|
|
خط ۳۲: |
خط ۳۲: |
| ==== یمن==== | | ==== یمن==== |
| ابن حنبل در سال ۱۹۹ق. به رغم ناتوانی مالی، برای بهرهبردن از محضر عبدالرزاق بن هَمّام (۱۲۶ـ۲۱۱ق.) محدّث برجسته شیعی یمن<ref>معرفة الثقات، ج۲، ص۹۳؛ تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۵۹.</ref> از حجاز راهی صنعا شد.<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۷.</ref> احمد وی را بر شیوخ بصری خود ترجیح میداد<ref>تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۵۷؛ تهذیب التهذیب، ج۶، ص۲۷۹.</ref> و او را بهترین کسی میدانست که حدیث گزارش کرده است.<ref>الکامل، ج۶، ص۴۰۶؛ تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۵۶.</ref> وی درباره غلوّ عبدالرزاق در تشیع اظهار ناآگاهی کرده، ولی او را علاقهمند به نقل روایات شایعهآمیز دانسته است.<ref>تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۶۰؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص۶۱۰.</ref> نیز او با ابوقرّه موسی بن طارق (م.۲۰۳ق.) دیدار داشته است.<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۱۳۱؛ تهذیب الکمال، ج۲۹، ص۸۱؛ تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۴۱۶.</ref> | | ابن حنبل در سال ۱۹۹ق. به رغم ناتوانی مالی، برای بهرهبردن از محضر عبدالرزاق بن هَمّام (۱۲۶ـ۲۱۱ق.) محدّث برجسته شیعی یمن<ref>معرفة الثقات، ج۲، ص۹۳؛ تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۵۹.</ref> از حجاز راهی صنعا شد.<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۷.</ref> احمد وی را بر شیوخ بصری خود ترجیح میداد<ref>تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۵۷؛ تهذیب التهذیب، ج۶، ص۲۷۹.</ref> و او را بهترین کسی میدانست که حدیث گزارش کرده است.<ref>الکامل، ج۶، ص۴۰۶؛ تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۵۶.</ref> وی درباره غلوّ عبدالرزاق در تشیع اظهار ناآگاهی کرده، ولی او را علاقهمند به نقل روایات شایعهآمیز دانسته است.<ref>تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۶۰؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص۶۱۰.</ref> نیز او با ابوقرّه موسی بن طارق (م.۲۰۳ق.) دیدار داشته است.<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۱۳۱؛ تهذیب الکمال، ج۲۹، ص۸۱؛ تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۴۱۶.</ref> |
|
| |
| ==اعتقادش به قدیم بودن قرآن و سرانجام پذیرش اجباری قول به حدوث آن==
| |
| مأمون عباسی در ربیع الاول سال ۲۱۸ق. به بازجویی از عقاید شخصیتهای دینی و سیاسی درباره حدوث و قدم قرآن همت گماشت و همگان را به پذیرش اندیشه حدوث قرآن وادار ساخت. اسحاق بن ابراهیم، حکمران بغداد، به فرمان وی همه فقیهان و محدثان بغداد، از جمله ابن حنبل را بازجویی کرد.<ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۶۳۶-۶۳۷؛ تجارب الامم، ج۴، ص۱۶۷.</ref> وی به رغم اعتراف یارانش، از پذیرش مفاد اعترافنامه خودداری ورزید<ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۶۳۱-۶۳۹؛ قس: تجارب الامم، ج۴، ص۱۶۶-۱۶۷؛ المنتظم، ج۱۱، ص۱۹-۲۲.</ref> و در پی آن به حبس و قتل تهدید شد. اسحاق بار دیگر حجت را بر محدثان تمام و تهدید کرد که در صورت مخالفت، آنها را دست بسته به اردوگاه خلیفه در طرطوس در کرانه شرقی دریای مدیترانه خواهد برد. سرانجام تنها ابن حنبل و محمد بن نوح بر عقیده خود پای فشردند. دیری نپایید که به فرمان خلیفه، همه آنها از مسیر شهر انبار به طرطوس فرستاده شدند؛ اما با رسیدن خبر مرگ مأمون در رقه شام، در کرانه غربی رود فرات، از همان مسیر به بغداد بازگشتند.<ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۶۴۰-۶۴۵؛ الفتوح، ج۸، ص۴۲۲؛ المنتظم، ج۱۱، ص۲۲-۲۴.</ref> بر پایه گزارشی، دستگیری و حبس وی ۲۸ ماه طول کشید.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۲۵۲.</ref> با توجه به آزادی او در ماه رمضان سال ۲۲۰ق. این گزارش معقول مینماید. برخی مجموع دوران حبس او را ۲۸ روز دانستهاند.<ref>وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴.</ref> با روی کار آمدن معتصم عباسی در سال ۲۱۸ق. و به تحریک معتزله، دیگر بار کار بر اهل حدیث سخت شد. معتصم احمد را فراخواند وچون با اصرار وی بر قدیم دانستن قرآن روبهرو شد، او را ۳۳ یا ۲۳ یا ۱۸ و یا۸۰ ضربه تازیانه زد.<ref>مروج الذهب، ج۳، ص۴۶۴؛ قس: المنتظم، ج۱۱، ص۴۴.</ref> به گفته برخی، احمد زخم بسیار برداشت و بیهوش شد.<ref>تاریخ مختصر الدول، ص۱۳۹.</ref> به باور یعقوبی (م.۲۹۲ق.) سرانجام وی بهاندیشه حدوث قرآن تن داد. ابن حبّان (م.۳۵۴ق.) و بسیاری دیگر بر این باورند که او تا پایان بر دیدگاه خود پای فشرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷۲؛ وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴، ۸۴؛ قس: الثقات، ج۸، ص۱۹.</ref> وی در دوران ۱۴ ساله خلافت معتصم و واثق، به حبس خانگی دچار گردید<ref>وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴.</ref> و از تکاپوهای حدیثی محروم ماند. سرانجام در دوران متوکل و با بازگشت حدیثگرایی به عرصه دربار، گویا وی پنج سال تدریس کرد. در پی درخواست خلیفه از او برای تعلیم فرزندانش در سال ۲۳۷ق. سوگند یاد کرد تا دیگر حدیث نگوید و تا هنگام مرگش حدیث نگفت.<ref>المنتظم، ج۱۱، ص۲۸۸.</ref>
| |
|
| |
|
| ===وفات و نسل=== | | ===وفات و نسل=== |