کاربر:Abazar/کارها: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۹۵ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۵ اکتبر ۲۰۱۷
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== ابوهُرَیرَه ==
== ابوهُرَیرَه ==
: راوی بیشترین حدیث از پیامبر۹
: راوی بیشترین حدیث از پیامبر(ص)


عُمیر بن عامر بن ذی الشری<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۵۷۸؛ تهذیب الکمال، ج۳۴، ص۳۶۶.</ref> از تیره دَوْس قبیله اَزْد یمن بود.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۱۹۶؛ جمهرة انساب العرب، ص۳۸۱-۳۸۲؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۰۳.</ref> شرح حال‌نگاران با توجه به اختلاف بسیار در نام او، شرح حالش را در بخش کنیه‌ها آورده‌اند. کتاب‌های رجالی و تاریخی بیش از ۱۸ نام برای او ثبت کرده‌اند؛ از جمله: عبدالرحمن بن صخر، عبدالله بن عامر، عبدالله بن عائذ، سُکین بن صخر و عامر بن عبدشمس.<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۶۸-۱۷۶۹؛ اسد الغابه، ج۵، ص۳۱۹؛ الاصابه، ج۷، ص۳۵۲.</ref> میمونه / امیمه<ref>المعارف، ص۲۷۷؛ الاصابه، ج۸، ص۳۲.</ref> دختر صُفیح / صبیح بن حارث، مادر او بود<ref>المعارف، ص۲۲۷؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۵۷۹.</ref> که به گزارش ابوهریره با دعای پیامبر مسلمان شد.<ref>الاصابه، ج۷، ص۳۵۵؛ اسد الغابه، ج۶، ص۴۰۶.</ref> از آن‌جا که وی به سال ۵۸ق. در ۷۸ سالگی درگذشت، می‌توان تولد او را حدود ۲۰ سال پیش از هجرت دانست.<ref>الاصابه، ج۷، ص۳۶۲.</ref>
عُمیر بن عامر بن ذی الشری<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۵۷۸؛ تهذیب الکمال، ج۳۴، ص۳۶۶.</ref> از تیره دَوْس قبیله اَزْد یمن بود.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۱۹۶؛ جمهرة انساب العرب، ص۳۸۱-۳۸۲؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۰۳.</ref> شرح حال‌نگاران با توجه به اختلاف بسیار در نام او، شرح حالش را در بخش کنیه‌ها آورده‌اند. کتاب‌های رجالی و تاریخی بیش از ۱۸ نام برای او ثبت کرده‌اند؛ از جمله: عبدالرحمن بن صخر، عبدالله بن عامر، عبدالله بن عائذ، سُکین بن صخر و عامر بن عبدشمس.<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۶۸-۱۷۶۹؛ اسد الغابه، ج۵، ص۳۱۹؛ الاصابه، ج۷، ص۳۵۲.</ref> میمونه / امیمه<ref>المعارف، ص۲۷۷؛ الاصابه، ج۸، ص۳۲.</ref> دختر صُفیح / صبیح بن حارث، مادر او بود<ref>المعارف، ص۲۲۷؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۵۷۹.</ref> که به گزارش ابوهریره با دعای پیامبر مسلمان شد.<ref>الاصابه، ج۷، ص۳۵۵؛ اسد الغابه، ج۶، ص۴۰۶.</ref> از آن‌جا که وی به سال ۵۸ق. در ۷۸ سالگی درگذشت، می‌توان تولد او را حدود ۲۰ سال پیش از هجرت دانست.<ref>الاصابه، ج۷، ص۳۶۲.</ref>
خط ۶: خط ۶:
وی به کنیه ابوهریره شهرت داشت. بر پایه گزارش خودش، از آن‌جا که در جوانی گربه‌ای را نگاه می‌داشت<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۴۵؛ اسد الغابه، ج۵، ص۳۲۰.</ref>، این کنیه را پدرش به او داد.<ref>تاریخ دمشق، ج۶۷، ص۲۹۸؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۰۳.</ref> برخی بر آنند که رسول خدا این کنیه را به او داده است.<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۷۰؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۰۳.</ref> این سخن پذیرفتنی نیست؛ زیرا رسول خدا بر کسی لقب زشت نمینهاد، بلکه لقبها و نامهای ناروا را تغییر میداد. از او با لقب «شیخ المَضِیره» نیز یاد شده؛ زیرا بر سفره مضیره (غذای مخصوص و لذیذ معاویه) حضور می‌یافت.<ref>ربیع الابرار، ج۳، ص۲۲۷؛ الکنی و الالقاب، ج۱، ص۱۸۱.</ref> او را فردی شوخ طبع، گندمگون، چهارشانه، دارای موی بلند، گشاده دندان، با ریش بلند خضاب شده به رنگ زرد، و دارای سبیل تراشیده وصف کردهاند.<ref>المعارف، ص۲۷۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۵۸۶.</ref>
وی به کنیه ابوهریره شهرت داشت. بر پایه گزارش خودش، از آن‌جا که در جوانی گربه‌ای را نگاه می‌داشت<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۴۵؛ اسد الغابه، ج۵، ص۳۲۰.</ref>، این کنیه را پدرش به او داد.<ref>تاریخ دمشق، ج۶۷، ص۲۹۸؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۰۳.</ref> برخی بر آنند که رسول خدا این کنیه را به او داده است.<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۷۰؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۰۳.</ref> این سخن پذیرفتنی نیست؛ زیرا رسول خدا بر کسی لقب زشت نمینهاد، بلکه لقبها و نامهای ناروا را تغییر میداد. از او با لقب «شیخ المَضِیره» نیز یاد شده؛ زیرا بر سفره مضیره (غذای مخصوص و لذیذ معاویه) حضور می‌یافت.<ref>ربیع الابرار، ج۳، ص۲۲۷؛ الکنی و الالقاب، ج۱، ص۱۸۱.</ref> او را فردی شوخ طبع، گندمگون، چهارشانه، دارای موی بلند، گشاده دندان، با ریش بلند خضاب شده به رنگ زرد، و دارای سبیل تراشیده وصف کردهاند.<ref>المعارف، ص۲۷۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۵۸۶.</ref>


جوانی ابوهریره: ابوهریره پیش از اسلام با یتیمی و فقر و چوپانی نزد خانواده‌اش زندگی می‌کرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۴۳؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۱۳.</ref> نخستین بار همراه هیئت یمن به ریاست طفیل بن عَمْرو دَوْسی، در سال هفتم ق. در مدینه<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۲۶۵؛ المنتظم، ج۳، ص۳۰۴.</ref> یا خیبر<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۴۴.</ref> نزد رسول خدا۹ آمد و اسلام را پذیرفت. به سبب حضور نداشتن در صلح حدیبیه، از غنیمت‌های خیبر که به حاضران در حدیبیه اختصاص داشت، بی‌بهره ماند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۴۳.</ref> در روایتی غیر معتبر، از حضور او در غزوه ذات الرِقاع در سال چهارم ق.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۵۶.</ref> یاد شده است.
جوانی ابوهریره: ابوهریره پیش از اسلام با یتیمی و فقر و چوپانی نزد خانواده‌اش زندگی می‌کرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۴۳؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۱۳.</ref> نخستین بار همراه هیئت یمن به ریاست طفیل بن عَمْرو دَوْسی، در سال هفتم ق. در مدینه<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۲۶۵؛ المنتظم، ج۳، ص۳۰۴.</ref> یا خیبر<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۴۴.</ref> نزد رسول خدا(ص) آمد و اسلام را پذیرفت. به سبب حضور نداشتن در صلح حدیبیه، از غنیمت‌های خیبر که به حاضران در حدیبیه اختصاص داشت، بی‌بهره ماند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۴۳.</ref> در روایتی غیر معتبر، از حضور او در غزوه ذات الرِقاع در سال چهارم ق.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۵۶.</ref> یاد شده است.


ابوهریره پس از مسلمان شدن نیز با کمک گرفتن از افراد خیر و با خدمتکاری روزگار می‌گذراند. از او بارها گزارش شده که گاه در این دوران، گرسنگی بر وی آن چنان سخت می‌شد که از ضعف بی‌هوش می‌گشت<ref>اسد الغابه، ج۵، ص۳۲۰؛ تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۵۰.</ref> و به بهانه پرسش از صحابه، مهمان سفره‌های آنان می‌شد؛ اما برخی صحابه به این خواسته او توجه نمی‌کردند.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۱؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۰۴.</ref> او از رسول خدا بیشتر یاری می‌گرفت و گاه کار بدان جا می‌رسید<ref>الاصابه، ج۱، ص۷۳؛ امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۲۴۵.</ref> که گفته شده: یک بار پیامبر خواست او را تنبیه کند<ref>تاریخ دمشق، ج۶۷، ص۳۲۶؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۰۵.</ref> و نیز به او سفارش می‌کرد با کاستن از دیدار‌هایش محبوبیت خود را افزایش دهد.<ref>عیون الاخبار، ج۳، ص۳۰؛ ادب الدنیا، ص۱۹۱.</ref> وی در این مدت به بُسره دختر غزوان، همسر عثمان، در برابر وعده‌ای غذا و بهره‌مندی نوبه‌ای از مرکب، خدمت میکرد و در مسافرت همراه او برایش آواز «حِداء» میخواند و او از این آواز لذت میبرد. وی پس از مرگ عثمان با همین زن ازدواج کرد.<ref>البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۱۰؛ الاصابه، ج۸، ص۵۲.</ref> برخی او را از اصحاب صفه شمردهاند که تا پایان زندگانی رسول خدا۹ همچنان در صفه میزیست.<ref>تاریخ دمشق، ج۶۷، ص۳۱۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۵۹۱.</ref> بر پایه چند روایت، رسول خدا۹ در سال هشتم<ref>معجم البلدان، ج۱، ص۳۴۸؛ مکاتیب الرسول، ج۲، ص۳۳۶.</ref> وی را همراه لشکر علاء بن عبدالله حَضْرَمی به بحرین فرستاد و او مؤذن علاء شد.<ref>البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۱۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۶۳.</ref> وی در عمرة القضاء به سال هفتم ق. شتران قربانی را می‌راند<ref>دلائل النبوه، ج۴، ص۳۲۰؛ البدایة و النهایه، ج۴، ص۲۳۱.</ref> و بر پایه گفته خودش در غزوه مؤته به سال هشتم ق. نیز حضور داشت.<ref>المغازی، ج۲، ص۷۶۰، ۷۶۵.</ref>
ابوهریره پس از مسلمان شدن نیز با کمک گرفتن از افراد خیر و با خدمتکاری روزگار می‌گذراند. از او بارها گزارش شده که گاه در این دوران، گرسنگی بر وی آن چنان سخت می‌شد که از ضعف بی‌هوش می‌گشت<ref>اسد الغابه، ج۵، ص۳۲۰؛ تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۵۰.</ref> و به بهانه پرسش از صحابه، مهمان سفره‌های آنان می‌شد؛ اما برخی صحابه به این خواسته او توجه نمی‌کردند.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۱؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۰۴.</ref> او از رسول خدا بیشتر یاری می‌گرفت و گاه کار بدان جا می‌رسید<ref>الاصابه، ج۱، ص۷۳؛ امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۲۴۵.</ref> که گفته شده: یک بار پیامبر خواست او را تنبیه کند<ref>تاریخ دمشق، ج۶۷، ص۳۲۶؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۰۵.</ref> و نیز به او سفارش می‌کرد با کاستن از دیدار‌هایش محبوبیت خود را افزایش دهد.<ref>عیون الاخبار، ج۳، ص۳۰؛ ادب الدنیا، ص۱۹۱.</ref> وی در این مدت به بُسره دختر غزوان، همسر عثمان، در برابر وعده‌ای غذا و بهره‌مندی نوبه‌ای از مرکب، خدمت میکرد و در مسافرت همراه او برایش آواز «حِداء» میخواند و او از این آواز لذت میبرد. وی پس از مرگ عثمان با همین زن ازدواج کرد.<ref>البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۱۰؛ الاصابه، ج۸، ص۵۲.</ref> برخی او را از اصحاب صفه شمردهاند که تا پایان زندگانی رسول خدا(ص) همچنان در صفه میزیست.<ref>تاریخ دمشق، ج۶۷، ص۳۱۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۵۹۱.</ref> بر پایه چند روایت، رسول خدا(ص) در سال هشتم<ref>معجم البلدان، ج۱، ص۳۴۸؛ مکاتیب الرسول، ج۲، ص۳۳۶.</ref> وی را همراه لشکر علاء بن عبدالله حَضْرَمی به بحرین فرستاد و او مؤذن علاء شد.<ref>البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۱۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۶۳.</ref> وی در عمرة القضاء به سال هفتم ق. شتران قربانی را می‌راند<ref>دلائل النبوه، ج۴، ص۳۲۰؛ البدایة و النهایه، ج۴، ص۲۳۱.</ref> و بر پایه گفته خودش در غزوه مؤته به سال هشتم ق. نیز حضور داشت.<ref>المغازی، ج۲، ص۷۶۰، ۷۶۵.</ref>


او در حجة الوداع به سال دهم ق. حضور داشت و روایت‌هایی را از این رخداد مهم گزارش کرده است. از جمله در غدیر خم از رسول خدا۹ روایت «من کنت مولاه فعلی مولاه...» را شنید و آن را گزارش کرد.<ref>کتاب الولایه، ص۲۰۶.</ref> نیز نزول آیه {اَلیومَ أَکمَلتُ لَکم دِینَکم وَأَتمَمتُ عَلَیکم نِعمَتِی} (مائده/۵، ۳) را درباره امیر مؤمنان۷ و برابری ثواب روزه گرفتن در روز ۱۸ ذی‌حجه با روزه ۶۰ ماه را روایت نموده است.<ref>البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۱۴.</ref> تأکید پیامبر۹ بر حرمت مال و جان مسلمانان بر یکدیگر، تأکید بر دوری از شرک، قتل، زنا، سرقت<ref>البدایة و النهایه، ج۵، ص۱۹۷.</ref> و فرمان ایشان به همسرانش برای ماندن در خانه پس از انجام حج واجب در حجة الوداع را نیز گزارش کرده است.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۶۷؛ اسد الغابه، ج۶، ص۱۲۶.</ref> وی در جریان ابلاغ آیه برائت به سال نهم ق. در مکه امام علی۷ را همراهی کرد و ایشان را یاری داد.<ref>تاریخ الاسلام، ج۲، ص۶۶۵؛ البدایة و النهایه، ج۵، ص۳۷.</ref> او از راویان شمایل رسول خدا۹ بود. بر پایه روایتی، روزی ایشان خطاب به ابوهریره، ابومحذوره و سمرة بن جندب فرمود: آخرین کس از شما که بمیرد، در آتش است.<ref>تهذیب الکمال، ج۱۲، ص۱۳۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۸۴.</ref> هرکس میخواست وی را آزار دهد، به او میگفت که سمره درگذشته؛ و او بیهوش میشد.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۸۵.</ref> این خبر را می‌توان هشداری به این سه نفر و آینده‌نگری پیامبر درباره سرنوشت آنان دانست.<ref>ابوهریره، ص۲۱۵.</ref> همانند این روایت درباره خبر پیامبر به ابوهریره و فرات بن حیان و رجّال بن عنفوه آمده است که ایشان دندان یکی از آنان را در آتش دوزخ بزرگ‌تر از کوه احد دانست. این خبر باعث شد ابوهریره تا زمان با خبر شدن از مرگ رجّال که در پی ارتداد کشته شد، از دوزخی بودن خود بیم داشته باشد.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۱۲۵۸؛ الاصابه، ج۲، ص۴۴۶؛ ابوهریره، ص۲۱۲.</ref>
او در حجة الوداع به سال دهم ق. حضور داشت و روایت‌هایی را از این رخداد مهم گزارش کرده است. از جمله در غدیر خم از رسول خدا(ص) روایت «من کنت مولاه فعلی مولاه...» را شنید و آن را گزارش کرد.<ref>کتاب الولایه، ص۲۰۶.</ref> نیز نزول آیه {اَلیومَ أَکمَلتُ لَکم دِینَکم وَأَتمَمتُ عَلَیکم نِعمَتِی} (مائده/۵، ۳) را درباره امیر مؤمنان۷ و برابری ثواب روزه گرفتن در روز ۱۸ ذی‌حجه با روزه ۶۰ ماه را روایت نموده است.<ref>البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۱۴.</ref> تأکید پیامبر(ص) بر حرمت مال و جان مسلمانان بر یکدیگر، تأکید بر دوری از شرک، قتل، زنا، سرقت<ref>البدایة و النهایه، ج۵، ص۱۹۷.</ref> و فرمان ایشان به همسرانش برای ماندن در خانه پس از انجام حج واجب در حجة الوداع را نیز گزارش کرده است.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۶۷؛ اسد الغابه، ج۶، ص۱۲۶.</ref> وی در جریان ابلاغ آیه برائت به سال نهم ق. در مکه امام علی۷ را همراهی کرد و ایشان را یاری داد.<ref>تاریخ الاسلام، ج۲، ص۶۶۵؛ البدایة و النهایه، ج۵، ص۳۷.</ref> او از راویان شمایل رسول خدا(ص) بود. بر پایه روایتی، روزی ایشان خطاب به ابوهریره، ابومحذوره و سمرة بن جندب فرمود: آخرین کس از شما که بمیرد، در آتش است.<ref>تهذیب الکمال، ج۱۲، ص۱۳۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۸۴.</ref> هرکس میخواست وی را آزار دهد، به او میگفت که سمره درگذشته؛ و او بیهوش میشد.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۸۵.</ref> این خبر را می‌توان هشداری به این سه نفر و آینده‌نگری پیامبر درباره سرنوشت آنان دانست.<ref>ابوهریره، ص۲۱۵.</ref> همانند این روایت درباره خبر پیامبر به ابوهریره و فرات بن حیان و رجّال بن عنفوه آمده است که ایشان دندان یکی از آنان را در آتش دوزخ بزرگ‌تر از کوه احد دانست. این خبر باعث شد ابوهریره تا زمان با خبر شدن از مرگ رجّال که در پی ارتداد کشته شد، از دوزخی بودن خود بیم داشته باشد.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۱۲۵۸؛ الاصابه، ج۲، ص۴۴۶؛ ابوهریره، ص۲۱۲.</ref>


ابوهریره پس از پیامبر: با توجه به جایگاه فرودست اجتماعی و قبیله‌ای ابوهریره، طبیعی است‌که از نقش او در رویداد سقیفه اطلاعی در دست نباشد. در جریان ارتداد مردم بحرین، ابوبکر، ابوهریره را با علاء حضرمی به آن منطقه فرستاد.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۴؛ الکامل، ج۲، ص۳۶۹.</ref> تا زمانی‌که علاء حضرمی زنده بود، بر آن منطقه حکم می‌راند. او به سال ۲۰ق. در زمان خلافت عمر درگذشت و خلیفه، ابوهریره را حکمران بحرین کرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۳؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۶۸.</ref> برخی از ولایت او بر عمان و یمامه نیز سخن گفته‌اند.<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۱۱۲؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۱۰۱.</ref>
ابوهریره پس از پیامبر: با توجه به جایگاه فرودست اجتماعی و قبیله‌ای ابوهریره، طبیعی است‌که از نقش او در رویداد سقیفه اطلاعی در دست نباشد. در جریان ارتداد مردم بحرین، ابوبکر، ابوهریره را با علاء حضرمی به آن منطقه فرستاد.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۴؛ الکامل، ج۲، ص۳۶۹.</ref> تا زمانی‌که علاء حضرمی زنده بود، بر آن منطقه حکم می‌راند. او به سال ۲۰ق. در زمان خلافت عمر درگذشت و خلیفه، ابوهریره را حکمران بحرین کرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۳؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۶۸.</ref> برخی از ولایت او بر عمان و یمامه نیز سخن گفته‌اند.<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۱۱۲؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۱۰۱.</ref>


پس از پیامبر۹ به ویژه در دوران حکومت ابوهریره بر بحرین، ثروت و چنان بسیار شد که باعث اتهامش نزد عمر گشت.<ref> فتوح البلدان، ص۸۹؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۶۸.</ref> او لباس‌های فاخر می‌پوشید<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۴۳؛ تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۵۱.</ref> و دارای خدمتکار بود<ref> تاریخ دمشق، ج۶۷، ص۳۶۶؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۱۰.</ref> و کشتزارهایی در راه میان مکه و مدینه<ref>معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۳۳۱.</ref> و قصری در عقیق، ییلاق مدینه، داشت.<ref>الاصابه، ج۷، ص۳۶۲.</ref> بر پایه گزارشی، خلیفه دوم ابوهریره را به مدینه احضار کرد و به سبب جمع‌آوری ثروت فراوان، او را شلاق زد و بخشی از اموالش را ستاند و حکومت بحرین را دیگر بار به او پیشنهاد کرد. اما او نپذیرفت؛ زیرا نمی‌خواست باز اموالش ضبط و خودش مجازات شود.<ref>المصنف، ج۱۱، ص۳۲۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۵۰.</ref>
پس از پیامبر(ص) به ویژه در دوران حکومت ابوهریره بر بحرین، ثروت و چنان بسیار شد که باعث اتهامش نزد عمر گشت.<ref> فتوح البلدان، ص۸۹؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۶۸.</ref> او لباس‌های فاخر می‌پوشید<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۴۳؛ تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۵۱.</ref> و دارای خدمتکار بود<ref> تاریخ دمشق، ج۶۷، ص۳۶۶؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۱۰.</ref> و کشتزارهایی در راه میان مکه و مدینه<ref>معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۳۳۱.</ref> و قصری در عقیق، ییلاق مدینه، داشت.<ref>الاصابه، ج۷، ص۳۶۲.</ref> بر پایه گزارشی، خلیفه دوم ابوهریره را به مدینه احضار کرد و به سبب جمع‌آوری ثروت فراوان، او را شلاق زد و بخشی از اموالش را ستاند و حکومت بحرین را دیگر بار به او پیشنهاد کرد. اما او نپذیرفت؛ زیرا نمی‌خواست باز اموالش ضبط و خودش مجازات شود.<ref>المصنف، ج۱۱، ص۳۲۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۵۰.</ref>


گزارش شده که در ایام حج، ابوهریره از کسانی بود که به عنوان جانشین عثمان در مدینه می‌ماندند.<ref>تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۱۷.</ref> او که به سبب وابستگی و علاقهمندی به عثمان، هنگام محاصره خانه وی، برای دفاع و حمایت از او نزدش مانده بود<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۳؛ انسابالاشراف، ج۵، ص۵۶۳.</ref>، در روز قتل عثمان از قاتلان می‌خواست تا خودش را نیز بکشند.<ref>تاریخ المدینه، ج۴، ص۱۲۴۶؛ تاریخ دمشق، ج۳۹، ص۴۸۴.</ref> او هرگاه به یاد رویداد مرگ عثمان می‌افتاد، با صدای بلند می‌گریست.<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۵۹۷؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۵۹.</ref>
گزارش شده که در ایام حج، ابوهریره از کسانی بود که به عنوان جانشین عثمان در مدینه می‌ماندند.<ref>تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۱۷.</ref> او که به سبب وابستگی و علاقهمندی به عثمان، هنگام محاصره خانه وی، برای دفاع و حمایت از او نزدش مانده بود<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۳؛ انسابالاشراف، ج۵، ص۵۶۳.</ref>، در روز قتل عثمان از قاتلان می‌خواست تا خودش را نیز بکشند.<ref>تاریخ المدینه، ج۴، ص۱۲۴۶؛ تاریخ دمشق، ج۳۹، ص۴۸۴.</ref> او هرگاه به یاد رویداد مرگ عثمان می‌افتاد، با صدای بلند می‌گریست.<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۵۹۷؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۵۹.</ref>
خط ۲۴: خط ۲۴:
هر چند از همراهی ابوهریره با معاویه در نبرد صفین گزارشی در دست نیست، بر پایه گزارشی، بلال، پسر ابوهریره، امیر پیادگان در جناح چپ لشکر معاویه بود.<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۱۸؛ تاریخ الاسلام، ج۶، ص۳۰۵.</ref> نیز به دنبال غارت مدینه به دست بُسر بن أَرطات در سال ۳۹ق. به فرمان معاویه، وی ابوهریره را به امامت جماعت در مدینه گمارد.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۴۵۸؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۰.</ref> او امامت جماعت مردم مدینه را بر عهده داشت؛ اما با رسیدن لشکر امام علی۷ به فرماندهی جاریة بن قدامه که در تعقیب بُسر بودند، ابوهریره گریخت.<ref>الغارات، ج۲، ص۶۳۹؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۰.</ref> جاریة بن قدامه، ابوهریره را ابوسِنّور (پدر گربه) نامید و وی را تهدید کرد که در صورت دستیابی به او، گردنش را بزند.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۰.</ref> با شهادت امیر مؤمنان۷ و بیعت مردم با امام حسن۷، جاریه به کوفه بازگشت و ابوهریره که گریخته بود، بار دیگر امامت جماعت مدینه را عهده‌دار شد.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۰؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۳۲۲.</ref>
هر چند از همراهی ابوهریره با معاویه در نبرد صفین گزارشی در دست نیست، بر پایه گزارشی، بلال، پسر ابوهریره، امیر پیادگان در جناح چپ لشکر معاویه بود.<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۱۸؛ تاریخ الاسلام، ج۶، ص۳۰۵.</ref> نیز به دنبال غارت مدینه به دست بُسر بن أَرطات در سال ۳۹ق. به فرمان معاویه، وی ابوهریره را به امامت جماعت در مدینه گمارد.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۴۵۸؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۰.</ref> او امامت جماعت مردم مدینه را بر عهده داشت؛ اما با رسیدن لشکر امام علی۷ به فرماندهی جاریة بن قدامه که در تعقیب بُسر بودند، ابوهریره گریخت.<ref>الغارات، ج۲، ص۶۳۹؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۰.</ref> جاریة بن قدامه، ابوهریره را ابوسِنّور (پدر گربه) نامید و وی را تهدید کرد که در صورت دستیابی به او، گردنش را بزند.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۰.</ref> با شهادت امیر مؤمنان۷ و بیعت مردم با امام حسن۷، جاریه به کوفه بازگشت و ابوهریره که گریخته بود، بار دیگر امامت جماعت مدینه را عهده‌دار شد.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۰؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۳۲۲.</ref>


آن‌گاه که وی از صلح میان امامحسن۷ و معاویه آگاه شد، از حجاز به معاویه پیوست<ref>الغارات، ج۲، ص۶۵۶.</ref> و زمانی که استقبال مردم کوفه را از معاویه در مسجد دید، زانو زد و با شور و هیجان سخت و با تأکید بر این که بر رسول خدا۹ دروغ نمیبندد، روایتی از پیامبر درباره لعن فتنه‌گران در حرم نبوی خواند و امام علی۷ را مصداق آن معرفی کرد. معاویه به پاداش این کار، حکمرانی مدینه را به ابوهریره داد.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۷.</ref> بر پایه گزارش‌هایی، معاویه هرگاه از او خشمگین می‌شد، وی را از حکومت مدینه عزل می‌کرد و هرگاه از او خشنود بود، دیگر بار او را منصوب می‌کرد. گزارش شده که او در این دوران بیشتر به عنوان جانشین مروان بن حکم، امیر مدینه از سوی معاویه، بر مدینه حکومت کرد.<ref>تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۵۶؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۱۳.</ref> ابوهریره در زمان خلافت معاویه، از نزدیکان مروان به شمار میرفت و هنگام مسافرت او، در مدینه جانشینش بود.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۵۰؛ المعارف، ص۲۷۸.</ref>
آن‌گاه که وی از صلح میان امامحسن۷ و معاویه آگاه شد، از حجاز به معاویه پیوست<ref>الغارات، ج۲، ص۶۵۶.</ref> و زمانی که استقبال مردم کوفه را از معاویه در مسجد دید، زانو زد و با شور و هیجان سخت و با تأکید بر این که بر رسول خدا(ص) دروغ نمیبندد، روایتی از پیامبر درباره لعن فتنه‌گران در حرم نبوی خواند و امام علی۷ را مصداق آن معرفی کرد. معاویه به پاداش این کار، حکمرانی مدینه را به ابوهریره داد.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۷.</ref> بر پایه گزارش‌هایی، معاویه هرگاه از او خشمگین می‌شد، وی را از حکومت مدینه عزل می‌کرد و هرگاه از او خشنود بود، دیگر بار او را منصوب می‌کرد. گزارش شده که او در این دوران بیشتر به عنوان جانشین مروان بن حکم، امیر مدینه از سوی معاویه، بر مدینه حکومت کرد.<ref>تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۵۶؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۱۳.</ref> ابوهریره در زمان خلافت معاویه، از نزدیکان مروان به شمار میرفت و هنگام مسافرت او، در مدینه جانشینش بود.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۵۰؛ المعارف، ص۲۷۸.</ref>


ابوهریره از کسانی بود که در برابر عطایای معاویه به جعل روایت‌هایی درباره فضیلت‌های شیخین و عثمان و به‌ ویژه معاویه دست زدند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۷.</ref> گاه نیز توجیه‌گر خطاهای معاویه در برابر اعتراض مسلمانان بود. از جمله می‌توان به سخنان او با عبادة بن صامت اشاره نمود که به حمل بار شراب‌ معاویه اعتراض کرده بود.<ref>تاریخ دمشق، ج۲۶، ص۱۹۸؛ الغدیر، ج۱۰، ص۱۸۰.</ref>
ابوهریره از کسانی بود که در برابر عطایای معاویه به جعل روایت‌هایی درباره فضیلت‌های شیخین و عثمان و به‌ ویژه معاویه دست زدند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۷.</ref> گاه نیز توجیه‌گر خطاهای معاویه در برابر اعتراض مسلمانان بود. از جمله می‌توان به سخنان او با عبادة بن صامت اشاره نمود که به حمل بار شراب‌ معاویه اعتراض کرده بود.<ref>تاریخ دمشق، ج۲۶، ص۱۹۸؛ الغدیر، ج۱۰، ص۱۸۰.</ref>
خط ۳۶: خط ۳۶:
از مُحرَر/مُحرِز، عبدالرحمن و بلال به عنوان پسران ابوهریره نام برده‌اند. اینان از پدرشان روایت کرده‌اند.<ref>الثقات، ج۵، ص۸۲؛ جمهرة انساب العرب، ص۳۸۲؛ تاریخ دمشق، ج۳۶، ص۳۴-۳۵.</ref> ابوهریره دختری نیز داشته که همسر سعید بن مسیب، از فقیهان هفت‌گانه، بوده و به علت همین رابطه سببی، سعید را داناترین فرد به حدیث‌های او دانسته‌اند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۲۱۸.</ref> فقیه مالکی، یوسف بن یحیی بن یوسف اندلسی (م.۲۸۸ق.) از دودمان وی است.<ref>تاریخ الاسلام، ج۲۱، ص۳۳۹؛ الاعلام، ج۸، ص۲۵۷.</ref>
از مُحرَر/مُحرِز، عبدالرحمن و بلال به عنوان پسران ابوهریره نام برده‌اند. اینان از پدرشان روایت کرده‌اند.<ref>الثقات، ج۵، ص۸۲؛ جمهرة انساب العرب، ص۳۸۲؛ تاریخ دمشق، ج۳۶، ص۳۴-۳۵.</ref> ابوهریره دختری نیز داشته که همسر سعید بن مسیب، از فقیهان هفت‌گانه، بوده و به علت همین رابطه سببی، سعید را داناترین فرد به حدیث‌های او دانسته‌اند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۲۱۸.</ref> فقیه مالکی، یوسف بن یحیی بن یوسف اندلسی (م.۲۸۸ق.) از دودمان وی است.<ref>تاریخ الاسلام، ج۲۱، ص۳۳۹؛ الاعلام، ج۸، ص۲۵۷.</ref>


روایت‌های ابوهریره: با وجود همراهی یک‌ سال و هفت ماهه ابوهریره با پیامبر، روایت‌های او از مجموع روایت‌های امام علی۷ و صحابه‌ای چون عایشه، ابوبکر و عمر بیشتر است.<ref>شیخ المضیره، ص۱۲۵.</ref> از او۵۳۷۴ روایت گزارش شده است.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۶۳۲.</ref> کثرت روایت‌های او، با وجود زمان کوتاه مصاحبتش با رسول خدا۹ سبب شد تا در زمان زندگانی‌اش مورد اعتراض و نقادی صحابه قرار گیرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۴۷؛ تأویل مختلف الحدیث، ص۲۸.</ref> بیشتر صحابه او را به دروغگویی و جعل حدیث متهم کرده و گفتهاند: چگونه وی به تنهایی این همه روایت را از رسول خدا۹ شنیده و چه کسی شاهد شنیدن این روایت‌ها از رسول خدا۹ بوده است؟ از این رو، خلیفه دوم وی را به سبب گزارش روایت‌های بسیار و جعل و وضع حدیث، تازیانه زد.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۷-۶۸.</ref> حضرت علی۷ او را دروغگوترین مردم معرفی کرده<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۸.</ref> و عایشه نیز فراوانی روایت‌های او را انکار کرده است.<ref>تأویل مختلف الحدیث، ص۴۱.</ref> این اعتراض‌ها باعث بدگمانی مردم عراق به او شده بود.<ref>تاریخ دمشق، ج۵، ص۹۵؛ شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۷.</ref> وی تحت تأثیر کعب الاحبار یهودی، اسرائیلیات فراوان را به متون اسلامی راه داد و مورد انکار صحابه قرار گرفت.<ref>شیخ المضیره، ص۱۳، ۸۹..</ref> او در مواجهه با این اعتراض‌ها، فراوانی روایت‌هایش را مرهون همراهی مداوم با پیامبر۹ به سبب فقر و بیکاری خود و نیز کرامت یا دعای پیامبر دانست. این کرامات با اختلاف بسیار و به صورت داستان‌های گوناگون گزارش شده است.<ref>البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۰۵؛ امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۲۴۶؛ الاصابه، ج۷، ص۳۵۵-۳۵۶.</ref> بعدها نیز برخی از دانشمندان رجال وحدیث و نیز بزرگانی چون ابوحنیفه، بسیاری از روایت‌های او را نپذیرفتند و وی را به جعل حدیث متهم کردند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۸.</ref> از جمله این حدیث‌ها، اخباری با این مضامین‌اند: سینه معاویه به دعای پیامبر از نور علم و ایمان لبریز شد؛ پیامبر با معاویه در بهشت وعده دیدار نهاد؛ پیامبر با دست خود غذا در دهان معاویه می‌گذاشت؛ و تنها دوزخیان معاویه را لعن می‌کنند.<ref>تاریخ دمشق، ج۵۹، ص۸۹-۱۰۶.</ref> اما بر پایه سخن نسائی، تنها فضیلت معاویه، نفرین پیامبر بود که خدا هیچ ‌گاه شکمش را سیر نکند.<ref>تاریخ الاسلام، ج۲۳، ص۱۰۷؛ الوافی بالوفیات، ج۶، ص۲۵۷.</ref> بر پایه گزارش ابن حجر، احمد بن حنبل و نسائی و اسحاق بن راهویه بیشتر روایت‌های فضیلت‌ معاویه را ساختگی می‌دانستند؛ روایت‌هایی که به دست دشمنان امام علی۷ جعل می‌شدند که نمی‌توانستند برای ایشان عیبی بیابند. نیز در برابر، برای دشمنش معاویه، این فضیلت‌ها را جعل کردند.<ref>فتح الباری، ج۷، ص۸۱.</ref> اما بسیاری از دانشوران اهل سنت با پذیرش اصل عدالت صحابه، روایت‌های او را پذیرفته‌اند. این روایت‌ها بخشی انبوه از مسانید و صحاح اهل سنت را در بر گرفته‌اند.<ref>صحیفة همام، ص۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۶۰۸.</ref> بیش از ۸۰۰ نفر از ابوهریره روایت گزارش کردهاند<ref>تدریب الراوی، ج۲، ص۲۱۷.</ref> که مزی نام بیشتر آنان را آورده است.<ref>تهذیب الکمال، ج۲۲، ص۱۹۴-۱۹۵.</ref>
روایت‌های ابوهریره: با وجود همراهی یک‌ سال و هفت ماهه ابوهریره با پیامبر، روایت‌های او از مجموع روایت‌های امام علی۷ و صحابه‌ای چون عایشه، ابوبکر و عمر بیشتر است.<ref>شیخ المضیره، ص۱۲۵.</ref> از او۵۳۷۴ روایت گزارش شده است.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۶۳۲.</ref> کثرت روایت‌های او، با وجود زمان کوتاه مصاحبتش با رسول خدا(ص) سبب شد تا در زمان زندگانی‌اش مورد اعتراض و نقادی صحابه قرار گیرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۴۷؛ تأویل مختلف الحدیث، ص۲۸.</ref> بیشتر صحابه او را به دروغگویی و جعل حدیث متهم کرده و گفتهاند: چگونه وی به تنهایی این همه روایت را از رسول خدا(ص) شنیده و چه کسی شاهد شنیدن این روایت‌ها از رسول خدا(ص) بوده است؟ از این رو، خلیفه دوم وی را به سبب گزارش روایت‌های بسیار و جعل و وضع حدیث، تازیانه زد.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۷-۶۸.</ref> حضرت علی۷ او را دروغگوترین مردم معرفی کرده<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۸.</ref> و عایشه نیز فراوانی روایت‌های او را انکار کرده است.<ref>تأویل مختلف الحدیث، ص۴۱.</ref> این اعتراض‌ها باعث بدگمانی مردم عراق به او شده بود.<ref>تاریخ دمشق، ج۵، ص۹۵؛ شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۷.</ref> وی تحت تأثیر کعب الاحبار یهودی، اسرائیلیات فراوان را به متون اسلامی راه داد و مورد انکار صحابه قرار گرفت.<ref>شیخ المضیره، ص۱۳، ۸۹..</ref> او در مواجهه با این اعتراض‌ها، فراوانی روایت‌هایش را مرهون همراهی مداوم با پیامبر(ص) به سبب فقر و بیکاری خود و نیز کرامت یا دعای پیامبر دانست. این کرامات با اختلاف بسیار و به صورت داستان‌های گوناگون گزارش شده است.<ref>البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۰۵؛ امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۲۴۶؛ الاصابه، ج۷، ص۳۵۵-۳۵۶.</ref> بعدها نیز برخی از دانشمندان رجال وحدیث و نیز بزرگانی چون ابوحنیفه، بسیاری از روایت‌های او را نپذیرفتند و وی را به جعل حدیث متهم کردند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۸.</ref> از جمله این حدیث‌ها، اخباری با این مضامین‌اند: سینه معاویه به دعای پیامبر از نور علم و ایمان لبریز شد؛ پیامبر با معاویه در بهشت وعده دیدار نهاد؛ پیامبر با دست خود غذا در دهان معاویه می‌گذاشت؛ و تنها دوزخیان معاویه را لعن می‌کنند.<ref>تاریخ دمشق، ج۵۹، ص۸۹-۱۰۶.</ref> اما بر پایه سخن نسائی، تنها فضیلت معاویه، نفرین پیامبر بود که خدا هیچ ‌گاه شکمش را سیر نکند.<ref>تاریخ الاسلام، ج۲۳، ص۱۰۷؛ الوافی بالوفیات، ج۶، ص۲۵۷.</ref> بر پایه گزارش ابن حجر، احمد بن حنبل و نسائی و اسحاق بن راهویه بیشتر روایت‌های فضیلت‌ معاویه را ساختگی می‌دانستند؛ روایت‌هایی که به دست دشمنان امام علی۷ جعل می‌شدند که نمی‌توانستند برای ایشان عیبی بیابند. نیز در برابر، برای دشمنش معاویه، این فضیلت‌ها را جعل کردند.<ref>فتح الباری، ج۷، ص۸۱.</ref> اما بسیاری از دانشوران اهل سنت با پذیرش اصل عدالت صحابه، روایت‌های او را پذیرفته‌اند. این روایت‌ها بخشی انبوه از مسانید و صحاح اهل سنت را در بر گرفته‌اند.<ref>صحیفة همام، ص۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۶۰۸.</ref> بیش از ۸۰۰ نفر از ابوهریره روایت گزارش کردهاند<ref>تدریب الراوی، ج۲، ص۲۱۷.</ref> که مزی نام بیشتر آنان را آورده است.<ref>تهذیب الکمال، ج۲۲، ص۱۹۴-۱۹۵.</ref>


با این حال، روایت‌هایی معتبر نیز از او گزارش شده است؛ از جمله حدیثی بدین مضمون که امام علی۷ از حاضران در غدیر خم خواست تا سخنان رسول خدا۹ درباره امام علی۷ و بیعت مردم با او را در این روزگواهی دهند (حدیث مُناشده). ابوهریره از کسانی بود که این رویداد را گواهی داد.<ref>البدایة و النهایه، ج۷، ص۳۴۷.</ref> وی در قبیله کنده درکوفه امامت جماعت داشت و به پرسش‌های مردم پاسخ میداد. جوانی از او پرسید: آیا از رسول خدا۹ درباره علی بن ابیطالب۷ شنیدهای که فرمود: «اللهم والِ من والاه و عادِ من عاداه»؟ ابوهریره گفت: آری. جوان گفت: به خدا سوگند! تو با دشمن او دوستی نمودی و با ولی وی دشمنی کردی.<ref>الایضاح، ص۴۹۶؛ الغدیر، ج۱، ص۲۰۴.</ref>
با این حال، روایت‌هایی معتبر نیز از او گزارش شده است؛ از جمله حدیثی بدین مضمون که امام علی۷ از حاضران در غدیر خم خواست تا سخنان رسول خدا(ص) درباره امام علی۷ و بیعت مردم با او را در این روزگواهی دهند (حدیث مُناشده). ابوهریره از کسانی بود که این رویداد را گواهی داد.<ref>البدایة و النهایه، ج۷، ص۳۴۷.</ref> وی در قبیله کنده درکوفه امامت جماعت داشت و به پرسش‌های مردم پاسخ میداد. جوانی از او پرسید: آیا از رسول خدا(ص) درباره علی بن ابیطالب۷ شنیدهای که فرمود: «اللهم والِ من والاه و عادِ من عاداه»؟ ابوهریره گفت: آری. جوان گفت: به خدا سوگند! تو با دشمن او دوستی نمودی و با ولی وی دشمنی کردی.<ref>الایضاح، ص۴۹۶؛ الغدیر، ج۱، ص۲۰۴.</ref>


هنگامی که مروانیان مانع دفن امام حسن۷ کنار مزار جدش رسول خدا۹ شدند، ابوهریره اعتراض کرد و گفت: از رسول خدا۹ شنیدم که فرمود: حسن و حسین۸ سید جوانان بهشتند. او این کار مروان را برای محبوبیت نزد معاویه دانست.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۶۵؛ احقاق الحق، ج۱۹، ص۲۴۸.</ref> از دیگر روایت‌ها که وی در فضیلت اهل بیت: گزارش کرده، آن است که پیامبر به امام علی، امام حسن و امام حسین: و فاطمه۳ نگریست و خود را دشمن دشمنان و دوست دوستانشان دانست.<ref>البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۶؛ الاصابه، ج۲، ص۶۲.</ref> نیز روایت نموده که بهترین زنان جهانیان، فاطمه۳، خدیجه کبرا۳، مریم دختر عمران و آسیه همسر فرعون هستند.<ref>الاصابه، ج۸، ص۲۶۴؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۲۱.</ref> نیز روزی پیامبر با گوشه پیراهنش خاک را از پاهای امام حسین۷ می‌زدود و خطاب به ایشان، سوگند یاد کرد: اگر آنچه من درباره تو می‌دانم، مردم نیز می‌دانستند، تو را بر گردن‌هایشان حمل می‌کردند.<ref>الطبقات، ابن سعد، خامسه۱، ص۳۹۶؛ تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۸۰.</ref> وی بیش از ۳۵ روایت درباره فضیلت مکه، حج و عمره از پیامبر۹ گزارش کرده است؛ از جمله مباهات خداوند به چهره غبارآلود اهل عرفات<ref>المستدرک، ج۱، ص۴۶۵؛ السنن الکبری، ج۵، ص۵۸.</ref>؛ آمرزش گناهان حاجیان، بدان سان که پس از حج تا آن‌گاه که خود را نیالوده باشند، مانند نوزادی پاک می‌شوند<ref>مسند احمد، ج۲، ص۴۱۰؛ صحیح البخاری، ج۲، ص۲۰۹.</ref>؛ خداوند در برابر هر گام مرکب حج‌گزاران برای آنان حسنه می‌نویسد و گناهانشان را پاک می‌کند و درجه آنان را بالا می‌برد<ref>الدر المنثور، ج۱، ص۲۱۰؛ کنز العمال، ج۵، ص۱۳.</ref>؛ عمره دوم کفاره گناهان میان آن عمره و عمره اول است و حج مقبول برترین کار نزد خدا و پاداشش بهشت است<ref>مسند احمد، ج۲، ص۲۴۶.</ref>؛ کسی که برای حج از خانه بیرون می‌رود، اگر در میان راه وفات یابد، خداوند برای او تا روز قیامت ثواب حج مینویسد و کسی که برای عمره بیرون رود، خداوند برای او پاداش عمرهگزار را تا روز قیامت مینویسد<ref>الدر المنثور، ج۲، ص۲۰۹.</ref>؛ نماز گزاردن در مسجد من از نماز گزاردن در مساجد دیگر جز مسجدالحرام بهتر است<ref>الدر المنثور، ج۲، ص۵۴.</ref>؛ جهاد پیرمردان و ناتوانان و زنان، حج و عمره است.<ref>الدر المنثور، ج۱، ص۲۱۰.</ref>
هنگامی که مروانیان مانع دفن امام حسن۷ کنار مزار جدش رسول خدا(ص) شدند، ابوهریره اعتراض کرد و گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: حسن و حسین۸ سید جوانان بهشتند. او این کار مروان را برای محبوبیت نزد معاویه دانست.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۶۵؛ احقاق الحق، ج۱۹، ص۲۴۸.</ref> از دیگر روایت‌ها که وی در فضیلت اهل بیت: گزارش کرده، آن است که پیامبر به امام علی، امام حسن و امام حسین: و فاطمه۳ نگریست و خود را دشمن دشمنان و دوست دوستانشان دانست.<ref>البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۶؛ الاصابه، ج۲، ص۶۲.</ref> نیز روایت نموده که بهترین زنان جهانیان، فاطمه۳، خدیجه کبرا۳، مریم دختر عمران و آسیه همسر فرعون هستند.<ref>الاصابه، ج۸، ص۲۶۴؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۲۱.</ref> نیز روزی پیامبر با گوشه پیراهنش خاک را از پاهای امام حسین۷ می‌زدود و خطاب به ایشان، سوگند یاد کرد: اگر آنچه من درباره تو می‌دانم، مردم نیز می‌دانستند، تو را بر گردن‌هایشان حمل می‌کردند.<ref>الطبقات، ابن سعد، خامسه۱، ص۳۹۶؛ تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۸۰.</ref> وی بیش از ۳۵ روایت درباره فضیلت مکه، حج و عمره از پیامبر(ص) گزارش کرده است؛ از جمله مباهات خداوند به چهره غبارآلود اهل عرفات<ref>المستدرک، ج۱، ص۴۶۵؛ السنن الکبری، ج۵، ص۵۸.</ref>؛ آمرزش گناهان حاجیان، بدان سان که پس از حج تا آن‌گاه که خود را نیالوده باشند، مانند نوزادی پاک می‌شوند<ref>مسند احمد، ج۲، ص۴۱۰؛ صحیح البخاری، ج۲، ص۲۰۹.</ref>؛ خداوند در برابر هر گام مرکب حج‌گزاران برای آنان حسنه می‌نویسد و گناهانشان را پاک می‌کند و درجه آنان را بالا می‌برد<ref>الدر المنثور، ج۱، ص۲۱۰؛ کنز العمال، ج۵، ص۱۳.</ref>؛ عمره دوم کفاره گناهان میان آن عمره و عمره اول است و حج مقبول برترین کار نزد خدا و پاداشش بهشت است<ref>مسند احمد، ج۲، ص۲۴۶.</ref>؛ کسی که برای حج از خانه بیرون می‌رود، اگر در میان راه وفات یابد، خداوند برای او تا روز قیامت ثواب حج مینویسد و کسی که برای عمره بیرون رود، خداوند برای او پاداش عمرهگزار را تا روز قیامت مینویسد<ref>الدر المنثور، ج۲، ص۲۰۹.</ref>؛ نماز گزاردن در مسجد من از نماز گزاردن در مساجد دیگر جز مسجدالحرام بهتر است<ref>الدر المنثور، ج۲، ص۵۴.</ref>؛ جهاد پیرمردان و ناتوانان و زنان، حج و عمره است.<ref>الدر المنثور، ج۱، ص۲۱۰.</ref>


می‌توان گفت آن دسته از روایت‌های ابوهریره که منفعت یا مصلحت حاکمان معاصرش را تأمین می‌کرده و نیز روایت‌هایی که معارض معتبر دارد، پذیرفته نیست و تنها با وجود قراین و شواهد تأییدگر می‌توان به روایت‌های او استناد کرد.
می‌توان گفت آن دسته از روایت‌های ابوهریره که منفعت یا مصلحت حاکمان معاصرش را تأمین می‌کرده و نیز روایت‌هایی که معارض معتبر دارد، پذیرفته نیست و تنها با وجود قراین و شواهد تأییدگر می‌توان به روایت‌های او استناد کرد.
خط ۵۰: خط ۵۰:
{{منابع}}
{{منابع}}
{{دانشنامه
{{دانشنامه
  | آدرس=  
  | آدرس =  
  | عنوان =  
  | عنوان =  
  | نویسنده = محمد سعید نجاتی
  | نویسنده = محمد سعید نجاتی
}}
}}
* کککابوهریرهککک: عبدالحسین شرف الدین (م.۱۳۷۷ق.)، قم، انصاریان
* '''ابوهریره''': عبدالحسین شرف الدین (م.۱۳۷۷ق.)، قم، انصاریان
* کککاحقاق الحقککک: نورالله الحسینی الشوشتری (م.۱۰۱۹ق.)، تعلیقاتککک: شهاب الدین نجفی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۶ق
* '''احقاق الحق''': نورالله الحسینی الشوشتری (م.۱۰۱۹ق.)، تعلیقات''': شهاب الدین نجفی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۶ق
* کککادب الدنیا و الدینککک: الماوردی (م.۴۵۰ق.)، بیروت، دار و مکتبة هلال، ۱۴۲۱ق
* '''ادب الدنیا و الدین''': الماوردی (م.۴۵۰ق.)، بیروت، دار و مکتبة هلال، ۱۴۲۱ق
* کککالاستیعابککک: ابن عبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق
* '''الاستیعاب''': ابن عبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق
* کککاسد الغابهککک: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق
* '''اسد الغابه''': ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق
* کککالاصابهککک: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
* '''الاصابه''': ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
* کککالاعلامککک: الزرکلی (م.۱۳۹۶ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م
* '''الاعلام''': الزرکلی (م.۱۳۹۶ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م
* کککالامامة و السیاسهککک: ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۰ق
* '''الامامة و السیاسه''': ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۰ق
* کککامتاع الاسماعککک: المقریزی (م.۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق
* '''امتاع الاسماع''': المقریزی (م.۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق
* کککانساب الاشرافککک: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق
* '''انساب الاشراف''': البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق
* کککالایضاحککک: الفضل بن شاذان (م.۲۶۰ق.)، به کوشش الحسینی الارموی، دانشگاه تهران، ۱۳۶۳ش
* '''الایضاح''': الفضل بن شاذان (م.۲۶۰ق.)، به کوشش الحسینی الارموی، دانشگاه تهران، ۱۳۶۳ش
* کککالبدء و التاریخککک: المطهر المقدسی (م.۳۵۵ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م
* '''البدء و التاریخ''': المطهر المقدسی (م.۳۵۵ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م
* کککالبدایة و النهایهککک: ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف
* '''البدایة و النهایه''': ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف
* کککتأویل مختلف الحدیثککک: ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش اسماعیل اسعردی، بیروت، دار الکتب العلمیه
* '''تأویل مختلف الحدیث''': ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش اسماعیل اسعردی، بیروت، دار الکتب العلمیه
* کککتاریخ الاسلام و وفیات المشاهیرککک: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق
* '''تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق
* کککتاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)ککک: الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی
* '''تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)''': الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی
* کککتاریخ خلیفهککک: خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به کوشش فواز، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
* '''تاریخ خلیفه''': خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به کوشش فواز، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
* کککالتاریخ الکبیرککک: البخاری (م.۲۵۶ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق
* '''التاریخ الکبیر''': البخاری (م.۲۵۶ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق
* کککتاریخ مدینة دمشقککک: ابن عساکر (م.۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق
* '''تاریخ مدینة دمشق''': ابن عساکر (م.۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق
* کککتاریخ المدینة المنورهککک: ابن شبّة النمیری (م.۲۶۲ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق
* '''تاریخ المدینة المنوره''': ابن شبّة النمیری (م.۲۶۲ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق
* کککتاریخ الیعقوبیککک: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق
* '''تاریخ الیعقوبی''': احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق
* کککتدریب الراویککک: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، به کوشش عبدالوهاب، ریاض، مکتبة الریاض الحدیثه
* '''تدریب الراوی''': السیوطی (م.۹۱۱ق.)، به کوشش عبدالوهاب، ریاض، مکتبة الریاض الحدیثه
* کککتهذیب الکمالککک: المزی (م.۷۴۲ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، ۱۴۱۵ق
* '''تهذیب الکمال''': المزی (م.۷۴۲ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، ۱۴۱۵ق
* کککالثقاتککک: ابن حبان (م.۳۵۴ق.)، مؤسسة الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق
* '''الثقات''': ابن حبان (م.۳۵۴ق.)، مؤسسة الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق
* کککجمهرة انساب العربککک: ابن حزم (م.۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
* '''جمهرة انساب العرب''': ابن حزم (م.۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
* کککالدر المنثورککک: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق
* '''الدر المنثور''': السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق
* کککدلائل النبوهککک: البیهقی (م.۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق
* '''دلائل النبوه''': البیهقی (م.۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق
* کککربیع الابرارککک: الزمخشری (م.۵۸۳ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۲ق
* '''ربیع الابرار''': الزمخشری (م.۵۸۳ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۲ق
* کککالسنن الکبریککک: البیهقی (م.۴۵۸ق.)، بیروت، دار الفکر
* '''السنن الکبری''': البیهقی (م.۴۵۸ق.)، بیروت، دار الفکر
* کککسیر اعلام النبلاءککک: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
* '''سیر اعلام النبلاء''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
* کککالسیرة النبویهککک: ابن هشام (م.۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه
* '''السیرة النبویه''': ابن هشام (م.۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه
* کککشذرات الذهبککک: عبدالحی بن العماد (م.۱۰۸۹ق.)، به کوشش عبدالقادر و الارنؤوط، دمشق، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق
* '''شذرات الذهب''': عبدالحی بن العماد (م.۱۰۸۹ق.)، به کوشش عبدالقادر و الارنؤوط، دمشق، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق
* کککاحقاق الحقککک: نورالله الحسینی الشوشتری (م.۱۰۱۹ق.)، تعلیقاتککک: شهاب الدین نجفی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۶ق
* '''احقاق الحق''': نورالله الحسینی الشوشتری (م.۱۰۱۹ق.)، تعلیقات''': شهاب الدین نجفی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۶ق
* کککشرح نهج البلاغهککک: ابن ابی‌الحدید (م.۶۵۶ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق
* '''شرح نهج البلاغه''': ابن ابی‌الحدید (م.۶۵۶ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق
* کککشیخ المضیرة ابوهریرهککک: محمود ابوریه، بیروت، اعلمی، ۱۹۶۹م
* '''شیخ المضیرة ابوهریره''': محمود ابوریه، بیروت، اعلمی، ۱۹۶۹م
* کککصحیفة همام بن منبهککک: همام بن منبه (م.۱۳۲ق.)، به کوشش رفعت فوزی، قاهره، مکتبة الخانجی، ۱۴۰۶ق
* '''صحیفة همام بن منبه''': همام بن منبه (م.۱۳۲ق.)، به کوشش رفعت فوزی، قاهره، مکتبة الخانجی، ۱۴۰۶ق
* کککالطبقات الکبریککک: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
* '''الطبقات الکبری''': ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
* کککالطبقاتککک: خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق
* '''الطبقات''': خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق
* کککعیون الاخبارککک: ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
* '''عیون الاخبار''': ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
* کککالغاراتککک: ابراهیم الثقفی الکوفی (م.۲۸۳ق.)، به کوشش المحدث، بهمن، ۱۳۵۵ش
* '''الغارات''': ابراهیم الثقفی الکوفی (م.۲۸۳ق.)، به کوشش المحدث، بهمن، ۱۳۵۵ش
* کککالغدیرککک: الامینی (م.۱۳۹۰ق.)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶ش
* '''الغدیر''': الامینی (م.۱۳۹۰ق.)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶ش
* کککفتح الباریککک: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، بیروت، دار المعرفه
* '''فتح الباری''': ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، بیروت، دار المعرفه
* کککالفتوحککک: ابن اعثم الکوفی (م.۳۱۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق
* '''الفتوح''': ابن اعثم الکوفی (م.۳۱۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق
* کککفتوح البلدانککک: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، بیروت، دار الهلال، ۱۹۸۸م
* '''فتوح البلدان''': البلاذری (م.۲۷۹ق.)، بیروت، دار الهلال، ۱۹۸۸م
* ککککتاب الولایهککک: ابن عقدة الکوفی (م.۳۳۳ق.)
* '''کتاب الولایه''': ابن عقدة الکوفی (م.۳۳۳ق.)
* ککککنز العمالککک: المتقی الهندی (م.۹۷۵ق.)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
* '''کنز العمال''': المتقی الهندی (م.۹۷۵ق.)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
* کککالکنی و الالقابککک: شیخ عباس القمی (م.۱۳۵۹ق.)، تهران، مکتبة الصدر، ۱۳۶۸ش
* '''الکنی و الالقاب''': شیخ عباس القمی (م.۱۳۵۹ق.)، تهران، مکتبة الصدر، ۱۳۶۸ش
* کککالمحبّرککک: ابن حبیب (م.۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده
* '''المحبّر''': ابن حبیب (م.۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده
* کککالمستدرک علی الصحیحینککک: الحاکم النیشابوری (م.۴۰۵ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
* '''المستدرک علی الصحیحین''': الحاکم النیشابوری (م.۴۰۵ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
* کککمسند احمدککک: احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بیروت، دار صادر
* '''مسند احمد''': احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بیروت، دار صادر
* کککالمصنّفککک: عبدالرزاق الصنعانی (م.۲۱۱ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی
* '''المصنّف''': عبدالرزاق الصنعانی (م.۲۱۱ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی
* کککالمعارفککک: ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش
* '''المعارف''': ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش
* کککمعجم البلدانککک: یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م
* '''معجم البلدان''': یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م
* کککمعجم ما استعجمککک: عبدالله البکری (م.۴۸۷ق.)، به کوشش مصطفی السقا، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق
* '''معجم ما استعجم''': عبدالله البکری (م.۴۸۷ق.)، به کوشش مصطفی السقا، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق
* کککالمغازیککک: الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق
* '''المغازی''': الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق
* کککمکاتیب الرسولککک: احمدی میانجی، تهران، دار الحدیث، ۱۴۱۹ق
* '''مکاتیب الرسول''': احمدی میانجی، تهران، دار الحدیث، ۱۴۱۹ق
* کککالمنتظمککک: ابن الجوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق
* '''المنتظم''': ابن الجوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق
* کککالوافی بالوفیاتککک: الصفدی (م.۷۶۴ق.)، به کوشش احمد الارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
* '''الوافی بالوفیات''': الصفدی (م.۷۶۴ق.)، به کوشش احمد الارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
 
{{پایان}}


== أُبی بن کعب ==
== أُبی بن کعب ==
: از صحابیان و کاتبان وحی و امامان قرائت، صاحب مصحف
: از صحابیان و کاتبان وحی و امامان قرائت، صاحب مصحف


نام کامل او أبی بن کعب بن قیس بن عبید بن زید بن معاویه است.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸؛ الطبقات، خلیفه، ص۱۵۷؛ الاصابه، ج۱، ص۱۸۰.</ref> نسب معاویة بن عمرو به نجار بازمی‌گردد. ابی از قبیله خزرج تیره بنی‌نجار است که به قبیله ثعلبة بن عمرو بن خزن انتها می‌یابد.<ref>تهذیب الاسماء، ج۱، ص۱۰۸-۱۰۹؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۲.</ref> مادرش صهیلة بنت اسود بن حرام از بنی‌نجار است.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۵.</ref> در منابع چندکنیه برای او ثبت شده است: یکی ابوالمنذر است که پیامبر گرامی۹ او را به این کنیه نامید.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۱.</ref> منابع به علت این کنیه‌گذاری اشاره نکرده‌اند. دیگری ابوالطفیل است که خلیفه دوم او را از آن‌جا که فرزندی به نام طفیل داشت، به این کنیه نامید.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۱.</ref> نیز روایت شده که پیامبر گرامی۹ او را سید الانصار لقب داده است.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۹۶.</ref> همچنین عمر او را سید المسلمین خطاب کرد.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۱؛ الاصابه، ج۱، ص۱۸۱.</ref> لقب سید المسلمین از سوی صحابه و نه پیامبر، به او داده شد و مورد توجه اصحاب، به‌ ویژه انصار، قرار گرفت. این که پیامبر هم او را سید المسلمین خوانده باشد، نیازمند تصریح یا قراینی است که در دست نیست. کسی می‌تواند سرور مسلمانان باشد که پیامبر۹ او را امام مسلمانان و پیشوای آنان پس از خود معرفی کند.
نام کامل او أبی بن کعب بن قیس بن عبید بن زید بن معاویه است.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸؛ الطبقات، خلیفه، ص۱۵۷؛ الاصابه، ج۱، ص۱۸۰.</ref> نسب معاویة بن عمرو به نجار بازمی‌گردد. ابی از قبیله خزرج تیره بنی‌نجار است که به قبیله ثعلبة بن عمرو بن خزن انتها می‌یابد.<ref>تهذیب الاسماء، ج۱، ص۱۰۸-۱۰۹؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۲.</ref> مادرش صهیلة بنت اسود بن حرام از بنی‌نجار است.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۵.</ref> در منابع چندکنیه برای او ثبت شده است: یکی ابوالمنذر است که پیامبر گرامی(ص) او را به این کنیه نامید.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۱.</ref> منابع به علت این کنیه‌گذاری اشاره نکرده‌اند. دیگری ابوالطفیل است که خلیفه دوم او را از آن‌جا که فرزندی به نام طفیل داشت، به این کنیه نامید.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۱.</ref> نیز روایت شده که پیامبر گرامی(ص) او را سید الانصار لقب داده است.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۹۶.</ref> همچنین عمر او را سید المسلمین خطاب کرد.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۱؛ الاصابه، ج۱، ص۱۸۱.</ref> لقب سید المسلمین از سوی صحابه و نه پیامبر، به او داده شد و مورد توجه اصحاب، به‌ ویژه انصار، قرار گرفت. این که پیامبر هم او را سید المسلمین خوانده باشد، نیازمند تصریح یا قراینی است که در دست نیست. کسی می‌تواند سرور مسلمانان باشد که پیامبر(ص) او را امام مسلمانان و پیشوای آنان پس از خود معرفی کند.


منابع به تاریخ ولادت ابی اشاره نکرده‌اند. او در مدینه، در محل زندگی خزرجیان رشد یافت.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۱.</ref> این که وی پیش از اسلام، از جمله احبار و دانشمندان یهود بوده باشد، بر پایه منابع رجالی اثبات‌پذیر نیست. نیز احاطه او به تورات و عهد عتیق و کتاب‌های مذهبی یهودیان و آگاهی وی از بشارت‌های تورات درباره پیامبر گرامی۹، در منبعی معتبر یافت نشده است.
منابع به تاریخ ولادت ابی اشاره نکرده‌اند. او در مدینه، در محل زندگی خزرجیان رشد یافت.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۱.</ref> این که وی پیش از اسلام، از جمله احبار و دانشمندان یهود بوده باشد، بر پایه منابع رجالی اثبات‌پذیر نیست. نیز احاطه او به تورات و عهد عتیق و کتاب‌های مذهبی یهودیان و آگاهی وی از بشارت‌های تورات درباره پیامبر گرامی۹، در منبعی معتبر یافت نشده است.


ابی در عصر پیامبر۹: ابی در بیعت عقبه دوم به سال سیزدهم بعثت حضور داشت که در آن بیش از ۷۰ تن از مردم مدینه با پیامبر گرامی۹ بیعت کردند.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۱؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸؛ الاستیعاب، ج۱، ص۶۶.</ref> نیز همه افراد قبیله او در استقبال از پیامبر هنگام ورود به مدینه همراه اوسیان شرکت داشتند.<ref>تهذیب الاسماء، ج۱، ص۱۰۹؛ نک: تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۲.</ref> منابع تاریخی، اسلام آوردن ابی را در عقبه دوم می‌دانند؛ اما ابن هشام نام او را در شمار افراد عقبه اول و دوم نیاورده و این احتمال را به میان آورده که وی پس از عقبه اول و پیش از عقبه دوم به دست مصعب بن عمیر اسلام آورده باشد.<ref>تفسیر الصحابی، ص۱۳.</ref>
ابی در عصر پیامبر۹: ابی در بیعت عقبه دوم به سال سیزدهم بعثت حضور داشت که در آن بیش از ۷۰ تن از مردم مدینه با پیامبر گرامی(ص) بیعت کردند.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۱؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸؛ الاستیعاب، ج۱، ص۶۶.</ref> نیز همه افراد قبیله او در استقبال از پیامبر هنگام ورود به مدینه همراه اوسیان شرکت داشتند.<ref>تهذیب الاسماء، ج۱، ص۱۰۹؛ نک: تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۲.</ref> منابع تاریخی، اسلام آوردن ابی را در عقبه دوم می‌دانند؛ اما ابن هشام نام او را در شمار افراد عقبه اول و دوم نیاورده و این احتمال را به میان آورده که وی پس از عقبه اول و پیش از عقبه دوم به دست مصعب بن عمیر اسلام آورده باشد.<ref>تفسیر الصحابی، ص۱۳.</ref>


در رویداد پیمان برادری، پیامبر میان او و طلحة بن عبیدالله پیمان بست.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۱۶؛ المحبّر، ص۷۳؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۱.</ref> برخی منابع، پیمان برادری او را با سعد بن زید بن عمرو بن نفیل دانسته‌اند.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۵-۵۰۶؛ المستدرک، ج۳، ص۳۰۳؛ رجال الطوسی، ص۲۲.</ref> وی در بیشتر سریه‌ها و غزوه‌ها شرکت داشت و از نخستین مبارزان مسلمان به شمار می‌آید. در نخستین سریه‌ای که به فرماندهی حمزه عموی پیامبر همراه ۳۰ رزمنده صورت گرفت و سریه حمزة بن عبدالمطلب نامیده شد، او یکی از رزمندگان بود.<ref>المغازی، ج۱، ص۹.</ref> در غزوه بدر<ref>المغازی، ج۱، ص۱۶۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۸۸؛ رجال الطوسی، ص۲۲.</ref> و احد<ref>المغازی، ج۱، ص۲۰۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸.</ref> و نیز در غزوه بنی‌المصطلق (المُرَیسیع) در سال پنجم ق. حضورداشت.<ref>المغازی، ج۱، ص۴۰۵.</ref> مورخان او را از صحابه‌ای می‌دانند که در بیشتر غزوه‌ها حضور داشته‌اند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۴.</ref>
در رویداد پیمان برادری، پیامبر میان او و طلحة بن عبیدالله پیمان بست.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۱۶؛ المحبّر، ص۷۳؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۱.</ref> برخی منابع، پیمان برادری او را با سعد بن زید بن عمرو بن نفیل دانسته‌اند.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۵-۵۰۶؛ المستدرک، ج۳، ص۳۰۳؛ رجال الطوسی، ص۲۲.</ref> وی در بیشتر سریه‌ها و غزوه‌ها شرکت داشت و از نخستین مبارزان مسلمان به شمار می‌آید. در نخستین سریه‌ای که به فرماندهی حمزه عموی پیامبر همراه ۳۰ رزمنده صورت گرفت و سریه حمزة بن عبدالمطلب نامیده شد، او یکی از رزمندگان بود.<ref>المغازی، ج۱، ص۹.</ref> در غزوه بدر<ref>المغازی، ج۱، ص۱۶۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۸۸؛ رجال الطوسی، ص۲۲.</ref> و احد<ref>المغازی، ج۱، ص۲۰۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸.</ref> و نیز در غزوه بنی‌المصطلق (المُرَیسیع) در سال پنجم ق. حضورداشت.<ref>المغازی، ج۱، ص۴۰۵.</ref> مورخان او را از صحابه‌ای می‌دانند که در بیشتر غزوه‌ها حضور داشته‌اند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۴.</ref>


اُبی و مسئولیت‌های زمان پیامبر: ابی یکی از اصحاب فتوا در میان اصحاب پیامبر۹ بود و گفته‌اند: یکی از شش نفری است که دانش پیامبر به آنان رسید.<ref>المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۴۴۵.</ref> گاه مسؤول گردآوری صدقات از سوی پیامبر بود و در جمع‌آوری صدقات بسیار دقت داشت.<ref>مسند احمد، ج۵، ص۱۴۲؛ المستدرک، ج۱، ص۳۹۹؛ السنن الکبری، ج۴، ص۹۶.</ref> گاهی نیز از جانب پیامبر۹ مأمور آموزش احکام اسلام به نومسلمانان می‌شد؛ از جمله وفد بنیعامر و وفد بنیحنیفه که به مدینه آمدند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۴۷۵-۴۷۶.</ref>
اُبی و مسئولیت‌های زمان پیامبر: ابی یکی از اصحاب فتوا در میان اصحاب پیامبر(ص) بود و گفته‌اند: یکی از شش نفری است که دانش پیامبر به آنان رسید.<ref>المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۴۴۵.</ref> گاه مسؤول گردآوری صدقات از سوی پیامبر بود و در جمع‌آوری صدقات بسیار دقت داشت.<ref>مسند احمد، ج۵، ص۱۴۲؛ المستدرک، ج۱، ص۳۹۹؛ السنن الکبری، ج۴، ص۹۶.</ref> گاهی نیز از جانب پیامبر(ص) مأمور آموزش احکام اسلام به نومسلمانان می‌شد؛ از جمله وفد بنی‌عامر و وفد بنی‌حنیفه که به مدینه آمدند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۴۷۵-۴۷۶.</ref>


ابی افزون بر همراهی پیامبر در نبرد‌ها، کاتب وحی و قاری قرآن بود. اگر چه در روزگار جاهلیت، کتابت در میان عرب رواج نداشت، ابی بن کعب از کسانی بود که در آن دوره کتابت را فراگرفته بودند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸.</ref> برخی مورخان او را نخستین کاتب وحی در مدینه می‌دانند<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۸؛ اسد الغابه، ج۱، ص۶۲؛ الاصابه، ج۱، ص۱۸۱.</ref> و گویند: پیامبر۹ در صورت حضور نداشتن ابی، در پی سایر کاتبان وحی مانند زید بن ثابت می‌فرستاد.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۸؛ اسد الغابه، ج۱، ص۶۲.</ref> اما از منابع برمی‌آید که کتابت وحی به دست حضرت علی۷ و زید بن ثابت بسیار بیشتر از ابی بن کعب بوده است. از این رو، بهتر است گفته شود ابی از نخستین کاتبان وحی بود، نه نخستین آنان. طبری کتابت او را در غیاب علی۷ و عثمان می‌داند.<ref>تاریخ طبری، ج۶، ص۱۷۹.</ref> وی افزون بر کتابت وحی، کاتب نامه‌های پیامبر بود و نیز نامه‌های رسیده برای ایشان را می‌خواند و نامه‌هایی را که به درخواست پیامبر باید مخفی می‌ماند، مانند نامه عباس عموی پیامبر به او پیش از نبرد احد، پنهان می‌کرد.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۰۴؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۸۳.</ref> او نخستین کسی بود که در پایانِ نامه‌ها، اسم خود را به عنوان کاتب می‌نگاشت.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۲.</ref> بر پایه شمارش نووی، حدیث‌های ابی در کتب معتبر به ۱۶۴ حدیث می‌رسد<ref>تهذیب الاسماء، ص۱۰۹.</ref> که از آن میان، بیش از ۶۰ حدیث در صحاح سته و سه حدیث مشترکاً در صحیحین آمده است.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۰۱.</ref>
ابی افزون بر همراهی پیامبر در نبرد‌ها، کاتب وحی و قاری قرآن بود. اگر چه در روزگار جاهلیت، کتابت در میان عرب رواج نداشت، ابی بن کعب از کسانی بود که در آن دوره کتابت را فراگرفته بودند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸.</ref> برخی مورخان او را نخستین کاتب وحی در مدینه می‌دانند<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۸؛ اسد الغابه، ج۱، ص۶۲؛ الاصابه، ج۱، ص۱۸۱.</ref> و گویند: پیامبر(ص) در صورت حضور نداشتن ابی، در پی سایر کاتبان وحی مانند زید بن ثابت می‌فرستاد.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۸؛ اسد الغابه، ج۱، ص۶۲.</ref> اما از منابع برمی‌آید که کتابت وحی به دست حضرت علی۷ و زید بن ثابت بسیار بیشتر از ابی بن کعب بوده است. از این رو، بهتر است گفته شود ابی از نخستین کاتبان وحی بود، نه نخستین آنان. طبری کتابت او را در غیاب علی۷ و عثمان می‌داند.<ref>تاریخ طبری، ج۶، ص۱۷۹.</ref> وی افزون بر کتابت وحی، کاتب نامه‌های پیامبر بود و نیز نامه‌های رسیده برای ایشان را می‌خواند و نامه‌هایی را که به درخواست پیامبر باید مخفی می‌ماند، مانند نامه عباس عموی پیامبر به او پیش از نبرد احد، پنهان می‌کرد.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۰۴؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۸۳.</ref> او نخستین کسی بود که در پایانِ نامه‌ها، اسم خود را به عنوان کاتب می‌نگاشت.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۲.</ref> بر پایه شمارش نووی، حدیث‌های ابی در کتب معتبر به ۱۶۴ حدیث می‌رسد<ref>تهذیب الاسماء، ص۱۰۹.</ref> که از آن میان، بیش از ۶۰ حدیث در صحاح سته و سه حدیث مشترکاً در صحیحین آمده است.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۰۱.</ref>


قرائت اُبی: بر پایه روایت‌هایی، پیامبر۹ ابی را بهتر از سایر اصحاب یا سایر امت در قرائت دانست.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۴۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۹۲.</ref> بر پایه عقاید شیعی، امام علی۷ از آن ‌رو که امام و خلیفه برحق پیامبر در همه شئون، از جمله آگاهی به قرآن و تفسیر و قرائت آن بود، در این زمینه نیز سرآمد بوده است. برخی از پژوهشگران معاصر معتقدند که منظور این حدیث شأنیت ابی برای تعلیم قرآن است؛ یعنی سزاست مسلمانان قرائت قرآن را از او فراگیرند، نه این که در قرائت از همه صحابه برتر باشد.<ref>ابی بن کعب، زغلول، ص۱۶-۱۷.</ref> از این رو، در روایتی از پیامبر۹ سفارش شده است که مسلمانان قرائت قرآن را از چهار تن فراگیرند که یکی از آن‌ها ابی بن کعب است.<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۲۲۸؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۴۹.</ref> بر پایه روایتی، او قرآن را در هر هشت شب ختم می‌کرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۵۰۰.</ref> برخی از قرآن‌پژوهان خاورشناس معتقدند او نقل به معنا را جایز می‌دانست و در مقایسه با ابن مسعود، در این زمینه اختلاف‌هایی داشت.<ref>تاریخ القرآن، ص۵۳۴.</ref> نقل به معنا اگر برای توضیح بیشتر باشد، تا حدی پذیرفتنی است؛ اما اگر به معنای انتساب سخن خود به قرآن یا معصومان: باشد، پذیرفتنی نیست. سابقه رواج قرائت ابی به دوره پیش از تدوین مصحف عثمان بازمی‌گردد و قرائت او یکی از چند قرائت متداول در آن دوره بوده است.<ref>المصاحف، ص۳۱-۳۳.</ref> در روایتی از امام صادق۷ قرائت ابی به تأیید اهل بیت: رسیده است.<ref>الکافی، ج۲، ص۶۳۴.</ref> قرائت ابی و سپس زید بن ثابت، بنیان قرائت حجاز تلقی می‌گردد و بر قرائت عاصم از قرائات کوفی تأثیر فراوان داشته است.<ref>نک: السبعة فی القرائات، ص۵۵، ۶۹-۷۱؛ نک: المبسوط، ج۲۹، ص۱۳۶؛ ج۱۶، ص۳۷.</ref> نسخه‌ای در تفسیر قرآن به روایت ابوجعفر رازی از ربیع بن انس از ابوالعالیه از ابی بن کعب در سده‌های نخستین متداول بوده و مورد استفاده طبری و ابی‌حاتم در تفسیر، احمد بن حنبل در مسند و حاکم نیشابوری در مستدرک قرار گرفته است.<ref>الاتقان، ج۲، ص۲۴۰.</ref> ابن عباس، ابوهریره، عبدالله بن سائب، عبدالله بن عیاش بن ابی ربیعه و ابوعبدالرحمن سلمی قرائت قرآن را از ابی فراگرفتند و سوید بن غفله، عبدالرحمن بن أبزی و ابومهلب از او حدیث گزارش کرده‌اند.<ref>تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۳.</ref> اُبَی علم به قرآن و قرائت صحیح آن را از پیامبر آموخته بود و بسیار می‌کوشید تا پس از ایشان تغییری در قرائت آن روی ندهد. زمانی که خلیفه سوم برای در امان ماندن از پیامدهای تفسیر آیه ۳۴ توبهکه در نکوهش ثروت‌اندوزی است، قصد تغییری جزئی و برداشتن «واو» از متن قرآن را داشت، ابی به او هشدار داد و گفت: «واو» را در آیه سر جای خود بگذار و گر نه شمشیر خود را بر دوش مینهم!<ref>الدر المنثور، ج۳، ص۲۳۲.</ref>
قرائت اُبی: بر پایه روایت‌هایی، پیامبر(ص) ابی را بهتر از سایر اصحاب یا سایر امت در قرائت دانست.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۴۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۹۲.</ref> بر پایه عقاید شیعی، امام علی۷ از آن ‌رو که امام و خلیفه برحق پیامبر در همه شئون، از جمله آگاهی به قرآن و تفسیر و قرائت آن بود، در این زمینه نیز سرآمد بوده است. برخی از پژوهشگران معاصر معتقدند که منظور این حدیث شأنیت ابی برای تعلیم قرآن است؛ یعنی سزاست مسلمانان قرائت قرآن را از او فراگیرند، نه این که در قرائت از همه صحابه برتر باشد.<ref>ابی بن کعب، زغلول، ص۱۶-۱۷.</ref> از این رو، در روایتی از پیامبر(ص) سفارش شده است که مسلمانان قرائت قرآن را از چهار تن فراگیرند که یکی از آن‌ها ابی بن کعب است.<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۲۲۸؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۴۹.</ref> بر پایه روایتی، او قرآن را در هر هشت شب ختم می‌کرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۵۰۰.</ref> برخی از قرآن‌پژوهان خاورشناس معتقدند او نقل به معنا را جایز می‌دانست و در مقایسه با ابن مسعود، در این زمینه اختلاف‌هایی داشت.<ref>تاریخ القرآن، ص۵۳۴.</ref> نقل به معنا اگر برای توضیح بیشتر باشد، تا حدی پذیرفتنی است؛ اما اگر به معنای انتساب سخن خود به قرآن یا معصومان(ع) باشد، پذیرفتنی نیست. سابقه رواج قرائت ابی به دوره پیش از تدوین مصحف عثمان بازمی‌گردد و قرائت او یکی از چند قرائت متداول در آن دوره بوده است.<ref>المصاحف، ص۳۱-۳۳.</ref> در روایتی از امام صادق۷ قرائت ابی به تأیید اهل بیت: رسیده است.<ref>الکافی، ج۲، ص۶۳۴.</ref> قرائت ابی و سپس زید بن ثابت، بنیان قرائت حجاز تلقی می‌گردد و بر قرائت عاصم از قرائات کوفی تأثیر فراوان داشته است.<ref>نک: السبعة فی القرائات، ص۵۵، ۶۹-۷۱؛ نک: المبسوط، ج۲۹، ص۱۳۶؛ ج۱۶، ص۳۷.</ref> نسخه‌ای در تفسیر قرآن به روایت ابوجعفر رازی از ربیع بن انس از ابوالعالیه از ابی بن کعب در سده‌های نخستین متداول بوده و مورد استفاده طبری و ابی‌حاتم در تفسیر، احمد بن حنبل در مسند و حاکم نیشابوری در مستدرک قرار گرفته است.<ref>الاتقان، ج۲، ص۲۴۰.</ref> ابن عباس، ابوهریره، عبدالله بن سائب، عبدالله بن عیاش بن ابی ربیعه و ابوعبدالرحمن سلمی قرائت قرآن را از ابی فراگرفتند و سوید بن غفله، عبدالرحمن بن أبزی و ابومهلب از او حدیث گزارش کرده‌اند.<ref>تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۳.</ref> اُبَی علم به قرآن و قرائت صحیح آن را از پیامبر آموخته بود و بسیار می‌کوشید تا پس از ایشان تغییری در قرائت آن روی ندهد. زمانی که خلیفه سوم برای در امان ماندن از پیامدهای تفسیر آیه ۳۴ [[سوره توبه]] که در نکوهش ثروت‌اندوزی است، قصد تغییری جزئی و برداشتن «واو» از متن قرآن را داشت، ابی به او هشدار داد و گفت: «واو» را در آیه سر جای خود بگذار و گر نه شمشیر خود را بر دوش مینهم!<ref>الدر المنثور، ج۳، ص۲۳۲.</ref>


اُبی و رویداد سقیفه: پس از رحلت پیامبر گرامی۹ و رویداد سقیفه، ابی بن کعب از معدود کسانی بود که با ابوبکر به مخالفت برخاست و خلافت را حق علی۷ ‌دانست. او از جمله ۱۲ نفری بود که مخالف خلافت ابوبکر بودند و جانشینی وی را انکار کردند.<ref>کتاب سلیم بن قیس، ص۱۳۸-۱۴۰؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۱۹۹-۲۰۰.</ref> او گواهی داد که پیامبر۹ حضرت علی۷ را به عنوان جانشین و امام پس از خود و ناصح امت معرفی کرده است.<ref>نک: تحف العقول، ص۴۲۸؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۲.</ref> وی از علاقه‌مندان صمیمی خاندان پیامبر۹ بود و می‌گفت: روزی که پیامبر۹ زنده بود، همه به یک نقطه نظر داشتند؛ ولی پس از وفات ایشان، صورتها به چپ و راست منحرف شد.<ref>حلیة الاولیاء، ج۱، ص۲۵۴.</ref> او با ابوبکر بیعت نکرد و شورای سقیفه را بی‌ارزش خواند.<ref>نک: کتاب سلیم بن قیس، ص۱۳۸-۱۴۰؛ شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۵۱-۵۲.</ref> برخی از محققان، تعصب قبیله‌ای، خزرجی بودن و ارتباطش با سعد بن عباده را در این میان مؤثر می‌دانند. عصر روزی که حادثه سقیفه به سود ابوبکر خاتمه یافت و او از منزل پیامبر۹ بازمی‌گشت، در پاسخ یکی از انصار که از وضع خاندان پیامبر پرسید، با نگرانی از حال آنان یاد کرد و گفت: چگونه می‌شود حال کسانی که خانه آن‌ها تا دیروز محل رفت و آمد فرشته وحی و کاشانه پیامبر خدا بود و امروز جنب‌وجوشی در آن به چشم نمیخورد و از وجود پیامبر۹ خالی است؟<ref>الدرجات الرفیعه، ص۳۲۴-۳۲۵.</ref> از او این روایت از پیامبر۹ گزارش شده است: «یا أُبی! علیک بعلی فإنه الهادی المهدی الناصح لأُمتی».<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۱۵۷؛ بحار الانوار، ج۲۹، ص۸۷-۸۸..</ref> منابع تاریخی او را از فقیهان دوران خلفا، به ویژه عمر و عثمان، می‌دانند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۱، ۱۷۳.</ref> آن‌گاه که نماز تراویح به پیشنهاد خلیفه دوم به جماعت برگزار می‌شد، ابی در سال ۱۴ق. امامت جماعت آن را بر عهده داشت؛ اما پس از چندی، گویا به علت مخالفت با این بدعت، آن را رها کرد و مردم پیوسته می‌گفتند: «أین أُبی» یا «ابقِ أُبی».<ref>سنن ابی داود، ج۱، ص۳۲۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۰۰.</ref>
اُبی و رویداد سقیفه: پس از رحلت پیامبر گرامی(ص) و رویداد سقیفه، ابی بن کعب از معدود کسانی بود که با ابوبکر به مخالفت برخاست و خلافت را حق علی۷ ‌دانست. او از جمله ۱۲ نفری بود که مخالف خلافت ابوبکر بودند و جانشینی وی را انکار کردند.<ref>کتاب سلیم بن قیس، ص۱۳۸-۱۴۰؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۱۹۹-۲۰۰.</ref> او گواهی داد که پیامبر(ص) حضرت علی۷ را به عنوان جانشین و امام پس از خود و ناصح امت معرفی کرده است.<ref>نک: تحف العقول، ص۴۲۸؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۲.</ref> وی از علاقه‌مندان صمیمی خاندان پیامبر(ص) بود و می‌گفت: روزی که پیامبر(ص) زنده بود، همه به یک نقطه نظر داشتند؛ ولی پس از وفات ایشان، صورتها به چپ و راست منحرف شد.<ref>حلیة الاولیاء، ج۱، ص۲۵۴.</ref> او با ابوبکر بیعت نکرد و شورای سقیفه را بی‌ارزش خواند.<ref>نک: کتاب سلیم بن قیس، ص۱۳۸-۱۴۰؛ شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۵۱-۵۲.</ref> برخی از محققان، تعصب قبیله‌ای، خزرجی بودن و ارتباطش با سعد بن عباده را در این میان مؤثر می‌دانند. عصر روزی که حادثه سقیفه به سود ابوبکر خاتمه یافت و او از منزل پیامبر(ص) بازمی‌گشت، در پاسخ یکی از انصار که از وضع خاندان پیامبر پرسید، با نگرانی از حال آنان یاد کرد و گفت: چگونه می‌شود حال کسانی که خانه آن‌ها تا دیروز محل رفت و آمد فرشته وحی و کاشانه پیامبر خدا بود و امروز جنب‌وجوشی در آن به چشم نمیخورد و از وجود پیامبر(ص) خالی است؟<ref>الدرجات الرفیعه، ص۳۲۴-۳۲۵.</ref> از او این روایت از پیامبر(ص) گزارش شده است: «یا أُبی! علیک بعلی فإنه الهادی المهدی الناصح لأُمتی».<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۱۵۷؛ بحار الانوار، ج۲۹، ص۸۷-۸۸..</ref> منابع تاریخی او را از فقیهان دوران خلفا، به ویژه عمر و عثمان، می‌دانند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۱، ۱۷۳.</ref> آن‌گاه که نماز تراویح به پیشنهاد خلیفه دوم به جماعت برگزار می‌شد، ابی در سال ۱۴ق. امامت جماعت آن را بر عهده داشت؛ اما پس از چندی، گویا به علت مخالفت با این بدعت، آن را رها کرد و مردم پیوسته می‌گفتند: «أین أُبی» یا «ابقِ أُبی».<ref>سنن ابی داود، ج۱، ص۳۲۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۰۰.</ref>


مصحف اُبی: ابی دارای مصحفی بودکه با قرآن رایج میان مسلمانان تفاوت‌هایی داشت. مصحف وی دارای ۱۱۵ سوره بود و وترتیب سوره‌های آن با مصحف ابن مسعود هماهنگ بود، جز این که سوره انفال را پیش از سوره توبه نوشته بود.<ref>الاتقان، ج۱، ص۱۷۵.</ref> در مصحف او، دو سوره به نام‌های حفد و خلع بود<ref>الاتقان، ج۱، ص۱۷۸.</ref> که دعای قنوت‌اند و ظاهراً به اشتباه در میان سوره‌های قرآنی ثبت شده بودند. نیز میان سوره‌های فیل و قریش، «بسم الله الرحمن الرحیم» نیامده بود و گویا این دو یک سوره فرض شده بودند.<ref>الاتقان، ج۱، ص۱۷۹.</ref> البته روایت‌های اهل بیت: نیز به این حقیقت اشاره دارد<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۵۶.</ref>، اگر چه در مصحف باید با بسم الله بیاید. ابتدای سوره زمر در این مصحف با «حم» شروع می‌شد؛ یعنی حوامیم هشت سوره بود.<ref>الاتقان، ج۱، ص۱۷۵.</ref> همچنین برخی کلمات به مترادف‌های آن‌ها تبدیل شده بودند؛ مثلاً آیه {قَالُوا یا وَیلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَرقَدِنَا} (یس/۳۶، ۵۲) به صورت «من هبنا من مرقدنا» یا آیه {کلَّمَا أَضَاءَ لَهُم مَشَوا فِیهِ} (بقره/۲، ۲۰) به صورت «مروا فیه» یا “سعوا فیه» آمده بود.<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۲۸۰؛ المحرر الوجیز، ج۴، ص۴۵۸.</ref> ابن ندیم به گزارش از فضل بن شاذان، سابقه رواج مصحف ابی را در روستایی در بصره به نام قریة الانصار می‌داند که محمد بن عبدالملک انصاری آن را که از پدرانشان روایت می‌کردند، ارائه نمود.<ref>الفهرست، ص۲۹.</ref> بر پایه برخی گزارش‌ها، در رویداد همسان‌سازی مصحف‌ها در زمان عثمان، مصحف ابی بن کعب منبع اصلی کار زید بن ثابت بود.<ref>المصاحف، ص۳۰-۳۱، ۶۳-۶۴.</ref> سپس این مصحف مانند سایر مصحف‌ها به استثنای مصحف ابن مسعود، پس از همسان‌سازی مصحف‌ها، سوزانده شد یا نوشته‌هایش با آب و سرکه جوشانده و محو گشت.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۰.</ref>
مصحف اُبی: ابی دارای مصحفی بودکه با قرآن رایج میان مسلمانان تفاوت‌هایی داشت. مصحف وی دارای ۱۱۵ سوره بود و وترتیب سوره‌های آن با مصحف ابن مسعود هماهنگ بود، جز این که سوره انفال را پیش از سوره توبه نوشته بود.<ref>الاتقان، ج۱، ص۱۷۵.</ref> در مصحف او، دو سوره به نام‌های حفد و خلع بود<ref>الاتقان، ج۱، ص۱۷۸.</ref> که دعای قنوت‌اند و ظاهراً به اشتباه در میان سوره‌های قرآنی ثبت شده بودند. نیز میان سوره‌های فیل و قریش، «بسم الله الرحمن الرحیم» نیامده بود و گویا این دو یک سوره فرض شده بودند.<ref>الاتقان، ج۱، ص۱۷۹.</ref> البته روایت‌های اهل بیت: نیز به این حقیقت اشاره دارد<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۵۶.</ref>، اگر چه در مصحف باید با بسم الله بیاید. ابتدای سوره زمر در این مصحف با «حم» شروع می‌شد؛ یعنی حوامیم هشت سوره بود.<ref>الاتقان، ج۱، ص۱۷۵.</ref> همچنین برخی کلمات به مترادف‌های آن‌ها تبدیل شده بودند؛ مثلاً آیه {قَالُوا یا وَیلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَرقَدِنَا} (یس/۳۶، ۵۲) به صورت «من هبنا من مرقدنا» یا آیه {کلَّمَا أَضَاءَ لَهُم مَشَوا فِیهِ} (بقره/۲، ۲۰) به صورت «مروا فیه» یا “سعوا فیه» آمده بود.<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۲۸۰؛ المحرر الوجیز، ج۴، ص۴۵۸.</ref> ابن ندیم به گزارش از فضل بن شاذان، سابقه رواج مصحف ابی را در روستایی در بصره به نام قریة الانصار می‌داند که محمد بن عبدالملک انصاری آن را که از پدرانشان روایت می‌کردند، ارائه نمود.<ref>الفهرست، ص۲۹.</ref> بر پایه برخی گزارش‌ها، در رویداد همسان‌سازی مصحف‌ها در زمان عثمان، مصحف ابی بن کعب منبع اصلی کار زید بن ثابت بود.<ref>المصاحف، ص۳۰-۳۱، ۶۳-۶۴.</ref> سپس این مصحف مانند سایر مصحف‌ها به استثنای مصحف ابن مسعود، پس از همسان‌سازی مصحف‌ها، سوزانده شد یا نوشته‌هایش با آب و سرکه جوشانده و محو گشت.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۰.</ref>
خط ۱۳۹: خط ۱۳۹:
ویژگی‌های اخلاقی ابی: از ویژگی‌های اخلاقی ابی، زهد و ورع اوست. جابر گزارش می‌کند: درباره حقیقت زهد و اعراض از دنیا سخن رفت. به سراغ خلیفه دوم رفتیم تا از او بپرسیم. او ما را به سیدالمسلمین ابی بن کعب ارجاع داد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۹؛ تاریخ دمشق، ج۷، ص۳۳۹؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۹.</ref>
ویژگی‌های اخلاقی ابی: از ویژگی‌های اخلاقی ابی، زهد و ورع اوست. جابر گزارش می‌کند: درباره حقیقت زهد و اعراض از دنیا سخن رفت. به سراغ خلیفه دوم رفتیم تا از او بپرسیم. او ما را به سیدالمسلمین ابی بن کعب ارجاع داد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۹؛ تاریخ دمشق، ج۷، ص۳۳۹؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۹.</ref>


از دیگر ویژگی‌های اخلاقی وی، سختگیری او در معاملات و رفتارهاست. زر بن حبیش گزارش می‌کند: به مدینه آمدم و سراغ ابی رفتم و از او به سبب کم لطفی‌اش به ما گله کردم.<ref>ابی بن کعب، عیساوی، ص۴۷.</ref> نیز می‌توان به همراهی پیوسته‌اش با پیامبر۹ و بسیار سوال کردنش از ایشان اشاره داشت. بر پایه گزارش اصحاب، وی پیوسته درباره موضوعات گوناگون از پیامبر می‌پرسید.<ref>جامع البیان، ج۲، ص۸؛ تفسیر ثعلبی، ج۴، ص۲۰۹؛ الدر المنثور، ج۱، ص۱۴۵.</ref>
از دیگر ویژگی‌های اخلاقی وی، سختگیری او در معاملات و رفتارهاست. زر بن حبیش گزارش می‌کند: به مدینه آمدم و سراغ ابی رفتم و از او به سبب کم لطفی‌اش به ما گله کردم.<ref>ابی بن کعب، عیساوی، ص۴۷.</ref> نیز می‌توان به همراهی پیوسته‌اش با پیامبر(ص) و بسیار سوال کردنش از ایشان اشاره داشت. بر پایه گزارش اصحاب، وی پیوسته درباره موضوعات گوناگون از پیامبر می‌پرسید.<ref>جامع البیان، ج۲، ص۸؛ تفسیر ثعلبی، ج۴، ص۲۰۹؛ الدر المنثور، ج۱، ص۱۴۵.</ref>


مجلس درس ابی و مدرسه تفسیر مدینه: ابی در مسجد پیامبر۹ مجلسی بر پا می‌کرد و حدیث‌های ایشان را برای مردم بازگو می‌نمود. نیز برای جمعیت بسیاری که در خانه او گرد می‌آمدند، حدیث گزارش می‌کرد.<ref>ابی بن کعب، عیساوی، ص۷۱.</ref> او مؤسس مدرسه تفسیر مدینه به شمار می‌آید و تفسیر او از طریق نوشته‌هایش در حواشی مصحفش یا شاگردان و راویانش منتقل شده است.<ref>ابی بن کعب، زغلول، ص۸۶-۸۸.</ref> یکی از راه‌های شناسایی سوره‌های مدنی ومکی در قرآن، معرفی سوره‌های مدنی از سوی ابی دانسته شده است؛ زیرا او همواره در مدینه کنار پیامبر۹ حضور داشت و سوره‌های مدنی را کاملا می‌شناخت.<ref>ابی بن کعب، عیساوی، ص۷۶.</ref>
مجلس درس ابی و مدرسه تفسیر مدینه: ابی در مسجد پیامبر(ص) مجلسی بر پا می‌کرد و حدیث‌های ایشان را برای مردم بازگو می‌نمود. نیز برای جمعیت بسیاری که در خانه او گرد می‌آمدند، حدیث گزارش می‌کرد.<ref>ابی بن کعب، عیساوی، ص۷۱.</ref> او مؤسس مدرسه تفسیر مدینه به شمار می‌آید و تفسیر او از طریق نوشته‌هایش در حواشی مصحفش یا شاگردان و راویانش منتقل شده است.<ref>ابی بن کعب، زغلول، ص۸۶-۸۸.</ref> یکی از راه‌های شناسایی سوره‌های مدنی ومکی در قرآن، معرفی سوره‌های مدنی از سوی ابی دانسته شده است؛ زیرا او همواره در مدینه کنار پیامبر(ص) حضور داشت و سوره‌های مدنی را کاملا می‌شناخت.<ref>ابی بن کعب، عیساوی، ص۷۶.</ref>


ارتباط ابی با برخی آیات مدنی: شأن نزول چند آیه قرآن با ابی پیوند دارد. به گزارش عکرمه و مقاتل، دو تن یهودی خطاب به ابی و جمعی از مسلمانان، دین خود را بهتر از اسلام دانستند. در پی آن، آیه {کنتُم خَیرَ أُمَّةٍ أُخرِجَت لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَتَنهَونَ عَنِ المُنکرِ وَتُؤمِنُونَ بِاللهِ وَلَو آمَنَ أَهلُ الکتَابِ لَکانَ خَیرًا لَهُم مِنهُمُ المُؤمِنُونَ وَأَکثَرُهُمُ الفَاسِقُونَ} (آل عمران/۳، ۱۱۰) نازل شد و دین اسلام را برتر دانست. در گزارشی تاریخی درباره رویداد افک (تهمت به عایشه) آمده است که‌ام طفیل آن‌گاه که این شایعه را برای همسرش ابی گزارش ‌کرد، وی سخت آن را انکار نمود و دروغ خواند و گفت: همسران پیامبر از همسران ما بسیار بهترند و آن‌گاه که اینان سراغ آن کار نمی‌روند، سزاوارتر است که همسران پیامبر نیز چنین نکنند. سپس آیه ۱۲ نور/۲۴ نازل شد: {لَولَا إِذ سَمِعتُمُوهُ ظَنَّ المُؤمِنُونَ وَالمُؤمِنَاتُ بِأَنفُسِهِم خَیرًا وَقَالُوا هَذَا إِفک مُبِینٌ}؛ نیز پیامبر گرامی۹ به او فرمود: خداوند امر کرده است که بر تو قرآن بخوانم. او از این که خود را مورد عنایت پروردگار دید، متأثر شد و پیامبر این آیه را تلاوت فرمود: {قُل بِفَضلِ اللهِ وَبِرَحمَتِهِ فَبِذَلِک فَلیفرَحُوا هُوَ خَیرٌ مِمَّا یجمَعُونَ}. (یونس/۱۰، ۵۸)<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۴۱؛ الاستیعاب، ج۱، ص۶۷؛ اسد الغابه، ج۱، ص۶۲.</ref> در روزگار عثمان، برای یکسان‌کردن مصحف‌ها، پس از ناتوانی گروه نخست، ابی ریاست گروه دوم را بر عهده داشت و او املا می‌کرد و دیگران می‌نوشتند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۵۰۲.</ref> خلیفه دوم علی۷ را در داوری و ابی را در قرائت قرآن از همه برتر می‌دانست؛ اگر چه خود می‌گفت: گاه بر پایه قرائت ابی عمل نمی‌کنم.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۸.</ref> گویا او به برتری ابی در قرائت، باور حقیقی نداشت و یا قرائت وی گاه با اعتقادات و عملکرد خلیفه سازگار نبود و از این روی، به آن عمل نمی‌کرد.
ارتباط ابی با برخی آیات مدنی: شأن نزول چند آیه قرآن با ابی پیوند دارد. به گزارش عکرمه و مقاتل، دو تن یهودی خطاب به ابی و جمعی از مسلمانان، دین خود را بهتر از اسلام دانستند. در پی آن، آیه {کنتُم خَیرَ أُمَّةٍ أُخرِجَت لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَتَنهَونَ عَنِ المُنکرِ وَتُؤمِنُونَ بِاللهِ وَلَو آمَنَ أَهلُ الکتَابِ لَکانَ خَیرًا لَهُم مِنهُمُ المُؤمِنُونَ وَأَکثَرُهُمُ الفَاسِقُونَ} (آل عمران/۳، ۱۱۰) نازل شد و دین اسلام را برتر دانست. در گزارشی تاریخی درباره رویداد افک (تهمت به عایشه) آمده است که‌ام طفیل آن‌گاه که این شایعه را برای همسرش ابی گزارش ‌کرد، وی سخت آن را انکار نمود و دروغ خواند و گفت: همسران پیامبر از همسران ما بسیار بهترند و آن‌گاه که اینان سراغ آن کار نمی‌روند، سزاوارتر است که همسران پیامبر نیز چنین نکنند. سپس آیه ۱۲ نور/۲۴ نازل شد: {لَولَا إِذ سَمِعتُمُوهُ ظَنَّ المُؤمِنُونَ وَالمُؤمِنَاتُ بِأَنفُسِهِم خَیرًا وَقَالُوا هَذَا إِفک مُبِینٌ}؛ نیز پیامبر گرامی(ص) به او فرمود: خداوند امر کرده است که بر تو قرآن بخوانم. او از این که خود را مورد عنایت پروردگار دید، متأثر شد و پیامبر این آیه را تلاوت فرمود: {قُل بِفَضلِ اللهِ وَبِرَحمَتِهِ فَبِذَلِک فَلیفرَحُوا هُوَ خَیرٌ مِمَّا یجمَعُونَ}. (یونس/۱۰، ۵۸)<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۴۱؛ الاستیعاب، ج۱، ص۶۷؛ اسد الغابه، ج۱، ص۶۲.</ref> در روزگار عثمان، برای یکسان‌کردن مصحف‌ها، پس از ناتوانی گروه نخست، ابی ریاست گروه دوم را بر عهده داشت و او املا می‌کرد و دیگران می‌نوشتند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۵۰۲.</ref> خلیفه دوم علی۷ را در داوری و ابی را در قرائت قرآن از همه برتر می‌دانست؛ اگر چه خود می‌گفت: گاه بر پایه قرائت ابی عمل نمی‌کنم.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۸.</ref> گویا او به برتری ابی در قرائت، باور حقیقی نداشت و یا قرائت وی گاه با اعتقادات و عملکرد خلیفه سازگار نبود و از این روی، به آن عمل نمی‌کرد.


درگذشت اُبی: تاریخ رحلت ابی به درستی معلوم نیست. سال وفاتش را ۱۹ق.<ref>تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۷۱؛ تقریب التهذیب، ج۱، ص۷۱.</ref>، ۲۰ق.<ref>تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۷۱.</ref> و ۲۲ق. در زمان خلافت عمر می‌دانند.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۹؛ اسد الغابه، ج۱، ص۶۳؛ الاصابه، ج۱، ص۱۸۱.</ref> برخی دیگر آن را در سال۳۰ق. در روزگار خلافت عثمان دانسته‌اند؛ اما بیشتر مورخان رحلت وی را در زمان خلافت عمر ثبت کرده‌اند.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۳؛ الاصابه، ج۱، ص۱۸۱.</ref> مدائنی زمان مرگ ابی، عباس و ابوسفیان بن حرب را نزدیک به هم در اوایل خلافت عثمان می‌داند. او می‌نویسد: بیشتر معتقدند ابی در زمان خلافت عمر وفات یافته است.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۹.</ref> با توجه به حضور ابی در جمع‌آوری و یکسان‌سازی قرآن و نیز دیدار زر بن حبیش با او در دوره خلافت عثمان و پرسش مردم از وی درباره فتنه روزگار عثمان، به نظر می‌رسد رحلت وی در اواخر خلافت عثمان بوده است.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۳؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۷۱-۲۷۲.</ref> او در مدینه منوره درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد. اشاره برخی منابع به این که قبری منسوب به ابی در مقابر دمشق وجود دارد، صحیح نیست.<ref>تاریخ دمشق، ج۷، ص۳۴۷؛ منهاج السنه، ج۷، ص۴۳؛ مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج۲۷، ص۴۸۴.</ref>
درگذشت اُبی: تاریخ رحلت ابی به درستی معلوم نیست. سال وفاتش را ۱۹ق.<ref>تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۷۱؛ تقریب التهذیب، ج۱، ص۷۱.</ref>، ۲۰ق.<ref>تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۷۱.</ref> و ۲۲ق. در زمان خلافت عمر می‌دانند.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۹؛ اسد الغابه، ج۱، ص۶۳؛ الاصابه، ج۱، ص۱۸۱.</ref> برخی دیگر آن را در سال۳۰ق. در روزگار خلافت عثمان دانسته‌اند؛ اما بیشتر مورخان رحلت وی را در زمان خلافت عمر ثبت کرده‌اند.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۳؛ الاصابه، ج۱، ص۱۸۱.</ref> مدائنی زمان مرگ ابی، عباس و ابوسفیان بن حرب را نزدیک به هم در اوایل خلافت عثمان می‌داند. او می‌نویسد: بیشتر معتقدند ابی در زمان خلافت عمر وفات یافته است.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۹.</ref> با توجه به حضور ابی در جمع‌آوری و یکسان‌سازی قرآن و نیز دیدار زر بن حبیش با او در دوره خلافت عثمان و پرسش مردم از وی درباره فتنه روزگار عثمان، به نظر می‌رسد رحلت وی در اواخر خلافت عثمان بوده است.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۳؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۷۱-۲۷۲.</ref> او در مدینه منوره درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد. اشاره برخی منابع به این که قبری منسوب به ابی در مقابر دمشق وجود دارد، صحیح نیست.<ref>تاریخ دمشق، ج۷، ص۳۴۷؛ منهاج السنه، ج۷، ص۴۳؛ مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج۲۷، ص۴۸۴.</ref>
خط ۱۵۳: خط ۱۵۳:
{{منابع}}
{{منابع}}
{{دانشنامه
{{دانشنامه
  | آدرس=  
  | آدرس =  
  | عنوان =  
  | عنوان =  
  | نویسنده = سید قاسم رزاقی موسوی
  | نویسنده = سید قاسم رزاقی موسوی
}}
}}
* کککابی بن کعب الرجل المصحفککک: الشحات سید زغلول، اسکندریه، الهیئة المصریة العامه، ۱۳۹۸ق
* '''ابی بن کعب الرجل المصحف''': الشحات سید زغلول، اسکندریه، الهیئة المصریة العامه، ۱۳۹۸ق
* کککابی بن کعب و مکانته بین مفسری الصحابهککک: مشعات سعود عبدالعیساوی، بیروت، الرساله، ۱۴۲۷ق
* '''ابی بن کعب و مکانته بین مفسری الصحابه''': مشعات سعود عبدالعیساوی، بیروت، الرساله، ۱۴۲۷ق
* کککالاتقانککک: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، به کوشش سعید، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ق
* '''الاتقان''': السیوطی (م.۹۱۱ق.)، به کوشش سعید، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ق
* کککالاحتجاجککک: ابومنصور الطبرسی (م.۵۲۰ق.)، به کوشش سید محمد باقر، دار النعمان، ۱۳۸۶ق
* '''الاحتجاج''': ابومنصور الطبرسی (م.۵۲۰ق.)، به کوشش سید محمد باقر، دار النعمان، ۱۳۸۶ق
* کککالاستیعابککک: ابن عبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق
* '''الاستیعاب''': ابن عبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق
* کککاسد الغابهککک: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق
* '''اسد الغابه''': ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق
* کککالاصابهککک: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
* '''الاصابه''': ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
* کککانساب الاشرافککک: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق
* '''انساب الاشراف''': البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق
* کککبحار الانوارککک: المجلسی (م.۱۱۱۰ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق
* '''بحار الانوار''': المجلسی (م.۱۱۱۰ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق
* کککتاریخ ابن خلدونککک: ابن خلدون (م.۸۰۸ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق
* '''تاریخ ابن خلدون''': ابن خلدون (م.۸۰۸ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق
* کککتاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)ککک: الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی
* '''تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)''': الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی
* کککتاریخ القرآنککک: تیودور نولدکه، ترجمه و کوششککک: جورج تامر، دار النشر جورج المز، ۲۰۰۰م
* '''تاریخ القرآن''': تیودور نولدکه، ترجمه و کوشش''': جورج تامر، دار النشر جورج المز، ۲۰۰۰م
* کککتاریخ مدینة دمشقککک: ابن عساکر (م.۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق
* '''تاریخ مدینة دمشق''': ابن عساکر (م.۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق
* کککتاریخ المدینة المنورهککک: ابن شبّة النمیری (م.۲۶۲ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق
* '''تاریخ المدینة المنوره''': ابن شبّة النمیری (م.۲۶۲ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق
* کککتاریخ الیعقوبیککک: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق
* '''تاریخ الیعقوبی''': احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق
* کککتحف العقولککک: حسن بن شعبة الحرانی (م.قرن۴ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق
* '''تحف العقول''': حسن بن شعبة الحرانی (م.قرن۴ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق
* کککتفسیر ثعلبی (الکشف و البیان)ککک: الثعلبی (م.۴۲۷ق.)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق
* '''تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان)''': الثعلبی (م.۴۲۷ق.)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق
* کککتفسیر الصحابی الجلیل ابی بن کعبککک: عبدالجواد خلف، قاهره، دار البیان، ۲۰۰۱م
* '''تفسیر الصحابی الجلیل ابی بن کعب''': عبدالجواد خلف، قاهره، دار البیان، ۲۰۰۱م
* کککتقریب التهذیبککک: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش مصطفی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
* '''تقریب التهذیب''': ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش مصطفی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
* کککتهذیب الاسماء و اللغاتککک: النووی (م.۶۷۶ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه
* '''تهذیب الاسماء و اللغات''': النووی (م.۶۷۶ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه
* کککتهذیب الکمالککک: المزی (م.۷۴۲ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، ۱۴۱۵ق
* '''تهذیب الکمال''': المزی (م.۷۴۲ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، ۱۴۱۵ق
* کککجامع‌البیانککک: الطبری (م.۳۱۰ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق
* '''جامع‌البیان''': الطبری (م.۳۱۰ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق
* کککحلیة الاولیاءککک: ابونعیم الاصفهانی (م.۴۳۰ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۵ق
* '''حلیة الاولیاء''': ابونعیم الاصفهانی (م.۴۳۰ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۵ق
* کککالدر المنثورککک: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق
* '''الدر المنثور''': السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق
* کککالدرجات الرفیعة فی طبقات الشیعهککک: سید علی خان (م.۱۱۲۰ق.)، به کوشش بحر العلوم، قم، بصیرتی، ۱۳۹۷ق
* '''الدرجات الرفیعة فی طبقات الشیعه''': سید علی خان (م.۱۱۲۰ق.)، به کوشش بحر العلوم، قم، بصیرتی، ۱۳۹۷ق
* کککرجال الطوسیککک: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش قیومی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۵ق
* '''رجال الطوسی''': الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش قیومی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۵ق
* کککالسبعة فی القرائاتککک: ابن مجاهد (م.۳۲۴ق.)، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، دار المعارف
* '''السبعة فی القرائات''': ابن مجاهد (م.۳۲۴ق.)، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، دار المعارف
* کککسنن ابی‌داودککک: السجستانی (م.۲۷۵ق.)، به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق
* '''سنن ابی‌داود''': السجستانی (م.۲۷۵ق.)، به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق
* کککالسنن الکبریککک: البیهقی (م.۴۵۸ق.)، بیروت، دار الفکر
* '''السنن الکبری''': البیهقی (م.۴۵۸ق.)، بیروت، دار الفکر
* کککسیر اعلام النبلاءککک: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
* '''سیر اعلام النبلاء''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
* کککالسیرة النبویهککک: ابن هشام (م.۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه
* '''السیرة النبویه''': ابن هشام (م.۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه
* کککشرح نهج البلاغهککک: ابن ابی‌الحدید (م.۶۵۶ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق
* '''شرح نهج البلاغه''': ابن ابی‌الحدید (م.۶۵۶ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق
* کککصحیح البخاریککک: البخاری (م.۲۵۶ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق
* '''صحیح البخاری''': البخاری (م.۲۵۶ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق
* کککصحیح مسلم بشرح النوویککک: النووی (م.۶۷۶ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق
* '''صحیح مسلم بشرح النووی''': النووی (م.۶۷۶ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق
* کککالطبقات الکبریککک: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، بیروت، دار صادر
* '''الطبقات الکبری''': ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، بیروت، دار صادر
* کککالطبقاتککک: خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق
* '''الطبقات''': خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق
* کککالفهرستککک: ابن الندیم (م.۴۳۸ق.)، به کوشش تجدد
* '''الفهرست''': ابن الندیم (م.۴۳۸ق.)، به کوشش تجدد
* کککالکافیککک: الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش
* '''الکافی''': الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش
* ککککتاب سلیم بن قیسککک: الهلالی (م.۷۶ق.)، به کوشش انصاری، قم، الهادی، ۱۴۲۰ق
* '''کتاب سلیم بن قیس''': الهلالی (م.۷۶ق.)، به کوشش انصاری، قم، الهادی، ۱۴۲۰ق
* کککالمبسوطککک: السرخسی (م.۴۸۳ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
* '''المبسوط''': السرخسی (م.۴۸۳ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
* کککمجمع البیانککک: الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق
* '''مجمع البیان''': الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق
* کککمجمع الرجالککک: علی القهپانی، قم، اسماعیلیان
* '''مجمع الرجال''': علی القهپانی، قم، اسماعیلیان
* کککمجموع الفتاویککک: ابن تیمیه (م.۷۲۸ق.)، به کوشش عبدالرحمن، مکتبة ابن تیمیه
* '''مجموع الفتاوی''': ابن تیمیه (م.۷۲۸ق.)، به کوشش عبدالرحمن، مکتبة ابن تیمیه
* کککالمحبّرککک: ابن حبیب (م.۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده
* '''المحبّر''': ابن حبیب (م.۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده
* کککالمحرر الوجیزککک: ابن عطیة الاندلسی (م.۵۴۶ق.)، به کوشش عبدالسلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق
* '''المحرر الوجیز''': ابن عطیة الاندلسی (م.۵۴۶ق.)، به کوشش عبدالسلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق
* کککمرآة الحرمینککک: ابراهیم رفعت پاشا (م.۱۳۵۳ق.)، قم، المطبعة العلمیه، ۱۳۴۴ق
* '''مرآة الحرمین''': ابراهیم رفعت پاشا (م.۱۳۵۳ق.)، قم، المطبعة العلمیه، ۱۳۴۴ق
* کککالمستدرک علی الصحیحینککک: الحاکم النیشابوری (م.۴۰۵ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
* '''المستدرک علی الصحیحین''': الحاکم النیشابوری (م.۴۰۵ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
* کککمسند احمدککک: احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بیروت، دار صادر
* '''مسند احمد''': احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بیروت، دار صادر
* کککالمصاحفککک: ابن ابی‌داود السجستانی (م.۲۷۵ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق
* '''المصاحف''': ابن ابی‌داود السجستانی (م.۲۷۵ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق
* کککمعالم مکة و المدینة من الماضی و الحاضرککک: یوسف رغدا العاملی، بیروت، دار المرتضی، ۱۴۱۸ق
* '''معالم مکة و المدینة من الماضی و الحاضر''': یوسف رغدا العاملی، بیروت، دار المرتضی، ۱۴۱۸ق
* کککالمعرفة و التاریخککک: الفسوی (م.۲۷۷ق.)، به کوشش اکرم الامری، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق
* '''المعرفة و التاریخ''': الفسوی (م.۲۷۷ق.)، به کوشش اکرم الامری، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق
* کککالمغازیککک: الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق
* '''المغازی''': الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق
* کککمنهاج السنة النبویهککک: ابن تیمیه (م.۷۲۸ق.)، به کوشش محمد رشاد، مؤسسة قرطبه، ۱۴۰۶ق
* '''منهاج السنة النبویه''': ابن تیمیه (م.۷۲۸ق.)، به کوشش محمد رشاد، مؤسسة قرطبه، ۱۴۰۶ق
* کککوسائل الشیعهککک: الحر العاملی (م.۱۱۰۴ق.)، قم، آل‌ البیت:، ۱۴۱۲ق.
* '''وسائل الشیعه''': الحر العاملی (م.۱۱۰۴ق.)، قم، آل‌ البیت:، ۱۴۱۲ق.
 
{{پایان}}
ابیدوس: Ñ ازیریس
ابیدوس: Ñ ازیریس


خط ۲۱۷: خط ۲۱۷:


== اتحاف الزائر و اطراف المقیم للسائر ==
== اتحاف الزائر و اطراف المقیم للسائر ==
: کتابی در آداب و احکام زیارت مرقد نبوی۹ نوشته ابوالیمن عبدالصمد بن عبدالوهاب بن عساکر دمشقی شافعی (۶۱۴-۶۸۶ق.)<ref>ملء العیبه، ص۱۴۵؛ العقد الثمین، ج۵، ص۴۳۲.</ref>
: کتابی در آداب و احکام زیارت مرقد نبوی(ص) نوشته ابوالیمن عبدالصمد بن عبدالوهاب بن عساکر دمشقی شافعی (۶۱۴-۶۸۶ق.)<ref>ملء العیبه، ص۱۴۵؛ العقد الثمین، ج۵، ص۴۳۲.</ref>


این کتاب که نامش به معنای «ارمغانی برای زائر و هدیه‌ای از مقیم مدینه به مسافر آن» است، درباره ‌آداب و احکام زیارت مرقد نبوی۹ نگاشته شده و راهنمای سفرهای زیارتی به مدینه و در بر دارنده تشویق زائران به اعمال و مستحبات این شهر مقدس است.
این کتاب که نامش به معنای «ارمغانی برای زائر و هدیه‌ای از مقیم مدینه به مسافر آن» است، درباره ‌آداب و احکام زیارت مرقد نبوی(ص) نگاشته شده و راهنمای سفرهای زیارتی به مدینه و در بر دارنده تشویق زائران به اعمال و مستحبات این شهر مقدس است.


امین الدین ابوالیمن عبدالصمد بن عبدالوهاب بن ابی‌البرکات بن حسن بن عساکر دمشقی شافعی، معروف به ابن عساکر، در دمشق زاده شد.<ref>الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۲۳۴؛ العقد الثمین، ج۵، ص۴۳۳؛ شذرات الذهب، ج۵، ص۳۹۵-۳۹۶.</ref> وی از عموزادگان ابن عساکر، صاحب تاریخ دمشق، است.<ref>وفیات الاعیان، ج۳، ص۳۰۹؛ البدایة و النهایه، ج۱۲، ص۲۶۱.</ref> آموختن فقه و روایت را نزد ابن قدامه مقدسی (م.۶۲۰ق.)، مجد الدین قزوینی (م.۶۲۲ق.)، ابوالقاسم صرصری (م.۶۲۶ق.) و جدش ابوالبرکات بن عساکر (م.۶۲۷ق.) آغاز کرد.<ref>الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۲۳۴؛ العقد الثمین، ج۵، ص۴۳۳.</ref> در ۲۰ سالگی عازم بغداد شد و از استادان نامی آن دیار بهره برد و در سال ۶۴۱ق. از ابن نجار (م.۶۴۳ق.) اجازه روایت الدرة الثمینة فی اخبار المدینه را گرفت. (ص۴۶-۴۷) در سال ۶۳۵ق. برای حج از بغداد راهی حجاز شد و از آن‌جا به شام بازگشت و از دانشمندان بزرگ دمشق، حمات، حلب، و حِمْص همچون ابوالوفاء (م.۶۴۱ق.) (نک: ص۱۷۵)، علم‌الدین سخاوی (م.۶۴۳ق.) (نک: ص۱۷۵) و شمس‌الدین دمشقی (م.۶۴۸ق.) (ص۶۷) بهره‌گرفت. بار دیگر به بغداد رفت و از آن‌جا به مصر سفر کرد.
امین الدین ابوالیمن عبدالصمد بن عبدالوهاب بن ابی‌البرکات بن حسن بن عساکر دمشقی شافعی، معروف به ابن عساکر، در دمشق زاده شد.<ref>الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۲۳۴؛ العقد الثمین، ج۵، ص۴۳۳؛ شذرات الذهب، ج۵، ص۳۹۵-۳۹۶.</ref> وی از عموزادگان ابن عساکر، صاحب تاریخ دمشق، است.<ref>وفیات الاعیان، ج۳، ص۳۰۹؛ البدایة و النهایه، ج۱۲، ص۲۶۱.</ref> آموختن فقه و روایت را نزد ابن قدامه مقدسی (م.۶۲۰ق.)، مجد الدین قزوینی (م.۶۲۲ق.)، ابوالقاسم صرصری (م.۶۲۶ق.) و جدش ابوالبرکات بن عساکر (م.۶۲۷ق.) آغاز کرد.<ref>الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۲۳۴؛ العقد الثمین، ج۵، ص۴۳۳.</ref> در ۲۰ سالگی عازم بغداد شد و از استادان نامی آن دیار بهره برد و در سال ۶۴۱ق. از ابن نجار (م.۶۴۳ق.) اجازه روایت الدرة الثمینة فی اخبار المدینه را گرفت. (ص۴۶-۴۷) در سال ۶۳۵ق. برای حج از بغداد راهی حجاز شد و از آن‌جا به شام بازگشت و از دانشمندان بزرگ دمشق، حمات، حلب، و حِمْص همچون ابوالوفاء (م.۶۴۱ق.) (نک: ص۱۷۵)، علم‌الدین سخاوی (م.۶۴۳ق.) (نک: ص۱۷۵) و شمس‌الدین دمشقی (م.۶۴۸ق.) (ص۶۷) بهره‌گرفت. بار دیگر به بغداد رفت و از آن‌جا به مصر سفر کرد.
خط ۲۳۵: خط ۲۳۵:
محتوای کتاب: کتاب را می‌توان به دو بخش قسمت کرد:
محتوای کتاب: کتاب را می‌توان به دو بخش قسمت کرد:


۱. زیارت و آداب و احکام آن: این بخش با موضوعات و مباحثی در تشویق و ترغیب خواننده به زیارت مدینه و مسجدالنبی آغاز می‌شود؛ مانند شفاعت پیامبر گرامی۹ برای زائران قبر ایشان (ص۷-۲۱)، فضیلت سفر فقط برای سه مسجد (مسجدالحرام، مسجدالنبی و مسجد الاقصی) (ص۲۳-۲۷) و فضیلت نماز در مسجدالنبی۹. (ص۳۰-۳۸) سپس اعمال، مناسک و آداب زیارت مرقد نبوی را از نیت تا وداع، گام به گام همراه مستندات روایی آورده است. او بر استجابت دعا، طلب شفاعت و پذیرش توبه در مسجدالنبی۹ تأکید دارد. (ص۵۷-۶۱) صلوات بر پیامبر۹، تلاوت قرآن و حمد و شکر خداوند از اعمالی هستند که در جای ‌جای کتاب بر آن‌ها تأکید رفته است. وی در کنار یادکرد آداب و سنن زیارت، به اموری می‌پردازد که آن‌ها را بدعت می‌داند و نیز از مکروهات و محرّمات زیارت سخن می‌گوید. (برای نمونه: ص۶۶، ۶۹-۷۰)
۱. زیارت و آداب و احکام آن: این بخش با موضوعات و مباحثی در تشویق و ترغیب خواننده به زیارت مدینه و مسجدالنبی آغاز می‌شود؛ مانند شفاعت پیامبر گرامی(ص) برای زائران قبر ایشان (ص۷-۲۱)، فضیلت سفر فقط برای سه مسجد (مسجدالحرام، مسجدالنبی و مسجد الاقصی) (ص۲۳-۲۷) و فضیلت نماز در مسجدالنبی۹. (ص۳۰-۳۸) سپس اعمال، مناسک و آداب زیارت مرقد نبوی را از نیت تا وداع، گام به گام همراه مستندات روایی آورده است. او بر استجابت دعا، طلب شفاعت و پذیرش توبه در مسجدالنبی(ص) تأکید دارد. (ص۵۷-۶۱) صلوات بر پیامبر۹، تلاوت قرآن و حمد و شکر خداوند از اعمالی هستند که در جای ‌جای کتاب بر آن‌ها تأکید رفته است. وی در کنار یادکرد آداب و سنن زیارت، به اموری می‌پردازد که آن‌ها را بدعت می‌داند و نیز از مکروهات و محرّمات زیارت سخن می‌گوید. (برای نمونه: ص۶۶، ۶۹-۷۰)


آداب و احکام زیارت قبور، به ویژه قبرستان بقیع و شهیدان اُحُد، از دیگر مطالب کتاب است که ابن عساکر احکام آن را بر پایه مذهب شافعی آورده است. (برای نمونه: ص۹۵، ۱۰۱، ۱۰۹) او زیارت اهل قبور و به ویژه بقیع را هر روز، مخصوصاً جمعه، از مستحبات و اعمال پر فضیلت دانسته (ص۹۵-۹۶)؛ اما تبرک جستن و بوسیدن و طواف قبر را بدعت و حرام شمرده است. (ص۶۶-۶۷) او مشاهدات خود از قبه‌های بقیع، از جمله قبه عباس بن عبدالمطّلب، مالک بن انس، عقیل، عثمان و چهار امام معصوم: آورده و به قدمت و بلندی آن‌ها اشاره کرده است. (ص۱۰۵)
آداب و احکام زیارت قبور، به ویژه قبرستان بقیع و شهیدان اُحُد، از دیگر مطالب کتاب است که ابن عساکر احکام آن را بر پایه مذهب شافعی آورده است. (برای نمونه: ص۹۵، ۱۰۱، ۱۰۹) او زیارت اهل قبور و به ویژه بقیع را هر روز، مخصوصاً جمعه، از مستحبات و اعمال پر فضیلت دانسته (ص۹۵-۹۶)؛ اما تبرک جستن و بوسیدن و طواف قبر را بدعت و حرام شمرده است. (ص۶۶-۶۷) او مشاهدات خود از قبه‌های بقیع، از جمله قبه عباس بن عبدالمطّلب، مالک بن انس، عقیل، عثمان و چهار امام معصوم: آورده و به قدمت و بلندی آن‌ها اشاره کرده است. (ص۱۰۵)


مباحث پیرامونی پرشمار در کتاب دیده می‌شود؛ مانند سرگذشت منبر و رویداد جِذع (ص۸۵-۹۴)، ابولبابه، روایت «فاطمة بضعة منّی» و حکم حرمت سبّ حضرت فاطمه۳ (ص۱۲۳-۱۲۴)، سخن درباره جای مرقد حضرت فاطمه۳ (ص۱۰۱، ۱۱۱)، جواز و بلکه استحباب طلب شفاعت از حضرت رسول۹ و توسل به ایشان و تجدید توبه در مرقد نبوی(ص۵۸-۶۰) و برشمردن صحابه و مشاهیری که در بقیع دفن شده‌اند. (ص۱۰۵-۱۰۸)
مباحث پیرامونی پرشمار در کتاب دیده می‌شود؛ مانند سرگذشت منبر و رویداد جِذع (ص۸۵-۹۴)، ابولبابه، روایت «فاطمة بضعة منّی» و حکم حرمت سبّ حضرت فاطمه۳ (ص۱۲۳-۱۲۴)، سخن درباره جای مرقد حضرت فاطمه۳ (ص۱۰۱، ۱۱۱)، جواز و بلکه استحباب طلب شفاعت از حضرت رسول(ص) و توسل به ایشان و تجدید توبه در مرقد نبوی(ص۵۸-۶۰) و برشمردن صحابه و مشاهیری که در بقیع دفن شده‌اند. (ص۱۰۵-۱۰۸)


۲. چگونگی و تاریخ وفات پیامبر و وصف دفن و کفن و مرقد او: نویسنده به تصریح خود، این فصل را از باب احترام پیامبر۹ گشوده است (ص۱۴۷) که مهم‌ترین مباحث آن عبارتند از: بیماری پیامبر۹ و زمان و مکان رحلت ایشان که ضمن آن، از فضیلت‌های عایشه و ابوبکر بسیار سخن رفته است، رفتار صحابه در مواجهه با این رخداد (ص۱۷۷)، نوحه‌خوانی و شعرسرایی اطرافیان و نزدیکان پیامبر۹ از جمله حضرت زهرا۳ (ص۲۳۴)، اوصاف ظاهری و سخنانی در چگونگی قبر پیامبر۹، ابوبکر و عمر. (ص۲۴۹-۲۶۵)
۲. چگونگی و تاریخ وفات پیامبر و وصف دفن و کفن و مرقد او: نویسنده به تصریح خود، این فصل را از باب احترام پیامبر(ص) گشوده است (ص۱۴۷) که مهم‌ترین مباحث آن عبارتند از: بیماری پیامبر(ص) و زمان و مکان رحلت ایشان که ضمن آن، از فضیلت‌های عایشه و ابوبکر بسیار سخن رفته است، رفتار صحابه در مواجهه با این رخداد (ص۱۷۷)، نوحه‌خوانی و شعرسرایی اطرافیان و نزدیکان پیامبر(ص) از جمله حضرت زهرا۳ (ص۲۳۴)، اوصاف ظاهری و سخنانی در چگونگی قبر پیامبر۹، ابوبکر و عمر. (ص۲۴۹-۲۶۵)


چاپ‌ها: نخستین بار حسین محمد علی شکری کتاب را در شرکت دارالارقم بن ابی‌ارقم لبنان با ۲۰۰ صفحه در قطع وزیری و با استفاده از دو نسخه خطی در سال ۱۴۱۷ق. چاپ کرد. بار دیگر مصطفی عمار آن را در مرکز بحوث و دراسات مدینه به سال ۱۴۲۶ق. در ۳۷۶ صفحه در قطع وزیری و با استفاده از یک نسخه خطی تصحیح و چاپ نمود. او افزون بر این نسخه، به منابعی که ابن عساکر از آن‌ها گزارش کرده، مراجعه و گزارش وی را با آن‌ها سنجیده است. (ص۵۶، «مقدمه»)
چاپ‌ها: نخستین بار حسین محمد علی شکری کتاب را در شرکت دارالارقم بن ابی‌ارقم لبنان با ۲۰۰ صفحه در قطع وزیری و با استفاده از دو نسخه خطی در سال ۱۴۱۷ق. چاپ کرد. بار دیگر مصطفی عمار آن را در مرکز بحوث و دراسات مدینه به سال ۱۴۲۶ق. در ۳۷۶ صفحه در قطع وزیری و با استفاده از یک نسخه خطی تصحیح و چاپ نمود. او افزون بر این نسخه، به منابعی که ابن عساکر از آن‌ها گزارش کرده، مراجعه و گزارش وی را با آن‌ها سنجیده است. (ص۵۶، «مقدمه»)
خط ۲۵۱: خط ۲۵۱:
{{منابع}}
{{منابع}}
{{دانشنامه
{{دانشنامه
  | آدرس=  
  | آدرس =  
  | عنوان =  
  | عنوان =  
  | نویسنده = سید مجتبی حسینی
  | نویسنده = سید مجتبی حسینی
}}
}}
* کککالبدایة و النهایهککک: ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، به کوشش علی محمد و عادل احمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
* '''البدایة و النهایه''': ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، به کوشش علی محمد و عادل احمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
* کککالتاریخ و المورخون بمکهککک: محمد حبیب الهیله، مکه، مؤسسة الفرقان، ۱۹۹۴م
* '''التاریخ و المورخون بمکه''': محمد حبیب الهیله، مکه، مؤسسة الفرقان، ۱۹۹۴م
* کککالتحفة اللطیفهککک: شمس الدین السخاوی (م.۹۰۲ق.)، به کوشش عبدالله بن عباس و دیگران، السعودیه، مرکز دراسات المدینه، ۱۴۲۹ق
* '''التحفة اللطیفه''': شمس الدین السخاوی (م.۹۰۲ق.)، به کوشش عبدالله بن عباس و دیگران، السعودیه، مرکز دراسات المدینه، ۱۴۲۹ق
* کککتحقیق النصرة بتلخیص معالم دارالهجرهککک: ابی‌بکر بن الحسین المراغی(م.۸۱۶ق.)، بیروت، المکتبة العلمیه، ۱۴۰۱ق
* '''تحقیق النصرة بتلخیص معالم دارالهجره''': ابی‌بکر بن الحسین المراغی(م.۸۱۶ق.)، بیروت، المکتبة العلمیه، ۱۴۰۱ق
* کککالتعریف بما آنست الهجرة من معالم دارالهجرهککک: محمد بن احمد المطری (م.۷۴۱ق.)، بیروت، المکتبة العلمیه، ۱۴۰۲ق
* '''التعریف بما آنست الهجرة من معالم دارالهجره''': محمد بن احمد المطری (م.۷۴۱ق.)، بیروت، المکتبة العلمیه، ۱۴۰۲ق
* کککالسلوک لمعرفة دول الملوکککک: المقریزی (م.۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
* '''السلوک لمعرفة دول الملو'''ک: المقریزی (م.۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
* کککشذرات الذهبککک: عبدالحی بن العماد (م.۱۰۸۹ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۱ق
* '''شذرات الذهب''': عبدالحی بن العماد (م.۱۰۸۹ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۱ق
* کککالعبر فی اخبار من غبرککک: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش محمد بن السعید، بیروت، دار الکتب العلمیه
* '''العبر فی اخبار من غبر''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش محمد بن السعید، بیروت، دار الکتب العلمیه
* کککالعقد الثمینککک: محمد الفأسی (م.۸۳۲ق.)، به کوشش فؤاد سیر، مصر، الرساله، ۱۴۰۶ق
* '''العقد الثمین''': محمد الفأسی (م.۸۳۲ق.)، به کوشش فؤاد سیر، مصر، الرساله، ۱۴۰۶ق
* کککعقد الجمان فی تاریخ اهل الزمانککک: بدر الدین محمود العینی (م.۸۵۵ق.)، به کوشش محمد امین، مرکز تحقیق التراث، جامعة القاهره، ۱۴۰۸ق
* '''عقد الجمان فی تاریخ اهل الزمان''': بدر الدین محمود العینی (م.۸۵۵ق.)، به کوشش محمد امین، مرکز تحقیق التراث، جامعة القاهره، ۱۴۰۸ق
* کککملء العیبة بما جمع بطول الغیبهککک: محمد بن عمر ابن رشید الفهری السبتی (م.۷۲۱ق.)، به کوشش محمد الحبیب، دار الغرب الاسلامی، ۱۴۰۸ق
* '''ملء العیبة بما جمع بطول الغیبه''': محمد بن عمر ابن رشید الفهری السبتی (م.۷۲۱ق.)، به کوشش محمد الحبیب، دار الغرب الاسلامی، ۱۴۰۸ق
* کککالوافی بالوفیاتککک: الصفدی (م.۷۶۴ق.)، دار الفکر، ۱۴۲۵-۱۴۲۶ق
* '''الوافی بالوفیات''': الصفدی (م.۷۶۴ق.)، دار الفکر، ۱۴۲۵-۱۴۲۶ق
* کککوفاء الوفاءککک: السمهودی (م.۹۱۱ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م
* '''وفاء الوفاء''': السمهودی (م.۹۱۱ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م
* کککوفیات الاعیانککک: ابن خلکان (م.۶۸۱ق.)، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر.
* '''وفیات الاعیان''': ابن خلکان (م.۶۸۱ق.)، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر.
 
{{پایان}}
اتمام علی اعلام الانام بتاریخ بیت‌الله الحرام: Ñ اعلام الانام بتاریخ بیت‌الله الحرام
اتمام علی اعلام الانام بتاریخ بیت‌الله الحرام: Ñ اعلام الانام بتاریخ بیت‌الله الحرام


خط ۳۰۷: خط ۳۰۷:
{{منابع}}
{{منابع}}
{{دانشنامه
{{دانشنامه
  | آدرس=  
  | آدرس =  
  | عنوان =  
  | عنوان =  
  | نویسنده = سید حامد علی‌زاده موسوی
  | نویسنده = سید حامد علی‌زاده موسوی
}}
}}
* کککاتحاف الوری باخبار ام القریککک: عمر بن محمد بن فهد (م.۸۸۵ق.)، به کوشش شلتوت و دیگران، مکه، دار احیاء التراث الاسلامی، ۱۴۰۴ق
* '''اتحاف الوری باخبار ام القری''': عمر بن محمد بن فهد (م.۸۸۵ق.)، به کوشش شلتوت و دیگران، مکه، دار احیاء التراث الاسلامی، ۱۴۰۴ق
* کککإثارة الترغیب و التشویق الی المساجد الثلاثة و البیت العتیقککک: محمد بن اسحاق الخوارزمی (م.۸۲۷ق.)، به کوشش کسروی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق
* '''إثارة الترغیب و التشویق الی المساجد الثلاثة و البیت العتیق''': محمد بن اسحاق الخوارزمی (م.۸۲۷ق.)، به کوشش کسروی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق
* کککالاعلامککک: الزرکلی (م.۱۳۹۶ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۰م
* '''الاعلام''': الزرکلی (م.۱۳۹۶ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۰م
* کککبُغیة الوُعاةککک: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار الفکر، ۱۳۹۹ق
* '''بُغیة الوُعاة''': السیوطی (م.۹۱۱ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار الفکر، ۱۳۹۹ق
* کککتاریخ الادب العربیککک: بروکلمان (م.۱۳۷۵ق.)، قم، دار الکتاب الاسلامی، ۱۴۲۹ق
* '''تاریخ الادب العربی''': بروکلمان (م.۱۳۷۵ق.)، قم، دار الکتاب الاسلامی، ۱۴۲۹ق
* کککالضوء اللامعککک: شمس الدین السخاوی (م.۹۰۲ق.)، قاهره، دار الکتاب الاسلامی
* '''الضوء اللامع''': شمس الدین السخاوی (م.۹۰۲ق.)، قاهره، دار الکتاب الاسلامی
* کککالعقد الثمینککک: محمد الفأسی (م.۸۳۲ق.)، به کوشش محمد حامد، بیروت، الرساله، ۱۴۰۶ق
* '''العقد الثمین''': محمد الفأسی (م.۸۳۲ق.)، به کوشش محمد حامد، بیروت، الرساله، ۱۴۰۶ق
* ککککشف الظنونککک: حاجی خلیفه (م.۱۰۶۷ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۸ق
* '''کشف الظنون''': حاجی خلیفه (م.۱۰۶۷ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۸ق
* کککالمدینة المنورة فی مئة مخطوطککک: به کوشش عمار منلا، السعودیه، مرکز دراسات المدینة المنوره، ۱۴۲۰ق
* '''المدینة المنورة فی مئة مخطوط''': به کوشش عمار منلا، السعودیه، مرکز دراسات المدینة المنوره، ۱۴۲۰ق
* کککمعجم المؤلفینککک: عمر کحاله، بیروت، دار احیاء التراث العربی
* '''معجم المؤلفین''': عمر کحاله، بیروت، دار احیاء التراث العربی
* کککنشر الریاحینککک: عاتق بن غیث البلادی، مکه، دار مکه، ۱۴۱۴ق.
* '''نشر الریاحین''': عاتق بن غیث البلادی، مکه، دار مکه، ۱۴۱۴ق.
 
{{پایان}}
== اَثایه ==
== اَثایه ==
: استراحتگاه میان راه مدینه و مکه، محل نماز صبح پیامبر۹ در حجة الوداع
: استراحتگاه میان راه مدینه و مکه، محل نماز صبح پیامبر(ص) در حجة الوداع


أَثایة به کسر، فتح و ضم همزه تلفظ شده است<ref>سبل الهدی، ج۸، ص۴۹۱؛ المعالم الاثیره، ص۱۵.</ref> که فتح آن نام‌آورتر است. برخی نیز آن را «أثاثة» یا «أثانة»آورده‌اند.<ref>معجم البلدان، ج۱، ص۹۰؛ المعالم الاثیره، ص۱۹.</ref>
أَثایة به کسر، فتح و ضم همزه تلفظ شده است<ref>سبل الهدی، ج۸، ص۴۹۱؛ المعالم الاثیره، ص۱۵.</ref> که فتح آن نام‌آورتر است. برخی نیز آن را «أثاثة» یا «أثانة»آورده‌اند.<ref>معجم البلدان، ج۱، ص۹۰؛ المعالم الاثیره، ص۱۹.</ref>
خط ۳۳۰: خط ۳۳۰:
«أثایة» مکانی معروف در راه «جُحفه» در فاصله ۲۵ فرسخی مدینه<ref>معجم البلدان، ج۱، ص۹۰؛ مراصد الاطلاع، ج۱، ص۲۵.</ref> و حدود چهار کیلومتری راه شوسه منتهی به یمن است.<ref>المعالم الاثیره، ترجمه، ص۱۹.</ref> این مکان حد فاصل و مرز میان دو منطقه «حجاز» و «تهامه» به شمار می‌آید.<ref>معجم ما استعجم، ج۱، ص۱۱؛ ج۳، ص۸۰۵.</ref> برخی با افزودن کلمه «آبار» (چاه‌های آب)، یا «شرف» به ابتدای این کلمه، آن را «آبار الاثایه» و «شرف الاثایه»<ref>المعالم الاثیره، ترجمه، ص۲۴، ۲۰۹.</ref> معرفی کرده‌اند.
«أثایة» مکانی معروف در راه «جُحفه» در فاصله ۲۵ فرسخی مدینه<ref>معجم البلدان، ج۱، ص۹۰؛ مراصد الاطلاع، ج۱، ص۲۵.</ref> و حدود چهار کیلومتری راه شوسه منتهی به یمن است.<ref>المعالم الاثیره، ترجمه، ص۱۹.</ref> این مکان حد فاصل و مرز میان دو منطقه «حجاز» و «تهامه» به شمار می‌آید.<ref>معجم ما استعجم، ج۱، ص۱۱؛ ج۳، ص۸۰۵.</ref> برخی با افزودن کلمه «آبار» (چاه‌های آب)، یا «شرف» به ابتدای این کلمه، آن را «آبار الاثایه» و «شرف الاثایه»<ref>المعالم الاثیره، ترجمه، ص۲۴، ۲۰۹.</ref> معرفی کرده‌اند.


در حجة الوداع آن‌گاه که رسول خدا۹ برای انجام اعمال حج از مدینه به سمت مکه می‌رفت، نماز صبح‌ را در این منطقه خواند<ref>المغازی، ج۳، ص۱۰۹۳؛ امتاع الاسماع، ج۲، ص۱۰۵.</ref> و بعدها به همین سبب مسجدی در این مکان بنا شد.<ref>معجم ما استعجم، ج۳، ص۷۷۰.</ref> در همین مکان، شتر ابوبکر که مسئولیت نگهداری آن بر عهده غلام ابوبکر و حامل مواد غذایی پیامبر۹ در حجة الوداع بود، گم شد و پس از مدتی یکی از صحابه آن را یافت.<ref>امتاع الاسماع، ج۲، ص۱۰۵.</ref>
در حجة الوداع آن‌گاه که رسول خدا(ص) برای انجام اعمال حج از مدینه به سمت مکه می‌رفت، نماز صبح‌ را در این منطقه خواند<ref>المغازی، ج۳، ص۱۰۹۳؛ امتاع الاسماع، ج۲، ص۱۰۵.</ref> و بعدها به همین سبب مسجدی در این مکان بنا شد.<ref>معجم ما استعجم، ج۳، ص۷۷۰.</ref> در همین مکان، شتر ابوبکر که مسئولیت نگهداری آن بر عهده غلام ابوبکر و حامل مواد غذایی پیامبر(ص) در حجة الوداع بود، گم شد و پس از مدتی یکی از صحابه آن را یافت.<ref>امتاع الاسماع، ج۲، ص۱۰۵.</ref>


اثایه امروزه میان مسافران و بومیان به نام «بئار الشفیه»، چند چاه آب در حدود ۳۴ کیلومتری مُسَیجِد در راه مدینه به بدر، معروف است. بعضی از این چاه‌ها هنوز هم آب دارند.<ref>المعالم الاثیره، ص۱۵.</ref> در آن‌جا مسجدی نیز برای رسول خداست<ref>المعالم الاثیره، ص۱۷۶.</ref> که گویا همان مسجد الأثایه است.
اثایه امروزه میان مسافران و بومیان به نام «بئار الشفیه»، چند چاه آب در حدود ۳۴ کیلومتری مُسَیجِد در راه مدینه به بدر، معروف است. بعضی از این چاه‌ها هنوز هم آب دارند.<ref>المعالم الاثیره، ص۱۵.</ref> در آن‌جا مسجدی نیز برای رسول خداست<ref>المعالم الاثیره، ص۱۷۶.</ref> که گویا همان مسجد الأثایه است.
خط ۳۴۰: خط ۳۴۰:
{{منابع}}
{{منابع}}
{{دانشنامه
{{دانشنامه
  | آدرس=  
  | آدرس =  
  | عنوان =  
  | عنوان =  
  | نویسنده = سید علی حسین‌پور
  | نویسنده = سید علی حسین‌پور
}}
}}
* کککامتاع الاسماعککک: المقریزی (م.۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق
* '''امتاع الاسماع''': المقریزی (م.۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق
* کککسبل الهدیککک: محمد بن یوسف الصالحی (م.۹۴۲ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق
* '''سبل الهدی''': محمد بن یوسف الصالحی (م.۹۴۲ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق
* کککمراصد الاطلاعککک: صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی (م.۷۳۹ق.)، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق
* '''مراصد الاطلاع''': صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی (م.۷۳۹ق.)، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق
* کککالمعالم الاثیرهککک: محمد محمد حسن شراب، ترجمهککک: شیخی، تهران، مشعر، ۱۳۸۳ش
* '''المعالم الاثیره''': محمد محمد حسن شراب، ترجمه''': شیخی، تهران، مشعر، ۱۳۸۳ش
* کککالمعالم الاثیرهککک: محمد محمد حسن شراب، دمشق، دار القلم، ۱۴۱۱ق
* '''المعالم الاثیره''': محمد محمد حسن شراب، دمشق، دار القلم، ۱۴۱۱ق
* کککمعجم الادباءککک: یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، دار المغرب الاسلامی، ۱۹۹۳م
* '''معجم الادباء''': یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، دار المغرب الاسلامی، ۱۹۹۳م
* کککمعجم البلدانککک: یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م
* '''معجم البلدان''': یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م
* کککمعجم ما استعجمککک: عبدالله البکری (م.۴۸۷ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتاب، ۱۴۰۳ق
* '''معجم ما استعجم''': عبدالله البکری (م.۴۸۷ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتاب، ۱۴۰۳ق
* کککالمغازیککک: الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، الاعلمی، ۱۴۰۹ق.
* '''المغازی''': الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، الاعلمی، ۱۴۰۹ق.
{{پایان}}
۶۲۸

ویرایش