اقطاع: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۷٬۱۸۷ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۲ مارس ۲۰۲۱
جز
جدا کردن مدخل اقطاع پیامبر
جز (حذف مطالب زاید و کوتاه کردن عبارتها و اصلاح تقسیمات←‏اقطاع به شکل غیر تملیک)
جز (جدا کردن مدخل اقطاع پیامبر)
خط ۱۶: خط ۱۶:
2. اِقطاع زمین برای خانه‌سازی (اقطاع دُور). در هر دو شکل، شخص دریافت کننده و احیا کننده زمین، مالک آن می‌گردید.  
2. اِقطاع زمین برای خانه‌سازی (اقطاع دُور). در هر دو شکل، شخص دریافت کننده و احیا کننده زمین، مالک آن می‌گردید.  


==== دیدگاه‌های فقهی ====
=== دیدگاه‌های فقهی ===
برخی فقیهان، اقطاع برای خانه‌ساختن را از گونه غیر تملیک دانسته‌اند؛ زیرا به باور آنان این اقطاع مانند سکونت دادن مهاجران در خانه‌های [[انصار]]<ref>فتح الباری، ج5، ص36.</ref> موقتی بوده است. در نظر آنان معصوم، مالک همه زمین‌های موات و زمین‌های آباد بدون مالک است.<ref>الخلاف، ج3، ص525؛ جامع المقاصد، ج7، ص29-30.</ref>
برخی فقیهان، اقطاع برای خانه‌ساختن را از گونه غیر تملیک دانسته‌اند؛ زیرا به باور آنان این اقطاع مانند سکونت دادن مهاجران در خانه‌های [[انصار]]<ref>فتح الباری، ج5، ص36.</ref> موقتی بوده است. در نظر آنان معصوم، مالک همه زمین‌های موات و زمین‌های آباد بدون مالک است.<ref>الخلاف، ج3، ص525؛ جامع المقاصد، ج7، ص29-30.</ref>


خط ۳۹: خط ۳۹:
الف. معادن ظاهری (معادن سطحی) یعنی معادنی که برداشت از آن‌ها نیاز به کار اضافی و حفاری و صرف هزینه ندارد و در دسترس همگان است؛ مانند معادن نمک، مومیا، سرمه، یاقوت، کبریت و برخی معادن نفت و قیر. شماری از فقیهان گفته‌اند که امام می‌تواند آن‌ها را به اِقطاع به دیگران واگذار کند. اما شماری دیگر قائل به اشتراک همه [[مسلمانان]] در این معادن هستند. در این صورت، اگر کسی این معادن را احیا کند، مالک آن‌ها نمی‌شود. همچنین اگر کسی آن‌ها را تَحْجیر نماید، این معادن به او اختصاص نمی‌یابد.<ref>قواعد الاحکام، ج2، ص271؛ الدر المختار، ج6، ص756-757.</ref>  
الف. معادن ظاهری (معادن سطحی) یعنی معادنی که برداشت از آن‌ها نیاز به کار اضافی و حفاری و صرف هزینه ندارد و در دسترس همگان است؛ مانند معادن نمک، مومیا، سرمه، یاقوت، کبریت و برخی معادن نفت و قیر. شماری از فقیهان گفته‌اند که امام می‌تواند آن‌ها را به اِقطاع به دیگران واگذار کند. اما شماری دیگر قائل به اشتراک همه [[مسلمانان]] در این معادن هستند. در این صورت، اگر کسی این معادن را احیا کند، مالک آن‌ها نمی‌شود. همچنین اگر کسی آن‌ها را تَحْجیر نماید، این معادن به او اختصاص نمی‌یابد.<ref>قواعد الاحکام، ج2، ص271؛ الدر المختار، ج6، ص756-757.</ref>  
ب. معادن باطنی و غیر آشکار (زیر سطحی) که دسترسی به آن‌ها نیاز به کار و صرف هزینه دارد؛ همچون آهن، طلا، نقره، سرب، مس، و بلور. شماری از فقیهان اینگونه معادن را متعلق به [[امام]] دانسته‌اند که به هر که خواهد، بر پایه مصلحت، اقطاع‌ کند. شماری دیگر قائل به عدم اختصاص این معادن به امام هستند؛ اما جایز می‌دانند که امام پیش از تحجیر و احیای آن به دست دیگران، آن را اقطاع کند.<ref>المهذب، ج2، ص34؛ شرائع الاسلام، ج4، ص796؛ قواعد الاحکام، ج2، ص272.</ref> برخی فقیهان مذاهب اهل سنت در اقطاع معادن، دیدگاهی نزدیک به شیعه دارند<ref>المغنی، ج6، ص156-158؛ المجموع، ج15، ص227-232؛ نیل الاوطار، ج6، ص54-55.</ref> و شماری دیگر دارای دیدگاه‌هایی متفاوت هستند.<ref>الفقه الاسلامی، ج5، ص580-887.</ref>  
ب. معادن باطنی و غیر آشکار (زیر سطحی) که دسترسی به آن‌ها نیاز به کار و صرف هزینه دارد؛ همچون آهن، طلا، نقره، سرب، مس، و بلور. شماری از فقیهان اینگونه معادن را متعلق به [[امام]] دانسته‌اند که به هر که خواهد، بر پایه مصلحت، اقطاع‌ کند. شماری دیگر قائل به عدم اختصاص این معادن به امام هستند؛ اما جایز می‌دانند که امام پیش از تحجیر و احیای آن به دست دیگران، آن را اقطاع کند.<ref>المهذب، ج2، ص34؛ شرائع الاسلام، ج4، ص796؛ قواعد الاحکام، ج2، ص272.</ref> برخی فقیهان مذاهب اهل سنت در اقطاع معادن، دیدگاهی نزدیک به شیعه دارند<ref>المغنی، ج6، ص156-158؛ المجموع، ج15، ص227-232؛ نیل الاوطار، ج6، ص54-55.</ref> و شماری دیگر دارای دیدگاه‌هایی متفاوت هستند.<ref>الفقه الاسلامی، ج5، ص580-887.</ref>  
==اقطاعات نبوی==
هدف از اقطاعات پیامبر(ص) شکوفایی اقتصادی، اشتغال‌زایی، فقرزدایی و حل مشکلات معیشتی جامعه مسلمانان بوده است. اقطاع پیامبر به اقوامی از جُهینه، این هدف اقتصادی را آشکارا نشان می‌دهد.<ref>سنن ابی داود، ج2، ص49؛ السنن الکبری، ج6، ص149؛ مکاتیب الرسول، ج3، ص523.</ref> گاه نیز اقطاع برای تالیف قلوب، استوار کردن بنیان‌های حکومت اسلامی، و پاداش دادن به تلاشگران و مجاهدان بوده است.<ref>مکاتیب الرسول، ج3، ص536.</ref> پیامبر(ص) پس از اقطاع زمینی به‌اندازه تاخت یک اسب، به [[محمد بن مسلمه]]، فرمود که در صورت نشان دادن توانایی در به ثمر رساندن زمین، آن زمین اقطاعی، افزایش خواهد یافت و آباد‌کننده آن می‌تواند زمینی بیشتر بگیرد.<ref>الطبقات، ج4، ص303؛ المغازی، ج2، ص658.</ref> از آن‌جا که هدف از اقطاعات نبوی، تولید کار و ثروت و بهبود وضع معیشتی مردم بوده است، هرگاه افراد دارای مال و مکنت و توان احیای زمین از پیامبر تقاضای اقطاع می‌کردند، ایشان می‌پذیرفت.<ref>امتاع الاسماع، ج9، ص360-363؛ کنز العمال، ج3، ص918.</ref> برخی بر این باورند که دور کردن قبایل یهودی از پیرامون [[مدینه]] و اعطای زمین‌های آن‌ها به [[مهاجران]]، موجب برقراری نظام مالکیت فردی جدیدی در [[اسلام]] شد.<ref>حجاز در صدر اسلام، ص342-348.</ref> اقطاعات نبوی به افرادی از سربازان و مجاهدان در راه [[خدا]]، نمایندگان گروه‌های تازه مسلمان، مهاجران و [[ذوی‌القربی]] و نیز کسانی که از آن حضرت درخواست می‌کرده‌اند، اعطا شده است. بیش از 30 مورد از اقطاعات پیامبر(ص) مکتوب بوده و نام کاتب آن نیز مشخص است.<ref>نک: مکاتیب الرسول، ج3، ص654.</ref> نامه‌های پیامبر در این زمینه، کوتاه و شامل وضعیت اقطاع و ضرورت رعایت آن بوده و از چند کلمه تجاوز نمی‌کرده است.<ref>امتاع الاسماع، ج9، ص359، 363؛ حجاز در صدر اسلام، ص259-260.</ref> در اقطاع‌نامه‌ای که پیامبر به [[بلال بن حارث]] داد، بر رعایت شرایط اقطاع تاکید گشته است.<ref>مسند احمد، ج1، ص306؛ المبسوط، طوسی، ج3، ص268؛ السرائر، ج1، ص479.</ref> همچنین در اقطاع‌نامه وفد [[بنی‌عقیل]]، بر این نکته پافشاری شده است.<ref>الطبقات، ج1، ص302؛ البدایة و النهایه، ج5، ص90.</ref>
===اقطاع ملک‌های شخصی===
زمین‌هایی که پیامبر گرامی به شکل اقطاع واگذار می‌کرده، در حقیقت ملک ایشان بوده؛<ref>شرح اصول کافی، ج11، ص400؛ مکاتیب الرسول، ج3، ص524، 531.</ref> زیرا فیء یا انفال به شمار می‌رفته است. بر پایه آیه 1 [[سوره انفال]]: {{قلم رنگ|سبز|یَسئَلُونَکَ عَنِ الاَنفالِ قُلِ الاَنفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُول....}} انفال ملک پیامبر(ص) و امام(ع) است.<ref>الام، ج7، ص354؛ المقنعه، ص278.</ref> مقصود از انفال، هر زمینی است که بدون نبرد فتح شود و نیز هر زمینی که اهل آن بدون نبرد رها کنند که فقیهان آن را فیء نامیده‌اند.<ref>المقنعه، ص275، 279؛ المعتبر، ج1، ص633؛ مجمع البحرین، ج4، ص355، «نفل. </ref> اراضی موات، زمین‌ها و اموال کسی که وارث ندارد، جنگل‌ها، دریاها، دشت‌ها، معادن و نیز اموال و املاکی که پادشاهان برای خود برگزیده‌اند<ref>المقنعه، ص278؛ الاقتصاد، ص284؛ غنیة النزوع، ص204.</ref> و غصبی نیست، در شمار فیء هستند.<ref>غنیة النزوع، ص204؛ الاقتصاد، ص284.</ref> برخی زمین‌های واگذار شده از طریق فیء در مالکیت حضرت بوده است و آیه 6-7 [[سوره حشر]]: {{قلم رنگ|سبز|وَمَا اَفَاءَ اللهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنهُمْ.... مَا اَفَاءَ اللهُ عَلَی رَسُولِهِ ِمِن اَهلِ القُری...}} بر این نکته دلالت دارد. این آیات و پیش از آن درباره فتح زمین‌های [[بنی‌نضیر]] است که بدون نبرد فتح شده و آن‌ها مجبور شدند زمین‌ها و اموال خود را رها کنند.<ref>التبیان، ج9، ص563-564؛ فقه القرآن، ج1، ص250؛ الدر المنثور، ج6، ص188.</ref> در منابع شیعه و اهل سنت میان فیء و انفال تفاوت نهاده‌اند، با این توضیح که جاهایی که مسلمانان برای فتح آن جنگیده‌اند و نیز آن چه فتح می‌شود، خواه با نبرد و خواه با امان دادن، غنیمت و از انفال است، مانند دژهای خیبر. اما فیء به آن بخش از سرزمین‌های [[مشرکان]] گفته می‌شود که بدون درگیری به دست آید، مانند اموالی که مشرکان به سبب ناچاری و ترس از مسلمانان رها می‌کنند.<ref>الخلاف، ج4، ص179؛ المبسوط، ج2، ص64؛ المغنی، ج7، ص298-299.</ref> شباهت انفال و فیء در این است که هر دو از متعلقات [[خمس‌]] هستند و نیز کسانی که خمس به آنان تعلق می‌گیرد و نامشان در آیه غنیمت و آیه فیء آمده است، یکسانند.<ref>المغنی، ج7، ص300.</ref> بر پایه برخی روایت‌های شیعه، فیء و انفال همسانند و فرقی میانشان نیست. از [[امام صادق(ع)]] روایت شده که فیء و انفال هر زمینی است که یا برای فتح آن خونی ریخته نشده یا بر آن صلح شده یا [[کافران]] به دست خود تسلیم کرده‌اند و نیز زمین‌های غیرآباد و دشت‌ها که همه این‌ها از آن [[رسول خدا]] است.<ref>التهذیب، ج4، ص133؛ منتهی المطلب، ج2، ص936؛ مجمع الفائده، ج4، ص334.</ref>
آن‌چه بر اثر فتوحات در اختیار پیامبر قرار می‌گرفته یا دیگران به ایشان هِبه می‌کرده‌اند، مانند هفت باغی که مُخَیرِیق پس از اسلام آوردن به پیامبر بخشید و نیز زمین‌هایی که انصار در مدینه به آن حضرت بخشیدند، از جمله مکان [[بازار مدینه]]<ref>شرح اصول کافی، ج11، ص400.</ref> از املاک ایشان به شمار می‌رود. از این‌رو، پیامبر در اقطاع این‌گونه زمین‌ها به دیگران، اشکالی نمی‌دیده؛ زیرا این زمین‌ها در ملکیت ایشان بوده‌اند. بخش‌های موات و معادن غیرآباد سرزمین‌هایی که اهل آن به اسلام گرویده‌اند و همچنان ساکنان آن‌جا بوده‌اند، در حکم زمین‌های موات است و به پیامبر(ص) تعلق دارد.<ref>المبسوط، ج3، ص278؛ المقنعه، ص274.</ref> نیز زمین‌های آبادی که در سرزمین‌های اسلام است و صاحب معین ندارد، از آنِ امام است.<ref>الخلاف، ج3، ص525.</ref> بر پایه برخی منابع، صوافی یا خالصه‌های پیامبر سه مورد بوده است: اموال و زمین‌های بنی‌نضیر، [[خیبر]]، و [[فدک]].<ref>فتوح البلدان، ص29؛ المناقب، ج1، ص147؛ بحار الانوار، ج16، ص109.</ref>
===اقطاعات به ذوی‌القربی===
از اقطاعات پیامبر به ذوی‌القربی، اعطای فدک به [[حضرت فاطمه(س)]] است که به دستور [[خداوند]] و در پی نزول آیه 26 [[سوره اسراء]] {{قلم رنگ|سبز|وَ آتِ ذَا القُربی‏ حَقَّهُ...}} انجام پذیرفته است.<ref>الکافی، ج1، ص543؛ الدر المنثور، ج4، ص177؛ الغدیر، ج2، ص275.</ref> فدک ناحیه‌ای است در پیرامون مدینه که از آن‌جا تا مدینه دو یا سه روز راه فاصله است.<ref>معجم البلدان، ج4، ص238.</ref> اهل فدک پس از شنیدن خبر پیروزی پیامبر بر اهل خیبر از ایشان خواستند که بدون لشکرکشی با آن‌ها مصالحه کند، بدین‌گونه که نیمی از فدک و محصولات و اموالشان از آن او باشد. پیامبر این درخواست را پذیرفت<ref>فتوح البلدان، ص38-39.</ref> و بدین ترتیب، فدک که بدون لشکرکشی فتح شد، بر پایه آیه {{قلم رنگ|سبز|وَ ما اَفاءَ اللهُ عَلی‏ رَسُولِهِ مِنهُم فَما اَوجَفتُم عَلَیهِ مِن خَیلٍ وَ لا رِکابٍ}} (حشر: 6) خالصه رسول خدا است.<ref>فتوح البلدان، ص39.</ref> زُهری بر پایه این آیه، فدک و دیگر قُرای عربی را از آن رسول خدا دانسته است.<ref>سنن ابی داود، ج2، ص22؛ السنن الکبری، ج3، ص50؛ کنز العمال، ج4، ص523.</ref> فدک پس از وفات رسول خدا(ص) به دست خلیفه اول غصب شد<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص199-210؛ المقنعه، ص289-290؛ السقیفة و فدک، ص101.</ref> و بعدها نیز عثمان آن را به مروان بخشید.<ref>المعارف، ص195؛ شرح نهج البلاغه، ج1، ص198؛ نیل الاوطار، ج6، ص51.</ref>
[[زبیر بن عوام]] نیز از کسانی است که چندین زمین به شکل اقطاع از پیامبر(ص) دریافت نمود؛ از جمله زمین موات نقیع که به‌اندازه دویدن اسبی با یک نفس بوده است. زبیر پس از آن‌که اسبش از نفس افتاد و ایستاد، شلاق اسبش را به جلو پرت کرد و آن مقدار را نیز از پیامبر درخواست کرد و ایشان نیز تقاضای او را پذیرفت.<ref>المجموع، ج15، ص230.</ref> نَقیع که میان مدینه و مکه است و سه مرحله تا مدینه فاصله دارد، از آنِ رسول خدا بوده است.<ref>معجم البلدان، ج5، ص301-302؛ امتاع الاسماع، ج7، ص260.</ref> قسمت بالا و پایین شُواق از زمین‌های خیبر نیز به زبیر بن عوام اقطاع شده است.<ref>الطبقات، ج1، ص274؛ مکاتیب الرسول، ج1، ص458.</ref> خیبر منطقه‌ای در فاصله 250 میلی شمال مدینه است. خیبر به منزله مخزن طعام، روغن و گوشت [[حجاز]] بوده و غله آن به 4000 وَسق می‌رسیده است. چون خیبر به دست [[علی(ع)]] با شمشیر فتح شد،<ref>فتوح البلدان، ص32-38؛ الارشاد، ج1، ص63-64.</ref> خمس آن به رسول خدا رسید که از جمله آن، همه دژ کَتیبه است.<ref>الطبقات، ج5، ص389؛ تاریخ طبری، ج2، ص306.</ref> کتیبه یکی از هفت دژ خیبر بوده است<ref>معجم البلدان، ج4، ص437؛ وفاء الوفاء، ج4، ص136.</ref> که گویا بیشتر اقطاع طُعمه از آن بوده است.<ref>مکاتیب الرسول، ج3، ص629.</ref> پیامبر یک ملک موات دیگر را به مردی از انصار به نام [[سلیط|سُلَیط]] داد و او آن را احیا کرد و پس از احیا به پیامبر بازگرداند و ایشان آن را به زبیر بخشید.<ref>مکاتیب الرسول، ج1، ص330.</ref> در شماری از منابع، از اقطاع زمینی از زمین‌های بنی‌نضیر به زبیر که دارای نخل بوده، یاد شده است.<ref>الطبقات، ج3، ص104؛ سنن ابی داود، ج2، ص49.</ref>
اعطای معادن و زمین‌های منطقه قَبَلیه به [[بلال بن حارث مزنی|بلال بن حارث مُزَنی]] شامل دشت‌ها و ارتفاعات و زمین‌های قابل کشت آن و نیز اعطای عقیق و نخل به همو، از اقطاعات گسترده نبوی است.<ref>المبسوط، ج3، ص268؛ المجموع، ج15، ص232؛ وفاء الوفاء، ج4، ص131.</ref> وادی عقیق در جنوب مدینه قرار دارد.<ref>وفاء الوفاء، ج2، ص45.</ref> شافعی گفته است که اقطاع بلال از ناحیه فُرع بوده است و از آن معادن تا امروز غیر از زکات<ref>الموطّا، ج1، ص248-249؛ الطبقات، ج1، ص272؛ المجموع، ج6، ص75.</ref> چیزی دیگر گرفته نشده است. به باور می‌رسد منظور شافعی از اقطاع فُرع، اقطاع عقیق است. در روزگار خلافت [[عمر]]، برخی از اقطاعات پیامبر از بلال بن حارث که قادر به احیای آن نبود، پس گرفته و میان مسلمانان تقسیم شد.<ref>السنن الکبری، ج6، ص149؛ کنز العمال، ج3، ص918.</ref> در گزارشی دیگر آمده که عمر همه عقیق را به زبیر داد.<ref>فتوح البلدان، ص22.</ref>
پیامبر(ص) چهار زمین [[فقیرین]]، [[چاه قیس]] و [[چاه شجره]] را به علی(ع) اقطاع کرد.<ref>فتوح البلدان، ص23؛ وفاء الوفاء، ج4، ص128.</ref> فقیرین نام دو ناحیه نزدیک مدینه است.<ref>وفاء الوفاء، ج4، ص127-128.</ref> گویا این زمین‌ها از زمین‌های بنی‌نضیر بوده است. پس از پیمان‌شکنی بنی‌نضیر و توطئه آنان برای قتل پیامبر(ص)، ایشان 10 روز به بنی‌نضیر مهلت داد تا سرزمین خود را ترک کنند. اما آنان به تحریک منافقان به فرمان پیامبر بها ندادند. پیامبر(ص) به سال سوم یا چهارم ق. در ماه ربیع‌الاول بنی‌نضیر را 15 روز محاصره کرد<ref>الطبقات، ج2، ص57-58؛ فتوح البلدان، ص27-28؛ مغنی المحتاج، ج4، ص209.</ref> و آنان را ناچار ساخت قلعه را رها کنند و به خیبر و [[شام]] کوچ نمایند.<ref>الطبقات، ج2، ص57-58؛ مجمع البیان، ج9، ص425؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، ج2، ص403-407.</ref> آیه 2 [[سوره حشر]] {{قلم رنگ|سبز|هُوَ الَّذِی اَخرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن اَهلِ الکِتَابِ مِن دِیَارِهِم...}} بر همین ماجرا دلالت دارد.<ref>فتوح البلدان، ص27-30؛ مجمع البیان، ج9، ص424-427.</ref> زمین بنی‌نضیر نخستین زمینی بوده که رسول خدا فتح کرد<ref>فتوح البلدان، ص26.</ref> و نیز نخستین خالصه (صافیه) ایشان بود<ref>فتوح البلدان، ص27؛ الارشاد، ج1، ص93.</ref> که میان مهاجرانی که زندگی سختی داشتند و نیز دو تن از نیازمندان انصار اقطاع شد.
همچنین از اقطاعات پیامبر(ص) به علی(ع) زمین [[ینبع|یَنبُع]] است<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص220-221؛ وفاء الوفاء، ج4، ص166.</ref> که حدود چهار روز از مدینه فاصله دارد.<ref>وفاء الوفاء، ج2، ص166.</ref> حضرت آن را در [[غزوه ذوالعشیره]] به علی(ع) داد.<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص221.</ref> بر پایه شماری از منابع، عمر نیز در ینبع زمینی به علی(ع) اقطاع کرد و سپس علی(ع) زمینی را که کنار آن بود، نیز خرید و مشغول حفر چاه شد. برخی گزارش کرده‌اند که علی(ع) ینبع را از [[عبدالرحمن بن سعد انصاری]] خرید.<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص219-220؛ الاصابه، ج5، ص441؛ وفاء الوفاء، ج4، ص166.</ref> می‌توان پذیرفت که بخشی از آن خریداری شده و بخشی نیز به دست پیامبر(ص) به ایشان اقطاع شده باشد.
پیامبر گرامی(ص) [[چاه حجر|چاه حِجر]] را به [[ابوبکر]]، [[چاه جرم|چاه جَرم]] را به عمر، [[سواله|سُواله]] را به [[عبدالرحمن بن عوف]]، [[ضراطه]] را به[[صهیب بن سنان]]، و [[بویله|بُویله]] را به زبیر بن عوام و [[سلمة بن عبدالاسد]] اقطاع کرد. نیز به [[سهل بن حنیف]] و [[ابودجانه]] از انصار، دارایی‌ای را که به مال [[ابن‌خراشه]] شهرت داشت، اعطا نمود.<ref>الطبقات، ج2، ص58.</ref> همچنین ایشان از اموال بنی‌نضیر هزینه‌های سالانه خانواده خود را پرداخت می‌کرد.<ref>نیل الاوطار، ج8، ص230؛ فقه السنه، ج2، ص676.</ref>
===اقطاع الدور===
پیامبر(ص) پس از ورود به مدینه<ref>مکاتیب الرسول، ج1، ص350.</ref> مشکل اسکان مهاجران را از میان برداشت و قطعه زمین مواتی را به نام [[الدور]] (اسم مکانی در مدینه)<ref>کفایة الاحکام، ج2، ص557.</ref> که شاید بعدها به این نام مشهور شد و پشت خانه‌ها و نخلستان‌های انصار قرار داشت<ref>الام، ج4، ص51؛ مختصر المزنی، ص130.</ref> برای خانه‌سازی در اختیار برخی از افراد همچون [[عبدالله بن مسعود]]، [[عتبة بن مسعود]]، [[مقداد]]، زبیر بن عوام، ابوبکر، [[عثمان]] و شماری دیگر قرار داد. افزون بر زمین یاد شده، پیامبر زمین‌هایی را در بخش‌های آباد و مناطق مسکونی در اختیار انصار قرار داد.<ref>مسالک الافهام، ج12، ص418؛ مکاتیب الرسول، ج1، ص352-353.</ref> ایشان در اقطاع زمین برای خانه‌سازی از زمین‌های موات استفاده می‌کرد.<ref>مکاتیب الرسول، ج1، ص350-351.</ref> مواردی که از زمین‌های آباد و مسکونی استفاده کرده‌اند، زمین‌هایی بوده که به نحوی در اختیار ایشان قرار گرفته، مانند آن چه انصار در نقاط مسکونی به ایشان بخشیده‌اند.<ref>معجم البلدان، ج5، ص86؛ مکاتیب الرسول، ج1، ص350.</ref>
شافعی و شماری دیگر گفته‌اند که مقصود از اقطاع دُور به دست پیامبر(ص) واگذاری خانه‌های انصار به مهاجران برای سکونت است<ref>فتح الباری، ج5، ص36؛ عون المعبود، ج8، ص232.</ref> که با رضایت انصار بوده است.<ref>نیل الاوطار، ج6، ص56.</ref> اما با توجه به احادیث، اقطاع و تملیک زمین برای این کار و خانه‌سازی بوده است.<ref>جواهر الکلام، ج38، ص55.</ref> پیامبر خدا(ص) پس از بنای مسجد، منازل خود را کنار مسجد بنا کرد و زمین‌هایی نیز به اصحاب داد تا پیرامون مسجد خانه بسازند. از آن جمله به [[حضرت حمزه]](ع)، و حضرت علی(ع)<ref>مکاتیب الرسول، ج1، ص350-351.</ref> پشت [[مسجد بنی‌زهره]] و نیز عبدالرحمن بن عوف و عبدالله و عتبه فرزندان مسعود و همچنین زبیر بن عوام زمینی گسترده کنار منازل [[بنی‌غنم]] و شرق منازل [[بنی‌زریق|بنی‌زُریق]] که به [[بقیع]] زبیر مشهور بوده، اعطا کردند. به طلحه، ابوبکر، عثمان، [[خالد بن ولید]]، عمار بدین‌سان، یاسر، [[عمرو بن حریث]]<ref>السنن الکبری، ج6، ص145؛ نیل الاوطار، ج6، ص56؛ مکاتیب الرسول، ج1، ص350-356.</ref> و نیز شماری فراوان از اصحاب<ref>مکاتیب الرسول، ج1، ص350-356.</ref> زمین‌هایی برای خانه‌سازی اقطاع شد.
از دیگر اقطاعات پیامبر(ص) از زمین‌های خیبر، اعطای شواق و اَذام/ اُذام (جایی در وادی تهامه یا وادی مشهوری در مکه) به گروهی از [[قبیله بنی‌سلیم]] به نمایندگی [[حرام بن عبد عوف]] یا شاخه‌‌ای از بنی‌سلیم به نام [[حرام بن سمال|حرام]] بن [[سمال بن عوف]]<ref>الطبقات، ج1، ص274؛ مکاتیب الرسول، ج3، ص434-435.</ref> و اعطای [[جفر]] در ناحیه ضَریه از مناطق مدینه به [[هوذة بن نبیشه السملی]]<ref>الطبقات، ج1، ص273؛ مکاتیب الرسول، ج3، ص441-443.</ref> و نیز اعطای عقیق یمامه که از آن [[بنی‌عقیل]] بوده و روستاها و نخل‌های فراوان داشته، به نمایندگان وَفْد بنی‌عقیل بود. این اقطاع مشروط به اقامه نماز و دادن زکات و اطاعت‌پذیری اقطاع گیرندگان بوده است.<ref>الطبقات، ج1، ص302؛ البدایة و النهایه، ج5، ص105؛ مکاتیب الرسول، ج3، ص502-504.</ref>
===اقطاع طعمه===
پس از [[فتح خیبر]]، رسول خدا(ص) از محصولات و عوائد آن شامل خرما و جو، به همسران خود و ابوبکر و دیگران اعطا کرد.<ref>امتاع الاسماع، ج9، ص282-283.</ref> بر پایه روایات، به هر یک از همسران خود 100 وَسَق (وسق: 60 صاع<ref>فتوح البلدان، ص64؛ مجمع البحرین، ج4، ص500، «وسق. </ref> خرما و 20 وَسَق جو در هر سال اعطا نمود.<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص178؛ المنتقی، ص166.</ref> در شماری از منابع، این مقدار را 80 وسق خرما و 20 وسق جو یاد کرده‌اند.<ref>فتوح البلدان، ص34.</ref>
به گزارش شماری از منابع، رسول خدا(ص) خیبر را به 36 سهم تقسیم کرد<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص181؛ المبسوط، ج8، ص133.</ref> و 18 سهم آن را میان مسلمانان قسمت نمود. هر سهم آن را به 100 تن از آنان داد و سهم خود ایشان نیز مانند یکی از آنان بود. 18 سهم دیگر نیز برای مخارج گروه‌ها و کسانی که به دیدار ایشان می‌آمدند، قرار داد.<ref>فتوح البلدان، ص35.</ref> برای این سهام، نوشته ثابتی<ref>فتوح البلدان، ص37.</ref> نگاشت که نام شماری فراوان از افراد و مقدار وَسَقی که به آنان اعطا شده، در آن آمده است؛ از جمله ابوبکر، [[عقیل بن ابی‌طالب]]، [[بنی‌جعفر بن ابی‌طالب]]، [[ربیعة بن حارث]]، و [[ابوسفیان بن حارث]].<ref>المغازی، ج2، ص694.</ref> نیز ایشان از گندم خیبر مقدار 180 وسق به همسرانش، 85 وسق به حضرت فاطمه(س)، 40 وسق به [[اسامة بن زید]]، 15 وسق به [[مقداد بن اسود]] و پنج وسق به [[ام ‌رمیثه|اُم ‌رمیثه]] اعطا کرد.<ref>السیرة النبویه، ج3، ص813.</ref> نیز 100 وسق به حضرت علی اعطا شده است.<ref>السیرة النبویه، ج3، ص811.</ref> به [[حمنه بنت جحش|حمنه بنت جَحْش]] خواهر زینب همسر پیامبر(ص) که در نبرد اُحد به تشنه‌ها آب می‌داد و مجروحان نبرد را مداوا می‌کرد، 30 وسق<ref>الطبقات، ج8، ص241؛ السیرة النبویه، ج3، ص812.</ref> و به اُم الزبیر<ref>الطبقات، ج8، ص47؛ الاصابه، ج4، ص394.</ref> و [[امیمه بنت عبدالمطلب|اَمیمه بنت عبدالمطلب]]<ref>الطبقات، ج8، ص46؛ الاصابه، ج8، ص34.</ref> 40 وسق اعطا شد. خلیفه دوم برخی از این‌ها را پس گرفت و برخی را تبدیل کرد؛ از جمله طعمه‌های [[حفصه]] و [[عایشه]] را به زمین تبدیل نمود.<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص184-185؛ صحیح مسلم، ج5، ص26.</ref> او آن چه را پیامبر(ص) به عباس و دیگران داده بود، بازستاند تا به جای آن مالی دیگر به آنان بدهد؛ اما این کار را نکرد و سپس عثمان نیز به این بهانه که عمر به آنان عوض نداده، چنین نکرد.<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص182.</ref> همچنین از طعمه‌های پیامبر(ص) به یهود بنی‌نضیر، مقدار 10 وسق گندم و 10 وسق جو در هنگام درو آن و نیز 50 وسق خرما در هنگام برداشت آن در هر سال بوده است.<ref>الطبقات، ج1، ص279؛ مکاتیب الرسول، ج3، ص255.</ref>
==احکام زمین‌های موات==
==احکام زمین‌های موات==
در منابع فقهی شیعه و سنی برای زمین‌های موات سه‌ گونه حکم بیان شده است: احیا، حمی، اقطاع.<ref>المبسوط، ج3، ص270؛ المجموع، ج15، ص230؛ تذکرة الفقهاء، ج2، ص411.</ref> حِمَی به معنی قرق‌گاه، ناحیه‌ای گیاهی است که مورد حمایت قرار می‌گیرد تا دیگران حیوانات خود را در آن نچرانند.<ref>لسان العرب، ج1، ص802، «حمی. </ref> حمای نقیع در جنوب مدینه، از آنِ رسول خدا(ص) بوده است.<ref>صحیح البخاری، ج3، ص78؛ مسند احمد، ج2، ص155؛ وفاء الوفاء، ج3، ص218.</ref> روایت شده که رسول خدا(ص) به مقمّل، ناحیه‌ای در نقیع، آمد و درباره چراگاه نقیع فرمود: برای اسب‌های مجاهدان در راه خدا، نیکو مرتعی است. سپس آن را در تصرف گرفت و بر آن نگهبانی گمارد.<ref>وفاء الوفاء، ج3، ص217-219؛ معجم ما استعجم، ج4، ص1324.</ref> همچنین از حماهای پیامبر(ص) قرق‌گاهی است که به درخواست عمرو بن سلمة بن سَکَن بن قُریط پس از اسلام آوردن به او داده شد. این حمی به طول نُه میل و عرض شش میل در جنوب مدینه و در نقیع قرار داشت. گروهی از بنی‌جعفر بن کلاب بدون اذن او ستوران خود را در آن‌جا چرانیدند. چون پیامبر(ص) این خبر را شنید، خشمگین شد و فرمان اخراج آنان را داد.<ref>الاغانی، ج24، ص314-315؛ معجم البلدان، ج3، ص354.</ref>  
در منابع فقهی شیعه و سنی برای زمین‌های موات سه‌ گونه حکم بیان شده است: احیا، حمی، اقطاع.<ref>المبسوط، ج3، ص270؛ المجموع، ج15، ص230؛ تذکرة الفقهاء، ج2، ص411.</ref> حِمَی به معنی قرق‌گاه، ناحیه‌ای گیاهی است که مورد حمایت قرار می‌گیرد تا دیگران حیوانات خود را در آن نچرانند.<ref>لسان العرب، ج1، ص802، «حمی. </ref> حمای نقیع در جنوب مدینه، از آنِ رسول خدا(ص) بوده است.<ref>صحیح البخاری، ج3، ص78؛ مسند احمد، ج2، ص155؛ وفاء الوفاء، ج3، ص218.</ref> روایت شده که رسول خدا(ص) به مقمّل، ناحیه‌ای در نقیع، آمد و درباره چراگاه نقیع فرمود: برای اسب‌های مجاهدان در راه خدا، نیکو مرتعی است. سپس آن را در تصرف گرفت و بر آن نگهبانی گمارد.<ref>وفاء الوفاء، ج3، ص217-219؛ معجم ما استعجم، ج4، ص1324.</ref> همچنین از حماهای پیامبر(ص) قرق‌گاهی است که به درخواست عمرو بن سلمة بن سَکَن بن قُریط پس از اسلام آوردن به او داده شد. این حمی به طول نُه میل و عرض شش میل در جنوب مدینه و در نقیع قرار داشت. گروهی از بنی‌جعفر بن کلاب بدون اذن او ستوران خود را در آن‌جا چرانیدند. چون پیامبر(ص) این خبر را شنید، خشمگین شد و فرمان اخراج آنان را داد.<ref>الاغانی، ج24، ص314-315؛ معجم البلدان، ج3، ص354.</ref>  
۱۰۱

ویرایش