حیره: تفاوت میان نسخه‌ها

۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۳
خط ۴۶: خط ۴۶:
==از شکل‌گیری تا سرانجام==
==از شکل‌گیری تا سرانجام==
===پیدایش===
===پیدایش===
در اوایل سده سوم میلادی شماری از طایفه‌های عرب در پایان دوره اشکانیان، به [[عراق]] هجرت کردند. حیره در تاریخ و ادبیات عرب نیز به داشتن آب و هوای سالم، زمین‌های حاصلخیز، باغ‌های پرمیوه، و جویبا‌رهای زیاد شهرت داشت.<ref>البلدان، ص ۲۶۲.</ref>این مهاجرین، به تدریج روستاها و قلعه‌هایی بنا کردند که از پیوستن آنها به یکدیگر، شهرهایی پدید آمد.5} کوفه پیدایش شهر اسلامی، ص ١۶و  
در اوایل سده سوم میلادی شماری از طایفه‌های عرب در پایان دوره اشکانیان، به [[عراق]] هجرت کردند. حیره در تاریخ و ادبیات عرب نیز به داشتن آب و هوای سالم، زمین‌های حاصلخیز، باغ‌های پرمیوه، و جویبا‌رهای زیاد شهرت داشت.<ref>البلدان، ص ۲۶۲.</ref>این مهاجرین، به تدریج روستاها و قلعه‌هایی بنا کردند که از پیوستن آنها به یکدیگر، شهرهایی پدید آمد.<ref>کوفه: پیدایش شهر اسلامی، ص ١۶و  
١٧.]
١٧.</ref>
 
===نظام سیاسی===
===نظام سیاسی===
حاکمان حیره، تعدادی از لخمیان، بنی نصر، غسّانیان، بنی تمیم، کِنده و ایرانیان بودند. این افراد در مجموع  حدود۵۲۳ سال حکومت کردند.[ مسعودی، التنبیه والاشراف، ص ١۶٧.] بیشترین دوره حکومت حیره، نزدیک به ۳۰۰ سال، دست اعراب بنی‌لَخم بود. آن‌ها بنیانگذار حکومت حیره بوده و از سوی فرمانروایان ساسانی حمایت می‌شدند؛ زیرا لَخمیان سدّی میان [[ایران]] و اعراب پدید آورده و از تجاوز قبلیه‌های بدوی به مرزهای ایران جلوگیری می‌کردند. [حمزه بن حسن اصفهانی سنی مسلوک الارض. . . ، ص ٧۴ و ٧٣، اخبار الطوال، دینوری، ص ١٠٩؛ عبدالحسین زرین‌کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص ٢٣٠ و ٢٢٩.]  
حاکمان حیره، تعدادی از لخمیان، بنی نصر، غسّانیان، بنی تمیم، کِنده و ایرانیان بودند. این افراد در مجموع  حدود۵۲۳ سال حکومت کردند.[ مسعودی، التنبیه والاشراف، ص ١۶٧.] بیشترین دوره حکومت حیره، نزدیک به ۳۰۰ سال، دست اعراب بنی‌لَخم بود. آن‌ها بنیانگذار حکومت حیره بوده و از سوی فرمانروایان ساسانی حمایت می‌شدند؛ زیرا لَخمیان سدّی میان [[ایران]] و اعراب پدید آورده و از تجاوز قبلیه‌های بدوی به مرزهای ایران جلوگیری می‌کردند. [حمزه بن حسن اصفهانی سنی مسلوک الارض. . . ، ص ٧۴ و ٧٣، اخبار الطوال، دینوری، ص ١٠٩؛ عبدالحسین زرین‌کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص ٢٣٠ و ٢٢٩.]