←واژه
(←واژه) |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''جنگهای | '''جنگهای فِجار'''، نبردها و منازعههای [[جاهلیت|جاهلی]] در ماههای حرام در اطراف [[مکه]] است. | ||
==واژه== | ==واژه== | ||
واژه فِجار، مصدر مزید از ماده «ف، ج، ر» به معنای خارج شدن از حد و افتادن در گناه است.<ref>نک: لسان العرب، ج5، ص45-48 «فجر».</ref> این نام به کشمکشها و جنگهایی گفته شد که در [[جاهلیت]] در [[ماههای حرام]] رخ میداد؛ زیرا این درگیریها باعث حرمت شکنی این ماهها بود<ref>. السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص186؛ مروج الذهب، ج2، ص267، 286؛ اخبار مکه، ج5، ص185.</ref> و مرتکبان قتل و جنایت در این زمان از مرز و حدود سنت و آیین زمانه جاهلی تجاوز میکردند.<ref>العقد الفرید، ج6، ص102؛ اجوبة المسائل الدینیه، ج11، ص198-200؛ حروب الفجار، ص136.</ref> بیشتر درگیریهای مشهور فجار، میان افراد دو | واژه فِجار، مصدر مزید از ماده «ف، ج، ر» به معنای خارج شدن از حد و افتادن در گناه است.<ref>نک: لسان العرب، ج5، ص45-48 «فجر».</ref> این نام به کشمکشها و جنگهایی گفته شد که در [[جاهلیت]] در [[ماههای حرام]] رخ میداد؛ زیرا این درگیریها باعث حرمت شکنی این ماهها بود<ref>. السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص186؛ مروج الذهب، ج2، ص267، 286؛ اخبار مکه، ج5، ص185.</ref> و مرتکبان قتل و جنایت در این زمان از مرز و حدود سنت و آیین زمانه جاهلی تجاوز میکردند.<ref>العقد الفرید، ج6، ص102؛ اجوبة المسائل الدینیه، ج11، ص198-200؛ حروب الفجار، ص136.</ref> بیشتر درگیریهای مشهور فجار، میان افراد دو کلانقبیله [[بنیکنانه|کنانه]] و قیس عیلان که در [[مکه]] و اطراف آن ساکن بودند رخ داد.<ref>البدایة و النهایه، ج2، ص289.</ref> | ||
==درگیریها== | ==درگیریها== | ||
آنچه در بیشتر منابع آمده و | جنگهای فجار، بر پایه آنچه در بیشتر منابع آمده و معروفتر است، به دو مجموعه حادثه، در اطراف [[مکه]] میان قبیلههای [[بنیکنانه|کنانه]] و قیس عیلان<ref group="یادداشت">که اکثر حاضران عکاظ را به تناسب نزدیکی محل سکونت خود تشکیل میدانند.</ref> گفته میشود، که در ماههای حرام رخ داده است.<ref name=":0">الاغانی، ج22، ص307؛ المفصل، ج10، ص52؛ حروب الفجار، ص135.</ref> در کنار این دو مجموعه، گاهی به جنگهایی که در [[یثرب]]، در این ماهها رخ داده نیز، «فجار انصار» گفته میشود.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص37؛ الکامل، ج1، ص380.</ref> | ||
در کنار این دو مجموعه، گاهی به جنگهایی که در [[یثرب]]، در این ماهها رخ داده نیز، «فجار انصار» گفته میشود.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص37؛ الکامل، ج1، ص380.</ref> | |||
===مجموعه نخست=== | ===مجموعه نخست=== | ||
مجموعه | مجموعه نخست، سه درگیری و نزاع دسته جمعی میان افراد دو قبیله است که نمیتوان آن را به معنای واقعی جنگ دانست. این درگیریها که با دلایلی ساده و سطحی رخ داد، با مصالحه و عقبنشینی دو طرف یا پذیرش خونبهای آسیب دیدگان پایان یافت.<ref name=":0" /> شرح مجموعه نخست چنین است: | ||
====فجار نخست==== | ====فجار نخست==== | ||
فجار نخست، معروف به فجار الرِجل یا فجار الفَخر،<ref>المنمق، ص161.</ref> میان دو قبیله بنی غِفار و هَوازن رخ داد.<ref>اتحاف الوری، ج1، ص103-104؛ المفصل، ج7، ص83.</ref>در این منازعه کسی کشته نشد و این فجار منحصر در بگومگو و درگیری لفظی میان این دو قبیله بود. علت این | فجار نخست، معروف به فجار الرِجل یا فجار الفَخر،<ref>المنمق، ص161.</ref> میان دو قبیله بنی غِفار و هَوازن رخ داد.<ref>اتحاف الوری، ج1، ص103-104؛ المفصل، ج7، ص83.</ref> در این منازعه کسی کشته نشد و این فجار منحصر در بگومگو و درگیری لفظی میان این دو قبیله بود. علت این کشمکش، گردنکشی و غرور مردی از قبیله غفار، به نام بَدر بن مَعشر غفاری بود که در اجتماع بازار عُکاظ، پای خویش را دراز کرد و خود را عزیزترین فرد عرب خواند و رقیب طلبید. رفتار مغرورانه او واکنش مردی از بنی نصر بن معاویه را در پی داشت که با شمشیر خود به پای او ضربه ای زد و آتش نزاع را میان دو قبیله شعلهور کرد؛ ولی پیش از اینکه کار به خونریزی برسد، با عقبنشینی دو طرف نزاع پایان یافت.<ref>العقد الفرید، ج6، ص101-102؛ الاغانی، ج22، ص307-308؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص503-504.</ref> | ||
====فجار دوم==== | ====فجار دوم==== | ||
خط ۱۹: | خط ۱۶: | ||
====فجار سوم==== | ====فجار سوم==== | ||
فجار سوم، معروف به فجار القِرد<ref>مروج الذهب، ج2، ص271؛ المفصل، ج7، ص83.</ref> یا فجار الرُبّاح<ref>التنبیه والاشراف، ص179.</ref><ref group="یادداشت">هردو به معنای میمون.</ref> هنگامی پدید آمد که مردی از بنو کَنانه نسبت به پرداخت بدهی خود به مردی از قبیله هوازن<ref group="یادداشت">بنو جشم بن بکر بن هوازن.</ref><ref>(بنو جشم) الاغانی، ج22، ص308.</ref> تعلل ورزید. از این رو مرد طلبکار که ناامید از بازپسگیری طلب خود بود، با ترفندی خاص به | فجار سوم، معروف به فجار القِرد<ref>مروج الذهب، ج2، ص271؛ المفصل، ج7، ص83.</ref> یا فجار الرُبّاح<ref>التنبیه والاشراف، ص179.</ref><ref group="یادداشت">هردو به معنای میمون.</ref> هنگامی پدید آمد که مردی از بنو کَنانه نسبت به پرداخت بدهی خود به مردی از قبیله هوازن<ref group="یادداشت">بنو جشم بن بکر بن هوازن.</ref><ref>(بنو جشم) الاغانی، ج22، ص308.</ref> تعلل ورزید. از این رو مرد طلبکار که ناامید از بازپسگیری طلب خود بود، با ترفندی خاص به ریشخند مرد بدهکار پرداخت. وی با آوردن میمونی به بازار عکاظ، با صدای بلند اعلام کرد که حاضر است با گرفتن میمونی دیگر شبیه میمونی که داشت، از بدهی مرد کنانی صرف نظر کند. اینکار باعث شد تا مردی از بنی کنانه، اینکار را اهانت به قبیله خود شمرده و میمون را با شمشیر خود بکشد و درگیری میان دو قبیله آغاز شود؛ ولی این اختلاف، با میانجی گری عبدالله بن جَدعان تیمی از شخصیتهای بزرگ مکه، بدون خونریزی پایان یافت.<ref>اخبار مکه، ج5، ص183-184؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص505-506.</ref> | ||
===مجموعه دوم=== | |||
فجار چهارم خود مجموعهای است شامل پنج درگیری به نامهای نَخله، شَمطه، عَبلاء، عُکاظ و الحُریره که در پنج مرحله، در چهار سال پیاپی رخ داد. آغاز این نبردها، در سال ۵۸۴م. بیست سال پس از عام الفیل و ۱۲ سال پس از وفات عبدالمطلب بود. این جنگها با مصالحه دو طرف، در سال ۵۸۹م. پایان یافت.<ref>حروب الفجار، ص136.</ref> فجار چهارم، که به فجار البَرّاض شهرت یافت، هرسال تا پنج سال، در سالگرد نبرد قبلی، در ایام بازار عکاظ، از ذی قعده تا محرم<ref>الاغانی، ج22، ص309.</ref> تکرار میشد. | |||
نخستین درگیری | نخستین درگیری میان قبایل قریش و [[بنیکنانه|کنانه]] از یک طرف و قبیله هوازن و برخی از هم پیمانانش از طرف دیگر رخ داد.<ref>العقد الفرید، ج6، ص103؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص506؛ سالنامه المورد، ش5، ص42، «ایام العرب فی الجاهلیة و قیمتها التاریخیه»؛ حروب الفجار، ص136.</ref> | ||
برخی از پژوهشگران، بدون ارایه شواهد عینی عامل اصلی طولانی شدن این درگیریها را رقابت بر سر راههای تجاری مشترک | برخی از پژوهشگران، بدون ارایه شواهد عینی عامل اصلی طولانی شدن این درگیریها را رقابت بر سر راههای تجاری مشترک میان قبیلههای هوازن و مکیان دانستهاند. بر پایه این تحلیل، پس از تلاشهای هاشم بن عبدمناف برای تنظیم سفرهای زمستانی و تابستانی مکیان و ایجاد یک پل اقتصادی مستمر میان جنوب و شمال مکه، این شهر موقعیت تجاری و اقتصادی ویژهای در میان شبه جزیره یافت و موقعیت مذهبی آن تقویت شد. تلاش قبایل هوازن برای دستیابی به این مرکز اقتدار، به بهانه خونخواهی و تعصب قبیلگی باعث استمرار و طولانی شدن این درگیریها شد.<ref>حروب الفجار، ص136-138.</ref> | ||
====جنگ یوم نخله==== | ====جنگ یوم نخله==== |