←رویدادهای احجاز الزیت
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
==رویدادهای احجاز الزیت== | ==رویدادهای احجاز الزیت== | ||
بر پایه سخنی در سال پنجم | بر پایه سخنی در سال پنجم قمری آنگاه که یهود [[بنیقریظه]] به مجازات محکوم شدند، [[پیامبر(ص)]] دستور داد از برابر خانه ابوجهم عدوی تا احجار الزیت گودالهایی برای دفن کشتههای بنیقریظه حفر شود.<ref>المغازی، ج۲، ص۵۱۳؛ دلائل النبوه، ج۴، ص۲۰؛ تاریخ الاسلام، ج۲، ص۳۱۵.</ref> بر اساس خبری، [[دحیه کلبی]] روز جمعه از شام همراه کالاهای مورد نیاز مردم وارد بازار احجار الزیت شد و مسلمانان حاضر در [[مسجدالنبی]] که به سخنان پیامبر(ص) گوش میدادند، با آگاهی از ورود دحیه، جز شماری اندک، مسجد را ترک کردند و به احجار الزیت رفتند. در پی آن، آیه «وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً...»<ref>سوره جمعه، آیه ۱۱.</ref> برای نکوهش آنان فرود آمد.<ref>تفسیر ثعلبی، ج۹، ص۳۱۷؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۳۳.</ref> | ||
در سال ۳۵ق | در سال ۳۵ق آنگاه که معترضان [[کوفه|کوفی]]، [[بصره|بصری]] و [[مصر|مصری]] در [[مدینه]] ازدحام کردند و خواستار کنارهگیری [[عثمان|خلیفه سوم]] شدند، [[علی بن ابیطالب|علی(ع)]] در احجار الزیت بود و شورشیان، به ویژه مصریان، به او مراجعه میکردند.<ref>تاریخ الاسلام، ج۳، ص۴۳۹؛ ج۹، ص۳۱؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۱۷۰-۱۷۴؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۵۹۵.</ref> امام بر سر آنها فریاد زد و آنان را از خود راند؛<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۰؛ تجارب الامم، ج۱، ص۴۴۱؛ الکامل، ج۳، ص۱۵۹.</ref> گویا آنها را از انجام کارهای جبرانناپذیر برحذر میداشت. وی همچنان در احجار الزیت بود که خبر کشته شدن خلیفه را شنید. در این حال، دستان خود را به آسمان بلند کرد و از دخالت در ریختن خون [[عثمان]] نزد خداوند تبری جست.<ref>الطبقات، ج۳، ص۵۰، ۶۰؛ انساب الاشراف، ج۵، ص۵۹۵؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۱۹۳.</ref> | ||
محمد بن عبدالله از نوادگان امام | [[محمد بن عبدالله]] از نوادگان [[امام حسن(ع)]] مشهور به «نفس زکیه» که به سال ۱۴۵ق در مدینه ضدّ [[عباسیان]] قیام کرد، پس از رویارویی با سپاهیان [[منصور عباسی]]، همراه یارانش در احجار الزیت کشته شد.<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۵۸۹-۵۹۰؛ تاریخ الاسلام، ج۹، ص۲۸-۳۱؛ امتاع الاسماع، ج۱۲، ص۳۷۷.</ref> بدین سبب از القاب او «قتیل احجار الزیت» است.<ref>الفخری، ص۳۵؛ المجدی، ص۱۸۶.</ref> به گواهی تاریخ، [[امام صادق(ع)]] در عهد [[امویان]] چند بار [[عبدالله بن حسن]]، پدر نفس زکیه، را از آرزوی خلافت فرزندش بیم داد و او را از این که شاید پسرش “قتیل احجار الزیت» باشد، آگاه کرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۴۹؛ مقاتل الطالبیین، ص۲۲۶.</ref> آوردهاند که محمد از سرانجام قیام خود آگاه بود و به عبدالله بن عامر سلمی یادآور شد: اگر ابری که بالای سَرِ ماست، بر ما ببارد، پیروزیم؛ وگرنه شکست خواهیم خورد و خون من در احجار الزیت ریخته خواهد شد.<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۵۹۶؛ الکامل، ج۵، ص۵۵۴؛ امتاع الاسماع، ج۱۲، ص۳۷۷-۳۷۸.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |