اشراف حسینی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸۸ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۳ آوریل ۲۰۲۰
خط ۱۰: خط ۱۰:
واژه «اشراف»، جمع «شریف» به معنی برتر، والا نسب و بلند مرتبه است.<ref>. لسان العرب، ج9، ص169، «شرف».</ref> این لقب، از نیمه دوم سده چهارم قمری به بعد، از سوی فاطمیان مصر به نسل حسنین(ع) به منزله حاکمان حرمین، به‌گونه رسمی به کار رفت؛ این پس از آن بود که اشراف به نام فاطمیان در حرمین خطبه خواندند.<ref>. تاریخ مکه، ص274؛ موسوعة مکة المکرمه، ج2، ص588.</ref> این لقب، در دوره‌های بعد نهادینه شد و در نامه‌نگاری‌ها و اسناد دولت‌هایی مانند ممالیک و عثمانی آورده می‌شد. این بدان معنا نیست که تنها به حاکمان حرمین از نسل حسنین(ع) اشراف گفته می‌شد؛ بلکه دیگر افراد منتسب به این خاندان نیز شریف نامیده می‌شدند.
واژه «اشراف»، جمع «شریف» به معنی برتر، والا نسب و بلند مرتبه است.<ref>. لسان العرب، ج9، ص169، «شرف».</ref> این لقب، از نیمه دوم سده چهارم قمری به بعد، از سوی فاطمیان مصر به نسل حسنین(ع) به منزله حاکمان حرمین، به‌گونه رسمی به کار رفت؛ این پس از آن بود که اشراف به نام فاطمیان در حرمین خطبه خواندند.<ref>. تاریخ مکه، ص274؛ موسوعة مکة المکرمه، ج2، ص588.</ref> این لقب، در دوره‌های بعد نهادینه شد و در نامه‌نگاری‌ها و اسناد دولت‌هایی مانند ممالیک و عثمانی آورده می‌شد. این بدان معنا نیست که تنها به حاکمان حرمین از نسل حسنین(ع) اشراف گفته می‌شد؛ بلکه دیگر افراد منتسب به این خاندان نیز شریف نامیده می‌شدند.


==تشکیل حکمرانی اشراف حسینی==
==حکمرانی==
[[مدینه]] تا اواسط سده سوم قمری مانند مکه به ترتیب از سوی دولت‌های [[بنی‌امیه|امویان]] و [[بنی‌عباس|عباسیان]] و بیشتر به دست وابستگان این دو سلسله، اداره می‌شد. سپس بحرانی بر آن منطقه حاکم شد که از رقابت‌های [[فاطمیان]] و عباسیان برای نفوذ بر [[حرمین]] اثر می‌پذیرفت. سرانجام با حمایت‌های فاطمیان، حکمرانی اشراف حسینی بر مدینه شکل گرفت. البته پیش از آغاز حکومت آنان، برخی از [[سادات حسنی]] مانند «اسماعیل بن یوسف بنی‌اُخیضر»<ref group="یادداشت">یا اخضر.</ref> مدتی کوتاه حکمرانی مدینه را به دست گرفتند.<ref>. تاریخ یعقوبی، ج2، ص498؛ تاریخ طبری، ج9، ص346؛ مروج الذهب، ج4، ص94.</ref>
[[مدینه]] تا اواسط سده سوم قمری مانند مکه به ترتیب از سوی دولت‌های [[بنی‌امیه|امویان]] و [[بنی‌عباس|عباسیان]] و بیشتر به دست وابستگان این دو سلسله، اداره می‌شد. سپس بحرانی بر آن منطقه حاکم شد که از رقابت‌های [[فاطمیان]] و عباسیان برای نفوذ بر [[حرمین]] اثر می‌پذیرفت. سرانجام با حمایت‌های فاطمیان، حکمرانی اشراف حسینی بر مدینه شکل گرفت. البته پیش از آغاز حکومت آنان، برخی از [[سادات حسنی]] مانند «اسماعیل بن یوسف بنی‌اُخیضر»<ref group="یادداشت">یا اخضر.</ref> مدتی کوتاه حکمرانی مدینه را به دست گرفتند.<ref>. تاریخ یعقوبی، ج2، ص498؛ تاریخ طبری، ج9، ص346؛ مروج الذهب، ج4، ص94.</ref>


خط ۷۶: خط ۷۶:
عثمانی‌ها نیز در دوران سلطه بلند مدت خود بر [[حجاز]]، بر شیعیان سخت می‌گرفتند و آنان را حامیان دولت [[صفویان|صفوی]] می‌شمردند. آنان در فرمانی خواستار بیرون رفتن [[ایران|ایرانیان]] از مدینه شدند و شیعیان تا چند سال توفیق حضور در مراسم [[حج]] را نیافتند.<ref>. نک: التاریخ الشامل، ج2، ص351.</ref> با این همه، حتی در سده‌های دوازدهم و سیزدهم قمری؛ که سادات حسینی مدینه زیر سلطه اشراف حسنی مکه بودند، برخی از خاندان‌های حسینی همچنان بر تشیع امامی پایداری ورزیدند. از آن جمله هواشم بودند که در حوالی منطقه العوالی مدینه می‌زیستند. در بسیاری از سفرنامه‌های فارسی دوره [[قاجار]]،<ref>. اطلس شیعه، ص417.</ref> از دیدار با اشراف شیعه مدینه، سران [[نخاوله]] و همچنین شماری از قبایل عرب سخن به میان آمده است که شیعه امامی بوده و در نواحی مکه می‌زیسته‌اند. سید شرف الدین نیز، در سفرش به مدینه در سال ۱۳۲۸ق. مورد استقبال سران اشراف حسینی مدینه قرار گرفت که شیعه امامی بودند.<ref>. بغیة الراغبین، ج2، ص197-198.</ref> سید محسن امین، از سادات مدینه یاد کرده که شیعه امامی بودند و آثاری از کتاب‌های شیعه در دست داشته، وقفی برای اطعام روز عاشورا مقرر کرده بودند.<ref>. اعیان الشیعه، ج1، ص208.</ref>
عثمانی‌ها نیز در دوران سلطه بلند مدت خود بر [[حجاز]]، بر شیعیان سخت می‌گرفتند و آنان را حامیان دولت [[صفویان|صفوی]] می‌شمردند. آنان در فرمانی خواستار بیرون رفتن [[ایران|ایرانیان]] از مدینه شدند و شیعیان تا چند سال توفیق حضور در مراسم [[حج]] را نیافتند.<ref>. نک: التاریخ الشامل، ج2، ص351.</ref> با این همه، حتی در سده‌های دوازدهم و سیزدهم قمری؛ که سادات حسینی مدینه زیر سلطه اشراف حسنی مکه بودند، برخی از خاندان‌های حسینی همچنان بر تشیع امامی پایداری ورزیدند. از آن جمله هواشم بودند که در حوالی منطقه العوالی مدینه می‌زیستند. در بسیاری از سفرنامه‌های فارسی دوره [[قاجار]]،<ref>. اطلس شیعه، ص417.</ref> از دیدار با اشراف شیعه مدینه، سران [[نخاوله]] و همچنین شماری از قبایل عرب سخن به میان آمده است که شیعه امامی بوده و در نواحی مکه می‌زیسته‌اند. سید شرف الدین نیز، در سفرش به مدینه در سال ۱۳۲۸ق. مورد استقبال سران اشراف حسینی مدینه قرار گرفت که شیعه امامی بودند.<ref>. بغیة الراغبین، ج2، ص197-198.</ref> سید محسن امین، از سادات مدینه یاد کرده که شیعه امامی بودند و آثاری از کتاب‌های شیعه در دست داشته، وقفی برای اطعام روز عاشورا مقرر کرده بودند.<ref>. اعیان الشیعه، ج1، ص208.</ref>


==روابط اشراف با دولت‌های همسایه==
==روابط سیاسی==
اهمیت مدینه منوره و نگاه ویژه مسلمانان به آن به منزله نخستین مرکز دولت اسلامی و وجود حرم نبوی و آثار اسلامی بر جای مانده از آن، حاکمیت‌های مسلمان را برآن می‌داشت که برای نفوذ در آن شهر به رقابت برخیزند.
اهمیت مدینه منوره و نگاه ویژه مسلمانان به آن به منزله نخستین مرکز دولت اسلامی و وجود حرم نبوی و آثار اسلامی بر جای مانده از آن، حاکمیت‌های مسلمان را برآن می‌داشت که برای نفوذ در آن شهر به رقابت برخیزند.


===روابط اشراف با فاطمیان===
===با فاطمیان===
با تأسیس دولت فاطمی در مصر (۳۶۵ق)، امیران مدینه که از لحاظ نسبی و عقیدتی احساس نزدیکی بیشتری با آنان می‌کردند، اطاعت خود را از آنان با خواندن خطبه به نام ایشان اعلام کردند.<ref>. تاریخ ابن خلدون، ج4، ص140؛ التحفة اللطیفه، ج2، ص257.</ref> نفوذ فاطمیان در مدینه از سال ۳۴۸ق؛ و با وساطت آنان میان سادات حسنی و حسینی آغاز شده بود که به توقف ستیزهای ایشان انجامید.<ref>. التاریخ الشامل، ج2، ص133.</ref> المعز فاطمی برای کسب مشروعیت و نفوذ در حرمین، هدایای فراوان به آن دو شهر می‌فرستاد. سادات حسینی نیز که از یاری‌های مادی و معنوی فاطمیان بهره‌مند بودند، به نام ایشان خطبه می‌خواندند.<ref>. التحفة اللطیفه، ج2، ص257.</ref>
با تأسیس دولت فاطمی در مصر (۳۶۵ق)، امیران مدینه که از لحاظ نسبی و عقیدتی احساس نزدیکی بیشتری با آنان می‌کردند، اطاعت خود را از آنان با خواندن خطبه به نام ایشان اعلام کردند.<ref>. تاریخ ابن خلدون، ج4، ص140؛ التحفة اللطیفه، ج2، ص257.</ref> نفوذ فاطمیان در مدینه از سال ۳۴۸ق؛ و با وساطت آنان میان سادات حسنی و حسینی آغاز شده بود که به توقف ستیزهای ایشان انجامید.<ref>. التاریخ الشامل، ج2، ص133.</ref> المعز فاطمی برای کسب مشروعیت و نفوذ در حرمین، هدایای فراوان به آن دو شهر می‌فرستاد. سادات حسینی نیز که از یاری‌های مادی و معنوی فاطمیان بهره‌مند بودند، به نام ایشان خطبه می‌خواندند.<ref>. التحفة اللطیفه، ج2، ص257.</ref>


خط ۸۸: خط ۸۸:
در سال ۴۳۶ق. شریف طفیل به مصر رفت و روابط با فاطمیان دوستانه شد و به رغم قدرت یافتن دیگر بار اشراف حسینی، نفوذ فاطمیان با فراز و نشیب‌هایی تا سال ۴۹۲ق. ادامه یافت.  در سال ۴۶۹ق. پس از آن که حسین بن مهنا بر زائران مدینه مالیات بست، فردی علوی قیام کرد و به نام خلیفه فاطمی خطبه خواند و ابن مهنا گریخت.<ref>. المنتظم، ج16، ص180.</ref> پس از هفت ماه مالک بن حسین بن حمزه حکمرانی را به دست گرفت و اوضاع را به روال سابق بازگرداند.
در سال ۴۳۶ق. شریف طفیل به مصر رفت و روابط با فاطمیان دوستانه شد و به رغم قدرت یافتن دیگر بار اشراف حسینی، نفوذ فاطمیان با فراز و نشیب‌هایی تا سال ۴۹۲ق. ادامه یافت.  در سال ۴۶۹ق. پس از آن که حسین بن مهنا بر زائران مدینه مالیات بست، فردی علوی قیام کرد و به نام خلیفه فاطمی خطبه خواند و ابن مهنا گریخت.<ref>. المنتظم، ج16، ص180.</ref> پس از هفت ماه مالک بن حسین بن حمزه حکمرانی را به دست گرفت و اوضاع را به روال سابق بازگرداند.


===روابط اشراف با عباسیان===
===با عباسیان===
در دهه‌های نخست حکومت اشراف و نفوذ فاطمیان، عباسیان در حجاز نفوذ نداشتند. اما اشراف برای بهره‌مندی از یاری دو دستگاه خلافت فاطمی و عباسی، کوشیدند تا با هر دو کانون قدرت ارتباط داشته باشند.
در دهه‌های نخست حکومت اشراف و نفوذ فاطمیان، عباسیان در حجاز نفوذ نداشتند. اما اشراف برای بهره‌مندی از یاری دو دستگاه خلافت فاطمی و عباسی، کوشیدند تا با هر دو کانون قدرت ارتباط داشته باشند.


در برهه‌هایی روابط اشراف مدینه با بنی‌عباس دوستانه بود. به احتمال فراوان، به سبب روابط دوستانه میان اشراف مدینه و دولت شیعی‌آل بویه، عضدالدوله نخستین بار دیواری پیرامون شهر مدینه کشید.<ref>. التاریخ الشامل، ج2، ص141.</ref> با سفر شریف قاسم بن مهنا به بغداد در سال ۵۶۶ق. خلیفه عباسی، المستضیء بالله، با استقبال گرم از او، وی را به‌گونه تشریفاتی برای حکمرانی مدینه تعیین کرد. به فرمان این خلیفه، قاسم در موسم۵۷۱ق. به جای مکثر بن عیسی شریف مکه، به حکمرانی آن شهر رسید. اما او با این استدلال که پس از بیرون رفتن حاجیان از مکه جرئت ماندن در مکه را ندارد، بیش از سه روز در آن شهر نماند.<ref>. العقد الثمین، ج7، ص31-32.</ref> از این پس روابط اشراف حسینی با عباسیان با توجه به نفوذ ایوبیان در مدینه و جانبداری آنان از دستگاه خلافت عباسی، همچنان دوستانه بود و اشراف به نام آنان در کنار ایوبیان خطبه می‌خواندند.
در برهه‌هایی روابط اشراف مدینه با بنی‌عباس دوستانه بود. به احتمال فراوان، به سبب روابط دوستانه میان اشراف مدینه و دولت شیعی‌آل بویه، عضدالدوله نخستین بار دیواری پیرامون شهر مدینه کشید.<ref>. التاریخ الشامل، ج2، ص141.</ref> با سفر شریف قاسم بن مهنا به بغداد در سال ۵۶۶ق. خلیفه عباسی، المستضیء بالله، با استقبال گرم از او، وی را به‌گونه تشریفاتی برای حکمرانی مدینه تعیین کرد. به فرمان این خلیفه، قاسم در موسم۵۷۱ق. به جای مکثر بن عیسی شریف مکه، به حکمرانی آن شهر رسید. اما او با این استدلال که پس از بیرون رفتن حاجیان از مکه جرئت ماندن در مکه را ندارد، بیش از سه روز در آن شهر نماند.<ref>. العقد الثمین، ج7، ص31-32.</ref> از این پس روابط اشراف حسینی با عباسیان با توجه به نفوذ ایوبیان در مدینه و جانبداری آنان از دستگاه خلافت عباسی، همچنان دوستانه بود و اشراف به نام آنان در کنار ایوبیان خطبه می‌خواندند.


===روابط با ایوبیان (حک: ۵۶۷–۶۴۸ق)===
===با ایوبیان ===
با روی کار آمدن ایوبیان، صلاح الدین ایوبی پس از تسلط بر مصر و نفوذ در حرمین توانست با دادن امتیازاتی به اشراف حاکم بر مکه و مدینه، آنان را قانع کند تا برای خلفای عباسی خطبه بخوانند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص364؛ تاریخ مکه، ص280.</ref> نفوذ ایوبیان در مدینه پیش از مکه آغاز شد و سادات حسینی حاکم بر این شهر، از مدت‌ها پیش با روی گرداندن از فاطمیان، ارتباطی گسترده با صلاح الدین ایوبی یافته بودند.<ref>. تاریخ امراء المدینه، ص247-248.</ref> استقبال حکمران مدینه، سالم بن مهنا حسینی، از عیسی بن عادل ایوبی حاکم حلب در روزهای حج و همراهی با او تا مکه، از روابط صمیمانه آن‌ها نشان دارد.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص370.</ref> در فتح انطاکیه  در سال ۵۸۴ق. امیر مدینه قاسم بن مهنا نیز حضور داشت.<ref>. تاریخ المدینه، ص215؛ تاریخ ابن خلدون، ج5، ص368؛ ج4، ص140؛ المنهل، ج4، ص191.</ref> صلاح الدین به قاسم بن مهنا بسیار احترام می‌نهاد و او را سمت راست خود می‌نشانید و در غزواتش وی را همراه می‌برد.<ref>. الکامل، ج12، ص20؛ تاریخ المدینه، ص215؛ المغانم المطابه، ج3، ص1266-1267.</ref>
با روی کار آمدن ایوبیان (حک: ۵۶۷–۶۴۸ق)، صلاح الدین ایوبی پس از تسلط بر مصر و نفوذ در حرمین توانست با دادن امتیازاتی به اشراف حاکم بر مکه و مدینه، آنان را قانع کند تا برای خلفای عباسی خطبه بخوانند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص364؛ تاریخ مکه، ص280.</ref> نفوذ ایوبیان در مدینه پیش از مکه آغاز شد و سادات حسینی حاکم بر این شهر، از مدت‌ها پیش با روی گرداندن از فاطمیان، ارتباطی گسترده با صلاح الدین ایوبی یافته بودند.<ref>. تاریخ امراء المدینه، ص247-248.</ref> استقبال حکمران مدینه، سالم بن مهنا حسینی، از عیسی بن عادل ایوبی حاکم حلب در روزهای حج و همراهی با او تا مکه، از روابط صمیمانه آن‌ها نشان دارد.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص370.</ref> در فتح انطاکیه  در سال ۵۸۴ق. امیر مدینه قاسم بن مهنا نیز حضور داشت.<ref>. تاریخ المدینه، ص215؛ تاریخ ابن خلدون، ج5، ص368؛ ج4، ص140؛ المنهل، ج4، ص191.</ref> صلاح الدین به قاسم بن مهنا بسیار احترام می‌نهاد و او را سمت راست خود می‌نشانید و در غزواتش وی را همراه می‌برد.<ref>. الکامل، ج12، ص20؛ تاریخ المدینه، ص215؛ المغانم المطابه، ج3، ص1266-1267.</ref>


از پیامدهای سفر برخی حکمرانان ایوبی به مدینه، حذف جمله «حی علی خیر العمل» به منزله نماد تشیع از اذان بود که موافقت حکمران مدینه قاسم بن مهنا را در پی داشت. این روابط باعث توجه صلاح الدین به حرمین شد و سبب گشت او افزون بر منع دریافت مکوس (مالیات برحاجیان) از سوی اشراف، مالیاتی دیگر مقرر کند. نیز خادمانی از خواجگان (اغاوات) برای اداره مسجد نبوی با مسئولیت شیخ حرم تعیین کرد و با اختصاص درآمد دو شهر نقاده و قیاده در ساحل نیل، حقوق ثابتی برای آنان در نظر گرفت.<ref>. مرآة الحرمین، ص518.</ref> یاری‌های صلاح الدین به اشراف<ref>. التحفة اللطیفه، ج2، ص378.</ref> مانند قاسم بن مهنا در کنار کمک‌هایی که همان سال‌ها از بغداد به مدینه فرستاده می‌شد، در تغییر رویکرد سیاسی ـ مذهبی اشراف بی‌تأثیر نبود.<ref>. التاریخ الشامل، ج2، ص183.</ref> از این سال به بعد، نام حاکمان ایوبی پس از نام خلیفه عباسی در خطبه‌های مدینه برده می‌شد، بی‌آن‌که ایوبیان در امور حکومتی دخالت کنند. برخی از استیلای ایوبیان بر مدینه در میان سال‌های ۵۷۸ تا ۵۸۱ق. به دست طغتکین بن ایوب، برادر صلاح الدین، سخن گفته و حذف «حی علی خیر العمل» در اذان را که از هنگام نفوذ فاطمیان رایج شده بود، از کارهای او دانسته‌اند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص314؛ تاریخ مکه، ص306.</ref> اشراف هنگام تهاجم بیگانگان از حمایت ایوبیان برخوردار بودند.  در سال ۵۷۸ق؛ که رینالد (ارانط)، سردار صلیبی، به سوی مدینه حمله کرد و تا تیماء در وادی القری پیش آمد، یکی از برادرزادگان صلاح الدین ایوبی آن را دفع کرد.<ref>. التاریخ الشامل، ج2، ص184.</ref>
از پیامدهای سفر برخی حکمرانان ایوبی به مدینه، حذف جمله «حی علی خیر العمل» به منزله نماد تشیع از اذان بود که موافقت حکمران مدینه قاسم بن مهنا را در پی داشت. این روابط باعث توجه صلاح الدین به حرمین شد و سبب گشت او افزون بر منع دریافت مکوس (مالیات برحاجیان) از سوی اشراف، مالیاتی دیگر مقرر کند. نیز خادمانی از خواجگان (اغاوات) برای اداره مسجد نبوی با مسئولیت شیخ حرم تعیین کرد و با اختصاص درآمد دو شهر نقاده و قیاده در ساحل نیل، حقوق ثابتی برای آنان در نظر گرفت.<ref>. مرآة الحرمین، ص518.</ref> یاری‌های صلاح الدین به اشراف<ref>. التحفة اللطیفه، ج2، ص378.</ref> مانند قاسم بن مهنا در کنار کمک‌هایی که همان سال‌ها از بغداد به مدینه فرستاده می‌شد، در تغییر رویکرد سیاسی ـ مذهبی اشراف بی‌تأثیر نبود.<ref>. التاریخ الشامل، ج2، ص183.</ref> از این سال به بعد، نام حاکمان ایوبی پس از نام خلیفه عباسی در خطبه‌های مدینه برده می‌شد، بی‌آن‌که ایوبیان در امور حکومتی دخالت کنند. برخی از استیلای ایوبیان بر مدینه در میان سال‌های ۵۷۸ تا ۵۸۱ق. به دست طغتکین بن ایوب، برادر صلاح الدین، سخن گفته و حذف «حی علی خیر العمل» در اذان را که از هنگام نفوذ فاطمیان رایج شده بود، از کارهای او دانسته‌اند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص314؛ تاریخ مکه، ص306.</ref> اشراف هنگام تهاجم بیگانگان از حمایت ایوبیان برخوردار بودند.  در سال ۵۷۸ق؛ که رینالد (ارانط)، سردار صلیبی، به سوی مدینه حمله کرد و تا تیماء در وادی القری پیش آمد، یکی از برادرزادگان صلاح الدین ایوبی آن را دفع کرد.<ref>. التاریخ الشامل، ج2، ص184.</ref>
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
در سال‌های بعد نیز چنین تنش‌هایی برقرار بود؛ چنان‌که حکمران مدینه شیحه با یاری شامیان توانست لشکر یمن را از مکه دور کند.<ref>. التحفة اللطیفه، ج2، ص226؛ السلوک، ج1، ص312؛ المنهل، ج4، ص191-192.</ref>
در سال‌های بعد نیز چنین تنش‌هایی برقرار بود؛ چنان‌که حکمران مدینه شیحه با یاری شامیان توانست لشکر یمن را از مکه دور کند.<ref>. التحفة اللطیفه، ج2، ص226؛ السلوک، ج1، ص312؛ المنهل، ج4، ص191-192.</ref>


===روابط اشراف با ممالیک (۶۴۸–۹۲۳ق)===
===با ممالیک ===
از هنگامی که ممالیک در میانه سده هفتم قمری در مصر به قدرت رسیدند و دولت عباسی به دست مغولان از میان رفت، حرمین زیر سیطره آنان قرار گرفت. نخستین برقراری روابط میان اشراف حسینی و ممالیک  در سال ۶۵۸ق. بازمی‌گردد. در این سال، قاضی تقی شافعی از سوی حکمران مدینه مأموریت یافت تا نزد سلطان قطز مملوکی (حک: ۶۵۷–۶۵۸ق) رود و او را که به قبض اوقاف مدینه در مصر متهم شده بود، به آزادسازی آن خشنود کند. قاضی با مرگ قُطز و سلطنت یافتن بَیبْرَس (حک: ۶۵۸–۶۷۶ق) روبه‌رو شد. از این هنگام نفوذ ممالیک با ارسال اموال برای ساخت مسجد نبوی در مدینه آغاز گشت.<ref>. السلوک، ج1، ص445؛ التحفة اللطیفه، ج1، ص222-223.</ref>  در سال ۶۶۲ق. سلطان مملوکی، فردی به نام شکال بن محمد را برای گردآوری زکات فرستاد که با ممانعت شریف جماز حکمران مدینه روبه‌رو شد. شکال با یاری جستن از بنوخالد، مایه هراس جماز شد و او آمادگی خود را برای گزاردن حق سلطان اعلام کرد.<ref>. السلوک، ج2، ص43.</ref> نیز ممالیک اخذ مالیات از زائران مرقد نبوی را ممنوع کردند و به جای آن، درآمد یک آبادی را برای حکمران مدینه قرار دادند. از آن پس زمینه نفوذ سیاسی ممالیک در مدینه فراهم شد.  در سال ۶۶۵ / ۶۶۶ق. بیبرس در حکمرانی مدینه دخالت کرد و شریف بدرالدین مالک بن منیف را در حکمرانی و اوقاف آن شهر با عمویش جماز که حکمران مدینه بود، شریک کرد و جماز نیز پذیرفت.<ref>. نهایة الارب، ج3، ص146-147؛ السلوک، ج2، ص44.</ref> این به معنای پذیرش سلطه سیاسی و دینی ممالیک از سوی اشراف مدینه بود. نیز در همین سال، ناصرالدین بن محیی الدین حاجب از سوی سلطان مملوکی برای گردآوری خراج مدینه مأموریت یافت و او زکات جمع شده را به مصر فرستاد.<ref>. نهایة الارب، ج3، ص149.</ref>
از هنگامی که ممالیک (۶۴۸–۹۲۳ق) در میانه سده هفتم قمری در مصر به قدرت رسیدند و دولت عباسی به دست مغولان از میان رفت، حرمین زیر سیطره آنان قرار گرفت. نخستین برقراری روابط میان اشراف حسینی و ممالیک  در سال ۶۵۸ق. بازمی‌گردد. در این سال، قاضی تقی شافعی از سوی حکمران مدینه مأموریت یافت تا نزد سلطان قطز مملوکی (حک: ۶۵۷–۶۵۸ق) رود و او را که به قبض اوقاف مدینه در مصر متهم شده بود، به آزادسازی آن خشنود کند. قاضی با مرگ قُطز و سلطنت یافتن بَیبْرَس (حک: ۶۵۸–۶۷۶ق) روبه‌رو شد. از این هنگام نفوذ ممالیک با ارسال اموال برای ساخت مسجد نبوی در مدینه آغاز گشت.<ref>. السلوک، ج1، ص445؛ التحفة اللطیفه، ج1، ص222-223.</ref>  در سال ۶۶۲ق. سلطان مملوکی، فردی به نام شکال بن محمد را برای گردآوری زکات فرستاد که با ممانعت شریف جماز حکمران مدینه روبه‌رو شد. شکال با یاری جستن از بنوخالد، مایه هراس جماز شد و او آمادگی خود را برای گزاردن حق سلطان اعلام کرد.<ref>. السلوک، ج2، ص43.</ref> نیز ممالیک اخذ مالیات از زائران مرقد نبوی را ممنوع کردند و به جای آن، درآمد یک آبادی را برای حکمران مدینه قرار دادند. از آن پس زمینه نفوذ سیاسی ممالیک در مدینه فراهم شد.  در سال ۶۶۵ / ۶۶۶ق. بیبرس در حکمرانی مدینه دخالت کرد و شریف بدرالدین مالک بن منیف را در حکمرانی و اوقاف آن شهر با عمویش جماز که حکمران مدینه بود، شریک کرد و جماز نیز پذیرفت.<ref>. نهایة الارب، ج3، ص146-147؛ السلوک، ج2، ص44.</ref> این به معنای پذیرش سلطه سیاسی و دینی ممالیک از سوی اشراف مدینه بود. نیز در همین سال، ناصرالدین بن محیی الدین حاجب از سوی سلطان مملوکی برای گردآوری خراج مدینه مأموریت یافت و او زکات جمع شده را به مصر فرستاد.<ref>. نهایة الارب، ج3، ص149.</ref>


ممالیک برای ایفای نقش در حرمین بسیار کوشیدند. نفوذ آنان در روزگار چَقمَق، از ممالیک مصر، بیشتر شد و امیر سودون که از سوی او ناظر حرمین (شیخ حرم) شده بود، در بسیاری از کارها دخالت می‌کرد. به گزارش ابن فرحون، از زمان سلطان قلاوون مملوکی، یکی از دانشوران سنی از سوی سلطان مصر به مدت شش ماه برای امامت جمعه و خطبه‌ها و قضاوت میان اهل سنت به مدینه اعزام می‌شد. برخی از آنان با شیعیان و شعائر مذهبی آن‌ها به ستیز برمی‌خاستند و حتی امیران مدینه را زیر فشار قرار می‌دادند.<ref>. تاریخ المدینه، ص192، 199، 2۰2، 2۰5.</ref> بر پایه گزارشی، واپسین قضاوت شیعه در مدینه از آن آل سنان بن عبدالوهاب بن نمیله حسینی در نیمه دوم سده هفتم قمری بود.<ref>. التحفة اللطیفه، ج1، ص28.</ref> از آن پس قضاوت در اختیار اهل سنت قرار گرفت.<ref>. تاریخ المدینه، ص2۰6-2۰7.</ref> نیز ممالیک از سال ۸۴۲ق. از ورود جنازه‌های شیعه به درون حرم پیشگیری کردند و تنها ورود جنازه‌های اشراف و اهل سنت را مجاز دانستند. این رسم تا زمان سمهودی پابرجا بود.<ref>. وفاء الوفاء، ج2، ص103-104.</ref>
ممالیک برای ایفای نقش در حرمین بسیار کوشیدند. نفوذ آنان در روزگار چَقمَق، از ممالیک مصر، بیشتر شد و امیر سودون که از سوی او ناظر حرمین (شیخ حرم) شده بود، در بسیاری از کارها دخالت می‌کرد. به گزارش ابن فرحون، از زمان سلطان قلاوون مملوکی، یکی از دانشوران سنی از سوی سلطان مصر به مدت شش ماه برای امامت جمعه و خطبه‌ها و قضاوت میان اهل سنت به مدینه اعزام می‌شد. برخی از آنان با شیعیان و شعائر مذهبی آن‌ها به ستیز برمی‌خاستند و حتی امیران مدینه را زیر فشار قرار می‌دادند.<ref>. تاریخ المدینه، ص192، 199، 2۰2، 2۰5.</ref> بر پایه گزارشی، واپسین قضاوت شیعه در مدینه از آن آل سنان بن عبدالوهاب بن نمیله حسینی در نیمه دوم سده هفتم قمری بود.<ref>. التحفة اللطیفه، ج1، ص28.</ref> از آن پس قضاوت در اختیار اهل سنت قرار گرفت.<ref>. تاریخ المدینه، ص2۰6-2۰7.</ref> نیز ممالیک از سال ۸۴۲ق. از ورود جنازه‌های شیعه به درون حرم پیشگیری کردند و تنها ورود جنازه‌های اشراف و اهل سنت را مجاز دانستند. این رسم تا زمان سمهودی پابرجا بود.<ref>. وفاء الوفاء، ج2، ص103-104.</ref>
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
بدین ترتیب، سلطه آنان بر مدینه اوج یافت. حکمرانان مملوکی همانند قایتبای هنگام سفر به مدینه، با انجام دادن کارهای عمرانی، یاری‌های فراوان به اشراف حسینی می‌نمودند.<ref>. التاریخ الشامل، ج2، ص311.</ref> نیز اشراف از یاری آنان در مسجدالنبی و مدینه برخوردار می‌شدند.<ref>. نک: التاریخ الشامل، ج2، ص311.</ref>
بدین ترتیب، سلطه آنان بر مدینه اوج یافت. حکمرانان مملوکی همانند قایتبای هنگام سفر به مدینه، با انجام دادن کارهای عمرانی، یاری‌های فراوان به اشراف حسینی می‌نمودند.<ref>. التاریخ الشامل، ج2، ص311.</ref> نیز اشراف از یاری آنان در مسجدالنبی و مدینه برخوردار می‌شدند.<ref>. نک: التاریخ الشامل، ج2، ص311.</ref>


===روابط اشراف با عثمانی===
===با عثمانی===
پس از شکست مملوکان مصر از عثمانی و اظهار اطاعت شریف مکه از آنان، حاکمیت اشراف از سوی آن دولت به رسمیت شناخته شد.<ref>. الدولة العثمانیه، ص129-130.</ref> نسبت یافتن اشراف به خاندان پیامبر، پیشینه دیرینه در امور حرمین و نفوذشان در میان مسلمانان را نمی‌توان در تأیید حکمرانی اشراف نادیده انگاشت. در آغاز، دولت عثمانی حکمرانی مدینه را نیز در پی اعلان اطاعت اشراف حسنی مکه از آنان، به ایشان واگذار کرد.<ref>. الدولة العثمانیه، ص130؛ التاریخ الشامل، ج2، ص333-334.</ref> اما پس از مدتی، حکومت مدینه به شیوه پیشین عثمانی، در اختیار سادات حسینی قرار گرفت. در آغاز نفوذ عثمانی، شیعیان خطابت و حکومت را در دست داشتند.<ref>. التحفة اللطیفه، ج1، ص28.</ref>
پس از شکست مملوکان مصر از عثمانی و اظهار اطاعت شریف مکه از آنان، حاکمیت اشراف از سوی آن دولت به رسمیت شناخته شد.<ref>. الدولة العثمانیه، ص129-130.</ref> نسبت یافتن اشراف به خاندان پیامبر، پیشینه دیرینه در امور حرمین و نفوذشان در میان مسلمانان را نمی‌توان در تأیید حکمرانی اشراف نادیده انگاشت. در آغاز، دولت عثمانی حکمرانی مدینه را نیز در پی اعلان اطاعت اشراف حسنی مکه از آنان، به ایشان واگذار کرد.<ref>. الدولة العثمانیه، ص130؛ التاریخ الشامل، ج2، ص333-334.</ref> اما پس از مدتی، حکومت مدینه به شیوه پیشین عثمانی، در اختیار سادات حسینی قرار گرفت. در آغاز نفوذ عثمانی، شیعیان خطابت و حکومت را در دست داشتند.<ref>. التحفة اللطیفه، ج1، ص28.</ref>


خط ۱۲۶: خط ۱۲۶:
برخی از اشراف آل مهنا در دوره‌های بعد به ایران مهاجرت کردند. محمد بن جویبر از این سلسله که سیدی بزرگوار و پرهیزگار بود، روزگاری را در ایران گذراند و همسری شیرازی داشت. فرزندش جابر از همین همسر بود. همچنین دختری به نام دلالا داشت که مادرش ترک بود. جابر بن محمد در اصفهان درگذشت.<ref>. تحفة الازهار، ج2، ص336-339.</ref>
برخی از اشراف آل مهنا در دوره‌های بعد به ایران مهاجرت کردند. محمد بن جویبر از این سلسله که سیدی بزرگوار و پرهیزگار بود، روزگاری را در ایران گذراند و همسری شیرازی داشت. فرزندش جابر از همین همسر بود. همچنین دختری به نام دلالا داشت که مادرش ترک بود. جابر بن محمد در اصفهان درگذشت.<ref>. تحفة الازهار، ج2، ص336-339.</ref>


==کارنامه اشراف حسینی==
==کارنامه==
در هفت سده حکمرانی اشراف حسینی بر مدینه، افرادی بسیار از این خاندان بر این شهر حکم راندند. (نک: انتهای مقاله؛ نیز ← امیران مدینه) به رغم حکومت بلند مدت، کارهایی چشمگیر در زمینه‌های فرهنگی و عمرانی نداشتند. شاید دلیل آن را در نداشتن استقلال کامل و وابستگی آنان به قدرت‌های همسایه و نبود امکانات مالی، بتوان جست. نیز دولت‌های صاحب نفوذ در حرمین که برای دستیابی به مشروعیت و محبوبیت می‌کوشیدند، با صرف هزینه به کارهای عام‌المنفعه می‌پرداختند تا آن‌ها را به نام خود ثبت کنند. همچنین اشراف با مشکلاتی پرشمار دست و پنجه نرم می‌کردند که مانع انجام کارهای مهم بود. با وجود این، اشراف کارهایی سودمند داشته‌اند.
در هفت سده حکمرانی اشراف حسینی بر مدینه، افرادی بسیار از این خاندان بر این شهر حکم راندند. (نک: انتهای مقاله؛ نیز ← امیران مدینه) به رغم حکومت بلند مدت، کارهایی چشمگیر در زمینه‌های فرهنگی و عمرانی نداشتند. شاید دلیل آن را در نداشتن استقلال کامل و وابستگی آنان به قدرت‌های همسایه و نبود امکانات مالی، بتوان جست. نیز دولت‌های صاحب نفوذ در حرمین که برای دستیابی به مشروعیت و محبوبیت می‌کوشیدند، با صرف هزینه به کارهای عام‌المنفعه می‌پرداختند تا آن‌ها را به نام خود ثبت کنند. همچنین اشراف با مشکلاتی پرشمار دست و پنجه نرم می‌کردند که مانع انجام کارهای مهم بود. با وجود این، اشراف کارهایی سودمند داشته‌اند.


۱۵٬۶۱۴

ویرایش