بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:غزوه احزاب.jpg|360px|بندانگشتی|نقشه غزوه احزاب]] | |||
'''غَزوه احزاب'''، یا '''خَندق'''، از مهمترین [[غزوه|غزوههای]] [[پیامبر اسلام(ص)]] در برابر مشرکان بود که سال پنجم قمری روی داد. آن را به جهت شرکت گروههای متعدد در آن برضد مسلمانان، احزاب مینامند. همچنین از آن رو که در آن مسلمانان خندق حفر کردند، به آن خندق میگویند. اهمیت غزوه احزاب بدین سبب بود که دشمنان مسلمانان همه توان خود را برای نابودی آنان جمع کرده بودند و پس از آن دیگر نتوانستند به مسلمانان حمله کنند. به جهت اهمیت این نبرد، در [[آیه|آیاتی]] از [[قرآن]] از آن سخن به میان آمده و سورهای به نام [[سوره احزاب]] نامگذاری شده است.<br /> | '''غَزوه احزاب'''، یا '''خَندق'''، از مهمترین [[غزوه|غزوههای]] [[پیامبر اسلام(ص)]] در برابر مشرکان بود که سال پنجم قمری روی داد. آن را به جهت شرکت گروههای متعدد در آن برضد مسلمانان، احزاب مینامند. همچنین از آن رو که در آن مسلمانان خندق حفر کردند، به آن خندق میگویند. اهمیت غزوه احزاب بدین سبب بود که دشمنان مسلمانان همه توان خود را برای نابودی آنان جمع کرده بودند و پس از آن دیگر نتوانستند به مسلمانان حمله کنند. به جهت اهمیت این نبرد، در [[آیه|آیاتی]] از [[قرآن]] از آن سخن به میان آمده و سورهای به نام [[سوره احزاب]] نامگذاری شده است.<br /> | ||
جنگ احزاب با همکاری قبایل [[یهود|یهودی]] مدینه همچون [[بنینضیر]] و قبیله [[قریش]] به رهبری [[ابوسفیان]] و دیگر قبایل همچون [[بنیسلیم]] پایهریزی شد. شمار سپاه احزاب را ده هزار نفر تخمین زدهاند. پیامبر(ص) درباره نحوه رویارویی با این سپاه بزرگ با مسلمانان مشورت کرد و سرانجام تصمیم گرفت به پیشنهاد [[سلمان فارسی]] با کندن خندقی بزرگ مسیر هجوم آنان به مدینه را سد کند.<br /> | جنگ احزاب با همکاری قبایل [[یهود|یهودی]] مدینه همچون [[بنینضیر]] و قبیله [[قریش]] به رهبری [[ابوسفیان]] و دیگر قبایل همچون [[بنیسلیم]] پایهریزی شد. شمار سپاه احزاب را ده هزار نفر تخمین زدهاند. پیامبر(ص) درباره نحوه رویارویی با این سپاه بزرگ با مسلمانان مشورت کرد و سرانجام تصمیم گرفت به پیشنهاد [[سلمان فارسی]] با کندن خندقی بزرگ مسیر هجوم آنان به مدینه را سد کند.<br /> | ||
خط ۴۹: | خط ۵۰: | ||
==عبور از خندق== | ==عبور از خندق== | ||
[[پرونده:نبرد امام علی و عمرو بن عبدود.JPG|320px|بندانگشتی|نبرد تن به تن میان [[امام علی(ع)]] (سمت چپ) و [[عمرو بن عبدود]] (سمت راست) در [[غزوه]] احزاب]] | |||
با عبور پنج تن از نامآوران سپاه دشمن، [[عمرو بن عبدود|عَمرو بن عَبدَود]]، ضرار بن خطاب، [[عکرمة بن ابیجهل]]، نوفل بن عبدالله بن مغیره و هُبَیرة بن ابیوهب، از باریکهای در طول خندق، نبرد احزاب به مرحلهای تازه پای نهاد.<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج۲، ص۲۲۴-۲۲۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۰.</ref> عمرو که به تکسوار یلْیل شهرت داشت و جراحت نبرد بدر را بر تن داشت، با خود عهد کرده بود که تا از محمد و یارانش انتقام نگیرد، خود را نیاراید.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۷۰.</ref> او با عبور از خندق، در برابر سپاه [[مسلمان|مسلمانان]] آن قدر رجز خواند و مبارز طلبید که صدایش گرفت.<ref>المسترشد، ص۲۹۸؛ المنتظم، ج۲، ص۲۳۲؛ البدایة و النهایه، ج۴، ص۱۲۰.</ref> اما کسی را توان رویارویی با او نبود.<ref>الافصاح، ص۱۵۷.</ref> پیامبر سه بار در میان یارانش ندا داد و خواست تا کسی داوطلب نبرد با او شود. هر بار کسی جز [[حضرت علی|حضرت علی(ع)]] به درخواست ایشان پاسخ مثبت نداد. سرانجام علی پس از سه بار اجازه خواستن از ایشان، اذن یافت و راهی میدان شد.<ref>کنز الفوائد، ص۱۳۷؛ عیون الاثر، ج۲، ص۴۰-۴۱.</ref> پیامبر شمشیر خود، [[ذوالفقار]]، را به او داد و [[عمامه]] خویش را بر سرش بست و برایش دعا کرد<ref>شرح الاخبار، ج۱، ص۳۲۳-۳۲۴؛ المنتظم، ج۲، ص۲۳۲؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۴۸۶-۴۸۷.</ref> و مبارزه او با عمرو را به مثابه رویارویی تمام ایمان با تمام کفر دانست.<ref>الارشاد، ج۱، ص۱۳۰؛ کنز الفوائد، ص۱۳۷.</ref> | با عبور پنج تن از نامآوران سپاه دشمن، [[عمرو بن عبدود|عَمرو بن عَبدَود]]، ضرار بن خطاب، [[عکرمة بن ابیجهل]]، نوفل بن عبدالله بن مغیره و هُبَیرة بن ابیوهب، از باریکهای در طول خندق، نبرد احزاب به مرحلهای تازه پای نهاد.<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج۲، ص۲۲۴-۲۲۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۰.</ref> عمرو که به تکسوار یلْیل شهرت داشت و جراحت نبرد بدر را بر تن داشت، با خود عهد کرده بود که تا از محمد و یارانش انتقام نگیرد، خود را نیاراید.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۷۰.</ref> او با عبور از خندق، در برابر سپاه [[مسلمان|مسلمانان]] آن قدر رجز خواند و مبارز طلبید که صدایش گرفت.<ref>المسترشد، ص۲۹۸؛ المنتظم، ج۲، ص۲۳۲؛ البدایة و النهایه، ج۴، ص۱۲۰.</ref> اما کسی را توان رویارویی با او نبود.<ref>الافصاح، ص۱۵۷.</ref> پیامبر سه بار در میان یارانش ندا داد و خواست تا کسی داوطلب نبرد با او شود. هر بار کسی جز [[حضرت علی|حضرت علی(ع)]] به درخواست ایشان پاسخ مثبت نداد. سرانجام علی پس از سه بار اجازه خواستن از ایشان، اذن یافت و راهی میدان شد.<ref>کنز الفوائد، ص۱۳۷؛ عیون الاثر، ج۲، ص۴۰-۴۱.</ref> پیامبر شمشیر خود، [[ذوالفقار]]، را به او داد و [[عمامه]] خویش را بر سرش بست و برایش دعا کرد<ref>شرح الاخبار، ج۱، ص۳۲۳-۳۲۴؛ المنتظم، ج۲، ص۲۳۲؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۴۸۶-۴۸۷.</ref> و مبارزه او با عمرو را به مثابه رویارویی تمام ایمان با تمام کفر دانست.<ref>الارشاد، ج۱، ص۱۳۰؛ کنز الفوائد، ص۱۳۷.</ref> | ||