این مسائل، در کنار اعلام عفو عمومی حجاج<ref>الطبقات، خامسة2، ص99؛ انساب الاشراف، ج7، ص124؛ البدایه و النهایه، ج8، ص330.</ref> باعث تسلیم شدن یاران ابن زبیر، حتی پسران زبیر، خبیب و حمزه شد<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص188؛ الکامل، ج4، ص352.</ref>؛ ولی ابن زبیر با مشورت مادرش اسماء که او را به مقاومت تحریک کرد، به جنگ با امویان ادامه داد<ref>مروج الذهب، ج3، ص113؛ تاریخ الطبری، ج6، ص189.</ref> و درسال ۷۳ق. کشته شد.<ref>المعارف، ص356.</ref> حجاج سر ابن زبیر را به همراه چند تن ابتدا به مدینه و سپس نزد عبدالملک فرستاد<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص192.</ref> و جسد ابن زبیر را وارونه کنار گردنه سمت راست حُجون نزدیک قبرستان [[جنة المعلاة]] آویخت.<ref>الکامل، ج4، ص357؛ نهایة الارب، ج21، ص141.</ref> | |||
حجاج | حجاج پس از کشته شدن عبدالله بن زبیر وارد مکه شد و از مردم برای عبدالملک بیعت گرفت. آنگاه دستور پاکسازی و شستوشوی خانه خدا را داد<ref>الکامل، ج4، ص358؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص51.</ref> و در سال ۷۳ به حکومت مکه، مدینه، یمن و یمامه رسید و تا سه سال حاکم این مناطق بود.<ref>مروج الذهب، ج3، ص114-115.</ref> | ||
== بازسازی کعبه == | ===بازسازی کعبه=== | ||
حجاج در صفر سال ۷۴ق. برای گرفتن بیعت به مدینه رفت و پس از آن به امر عبدالملک به مکه بازگشت و کعبه را به شکل پیش از بازسازی ابن زبیر بازگرداند<ref>البدایه و النهایه، ج8، ص250؛ تاریخ الاسلام، ج5، ص315.</ref> و دیوار شمالی کعبه را خراب کرد و با خارج کردن شش ذرع و نیم از آن، حجر اسماعیل را از کعبه تفکیک نمود و در غربی کعبه را مسدود کرده<ref>اخبار مکه، الازرقی، ج1، ص289؛ تاریخ خلیفه ص169؛ الروض المعطار، ص499.</ref> و کعبه را با ابریشم پوشاند.<ref>البدء والتاریخ، ج4، ص84؛ اخبار مکه، الازرقی، ج1، ص253؛ معجم البلدان، ج5، ص124.</ref> بنابر قولی، وی نخستین کسی دانسته شده که پوشش کعبه را تهیه کرد.<ref>اخبار مکه، الازرقی، ج1، ص253؛ البدایه و النهایه، ج1، ص282.</ref> او همچنین نردبان داخلی کعبه را که از بین رفته بود بازسازی کرد و برای اتاقکی که این نردبان در آن قراردارد (باب التوبه) در ساخت.<ref>الروض المعطار، ص499.</ref> | حجاج در صفر سال ۷۴ق. برای گرفتن بیعت به مدینه رفت و پس از آن به امر عبدالملک به مکه بازگشت و کعبه را به شکل پیش از بازسازی ابن زبیر بازگرداند<ref>البدایه و النهایه، ج8، ص250؛ تاریخ الاسلام، ج5، ص315.</ref> و دیوار شمالی کعبه را خراب کرد و با خارج کردن شش ذرع و نیم از آن، حجر اسماعیل را از کعبه تفکیک نمود و در غربی کعبه را مسدود کرده<ref>اخبار مکه، الازرقی، ج1، ص289؛ تاریخ خلیفه ص169؛ الروض المعطار، ص499.</ref> و کعبه را با ابریشم پوشاند.<ref>البدء والتاریخ، ج4، ص84؛ اخبار مکه، الازرقی، ج1، ص253؛ معجم البلدان، ج5، ص124.</ref> بنابر قولی، وی نخستین کسی دانسته شده که پوشش کعبه را تهیه کرد.<ref>اخبار مکه، الازرقی، ج1، ص253؛ البدایه و النهایه، ج1، ص282.</ref> او همچنین نردبان داخلی کعبه را که از بین رفته بود بازسازی کرد و برای اتاقکی که این نردبان در آن قراردارد (باب التوبه) در ساخت.<ref>الروض المعطار، ص499.</ref> | ||
خط ۳۹: | خط ۴۸: | ||
حجاج در سالهای حکومتش بر حجاز، ۷۲ تا ۷۴ق. امیر الحاج بود.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص281؛ المحبر، ص24.</ref> او در دوران امارتش بر عراق نیز به حج رفت و در این زمان پسرش محمد را به جانشینی خود گمارد.<ref>مروج الذهب، ج3، ص146؛ المنتظم، ج6، ص343.</ref> بنا به گزارشی، حجاج طی خطبهای زائران قبر حضرت محمد(ص) را مورد نکوهش قرار داد و طواف برگرد کاخ عبدالملک مروان را از این رو که خلیفه را بهتر از رسول خدا میدانست، توصیه میکرد.<ref>شرح نهج البلاغه، ج15، ص242.</ref> با این همه، حجاج احادیثی نیز از پیامبر نقل کرده است.<ref>المنتظم، ج6، ص336؛ البدایه و النهایه، ج9، ص117.</ref> | حجاج در سالهای حکومتش بر حجاز، ۷۲ تا ۷۴ق. امیر الحاج بود.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص281؛ المحبر، ص24.</ref> او در دوران امارتش بر عراق نیز به حج رفت و در این زمان پسرش محمد را به جانشینی خود گمارد.<ref>مروج الذهب، ج3، ص146؛ المنتظم، ج6، ص343.</ref> بنا به گزارشی، حجاج طی خطبهای زائران قبر حضرت محمد(ص) را مورد نکوهش قرار داد و طواف برگرد کاخ عبدالملک مروان را از این رو که خلیفه را بهتر از رسول خدا میدانست، توصیه میکرد.<ref>شرح نهج البلاغه، ج15، ص242.</ref> با این همه، حجاج احادیثی نیز از پیامبر نقل کرده است.<ref>المنتظم، ج6، ص336؛ البدایه و النهایه، ج9، ص117.</ref> | ||
== دیگر اقدامات == | |||
مطابق گزارشهایی، حجاج نخستین کسی بود که نقطه را در قرآن به کار برد و تا آن زمان عرب خطوط اقتباسی از سریانی و نبطی را بدون نقطه مینوشتند. این کار به وسیله یحیی بن یعمر و نصر بن عاصم، شاگردان ابوالاسود دئلی متداول شد.<ref>مناهل العرفان، ج1، ص399-400؛ تاریخ القرآن، ص111-112؛ آراء المستشرقین، ج1، ص429-430.</ref> نیز تقسیم قرآن به اجزای مختلف به دستور حجاج صورت گرفت.<ref>تاریخ دمشق، ج12، ص116؛ تفسیر قرطبی، ج1، ص63.</ref> حجاج را اولین کسی دانستهاند که در زمان عبدالملک، سوره توحید را بر سکههای اسلامی نقش کرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص281؛ المنتظم، ج6، ص148؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص57.</ref> | مطابق گزارشهایی، حجاج نخستین کسی بود که نقطه را در قرآن به کار برد و تا آن زمان عرب خطوط اقتباسی از سریانی و نبطی را بدون نقطه مینوشتند. این کار به وسیله یحیی بن یعمر و نصر بن عاصم، شاگردان ابوالاسود دئلی متداول شد.<ref>مناهل العرفان، ج1، ص399-400؛ تاریخ القرآن، ص111-112؛ آراء المستشرقین، ج1، ص429-430.</ref> نیز تقسیم قرآن به اجزای مختلف به دستور حجاج صورت گرفت.<ref>تاریخ دمشق، ج12، ص116؛ تفسیر قرطبی، ج1، ص63.</ref> حجاج را اولین کسی دانستهاند که در زمان عبدالملک، سوره توحید را بر سکههای اسلامی نقش کرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص281؛ المنتظم، ج6، ص148؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص57.</ref> | ||
حجاج با سیاست مستبدانه خود، توانسته بود منطقه حجاز را در مدت ولایت دوسالهاش، از بزرگترین رقیب سیاسی امویان، عبدالله بن زبیر، پاک سازد. در رمضان سال ۷۵ق. از سوی عبدالملک مأمور حکومت عراق شد. به نقلی، عدهای از بزرگان حجاز از عبدالملک عزل حجاج را خواسته بودند<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص202-203.</ref> از این رو خلیفه اموی، وی را مأمور عراق کرد. حجاج در حالی که صورتش را پوشانده بود وارد مسجد کوفه شد و بدون حمد و ثنای خداوند و صلوات بر پیامبر(ص) سخن خود را آغاز و عراقیان را به مجازاتهای سخت و اعدام بیم داد.<ref>الفتوح، ج7، ص5؛ مروج الذهب، ج3، ص126-127؛ تاریخ الطبری، ج6، ص203.</ref> حجاج سر عبدالله بن جارود و چندتن از شورشیان را به نزد مهلب بن ابی صفره که سرگرم جنگ با خوارج در رامهرمز بود فرستاد تا روحیه خوارج را تضعیف کند.<ref>نهایة الارب، ج21، ص218-219.</ref> | == حکومت بر عراق == | ||
حجاج با سیاست مستبدانه خود، توانسته بود منطقه حجاز را در مدت ولایت دوسالهاش، از بزرگترین رقیب سیاسی امویان، عبدالله بن زبیر، پاک سازد. در رمضان سال ۷۵ق. از سوی عبدالملک مأمور حکومت عراق شد. به نقلی، عدهای از بزرگان حجاز از عبدالملک عزل حجاج را خواسته بودند<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص202-203.</ref> از این رو خلیفه اموی، وی را مأمور عراق کرد. حجاج در حالی که صورتش را پوشانده بود وارد مسجد کوفه شد و بدون حمد و ثنای خداوند و صلوات بر پیامبر(ص) سخن خود را آغاز و عراقیان را به مجازاتهای سخت و اعدام بیم داد.<ref>الفتوح، ج7، ص5؛ مروج الذهب، ج3، ص126-127؛ تاریخ الطبری، ج6، ص203.</ref> | |||
=== درگیری با خوارج === | |||
حجاج سر عبدالله بن جارود و چندتن از شورشیان را به نزد مهلب بن ابی صفره که سرگرم جنگ با خوارج در رامهرمز بود فرستاد تا روحیه خوارج را تضعیف کند.<ref>نهایة الارب، ج21، ص218-219.</ref> | |||
حجاج تلاش بسیاری برای سرکوب خوارج انجام داد. او مهلب بن ابی صفره را که از دوره زبیریان با خوارج درگیر بود به کار خویش ابقا کرد و او با یاری سپاهی از عراقیان، درگیریهای مختلفی با خوارج در کازرون<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص210-212؛ تاریخ بلعمی، ج4، ص785؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص190.</ref> و در منطقه جیرفت<ref>الفتوح، ج7، ص41-48؛ تاریخ بلعمی، ج4، ص785؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص324.</ref> صورت داد و شکستهای سختی را بر خوارج وارد کرد. وی سرانجام خوارج را از عراق که مرکز اصلی ایشان بود، به سرزمینهای دیگر راند. | حجاج تلاش بسیاری برای سرکوب خوارج انجام داد. او مهلب بن ابی صفره را که از دوره زبیریان با خوارج درگیر بود به کار خویش ابقا کرد و او با یاری سپاهی از عراقیان، درگیریهای مختلفی با خوارج در کازرون<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص210-212؛ تاریخ بلعمی، ج4، ص785؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص190.</ref> و در منطقه جیرفت<ref>الفتوح، ج7، ص41-48؛ تاریخ بلعمی، ج4، ص785؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص324.</ref> صورت داد و شکستهای سختی را بر خوارج وارد کرد. وی سرانجام خوارج را از عراق که مرکز اصلی ایشان بود، به سرزمینهای دیگر راند. | ||
حجاج درسال ۸۱ یا ۸۲ق. پس از سرکوب قیام عبدالرحمن بن محمد بن اشعث ـ فرمانده سابق سپاه حجاج برای جنگ در شرق<ref>الفتوح، ج7، ص77.</ref> ـ بسیاری از چهرههای بصره<ref>البدایه و النهایه، ج9، ص37.</ref> و کوفه مانند انس بن مالک صحابی<ref>البدایه و النهایه، ج9، ص133.</ref> و ابن ابی لیلی (قاضی کوفه) را از اینرو که به دعوت ابن اشعث پاسخ مثبت داده بودند، به سختی مجازات و سعید بن جبیر (از تابعین | حجاج درسال ۸۱ یا ۸۲ق. پس از سرکوب قیام عبدالرحمن بن محمد بن اشعث ـ فرمانده سابق سپاه حجاج برای جنگ در شرق<ref>الفتوح، ج7، ص77.</ref> ـ بسیاری از چهرههای بصره<ref>البدایه و النهایه، ج9، ص37.</ref> و کوفه مانند انس بن مالک صحابی<ref>البدایه و النهایه، ج9، ص133.</ref> و ابن ابی لیلی (قاضی کوفه) را از اینرو که به دعوت ابن اشعث پاسخ مثبت داده بودند، به سختی مجازات و سعید بن جبیر (از تابعین و فقیهان برجسته) را که پس از فرار به قم و بازگشت به مکه، دستگیر شده بود، به قتل رساند.<ref>البدایه و النهایه، ج9، ص96، 136.</ref> به نقلی سعید هنگام جان دادن حجاج را نفرین کرد و او پس از چند روز درگذشت.<ref>الامامة والسیاسه، ج2، ص62-63؛ تجارب الامم، ج2، ص420-421.</ref> | ||
فتوحات اسلامی در دوران امارت حجاج بهوسیله قتیبة بن مسلم باهلی به ماوراء النهر<ref>الاخبار الطوال، ص328؛ تاریخ الطبری، ج6، ص425.</ref> و بهوسیله محمد بن قاسم ثقفی در سند<ref>فتوح البلدان، ص422؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص76.</ref> توسعه یافت. او حتی از تازه مسلمانان نیز بر خلاف دستور اسلام جزیه گرفت.<ref>تاریخ بلعمی، ج5، ص1577؛ الکامل، ج5، ص101؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص62.</ref> | فتوحات اسلامی در دوران امارت حجاج بهوسیله قتیبة بن مسلم باهلی به ماوراء النهر<ref>الاخبار الطوال، ص328؛ تاریخ الطبری، ج6، ص425.</ref> و بهوسیله محمد بن قاسم ثقفی در سند<ref>فتوح البلدان، ص422؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص76.</ref> توسعه یافت. او حتی از تازه مسلمانان نیز بر خلاف دستور اسلام جزیه گرفت.<ref>تاریخ بلعمی، ج5، ص1577؛ الکامل، ج5، ص101؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص62.</ref> | ||
خط ۵۷: | خط ۷۱: | ||
حجاج کینه شدیدی از امام علی(ع) و دیگر اهلبیت داشت، از این رو کینه آن حضرت را ترویج<ref>الغارات، ج2، ص842-843؛ مروج الذهب، ج3، ص144.</ref> و مردم را به لعن و تبری از وی فرا میخواند.<ref>المعرفة والتاریخ، ج2، ص617؛ انساب الاشراف، ج2، ص181.</ref> بنا به گزارشی در تعمیراتی که در زمان او در کاخ امارت کوفه انجام میشد جسدی پیدا شد. حجاج به گمان این که آن جسد امام علی است، خواست آن را بر دار کشد ولی به توصیه برخی از مشاورانش از این کار منصرف شد.<ref>انساب الاشراف، ج2، ص509.</ref> امیرمؤمنان در یکی از خطبههایش تسلط حجاج بر عراق را پیشگویی کرد.<ref>نهج البلاغه، خطبه 116.</ref> به روایتی از امام باقر(ع) شنیدن کلمه «زندیق» یا کافر برای حجاج بسیار بهتر از این بود که کلمه شیعه علی را بشنود.<ref>شرح نهج البلاغه، ج11، ص46.</ref> حجاج یاران آن حضرت را به شهادت میرساند.<ref>الارشاد، ج1، ص328.</ref> | حجاج کینه شدیدی از امام علی(ع) و دیگر اهلبیت داشت، از این رو کینه آن حضرت را ترویج<ref>الغارات، ج2، ص842-843؛ مروج الذهب، ج3، ص144.</ref> و مردم را به لعن و تبری از وی فرا میخواند.<ref>المعرفة والتاریخ، ج2، ص617؛ انساب الاشراف، ج2، ص181.</ref> بنا به گزارشی در تعمیراتی که در زمان او در کاخ امارت کوفه انجام میشد جسدی پیدا شد. حجاج به گمان این که آن جسد امام علی است، خواست آن را بر دار کشد ولی به توصیه برخی از مشاورانش از این کار منصرف شد.<ref>انساب الاشراف، ج2، ص509.</ref> امیرمؤمنان در یکی از خطبههایش تسلط حجاج بر عراق را پیشگویی کرد.<ref>نهج البلاغه، خطبه 116.</ref> به روایتی از امام باقر(ع) شنیدن کلمه «زندیق» یا کافر برای حجاج بسیار بهتر از این بود که کلمه شیعه علی را بشنود.<ref>شرح نهج البلاغه، ج11، ص46.</ref> حجاج یاران آن حضرت را به شهادت میرساند.<ref>الارشاد، ج1، ص328.</ref> | ||
==درگذشت== | |||
حجاج در اواخر عمر به سبب بیماری و قتل برخی از بزرگان از جمله سعید بن جبیر تعادل روحی و روانی خود را از دست داد به طوری که در طول بیماری خود همواره هذیان میگفت.<ref group="یادداشت">او بانگ برمیداشت که «ای ابن جبیر مرا با تو چه کار است؟»</ref><ref>الاخبارالطوال، ص328-329.</ref> | |||
== درگذشت == | |||
حجاج در اواخر عمر به | |||
سن او را ۵۴ سال | حجاج بعد از حدود ۲۲ سال حکمرانی و خدمت برای مروانیان، در دهه سوم ماه رمضان سال ۹۵ق. در شهر واسط که خود آن را میان [[بصره]] و [[کوفه]] ساخته بود مُرد و در همانجا دفن شد.<ref>المعارف، ص359، 398؛ وفیات الاعیان، ج2، ص53.</ref> برخی سبب مرگ او را بیماری خوره<ref>وفیات الاعیان، ج2، ص53.</ref> و برخی دیگر، بیماری سل و بیخوابی دانستهاند.<ref>البدء و التاریخ، ج6، ص39.</ref> سن او را هنگام مرگ، ۵۴ سال ذکر کردهاند. به هنگام مرگ، در خزانه او میلیونها درهم وجود داشت.<ref>زین الاخبار، ص248؛ الاخبارالطوال، ص328.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |