کاربر:Abazar/کارها: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۲٬۵۰۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۵ اکتبر ۲۰۱۷
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== ابوهُرَیرَه ==
: راوی بیشترین حدیث از پیامبر(ص)
عُمیر بن عامر بن ذی الشری<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۵۷۸؛ تهذیب الکمال، ج۳۴، ص۳۶۶.</ref> از تیره دَوْس قبیله اَزْد یمن بود.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۱۹۶؛ جمهرة انساب العرب، ص۳۸۱-۳۸۲؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۰۳.</ref> شرح حال‌نگاران با توجه به اختلاف بسیار در نام او، شرح حالش را در بخش کنیه‌ها آورده‌اند. کتاب‌های رجالی و تاریخی بیش از ۱۸ نام برای او ثبت کرده‌اند؛ از جمله: عبدالرحمن بن صخر، عبدالله بن عامر، عبدالله بن عائذ، سُکین بن صخر و عامر بن عبدشمس.<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۶۸-۱۷۶۹؛ اسد الغابه، ج۵، ص۳۱۹؛ الاصابه، ج۷، ص۳۵۲.</ref> میمونه / امیمه<ref>المعارف، ص۲۷۷؛ الاصابه، ج۸، ص۳۲.</ref> دختر صُفیح / صبیح بن حارث، مادر او بود<ref>المعارف، ص۲۲۷؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۵۷۹.</ref> که به گزارش ابوهریره با دعای پیامبر مسلمان شد.<ref>الاصابه، ج۷، ص۳۵۵؛ اسد الغابه، ج۶، ص۴۰۶.</ref> از آن‌جا که وی به سال ۵۸ق. در ۷۸ سالگی درگذشت، می‌توان تولد او را حدود ۲۰ سال پیش از هجرت دانست.<ref>الاصابه، ج۷، ص۳۶۲.</ref>
وی به کنیه ابوهریره شهرت داشت. بر پایه گزارش خودش، از آن‌جا که در جوانی گربه‌ای را نگاه می‌داشت<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۴۵؛ اسد الغابه، ج۵، ص۳۲۰.</ref>، این کنیه را پدرش به او داد.<ref>تاریخ دمشق، ج۶۷، ص۲۹۸؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۰۳.</ref> برخی بر آنند که رسول خدا این کنیه را به او داده است.<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۷۰؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۰۳.</ref> این سخن پذیرفتنی نیست؛ زیرا رسول خدا بر کسی لقب زشت نمینهاد، بلکه لقبها و نامهای ناروا را تغییر میداد. از او با لقب «شیخ المَضِیره» نیز یاد شده؛ زیرا بر سفره مضیره (غذای مخصوص و لذیذ معاویه) حضور می‌یافت.<ref>ربیع الابرار، ج۳، ص۲۲۷؛ الکنی و الالقاب، ج۱، ص۱۸۱.</ref> او را فردی شوخ طبع، گندمگون، چهارشانه، دارای موی بلند، گشاده دندان، با ریش بلند خضاب شده به رنگ زرد، و دارای سبیل تراشیده وصف کردهاند.<ref>المعارف، ص۲۷۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۵۸۶.</ref>
جوانی ابوهریره: ابوهریره پیش از اسلام با یتیمی و فقر و چوپانی نزد خانواده‌اش زندگی می‌کرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۴۳؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۱۳.</ref> نخستین بار همراه هیئت یمن به ریاست طفیل بن عَمْرو دَوْسی، در سال هفتم ق. در مدینه<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۲۶۵؛ المنتظم، ج۳، ص۳۰۴.</ref> یا خیبر<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۴۴.</ref> نزد رسول خدا(ص) آمد و اسلام را پذیرفت. به سبب حضور نداشتن در صلح حدیبیه، از غنیمت‌های خیبر که به حاضران در حدیبیه اختصاص داشت، بی‌بهره ماند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۴۳.</ref> در روایتی غیر معتبر، از حضور او در غزوه ذات الرِقاع در سال چهارم ق.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۵۶.</ref> یاد شده است.
ابوهریره پس از مسلمان شدن نیز با کمک گرفتن از افراد خیر و با خدمتکاری روزگار می‌گذراند. از او بارها گزارش شده که گاه در این دوران، گرسنگی بر وی آن چنان سخت می‌شد که از ضعف بی‌هوش می‌گشت<ref>اسد الغابه، ج۵، ص۳۲۰؛ تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۵۰.</ref> و به بهانه پرسش از صحابه، مهمان سفره‌های آنان می‌شد؛ اما برخی صحابه به این خواسته او توجه نمی‌کردند.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۱؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۰۴.</ref> او از رسول خدا بیشتر یاری می‌گرفت و گاه کار بدان جا می‌رسید<ref>الاصابه، ج۱، ص۷۳؛ امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۲۴۵.</ref> که گفته شده: یک بار پیامبر خواست او را تنبیه کند<ref>تاریخ دمشق، ج۶۷، ص۳۲۶؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۰۵.</ref> و نیز به او سفارش می‌کرد با کاستن از دیدار‌هایش محبوبیت خود را افزایش دهد.<ref>عیون الاخبار، ج۳، ص۳۰؛ ادب الدنیا، ص۱۹۱.</ref> وی در این مدت به بُسره دختر غزوان، همسر عثمان، در برابر وعده‌ای غذا و بهره‌مندی نوبه‌ای از مرکب، خدمت میکرد و در مسافرت همراه او برایش آواز «حِداء» میخواند و او از این آواز لذت میبرد. وی پس از مرگ عثمان با همین زن ازدواج کرد.<ref>البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۱۰؛ الاصابه، ج۸، ص۵۲.</ref> برخی او را از اصحاب صفه شمردهاند که تا پایان زندگانی رسول خدا(ص) همچنان در صفه میزیست.<ref>تاریخ دمشق، ج۶۷، ص۳۱۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۵۹۱.</ref> بر پایه چند روایت، رسول خدا(ص) در سال هشتم<ref>معجم البلدان، ج۱، ص۳۴۸؛ مکاتیب الرسول، ج۲، ص۳۳۶.</ref> وی را همراه لشکر علاء بن عبدالله حَضْرَمی به بحرین فرستاد و او مؤذن علاء شد.<ref>البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۱۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۶۳.</ref> وی در عمرة القضاء به سال هفتم ق. شتران قربانی را می‌راند<ref>دلائل النبوه، ج۴، ص۳۲۰؛ البدایة و النهایه، ج۴، ص۲۳۱.</ref> و بر پایه گفته خودش در غزوه مؤته به سال هشتم ق. نیز حضور داشت.<ref>المغازی، ج۲، ص۷۶۰، ۷۶۵.</ref>
او در حجة الوداع به سال دهم ق. حضور داشت و روایت‌هایی را از این رخداد مهم گزارش کرده است. از جمله در غدیر خم از رسول خدا(ص) روایت «من کنت مولاه فعلی مولاه...» را شنید و آن را گزارش کرد.<ref>کتاب الولایه، ص۲۰۶.</ref> نیز نزول آیه {اَلیومَ أَکمَلتُ لَکم دِینَکم وَأَتمَمتُ عَلَیکم نِعمَتِی} (مائده/۵، ۳) را درباره امیر مؤمنان۷ و برابری ثواب روزه گرفتن در روز ۱۸ ذی‌حجه با روزه ۶۰ ماه را روایت نموده است.<ref>البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۱۴.</ref> تأکید پیامبر(ص) بر حرمت مال و جان مسلمانان بر یکدیگر، تأکید بر دوری از شرک، قتل، زنا، سرقت<ref>البدایة و النهایه، ج۵، ص۱۹۷.</ref> و فرمان ایشان به همسرانش برای ماندن در خانه پس از انجام حج واجب در حجة الوداع را نیز گزارش کرده است.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۶۷؛ اسد الغابه، ج۶، ص۱۲۶.</ref> وی در جریان ابلاغ آیه برائت به سال نهم ق. در مکه امام علی۷ را همراهی کرد و ایشان را یاری داد.<ref>تاریخ الاسلام، ج۲، ص۶۶۵؛ البدایة و النهایه، ج۵، ص۳۷.</ref> او از راویان شمایل رسول خدا(ص) بود. بر پایه روایتی، روزی ایشان خطاب به ابوهریره، ابومحذوره و سمرة بن جندب فرمود: آخرین کس از شما که بمیرد، در آتش است.<ref>تهذیب الکمال، ج۱۲، ص۱۳۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۸۴.</ref> هرکس میخواست وی را آزار دهد، به او میگفت که سمره درگذشته؛ و او بیهوش میشد.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۸۵.</ref> این خبر را می‌توان هشداری به این سه نفر و آینده‌نگری پیامبر درباره سرنوشت آنان دانست.<ref>ابوهریره، ص۲۱۵.</ref> همانند این روایت درباره خبر پیامبر به ابوهریره و فرات بن حیان و رجّال بن عنفوه آمده است که ایشان دندان یکی از آنان را در آتش دوزخ بزرگ‌تر از کوه احد دانست. این خبر باعث شد ابوهریره تا زمان با خبر شدن از مرگ رجّال که در پی ارتداد کشته شد، از دوزخی بودن خود بیم داشته باشد.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۱۲۵۸؛ الاصابه، ج۲، ص۴۴۶؛ ابوهریره، ص۲۱۲.</ref>
ابوهریره پس از پیامبر: با توجه به جایگاه فرودست اجتماعی و قبیله‌ای ابوهریره، طبیعی است‌که از نقش او در رویداد سقیفه اطلاعی در دست نباشد. در جریان ارتداد مردم بحرین، ابوبکر، ابوهریره را با علاء حضرمی به آن منطقه فرستاد.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۴؛ الکامل، ج۲، ص۳۶۹.</ref> تا زمانی‌که علاء حضرمی زنده بود، بر آن منطقه حکم می‌راند. او به سال ۲۰ق. در زمان خلافت عمر درگذشت و خلیفه، ابوهریره را حکمران بحرین کرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۳؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۶۸.</ref> برخی از ولایت او بر عمان و یمامه نیز سخن گفته‌اند.<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۱۱۲؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۱۰۱.</ref>
پس از پیامبر(ص) به ویژه در دوران حکومت ابوهریره بر بحرین، ثروت و چنان بسیار شد که باعث اتهامش نزد عمر گشت.<ref> فتوح البلدان، ص۸۹؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۶۸.</ref> او لباس‌های فاخر می‌پوشید<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۴۳؛ تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۵۱.</ref> و دارای خدمتکار بود<ref> تاریخ دمشق، ج۶۷، ص۳۶۶؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۱۰.</ref> و کشتزارهایی در راه میان مکه و مدینه<ref>معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۳۳۱.</ref> و قصری در عقیق، ییلاق مدینه، داشت.<ref>الاصابه، ج۷، ص۳۶۲.</ref> بر پایه گزارشی، خلیفه دوم ابوهریره را به مدینه احضار کرد و به سبب جمع‌آوری ثروت فراوان، او را شلاق زد و بخشی از اموالش را ستاند و حکومت بحرین را دیگر بار به او پیشنهاد کرد. اما او نپذیرفت؛ زیرا نمی‌خواست باز اموالش ضبط و خودش مجازات شود.<ref>المصنف، ج۱۱، ص۳۲۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۵۰.</ref>
گزارش شده که در ایام حج، ابوهریره از کسانی بود که به عنوان جانشین عثمان در مدینه می‌ماندند.<ref>تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۱۷.</ref> او که به سبب وابستگی و علاقهمندی به عثمان، هنگام محاصره خانه وی، برای دفاع و حمایت از او نزدش مانده بود<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۳؛ انسابالاشراف، ج۵، ص۵۶۳.</ref>، در روز قتل عثمان از قاتلان می‌خواست تا خودش را نیز بکشند.<ref>تاریخ المدینه، ج۴، ص۱۲۴۶؛ تاریخ دمشق، ج۳۹، ص۴۸۴.</ref> او هرگاه به یاد رویداد مرگ عثمان می‌افتاد، با صدای بلند می‌گریست.<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۵۹۷؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۵۹.</ref>
پس از بیعت مسلمانان با امام علی۷، معاویه که در پی بهانه‌ای برای مخالفت با ایشان بود، ابوهریره و نعمان بن بشیر را نزد ایشان فرستاد تا از او بخواهند که قاتلان عثمان را به معاویه تحویل دهد. امام علی۷ با گوشزد‌کردن حقانیت خود و طرفداری بیشتر صحابه بزرگ پیامبر از خود، آن دو را به سبب همراهی با معاویه سرزنش کرد. گویا معاویه که می‌دانست این‌کار از دست امام علی خارج است، از وجهه ابوهریره و نعمان بن بشیر برای متهم‌کردن امام به جانبداری از قاتلان عثمان بهره برد.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۴۴۵؛ الغارات، ج۲، ص۴۴۶.</ref> نعمان با شنیدن سخنان امام علی۷ با ایشان اعلام همراهی کرد و در مدینه ماند. اما ابوهریره بی‌توجه به این سخنان به شام بازگشت و به فرمان معاویه، خودداری امام را از تحویل قاتلان عثمان به مردم شام اعلام کرد.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۴۴۶.</ref>
بر پایه گزارشی دیگر، ابوهریره و ابودرداء در کشاکش نبرد صفین نزد امام علی۷ رفتند و تحویل قاتلان عثمان به معاویه و خلع وی از خلافت را از او خواستند. امام علی۷ با اظهار نارضایتی از قتل عثمان و نشناختن قاتلان او که در شورش مردمی کشته شده بود، از آن دو خواست تا اگر این قاتلان را می‌شناسند، آنان را تحویل گیرند. آن دو که محمد بن ابی‌بکر، مالک اشتر و عمار یاسر را قاتل عثمان می‌دانستند، از آنان خواستند تا تسلیم معاویه شوند. در واکنش به این خواسته، بیش از ۰۰۰/۱۰ نفر از لشکر عراق گرد آمدند و خود را قاتل عثمان نامیدند و باعث شدند تا فرستادگان معاویه با دست خالی بازگردند. پس از این رویداد، عبدالرحمن بن غنم اشعری با اطلاع از میانجیگری ابوهریره و ابودرداء، آنان را که به جای حمایت از امام علی که شایستگی خلافت داشت و خلافتش مورد تأیید اکثر صحابه بود، از معاویه جانبداری کرده بودند، سخت سرزنش کرد.<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۲۸؛ الفتوح، ج۳، ص۶۳؛ اسد الغابه، ج۳، ص۳۸۳.</ref>
هر چند از همراهی ابوهریره با معاویه در نبرد صفین گزارشی در دست نیست، بر پایه گزارشی، بلال، پسر ابوهریره، امیر پیادگان در جناح چپ لشکر معاویه بود.<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۱۸؛ تاریخ الاسلام، ج۶، ص۳۰۵.</ref> نیز به دنبال غارت مدینه به دست بُسر بن أَرطات در سال ۳۹ق. به فرمان معاویه، وی ابوهریره را به امامت جماعت در مدینه گمارد.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۴۵۸؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۰.</ref> او امامت جماعت مردم مدینه را بر عهده داشت؛ اما با رسیدن لشکر امام علی۷ به فرماندهی جاریة بن قدامه که در تعقیب بُسر بودند، ابوهریره گریخت.<ref>الغارات، ج۲، ص۶۳۹؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۰.</ref> جاریة بن قدامه، ابوهریره را ابوسِنّور (پدر گربه) نامید و وی را تهدید کرد که در صورت دستیابی به او، گردنش را بزند.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۰.</ref> با شهادت امیر مؤمنان۷ و بیعت مردم با امام حسن۷، جاریه به کوفه بازگشت و ابوهریره که گریخته بود، بار دیگر امامت جماعت مدینه را عهده‌دار شد.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۰؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۳۲۲.</ref>
آن‌گاه که وی از صلح میان امامحسن۷ و معاویه آگاه شد، از حجاز به معاویه پیوست<ref>الغارات، ج۲، ص۶۵۶.</ref> و زمانی که استقبال مردم کوفه را از معاویه در مسجد دید، زانو زد و با شور و هیجان سخت و با تأکید بر این که بر رسول خدا(ص) دروغ نمیبندد، روایتی از پیامبر درباره لعن فتنه‌گران در حرم نبوی خواند و امام علی۷ را مصداق آن معرفی کرد. معاویه به پاداش این کار، حکمرانی مدینه را به ابوهریره داد.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۷.</ref> بر پایه گزارش‌هایی، معاویه هرگاه از او خشمگین می‌شد، وی را از حکومت مدینه عزل می‌کرد و هرگاه از او خشنود بود، دیگر بار او را منصوب می‌کرد. گزارش شده که او در این دوران بیشتر به عنوان جانشین مروان بن حکم، امیر مدینه از سوی معاویه، بر مدینه حکومت کرد.<ref>تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۵۶؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۱۳.</ref> ابوهریره در زمان خلافت معاویه، از نزدیکان مروان به شمار میرفت و هنگام مسافرت او، در مدینه جانشینش بود.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۵۰؛ المعارف، ص۲۷۸.</ref>
ابوهریره از کسانی بود که در برابر عطایای معاویه به جعل روایت‌هایی درباره فضیلت‌های شیخین و عثمان و به‌ ویژه معاویه دست زدند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۷.</ref> گاه نیز توجیه‌گر خطاهای معاویه در برابر اعتراض مسلمانان بود. از جمله می‌توان به سخنان او با عبادة بن صامت اشاره نمود که به حمل بار شراب‌ معاویه اعتراض کرده بود.<ref>تاریخ دمشق، ج۲۶، ص۱۹۸؛ الغدیر، ج۱۰، ص۱۸۰.</ref>
ابوهریره و اهل بیت:: ابوهریره در مسائل سیاسی همواره در صف برابر اهل بیت قرار داشت و با معاویه همکاری کرد.<ref>الغارات، ج۲، ص۵۶۹.</ref> اما گاه روایت‌هایی در فضیلت‌های اهل بیت: از او گزارش شده است که می‌توان آن را در جهت کسب اعتماد توده مردم و به تناسب اوضاع اجتماعی و سیاسی روز دانست. بر پایه گزارشی، او تا هنگامی‌که از یاری معاویه بهره می‌برد، سکوت می‌کرد و چون از یاری او بی‌بهره می‌ماند، به سخن می‌آمد<ref>البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۱۴.</ref> و احتمالاً از او انتقاد می‌کرد یا از فضیلت‌های اهل‌بیت سخن می‌گفت. او در حالی که گاه معاویه را به سبب نبرد با امیر مؤمنان علی۷ سرزنش میکرد<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۴۲۵؛ الغارات، ج۲، ص۴۴۶.</ref>، با معاویه نیز همنشین و هم‌سفره بود؛ ولی ترجیح می‌داد نمازش را با امیر مؤمنان علی۷ بخواند؛ زیرا خودش میگفت: غذای معاویه چربتر، خواندن نماز پشت سر علی۷ برتر و شرکت نکردن در نبرد با ایشان به سلامت نزدیک‌تر است.<ref>ربیع الابرار، ج۳، ص۲۲۷؛ شذرات الذهب، ج۱، ص۶۴.</ref>
بر پایه گزارش تاریخ‌نگاران، ابوهریره بر عایشه<ref>تاریخ دمشق، ج۳، ص۲۰۲.</ref> و ام سلمه<ref>المحبّر، ص۸۵؛ الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۷۶.</ref> نماز گزارد؛ ولی برخی درگذشت ام سلمه را پس از مرگ وی می‌دانند<ref>البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۱۴.</ref> و بر این باورند که سعید بن زید بر ام سلمه نماز گزارد.<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۲۱؛ اسد الغابه، ج۶، ص۲۸۹.</ref>
مرگ ابوهریره را در سالهای۵۷ یا ۵۸ق. در مدینه یاد کردهاند.<ref>الطبقات، خلیفه، ص۱۹۲؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۷۲؛ تاریخ دمشق، ج۶۷، ص۳۰۸.</ref> وی در قصر خود در وادی عقیق، از ییلاقهای مدینه و درّهای در غرب این شهر، درگذشت و جنازه او را به مدینه آوردند. گفتهاند که ولید بن عتبة بن ابی‌سفیان، امیر مدینه، بر او نماز گزارد و وی را در بقیع به خاک سپردند.<ref>البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۱۴.</ref> آن‌گاه که ولید خبر مرگ او را به معاویه رساند، وی دستور داد به پاس همراهی ابوهریره با عثمان در دوران محاصره خانه‌اش، ولید به فرزندانش نیکی کند و ۰۰۰/۱۰ درهم به آنان بدهد.<ref>البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۱۵.</ref> نیز فرزندان عثمان در تشییع جنازه وی حضور یافتند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۷۴؛ الاصابه، ج۷، ص۳۶۱.</ref>
از مُحرَر/مُحرِز، عبدالرحمن و بلال به عنوان پسران ابوهریره نام برده‌اند. اینان از پدرشان روایت کرده‌اند.<ref>الثقات، ج۵، ص۸۲؛ جمهرة انساب العرب، ص۳۸۲؛ تاریخ دمشق، ج۳۶، ص۳۴-۳۵.</ref> ابوهریره دختری نیز داشته که همسر سعید بن مسیب، از فقیهان هفت‌گانه، بوده و به علت همین رابطه سببی، سعید را داناترین فرد به حدیث‌های او دانسته‌اند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۲۱۸.</ref> فقیه مالکی، یوسف بن یحیی بن یوسف اندلسی (م.۲۸۸ق.) از دودمان وی است.<ref>تاریخ الاسلام، ج۲۱، ص۳۳۹؛ الاعلام، ج۸، ص۲۵۷.</ref>
روایت‌های ابوهریره: با وجود همراهی یک‌ سال و هفت ماهه ابوهریره با پیامبر، روایت‌های او از مجموع روایت‌های امام علی۷ و صحابه‌ای چون عایشه، ابوبکر و عمر بیشتر است.<ref>شیخ المضیره، ص۱۲۵.</ref> از او۵۳۷۴ روایت گزارش شده است.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۶۳۲.</ref> کثرت روایت‌های او، با وجود زمان کوتاه مصاحبتش با رسول خدا(ص) سبب شد تا در زمان زندگانی‌اش مورد اعتراض و نقادی صحابه قرار گیرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۴۷؛ تأویل مختلف الحدیث، ص۲۸.</ref> بیشتر صحابه او را به دروغگویی و جعل حدیث متهم کرده و گفتهاند: چگونه وی به تنهایی این همه روایت را از رسول خدا(ص) شنیده و چه کسی شاهد شنیدن این روایت‌ها از رسول خدا(ص) بوده است؟ از این رو، خلیفه دوم وی را به سبب گزارش روایت‌های بسیار و جعل و وضع حدیث، تازیانه زد.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۷-۶۸.</ref> حضرت علی۷ او را دروغگوترین مردم معرفی کرده<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۸.</ref> و عایشه نیز فراوانی روایت‌های او را انکار کرده است.<ref>تأویل مختلف الحدیث، ص۴۱.</ref> این اعتراض‌ها باعث بدگمانی مردم عراق به او شده بود.<ref>تاریخ دمشق، ج۵، ص۹۵؛ شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۷.</ref> وی تحت تأثیر کعب الاحبار یهودی، اسرائیلیات فراوان را به متون اسلامی راه داد و مورد انکار صحابه قرار گرفت.<ref>شیخ المضیره، ص۱۳، ۸۹..</ref> او در مواجهه با این اعتراض‌ها، فراوانی روایت‌هایش را مرهون همراهی مداوم با پیامبر(ص) به سبب فقر و بیکاری خود و نیز کرامت یا دعای پیامبر دانست. این کرامات با اختلاف بسیار و به صورت داستان‌های گوناگون گزارش شده است.<ref>البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۰۵؛ امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۲۴۶؛ الاصابه، ج۷، ص۳۵۵-۳۵۶.</ref> بعدها نیز برخی از دانشمندان رجال وحدیث و نیز بزرگانی چون ابوحنیفه، بسیاری از روایت‌های او را نپذیرفتند و وی را به جعل حدیث متهم کردند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۸.</ref> از جمله این حدیث‌ها، اخباری با این مضامین‌اند: سینه معاویه به دعای پیامبر از نور علم و ایمان لبریز شد؛ پیامبر با معاویه در بهشت وعده دیدار نهاد؛ پیامبر با دست خود غذا در دهان معاویه می‌گذاشت؛ و تنها دوزخیان معاویه را لعن می‌کنند.<ref>تاریخ دمشق، ج۵۹، ص۸۹-۱۰۶.</ref> اما بر پایه سخن نسائی، تنها فضیلت معاویه، نفرین پیامبر بود که خدا هیچ ‌گاه شکمش را سیر نکند.<ref>تاریخ الاسلام، ج۲۳، ص۱۰۷؛ الوافی بالوفیات، ج۶، ص۲۵۷.</ref> بر پایه گزارش ابن حجر، احمد بن حنبل و نسائی و اسحاق بن راهویه بیشتر روایت‌های فضیلت‌ معاویه را ساختگی می‌دانستند؛ روایت‌هایی که به دست دشمنان امام علی۷ جعل می‌شدند که نمی‌توانستند برای ایشان عیبی بیابند. نیز در برابر، برای دشمنش معاویه، این فضیلت‌ها را جعل کردند.<ref>فتح الباری، ج۷، ص۸۱.</ref> اما بسیاری از دانشوران اهل سنت با پذیرش اصل عدالت صحابه، روایت‌های او را پذیرفته‌اند. این روایت‌ها بخشی انبوه از مسانید و صحاح اهل سنت را در بر گرفته‌اند.<ref>صحیفة همام، ص۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۶۰۸.</ref> بیش از ۸۰۰ نفر از ابوهریره روایت گزارش کردهاند<ref>تدریب الراوی، ج۲، ص۲۱۷.</ref> که مزی نام بیشتر آنان را آورده است.<ref>تهذیب الکمال، ج۲۲، ص۱۹۴-۱۹۵.</ref>
با این حال، روایت‌هایی معتبر نیز از او گزارش شده است؛ از جمله حدیثی بدین مضمون که امام علی۷ از حاضران در غدیر خم خواست تا سخنان رسول خدا(ص) درباره امام علی۷ و بیعت مردم با او را در این روزگواهی دهند (حدیث مُناشده). ابوهریره از کسانی بود که این رویداد را گواهی داد.<ref>البدایة و النهایه، ج۷، ص۳۴۷.</ref> وی در قبیله کنده درکوفه امامت جماعت داشت و به پرسش‌های مردم پاسخ میداد. جوانی از او پرسید: آیا از رسول خدا(ص) درباره علی بن ابیطالب۷ شنیدهای که فرمود: «اللهم والِ من والاه و عادِ من عاداه»؟ ابوهریره گفت: آری. جوان گفت: به خدا سوگند! تو با دشمن او دوستی نمودی و با ولی وی دشمنی کردی.<ref>الایضاح، ص۴۹۶؛ الغدیر، ج۱، ص۲۰۴.</ref>
هنگامی که مروانیان مانع دفن امام حسن۷ کنار مزار جدش رسول خدا(ص) شدند، ابوهریره اعتراض کرد و گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: حسن و حسین۸ سید جوانان بهشتند. او این کار مروان را برای محبوبیت نزد معاویه دانست.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۶۵؛ احقاق الحق، ج۱۹، ص۲۴۸.</ref> از دیگر روایت‌ها که وی در فضیلت اهل بیت: گزارش کرده، آن است که پیامبر به امام علی، امام حسن و امام حسین: و فاطمه۳ نگریست و خود را دشمن دشمنان و دوست دوستانشان دانست.<ref>البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۶؛ الاصابه، ج۲، ص۶۲.</ref> نیز روایت نموده که بهترین زنان جهانیان، فاطمه۳، خدیجه کبرا۳، مریم دختر عمران و آسیه همسر فرعون هستند.<ref>الاصابه، ج۸، ص۲۶۴؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۲۱.</ref> نیز روزی پیامبر با گوشه پیراهنش خاک را از پاهای امام حسین۷ می‌زدود و خطاب به ایشان، سوگند یاد کرد: اگر آنچه من درباره تو می‌دانم، مردم نیز می‌دانستند، تو را بر گردن‌هایشان حمل می‌کردند.<ref>الطبقات، ابن سعد، خامسه۱، ص۳۹۶؛ تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۸۰.</ref> وی بیش از ۳۵ روایت درباره فضیلت مکه، حج و عمره از پیامبر(ص) گزارش کرده است؛ از جمله مباهات خداوند به چهره غبارآلود اهل عرفات<ref>المستدرک، ج۱، ص۴۶۵؛ السنن الکبری، ج۵، ص۵۸.</ref>؛ آمرزش گناهان حاجیان، بدان سان که پس از حج تا آن‌گاه که خود را نیالوده باشند، مانند نوزادی پاک می‌شوند<ref>مسند احمد، ج۲، ص۴۱۰؛ صحیح البخاری، ج۲، ص۲۰۹.</ref>؛ خداوند در برابر هر گام مرکب حج‌گزاران برای آنان حسنه می‌نویسد و گناهانشان را پاک می‌کند و درجه آنان را بالا می‌برد<ref>الدر المنثور، ج۱، ص۲۱۰؛ کنز العمال، ج۵، ص۱۳.</ref>؛ عمره دوم کفاره گناهان میان آن عمره و عمره اول است و حج مقبول برترین کار نزد خدا و پاداشش بهشت است<ref>مسند احمد، ج۲، ص۲۴۶.</ref>؛ کسی که برای حج از خانه بیرون می‌رود، اگر در میان راه وفات یابد، خداوند برای او تا روز قیامت ثواب حج مینویسد و کسی که برای عمره بیرون رود، خداوند برای او پاداش عمرهگزار را تا روز قیامت مینویسد<ref>الدر المنثور، ج۲، ص۲۰۹.</ref>؛ نماز گزاردن در مسجد من از نماز گزاردن در مساجد دیگر جز مسجدالحرام بهتر است<ref>الدر المنثور، ج۲، ص۵۴.</ref>؛ جهاد پیرمردان و ناتوانان و زنان، حج و عمره است.<ref>الدر المنثور، ج۱، ص۲۱۰.</ref>
می‌توان گفت آن دسته از روایت‌های ابوهریره که منفعت یا مصلحت حاکمان معاصرش را تأمین می‌کرده و نیز روایت‌هایی که معارض معتبر دارد، پذیرفته نیست و تنها با وجود قراین و شواهد تأییدگر می‌توان به روایت‌های او استناد کرد.
==پانویس==
{{پانویس}}
==منابع==
{{منابع}}
{{دانشنامه
| آدرس =
| عنوان =
| نویسنده = محمد سعید نجاتی
}}
* '''ابوهریره''': عبدالحسین شرف الدین (م.۱۳۷۷ق.)، قم، انصاریان
* '''احقاق الحق''': نورالله الحسینی الشوشتری (م.۱۰۱۹ق.)، تعلیقات''': شهاب الدین نجفی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۶ق
* '''ادب الدنیا و الدین''': الماوردی (م.۴۵۰ق.)، بیروت، دار و مکتبة هلال، ۱۴۲۱ق
* '''الاستیعاب''': ابن عبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق
* '''اسد الغابه''': ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق
* '''الاصابه''': ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
* '''الاعلام''': الزرکلی (م.۱۳۹۶ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م
* '''الامامة و السیاسه''': ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۰ق
* '''امتاع الاسماع''': المقریزی (م.۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق
* '''انساب الاشراف''': البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق
* '''الایضاح''': الفضل بن شاذان (م.۲۶۰ق.)، به کوشش الحسینی الارموی، دانشگاه تهران، ۱۳۶۳ش
* '''البدء و التاریخ''': المطهر المقدسی (م.۳۵۵ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م
* '''البدایة و النهایه''': ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف
* '''تأویل مختلف الحدیث''': ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش اسماعیل اسعردی، بیروت، دار الکتب العلمیه
* '''تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق
* '''تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)''': الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی
* '''تاریخ خلیفه''': خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به کوشش فواز، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
* '''التاریخ الکبیر''': البخاری (م.۲۵۶ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق
* '''تاریخ مدینة دمشق''': ابن عساکر (م.۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق
* '''تاریخ المدینة المنوره''': ابن شبّة النمیری (م.۲۶۲ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق
* '''تاریخ الیعقوبی''': احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق
* '''تدریب الراوی''': السیوطی (م.۹۱۱ق.)، به کوشش عبدالوهاب، ریاض، مکتبة الریاض الحدیثه
* '''تهذیب الکمال''': المزی (م.۷۴۲ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، ۱۴۱۵ق
* '''الثقات''': ابن حبان (م.۳۵۴ق.)، مؤسسة الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق
* '''جمهرة انساب العرب''': ابن حزم (م.۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
* '''الدر المنثور''': السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق
* '''دلائل النبوه''': البیهقی (م.۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق
* '''ربیع الابرار''': الزمخشری (م.۵۸۳ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۲ق
* '''السنن الکبری''': البیهقی (م.۴۵۸ق.)، بیروت، دار الفکر
* '''سیر اعلام النبلاء''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
* '''السیرة النبویه''': ابن هشام (م.۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه
* '''شذرات الذهب''': عبدالحی بن العماد (م.۱۰۸۹ق.)، به کوشش عبدالقادر و الارنؤوط، دمشق، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق
* '''احقاق الحق''': نورالله الحسینی الشوشتری (م.۱۰۱۹ق.)، تعلیقات''': شهاب الدین نجفی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۶ق
* '''شرح نهج البلاغه''': ابن ابی‌الحدید (م.۶۵۶ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق
* '''شیخ المضیرة ابوهریره''': محمود ابوریه، بیروت، اعلمی، ۱۹۶۹م
* '''صحیفة همام بن منبه''': همام بن منبه (م.۱۳۲ق.)، به کوشش رفعت فوزی، قاهره، مکتبة الخانجی، ۱۴۰۶ق
* '''الطبقات الکبری''': ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
* '''الطبقات''': خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق
* '''عیون الاخبار''': ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
* '''الغارات''': ابراهیم الثقفی الکوفی (م.۲۸۳ق.)، به کوشش المحدث، بهمن، ۱۳۵۵ش
* '''الغدیر''': الامینی (م.۱۳۹۰ق.)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶ش
* '''فتح الباری''': ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، بیروت، دار المعرفه
* '''الفتوح''': ابن اعثم الکوفی (م.۳۱۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق
* '''فتوح البلدان''': البلاذری (م.۲۷۹ق.)، بیروت، دار الهلال، ۱۹۸۸م
* '''کتاب الولایه''': ابن عقدة الکوفی (م.۳۳۳ق.)
* '''کنز العمال''': المتقی الهندی (م.۹۷۵ق.)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
* '''الکنی و الالقاب''': شیخ عباس القمی (م.۱۳۵۹ق.)، تهران، مکتبة الصدر، ۱۳۶۸ش
* '''المحبّر''': ابن حبیب (م.۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده
* '''المستدرک علی الصحیحین''': الحاکم النیشابوری (م.۴۰۵ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
* '''مسند احمد''': احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بیروت، دار صادر
* '''المصنّف''': عبدالرزاق الصنعانی (م.۲۱۱ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی
* '''المعارف''': ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش
* '''معجم البلدان''': یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م
* '''معجم ما استعجم''': عبدالله البکری (م.۴۸۷ق.)، به کوشش مصطفی السقا، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق
* '''المغازی''': الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق
* '''مکاتیب الرسول''': احمدی میانجی، تهران، دار الحدیث، ۱۴۱۹ق
* '''المنتظم''': ابن الجوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق
* '''الوافی بالوفیات''': الصفدی (م.۷۶۴ق.)، به کوشش احمد الارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
{{پایان}}
== أُبی بن کعب ==
== أُبی بن کعب ==
: از صحابیان و کاتبان وحی و امامان قرائت، صاحب مصحف
: از صحابیان و کاتبان وحی و امامان قرائت، صاحب مصحف
خط ۱۲۱: خط ۶:
منابع به تاریخ ولادت ابی اشاره نکرده‌اند. او در مدینه، در محل زندگی خزرجیان رشد یافت.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۱.</ref> این که وی پیش از اسلام، از جمله احبار و دانشمندان یهود بوده باشد، بر پایه منابع رجالی اثبات‌پذیر نیست. نیز احاطه او به تورات و عهد عتیق و کتاب‌های مذهبی یهودیان و آگاهی وی از بشارت‌های تورات درباره پیامبر گرامی۹، در منبعی معتبر یافت نشده است.
منابع به تاریخ ولادت ابی اشاره نکرده‌اند. او در مدینه، در محل زندگی خزرجیان رشد یافت.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۱.</ref> این که وی پیش از اسلام، از جمله احبار و دانشمندان یهود بوده باشد، بر پایه منابع رجالی اثبات‌پذیر نیست. نیز احاطه او به تورات و عهد عتیق و کتاب‌های مذهبی یهودیان و آگاهی وی از بشارت‌های تورات درباره پیامبر گرامی۹، در منبعی معتبر یافت نشده است.


ابی در عصر پیامبر۹: ابی در بیعت عقبه دوم به سال سیزدهم بعثت حضور داشت که در آن بیش از ۷۰ تن از مردم مدینه با پیامبر گرامی(ص) بیعت کردند.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۱؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸؛ الاستیعاب، ج۱، ص۶۶.</ref> نیز همه افراد قبیله او در استقبال از پیامبر هنگام ورود به مدینه همراه اوسیان شرکت داشتند.<ref>تهذیب الاسماء، ج۱، ص۱۰۹؛ نک: تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۲.</ref> منابع تاریخی، اسلام آوردن ابی را در عقبه دوم می‌دانند؛ اما ابن هشام نام او را در شمار افراد عقبه اول و دوم نیاورده و این احتمال را به میان آورده که وی پس از عقبه اول و پیش از عقبه دوم به دست مصعب بن عمیر اسلام آورده باشد.<ref>تفسیر الصحابی، ص۱۳.</ref>
ابی در عصر پیامبر(ص): ابی در بیعت عقبه دوم به سال سیزدهم بعثت حضور داشت که در آن بیش از ۷۰ تن از مردم مدینه با پیامبر گرامی(ص) بیعت کردند.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۱؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸؛ الاستیعاب، ج۱، ص۶۶.</ref> نیز همه افراد قبیله او در استقبال از پیامبر هنگام ورود به مدینه همراه اوسیان شرکت داشتند.<ref>تهذیب الاسماء، ج۱، ص۱۰۹؛ نک: تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۲.</ref> منابع تاریخی، اسلام آوردن ابی را در عقبه دوم می‌دانند؛ اما ابن هشام نام او را در شمار افراد عقبه اول و دوم نیاورده و این احتمال را به میان آورده که وی پس از عقبه اول و پیش از عقبه دوم به دست مصعب بن عمیر اسلام آورده باشد.<ref>تفسیر الصحابی، ص۱۳.</ref>


در رویداد پیمان برادری، پیامبر میان او و طلحة بن عبیدالله پیمان بست.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۱۶؛ المحبّر، ص۷۳؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۱.</ref> برخی منابع، پیمان برادری او را با سعد بن زید بن عمرو بن نفیل دانسته‌اند.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۵-۵۰۶؛ المستدرک، ج۳، ص۳۰۳؛ رجال الطوسی، ص۲۲.</ref> وی در بیشتر سریه‌ها و غزوه‌ها شرکت داشت و از نخستین مبارزان مسلمان به شمار می‌آید. در نخستین سریه‌ای که به فرماندهی حمزه عموی پیامبر همراه ۳۰ رزمنده صورت گرفت و سریه حمزة بن عبدالمطلب نامیده شد، او یکی از رزمندگان بود.<ref>المغازی، ج۱، ص۹.</ref> در غزوه بدر<ref>المغازی، ج۱، ص۱۶۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۸۸؛ رجال الطوسی، ص۲۲.</ref> و احد<ref>المغازی، ج۱، ص۲۰۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸.</ref> و نیز در غزوه بنی‌المصطلق (المُرَیسیع) در سال پنجم ق. حضورداشت.<ref>المغازی، ج۱، ص۴۰۵.</ref> مورخان او را از صحابه‌ای می‌دانند که در بیشتر غزوه‌ها حضور داشته‌اند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۴.</ref>
در رویداد پیمان برادری، پیامبر میان او و طلحة بن عبیدالله پیمان بست.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۱۶؛ المحبّر، ص۷۳؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۱.</ref> برخی منابع، پیمان برادری او را با سعد بن زید بن عمرو بن نفیل دانسته‌اند.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۵-۵۰۶؛ المستدرک، ج۳، ص۳۰۳؛ رجال الطوسی، ص۲۲.</ref> وی در بیشتر سریه‌ها و غزوه‌ها شرکت داشت و از نخستین مبارزان مسلمان به شمار می‌آید. در نخستین سریه‌ای که به فرماندهی حمزه عموی پیامبر همراه ۳۰ رزمنده صورت گرفت و سریه حمزة بن عبدالمطلب نامیده شد، او یکی از رزمندگان بود.<ref>المغازی، ج۱، ص۹.</ref> در غزوه بدر<ref>المغازی، ج۱، ص۱۶۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۸۸؛ رجال الطوسی، ص۲۲.</ref> و احد<ref>المغازی، ج۱، ص۲۰۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸.</ref> و نیز در غزوه بنی‌المصطلق (المُرَیسیع) در سال پنجم ق. حضورداشت.<ref>المغازی، ج۱، ص۴۰۵.</ref> مورخان او را از صحابه‌ای می‌دانند که در بیشتر غزوه‌ها حضور داشته‌اند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۴.</ref>
خط ۱۲۷: خط ۱۲:
اُبی و مسئولیت‌های زمان پیامبر: ابی یکی از اصحاب فتوا در میان اصحاب پیامبر(ص) بود و گفته‌اند: یکی از شش نفری است که دانش پیامبر به آنان رسید.<ref>المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۴۴۵.</ref> گاه مسؤول گردآوری صدقات از سوی پیامبر بود و در جمع‌آوری صدقات بسیار دقت داشت.<ref>مسند احمد، ج۵، ص۱۴۲؛ المستدرک، ج۱، ص۳۹۹؛ السنن الکبری، ج۴، ص۹۶.</ref> گاهی نیز از جانب پیامبر(ص) مأمور آموزش احکام اسلام به نومسلمانان می‌شد؛ از جمله وفد بنی‌عامر و وفد بنی‌حنیفه که به مدینه آمدند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۴۷۵-۴۷۶.</ref>
اُبی و مسئولیت‌های زمان پیامبر: ابی یکی از اصحاب فتوا در میان اصحاب پیامبر(ص) بود و گفته‌اند: یکی از شش نفری است که دانش پیامبر به آنان رسید.<ref>المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۴۴۵.</ref> گاه مسؤول گردآوری صدقات از سوی پیامبر بود و در جمع‌آوری صدقات بسیار دقت داشت.<ref>مسند احمد، ج۵، ص۱۴۲؛ المستدرک، ج۱، ص۳۹۹؛ السنن الکبری، ج۴، ص۹۶.</ref> گاهی نیز از جانب پیامبر(ص) مأمور آموزش احکام اسلام به نومسلمانان می‌شد؛ از جمله وفد بنی‌عامر و وفد بنی‌حنیفه که به مدینه آمدند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۴۷۵-۴۷۶.</ref>


ابی افزون بر همراهی پیامبر در نبرد‌ها، کاتب وحی و قاری قرآن بود. اگر چه در روزگار جاهلیت، کتابت در میان عرب رواج نداشت، ابی بن کعب از کسانی بود که در آن دوره کتابت را فراگرفته بودند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸.</ref> برخی مورخان او را نخستین کاتب وحی در مدینه می‌دانند<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۸؛ اسد الغابه، ج۱، ص۶۲؛ الاصابه، ج۱، ص۱۸۱.</ref> و گویند: پیامبر(ص) در صورت حضور نداشتن ابی، در پی سایر کاتبان وحی مانند زید بن ثابت می‌فرستاد.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۸؛ اسد الغابه، ج۱، ص۶۲.</ref> اما از منابع برمی‌آید که کتابت وحی به دست حضرت علی۷ و زید بن ثابت بسیار بیشتر از ابی بن کعب بوده است. از این رو، بهتر است گفته شود ابی از نخستین کاتبان وحی بود، نه نخستین آنان. طبری کتابت او را در غیاب علی۷ و عثمان می‌داند.<ref>تاریخ طبری، ج۶، ص۱۷۹.</ref> وی افزون بر کتابت وحی، کاتب نامه‌های پیامبر بود و نیز نامه‌های رسیده برای ایشان را می‌خواند و نامه‌هایی را که به درخواست پیامبر باید مخفی می‌ماند، مانند نامه عباس عموی پیامبر به او پیش از نبرد احد، پنهان می‌کرد.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۰۴؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۸۳.</ref> او نخستین کسی بود که در پایانِ نامه‌ها، اسم خود را به عنوان کاتب می‌نگاشت.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۲.</ref> بر پایه شمارش نووی، حدیث‌های ابی در کتب معتبر به ۱۶۴ حدیث می‌رسد<ref>تهذیب الاسماء، ص۱۰۹.</ref> که از آن میان، بیش از ۶۰ حدیث در صحاح سته و سه حدیث مشترکاً در صحیحین آمده است.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۰۱.</ref>
ابی افزون بر همراهی پیامبر در نبرد‌ها، کاتب وحی و قاری قرآن بود. اگر چه در روزگار جاهلیت، کتابت در میان عرب رواج نداشت، ابی بن کعب از کسانی بود که در آن دوره کتابت را فراگرفته بودند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸.</ref> برخی مورخان او را نخستین کاتب وحی در مدینه می‌دانند<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۸؛ اسد الغابه، ج۱، ص۶۲؛ الاصابه، ج۱، ص۱۸۱.</ref> و گویند: پیامبر(ص) در صورت حضور نداشتن ابی، در پی سایر کاتبان وحی مانند زید بن ثابت می‌فرستاد.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۸؛ اسد الغابه، ج۱، ص۶۲.</ref> اما از منابع برمی‌آید که کتابت وحی به دست حضرت علی(ع) و زید بن ثابت بسیار بیشتر از ابی بن کعب بوده است. از این رو، بهتر است گفته شود ابی از نخستین کاتبان وحی بود، نه نخستین آنان. طبری کتابت او را در غیاب علی(ع) و عثمان می‌داند.<ref>تاریخ طبری، ج۶، ص۱۷۹.</ref> وی افزون بر کتابت وحی، کاتب نامه‌های پیامبر بود و نیز نامه‌های رسیده برای ایشان را می‌خواند و نامه‌هایی را که به درخواست پیامبر باید مخفی می‌ماند، مانند نامه عباس عموی پیامبر به او پیش از نبرد احد، پنهان می‌کرد.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۰۴؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۸۳.</ref> او نخستین کسی بود که در پایانِ نامه‌ها، اسم خود را به عنوان کاتب می‌نگاشت.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۲.</ref> بر پایه شمارش نووی، حدیث‌های ابی در کتب معتبر به ۱۶۴ حدیث می‌رسد<ref>تهذیب الاسماء، ص۱۰۹.</ref> که از آن میان، بیش از ۶۰ حدیث در صحاح سته و سه حدیث مشترکاً در صحیحین آمده است.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۰۱.</ref>


قرائت اُبی: بر پایه روایت‌هایی، پیامبر(ص) ابی را بهتر از سایر اصحاب یا سایر امت در قرائت دانست.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۴۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۹۲.</ref> بر پایه عقاید شیعی، امام علی۷ از آن ‌رو که امام و خلیفه برحق پیامبر در همه شئون، از جمله آگاهی به قرآن و تفسیر و قرائت آن بود، در این زمینه نیز سرآمد بوده است. برخی از پژوهشگران معاصر معتقدند که منظور این حدیث شأنیت ابی برای تعلیم قرآن است؛ یعنی سزاست مسلمانان قرائت قرآن را از او فراگیرند، نه این که در قرائت از همه صحابه برتر باشد.<ref>ابی بن کعب، زغلول، ص۱۶-۱۷.</ref> از این رو، در روایتی از پیامبر(ص) سفارش شده است که مسلمانان قرائت قرآن را از چهار تن فراگیرند که یکی از آن‌ها ابی بن کعب است.<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۲۲۸؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۴۹.</ref> بر پایه روایتی، او قرآن را در هر هشت شب ختم می‌کرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۵۰۰.</ref> برخی از قرآن‌پژوهان خاورشناس معتقدند او نقل به معنا را جایز می‌دانست و در مقایسه با ابن مسعود، در این زمینه اختلاف‌هایی داشت.<ref>تاریخ القرآن، ص۵۳۴.</ref> نقل به معنا اگر برای توضیح بیشتر باشد، تا حدی پذیرفتنی است؛ اما اگر به معنای انتساب سخن خود به قرآن یا معصومان(ع) باشد، پذیرفتنی نیست. سابقه رواج قرائت ابی به دوره پیش از تدوین مصحف عثمان بازمی‌گردد و قرائت او یکی از چند قرائت متداول در آن دوره بوده است.<ref>المصاحف، ص۳۱-۳۳.</ref> در روایتی از امام صادق۷ قرائت ابی به تأیید اهل بیت: رسیده است.<ref>الکافی، ج۲، ص۶۳۴.</ref> قرائت ابی و سپس زید بن ثابت، بنیان قرائت حجاز تلقی می‌گردد و بر قرائت عاصم از قرائات کوفی تأثیر فراوان داشته است.<ref>نک: السبعة فی القرائات، ص۵۵، ۶۹-۷۱؛ نک: المبسوط، ج۲۹، ص۱۳۶؛ ج۱۶، ص۳۷.</ref> نسخه‌ای در تفسیر قرآن به روایت ابوجعفر رازی از ربیع بن انس از ابوالعالیه از ابی بن کعب در سده‌های نخستین متداول بوده و مورد استفاده طبری و ابی‌حاتم در تفسیر، احمد بن حنبل در مسند و حاکم نیشابوری در مستدرک قرار گرفته است.<ref>الاتقان، ج۲، ص۲۴۰.</ref> ابن عباس، ابوهریره، عبدالله بن سائب، عبدالله بن عیاش بن ابی ربیعه و ابوعبدالرحمن سلمی قرائت قرآن را از ابی فراگرفتند و سوید بن غفله، عبدالرحمن بن أبزی و ابومهلب از او حدیث گزارش کرده‌اند.<ref>تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۳.</ref> اُبَی علم به قرآن و قرائت صحیح آن را از پیامبر آموخته بود و بسیار می‌کوشید تا پس از ایشان تغییری در قرائت آن روی ندهد. زمانی که خلیفه سوم برای در امان ماندن از پیامدهای تفسیر آیه ۳۴ [[سوره توبه]] که در نکوهش ثروت‌اندوزی است، قصد تغییری جزئی و برداشتن «واو» از متن قرآن را داشت، ابی به او هشدار داد و گفت: «واو» را در آیه سر جای خود بگذار و گر نه شمشیر خود را بر دوش مینهم!<ref>الدر المنثور، ج۳، ص۲۳۲.</ref>
قرائت اُبی: بر پایه روایت‌هایی، پیامبر(ص) ابی را بهتر از سایر اصحاب یا سایر امت در قرائت دانست.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۴۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۹۲.</ref> بر پایه عقاید شیعی، امام علی(ع) از آن ‌رو که امام و خلیفه برحق پیامبر در همه شئون، از جمله آگاهی به قرآن و تفسیر و قرائت آن بود، در این زمینه نیز سرآمد بوده است. برخی از پژوهشگران معاصر معتقدند که منظور این حدیث شأنیت ابی برای تعلیم قرآن است؛ یعنی سزاست مسلمانان قرائت قرآن را از او فراگیرند، نه این که در قرائت از همه صحابه برتر باشد.<ref>ابی بن کعب، زغلول، ص۱۶-۱۷.</ref> از این رو، در روایتی از پیامبر(ص) سفارش شده است که مسلمانان قرائت قرآن را از چهار تن فراگیرند که یکی از آن‌ها ابی بن کعب است.<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۲۲۸؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۴۹.</ref> بر پایه روایتی، او قرآن را در هر هشت شب ختم می‌کرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۵۰۰.</ref> برخی از قرآن‌پژوهان خاورشناس معتقدند او نقل به معنا را جایز می‌دانست و در مقایسه با ابن مسعود، در این زمینه اختلاف‌هایی داشت.<ref>تاریخ القرآن، ص۵۳۴.</ref> نقل به معنا اگر برای توضیح بیشتر باشد، تا حدی پذیرفتنی است؛ اما اگر به معنای انتساب سخن خود به قرآن یا معصومان(ع) باشد، پذیرفتنی نیست. سابقه رواج قرائت ابی به دوره پیش از تدوین مصحف عثمان بازمی‌گردد و قرائت او یکی از چند قرائت متداول در آن دوره بوده است.<ref>المصاحف، ص۳۱-۳۳.</ref> در روایتی از امام صادق(ع) قرائت ابی به تأیید اهل بیت: رسیده است.<ref>الکافی، ج۲، ص۶۳۴.</ref> قرائت ابی و سپس زید بن ثابت، بنیان قرائت حجاز تلقی می‌گردد و بر قرائت عاصم از قرائات کوفی تأثیر فراوان داشته است.<ref>نک: السبعة فی القرائات، ص۵۵، ۶۹-۷۱؛ نک: المبسوط، ج۲۹، ص۱۳۶؛ ج۱۶، ص۳۷.</ref> نسخه‌ای در تفسیر قرآن به روایت ابوجعفر رازی از ربیع بن انس از ابوالعالیه از ابی بن کعب در سده‌های نخستین متداول بوده و مورد استفاده طبری و ابی‌حاتم در تفسیر، احمد بن حنبل در مسند و حاکم نیشابوری در مستدرک قرار گرفته است.<ref>الاتقان، ج۲، ص۲۴۰.</ref> ابن عباس، ابوهریره، عبدالله بن سائب، عبدالله بن عیاش بن ابی ربیعه و ابوعبدالرحمن سلمی قرائت قرآن را از ابی فراگرفتند و سوید بن غفله، عبدالرحمن بن أبزی و ابومهلب از او حدیث گزارش کرده‌اند.<ref>تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۳.</ref> اُبَی علم به قرآن و قرائت صحیح آن را از پیامبر آموخته بود و بسیار می‌کوشید تا پس از ایشان تغییری در قرائت آن روی ندهد. زمانی که خلیفه سوم برای در امان ماندن از پیامدهای تفسیر آیه ۳۴ [[سوره توبه]] که در نکوهش ثروت‌اندوزی است، قصد تغییری جزئی و برداشتن «واو» از متن قرآن را داشت، ابی به او هشدار داد و گفت: «واو» را در آیه سر جای خود بگذار و گر نه شمشیر خود را بر دوش مینهم!<ref>الدر المنثور، ج۳، ص۲۳۲.</ref>


اُبی و رویداد سقیفه: پس از رحلت پیامبر گرامی(ص) و رویداد سقیفه، ابی بن کعب از معدود کسانی بود که با ابوبکر به مخالفت برخاست و خلافت را حق علی۷ ‌دانست. او از جمله ۱۲ نفری بود که مخالف خلافت ابوبکر بودند و جانشینی وی را انکار کردند.<ref>کتاب سلیم بن قیس، ص۱۳۸-۱۴۰؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۱۹۹-۲۰۰.</ref> او گواهی داد که پیامبر(ص) حضرت علی۷ را به عنوان جانشین و امام پس از خود و ناصح امت معرفی کرده است.<ref>نک: تحف العقول، ص۴۲۸؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۲.</ref> وی از علاقه‌مندان صمیمی خاندان پیامبر(ص) بود و می‌گفت: روزی که پیامبر(ص) زنده بود، همه به یک نقطه نظر داشتند؛ ولی پس از وفات ایشان، صورتها به چپ و راست منحرف شد.<ref>حلیة الاولیاء، ج۱، ص۲۵۴.</ref> او با ابوبکر بیعت نکرد و شورای سقیفه را بی‌ارزش خواند.<ref>نک: کتاب سلیم بن قیس، ص۱۳۸-۱۴۰؛ شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۵۱-۵۲.</ref> برخی از محققان، تعصب قبیله‌ای، خزرجی بودن و ارتباطش با سعد بن عباده را در این میان مؤثر می‌دانند. عصر روزی که حادثه سقیفه به سود ابوبکر خاتمه یافت و او از منزل پیامبر(ص) بازمی‌گشت، در پاسخ یکی از انصار که از وضع خاندان پیامبر پرسید، با نگرانی از حال آنان یاد کرد و گفت: چگونه می‌شود حال کسانی که خانه آن‌ها تا دیروز محل رفت و آمد فرشته وحی و کاشانه پیامبر خدا بود و امروز جنب‌وجوشی در آن به چشم نمیخورد و از وجود پیامبر(ص) خالی است؟<ref>الدرجات الرفیعه، ص۳۲۴-۳۲۵.</ref> از او این روایت از پیامبر(ص) گزارش شده است: «یا أُبی! علیک بعلی فإنه الهادی المهدی الناصح لأُمتی».<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۱۵۷؛ بحار الانوار، ج۲۹، ص۸۷-۸۸..</ref> منابع تاریخی او را از فقیهان دوران خلفا، به ویژه عمر و عثمان، می‌دانند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۱، ۱۷۳.</ref> آن‌گاه که نماز تراویح به پیشنهاد خلیفه دوم به جماعت برگزار می‌شد، ابی در سال ۱۴ق. امامت جماعت آن را بر عهده داشت؛ اما پس از چندی، گویا به علت مخالفت با این بدعت، آن را رها کرد و مردم پیوسته می‌گفتند: «أین أُبی» یا «ابقِ أُبی».<ref>سنن ابی داود، ج۱، ص۳۲۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۰۰.</ref>
اُبی و رویداد سقیفه: پس از رحلت پیامبر گرامی(ص) و رویداد سقیفه، ابی بن کعب از معدود کسانی بود که با ابوبکر به مخالفت برخاست و خلافت را حق علی(ع) ‌دانست. او از جمله ۱۲ نفری بود که مخالف خلافت ابوبکر بودند و جانشینی وی را انکار کردند.<ref>کتاب سلیم بن قیس، ص۱۳۸-۱۴۰؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۱۹۹-۲۰۰.</ref> او گواهی داد که پیامبر(ص) حضرت علی(ع) را به عنوان جانشین و امام پس از خود و ناصح امت معرفی کرده است.<ref>نک: تحف العقول، ص۴۲۸؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۲.</ref> وی از علاقه‌مندان صمیمی خاندان پیامبر(ص) بود و می‌گفت: روزی که پیامبر(ص) زنده بود، همه به یک نقطه نظر داشتند؛ ولی پس از وفات ایشان، صورتها به چپ و راست منحرف شد.<ref>حلیة الاولیاء، ج۱، ص۲۵۴.</ref> او با ابوبکر بیعت نکرد و شورای سقیفه را بی‌ارزش خواند.<ref>نک: کتاب سلیم بن قیس، ص۱۳۸-۱۴۰؛ شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۵۱-۵۲.</ref> برخی از محققان، تعصب قبیله‌ای، خزرجی بودن و ارتباطش با سعد بن عباده را در این میان مؤثر می‌دانند. عصر روزی که حادثه سقیفه به سود ابوبکر خاتمه یافت و او از منزل پیامبر(ص) بازمی‌گشت، در پاسخ یکی از انصار که از وضع خاندان پیامبر پرسید، با نگرانی از حال آنان یاد کرد و گفت: چگونه می‌شود حال کسانی که خانه آن‌ها تا دیروز محل رفت و آمد فرشته وحی و کاشانه پیامبر خدا بود و امروز جنب‌وجوشی در آن به چشم نمیخورد و از وجود پیامبر(ص) خالی است؟<ref>الدرجات الرفیعه، ص۳۲۴-۳۲۵.</ref> از او این روایت از پیامبر(ص) گزارش شده است: «یا أُبی! علیک بعلی فإنه الهادی المهدی الناصح لأُمتی».<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۱۵۷؛ بحار الانوار، ج۲۹، ص۸۷-۸۸..</ref> منابع تاریخی او را از فقیهان دوران خلفا، به ویژه عمر و عثمان، می‌دانند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۱، ۱۷۳.</ref> آن‌گاه که نماز تراویح به پیشنهاد خلیفه دوم به جماعت برگزار می‌شد، ابی در سال ۱۴ق. امامت جماعت آن را بر عهده داشت؛ اما پس از چندی، گویا به علت مخالفت با این بدعت، آن را رها کرد و مردم پیوسته می‌گفتند: «أین أُبی» یا «ابقِ أُبی».<ref>سنن ابی داود، ج۱، ص۳۲۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۰۰.</ref>


مصحف اُبی: ابی دارای مصحفی بودکه با قرآن رایج میان مسلمانان تفاوت‌هایی داشت. مصحف وی دارای ۱۱۵ سوره بود و وترتیب سوره‌های آن با مصحف ابن مسعود هماهنگ بود، جز این که سوره انفال را پیش از سوره توبه نوشته بود.<ref>الاتقان، ج۱، ص۱۷۵.</ref> در مصحف او، دو سوره به نام‌های حفد و خلع بود<ref>الاتقان، ج۱، ص۱۷۸.</ref> که دعای قنوت‌اند و ظاهراً به اشتباه در میان سوره‌های قرآنی ثبت شده بودند. نیز میان سوره‌های فیل و قریش، «بسم الله الرحمن الرحیم» نیامده بود و گویا این دو یک سوره فرض شده بودند.<ref>الاتقان، ج۱، ص۱۷۹.</ref> البته روایت‌های اهل بیت: نیز به این حقیقت اشاره دارد<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۵۶.</ref>، اگر چه در مصحف باید با بسم الله بیاید. ابتدای سوره زمر در این مصحف با «حم» شروع می‌شد؛ یعنی حوامیم هشت سوره بود.<ref>الاتقان، ج۱، ص۱۷۵.</ref> همچنین برخی کلمات به مترادف‌های آن‌ها تبدیل شده بودند؛ مثلاً آیه {قَالُوا یا وَیلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَرقَدِنَا} (یس/۳۶، ۵۲) به صورت «من هبنا من مرقدنا» یا آیه {کلَّمَا أَضَاءَ لَهُم مَشَوا فِیهِ} (بقره/۲، ۲۰) به صورت «مروا فیه» یا “سعوا فیه» آمده بود.<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۲۸۰؛ المحرر الوجیز، ج۴، ص۴۵۸.</ref> ابن ندیم به گزارش از فضل بن شاذان، سابقه رواج مصحف ابی را در روستایی در بصره به نام قریة الانصار می‌داند که محمد بن عبدالملک انصاری آن را که از پدرانشان روایت می‌کردند، ارائه نمود.<ref>الفهرست، ص۲۹.</ref> بر پایه برخی گزارش‌ها، در رویداد همسان‌سازی مصحف‌ها در زمان عثمان، مصحف ابی بن کعب منبع اصلی کار زید بن ثابت بود.<ref>المصاحف، ص۳۰-۳۱، ۶۳-۶۴.</ref> سپس این مصحف مانند سایر مصحف‌ها به استثنای مصحف ابن مسعود، پس از همسان‌سازی مصحف‌ها، سوزانده شد یا نوشته‌هایش با آب و سرکه جوشانده و محو گشت.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۰.</ref>
مصحف اُبی: ابی دارای مصحفی بودکه با قرآن رایج میان مسلمانان تفاوت‌هایی داشت. مصحف وی دارای ۱۱۵ سوره بود و وترتیب سوره‌های آن با مصحف ابن مسعود هماهنگ بود، جز این که سوره انفال را پیش از سوره توبه نوشته بود.<ref>الاتقان، ج۱، ص۱۷۵.</ref> در مصحف او، دو سوره به نام‌های حفد و خلع بود<ref>الاتقان، ج۱، ص۱۷۸.</ref> که دعای قنوت‌اند و ظاهراً به اشتباه در میان سوره‌های قرآنی ثبت شده بودند. نیز میان سوره‌های فیل و قریش، «بسم الله الرحمن الرحیم» نیامده بود و گویا این دو یک سوره فرض شده بودند.<ref>الاتقان، ج۱، ص۱۷۹.</ref> البته روایت‌های اهل بیت: نیز به این حقیقت اشاره دارد<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۵۶.</ref>، اگر چه در مصحف باید با بسم الله بیاید. ابتدای سوره زمر در این مصحف با «حم» شروع می‌شد؛ یعنی حوامیم هشت سوره بود.<ref>الاتقان، ج۱، ص۱۷۵.</ref> همچنین برخی کلمات به مترادف‌های آن‌ها تبدیل شده بودند؛ مثلاً آیه {قَالُوا یا وَیلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَرقَدِنَا} (یس/۳۶، ۵۲) به صورت «من هبنا من مرقدنا» یا آیه {کلَّمَا أَضَاءَ لَهُم مَشَوا فِیهِ} (بقره/۲، ۲۰) به صورت «مروا فیه» یا “سعوا فیه» آمده بود.<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۲۸۰؛ المحرر الوجیز، ج۴، ص۴۵۸.</ref> ابن ندیم به گزارش از فضل بن شاذان، سابقه رواج مصحف ابی را در روستایی در بصره به نام قریة الانصار می‌داند که محمد بن عبدالملک انصاری آن را که از پدرانشان روایت می‌کردند، ارائه نمود.<ref>الفهرست، ص۲۹.</ref> بر پایه برخی گزارش‌ها، در رویداد همسان‌سازی مصحف‌ها در زمان عثمان، مصحف ابی بن کعب منبع اصلی کار زید بن ثابت بود.<ref>المصاحف، ص۳۰-۳۱، ۶۳-۶۴.</ref> سپس این مصحف مانند سایر مصحف‌ها به استثنای مصحف ابن مسعود، پس از همسان‌سازی مصحف‌ها، سوزانده شد یا نوشته‌هایش با آب و سرکه جوشانده و محو گشت.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۰.</ref>
خط ۱۴۳: خط ۲۸:
مجلس درس ابی و مدرسه تفسیر مدینه: ابی در مسجد پیامبر(ص) مجلسی بر پا می‌کرد و حدیث‌های ایشان را برای مردم بازگو می‌نمود. نیز برای جمعیت بسیاری که در خانه او گرد می‌آمدند، حدیث گزارش می‌کرد.<ref>ابی بن کعب، عیساوی، ص۷۱.</ref> او مؤسس مدرسه تفسیر مدینه به شمار می‌آید و تفسیر او از طریق نوشته‌هایش در حواشی مصحفش یا شاگردان و راویانش منتقل شده است.<ref>ابی بن کعب، زغلول، ص۸۶-۸۸.</ref> یکی از راه‌های شناسایی سوره‌های مدنی ومکی در قرآن، معرفی سوره‌های مدنی از سوی ابی دانسته شده است؛ زیرا او همواره در مدینه کنار پیامبر(ص) حضور داشت و سوره‌های مدنی را کاملا می‌شناخت.<ref>ابی بن کعب، عیساوی، ص۷۶.</ref>
مجلس درس ابی و مدرسه تفسیر مدینه: ابی در مسجد پیامبر(ص) مجلسی بر پا می‌کرد و حدیث‌های ایشان را برای مردم بازگو می‌نمود. نیز برای جمعیت بسیاری که در خانه او گرد می‌آمدند، حدیث گزارش می‌کرد.<ref>ابی بن کعب، عیساوی، ص۷۱.</ref> او مؤسس مدرسه تفسیر مدینه به شمار می‌آید و تفسیر او از طریق نوشته‌هایش در حواشی مصحفش یا شاگردان و راویانش منتقل شده است.<ref>ابی بن کعب، زغلول، ص۸۶-۸۸.</ref> یکی از راه‌های شناسایی سوره‌های مدنی ومکی در قرآن، معرفی سوره‌های مدنی از سوی ابی دانسته شده است؛ زیرا او همواره در مدینه کنار پیامبر(ص) حضور داشت و سوره‌های مدنی را کاملا می‌شناخت.<ref>ابی بن کعب، عیساوی، ص۷۶.</ref>


ارتباط ابی با برخی آیات مدنی: شأن نزول چند آیه قرآن با ابی پیوند دارد. به گزارش عکرمه و مقاتل، دو تن یهودی خطاب به ابی و جمعی از مسلمانان، دین خود را بهتر از اسلام دانستند. در پی آن، آیه {کنتُم خَیرَ أُمَّةٍ أُخرِجَت لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَتَنهَونَ عَنِ المُنکرِ وَتُؤمِنُونَ بِاللهِ وَلَو آمَنَ أَهلُ الکتَابِ لَکانَ خَیرًا لَهُم مِنهُمُ المُؤمِنُونَ وَأَکثَرُهُمُ الفَاسِقُونَ} (آل عمران/۳، ۱۱۰) نازل شد و دین اسلام را برتر دانست. در گزارشی تاریخی درباره رویداد افک (تهمت به عایشه) آمده است که‌ام طفیل آن‌گاه که این شایعه را برای همسرش ابی گزارش ‌کرد، وی سخت آن را انکار نمود و دروغ خواند و گفت: همسران پیامبر از همسران ما بسیار بهترند و آن‌گاه که اینان سراغ آن کار نمی‌روند، سزاوارتر است که همسران پیامبر نیز چنین نکنند. سپس آیه ۱۲ نور/۲۴ نازل شد: {لَولَا إِذ سَمِعتُمُوهُ ظَنَّ المُؤمِنُونَ وَالمُؤمِنَاتُ بِأَنفُسِهِم خَیرًا وَقَالُوا هَذَا إِفک مُبِینٌ}؛ نیز پیامبر گرامی(ص) به او فرمود: خداوند امر کرده است که بر تو قرآن بخوانم. او از این که خود را مورد عنایت پروردگار دید، متأثر شد و پیامبر این آیه را تلاوت فرمود: {قُل بِفَضلِ اللهِ وَبِرَحمَتِهِ فَبِذَلِک فَلیفرَحُوا هُوَ خَیرٌ مِمَّا یجمَعُونَ}. (یونس/۱۰، ۵۸)<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۴۱؛ الاستیعاب، ج۱، ص۶۷؛ اسد الغابه، ج۱، ص۶۲.</ref> در روزگار عثمان، برای یکسان‌کردن مصحف‌ها، پس از ناتوانی گروه نخست، ابی ریاست گروه دوم را بر عهده داشت و او املا می‌کرد و دیگران می‌نوشتند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۵۰۲.</ref> خلیفه دوم علی۷ را در داوری و ابی را در قرائت قرآن از همه برتر می‌دانست؛ اگر چه خود می‌گفت: گاه بر پایه قرائت ابی عمل نمی‌کنم.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۸.</ref> گویا او به برتری ابی در قرائت، باور حقیقی نداشت و یا قرائت وی گاه با اعتقادات و عملکرد خلیفه سازگار نبود و از این روی، به آن عمل نمی‌کرد.
ارتباط ابی با برخی آیات مدنی: شأن نزول چند آیه قرآن با ابی پیوند دارد. به گزارش عکرمه و مقاتل، دو تن یهودی خطاب به ابی و جمعی از مسلمانان، دین خود را بهتر از اسلام دانستند. در پی آن، آیه {کنتُم خَیرَ أُمَّةٍ أُخرِجَت لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَتَنهَونَ عَنِ المُنکرِ وَتُؤمِنُونَ بِاللهِ وَلَو آمَنَ أَهلُ الکتَابِ لَکانَ خَیرًا لَهُم مِنهُمُ المُؤمِنُونَ وَأَکثَرُهُمُ الفَاسِقُونَ} (آل عمران/۳، ۱۱۰) نازل شد و دین اسلام را برتر دانست. در گزارشی تاریخی درباره رویداد افک (تهمت به عایشه) آمده است که‌ام طفیل آن‌گاه که این شایعه را برای همسرش ابی گزارش ‌کرد، وی سخت آن را انکار نمود و دروغ خواند و گفت: همسران پیامبر از همسران ما بسیار بهترند و آن‌گاه که اینان سراغ آن کار نمی‌روند، سزاوارتر است که همسران پیامبر نیز چنین نکنند. سپس آیه ۱۲ نور/۲۴ نازل شد: {لَولَا إِذ سَمِعتُمُوهُ ظَنَّ المُؤمِنُونَ وَالمُؤمِنَاتُ بِأَنفُسِهِم خَیرًا وَقَالُوا هَذَا إِفک مُبِینٌ}؛ نیز پیامبر گرامی(ص) به او فرمود: خداوند امر کرده است که بر تو قرآن بخوانم. او از این که خود را مورد عنایت پروردگار دید، متأثر شد و پیامبر این آیه را تلاوت فرمود: {قُل بِفَضلِ اللهِ وَبِرَحمَتِهِ فَبِذَلِک فَلیفرَحُوا هُوَ خَیرٌ مِمَّا یجمَعُونَ}. (یونس/۱۰، ۵۸)<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۴۱؛ الاستیعاب، ج۱، ص۶۷؛ اسد الغابه، ج۱، ص۶۲.</ref> در روزگار عثمان، برای یکسان‌کردن مصحف‌ها، پس از ناتوانی گروه نخست، ابی ریاست گروه دوم را بر عهده داشت و او املا می‌کرد و دیگران می‌نوشتند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۵۰۲.</ref> خلیفه دوم علی(ع) را در داوری و ابی را در قرائت قرآن از همه برتر می‌دانست؛ اگر چه خود می‌گفت: گاه بر پایه قرائت ابی عمل نمی‌کنم.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۸.</ref> گویا او به برتری ابی در قرائت، باور حقیقی نداشت و یا قرائت وی گاه با اعتقادات و عملکرد خلیفه سازگار نبود و از این روی، به آن عمل نمی‌کرد.


درگذشت اُبی: تاریخ رحلت ابی به درستی معلوم نیست. سال وفاتش را ۱۹ق.<ref>تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۷۱؛ تقریب التهذیب، ج۱، ص۷۱.</ref>، ۲۰ق.<ref>تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۷۱.</ref> و ۲۲ق. در زمان خلافت عمر می‌دانند.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۹؛ اسد الغابه، ج۱، ص۶۳؛ الاصابه، ج۱، ص۱۸۱.</ref> برخی دیگر آن را در سال۳۰ق. در روزگار خلافت عثمان دانسته‌اند؛ اما بیشتر مورخان رحلت وی را در زمان خلافت عمر ثبت کرده‌اند.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۳؛ الاصابه، ج۱، ص۱۸۱.</ref> مدائنی زمان مرگ ابی، عباس و ابوسفیان بن حرب را نزدیک به هم در اوایل خلافت عثمان می‌داند. او می‌نویسد: بیشتر معتقدند ابی در زمان خلافت عمر وفات یافته است.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۹.</ref> با توجه به حضور ابی در جمع‌آوری و یکسان‌سازی قرآن و نیز دیدار زر بن حبیش با او در دوره خلافت عثمان و پرسش مردم از وی درباره فتنه روزگار عثمان، به نظر می‌رسد رحلت وی در اواخر خلافت عثمان بوده است.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۳؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۷۱-۲۷۲.</ref> او در مدینه منوره درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد. اشاره برخی منابع به این که قبری منسوب به ابی در مقابر دمشق وجود دارد، صحیح نیست.<ref>تاریخ دمشق، ج۷، ص۳۴۷؛ منهاج السنه، ج۷، ص۴۳؛ مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج۲۷، ص۴۸۴.</ref>
درگذشت اُبی: تاریخ رحلت ابی به درستی معلوم نیست. سال وفاتش را ۱۹ق.<ref>تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۷۱؛ تقریب التهذیب، ج۱، ص۷۱.</ref>، ۲۰ق.<ref>تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۷۱.</ref> و ۲۲ق. در زمان خلافت عمر می‌دانند.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۹؛ اسد الغابه، ج۱، ص۶۳؛ الاصابه، ج۱، ص۱۸۱.</ref> برخی دیگر آن را در سال۳۰ق. در روزگار خلافت عثمان دانسته‌اند؛ اما بیشتر مورخان رحلت وی را در زمان خلافت عمر ثبت کرده‌اند.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۳؛ الاصابه، ج۱، ص۱۸۱.</ref> مدائنی زمان مرگ ابی، عباس و ابوسفیان بن حرب را نزدیک به هم در اوایل خلافت عثمان می‌داند. او می‌نویسد: بیشتر معتقدند ابی در زمان خلافت عمر وفات یافته است.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۶۹.</ref> با توجه به حضور ابی در جمع‌آوری و یکسان‌سازی قرآن و نیز دیدار زر بن حبیش با او در دوره خلافت عثمان و پرسش مردم از وی درباره فتنه روزگار عثمان، به نظر می‌رسد رحلت وی در اواخر خلافت عثمان بوده است.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۶۳؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۷۱-۲۷۲.</ref> او در مدینه منوره درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد. اشاره برخی منابع به این که قبری منسوب به ابی در مقابر دمشق وجود دارد، صحیح نیست.<ref>تاریخ دمشق، ج۷، ص۳۴۷؛ منهاج السنه، ج۷، ص۴۳؛ مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج۲۷، ص۴۸۴.</ref>
خط ۲۸۷: خط ۱۷۲:
تنها اثر بر جای مانده از خوارزمی إثارة الترغیب است و کتابی در مناسک نیز به او نسبت داده‌اند که اکنون اثری از آن نیست.<ref>کشف الظنون، ج۶، ص۱۴۸؛ معجم المؤلفین، ج۹، ص۴۰.</ref> خوارزمی در روش و محتوای کتاب، به اخبار مکه ازرقی نظر داشته و کار او همانند آن اثر است، با این تفاوت که مباحث تاریخی کتاب ازرقی را فرونهاده و بیشتر به مباحثی درباره فضیلت‌های حج و عمره و امور مربوط بدان پرداخته است. او به وضعیت و اطلاعات مکه در زمان خود هیچ اشاره‌ای ندارد، مگر در مواردی اندک؛ مانند نشان دادن جای قبر افرادی در قبرستان مکه (معلات) در آن زمان. (ص۲۵۳) او بر پایه سنت رایج نویسندگان درباره مکه و مدینه، به موضوعاتی همچون اندازه و مساحت جای‌ها و اماکن حج و حرم (برای نمونه: ۲۳۹-۲۴۱، ۳۳۶، ۳۶۲) و پیشینه‌ای مختصر از این جای‌ها (برای نمونه: ص۳۰۱-۳۰۴) نیز پرداخته است.
تنها اثر بر جای مانده از خوارزمی إثارة الترغیب است و کتابی در مناسک نیز به او نسبت داده‌اند که اکنون اثری از آن نیست.<ref>کشف الظنون، ج۶، ص۱۴۸؛ معجم المؤلفین، ج۹، ص۴۰.</ref> خوارزمی در روش و محتوای کتاب، به اخبار مکه ازرقی نظر داشته و کار او همانند آن اثر است، با این تفاوت که مباحث تاریخی کتاب ازرقی را فرونهاده و بیشتر به مباحثی درباره فضیلت‌های حج و عمره و امور مربوط بدان پرداخته است. او به وضعیت و اطلاعات مکه در زمان خود هیچ اشاره‌ای ندارد، مگر در مواردی اندک؛ مانند نشان دادن جای قبر افرادی در قبرستان مکه (معلات) در آن زمان. (ص۲۵۳) او بر پایه سنت رایج نویسندگان درباره مکه و مدینه، به موضوعاتی همچون اندازه و مساحت جای‌ها و اماکن حج و حرم (برای نمونه: ۲۳۹-۲۴۱، ۳۳۶، ۳۶۲) و پیشینه‌ای مختصر از این جای‌ها (برای نمونه: ص۳۰۱-۳۰۴) نیز پرداخته است.


پیش از خوارزمی، سعد الله بن عمر بن علی اسفراینی مکی (م.۷۸۶ق.)کتاب زبدة الاعمال و خلاصة الافعال را نگاشته که بخش نخست آن تلخیصی از اخبار مکه ازرقی است و اثارة الترغیب به لحاظ ساختار، محتوا، منبع و انگیزه نگارش بسیار همانند این اثر است. هر دو کتاب افزون بر پرداختن به فضیلت‌های حج و حرم، بابی را به فضیلت مدینه و حرم نبوی اختصاص داده‌اند و در عناوین و شمار فصل‌های هر باب تقریباً یکسان‌اند؛ با این تفاوت که خوارزمی دو باب دیگر در فضیلت بیت المقدس و زیارت قبر حضرت ابراهیم۷ افزوده است.
پیش از خوارزمی، سعد الله بن عمر بن علی اسفراینی مکی (م.۷۸۶ق.)کتاب زبدة الاعمال و خلاصة الافعال را نگاشته که بخش نخست آن تلخیصی از اخبار مکه ازرقی است و اثارة الترغیب به لحاظ ساختار، محتوا، منبع و انگیزه نگارش بسیار همانند این اثر است. هر دو کتاب افزون بر پرداختن به فضیلت‌های حج و حرم، بابی را به فضیلت مدینه و حرم نبوی اختصاص داده‌اند و در عناوین و شمار فصل‌های هر باب تقریباً یکسان‌اند؛ با این تفاوت که خوارزمی دو باب دیگر در فضیلت بیت المقدس و زیارت قبر حضرت ابراهیم(ع) افزوده است.


خوارزمی افزون بر استفاده از اخبار مکه ازرقی (برای نمونه: ص۱۱۰، ۲۳۶، ۲۳۹) به دیگر منابع معتبر اهل سنت در تاریخ و حدیث همچون صحاح سته به ویژه صحیح بخاری (برای نمونه: ۳۱۴، ۳۵۳، ۳۷۲) و صحیح مسلم (برای نمونه: ص۶۶، ۳۷۶،۳۱۶) و هدایة السالک الی المذاهب الاربعة فی المناسک نوشته عزالدین بن جماعه کنانی (م.۷۶۷ق.) استناد کرده است. (برای نمونه: ص۱۶۷،۲۴۰) او در بخش فضیلت‌های مدینه بیشتر از ابن نجار (م.۶۳۴ق.) (برای نمونه: ص۳۶۵-۳۶۶، ۳۷۳، ۳۹۰)، ابن زباله (م.۱۹۹ق.) (برای نمونه: ص۳۳۶، ۳۶۴، ۳۷۳، ۳۹۰) و مطری (م.۷۴۱ق.) (برای نمونه: ۳۶۹، ۳۷۳-۳۷۴) که هر یک صاحب اثری مستقل درباره مدینه‌اند، گزارش کرده است.
خوارزمی افزون بر استفاده از اخبار مکه ازرقی (برای نمونه: ص۱۱۰، ۲۳۶، ۲۳۹) به دیگر منابع معتبر اهل سنت در تاریخ و حدیث همچون صحاح سته به ویژه صحیح بخاری (برای نمونه: ۳۱۴، ۳۵۳، ۳۷۲) و صحیح مسلم (برای نمونه: ص۶۶، ۳۷۶،۳۱۶) و هدایة السالک الی المذاهب الاربعة فی المناسک نوشته عزالدین بن جماعه کنانی (م.۷۶۷ق.) استناد کرده است. (برای نمونه: ص۱۶۷،۲۴۰) او در بخش فضیلت‌های مدینه بیشتر از ابن نجار (م.۶۳۴ق.) (برای نمونه: ص۳۶۵-۳۶۶، ۳۷۳، ۳۹۰)، ابن زباله (م.۱۹۹ق.) (برای نمونه: ص۳۳۶، ۳۶۴، ۳۷۳، ۳۹۰) و مطری (م.۷۴۱ق.) (برای نمونه: ۳۶۹، ۳۷۳-۳۷۴) که هر یک صاحب اثری مستقل درباره مدینه‌اند، گزارش کرده است.
خط ۲۹۷: خط ۱۸۲:
یادکرد حکایت صوفیان، عارفان و صالحان در فصل‌هایی جداگانه (تمام فصل ۴۱) یا ضمن مباحث (برای نمونه: ص۱۲۹)، گزارش اشعار مرتبط با موضوعات (ص۹۵، ۱۸۷، ۲۰۷، ۲۷۸)، بیان اسرار معنوی حج (ص۱۸۴-۱۹۰) و سرّ سعی میان صفا و مروه (۲۷۸-۲۹۱) نشان از گرایش صوفیانه و عارفانه خوارزمی دارند. او روایت‌ها و سخنان درباره محل دفن و شبانه به خاک سپرده شدن حضرت فاطمه زهرا۳ را یاد کرده است. (ص۳۵۷) وی افزون بر بیان احکام وآداب در ضمن مباحث (برای نمونه: ص۱۵۳) فصلی خاص را به آداب حج از خروج از خانه تا پایان مناسک و بازگشت به وطن (ص۲۵۸-۲۷۷) و فصلی را به آداب زیارت حرم نبوی از هنگام ورود به این شهر (ص۳۴۲-۳۴۸) اختصاص داده است. او این کتاب را برای عموم زائران از همه مذاهب نگاشته و از این رو، در بیان احکام افزون بر رأی مذهب خود، به اختلافات مذاهب همچون شافعی (برای نمونه: ص۱۴۹، ۱۵۳، ۲۸۴، ۲۸۹)، مالکی (برای نمونه: ص۱۸۱، ۲۷۱، ۲۷۷) و حنبلی (برای نمونه: ص۱۸۱، ۲۸۲، ۳۷۸) و گاه بررسی و نقد سخنان دانشوران مذاهب پرداخته است. (برای نمونه: ص۱۸۱)
یادکرد حکایت صوفیان، عارفان و صالحان در فصل‌هایی جداگانه (تمام فصل ۴۱) یا ضمن مباحث (برای نمونه: ص۱۲۹)، گزارش اشعار مرتبط با موضوعات (ص۹۵، ۱۸۷، ۲۰۷، ۲۷۸)، بیان اسرار معنوی حج (ص۱۸۴-۱۹۰) و سرّ سعی میان صفا و مروه (۲۷۸-۲۹۱) نشان از گرایش صوفیانه و عارفانه خوارزمی دارند. او روایت‌ها و سخنان درباره محل دفن و شبانه به خاک سپرده شدن حضرت فاطمه زهرا۳ را یاد کرده است. (ص۳۵۷) وی افزون بر بیان احکام وآداب در ضمن مباحث (برای نمونه: ص۱۵۳) فصلی خاص را به آداب حج از خروج از خانه تا پایان مناسک و بازگشت به وطن (ص۲۵۸-۲۷۷) و فصلی را به آداب زیارت حرم نبوی از هنگام ورود به این شهر (ص۳۴۲-۳۴۸) اختصاص داده است. او این کتاب را برای عموم زائران از همه مذاهب نگاشته و از این رو، در بیان احکام افزون بر رأی مذهب خود، به اختلافات مذاهب همچون شافعی (برای نمونه: ص۱۴۹، ۱۵۳، ۲۸۴، ۲۸۹)، مالکی (برای نمونه: ص۱۸۱، ۲۷۱، ۲۷۷) و حنبلی (برای نمونه: ص۱۸۱، ۲۸۲، ۳۷۸) و گاه بررسی و نقد سخنان دانشوران مذاهب پرداخته است. (برای نمونه: ص۱۸۱)


دسته‌بندی و تبویب مطالب از نقاط قوت اثارة الترغیب است و کتاب از نظمی درخور بهره دارد. نویسنده نخست عناوین بخش‌های کتاب را برگزیده و سپس برای هر عنوان فصل‌هایی گشوده و ذیل هر فصل، آیات، روایت‌ها و سخنان متناسب با آن را بیان کرده است. با توجه به این که اثارة الترغیب از کتب «فضایل» به شمار می‌آید، نویسنده در چهار بخش به فضیلت‌های اماکن مساجد سه‌گانه و قبر حضرت ابراهیم۷ پرداخته که منظور از فضیلت گاه ثواب زیارت و گاه ارزش و برتری آن‌جای‌هاست. محمد بن احمد زَمْلَکانی به سال ۸۳۱ق. خلاصه‌ای از این کتاب را نگاشته<ref>تاریخ الادب العربی، ج۱۰، ص۱۵۱.</ref> که به گزارش زِرِکْلی، به چاپ رسیده<ref>الاعلام، ج۶، ص۳۰.</ref> و نسخه خطی آن در استانبول موجود است.<ref>المدینة المنوره، ج۱، ص۳۳۳-۳۳۸.</ref>
دسته‌بندی و تبویب مطالب از نقاط قوت اثارة الترغیب است و کتاب از نظمی درخور بهره دارد. نویسنده نخست عناوین بخش‌های کتاب را برگزیده و سپس برای هر عنوان فصل‌هایی گشوده و ذیل هر فصل، آیات، روایت‌ها و سخنان متناسب با آن را بیان کرده است. با توجه به این که اثارة الترغیب از کتب «فضایل» به شمار می‌آید، نویسنده در چهار بخش به فضیلت‌های اماکن مساجد سه‌گانه و قبر حضرت ابراهیم(ع) پرداخته که منظور از فضیلت گاه ثواب زیارت و گاه ارزش و برتری آن‌جای‌هاست. محمد بن احمد زَمْلَکانی به سال ۸۳۱ق. خلاصه‌ای از این کتاب را نگاشته<ref>تاریخ الادب العربی، ج۱۰، ص۱۵۱.</ref> که به گزارش زِرِکْلی، به چاپ رسیده<ref>الاعلام، ج۶، ص۳۰.</ref> و نسخه خطی آن در استانبول موجود است.<ref>المدینة المنوره، ج۱، ص۳۳۳-۳۳۸.</ref>


چاپ‌ها: سید حسن کسروی اثارة الترغیب را با استفاده از نسخه خطی کتابخانه الازهریه قاهره تصحیح کرده و در انتشارات دارالکتب العلمیه بیروت به سال ۱۴۲۰ق. در ۴۴۸ صفحه و قطع وزیری به چاپ رسانده است. تصحیح دیگر کتاب از مصطفی محمد حسین الذهبی است. او کتاب را به سال ۱۴۱۸ق. با استفاده از همان نسخه الازهریه تصحیح و بسیاری از اسرائیلیات و حدیث‌های ضعیف را حذف کرده و در انتشارات مکتبة نزار مصطفی الباز در دو جلد و ۵۰۰ صفحه به چاپ رسانده است. نیز رساله‌ای از ابن تیمیه به نام زیارة بیت المقدس بر آن افزوده و علت این افزایش را رواج بعضی عقاید باطل درباره بیت المقدس در میان اهل سنت، همچون وقوف عصر عرفه در آن‌جا و طواف بر صخره شمرده و اثارة الترغیب را مشتمل بر برخی از آن عقاید دانسته است. او در مقدمه‌اش سخنان برخی از دانشوران را در برائت از طواف بر صخره یا سایر بدعت‌ها بیان و کتاب‌هایی را در این موضو ع معرفی کرده است.<ref>اثارة الترغیب، ص۸-۱۱، «مقدمه ذهبی».</ref>
چاپ‌ها: سید حسن کسروی اثارة الترغیب را با استفاده از نسخه خطی کتابخانه الازهریه قاهره تصحیح کرده و در انتشارات دارالکتب العلمیه بیروت به سال ۱۴۲۰ق. در ۴۴۸ صفحه و قطع وزیری به چاپ رسانده است. تصحیح دیگر کتاب از مصطفی محمد حسین الذهبی است. او کتاب را به سال ۱۴۱۸ق. با استفاده از همان نسخه الازهریه تصحیح و بسیاری از اسرائیلیات و حدیث‌های ضعیف را حذف کرده و در انتشارات مکتبة نزار مصطفی الباز در دو جلد و ۵۰۰ صفحه به چاپ رسانده است. نیز رساله‌ای از ابن تیمیه به نام زیارة بیت المقدس بر آن افزوده و علت این افزایش را رواج بعضی عقاید باطل درباره بیت المقدس در میان اهل سنت، همچون وقوف عصر عرفه در آن‌جا و طواف بر صخره شمرده و اثارة الترغیب را مشتمل بر برخی از آن عقاید دانسته است. او در مقدمه‌اش سخنان برخی از دانشوران را در برائت از طواف بر صخره یا سایر بدعت‌ها بیان و کتاب‌هایی را در این موضو ع معرفی کرده است.<ref>اثارة الترغیب، ص۸-۱۱، «مقدمه ذهبی».</ref>
۶۲۸

ویرایش