←پس از شهادت امام علی(ع)
Hasaninasab (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
====پس از شهادت امام علی(ع)==== | ====پس از شهادت امام علی(ع)==== | ||
برخی گزارشها گواهند که وی تا زمان شهادت علی(ع) در بصره بود و پس از شهادت ایشان، مردم را به بیعت با [[امام حسن مجتبی(ع)|حسن بن علی(ع)]] ترغیب میکرد.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۱۷۶؛ الکامل، ج۳، ص۳۸۶-۳۸۷، ۳۹۸؛ ابن عباس و اموال البصره، ص۵۴-۵۷.</ref> برخی گفتهاند که در زمان بیعت مردم با امام حسن(ع) او در بصره حضور داشته و طی نامهای از ایشان حمایت کرده است.<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۸۳.</ref> بنا بر نقلی، او در ماجرای [[صلح امام حسن(ع)]] با معاویه هم حاضر بود و پس از رد درخواست معاویه برای همکاری با او، در [[مکه]] ساکن شد.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۵؛ الاصابه، ج۴، ص۱۲۹.</ref> | برخی گزارشها گواهند که وی تا زمان شهادت علی(ع) در بصره بود و پس از شهادت ایشان، مردم را به بیعت با [[امام حسن مجتبی(ع)|حسن بن علی(ع)]] ترغیب میکرد.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۱۷۶؛ الکامل، ج۳، ص۳۸۶-۳۸۷، ۳۹۸؛ ابن عباس و اموال البصره، ص۵۴-۵۷.</ref> برخی گفتهاند که در زمان بیعت مردم با امام حسن(ع) او در بصره حضور داشته و طی نامهای از ایشان حمایت کرده است.<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۸۳.</ref> بنا بر نقلی، او در ماجرای [[صلح امام حسن(ع)]] با معاویه هم حاضر بود و پس از رد درخواست معاویه برای همکاری با او، در [[مکه]] ساکن شد.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۵؛ الاصابه، ج۴، ص۱۲۹.</ref> | ||
{{جعبه نقل قول | عنوان= کلام امام حسین(ع) به ابن عباس، هنگامی که از امام خواست به کربلا برود| نقلقول= اى ابن عبّاس! تو پسر عموى پدر منى، و از آن زمان که تو را شناختم همواره، به خیر و نیکى فرمان مى دادى؛ تو با پدرم (امیرمومنان(علیه السلام)) همراه بوده اى و از بیان گفتار درست، نزد او نیز ـ به هنگام مشورت ـ دریغ نمى ورزیدى. آن حضرت با تو مشورت مى کرد و تو نیز سخن صحیح و درست را بیان مى کردى. پس در پناه و حمایت خداوند به مدینه برو و خبرها و گزارش ها را از من پنهان مکن. من در این حرم امن الهى مى مانم و تا آنگاه که مردمش مرا دوست داشته و یاریم کنند، خواهم ماند و هر گاه مرا رها کنند (و احساس کنم امنیّت حرم در خطر مى افتد) به جاى دیگر خواهم رفت و به سخن ابراهیم(علیه السلام) ـ آنگاه که در آتش افکنده شد ـ پناه مى برم که گفت: «حَسْبِىَ اللهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ»؛ (خدا مرا کافى است و او بهترین حامى من است)، در نتیجه آتش بر او سرد و سالم گردید. |تاریخ بایگانی | | منبع = | تراز = چپ| عرض = 32۰px | اندازه خط = 12px|رنگ پسزمینه=#FF9999| گیومه نقلقول = | تراز منبع = چپ}} | |||
پس از مرگ معاویه و شروع زمامداری [[یزید بن معاویه]]، او از کسانی بود که در مکه کوشیدند تا [[امام حسین(ع)|حسین بن علی(ع)]] را از رفتن به کوفه بازدارند. او به ایشان توصیه کرد تا به [[یمن]] برود که شیعیان پدرش در آنجا ساکن بودند.<ref>الکامل، ج۴، ص۳۹.</ref> | پس از مرگ معاویه و شروع زمامداری [[یزید بن معاویه]]، او از کسانی بود که در مکه کوشیدند تا [[امام حسین(ع)|حسین بن علی(ع)]] را از رفتن به کوفه بازدارند. او به ایشان توصیه کرد تا به [[یمن]] برود که شیعیان پدرش در آنجا ساکن بودند.<ref>الکامل، ج۴، ص۳۹.</ref> | ||