بدون خلاصۀ ویرایش
عاطفه فتاحی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
عاطفه فتاحی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
==تبحر در نگارش و کتابت== | ==تبحر در نگارش و کتابت== | ||
محمد بن جبیر همراه خانواده به [[غرناطه]] رفت. پدر و پسر، هر دو مدتي بسيار در حکومت موحدون (515-668ق.) غرناطه به کار ديواني پرداختند. ابن جبير و پدرش را که اديب و نويسنده زبردستي بوده از کساني دانسته اند که در تکامل ادب عربي نقش داشته اند.<ref>. تاريخ نوشته¬های جغرافيايی، ص242.</ref> او نثري استوار و قريحه اي توانا در شعر داشت و به جز سفرنامه، آثاري در شعر از او برجاي مانده است.<ref>. نک: هدية العارفين، ج2، ص109؛ الأعلام، ج5، ص319-320.</ref> | محمد بن جبیر همراه خانواده به [[غرناطه]] رفت. پدر و پسر، هر دو مدتي بسيار در حکومت [[موحدون]] (515-668ق.) غرناطه به کار ديواني پرداختند. ابن جبير و پدرش را که اديب و نويسنده زبردستي بوده از کساني دانسته اند که در تکامل ادب عربي نقش داشته اند.<ref>. تاريخ نوشته¬های جغرافيايی، ص242.</ref> او نثري استوار و قريحه اي توانا در شعر داشت و به جز سفرنامه، آثاري در شعر از او برجاي مانده است.<ref>. نک: هدية العارفين، ج2، ص109؛ الأعلام، ج5، ص319-320.</ref> | ||
==سفر به حج== | ==سفر به حج== | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
[[پرونده: تصویر عکا و صور در زمان ایوبیان.jpg|File.png|300px|thumb|left|عکا و صور در زمان ایوبیان]] | [[پرونده: تصویر عکا و صور در زمان ایوبیان.jpg|File.png|300px|thumb|left|عکا و صور در زمان ایوبیان]] | ||
نظر ابن جبير در اين سفرنامه درباره [[ايوبيان]] بسيار مثبت است. به احتمال، رويارويي [[صلاح الدين ايوبي]] با مسيحيان و گرايش تند | نظر ابن جبير در اين سفرنامه درباره [[ايوبيان]] بسيار مثبت است. به احتمال، رويارويي [[صلاح الدين ايوبي]] با مسيحيان و گرايش تند مذهبي سني اش در اين موضوع دخيل بوده است. ابن جبير حتي درتوصيف [[اسکندريه]] آباداني شهر را به [[صلاح الدين ایوبی|صلاح الدين]] نسبت مي دهد (ص15-16)؛ در حالي که اسکندريه پيشتر، نزديک سه قرن در دست [[فاطميان]] (297-567ق.) و آباداني خود را وامدار آنان بوده است. او نظر به بدبينياش نسبت به فاطميان از آنان با عنوان «عبيدي»، منسوب به عبيد موسس سلسله فاطمي ياد ميکند نه «فاطمي» منسوب به [[حضرت فاطمه]](س) دختر پيامبر(ص) و معتقد است که [[موحدون]] آخرين پيشوايان طريق عدل در آن زمانند(ص29-30، 56) و [[صلاح الدين ايوبي]] را به سبب الغاي رسم اخذ عوارض راهداري از [[حج گزاران|حجاج]] ميستايد. بنابر نقل ابن جبير، اين رسم در زمان حکومت [[فاطميان]] به بهانۀ تامين مخارج آذوقه [[حرمین|حرمين]] رواج يافته بود و بر اساس آن، حجاج را در [[عيذاب]] و [[جده|جدّه]] مجبور به پرداخت ماليات ميکردند.(ص38، 54) [[ایوبیان]] اين رسم را ملغا و خود را متعهد به تامين هزينه [[حرمین|حرمين]] کردند.(ص30) با اين حال، هرگاه در وصول نفقۀ مقرر از سوي [[صلاح الدين ایوبی|صلاحالدين]] تاخيري روي میداد، به دستور امير [[مکه]]، از حاجيان ميستاندند.(ص54) | ||
گزارش مفصل ابن جبیر از قاهره نیز ارزش تاريخي دارد.(ص19-29)ورود ابن جبير به سرزمین حجاز از طریق مسیر دریایی، درياي سرخ به | گزارش مفصل ابن جبیر از [[قاهره]] نیز ارزش تاريخي دارد.(ص19-29)ورود ابن جبير به سرزمین [[حجاز]] از طریق مسیر دریایی، درياي سرخ به [[جده]]،بوده است. (ص52-53) | ||
=== سفر دوباره به حج === | === سفر دوباره به حج === | ||
او دو بار ديگر به [[حج]] رفت که اثر مکتوبي از آنها بر جاي نمانده و اطلاعي از جزئيات اين سفرها در دست نيست. سه سال پس از بازگشت از سفر اول، دومين سفر خود را به [[حجاز]] آغاز کرد؛ زماني که بيت المقدس برخلاف سفر پيشين، ديگر در تصرف صليبيان نبود و چند سالي از آزادياش به دست صلاح الدين ايوبي در 583 قمري/1187م. ميگذشت. اين سفر از ربيع الاول 585 تا 13 شعبان 587 قمري طول کشيد.<ref>. تاريخ نوشته¬های جغرافيايی، ص242.</ref> پس از بازگشت سالها در وطن ماند و وقتي همسرش عاتکۀ دختر ابوجعفر ورقشي وزير درگذشت، تصميم به سفر بعدي گرفت<ref>. التاريخ القويم، ج6، ص298.</ref> که از تاريخ دقيق آن اطلاعي در دست نيست. | او دو بار ديگر به [[حج]] رفت که اثر مکتوبي از آنها بر جاي نمانده و اطلاعي از جزئيات اين سفرها در دست نيست. سه سال پس از بازگشت از سفر اول، دومين سفر خود را به [[حجاز]] آغاز کرد؛ زماني که بيت المقدس برخلاف سفر پيشين، ديگر در تصرف صليبيان نبود و چند سالي از آزادياش به دست صلاح الدين ايوبي در 583 قمري/1187م. ميگذشت. اين سفر از ربيع الاول 585 تا 13 شعبان 587 قمري طول کشيد.<ref>. تاريخ نوشته¬های جغرافيايی، ص242.</ref> پس از بازگشت سالها در وطن ماند و وقتي همسرش عاتکۀ دختر ابوجعفر ورقشي وزير درگذشت، تصميم به سفر بعدي گرفت<ref>. التاريخ القويم، ج6، ص298.</ref> که از تاريخ دقيق آن اطلاعي در دست نيست. |