بدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح فاصلهٔ مجازی) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:استان انبار۲.png|بندانگشتی|استان انبار در نقشه کنونی [[عراق]].]] | [[پرونده:استان انبار۲.png|بندانگشتی|استان انبار در نقشه کنونی [[عراق]].]] | ||
'''ناحیه انبار'''، در گذشته، ناحیه مرزی بینالنهرین و نواحی جنوبی [[عراق]] بوده و شهر باستانی انبار مهمترین شهر این منطقه محسوب میشد. شهر انبار، در ۶۲ کیلومتری غرب [[بغداد]]، توسط لهراسب ساخته شده و بعدها توسط شاپور دوم (ح.۳۱۰-۳۷۹ق)، فرمانروای [[ایران|ایران]] از نو ساخته شد. به شهر انبار، فیروز شاپور و هاشمیه نیز گفته میشد. برخی از توابع ناحیه انبار، در گذشته، شهرهای عینالتمر و هیت و آبادیهای یوازیج و حدیثه بوده است. این ناحیه، نقطه مرزی بین ایران و [[روم]] بوده و اهمیت امنیتی، نظامی و اقتصادی برای ایران داشت. مردم آن ایرانی و عربی بوده و بین آنان و [[حیره]] ارتباط فرهنگی و سیاسی برقرار بود. انبار، در دوره حکومت [[امام علی(ع)]] بارها مورد یورش [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] قرار گرفت. کارگزار امام علی(ع) در شهر هیت، [[کمیل بن زیاد|کمیل]] و در شهر عینالتمر، مالک بن کعب ارحبی بود. [[امام حسن(ع)]] لشکر خود را برای مقابله با معاویه در انبار مستقر کرد. این منطقه، کانون فعالیتهای [[خوارج]]، مرکز حکمرانی [[بنیعباس|عباسیان]] و مورد تسلط [[برمکیان]] نیز شد. | '''ناحیه انبار'''، در گذشته، ناحیه مرزی بینالنهرین و نواحی جنوبی [[عراق]] بوده و شهر باستانی انبار مهمترین شهر این منطقه محسوب میشد. | ||
شهر انبار، در ۶۲ کیلومتری غرب [[بغداد]]، توسط لهراسب ساخته شده و بعدها توسط شاپور دوم (ح.۳۱۰-۳۷۹ق)، فرمانروای [[ایران|ایران]] از نو ساخته شد. به شهر انبار، فیروز شاپور و هاشمیه نیز گفته میشد. برخی از توابع ناحیه انبار، در گذشته، شهرهای عینالتمر و هیت و آبادیهای یوازیج و حدیثه بوده است. این ناحیه، نقطه مرزی بین ایران و [[روم]] بوده و اهمیت امنیتی، نظامی و اقتصادی برای ایران داشت. مردم آن ایرانی و عربی بوده و بین آنان و [[حیره]] ارتباط فرهنگی و سیاسی برقرار بود. انبار، در دوره حکومت [[امام علی(ع)]] بارها مورد یورش [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] قرار گرفت. کارگزار امام علی(ع) در شهر هیت، [[کمیل بن زیاد|کمیل]] و در شهر عینالتمر، مالک بن کعب ارحبی بود. [[امام حسن(ع)]] لشکر خود را برای مقابله با معاویه در انبار مستقر کرد. این منطقه، کانون فعالیتهای [[خوارج]]، مرکز حکمرانی [[بنیعباس|عباسیان]] و مورد تسلط [[برمکیان]] نیز شد. | |||
شهر باستانی انبار، تا سده هشتم قمری آباد توصیف شده و سده نهم قمری خرابههایی از آن گزارش شده است. امروزه این شهر از میان رفته و ویرانههای آن در ساحل شرقی رود فرات، در جنوب روستای صقلاویه کنونی، قرار دارد. | شهر باستانی انبار، تا سده هشتم قمری آباد توصیف شده و سده نهم قمری خرابههایی از آن گزارش شده است. امروزه این شهر از میان رفته و ویرانههای آن در ساحل شرقی رود فرات، در جنوب روستای صقلاویه کنونی، قرار دارد. | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۲۰: | ||
منصور پس از آنکه خیال خود را از ناحیه ابومسلم و هوادارانش راحت کرد، پایتخت عباسیان را از انبار به [[بغداد]] انتقال داده و زندان ترسناک خود را در انبار قرار داد. وی عدهای از [[سید|سادات]] حسنی را که در رأس آنان [[عبدالله محض]] نیز بود، در زیرزمینی در انبار حبس کرده بود که به دلیل تاریکی شدید، زندانیان، شب را از روز تشخیص نمیدادند و ناچار، قرآن را پنج قسمت کرده و هر یک از نمازهای پنجگانه را بعد از خواندن یک قسمت از قرآن اقامه میکردند. زندانیان به دلیل عفونتهای شدید، گرسنگی و تشنگی، در همین زندان جان خود را از دست میدادند. [[ابراهیم عمر]]، فرزند [[حسن مثنی]] در میان کسانی بود که آنان را در بند آهنین از [[مدینه]] به انبار آوردند. همچنین منصور عباسی در کاخ «ابن هبیره» انبار، نوادگان [[امام حسن(ع)]] را محبوس ساخت؛ آنگاه از میانشان [[محمد بن ابراهیم بن حسن]] را حاضر کرد و سرپا نگه داشت و دستور داد ستونی بر گِردش بنا نهادند و او را به همان حال رها ساخت تا گرسنه و تشنه از پای درآمد. سپس دستور قتل عدهای از همراهانش را داد. سرانجام منصور دریافت بسیاری از مردم [[خراسان]] و [[ایران]] [[شیعه]] و علاقهمند به [[اهل بیت|اهل بیت(ع)]] هستند و او با زندانی کردن آل علی دست به کار خطرناکی میزند؛ از این روی، در انبار، به منبر رفت و در خطبهای دراز، موضع خود را در برابر علویان و آل ابوطالب مشروع جلوه داد.<ref>النزاع و التخاصم، ص ٧۴؛ مقاتل الطالبیین، ص ٢٢۶؛ الشیعه و الحاکمون، ص ١٢۵، ابومسلم سردار خراسان، ص ١٢۴ و ١۶٩؛ تاریخ عرب و اسلام، ص ٢١٨؛ مبارزات شیعیان. . . ، ص ١٣۵.</ref> | منصور پس از آنکه خیال خود را از ناحیه ابومسلم و هوادارانش راحت کرد، پایتخت عباسیان را از انبار به [[بغداد]] انتقال داده و زندان ترسناک خود را در انبار قرار داد. وی عدهای از [[سید|سادات]] حسنی را که در رأس آنان [[عبدالله محض]] نیز بود، در زیرزمینی در انبار حبس کرده بود که به دلیل تاریکی شدید، زندانیان، شب را از روز تشخیص نمیدادند و ناچار، قرآن را پنج قسمت کرده و هر یک از نمازهای پنجگانه را بعد از خواندن یک قسمت از قرآن اقامه میکردند. زندانیان به دلیل عفونتهای شدید، گرسنگی و تشنگی، در همین زندان جان خود را از دست میدادند. [[ابراهیم عمر]]، فرزند [[حسن مثنی]] در میان کسانی بود که آنان را در بند آهنین از [[مدینه]] به انبار آوردند. همچنین منصور عباسی در کاخ «ابن هبیره» انبار، نوادگان [[امام حسن(ع)]] را محبوس ساخت؛ آنگاه از میانشان [[محمد بن ابراهیم بن حسن]] را حاضر کرد و سرپا نگه داشت و دستور داد ستونی بر گِردش بنا نهادند و او را به همان حال رها ساخت تا گرسنه و تشنه از پای درآمد. سپس دستور قتل عدهای از همراهانش را داد. سرانجام منصور دریافت بسیاری از مردم [[خراسان]] و [[ایران]] [[شیعه]] و علاقهمند به [[اهل بیت|اهل بیت(ع)]] هستند و او با زندانی کردن آل علی دست به کار خطرناکی میزند؛ از این روی، در انبار، به منبر رفت و در خطبهای دراز، موضع خود را در برابر علویان و آل ابوطالب مشروع جلوه داد.<ref>النزاع و التخاصم، ص ٧۴؛ مقاتل الطالبیین، ص ٢٢۶؛ الشیعه و الحاکمون، ص ١٢۵، ابومسلم سردار خراسان، ص ١٢۴ و ١۶٩؛ تاریخ عرب و اسلام، ص ٢١٨؛ مبارزات شیعیان. . . ، ص ١٣۵.</ref> | ||
==برمکیان در انبار== | ==برمکیان در انبار== | ||
[[برمکیان]] یا آل برمک، خاندانی از دولتمردان [[ایران|ایرانی]] بودند که در اواخر سده نخست قمری به دین [[اسلام]] درآمدند و نفوذی بسیار در دربار [[بنیامیه|خلفای اموی]]، در زمان خلافت عبدالملک مروان و جانشینان او به دست آوردند. دو سال پس از به حکومت رسیدن ابوالعباس سفاح در شهر انبار، یکی از بزرگترین مردان خاندان برمک که خالد نام داشت، به وزارت وی گماشته شد. او در زمان خلافت منصور عباسی نیز در این سمت باقی ماند. پسر ارشدش یحیی، که در آغاز، مربی و معلم هارون الرشید و سپس وزیر گردید، در مدتی نزدیک به هفت سال فرمانروای واقعی بود و خلیفه جز نامی نداشت. دو پسر یحیی، فضل و جعفر نیابت پدر را در مقام وزارت عهده دار گردیدند و بهترین مقامات و عالیترین مناصب دربار عباسی به برمکیان اختصاص یافت. این قدرت بیحساب، حسد و سعایت درباریان را برانگیخت. جعفر، یکی از [[سید|سادات]] حسنی به نام یحیی بن عبدالله را که هارون در انبار به زندانی کرده بود، آزاد کرد و این تصمیم، خلیفه را به شدت آشفته ساخت. سلطه بسیار برامکه فراتر از این بود. آنان به نام خود سکه میزدند و دستگاه بسیار باشکوهی برای خویش تدارک دیده بودند؛ به علاوه آنان به تلاش برای تأسیس دولتی در [[ایران]] متهم شدند. این عوامل باعث شد تا هارون برای براندازی برامکه در شهر انبار اقدام کند. | [[برمکیان]] یا آل برمک، خاندانی از دولتمردان [[ایران|ایرانی]] بودند که در اواخر سده نخست قمری به دین [[اسلام]] درآمدند و نفوذی بسیار در دربار [[بنیامیه|خلفای اموی]]، در زمان خلافت عبدالملک مروان و جانشینان او به دست آوردند. دو سال پس از به حکومت رسیدن ابوالعباس سفاح در شهر انبار، یکی از بزرگترین مردان خاندان برمک که خالد نام داشت، به وزارت وی گماشته شد. او در زمان خلافت منصور عباسی نیز در این سمت باقی ماند. پسر ارشدش یحیی، که در آغاز، مربی و معلم هارون الرشید و سپس وزیر گردید، در مدتی نزدیک به هفت سال فرمانروای واقعی بود و خلیفه جز نامی نداشت. دو پسر یحیی، فضل و جعفر نیابت پدر را در مقام وزارت عهده دار گردیدند و بهترین مقامات و عالیترین مناصب دربار عباسی به برمکیان اختصاص یافت. این قدرت بیحساب، حسد و سعایت درباریان را برانگیخت. جعفر، یکی از [[سید|سادات]] حسنی به نام یحیی بن عبدالله را که هارون در انبار به زندانی کرده بود، آزاد کرد و این تصمیم، خلیفه را به شدت آشفته ساخت. سلطه بسیار برامکه فراتر از این بود. آنان به نام خود سکه میزدند و دستگاه بسیار باشکوهی برای خویش تدارک دیده بودند؛ به علاوه آنان به تلاش برای تأسیس دولتی در [[ایران]] متهم شدند. این عوامل باعث شد تا هارون برای براندازی برامکه در شهر انبار اقدام کند. |