←درگیری چندتن از سران مکه با سپاه پیامبر
عاطفه فتاحی (بحث | مشارکتها) (←منابع) |
عاطفه فتاحی (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
===درگیری چندتن از سران مکه با سپاه پیامبر=== | ===درگیری چندتن از سران مکه با سپاه پیامبر=== | ||
بااینحال چند تن از سران مکه، چون صفوان بن أمیة و عِکرمة بن ابیجهل | بااینحال چند تن از سران مکه، چون صفوان بن أمیة و عِکرمة بن ابیجهل | ||
و سهیل بن عمرو، تلاش کردند با جمعکردن تعداد اندکی نیرو در مقابل لشکر اسلام مقاومت کنند و در ناحیه «لیط» در پایین مکه | و سهیل بن عمرو، تلاش کردند با جمعکردن تعداد اندکی نیرو در مقابل لشکر اسلام مقاومت کنند و در ناحیه «لیط» در پایین مکه به تیرباران هنگی که به سرکردگی | ||
خالد بن ولید وارد مکه میشد، پرداختند و علیرغم هشدار و نصیحت ابوسفیان، | خالد بن ولید وارد مکه میشد، پرداختند و علیرغم هشدار و نصیحت ابوسفیان، | ||
با مسلمانان درگیر شدند؛ ولی با دادن تلفاتی سنگین (24 کشته از قریش و 4 نفر از هُذَیل) در کوه خَندَمه | با مسلمانان درگیر شدند؛ ولی با دادن تلفاتی سنگین (24 کشته از قریش و 4 نفر از هُذَیل) در کوه خَندَمه فرار کردند و تا محله حَزوَره تحت تعقیب قرارگرفتند و متواری شدند و برخی از آنها نیز به بالای کوههای اطراف پناه بردند.<ref>المغازی، ج2، ص826 و 839</ref> | ||
و متواری شدند و برخی از آنها نیز به بالای کوههای اطراف پناه بردند.<ref>المغازی، ج2، ص826 و 839</ref> | |||
===ورود پیامبر به مکه=== | ===ورود پیامبر به مکه=== | ||
پیامبر خدا لشکر اسلام را به چهار دسته تقسیم کرد: خود از ورودی | پیامبر خدا لشکر اسلام را به چهار دسته تقسیم کرد: خود از ورودی اَذاخِر و خالد از گردنه لِیط در پایین مکه نزدیکی «فخ»، <ref>معجم ما استعجم من اسماءالبلاد و المواضع، ج4، ص1167</ref> سعد بن عباده از کَداء<ref>الروض المعطار فی خبرالاقطار، ص490</ref> (ورودی مکه از سمت حجون) <ref>المعالم الاثیره فی السنه و السیره، ص231</ref>و زبیر از کُدَی (در پایین مکه و نزدیکی کوه قعیقعان) و جنوب شرقی مکه به سمت منا <ref>التاریخ القویم لمکه و بیت الله الکریم، ج1، ص407؛ المعالم الاثیره فی السنه و السیره، ص231</ref>وارد مکه شدند. حضرت به آنان دستور مؤکد داد تا کسی با آنان درگیر نشده با کسی نبرد نکنند. <ref>المغازی، ج2، ص825؛ السیره النبویه، ج2، ص407؛ تاریخ طبری، ج3، ص56</ref> | ||
سوارهنظام مسلمانان در منطقه ذیطوی گرداگرد پیامبر خدا را گرفتند و با آن حضرت ـ که بر شتری سوار بود و عبا و عمامهای سیاهرنگ بر تن داشت و پرچم علمش نیز سیاه بود ـ وارد مکه شدند | سوارهنظام مسلمانان در منطقه ذیطوی گرداگرد پیامبر خدا را گرفتند و با آن حضرت ـ که بر شتری سوار بود و عبا و عمامهای سیاهرنگ بر تن داشت و پرچم علمش نیز سیاه بود ـ وارد مکه شدند.<ref>المغازی، ج2، ص824</ref> | ||
خط ۵۳: | خط ۵۲: | ||
امام علی نیز در جریان پاکسازی کعبه مشرفه از بتها، بر فراز دوش رسولالله رفت و بتی که بر فراز کعبه بود را بر زمین انداخت. <ref>المصنف، ج7، ص403</ref> | امام علی نیز در جریان پاکسازی کعبه مشرفه از بتها، بر فراز دوش رسولالله رفت و بتی که بر فراز کعبه بود را بر زمین انداخت. <ref>المصنف، ج7، ص403</ref> | ||
پس از تمام شدن طواف، حضرت کنار مقام ابراهیم ـ که آن زمان به کعبه چسبیده بود ـ دو رکعت نماز طواف خواند و بر فراز کوه صفا ایستاد و به دعا و ذکر خدا مشغول شد. <ref>المصنف، ج14، ص473</ref> سپس سر در چاه زمزم برد؛ ولی خود آب نکشید تا مبادا دیگران به منصب سقایت فرزندان عبدالمطلب طمع کنند. به همین جهت عباس، آن حضرت را سقایت کرد و دلوی آب کشید و پیامبر از آن نوشید و همچنان که ایستاده بود، دستور داد تا هبل، بت بزرگ قریش، را بشکنند. <ref>المغازی، ج2، ص832</ref> | پس از تمام شدن طواف، حضرت کنار مقام ابراهیم ـ که آن زمان به کعبه چسبیده بود ـ دو رکعت نماز طواف خواند و بر فراز کوه صفا ایستاد و به دعا و ذکر خدا مشغول شد. <ref>المصنف، ج14، ص473</ref> سپس سر در [[زمزم|چاه زمزم]] برد؛ ولی خود آب نکشید تا مبادا دیگران به منصب سقایت فرزندان عبدالمطلب طمع کنند. به همین جهت عباس، آن حضرت را سقایت کرد و دلوی آب کشید و پیامبر از آن نوشید و همچنان که ایستاده بود، دستور داد تا هبل، بت بزرگ قریش، را بشکنند. <ref>المغازی، ج2، ص832</ref> | ||
===پاک کردن نقاشی پیامبران از دیوار کعبه=== | ===پاک کردن نقاشی پیامبران از دیوار کعبه=== | ||
خط ۵۹: | خط ۵۸: | ||
===نمازخواندن در کعبه=== | ===نمازخواندن در کعبه=== | ||
بلال نقل کرده است که کعبه در آن روزگار شش ستون داشت و حضرت وسط ستونهای جلویی دو رکعت نماز خواند<ref>المغازی، ج2، ص834</ref> و بعد در هر زاویه و گوشه کعبه ایستاد و بر آن تکبیر گفت.<ref>المصنف، ج14، ص477</ref> سپس، پس از اندکی درنگ، درهای کعبه را گشود و بر درگاه کعبه ایستاد و دو طرف چارچوب در کعبه را گرفت و خطاب به مردم ـ که گرد کعبه نشسته بودند ـ فرمود: «سپاس خدایی را که وعدهاش را تحقق داد و بندهاش را یاری کرد و به تنهایی احزاب را شکست داد. چه میگویید و چه گمانی میبرید؟» گفتند: گمان خیر داریم و تو را برادری بزرگوار و پسر برادر بزرگوارمان میدانیم که اکنون بر ما قدرت یافتهای». آن حضرت فرمود: «اکنون من همان را گویم که حضرت یوسف گفت. امروز سرزنشی بر شما نیست و خدایتان میبخشاید که او مهربانترین مهربانان است»؛ <ref>المغازی، ج2، ص835</ref> به روایتی دیگر فرمود: «اذهبوا انتم الطلقاء»؛ «بروید که شما آزادشدهاید». اینگونه پیامبر خدا همه کافران مکه را، با اینکه با جنگ به بردگیاش درآمده بودند و میتوانست آنان را بفروشد، آزاد کرد. از این پس اهل مکه طلقا (آزادشدهها) نام گرفتند. <ref>السیره النبویه، ج2، ص412؛ تاریخ طبری، ج3، ص61</ref> | بلال نقل کرده است که کعبه در آن روزگار شش ستون داشت و حضرت وسط ستونهای جلویی دو رکعت نماز خواند<ref>المغازی، ج2، ص834</ref> و بعد در هر زاویه و گوشه کعبه ایستاد و بر آن تکبیر گفت.<ref>المصنف، ج14، ص477</ref> سپس، پس از اندکی درنگ، درهای کعبه را گشود و بر درگاه کعبه ایستاد و دو طرف چارچوب [[در کعبه]] را گرفت و خطاب به مردم ـ که گرد کعبه نشسته بودند ـ فرمود: «سپاس خدایی را که وعدهاش را تحقق داد و بندهاش را یاری کرد و به تنهایی احزاب را شکست داد. چه میگویید و چه گمانی میبرید؟» گفتند: گمان خیر داریم و تو را برادری بزرگوار و پسر برادر بزرگوارمان میدانیم که اکنون بر ما قدرت یافتهای». آن حضرت فرمود: «اکنون من همان را گویم که حضرت یوسف گفت. امروز سرزنشی بر شما نیست و خدایتان میبخشاید که او مهربانترین مهربانان است»؛ <ref>المغازی، ج2، ص835</ref> به روایتی دیگر فرمود: «اذهبوا انتم الطلقاء»؛ «بروید که شما آزادشدهاید». اینگونه پیامبر خدا همه کافران مکه را، با اینکه با جنگ به بردگیاش درآمده بودند و میتوانست آنان را بفروشد، آزاد کرد. از این پس اهل مکه طلقا (آزادشدهها) نام گرفتند. <ref>السیره النبویه، ج2، ص412؛ تاریخ طبری، ج3، ص61</ref> | ||
===بیان احکام حقوقی و اجتماعی اسلام=== | ===بیان احکام حقوقی و اجتماعی اسلام=== |