بنی‌نضیر: تفاوت میان نسخه‌ها

۶٬۵۵۶ بایت حذف‌شده ،  ۱۱ مارس
خط ۶۴: خط ۶۴:
ابن اسحاق روایت دیگری از دلیل شکل گیری غزوه بنی‌نضیر دارد. براساس آن در سال چهارم هجری پیامبر برای کمک خواستن  در پرداخت دیه دو تن از افراد قبیله [[بنی‌عامر بن صعصعه]] که توسط یکی از صحابه کشته شده بودند در روز شنبه که مورد احترام یهودیان است، نزد بنی‌نضیر رفت.<ref>الدر المنثور، ج2، ص266؛السیرة الحلبیه، ج2، ص559-560.</ref> آن‌ها از پیامبر(ص) خواستند که قدری درنگ کند تا این مبلغ را برای او گردآوری کنند و پنهانی تصمیم گرفتند با رها کردن سنگی از روی قلعه او را از میان ببرند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص682؛الطبقات، ج2، ص57؛تاریخ طبری، ج2، ص223-224.</ref> اما پیامبر(ص) که این نقشه را دریافت و به سرعت به مدینه بازگشت.<ref>المغازی، ج1، ص365؛الطبقات، ج2، ص57؛دلائل النبوه، ج3، ص183؛تاریخ الاسلام، ج2، ص150.</ref>
ابن اسحاق روایت دیگری از دلیل شکل گیری غزوه بنی‌نضیر دارد. براساس آن در سال چهارم هجری پیامبر برای کمک خواستن  در پرداخت دیه دو تن از افراد قبیله [[بنی‌عامر بن صعصعه]] که توسط یکی از صحابه کشته شده بودند در روز شنبه که مورد احترام یهودیان است، نزد بنی‌نضیر رفت.<ref>الدر المنثور، ج2، ص266؛السیرة الحلبیه، ج2، ص559-560.</ref> آن‌ها از پیامبر(ص) خواستند که قدری درنگ کند تا این مبلغ را برای او گردآوری کنند و پنهانی تصمیم گرفتند با رها کردن سنگی از روی قلعه او را از میان ببرند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص682؛الطبقات، ج2، ص57؛تاریخ طبری، ج2، ص223-224.</ref> اما پیامبر(ص) که این نقشه را دریافت و به سرعت به مدینه بازگشت.<ref>المغازی، ج1، ص365؛الطبقات، ج2، ص57؛دلائل النبوه، ج3، ص183؛تاریخ الاسلام، ج2، ص150.</ref>


پس از بروز دشمنی بنی‌نضیر، پیامبر از طریق پیکی از اوسیان به آن‌ها اعلام کرد که اگر تا 10 روز دیگر محل سکونت خود را ترک نکنند، خونشان هدر خواهد بود. با این اقدام، آن‌ها دریافتند که بر خلاف پیمان دوره جاهلی، اوس کنار بنی‌نضیر نخواهد ایستاد.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص224؛عیون الاثر، ج2، ص72؛فتح الباری، ج7، ص255-256.</ref> از این رو، به گردآوری دارایی خود پرداختند و برای حرکت از قبایل عرب شتر کرایه کردند.<ref>الطبقات، ج2، ص57.</ref>
پس از بروز دشمنی بنی‌نضیر، پیامبر از طریق پیکی به آن‌ها 10 روز فرصت داد تا مدینه را ترک کنند و سالانه برای برداست محصول خرما بازگردند و گرنه خونشان هدر خواهد بود. .<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۶۹.</ref>  


[[عبدالله بن ابی]] پیامی برای بنی‌نضیر فرستاد و ضمن وعده یاری از آن‌ها خواست ایستادگی کنند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص683؛الطبقات، ج2، ص57؛تاریخ طبری، ج2، ص224-225.</ref> حُیَی بن اخطب پیشنهاد عبدالله بن ابیّ را پدیرفت و خود را آماده رویارویی با پیامبر کرد <ref>تفسیر قمی، ج2، ص359؛نور الثقلین، ج5، ص272؛ المغازی، ج1، ص368.</ref> وپیامبر را از تصمیم خود آگاه ساخت.<ref>الطبقات، ج2، ص57؛بحار الانوار، ج20، ص165.</ref>


رسول خدا، [[علی(ع)]] را به عنوان فرمانده سپاه تعیین کرد<ref name=":0" /> و به سوی بنی‌نضیر به راه افتاد و قلعه‌های آنان را محاصره کرد.<ref name=":1" /> محاصره چندین روز به طول کشید و در این مدت  درگیری‌های محدودی درگرفت.<ref>الطبقات، ج2، ص44-45؛المغازی، ج1، ص370-371.</ref>  <ref>الطبقات، ج3، ص567؛الخصائص الکبری، ج2، ص399.</ref> حُیَی که از رسیدن کمک‌های وعده داده شده نا امید شده بود خواست تا بر پایه پیشنهاد پیشین پیامبر که دارایی آن‌ها را محترم شمرده بود، سازش کند؛ اما پیامبر نپذیرفت و از آن‌ها خواست همه تجهیزات نظامی، مزارع و باغ‌های خود را وانهند و تنها دارایی منقول خود را ببرند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص683؛تاریخ طبری، ج2، ص225؛فتوح البلدان، ج1، ص18.</ref> سران بنی‌نضیر از بیم این که مبادا وضعیت سخت‌‌تر شود، به شرایط پیامبر تن دردادند و اثاث خود را بر پشت شتران بار زدند و خانه‌های خویش را ویران کردند تا قابل سکونت نباشد و در و چارچوبه‌های خانه را نیز با خود بردند.<ref>تفسیر بغوی، ج4، ص315؛السیرة الحلبیه، ج2، ص565؛تاریخ الخمیس، ج1، ص462.</ref>


[[عبدالله بن ابی خزرجی]] پیامی برای بنی‌نضیر فرستاد و ضمن وعده یاری [[خزرج]]، بنی‌قریظه و [[غطفان|غَطفان]] از آن‌ها خواست ایستادگی کنند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص683؛الطبقات، ج2، ص57؛تاریخ طبری، ج2، ص224-225.</ref> حُیَی بن اخطب با توجه به برتری نظامی و دفاعی خود، با پذیرش پیشنهاد عبدالله بن ابیّ، آماده رویارویی با پیامبر شد و به ترمیم دژهای بنی‌نضیر پرداخت<ref>تفسیر قمی، ج2، ص359؛نور الثقلین، ج5، ص272.</ref> و تدارکات لازم را همراه با چارپایان درون آن‌ها جای داد<ref>المغازی، ج1، ص368.</ref> وپیامبر را از مخالفت خود آگاه ساخت.<ref>الطبقات، ج2، ص57؛بحار الانوار، ج20، ص165.</ref>
محمد بن مسلم اوسی هدایت آن‌ها را به بیرون از مدینه بر عهده گرفت.<ref>المغازی، ج1، ص374؛الطبقات، ج2، ص58؛سبل الهدی، ج4، ص324.</ref> بیشتر تیره‌های بنی‌نضیر پس از اخراج، در [[حیره]] [[عراق]]، [[اریحا|اریحای]] [[فلسطین]] و اَذْرَعات شام پراکنده شدند و تنها آل ابی‌الحُقَیق و آل حُیَی بن اَخْطَب در خیبر سکونت گزیدند.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص226؛مجمع البیان، ج9، ص386-387؛سبل السلام، ج4، ص63.</ref>


آیه دوم سوره حشر گزارش می‌دهد: {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ ظَنُّوا اَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ﴾}}؛ «گمان داشتند که دژهایشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود». (سوره حشر، آیه2) گفته‌های سلاّم حکایت دارد که [[پیامبر]] در این مرحله در صدد تصرف دارایی آن‌ها نبوده است. این سخن شاهدی بر بطلان نظر ولفنسون است که هدف اصلی از نبرد با یهود را دستیابی به ثروت آن‌ها دانسته است.<ref>تاریخ الیهود، ص135.</ref>
آیه دوم سوره حشر گزارش می‌دهد: {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ ظَنُّوا اَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ﴾}}؛ «گمان داشتند که دژهایشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود». (سوره حشر، آیه2) گفته‌های سلاّم حکایت دارد که [[پیامبر]] در این مرحله در صدد تصرف دارایی آن‌ها نبوده است. این سخن شاهدی بر بطلان نظر ولفنسون است که هدف اصلی از نبرد با یهود را دستیابی به ثروت آن‌ها دانسته است.<ref>تاریخ الیهود، ص135.</ref>


در ماه‌های پایانی سال دوم ق. [[ابوسفیان]] که در نبرد بدر شرکت نکرده بود، با سپاهی‌ اندک نزدیک مدینه آمد. برخی سران بنی‌نضیر با آگاهی از تصمیم وی برای حمله به مسلمانان، به یاری او شتافتند و شبانه او را جای دادند و آگاهی‌های مورد نیاز را در اختیارش نهادند.<ref>الاغانی، ج6، ص373-375؛تاریخ طبری، ج2، ص175؛بحارالانوار، ج20، ص2.</ref> برخی خاورشناسان برای ردّ معاونت بنی‌نضیر با قریش، جانبدارنه در روایت مذکور تردید کرده و آن را یک مهمانی ساده دانسته‌اند.<ref>Muhammad at Medina، P20.</ref>
در ماه‌های پایانی سال دوم ق. [[ابوسفیان]] که در نبرد بدر شرکت نکرده بود، با سپاهی‌ اندک نزدیک مدینه آمد. برخی سران بنی‌نضیر با آگاهی از تصمیم وی برای حمله به مسلمانان، به یاری او شتافتند و شبانه او را جای دادند و آگاهی‌های مورد نیاز را در اختیارش نهادند.<ref>الاغانی، ج6، ص373-375؛تاریخ طبری، ج2، ص175؛بحارالانوار، ج20، ص2.</ref> برخی خاورشناسان برای ردّ معاونت بنی‌نضیر با قریش، جانبدارنه در روایت مذکور تردید کرده و آن را یک مهمانی ساده دانسته‌اند.<ref>Muhammad at Medina، P20.</ref>
علت اصلی درگیری مسلمانان با بنی‌نضیر، به پیمان‌شکنی و یاری آن‌ها به ابوسفیان و تصمیمشان برای کشتن پیامبر بازمی‌گردد. تفاوت بیشتر منابع درباره علت و هنگام نبرد، به سبب تفاوت گزارش ابن‌اسحق و زهری است؛ هر چند هر دو از [[عروة بن زبیر]] روایت کرده‌اند.<ref>نک: تاریخ الاسلام، ج2، ص148، 151.</ref>
علت اصلی درگیری مسلمانان با بنی‌نضیر، به پیمان‌شکنی و یاری آن‌ها به ابوسفیان و تصمیمشان برای کشتن پیامبر بازمی‌گردد. تفاوت بیشتر منابع درباره علت و هنگام نبرد، به سبب تفاوت گزارش ابن‌اسحق و زهری است؛ هر چند هر دو از [[عروة بن زبیر]] روایت کرده‌اند.<ref>نک: تاریخ الاسلام، ج2، ص148، 151.</ref>
==دلایل دیگر غزوه بنی‌نضیر==
در مطالعات جدید، ادلّه‌ای دیگر برای غزوه بنی‌نضیر مطرح شده است. ولفنسون که پیمان بنی‌نضیر با پیامبر را بر پایه پیمان‌نامه عمومی پذیرفته، علت حمله به بنی‌نضیر را همراهی نکردنشان با پیامبر در [[نبرد احد]] دانسته است. بر اساس معاهده، بنی‌نضیر می‌بایست در نبرد احد از مدینه دفاع می‌کردند. او درباره علت حمله نکردن پیامبر به [[بنی‌قریظه]]، بر این باور است که گویا پیمان آن‌ها متفاوت بوده و چنین تعهدی در برابر پیامبر نداشته‌اند.<ref>تاریخ الیهود، ص177.</ref>
شاید همراهی مُخَیْریق یهودی با پیامبر در غزوه احد که تنها بر پایه روایت واقدی از بنی‌نضیر است، پشتوانه سخنان ولفنسون باشد. مخیریق که خود در غزوه احد شرکت کرد، از یهودیان خواست به یاری پیامبر بیایند؛ اما آن‌ها عذر آوردند که آن روز شنبه است.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج2، ص362؛السیرة النبویه، ابن کثیر، ج2، ص344.</ref> از دیدگاه ولفنسون، آن‌ها با این‌‌کار خود پیمان خویش با پیامبر را شکستند.
بروکلمان غزوه بنی‌نضیر را برآمده از بهانه‌جویی پیامبر برای جبران ضربه سنگین رویداد بئر معونه دانسته است که در آن 70 یا 40 تن از مسلمانان به شهادت رسیدند.<ref>تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص52.</ref> این تحلیل و نادیده گرفتن رفتار یهود، جانبدارانه است. البته پیروزی بر بنی‌نضیر می‌توانست تا حدی فشار برآمده از رویداد بئر معونه را بر مسلمانان جبران کند؛ اما بر پایه آیات [[قرآن]] (حشر/59، 2) این پیروزی قابل پیش‌‌بینی نبود.
==جزئیات نبرد بنی‌نضیر==
==جزئیات نبرد بنی‌نضیر==


 
در روایت زهری جزئیات نبرد نیامده است. بر پایه روایت ابن‌اسحق، پیامبر(ص) پس از آن که از ترور نافرجام آن‌ها جان سالم به در برد، به مدینه بازگشت. در دوازدهم ربیع الاول سال چهارم ق.<ref>المحبر، ص113.</ref> با گماردن [[ابن‌ام مکتوم]] بر مدینه<ref name=":1">السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص683.</ref> به سوی قلعه‌های آن‌ها به راه افتاد. او [[علی(ع)]] را به عنوان فرمانده تعیین کرد<ref name=":0">المغازی، ج1، ص371؛السیرة الحلبیه، ج2، ص562.</ref> و پرچم خود را به دستش داد.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص226؛الطبقات، ج2، ص58؛الکامل، ج2، ص174.</ref>
در روایت زهری جزئیات نبرد نیامده است. بر پایه روایت ابن‌اسحق، پیامبر(ص) پس از آن که از ترور نافرجام آن‌ها جان سالم به در برد، به مدینه بازگشت. در دوازدهم ربیع الاول سال چهارم ق.<ref>المحبر، ص113.</ref> با گماردن [[ابن‌ام مکتوم]] بر مدینه<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص683.</ref> به سوی قلعه‌های آن‌ها به راه افتاد. او [[علی(ع)]] را به عنوان فرمانده تعیین کرد<ref>المغازی، ج1، ص371؛السیرة الحلبیه، ج2، ص562.</ref> و پرچم خود را به دستش داد.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص226؛الطبقات، ج2، ص58؛الکامل، ج2، ص174.</ref>
عبدالله بن ابیّ هم از انجام وعده‌های خود ناتوان ماند، هر چند کوشید بنی‌قریظه را با خود همراه سازد. اما [[کعب بن اسد]]، رئیس بنی‌قریظه، به هیچ یک از اعضای قبیله خود اجازه نداد به یاری بنی‌نضیر بشتابد.<ref>المغازی، ج1، ص368؛تاریخ طبری، ج2، ص225.</ref> مسلمانان برای قطع ارتباط قلعه‌های بنی‌نضیر، به محاصره دژهای آن‌ها پرداختند. خداوند در آیه 14 حشر/59 به این امر اشاره کرده است.
 
[[مسلمانان]] به دستور پیامبر(ص) به سوی بنی‌نضیر حرکت کردند<ref>تفسیر قمی، ج2، ص359؛السیرة الحلبیه، ج2، ص562؛بحار الانوار، ج20، ص169.</ref> و هنگام عصر به زمین‌های بنی‌نضیر رسیدند.<ref>تاریخ الخمیس، ج1، ص461.</ref> بنی‌نضیر با مشاهده پیامبر از فراز دژهای خود، به پرتاب تیر و سنگ پرداختند.<ref>الطبقات، ج2، ص58.</ref> مسلمانان پس از برپا کردن نماز عصر، در آن جا مستقر شدند.
 
خیمه پیامبر را نخست در زمین‌های تیره [[بنی‌خطمه]] از [[اوس]] و هم‌پیمانان بنی‌نضیر که همچنان ایمان نیاورده بودند، <ref>المناقب، ج1، ص169-170؛بحار الانوار، ج20، ص172.</ref> برپا کردند که بعدها به [[مسجد صغیر]] شهرت یافت؛ اما چون از جانب تیراندازان بنی‌نضیر هدف تیر قرار گرفت، خیمه را به منطقه‌ای میان زمین‌های بنی‌نضیر و بنی‌قریظه که بعدها [[مسجد فضیخ]] نام گرفت، منتقل کردند.<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص69؛بحار الانوار، ج20، ص172.</ref>
 
پیامبر با تنی چند از اصحاب خود به مدینه بازگشت و شب را آن جا گذراند و روز بعد به جمع سپاه [[اسلام]] بازگشت.<ref>المغازی، ج1، ص371.</ref> به نظر می‌رسد منطقه جنگی از امنیت کافی برخوردار نبوده و بیم ترور پیامبر می‌رفته است. همچنین حضور پیامبر(ص) در مدینه می‌توانست زمینه توطئه عبدالله بن ابیّ در پیوستن او به بنی‌نضیر را خنثا کند.
 
مدت محاصره بنی‌نضیر شش شب<ref>البدایة و النهایه، ج4، ص86؛تاریخ ابن خلدون، ج2، ص28.</ref> یا 15 روز<ref>تاریخ طبری، ج2، ص225؛فتوح البلدان، ج1، ص18؛التنبیه و الاشراف، ص213.</ref> و یا بیش از 20 شب<ref>المحبر، ص113؛بحار الانوار، ج20، ص166؛السیرة الحلبیه، ج2، ص562.</ref> ادامه یافت. در طول این مدت، [[سعد بن عباده]] از بزرگان خزرج، با ارسال خرما، خوراک سپاه اسلام را تامین می‌کرد.<ref>السیرة الحلبیه، ج2، ص563.</ref> بنی‌نضیر که منتظر رسیدن نیروهای کمکی بودند، به‌انداختن سنگ و تیراندازی از روی دژها بسنده کردند.<ref>الطبقات، ج2، ص44-45؛المغازی، ج1، ص370-371.</ref>
 
 
تنها اقدام نظامی بنی‌نضیر در این مدت آن بود که به عَزوَک، سردسته شجاع تیراندازان، ماموریت دادند تا با تنی چند پیامبر را ترور کنند. در آن شب، علی بن ابی‌طالب(ع) همراه با چند تن از [[انصار]]، ماموران بنی‌نضیر از جمله عزوک را کشتند و سرهایشان را در چاه‌های منطقه‌ انداختند. این امر ناتوانی بنی‌نضیر را آشکارتر ساخت.<ref>المغازی، ج1، ص372؛السیرة الحلبیه، ج2، ص562؛سبل الهدی، ج4، ص322.</ref>
 
 
عبدالله بن ابیّ هم از انجام وعده‌های خود ناتوان ماند، هر چند کوشید بنی‌قریظه را با خود همراه سازد. اما [[کعب بن اسد]]، رئیس بنی‌قریظه، به هیچ یک از اعضای قبیله خود اجازه نداد به یاری بنی‌نضیر بشتابد.<ref>المغازی، ج1، ص368؛تاریخ طبری، ج2، ص225.</ref> مسلمانان برای قطع ارتباط قلعه‌های بنی‌نضیر، به محاصره دژهای آن‌ها پرداختند.<ref>الطبقات، ج3، ص567؛الخصائص الکبری، ج2، ص399.</ref> خداوند در آیه 14 حشر/59 به این امر اشاره کرده است.


===دستور قطع درختان===
===دستور قطع درختان===


با طولانی شدن محاصره، پیامبر(ص) که از دلبستگی آن‌ها به درختانشان آگاه بود، فرمان داد آن‌ها را قطع کنند. بنی‌نضیر گفتند: چگونه کسی که دیگران را از فساد پرهیز می‌دهد، درختان را قطع می‌کند؟ این سخن برخی از مؤمنان را مردد ساخت. بر پایه [[وحی]]، این کار خواست [[خداوند]] دانسته شد.<ref>تفسیر قمی، ج2، ص359؛اسباب النزول، ص279.</ref>
با طولانی شدن محاصره، پیامبر(ص) که از دلبستگی آن‌ها به درختانشان آگاه بود، فرمان داد آن‌ها را قطع کنند. بنی‌نضیر گفتند: چگونه کسی که دیگران را از فساد پرهیز می‌دهد، درختان را قطع می‌کند؟ این سخن برخی از مؤمنان را مردد ساخت. بر پایه [[وحی]]، این کار خواست [[خداوند]] دانسته شد.<ref>تفسیر قمی، ج2، ص359؛اسباب النزول، ص279.</ref>
دستور قطع درختان تاثیری بسزا بر بنی‌نضیر نهاد، به ویژه که زنانشان شیون کردند و بر سر و صورت خود زدند.<ref>سبل الهدی، ج4، ص323؛السیرة الحلبیه، ج2، ص564.</ref> از این رو، کوشیدند تا نخلستان‌هایشان آسیب نبیند؛ شاید با سازش یا نبردی دیگر، بتوانند دیگر بار آن‌ها را بازیابند. بدین سان، به مقاومت خود پایان دادند. حُیَی تصمیم گرفت بر پایه پیشنهاد پیشین با پیامبر که دارایی آن‌ها را هنوز محترم شمرده بود، سازش کند؛ اما پیامبر نپذیرفت و از آن‌ها خواست همه تجهیزات نظامی، مزارع و باغ‌های خود را وانهند و تنها دارایی منقول خود را ببرند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص683؛تاریخ طبری، ج2، ص225؛فتوح البلدان، ج1، ص18.</ref> اما وی چند روز درنگ کرد.<ref>سبل الهدی، ج4، ص323.</ref>
دستور قطع درختان تاثیری بسزا بر بنی‌نضیر نهاد، به ویژه که زنانشان شیون کردند و بر سر و صورت خود زدند.<ref>سبل الهدی، ج4، ص323؛السیرة الحلبیه، ج2، ص564.</ref> از این رو، کوشیدند تا نخلستان‌هایشان آسیب نبیند؛ شاید با سازش یا نبردی دیگر، بتوانند دیگر بار آن‌ها را بازیابند. بدین سان، به مقاومت خود پایان دادند. اما وی چند روز درنگ کرد.<ref>سبل الهدی، ج4، ص323.</ref>


===کوچ اجباری===
در این فاصله، دو تن از بنی‌نضیر به نام [[یامین بن عمیر]] و [[ابوسعد بن وهب]] برای حفظ جان و مال خود، مسلمان شدند.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص226؛سبل الهدی، ج4، ص323؛السیرة النبویه، ابن هشام، ج3، ص684.</ref> سران بنی‌نضیر از بیم این که مبادا وضعیت سخت‌‌تر شود، به شرایط پیامبر تن دردادند و اثاث خود را بر پشت شتران بار زدند و خانه‌های خویش را ویران کردند تا قابل سکونت نباشد و در و چارچوبه‌های خانه را نیز با خود بردند. برخی مسلمانان نیز به نشانه دلبستگی نداشتن به خانه‌هایشان، در ویرانی آن‌ها همراهی کردند.<ref>تفسیر بغوی، ج4، ص315؛السیرة الحلبیه، ج2، ص565؛تاریخ الخمیس، ج1، ص462.</ref>




خط ۱۲۰: خط ۹۲:
زنان زیبای بنی‌نضیر که در آغاز این قافله بودند، بهترین لباس‌های رنگارنگ خود را پوشیده و زیور آلات خود را به نمایش نهاده بودند. دسته نوازندگان و خوانندگان پس از آن‌ها قرار داشتند و مردم مدینه هم در دو طرف قافله نظاره‌‌گر آن‌ها بودند. گنجینه بنی‌نضیر در معرض دید همگان قرار گرفت. آنان اعلام کردند: این را برای زیر و زبر کردن زمین‌ اندوخته‌ایم (کنایه‌ای تهدید‌آمیز از تغییر وضعیت موجود) و گر چه درختان خرمای خود را در مدینه از دست دادیم، در [[خیبر]] نخل‌های بهتر و بیشتری داریم.<ref>المغازی، ج1، ص375-376؛الاغانی، ج3، ص39؛السیرة الحلبیه، ج2، ص566.</ref>
زنان زیبای بنی‌نضیر که در آغاز این قافله بودند، بهترین لباس‌های رنگارنگ خود را پوشیده و زیور آلات خود را به نمایش نهاده بودند. دسته نوازندگان و خوانندگان پس از آن‌ها قرار داشتند و مردم مدینه هم در دو طرف قافله نظاره‌‌گر آن‌ها بودند. گنجینه بنی‌نضیر در معرض دید همگان قرار گرفت. آنان اعلام کردند: این را برای زیر و زبر کردن زمین‌ اندوخته‌ایم (کنایه‌ای تهدید‌آمیز از تغییر وضعیت موجود) و گر چه درختان خرمای خود را در مدینه از دست دادیم، در [[خیبر]] نخل‌های بهتر و بیشتری داریم.<ref>المغازی، ج1، ص375-376؛الاغانی، ج3، ص39؛السیرة الحلبیه، ج2، ص566.</ref>


محمد بن مسلم اوسی هدایت آن‌ها را به بیرون از مدینه بر عهده گرفت.<ref>المغازی، ج1، ص374؛الطبقات، ج2، ص58؛سبل الهدی، ج4، ص324.</ref> بیشتر تیره‌های بنی‌نضیر پس از اخراج، در [[حیره]] [[عراق]]، [[اریحا|اریحای]] [[فلسطین]] و اَذْرَعات شام پراکنده شدند و تنها آل ابی‌الحُقَیق و آل حُیَی بن اَخْطَب در خیبر سکونت گزیدند.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص226؛مجمع البیان، ج9، ص386-387؛سبل السلام، ج4، ص63.</ref>


در این هنگام، گروهی از انصار نزد پیامبر آمدند و از او خواستند تا مانع همراهی فرزندانشان با بنی‌نضیر شود؛ زیرا در دوران جاهلیت برخی زنان اوس برای زنده ماندن فرزندان خود نذر می‌کردند آن‌ها را یهودی کنند و فرزندان خود را به بنی‌نضیر می‌سپردند. بر پایه روایات، در پاسخ آن‌ها آیه 256 بقره/2 نازل شد و از مسلمانان خواست که چون حق از باطل روشن شده، دیگران را بر پذیرش دین وادار نکنند.<ref>سنن ابی داود، ج1، ص606؛اسباب النزول، ص52؛لباب النقول، ص48.</ref>
در این هنگام، گروهی از انصار نزد پیامبر آمدند و از او خواستند تا مانع همراهی فرزندانشان با بنی‌نضیر شود؛ زیرا در دوران جاهلیت برخی زنان اوس برای زنده ماندن فرزندان خود نذر می‌کردند آن‌ها را یهودی کنند و فرزندان خود را به بنی‌نضیر می‌سپردند. بر پایه روایات، در پاسخ آن‌ها آیه 256 بقره/2 نازل شد و از مسلمانان خواست که چون حق از باطل روشن شده، دیگران را بر پذیرش دین وادار نکنند.<ref>سنن ابی داود، ج1، ص606؛اسباب النزول، ص52؛لباب النقول، ص48.</ref>