بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''غَزوه احزاب'''، یا '''خَندق'''، از مهمترین [[غزوه|غزوههای]] [[پیامبر اسلام(ص)]] در برابر مشرکان بود که سال پنجم قمری روی داد. آن را به جهت شرکت گروههای متعدد در آن برضد مسلمانان، احزاب مینامند. همچنین از آن رو که در آن مسلمانان خندق حفر کردند، به آن خندق میگویند. اهمیت غزوه احزاب بدین سبب بود که دشمنان مسلمانان همه توان خود را برای نابودی آنان جمع کرده بودند و پس از آن دیگر نتوانستند به مسلمانان حمله کنند. به جهت اهمیت این نبرد، در [[آیه|آیاتی]] از [[قرآن]] از آن سخن به میان آمده و سورهای به نام [[سوره احزاب]] نامگذاری شده است.<br /> | |||
جنگ احزاب با همکاری قبایل [[یهود|یهودی]] مدینه همچون [[بنینضیر]] و قبیله [[قریش]] به رهبری [[ابوسفیان]] و دیگر قبایل همچون [[بنیسلیم]] پایهریزی شد. شمار سپاه احزاب را ده هزار نفر تخمین زدهاند. پیامبر(ص) درباره نحوه رویارویی با این سپاه بزرگ با مسلمانان مشورت کرد و سرانجام تصمیم گرفت به پیشنهاد [[سلمان فارسی]] با کندن خندقی بزرگ مسیر هجوم آنان به مدینه را سد کند.<br /> | |||
احزاب پانزده یا بیست روز مدینه را محاصره کردند؛ اما نتوانستند از خندق عبور کنند. تنها پنج تن ازجمله [[عمرو بن عبدود|عَمرو بن عَبدَود]] از باریکهای در طول خندق گذشتند. از میان مسلمانان تنها [[امام علی(ع)]] حاضر شد با او مبارزه کند. علی در نبردی تنبهتن عمرو عبدود را از پا درآورد. با کشتهشدن وی همراهان او فرار کردند. پیامبر این کار امام علی(ع) در نبرد خندق را را برتر از اعمال همه امت خود تا روز [[قیامت]] دانست.<br /> | |||
طولانیشدن محاصره، سردشدن هوا و کمبود غذا برای سپاهیان و چارپایان سبب شد سرانجام احزاب دست از محاصره بردارند. در جنگ احزاب هشت تن از مسلمانان و شش تن از سپاه احزاب کشته شدند. این جنگ ابهت [[قریش]] را در هم شکست. پس از آن قریش هرگز توان حمله به مدینه را به دست نیاورد و در سال بعد مجبور شد با بستن پیمان [[صلح حدیبیه|حدیبیه]] با مسلمانان، آنان را به رسمیت بشناسد. | |||
==نامها== | |||
== | |||
احزاب جمع حِزب به معنای گروه است<ref>النهایه، ج۱، ص۳۷۶، «حزب»؛ لسان العرب، ج۱، ص۳۰۸؛ تاج العروس ج۱، ص۴۱۶.</ref> و به نبردی گفته میشود که در آن [[قریش]] و همپیمانانش از [[عرب]] و [[یهود]] به [[مدینه]] یورش بردند. در این نبرد، [[پیامبر(ص)]] و [[مسلمان|مسلمانان]] برای رویارویی با مهاجمان، در بخشی از مدینه به حفر خَندق پرداختند. از این روی، آن نبرد را خندق نیز نامیدهاند.<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۵۳۳؛ الکامل، ج۲، ص۱۷۸؛ فتحالباری، ج۷، ص۳۰۲.</ref> | احزاب جمع حِزب به معنای گروه است<ref>النهایه، ج۱، ص۳۷۶، «حزب»؛ لسان العرب، ج۱، ص۳۰۸؛ تاج العروس ج۱، ص۴۱۶.</ref> و به نبردی گفته میشود که در آن [[قریش]] و همپیمانانش از [[عرب]] و [[یهود]] به [[مدینه]] یورش بردند. در این نبرد، [[پیامبر(ص)]] و [[مسلمان|مسلمانان]] برای رویارویی با مهاجمان، در بخشی از مدینه به حفر خَندق پرداختند. از این روی، آن نبرد را خندق نیز نامیدهاند.<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۵۳۳؛ الکامل، ج۲، ص۱۷۸؛ فتحالباری، ج۷، ص۳۰۲.</ref> | ||
خط ۲۰: | خط ۲۱: | ||
==شمار سپاه مشرکان== | ==شمار سپاه مشرکان== | ||
[[ابوسفیان]] پرچم نبرد را در [[دارالندوه]] برپا کرد و آن را به [[عثمان بن طلحه]] از [[بنیعبدالدار]] که صاحبان لِواء بودند، سپرد و با ۴۰۰۰ جنگاور، ۳۰۰ اسب و ۱۵۰۰شتر از [[مکه]] حرکت کرد و در وادی [[مر الظهران|مَرّ الظهران]] در ۲۲ کیلومتری شمال مکه فرود آمد. با پیوستن قبایل و تیرههای دیگر، سپاهی ده هزار نفری به فرماندهی ابوسفیان فراهم گشت. شمار برخی از قبایل حاضر در احزاب و نام فرماندهانشان با اندکی اختلاف چنین است: قریش با۴۰۰۰ تن به فرماندهی ابوسفیان، [[بنیسلیم|بنیسُلیم]] با۷۰۰ تن به فرماندهی سفیان بن | [[ابوسفیان]] پرچم نبرد را در [[دارالندوه]] برپا کرد و آن را به [[عثمان بن طلحه]] از [[بنیعبدالدار]] که صاحبان لِواء بودند، سپرد و با ۴۰۰۰ جنگاور، ۳۰۰ اسب و ۱۵۰۰شتر از [[مکه]] حرکت کرد و در وادی [[مر الظهران|مَرّ الظهران]] در ۲۲ کیلومتری شمال مکه فرود آمد. با پیوستن قبایل و تیرههای دیگر، سپاهی ده هزار نفری به فرماندهی ابوسفیان فراهم گشت. شمار برخی از قبایل حاضر در احزاب و نام فرماندهانشان با اندکی اختلاف چنین است: قریش با۴۰۰۰ تن به فرماندهی ابوسفیان، [[بنیسلیم|بنیسُلیم]] با۷۰۰ تن به فرماندهی سفیان بن عبدشمس پدر ابوالاعور سلمی، [[بنیاسد]] به فرماندهی طلیحة بن خُوَیلد اسدی، بنیفزاره با تمام مردان جنگی خود و ۱۰۰۰ شتر به فرماندهی عُیینَة بن حِصْن فَزاری، [[بنیاشجع]] با۴۰۰ تن به فرماندهی مسعود بن رُخَیله، و [[بنیمره|بنیمُرَّه]] با ۴۰۰ مرد جنگی به فرماندهی حارث بن عَوف.<ref>المغازی ج۲، ص۴۴۳؛ الطبقات، ج۲، ص۵۰-۵۱.</ref> [[مسعودی]] شمار سپاه احزاب را ۲۴۰۰۰ تن میداند<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۱۶.</ref> که با توجه به شمار تقریبی تیرههای شرکتکننده، اغراقآمیز مینماید. | ||
==حفر خندق== | ==حفر خندق== | ||
خط ۲۸: | خط ۲۹: | ||
[[پیامبر(ص)]] در آغاز حفر خندق، [[مسلمان|مسلمانان]] را به کوشش فراخواند و به آنان وعده داد که اگر پایداری ورزند، پیروز میشوند.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۴۴.</ref> خود ایشان نیز برای ترغیب مسلمانان، با تمام توان در حفر خندق تلاش کرد.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۴۹؛ سبل الهدی، ج۴، ص۳۶۵.</ref> مؤمنان تا آنگاه که پیامبر از کار دست نمیکشید، کار میکردند<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۶۶.</ref> و جز به ضرورت و با اجازه ایشان محل کار را ترک نمیگفتند.<ref>جامع البیان، ج۱۸، ص۱۳۴؛ دلائل النبوه، ج۳، ص۴۰۹.</ref> برخی [[تفسیر|مفسران]] نزول [[آیه]] ۱۸۷ [[سوره بقره]] را مربوط به هنگامی میدانند که یکی از [[صحابه|اصحاب]] پس از یک روز [[روزه|روزهداری]] و مشارکت در حفر خندق، آنگاه که برای [[افطار]] به منزل رفت، از فرط خستگی خوابید و چون بیدار شد، به رسم روزهداری دیگر اجازه خوردن غذا نداشت. از این رو، فردای آن روز که به حفر خندق مشغول شد، در حال کار از هوش رفت.<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۸۳؛ جوامع الجامع، ج۱، ص۱۰۶؛ المیزان، ج۲، ص۴۹-۵۱.</ref> خداوند در این آیه، خوردن و آشامیدن را پیش از طلوع فجر جایز شمرد: {{قلم رنگ|سبز|وَکلُوا وَاشرَبُوا حَتَّی یتَبَینَ لَکمُ الخَیطُ الأبیضُ مِنَ الخَیطِ الأسوَدِ مِنَ الفَجرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَی اللَّیلِ}}. | [[پیامبر(ص)]] در آغاز حفر خندق، [[مسلمان|مسلمانان]] را به کوشش فراخواند و به آنان وعده داد که اگر پایداری ورزند، پیروز میشوند.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۴۴.</ref> خود ایشان نیز برای ترغیب مسلمانان، با تمام توان در حفر خندق تلاش کرد.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۴۹؛ سبل الهدی، ج۴، ص۳۶۵.</ref> مؤمنان تا آنگاه که پیامبر از کار دست نمیکشید، کار میکردند<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۵۶۶.</ref> و جز به ضرورت و با اجازه ایشان محل کار را ترک نمیگفتند.<ref>جامع البیان، ج۱۸، ص۱۳۴؛ دلائل النبوه، ج۳، ص۴۰۹.</ref> برخی [[تفسیر|مفسران]] نزول [[آیه]] ۱۸۷ [[سوره بقره]] را مربوط به هنگامی میدانند که یکی از [[صحابه|اصحاب]] پس از یک روز [[روزه|روزهداری]] و مشارکت در حفر خندق، آنگاه که برای [[افطار]] به منزل رفت، از فرط خستگی خوابید و چون بیدار شد، به رسم روزهداری دیگر اجازه خوردن غذا نداشت. از این رو، فردای آن روز که به حفر خندق مشغول شد، در حال کار از هوش رفت.<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۸۳؛ جوامع الجامع، ج۱، ص۱۰۶؛ المیزان، ج۲، ص۴۹-۵۱.</ref> خداوند در این آیه، خوردن و آشامیدن را پیش از طلوع فجر جایز شمرد: {{قلم رنگ|سبز|وَکلُوا وَاشرَبُوا حَتَّی یتَبَینَ لَکمُ الخَیطُ الأبیضُ مِنَ الخَیطِ الأسوَدِ مِنَ الفَجرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَی اللَّیلِ}}. | ||
دستهای از [[منافق|منافقان]]، به رغم دستور پیامبر(ص)، با سستی و کندی کار میکردند و گاه بدون اجازه ایشان، پنهانی نزد خانواده خویش میرفتند. مفسران نزول آیات ۶۳ و ۶۴ [[سوره نور]] را در شأن اینان دانستهاند: {{قلم رنگ|سبز|اِنَّمَا المُؤمِنونَ الَّذینَ ءامَنوا بِاللهِ ورَسولِهِ واِذا کانوا مَعَهُ عَلی اَمر جامِع لَمیذهَبوا...... قَد یعلَمُ اللهُ الَّذینَ یتَسَلَّلونَ مِنکم لِواذًا...}}. خداوند در این آیات، مؤمنان تلاشگر در حفر خندق را همان کسانی دانسته که به خدا و پیامبرش [[ایمان]] دارند و منافقان را از بلا و عذاب دردناک بیم داده است. | دستهای از [[منافق|منافقان]]، به رغم دستور پیامبر(ص)، با سستی و کندی کار میکردند و گاه بدون اجازه ایشان، پنهانی نزد خانواده خویش میرفتند. مفسران نزول آیات ۶۳ و ۶۴ [[سوره نور]] را در شأن اینان دانستهاند: {{قلم رنگ|سبز|اِنَّمَا المُؤمِنونَ الَّذینَ ءامَنوا بِاللهِ ورَسولِهِ واِذا کانوا مَعَهُ عَلی اَمر جامِع لَمیذهَبوا...... قَد یعلَمُ اللهُ الَّذینَ یتَسَلَّلونَ مِنکم لِواذًا...}} (جز اين نيست كه مؤمنان كسانىاند كه به خدا و پيامبرش گرويدهاند، و هنگامى كه با او بر سر كارى اجتماع كردند، تا از وى كسب اجازه نكنند نمىروند... خدا مىداند [چه] كسانى از شما دزدانه [از نزد او] مىگريزند). خداوند در این آیات، مؤمنان تلاشگر در حفر خندق را همان کسانی دانسته که به خدا و پیامبرش [[ایمان]] دارند و منافقان را از بلا و عذاب دردناک بیم داده است. | ||
پیامبر هنگام حفر خندق، [[مسلمان|مسلمانان]] را از هرگونه حرکت تنشزا پرهیز میداد.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۴۷.</ref> مثلاً هنگامی که [[انصار]] گفتند: «نحن الذین بایعوا محمداً علی الجهاد ما بقینا أَبداً». پیامبر(ص) در پاسخ به آنان فرمود: «لاخیر إلّا خیرالآخره، فبارک فی الأنصار والمهاجره».<ref>البدایة و النهایه، ج۴، ص۱۰۹-۱۱۰.</ref> هنگام حفر خندق، مسلمانان با صخرهای روبهرو شدند که شکستن آن دشوار بود. [[سلمان]] نزد پیامبر رفت تا چارهای بیندیشد. به گزارش [[حذیفة بن یمان|حُذَیفة بن یمان]]، پیامبرص) با سه ضربه کلنگ، سنگ را شکست و هر بار نوری به سه جهت درخشید و مسلمانان [[تکبیر]] گفتند.<ref>الطبقات، ج۴، ص۶۲-۶۳؛ المغازی، ج۲، ص۴۵۰؛ السیرة النبویه، ابنهشام، ج۲، ص۲۱۹.</ref> سلمان از ایشان درباره آن نورها پرسید. وی با خبر دادن از قصرها و سرزمینهای [[ایران]]، [[روم]] و [[یمن]]، مسلمانان را به فتح آنها بشارت داد.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۵۰؛ دلائل النبوه، ج۳، ص۳۹۹-۴۰۰.</ref> [[بیهقی]] نمونههایی از پیشگوییهای گوناگون پیامبر(ص) هنگام حفر خندق را یاد کرده است.<ref>دلائل النبوه، ص۴۱۵-۴۲۱.</ref> | پیامبر هنگام حفر خندق، [[مسلمان|مسلمانان]] را از هرگونه حرکت تنشزا پرهیز میداد.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۴۷.</ref> مثلاً هنگامی که [[انصار]] گفتند: «نحن الذین بایعوا محمداً علی الجهاد ما بقینا أَبداً». پیامبر(ص) در پاسخ به آنان فرمود: «لاخیر إلّا خیرالآخره، فبارک فی الأنصار والمهاجره».<ref>البدایة و النهایه، ج۴، ص۱۰۹-۱۱۰.</ref> هنگام حفر خندق، مسلمانان با صخرهای روبهرو شدند که شکستن آن دشوار بود. [[سلمان]] نزد پیامبر رفت تا چارهای بیندیشد. به گزارش [[حذیفة بن یمان|حُذَیفة بن یمان]]، پیامبرص) با سه ضربه کلنگ، سنگ را شکست و هر بار نوری به سه جهت درخشید و مسلمانان [[تکبیر]] گفتند.<ref>الطبقات، ج۴، ص۶۲-۶۳؛ المغازی، ج۲، ص۴۵۰؛ السیرة النبویه، ابنهشام، ج۲، ص۲۱۹.</ref> سلمان از ایشان درباره آن نورها پرسید. وی با خبر دادن از قصرها و سرزمینهای [[ایران]]، [[روم]] و [[یمن]]، مسلمانان را به فتح آنها بشارت داد.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۵۰؛ دلائل النبوه، ج۳، ص۳۹۹-۴۰۰.</ref> [[بیهقی]] نمونههایی از پیشگوییهای گوناگون پیامبر(ص) هنگام حفر خندق را یاد کرده است.<ref>دلائل النبوه، ص۴۱۵-۴۲۱.</ref> | ||
خط ۶۶: | خط ۶۷: | ||
[[پیامبر(ص)]] توانست میان سپاه دشمن تفرقه افکند و اتحادشان را گسسته سازد؛<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۲۹-۲۳۱؛ دلائل النبوه، ج۳، ص۴۰۴.</ref> اما همچنان خطر احزاب جدّی بود. از این رو، پیامبر با تضرع بسیار برای رهایی دعا میکرد. به گزارش [[جابر بن عبدالله]]، پیامبر(ص) سه روز بر فراز [[کوه سلع|کوه سَلع]] به راز و نیاز پرداخت تا این که در روز سوم دعایش مستجاب شد و شادی در چهره ایشان نمایان شد.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۸۸؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۵۹.</ref> بعدها مسلمانان بر دامنه غربی این کوه مسجدی بنا نهادند که به [[مسجد احزاب]] یا فتح شهرت یافت و از [[مساجد سبعه|مساجد سَبعه]] (مساجد هفتگانه) به شمار میرود.<ref>الطبقات، ج۲، ص۵۶؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۵۸-۵۹.</ref> | [[پیامبر(ص)]] توانست میان سپاه دشمن تفرقه افکند و اتحادشان را گسسته سازد؛<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۲۹-۲۳۱؛ دلائل النبوه، ج۳، ص۴۰۴.</ref> اما همچنان خطر احزاب جدّی بود. از این رو، پیامبر با تضرع بسیار برای رهایی دعا میکرد. به گزارش [[جابر بن عبدالله]]، پیامبر(ص) سه روز بر فراز [[کوه سلع|کوه سَلع]] به راز و نیاز پرداخت تا این که در روز سوم دعایش مستجاب شد و شادی در چهره ایشان نمایان شد.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۸۸؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۵۹.</ref> بعدها مسلمانان بر دامنه غربی این کوه مسجدی بنا نهادند که به [[مسجد احزاب]] یا فتح شهرت یافت و از [[مساجد سبعه|مساجد سَبعه]] (مساجد هفتگانه) به شمار میرود.<ref>الطبقات، ج۲، ص۵۶؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۵۸-۵۹.</ref> | ||
گفتهاند در پی استجابت دعای حضرت، همان شب سرما و بادی سخت پدیدار شد؛ بهگونهای که آتشها را خاموش نمود و ریسمان خیمهها را از هم گسست.<ref>قصص الانبیاء، ص۳۴۲.</ref> وحشت و سستی جان مشرکان را فراگرفت و آنان را به عقبنشینی واداشت. روایتهای تفسیری، | گفتهاند در پی استجابت دعای حضرت، همان شب سرما و بادی سخت پدیدار شد؛ بهگونهای که آتشها را خاموش نمود و ریسمان خیمهها را از هم گسست.<ref>قصص الانبیاء، ص۳۴۲.</ref> وحشت و سستی جان مشرکان را فراگرفت و آنان را به عقبنشینی واداشت. روایتهای تفسیری، آیه ۹ [[سوره احزاب]] را درباره همین امداد الهی دانستهاند. در این آیه، خداوند مؤمنان را به یادآوری کمکهای خود سفارش کرده است: {{قلم رنگ|سبز|یاَیها الَّذینَ ءامَنوا اذکروا نِعمَةَ اللهِ عَلَیکم اِذ جاءَتکم جُنودٌ فَاَرسَلنا عَلَیهِم ریحا وجُنودًا لَم تَرَوها وکانَ اللهُ بِما تَعمَلونَ بَصیراً}} (اى كسانى كه ايمان آوردهايد، نعمت خدا را بر خود به ياد آريد، آنگاه كه لشكرهايى به سوى شما [در]آمدند، پس بر سر آنان تندبادى و لشكرهايى كه آنها را نمىديديد فرستاديم، و خدا به آنچه مىكنيد همواره بيناست). از قتاده گزارش شده است که آن شب خداوند، هراس و باد و سپاهیانی نادیدنی را برانگیخت. باد هر آتشی را که مشرکان برمیافروختند، خاموش میکرد تا این که برای نجات خویش به کوچ تن دادند.<ref>جامع البیان، ج۲۱، ص۸۰-۸۱.</ref> | ||
[[حذیفة بن یمان|حُذَیفة بن یمان]] که از سوی پیامبر(ص) مأموریت یافت تا از اردوگاه دشمن خبر آورد، از پریشانی اوضاع آنان و شتاب [[ابوسفیان]] و دیگر مشرکان در سوار شدن بر چارپایانشان برای فرار گزارش داد.<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج۲، ص۲۳۱-۲۳۲؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸۰-۵۸۱؛ الطبقات، ج۲، ص۵۳.</ref> ابوسفیان که به بازگشت تن داده بود، در نامهای به پیامبر، با اظهار شگفتی از طرح مسلمانان در حفر خندق، به [[لات]] و [[عزی|عُزّیٰ]] سوگند خورد که برای درمانده ساختن پیامبر برخیزد و ایشان را به نبردی دیگر چون [[غزوه احد|احد]] تهدید کرد که زنها در آن گریبان بدرند. پیامبر در پاسخ، به غرور دیرینه و کینهتوزی او اشاره کرد و وی را از روزی خبر داد که لات و عُزّیٰ و [[اساف]] و [[نائله]] و [[هبل|هُبَل]] را درهم خواهد شکست.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۹۲-۴۹۳.</ref> | [[حذیفة بن یمان|حُذَیفة بن یمان]] که از سوی پیامبر(ص) مأموریت یافت تا از اردوگاه دشمن خبر آورد، از پریشانی اوضاع آنان و شتاب [[ابوسفیان]] و دیگر مشرکان در سوار شدن بر چارپایانشان برای فرار گزارش داد.<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج۲، ص۲۳۱-۲۳۲؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸۰-۵۸۱؛ الطبقات، ج۲، ص۵۳.</ref> ابوسفیان که به بازگشت تن داده بود، در نامهای به پیامبر، با اظهار شگفتی از طرح مسلمانان در حفر خندق، به [[لات]] و [[عزی|عُزّیٰ]] سوگند خورد که برای درمانده ساختن پیامبر برخیزد و ایشان را به نبردی دیگر چون [[غزوه احد|احد]] تهدید کرد که زنها در آن گریبان بدرند. پیامبر در پاسخ، به غرور دیرینه و کینهتوزی او اشاره کرد و وی را از روزی خبر داد که لات و عُزّیٰ و [[اساف]] و [[نائله]] و [[هبل|هُبَل]] را درهم خواهد شکست.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۹۲-۴۹۳.</ref> | ||
== | ==کشتگان نبرد== | ||
[[انس بن اوس]] و [[عبدالله بن سهل]] از [[بنیعبدالاشهل]] از قبیله [[اوس]]، [[طفیل بن نعمان]] از [[بنیسلمه]]، [[کعب بن زید]] از [[بنیدینار]] و [[ثعلبة بن عنمه]] از [[بنیجشم|بنیجُشم]] از قبیله [[خزرج]] را در شمار [[شهید|شهیدان]] [[غزوه|غَزوه]] خندق نام بردهاند.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۹۵-۴۹۶؛ الطبقات، ج۲، ص۵۳؛ تاریخ الاسلام، ج۲، ص۳۰۴-۳۰۵.</ref> [[سعد بن معاذ]] از [[بنیعبدالاشهل]] نیز که ریاست اوس را بر عهده داشت، در این نبرد مجروح و پس از اندک زمانی بر اثر آن جراحت شهید شد. از سپاه مشرکان نیز [[عثمان بن منبه]] از [[بنیعبدالدار]]، [[عمرو بن عبدود عامری]] و [[نوفل بن عبدالله مخزومی]] کشته شدند.<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج۲، ص۲۵۰، ۲۵۲-۲۵۳؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۲۵.</ref> [[یعقوبی]] آمار شهیدان مسلمان را هشت و کشتگان مشرک را شش تن دانسته است.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۰.</ref> | [[انس بن اوس]] و [[عبدالله بن سهل]] از [[بنیعبدالاشهل]] از قبیله [[اوس]]، [[طفیل بن نعمان]] از [[بنیسلمه]]، [[کعب بن زید]] از [[بنیدینار]] و [[ثعلبة بن عنمه]] از [[بنیجشم|بنیجُشم]] از قبیله [[خزرج]] را در شمار [[شهید|شهیدان]] [[غزوه|غَزوه]] خندق نام بردهاند.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۹۵-۴۹۶؛ الطبقات، ج۲، ص۵۳؛ تاریخ الاسلام، ج۲، ص۳۰۴-۳۰۵.</ref> [[سعد بن معاذ]] از [[بنیعبدالاشهل]] نیز که ریاست اوس را بر عهده داشت، در این نبرد مجروح و پس از اندک زمانی بر اثر آن جراحت شهید شد. از سپاه مشرکان نیز [[عثمان بن منبه]] از [[بنیعبدالدار]]، [[عمرو بن عبدود عامری]] و [[نوفل بن عبدالله مخزومی]] کشته شدند.<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج۲، ص۲۵۰، ۲۵۲-۲۵۳؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۲۵.</ref> [[یعقوبی]] آمار شهیدان مسلمان را هشت و کشتگان مشرک را شش تن دانسته است.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۰.</ref> | ||
خط ۱۴۶: | خط ۱۴۷: | ||
*''' وفاء الوفاء''': السمهودی (درگذشت ۹۱۱ق)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م. | *''' وفاء الوفاء''': السمهودی (درگذشت ۹۱۱ق)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م. | ||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای تکمیلشده]] | ||
[[رده:غزوه احزاب]] | |||
[[رده:غزوات پیامبر(ص)]] |